روزنامه هندی «اندیان اکسپرس» با نشر تحلیلی در روز دوشنبه (۲۱ میزان) نوشته است، دیدار اس.جیشنکر، وزیر خارجه هند با امیرخان متقی، وزیر خارجه طالبان، در نهم اکتوبر، حامل معنای محتاطانه اما مهمی بود.
اعلام هند مبنی بر ارتقای سطح حضور دیپلوماتیک خود در کابل، پس از چند سال فعالیت در سطح فنی و محدود، بهصورت رسمی بهعنوان حرکتی «مردممحور» و در جهت همکاریهای بشردوستانه توصیف شد، اما در پشت پرده این زبان بشردوستانه، پرسشی حقوقی و دیپلوماتیک عمیقتر نهفته است: آیا دهلی نو در حال نزدیک شدن به نوعی رسمیت شناسی ضمنی حکومت طالبان است؟
شناسایی از طریق رفتار
در حقوق بینالملل، شناسایی نه صرفا یک اعلامیه سیاسی، بلکه یک عمل حقوقی است. پاول کیلیباردا، استاد حقوق در دانشگاه ژنو، در کتاب خود شناسایی دولتها در حقوق بینالملل (۲۰۲۴) توضیح میدهد که شناسایی ممکن است صریح باشد (از طریق بیانیه رسمی) یا ضمنی، زمانی که رفتار یک حکومت بهگونهای باشد که هیچ تردیدی در پذیرش شخصیت حقوقی حکومت دیگر باقی نگذارد.
اقداماتی مانند امضای معاهده، پذیرش دیپلوماتها یا تأسیس سفارت، معمولا بهعنوان «حقایق قطعی» تلقی میشوند که بیانگر پذیرش موجودیت یک دولت است.
هند با بازگشایی سفارت خود و برگزاری دیدارهای مستقیم در سطح وزرا، در خطی باریک گام برمیدارد؛ این اقدامات، هرچند در ظاهر واقعگرایانه و فنی توصیف میشوند، در عمل میتوانند در عرف بینالمللی بهعنوان «اقدامات قطعی» تعبیر شوند که در برخی شرایط ممکن است به معنای شناسایی ضمنی (تاکتیکی) باشند.
دهلی نو تأکید دارد که رژیم طالبان را به رسمیت نشناخته و تعامل خود را متوجه «مردم افغانستان» میداند. اما عمل تعامل، گفتوگو درباره مسائل دوجانبه، کمکهای بشردوستانه و اجرای پروژههای توسعهای هند، بهاحتمال زیاد از حد صرف «تماس» فراتر رفته است.
تعامل بهصورت واقعی، نه حقوقی
شناسایی در حقوق بینالملل دوگانه و مطلق نیست؛ میان واقعی (دی فاکتو) و حقوقی (دی ژوره) تمایز وجود دارد. شناسایی «دی فاکتو» موقت است و به معنای پذیرش کنترول موثر یک حکومت بر سرزمین است، بدون مشروعیت سیاسی کامل؛ در حالیکه «دی ژوره» به معنای شناسایی کامل و دائمی است.
در تاریخ، شناسایی «دی فاکتو» به کشورها اجازه داده است تا با رژیمهای جدید تعامل کنند، مانند شناسایی موقت کشورهای بالتیک توسط بریتانیا پس از جنگ جهانی اول یا شناسایی موقت حکومت اسرائیل توسط امریکا در سال ۱۹۴۸، پیش از شناسایی رسمی در سال ۱۹۴۹.
شناسایی همچنین با مسئله حاکمیت پیوند دارد. در حقوق بینالملل، حاکمیت به دولت تعلق دارد، نه به حکومت. تأکید مکرر هند بر اینکه با «مردم افغانستان» پیوند تاریخی دارد، نه با رژیم طالبان، در واقع استناد به همین تمایز است. این دیدگاه یادآور رأی دیوان بینالمللی دادگستری در پرونده نامیبیا (۱۹۷۱) است، جایی که دادگاه اعلام کرد عدم شناسایی اداره آفریقای جنوبی نباید مردم نامیبیا را از همکاری بینالمللی محروم کند.
با تمرکز بر مردم افغانستان بهعنوان دارندگان واقعی حاکمیت، نه طالبان بهعنوان نماینده مشروع، هند پیوستگی دولت افغانستان را با وجود تغییر رژیم حفظ میکند. این رویکرد به هند اجازه میدهد در زمینههایی چون تجارت، آموزش و کمکهای بشردوستانه تعامل کند، بدون آنکه مشروعیت طالبان را بهعنوان حکومت قانونی بپذیرد.
با این حال، این روایت دقیق و محتاطانه ممکن است نتواند برای همیشه هند را از پیامدهای حقوقی رفتارش مصون نگه دارد.همانطور که کیلیباردا میگوید، رفتار دولتها باید بهصورت کلی و جامع ارزیابی شود؛ اگر تعاملات نهادی یا بلندمدت شوند (مثلا از طریق سفارتها، معاهدات یا مصونیتها)، ممکن است به شناسایی ضمنی منجر شود، حتی در صورت انکار رسمی.