هفت پناهجو در تلاش برای عبور از دریای اژه در غرب ترکیه جان باختند
گارد ساحلی ترکیه اعلام کرد که هفت پناهجو هنگام رهگیری قایق حاملشان در دریای اژه، در سواحل غربی این کشور غرق شده و جان باختهاند.
گارد ساحلی ترکیه گفت این قایق قصد داشت ۴۰ پناهجو را از جزیره کوشآداسی به جزیره یونانی ساموس منتقل کند.
گارد ساحلی ترکیه روز جمعه، ۲۸ جدی اعلام کرد که این پناهجویان هنگام رهگیری قایق به دریا افتاده و غرق شدهاند. به گفته گارد ساحلی، جسد سه نفر از این پناهجویان ساعاتی پس از حادثه از دریا بیرون کشیده شده است.
گارد ساحلی ترکیه افزود که اجساد چهار پناهجوی دیگر در جریان عملیات نجات، اواخر شب جمعه پیدا شد. این نهاد درباره هویت قربانیان اطلاعاتی ارائه نکرده است.
بر اساس گزارشها، هر سال شمار زیادی از پناهجویان در مسیر دریایی کوتاه اما خطرناک میان سواحل غربی ترکیه و جزایر یونانی ساموس، رودس، و لسبوس غرق میشوند. این جزایر برای پناهجویان به عنوان ورودی به اتحادیه اروپا محسوب میشوند.
طبق گزارش سازمان بینالمللی مهاجرت، پارسال دو هزار و ۳۳۳ پناهجو در دریای مدیترانه هنگام سفر به سمت اتحادیه اروپا جان خود را از دست دادهاند.
آتشسوزی که تاکنون در لسآنجلس ادامه دارد، بیش از هر آتشسوزی دیگری از اواسط دهه ۱۹۸۰ تا کنون، مناطق شهری این شهر را نابود کرده است. بر اساس تحلیل آسوشیتدپرس، این آتشسوزیها حدود ۴ مایل مربع از مناطق پرتراکم لسآنجلس را به خاکستر تبدیل کرده است.
این میزان آتشسوزی بیش از دو برابر مساحت شهر «وولسی» است که در سال ۲۰۱۸ در پی آتشسوزی از بین رفت.
کارشناسان معتقدند که چندین عامل میتوانند باعث افزایش احتمال رسیدن آتشسوزی به شهرها شوند. گسترش مناطق شهری یکی از این عوامل است. این رویداد باعث کاهش مناطق طبیعی و جنگلات در امریکا شده است.
افزایش دمای جهانی منجر به ایجاد شرایط آبوهوایی شدیدتر، از جمله خشکسالی، بهویژه در غرب ایالات متحده شده است.
فرانتز شوگ، پژوهشگری که مرزهای بین مناطق جنگلی و شهری را در دانشگاه ویسکانسین-مدیسون مطالعه میکند، میگوید: «اگر این شرایط در آینده بدتر شوند، به نظر من تعجبآور نخواهد بود که شاهد رخدادهای بیشتری باشیم که مکانهای پرتراکم را تهدید میکنند.»
آتشسوزیها در «ایتون» و «پالیسیدز» لسآنجلس تاکنون حداقل ۲۷ کشته برجای گذاشته است.
افزون بر آن، بیش از ۱۲ هزار سازه تخریب شده و بیش از ۸۰ هزار نفر دستور تخلیه دریافت کردهاند.
این آتشسوزیها احتمالاً در زمره مخربترین آتشسوزیهای تاریخ کالیفرنیا قرار خواهند گرفت.
بر اساس دادههای سرشماری ایالات متحده، مناطق شهری بهعنوان مناطقی با تراکم بالا تعریف میشوند که در آن حداقل سه واحد مسکونی در هر جریب وجود دارد.
با این حال، آسوشیتدپرس آتشسوزی لسآنجلس را با آتشسوزیها در مناطق دیگر مقایسه کرده است.
آتشسوزی بزرگ شیکاگو در سال ۱۸۷۱ حدود ۳.۳ مایل مربع از مرکز شهر را نابود کرد.
آتشسوزی بزرگ سانفرانسیسکو در سال ۱۹۰۶ نیز چهار مایل مربع از شهر را تخریب کرد.
مقامات هنوز علت اصلی این آتشسوزیها را مشخص نکردهاند. کارشناسان به شرایط جوی شدید اشاره میکنند که باعث ایجاد این آتشسوزیها شده است.
علاوه بر آن، خشکسالی شدید که پوشش گیاهی این مناطق را به سوختی مناسب برای آتش تبدیل کرده است.
از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۲۰، حدود ۱.۴ میلیون خانه در مناطقی ساخته شدهاند که مناطق مسکونی و پوشش گیاهی در آنها در هم تنیدهاند، که این میزان نشاندهنده افزایش ۴۰ درصدی است.
آتشسوزیهایی که نزدیک به مناطق مسکونی آغاز میشوند، اغلب توسط انسان ایجاد شدهاند.
به گفته دیوید هلمرز، جغرافیدان، «انسانها معمولاً آتشسوزیها را شعلهور میکنند، اما آنها را نیز خاموش میکنند.»
اما در مورد آتشسوزیهای «ایتون» و «پالیسیدز»، بادهای شدید سانتا آنا مانع از مهار آنها توسط نیروهای آتشنشانی شدند.
با این حال، آتشسوزی «تابز» در سال ۲۰۱۷ در منطقه شرابسازی شمال کالیفرنیا نیز تحت تأثیر بادهای شدید رخ داد.
این آتشسوزی که توسط یک سیستم برق مسکونی ایجاد شد، مناطق حومه شهر سانتا روزا را تخریب کرد و منجر به کشته شدن ۲۲ نفر و نابودی بیش از پنج هزار و ۶۰۰ سازه شد.
مدیر سازمان حقوق بشر ایران میگوید دو قاضی بلندپایه که روز شنبه در تهران ترور شدند، در چهار دهه حکومت جمهوری اسلامی در جنایات نقش جدی داشتهاند.
محمود امیریمقدم گفت: «درباره جنایتهای این دو قاضی کشتهشده به اندازه کافی سند و مدرک وجود دارد.»
به گفته این فعال حقوق بشر «آنها به طور مستقیم در کشتار زندانیان سیاسی دهه ۶۰ شرکت داشتند.»
مدیر سازمان حقوق بشر ایران تاکید کرد که در دهه ۶۰ به زندانیان زن تجاوز میشد و در آن زمان، علی رازینی «حاکم شرع» مشهد بود.
امیریمقدم درباره پیام کشته شدن این دو قاضی به کسانی که همچنان در دستگاه جمهوری اسلامی در حال شکنجه دادن و کشتار هستند، گفت: «ما همیشه به این فکر کردیم که این افراد در دادگاهی عادلانه در برابر جنایتهایی که انجام دادهاند و در برابر خانوادههای دادخواه قرار خواهند گرفت اما زودتر کشته شدند.»
این فعال حقوق بشر همچنین به اهمیت مستندسازی جنایتهای دهه ۶۰ اشاره کرد و گفت: «باید هر چه زودتر جنایتهایی را که در زندانهای جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ اتفاق افتاده، مستند کنیم.»
رسانههای ایران روز شنبه، ۲۹ جدی، گزارش دادند که سه قاضی در مقابل کاخ دادگستری تهران هدف تیراندازی قرار گرفتهاند. در این حمله، دو قاضی بلندپایه ایران به نامهای محمد مقیسه و علی رازینی جان خود را از دست دادند و قاضی میری و یک محافظ زخمی شدند.
در گزارشها آمده است که مهاجم بعد از شلیک به سوی قاضیان، به خودکشی دست زده است.
تاکنون هیچ گروهی مسئولیت این حمله را به عهده نگرفته است.
خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران، گزارش داد که عامل حمله به سه قاضی دیوان عالی ایران کارمند آبدارچی این نهاد بوده است.
دفتر رسانهای ارتش پاکستان اعلام کرد که در یک عملیات مبتنی بر اطلاعات نیروهای امنیتی در ولسوالی خیبر ایالت خیبرپختونخوا پنج «تروریست» کشته شدند.
ارتش پاکستان گفت در این عملیات، مقداری سلاح و مهمات شبهنظامیان به دست نیروهای امنیتی افتاده است.
در بیانیه مشخص نشده است که این افراد متعلق به کدام گروه بودند.
دفتر رسانهای ارتش پاکستان روز شنبه، ۲۹ جدی اعلام کرد در این عملیات یک سرکرده شبهنظامیان به نام عبیدالله، معروف به تراب کشته شده و یک نفر دیگر آنها دستگیر شده است.
ارتش پاکستان در بیانیهای نوشت که این شبهنظامیان در حملات مرگبار در این کشور شرکت داشتهاند.
در این بیانیه آمده است که عملیاتهای ارتش برای از بین بردن «تروریستان» در این منطقه همچنان جریان دارد.
دیوید لینچ افسانهای، پنجشنبه شانزدهم جنوری ۲۰۲۵ (۲۷ جدی) درگذشت؛ درست چهار روز پیش از رسیدن به ۷۹ سالگی.
او در ماه اگست پارسال اعلام کرده بود که بر اثر کشیدن سیگار به بیماری ریوی آمفیزم مبتلا شده است. به همین دلیل پروژههایش برای نتفلیکس نیمهکاره ماند و حالا خبر مرگ او بر اثر این بیماری، دوستداران سینما را غمگین کرد.
یکی از بزرگترین فیلمسازان معاصر جهان که دستی هم در هنرهای تجسمی و موسیقی داشت و ارزشهای بلامنازع فیلمهایش فراتر از هر جایزهای بود. هرچند جوایز زیادی هم گرفت. از نخل طلای جشنواره کن تا شیر طلای ونیز برای یک عمر فعالیت سینمایی و همینطور اسکار افتخاری دیرهنگام در سال ۲۰۱۹ در حالی که هیچگاه اسکار بهترین کارگردانی را نصیب نشده بود.
اما فیلمسازی که کارش را با نقاشی آغاز کرده بود، جهان تو در تو و پیچیدهای در آثارش بنا کرد که فراتر از زمان خودش به نظر میرسد. استادی او در تصویر کردن رویاها و تخیلات انسان و خلق جهانی به غایت پیچیده در قالب سوررئالیسم، سینمای لینچ را در جایگاه دست نیافتنیای قرار میدهد. فیلمسازی که جهانش شبیه به هیچ کارگردان پیش از خودش نیست و هیچ فیلمسازی هم پس از او نتوانست فیلمی شبیه به شاهکارهایش خلق کند و بتواند با این قدرت پا بگذارد در جهان اوهام.
سینمای او روز به روز پیچیدهتر شد. غرابت و فضای ترسناک فیلمهای اولیه نظیر کله پاککنها (۱۹۷۷) و مرد فیلنما (۱۹۸۰)، جایش را به پیچیدگیهای درونیتر در توئین پیکز (۱۹۹۲) داد تا بعدتر در سه شاهکارش، بزرگراه گمشده (۱۹۹۷)، جاده مالهالند (۲۰۰۱) و امپراتوری درون (۲۰۰۶)، به اوج سبک و سیاق حیرتانگیز او برسیم که در آن قرار نیست همه چیز روشن و واضح با تماشاگر در میان گذاشته شود. با رویایی روبهرو هستیم به غایت تکاندهنده و غریب که تماشاگر را به یک چالش وصفناپذیر دعوت میکند. دعوت به درون انسان و روایت مشکلات، رنجها و پیچیدگیهای ذهن به زبان سینماییای به غایت تکاملیافته و حیرتانگیز.
در این سه فیلم، لینچ جهانی بوفکور وار بنا میکند که در آن گمگشتگی و ناشناس بودن انسان، مساله اصلی است و اساسی.
لینچ در هر سه فیلم با خلق جهان و زبانی بسیار پیچیده -که درک آنها را برای غالب مخاطبان بسیار دشوار میکند- انگشت اشارهاش را به سمت تاریکترین بخشهای ذهن انسان میگیرد و سعی دارد در فضایی پر از وهم و ترس انسانی -با تکیه بر یکی از بزرگترین ترسهای بشری یعنی ترس از مکانهای ناشناس- فضایی خلق کند که تاریخ سینما مشابه آن را کمتر به یاد میآورد.
آخرین فیلمش، امپراتوری درون اما اوج این پیچیدگی است و تکامل. پیچیدگی از این رو که فهم مناسبات و شخصیتها و روابط درون فیلم برای تماشاگر ناآشنا با جهان لینچ و زبان سینمای پسامدرن اساسا غیرممکن است -که اشکالی هم ندارد و قرار نیست یک اثر هنری لزوما برای همه قابل درک باشد- و متکامل از این حیث که مایه پنهانتر -و جذابتر- دو فیلم قبلی یعنی «سینما» این جا به اوج میرسد: امپراتوری درون جهانش را بر پایه از بین بردن مرز سینما و واقعیت بنا میکند و این جمله شگفتانگیز لوئیس بونوئل را به خاطر میآورد که: «سینما توهم بزرگی است که واقعیتر از خود واقعیت میشود.»
این شاید کلید درک فیلم باشد: سینما خود واقعیت است.
به رغم انبوه مقالات و کتابهای منتقدان غربی درباره لینچ، کسی اشارهای نکرد که جاده مالهالند چقدر وامدار فیلم «سلین و ژولی قایق سواری میکنند» (۱۹۷۴- ژاک ریوت) است و در واقع هر دو، فیلمهایی هستند درباره سینما و در ستایش آن.
جعبهای که دو دختر در سلین و ژولی وارد آن میشوند، در واقع سینماست؛ همانطور که در صحنه مشابه، دو دختر فیلم جاده مالهالند هم از همان اتاق کوچک وارد جهان سینما میشوند.
امپراتوری درون اما اصلا با سینما آغاز میشود: پیرزنی وارد خانه یک بازیگر سینما میشود و به طرز غریبی بیش از خود بازیگر درباره فیلم آینده او میداند و پیشگویانه، انگشت اشارهاش را به سمتی از اتاق میگیرد و میگوید: «اگر امروز فردا بود ...» و زن بازیگر، خود را در همان لحظه اما روز بعد، بر روی مبل روبهرویی میبیند، در حالی که برای بازی در فیلم پذیرفته شده، و این آغاز ماجرای غریبی است که چندین جهان مختلف را با یکدیگر میآمیزد: جهان ظاهرا واقعی و زندگی عادی زن بازیگر، جهان فیلم در حال ساخته شدن، جهان فیلم لهستانیای که سالها قبل نیمهکاره مانده و این فیلم جدید بازسازی آن است، جهان پشت صحنه فیلم لهستانی که به قتل انجامیده، جهان یک نمایش در حال اجرا، جهان زنی که از ابتدای فیلم همه چیز را مثل یک فیلم بر صفحه تلویزیون در حال تماشاست، جهان گروه سازنده فیلم امپراتوری درون -که در صحنه رقص نهایی و پشت پا زدن به همه چیز متجلی میشود؛ همراه با شیطنتی از لینچ در نمایی از بازیگر فیلم قبلیاش، جاده مالهالند که در گوشهای نشسته و جهان فیلم قبلی را با این فیلم مرتبط میکند- و بالاخره جهان ما که خارج از فیلم در حال تماشای آن هستیم.
همه این دنیاها -با ویژگی و مختصات خودشان- به طرز حیرتانگیزی با هم میآمیزند و یکی میشوند و این سوال ازلی و ابدی بشر را باز رو در روی ما قرار میدهند که: واقعیت چیست؟ ما چه کسی هستیم و چه کسی بودیم و چه کسی خواهیم بود؟
سرانجام زن در صحنه تکاندهندهای در گوشه خیابان میمیرد. دوربین عقب میکشد و دوربین فیلمبرداری دیگری را در کادر نشان میدهد و کارگردان کات میدهد.
میشد جهان فیلم را ساده کرد و همین جا آن را به پایان رساند اما لینچ نسبتی با سادگی ندارد: زن بازیگر وقتی بلند میشود، با کسی حرف نمیزند و همچون جنزدهها راه میافتد. وارد همان دالانهایی میشود که پیشتر دیده بودیم.
وهم ادامه دارد و پایانی برای آن قابل تصویر نیست. به یک تالار سینما میرسد و یکی از زیباترین صحنههای تاریخ سینما شکل میگیرد: در سینمایی کاملا خالی، فیلم او بر روی پرده در حال پخش است. فیلم روی پرده ادامه پیدا میکند تا میرسد به خود او در همان لحظه در همان تالار. ما او را میبینیم که در تالار خالی ایستاده و فیلم خودش را در همان لحظه و در همان تالار به طور مستقیم تماشا میکند؛ یک ایده شگفتانگیز دیگر در اتصال کامل سینما و واقعیت و از بین بردن مرز آن که فقط از فیلمسازی چون دیوید لینچ میشد انتظارش را داشت.
روزنامه وال استریت ژورنال به نقل از منابع آگاه گزارش داد که دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب امریکا روز بعد از مراسم تحلیف، اخراج گسترده مهاجران 'غیرقانونی' از ایالات متحده را آغاز میکند.
طبق این گزارش، قرار است طرح اخراج دستهجمعی مهاجران 'غیرقانونی' از شیکاگو آغاز شود.
به گفته منابع این روزنامه، شناسایی گسترده مهاجران غیرقانونی از صبح سهشنبه دوم دلو در شیکاگو آغاز میشود و تا پایان هفته ادامه خواهد داشت.
وال استریت ژورنال نوشته است که اداره مهاجرت و گمرک ایالات متحده بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ افسر را برای این عملیات اعزام خواهد کرد. گفته شده هدف آنها در درجه اول مهاجران غیرقانونی با گذشته جنایی خواهند بود.
این نخستین اقدام در راستای وعده دونالد ترامپ برای آغاز کمپین اخراج گسترده مهاجران است.
مراسم تحلیف دونالد ترامپ روز دوشنبه اول دلو برگزار میشود.
دونالد ترامپ پیشتر گفته بود که ۱۳ هزار مهاجر «قاتل» غیرقانونی وارد امریکا شدهاند.