پس از اظهارات تند سراجالدین حقانی، اعضای جناح قندهار و نزدیک به هبتالله آخندزاده، یکی پس از دیگری واکنش نشان دادند. وزیر داخله طالبان در یک سخنرانی در ولایت خوست شیوه برخورد طالبان با مردم را مورد انتقاد قرار داد. او از آنچه «حکومت ترس و ارعاب» خواند انتقاد کرد و گفت: «ما که خود در گذشته از سوی امپراتوران دنیا محکوم شده بودیم، اکنون تحمل و برداشت نداریم و مردم را محکوم و ذلیل میگردانیم.»
پس از آن، ندا محمد ندیم، وزیر تحصیلات عالی طالبان و چهره نزدیک به هبتالله، در سخنرانی در یک مدرسه جهادی در کابل نسبت به «بیاعتمادی» و «اختلاف» در میان طالبان هشدار داد و گفت که بقای اداره طالبان تنها با حفظ «وحدت» امکانپذیر است.
رهبر شبکه حقانی و عباس استانکزی، معین پیشین وزارت خارجه از معدود چهرههای سرشناس طالباناند که آشکارا نارضایتی خود را از اقدامات هبتالله نشان دادهاند. عباس استانکزی، پس از انتقادهای تندش مجبور شد افغانستان را ترک کند، اما جایگاه و نفوذ حقانی به وی اجازه میدهد تا با طرح انتقادها، از خود تصویر یک طالب عملگرا و واقعبین ترسیم کند.
علیرغم اختلافات و درگیری بر سرقدرت، سیاست کلی طالبان در چهار سال گذشته نمایش همبستگی و وحدت و تاکید بر حفظ و استمرار نظامشان بوده است.
ماهیت این اختلافها خیلی آشکار نیست و حتی برخی در مورد عمیق بودن این اختلافها تردید دارند.
مایکل کوگلمن، پژوهشگر برجسته امریکایی به رادیو آزادی گفت که نشانههایی از اختلاف میان رهبری طالبان مشاهده میشود. از نظر وی این اختلافات، «مربوط به مسائل اجتماعی، بهویژه حقوق زنان و ممنوعیت آموزش زنان» است.
او همچنین باور دارد که در مورد نحوه تعامل با دولتهای خارجی نیز در میان طالبان اختلاف نظر دیده میشود. کشورهای غربی به ویژه امریکا نقش اصلی را در انزوای اقتصادی و سیاسی طالبان بازی میکند. آنها اجازه نمیدهند که طالبان به عنوان دولت افغانستان به رسمیت شناخته شوند و کشورها بدون مانع با این گروه به دادوستد اقتصادی و نظامی بپردازند.
این انزوا دو پیامد دارد:
۱- اداره طالبان را شکننده، بیثبات و فقیر میسازد.
۲- قدرتها را به حمایت از مخالفان مسلح طالبان سوق میدهد.
سطح نگرانی چهرههای کلیدی اداره طالبان درباره «بقای» رژیمشان در چهار سال گذشته بیسابقه بوده است.
طالبان در این مدت زیر بار هیچ فشار جهانی و منطقهای نرفته و برنامههای ایدئولوژیک و سختگیرانه خود را بیهیچ نگرانیای تطبیق کردند. اما اکنون به نظر میرسد وضعیت تغییر کرده است. همه سران طالبان از رضایت مردم، جلوگیری از ظلم و ستم و «خطر فاصله گرفتن مردم از نظام طالبان» سخن میگویند و ابراز نگرانی میکنند.
این سطح از نگرانی و احساس خطر از کجا ناشی میشود؟
سرنوشت احزاب جهادی
مقامهای طالبان میگویند که یکی از عوامل پیروزی آنها در برابر ایالات متحده و دولت پیشین یکپارچگی آنها بوده است. آنها برخلاف احزاب جهادی پس از سقوط حکومت داکتر نجیب وارد درگیریهای داخلی نشدهاند.
احزاب جهادی پس از سقوط داکتر نجیب برسر تقسیم قدرت جور نیامدند و در ماههای اول پیروزی خود درگیر شدند. جنگ داخلی دولت را از بین برد و زمینه ظهور طالبان را فراهم کرد. اما، طالبان پس از پیروزی بر حکومت برهانالدین ربانی، بدون اختلاف حکومت خود را شکل دادند و تا زمان سرنگونی به دست امریکا بدون درگیری درونگروهی حکومت کردند.
طالبان در برابر مقاومت داخلی و مداخله کشورهای قدرتمند همسایه آسیبپذیر اند. آنها احساس میکنند که تشدید اختلافهای داخلی این آسیبپذیری را بیشتر میسازد. برعلاوه، این گروه از نظر سیاسی یک گروه تمامیتخواه است، به همین علت رهبر آن بر اطاعت مطلق از اوامر خود تاکید دارد.
از دست رفتن حمایت منطقهای
طالبان با اینکه مدعی است حاکمیت کامل را به دست دارد، جلو تروریسم و کشت موادمخدر را گرفته است، اما نتوانسته حمایت و رضایت منطقه را به دست بیاورد. کشورهای منطقه، به جز روسیه، به روابط غیررسمی با اداره طالبان اکتفا کردهاند. نشست اخیر کشورهای منطقه در تهران نشان داد که آنها بیش از هر چیزی نگران تهدیدهای امنیتی و بیثباتی داخلی در افغانستان اند.
ایران با فشار آوردن به مخالفان طالبان قصد دارد که استحکام رژیم طالبان را از طریق مصالحه سیاسی بیشتر کند.
کشورهای منطقه ارزیابی مثبتی از عملکرد طالبان ندارند. هیچ کشور همسایه یا قدرت منطقهای بهطور جدی از حاکمیت و عملکرد طالبان دفاع نمیکند. نشستهای شورای امنیت مملو از انتقاد از کارنامه سیاسی، امنیتی و اجتماعی طالبان است.
در اوج تنش با پاکستان، ایران که نزدیکترین متحد طالبان به شمار میرفت، مخالفان این گروه را سازماندهی کرد و بر مذاکرات داخلی و تقسیم قدرت اصرار ورزید. ایران هشدار داد که اگر طالبان به مذاکره و تشکیل حکومت فراگیر ملی تن ندهند، بیثباتی و درگیری ایجاد خواهد شد.
پاکستان که طالبان نیروی نیابتی آن علیه دولت پیشین افغانستان بود، با موجی از خشونتهای گسترده در خیبرپختونخوا و بلوچستان رو به روست. تیتیپی، برادر ایدیولوژیک طالبان افغان، حملات خود به نیروهای امنیتی پاکستان را افزایش داده است.
عاصم افتخار احمد، سفیر پاکستان در سازمان ملل، در ۱۹ قوس در نشست شورای امنیت گفت که افغانستان به پناهگاه امن گروههای تروریستی و نیابتی تبدیل شده و بزرگترین تهدید علیه امنیت ملی پاکستان شده است. او گفت که امسال ۱۲۰۰ نفر در حملات این شبهنظامیان در پاکستان کشته شدهاند.
اکنون، اسلامآباد بهطور علنی از «تغییر رژیمی» سخن میگوید که روزگاری در پیروزی آن نقش داشت و حالا به مایه بیثباتی تبدیل شده و روابط خود را با هند، کابوس دایمی و استراتژیک پاکستان، گسترش میدهد. شبکههای تبلیغاتی پاکستان که سالها برای طالبان قلم میزدند، اکنون به پشتیبانی از جبهه مقاومت و جبهه آزادی، دو جریان نظامی مخالف طالبان، پرداختهاند.
روسیه و چین هر روز نگرانیشان درباره افغانستان افزایش مییابد. هر دو کشور از تهدید اویغورها، داعش، جنبشهای رادیکال آسیای مرکزی و سرازیر شدن تروریستان از سوریه به افغانستان نگراناند. این نگرانی پس از حملات برونمرزی از خاک افغانستان و کشتهشدن چند شهروند چینی در تاجیکستان تشدید شده است.
همه این کشورها از افراطگرایی روزافزون، انزوای جهانی طالبان، بیباوری طالبان به نظم جدید مبتنی بر قانون اساسی، عدم مشارکت اقوام و جریانهای سیاسی در نظام و دولتداری در خلأ ناراضیاند. آنها نظم جاری را شکننده میدانند و حاضر به سرمایهگذاری عمیق و درازمدت در افغانستانِ تحت کنترول طالبان نیستند.
در این میان، تنها هند با طالبان همراهی میکند، اما تجربه تاریخی نشان داده که هر جبههای که هند در آن ایستاده، نهایتاً شکست خورده است.
در این وضعیت، اگر اختلافهای داخلی تشدید شود، تفاهم منطقه برسر حمایت از طالبان و دوری جستن از مخالفان از میان خواهد رفت.
هبتالله یا امارت؟
سران طالبان عمق تهدید علیه بقای امارت خود را بهخوبی درک کردهاند. به همین دلیل، به ملاها و علمای دینی روی آورده و «دفاع در برابر تجاوز خارجی» را فرض عین و وظیفه عمومی اعلام کردهاند. آنها از روحانیون خواستهاند که مساجد بر ضرورت حفظ «نظام اسلامی» تبلیغ کنند.
این نگرانی در میان اطرافیان هبتالله، رهبر طالبان، بیشتر دیده میشود. ندا محمد ندیم، وزیر تحصیلات عالی طالبان که از نزدیکان هبتالله است، تنها در یک هفته سه بار درباره بقای اداره طالبان، بیعت و اطاعت از «امیر» سخن گفته است. همزمان، ملا محمد یعقوب، وزیر دفاع طالبان، گفته است مردم باید «شکرگزار» حکومت جاری باشند تا «خدا آن را از رویشان نگیرد». ملا برادر نیز از ملاها خواسته است که در منابر درباره بقای نظام اسلامی یا همان اداره طالبان تبلیغ کنند.
این نگرانیها دو بعد دارد: نخست، خطر از دست رفتن کامل حاکمیت طالبان، زیرا اوضاع منطقه و جهان به سود این گروه پیش نمیرود. بسیاری به این نتیجه رسیدهاند که نظم طالبانی «بمب ساعتی» است که در درازمدت پیامدهای فاجعهباری برای افغانستان، منطقه و جهان خواهد داشت.
دوم، خطر کنار زدن هبتالله از رهبری طالبان. برخی بر این باورند که هبتالله مانع اصلاحات و تغییرات در اداره طالبان است و در دوران رهبری او، هیچ تغییری در شیوه حکومتداری، سیاستهای سختگیرانه درباره حقوق زنان، آموزش دختران، خروج افغانستان از انزوای جهانی و به رسمیت شناخته شدن طالبان رخ نخواهد داد. از این رو، عزل هبتالله را گزینهای کمهزینهتر میدانند. به همین دلیل، اطرافیان او بیش از پیش بر «تجدید بیعت»، اطاعت و وفاداری تاکید میکنند.
نارضایتی سراج الدین حقانی بیارتباط با سیاستهای طالبان در قبال تحریک طالبان پاکستان نیست. تحریک طالبان پاکستان در سایه شبکه حقانی در شرق افغانستان فعالیت دارد. طالبان در هفتههای اخیر صدها عضو این گروه را بازداشت کردهاند. هنوز مشخص نیست که این افراد به پاکستان تحویل داده شدهاند یا نه، اما نفس بازداشت و تنگ کردن فضا بر متحدان پیشین سیاسی، قومی و نظامی، برای سراجالدین حقانی قابل قبول نیست.
همزمان، سراجالدین حقانی، به یک چهره بیصلاحیت و محدود به وزارت داخله تبدیل شده است. صدر ابراهیم، معاون وی تقریبا تمام امور وزارت را به دست دارد. او پیوسته به ولایات سفر میکند و در پی تثبیت جایگاه خود و هبتالله رهبر طالبان است.