طالبان بین دیدگاهها و خواستهای اصلی خود و واقعیتهای سخت افغانستان و جهان دچار تناقض است. از یکسو سیاستهای عقبمانده مانند منع آموزش و کار زنان را تحمیل میکند، ولی از جانب دیگر با نسلی با ارزشها و تجارب متفاوت در افغانستان رو به روست که سیاستهای طالبان را به چالش میکشد.
دولتهای جهان نیز علاقهای به این گروه ندارد. از این رو، این بار طالبان میکوشد هوشیارتر از بار اول به قدرت رسیدن خود در افغانستان، ظاهر شود تا مگر مورد قبول واقع شود. این تغییر اندک رفتار و گفتار این گروه نتیجه توافق دوحه، فشارهای داخلی و بین المللی است.
بسیاری از حامیان جدی و غیرجدی طالبان پیش از به قدرت رسیدن دوباره این گروه، از تغییر آن سخن میگفتند. جمله "طالبان تغییر کرده و آن طالبان دهه نود نیست"، بارها توسط سیاستمداران غربی و منطقه شنیده شده است. با همین جمله اذهان عمومی نسبت به طالبان اندکی دچار تغییر شد و این برای طالبان فرصت خوبی بود که زودتر از چیزی که توقع میرفت، قدرت را در کابل بگیرد.
البته، در دست گرفتن دوباره قدرت بدون شک به عوامل آشکار و پنهان دیگر نیز وابسته بود. پازل سقوط حکومت غنی هنوز حل نشده و خانهخالیهای زیادی در آن به چشم میخورد.بیشتر این خانهخالیها شاید به مرور زمان اندک اندک حل شوند، ولی همچنان نقطههای کور نیز پنهان خواهند ماند.
طالبان میخواهد افغانها و جهانیان را متقاعد کند که تغییر خورده، اما حاصل آن، سرگردانی میان حکومت داری مدرن و قرون وسطایی است.
شاید نمایش تغییر یا به عبارت بهتر، رفتاری مصلحتجویانه، نسبت به عملکرد اصلی این گروه، به ویژه در برابر زنان و منع آموزش آنان، چندان قابل توجهی نباشد، اما به هر حال گویای پارادوکسی لاینحل است.
طالبان در دور اول حاکمیت خود بعد از سال ۱۳۷۶، تلویزیون را یک پدیده «ضاله» میدانست و دیدن آن جواز شرعی نداشت.طالبان در آن دوره نه تنها نشرات یگانه تلویزیون دولتی آن زمان را متوقف کرد، بلکه مانع استفاده از ماهواره و ویدیوکست هم شد. اما این بار، این گروه از راه تلویزیون تحت مدیریت خود، به نشر و پخش برنامههای تبلیغاتی میپردازد.
احتمالاً، طالبان این بار درک کرده که در موجودیت اینترنت، ماهواره و فضای مجازی نمیتواند همانند دور قبل، با تحکم و انحصارطلبی حکومت کند؛ هر چند رهبر آن در قندهار به شدت بر سیاستهای دور اول ملاعمر پافشاری دارد.
در آن دوره، آموزش و کار زنان و حتا بیرون شدن زنان از خانه بدون محرم، اصلا جواز شرعی نداشت. اما این بار این موضوع در پرانتز "تا امرثانی" قرار گرفته و دیده نمیشود که حکم بیرون شدن از خانه نیز اعتبار گذشته را داشته باشد. طالبان در دور دوم حاکمیت خود با کشوری متفاوت مواجه است که بروکراسی آن با ابزارهای مدرن مدیریت میشود.
سازو کارهای مدرن در ادارههای حکومتی نوع رفتار مدیریتی را تا حدود زیادی دیکته میکند، چرا که بدون ابزارهای مدرن این نهادها عملا غیرفعال و بیمصرف خواهند شد.
وزارت های مالیه، مخابرات، صحت و زراعت که درامدزا اند و این برای طالبان خیلی مهم است، با چنین ابزارهایی به فعالیت خود ادامه داده میتوانند.
وقتی امیرخان متقی سرپرست وزارت خارجه این گروه در سفر اخیر خود به پاکستان در انستیتوت مطالعات استراتژیک این کشور از" سیاست خارجی اقتصاد محور" سخن گفت، آگاهانه یا ناآگاهانه، از یک اصطلاح مدرن یاد کرد که پیامدها و عملکردهای خاص خود را دارد.
سرگردانی میان حکومتداری مدرن و تمنای داشتن نظم سیاسی و اجتماعی بنیاد گرایانه مذهبی، تناقضی را در رفتار و گفتار طالبان به وجود آورده که به زودی بحران بزرگی را در این گروه رقم خواهد زد.
مردم عادی، به ویژه قشری که دوره اول حاکمیت طالبان را شاهد بوده، از این تناقضها متحیرند و گاه پرسشهایی را مطرح میکنند که طالبان پاسخی قناعتبخش به آن ندارد.
همچنین، قشر جوانی که در دو دهه اخیر در افغانستان پرورش یافته و به بالندگی رسیده، نیز پرسشهایی به مراتب عمیقتر از نسل قبل دارد. این پرسشها بیانگر آن است که طالبان نمیتواند در دراز مدت هم به نعل بکوبد و هم به میخ.
این گروه مجبور است میان حکومتداری مدرن و قرون وسطایی دست به انتخاب بزند. هرچند این انتخاب ممکن است به آسانی به دست نیاید، ولی هر انتخابی که انجام دهد، بدون شک سرنوشت متفاوت و تازهای برای این گروه رقم خواهد زد.
امیرخان متقی، وزیر خارجه طالبان که به دلیل ارتباط با تروریسم همچنان در فهرست سیاه سازمان ملل قرار دارد و حتی اجازه رفتنش از کابل به پاکستان در پی معافیت موقت شورای امنیت حاصل شد، در پایان سفر چهار روزهاش به اسلامآباد مدعی شد که در افغانستان حتی یک گروه تروریستی وجود ندارد.
این ادعا بسیاری را حیرتزده کرده است. برخی آن را بیپایه خوانده و آقای متقی را به دروغگویی متهم کردهاند. برخی دیگر درباره منظور واقعی او گمانهزنی دارند. واقعیت این است که آقای متقی به عنوان مقام ارشد گروه طالبان که اکنون در تصدی وزارت خارجه نشسته، در پی ارایه واقعیت وارونه از اوضاع است.
ایجاد روایت جدید در افغانستان و تحریف تاریخ و ارایه وارونه واقعیت به سیاست اصلی گروه طالبان مبدل شده است که با چیرگی بر رسانههای کشور و دستگاه دولتی میخواهد تاریخ و گفتار طالبانی از آنچه در افغانستان گذشته، میگذرد و خواهد گذشت ارائه دهد.
وزیر خارجه طالبان این بار جهانیان را به چالش کشیده است که سندی دال بر وجود گروههای تروریستی ارائه دهند تا ثابت کنند که گروههای تروریستی در افغانستان حضور دارند.
واقعیت این است که اقدامات گروه طالبان در ۲۰ سال گذشته خود مصداق تروریسم است و هرچند درباره تعریف گروه طالبان تفاوت نظر وجود دارد، اما تردیدی نیست که حداقل بخشی از نیروهای که در ترکیب طالبان قرار گرفته و اکنون مثلا در کابینه حضور دارند، شامل تعریف بینالمللی گروههای تروریستی میشود.
مثلا شبکه حقانی که کنترول وزارت داخله و چند وزارت دیگر مانند امور مهاجرین را به دست گرفته است، در کشورهای مختلف از جمله در امریکا تروریست شمرده شدهاند. وزارت خارجه امریکا در ماه سپتامبر سال ۲۰۱۲ شبکه حقانی را، که اکنون وزارت داخله افغانستان را به دست دارد، مشمول فهرست گروههای تروریستی خود کرد.
یکی از حملات شبکه حقانی در ۲۷ جنوری سال ۲۰۱۸ در نزدیک سفارت آلمان در کابل بود که بمبگذار انتحاری داخل یک امبولانس بیش از ۱۰۰ کشته و دهها مجروح برجا گذاشت.
هرچند وزارت خارجه امریکا گروه طالبان افغانستان را شامل فهرست گروههای تروریستی خود نکرده است، اما تحریک طالبان پاکستان که آقای متقی منکر حضور آن در کشور نیست، نیز هم در بریتانیا و هم در امریکا به عنوان گروه تروریستی شناخته میشود.
یک مقام پیشین مبارزه با تروریسم دولت سابق تنها نامی از گروههای تروریستی را که در افغانستان فعالیت دارند، در اختیار ما گذاشته است:
لشکر جنگوی پاکستان
سپاه صحابه پاکستان
شاخه امانالله افریدی لشکر جنگوی
شاخه قاری حسین محسود لشکر جنگوی
طارق افریدی لشکر جنگوی
شاخه امجد فاروقی (طالبان پنجابی) لشکر جنگوی
لشکر جنگوی به رهبری عابد محسود
لشکر اسلام یا گروه منگلباغ
تحریک طالبان پاکستان
لشکر طیبه
داعش خراسان
شبکه القاعده
حزب تحریر
جیش العدل
جندالله
حرکت انصار الاسلام یا حرکت المجاهدین
تحریک اسلامی ترکستان شرقی
تحریک اسلامی ازبکستان
حزب نهضت اسلامي تاجیکستان
شبهنظامیان چچنی
گروه البدر
جمعیت علمای پاکستان و مدارس حقانی
حزب اسلامی خالص، حزب اسلامی حکمتیار و حرکت انقلاب اسلامی که از طالبان حمایت میکنند
داعش خراسان
با این حال سخنان متقی که از امتیاز ملل متحد برای سفر به پاکستان و ارائه واقعیت وارونه استفاده کرده است، اهداف دیگری دارد.
او انکار نمیکند که افراد مسلح ستیزه جو در کنار طالبان در افغانستان حضور ندارند، بلکه میخواهد بگوید که با تعریف متداول تروریسم موافق نیست.
مثلا در همین نشست در انستیتوت مطالعات استراتژیک پاکستان، گفت که تحریک طالبان پاکستان پیش از حاکمیت طالبان روی کار آمده و اما «ما به آنها اجازه فعالیت در خاک افغانستان ندادهایم و نمیدهیم که از خاک افغانستان علیه پاکستان استفاده کند.»
بنابرین، بحث درباره روایت جدید است. حالا این روایت چقدر در میان مردم افغانستان و جامعه جهانی میتواند طرفدار داشته باشد، موضوع دیگری است. واقعیت این است که در عصر دیجیتالی گروه طالبان نمیتواند واقعیتها را از چشم مردم افغانستان پنهان کند.
روز سهشنبه عمران خان برای پاسخگویی به اتهاماتی که بر او وارد شده، به دادگاه عالی در اسلامآباد رفته بود.
هنگامی که نخستوزیر پیشین پاکستان در محوطه دادگاه مشغول انگشتنگاری بود، نیروهای امنیتی به بازداشت او اقدام کردند.
آقای خان با فهرست طویلی از اتهامات روبرو است.
حامیان عمران خان گفتهاند که در جریان دستگیری او، نیروهای امنیتی از خود خشونت نشان دادهاند. با این حال رانا ثناالله، وزیر داخله پاکستان این اتهامات را بیاساس خوانده است.
ویدیویی در شبکههای اجتماعی منتشر شده که لحظات بازداشت عمران خان را نشان میدهد. در این ویدیو دیده میشود که گروهی از نیروهای امنیتی پاکستان، نخستوزیر پیشین این کشور را داخل یک موتر نظامی منتقل میکنند.
در یک ویدیوی دیگر دیده میشود که این نیروهای شیشههای ساختمانی را برای بازداشت عمران خان میشکنند.
اداره حسابدهی ملی در راولپندی روز دوشنبه، ۱۱ ثور حکم بازداشت عمران خان را صادر کرده بود.
یکی از مقامات پولیس اسلامآباد گفته است که آقای خان در ارتباط به قضیه «بنیاد القادر» دستگیر شده است. بنیاد القادر، به هدف معیاری ساختن دانشگاه القادر تاسیس شده بود و به این منظور پول جمعآوری میکرد.
عمران خان متهم به فساد مالی در زمینه مصرف پولهای جمعآوری شده برای بنیاد القادر است.
وزیر داخله پاکستان پس از بازداشت آقای خان گفته: «عمران خان و همسرش از یک سرمایهگذار عمده املاک، در برابر لطفی که به او کرده بودند، زمین بزرگی گرفتهاند.»
البته او این اتهام را رد کرده است.
پارلمان پاکستان پارسال عمران خان را رد صلاحیت کرد و کمیسیون انتخابات تصمیم گرفت که او را از شرکت در انتخابات برای پنج سال آینده محروم کند.
پس از برکناری آقای خان از سمت نخست وزیری او بارها با برگزاری تظاهرات خواهان برگزاری انتخابات زودهنگام شد. در مقابل، مخالفان سیاسی او دهها اتهام علیه او در دادگاه ثبت کردند.
نخست وزیر پیشین پاکستان در اواخر حوت ۱۴۰۱ به افغانستان اینترنشنال گفت: «حدود صد پرونده علیه من وجود دارد. پروندههایی در ارتباط با کفرگویی، تروریسم، قتل و حتی دسیسه.»
آقای خان در این مصاحبه گفته بدون نام بردن از فرد خاصی گفت کسانی که در قدرتاند میخواهند او را زندانی کنند و بکشند.
در روزهای گذشته او ادعا کرد که فیصل نصیر، افسر ارشد آیاسآی دو بار قصد کرده که او را بکشد. آقای خان فیصل نصیر را به دست داشتن در قتل ارشد شریف، خبرنگار برجسته پاکستانی متهم کرد.
ارشد شریف، روزنامهنگار تحقیقی برجسته پاکستانی بود که در ماه عقرب ۱۴۰۱ در کنیا کشته شد.
دفتر روابط عامه ارتش پاکستان دیروز به این ادعا واکنش شدیدالحنی نشان داد و آن را «ساختگی، بدخواهانه، بسیار تاسفبار و غیرقابل قبول» خواند. به گفته این دفتر عمران خان هیچ مدرکی برای اثبات ادعایش ندارد و این حق را برای خود محفوظ میداند که علیه اظهارات او اقدام کند.
رهبر حزب تحریک انصاف پاکستان قبل از دستگیری و رفتن به اسلامآباد ویدیویی نشر کرد و به اعلامیه دفتر روابط عامه ارتش این کشور پاسخ داد.
آقای خان از ارتش خواسته بود صحبتهای او را با دقت بیشتری بشنود.
او گفته بود در حال حاضر رهبر بزرگترین حزب کشور است و نیاز ندارد دروغ بگوید.
مراسم تاجگذاری چارلز سوم، پادشاه ۷۴ ساله بریتانیا و همسرش کامیلا به صورت دقیقی برنامهریزی شده است. این مراسم نمادین و باشکوه دارای جنبههای گوناگون تشریفاتی و مذهبی در کلیسای وستمینستر با برنامهریزی دقیقی برگزار میشود.
در برنامهریزی این مراسم، از زمانبندی مراسم گرفته تا نمادها، رنگها، موسیقی، مکانها، مهمانها، اجراها، سخنرانیها و نمایشهای گوناگون هنری و نظامی زیر نظر مقامهای دربار، دولت و کارشناسان نخبه بریتانیایی انتخاب شدهاند.
مراسم تاجگذاری پادشاه ۷۴ ساله بریتانیا به صورت دقیقی برنامهریزی شده است. از زمانبندی مراسم گرفته تا نمادها، رنگها، موسیقی، مکانها، مهمانها، اجراها، سخنرانیها و نمایشهای گوناگون هنری و نظامی زیر نظر مقامهای دربار، دولت و کارشناسان نخبه بریتانیایی انتخاب شدهاند.
جزئیات برنامه مراسم تاجگذاری او در ماه اخیر به صورت اخبار سلطنتی در اختیار عموم قرار گرفته است. به عنوان مثال، کارت دعوت این مراسم در پنجم اپریل گذشته رونمایی شد. این کارت زرکوب را اندرو جیمیسون طراحی و در آن تصاویر گلها، حیوانات و نمادهای سلطنتی بریتانیا را به کار برده است. هر یک از این نمادها حاوی پیامهای خاصی است. خانواده سلطنتی اعلام کرد که این کارت به دو هزار نفر فرستاده خواهد شد.
این مراسم از ساعت شش صبح ششم می آغاز میشود و با ظاهر شدن ششدقیقهای پادشاه، ملکه و اعضای خاندان سلطنتی روی بالکن کاخ بوکینگهام در ساعت ۱۴ و ۳۰ به پایان میرسد. بخش اصلی مراسم از ساعت ۱۰ و ۲۰ با حرکت پادشاه با کالسکه سلطنتی از کاخ بوکینگهام به سوی کلیسای وستمینستر برای تاجگذاری در داخل این کلیسا آغاز میشود.
مراسم تاجگذاری چارلز سوم شامل مجموعهای از آیینهای گوناگون سلطنتی است. اوج این مراسم لحظه تاجگذاری پادشاه و ملکه است. تاجگذاری پادشاه در حضور بیش از ۲۲۰۰ نفر از مهمانان، از جمله اعضای خاندان سطنتی، نمایندگان ۲۰۳ کشور شامل صد رئیس دولت برگزار خواهد شد. از جمله رهبران دعوتشده جهان، جو بایدن، رئیسجمهور امریکا در این مراسم شرکت نمیکند.
کلیسای وستمینستر
تاجگذاری پادشاه بریتانیا مرسمی مذهبی است و به همین دلیل در کلیسا و توسط جاستین ولبی، اسقف اعظم کلیسای کانتربری، عالیترین مقام روحانی کلیسای انگلیستان اجرا میشود. اسقف اعظم کانتربری رئیس روحانی کلیسای انگلیکان و رهبر معنوی این کلیسا در سراسر جهان است.
پادشاه بریتانیا ریاست عالی کلیسای کانتربری انگلیستان را هم برعهده دارد. او مقامهای بلندپایه کلیسا را به پیشنهاد نخستوزیر تعیین میکند. با این حال، چارلز سوم، رهبر مذهبی نیست. دولت بریتانیا سکولار است.
پایه سنت تاجگذاری در کلیسای وستمینستر را ویلیام فاتح با تاجگذاری خود در 25 دسامبر 1066 میلادی گذاشت. پس از آن، این کلیسا نه تنها به محل تاجگذاری، بلکه به محل عروسیهای سلطنتی و تدفین پادشاهان و شهبانوهای بریتانیا هم تبدیل شد. چارلز سوم، چهلمین پادشاه این کشور است که در این کلیسا تاجگذاری میکند.
تخت سطنتی بریتانیا هم در همین کلیسا گذاشته شده -- چوکی چوبی که هفتصد سال پیش به دستور ادوارد سوم در صحن این کلیسا گذاشته شد و قرار است چارلز سوم هم روی آن بنشیند. آنگاه جاستین ولبی، اسقف اعظم کلیسای کانتربری تاج سنت ادوارد را بر سر او خواهد گذاشت – تاج طلایی که در ۱۶۶۱ ساخته شده است.
تاجگذاری
براساس اعلام کلیسای وستمینستر، مراسم اصلی تاجپوشی پادشاه شامل پنج عنصر اصلی میشود:
تفویض: براساس یک سنت قدیمی، پادشاه در کنار تخت سلطنتی در وسط کلیسای وستمینستر میایستد و به مردم تفویض میشود.
تحلیف: پادشاه دست خود را روی کتاب مقدس میگذارد و اسقف اعظم کانتربری از او میخواهد وعده دهد که قانون و کلیسای انگلیستان را حمایت کند و پادشاه متعهد میشود که این وعدهها را عملی کند.
مسح کردن: پادشاه بر کرسی تاجگذاری مینشیند و اسقف اعظم با روغن مقدس بر سر، سینه و دستان او به صورت صلیب مسح میکند.
اعطای نشان: در این مرحله اسقف اعظم تاج پادشاهی را بر سر چارلز سوم میگذارد.
تختنشینی: پادشاه در مرحله آخر بر روی تخت سلطنتی مینشیند.
تاجگذاری چارلز سوم به معنای آغاز پادشاهی او نیست. در واقع، او پس از درگذشت مادرش، الیزابت دوم، در هشتم دسامبر سال گذشته، پادشاه بریتانیا شد، ولی او دو روز بعد در ۱۰ دسامبر با جلوس بر تخت، پادشاهی خود را اعلام کرد. مراسم نمادین تاجگذاری چارلز، که با تاخیر پنجماهه برگزار میشود، تاثیری بر فرمانروایی او ندارد.
وظایف پادشاه
پادشاه «بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی» رئیس دولت است، ولی قدرتش نمادین و تشریفاتی است. مهمترین وظیفه او در زمینه اجرایی، منصوب کردن رهبر حزب برنده در انتخابات سراسری به نخستوزیری است. پادشاه قوانین مصوب پارلمان را هم امضا میکند. او در دیدارهای هفتگی با نخستوزیر، از اوضاع مملکت با خبر میشود.
پادشاه بریتانیا میزبان مهمانان بلندپایه خارجی است و با آنها دیدار میکند. چارلز سوم فرمانروای 15 سرزمین و کشور مشترکالمنافع است: کانادا، استرالیا، نیوزیلند، پاپوآ گینه نو، جزایر سلیمان، تووالو، بلیز، آنتیگوا و باربودا، باهاما، باربادوس، گرنادا، جامائیکا، سنتکیتسونویس، سنت لوسیا، سنت وینسنت و گرنادین. بریتانیا در هر یک از این کشورها یک «فرماندار کل» دارد.
افزون بر این، پادشاه بریتانیا رئیس اتحادیه کشورهای مشترکالمنافع هم است که ۵۶ عضو دارد و حدود ۳۰ درصد جمعیت جهان در این کشورها زندگی میکنند. تقریبا همه این کشورها در گذشته مستعمره بریتانیا بودهاند. همه این کشورها مستقل هستند و براساس اعلامیه ۱۹۷۱ سنگاپور با هم همکاری میکنند.
جشن تاجگذاری چارلز سوم، پادشاه بریتانیا، روز شنبه ششم ماه می، مصادف با ۱۶ ثور برگزار میشود.
وبسایت کانورسیشن در مقالهای به جزئیات برنامهریزیهای انجام شده برای جشن سه روزه تاجگذاری در بریتانیا پرداخته است که در ادامه ترجمهای از آن را میخوانید.
سلطنت در بریتانیا از همه سو تحت فشار است. از سویی رسواییهای اعضای خاندان سلطنتی ادامه دارد و از سوی دیگر حمایت نسل جوان از نهادی «دِ مده» که ربط اندکی به دنیای مدرن و امروزی دارد و پایههای آن بر دبدبه و کبکبه و تجملات است، کمرنگ شده.
به همین دلایل روز جشن تاجگذاری چارلز سوم فرصتی طلایی برای خاندان سلطنتی است که ارزش خود برای بریتانیا را به مردم این کشور نشان دهد.
جشن تاجگذاری سه روز، از ششم تا هشتم ماه می به طول میانجامد و با انواع فعالیتهایی همراه است که میتواند چهره سلطنت و برند آن را در چشم مردم بریتانیا ارتقا بخشد.
جشنهای سلطنتی اغلب با احساسات، فانتزیها و حس خوشگذرانی در مردم سر و کار دارند که البته همه ابعاد مهمی از «تجربه مصرفگرایی» هستند؛ جشن تاجگذاری، بدون هیچ برو و برگشتی، قطعا تجربه مصرفکننده است.
هر روز از سه روز جشن تاجگذاری به شکل هوشمندانهای طراحی شده تا طیفی از احساسات و واکنش از سوی مردم بریتانیا را برانگیزد و آنها را به تعامل بیشتر با خاندان سلطنتی وادارد.
چنین تعاملی حیاتی است چون پادشاهی مشروطه همچون پادشاهی بریتانیا، نیازمند حمایت مردم بریتانیاست تا بتواند به بقایش ادامه دهد.
جشن تاجگذاری سه روزه، همه و همه درباره خلق تجربه و خاطراتی منحصر به فرد درباره خاندان سلطنتی است. در گذشته، چنین خاطراتی در آلبومهای عکس، دست به دست بین نسلها میگشت. حالا مردم خاطراتشان را به رسانههای اجتماعی میسپرند ولی خانواده و دوستانشان را به تماشای این عکسها فرا میخوانند؛ سنتی که موجب میشود سلطنت در قلب فرهنگ بریتانیا به حیاتش ادامه دهد.
شنبه ششم می (۱۶ ثور): روز نمایش باشکوه
نقطه تمرکز اصلی سه روز جشن تاجگذاری، جشن بر تخت سلطنت تکیه زدن چارلز در کلیسای وستمینستر است. رفتن شاه و ملکه از کاخ باکینگهام در کالسکه سلطنتی به کلیسای وستمینستر، با تشریفات و شکوهی خاص برگزار میشود تا یادآور جادوی سلطنت به خیل تماشاچی و تداعیکننده داستانهای شاه و پریان زمان کودکیِ بزرگسالانِ جمع باشد.
مراسم تشریفاتی بردن شاه و ملکه به وستمینستر همچنین مجالی برای مشاهده ثبات و استمرار سلطنت است.
دیوید استارکی، مورخ بریتانیایی، معتقد است سلطنت تنها دریچهای است که میتوان از آن دائما به تاریخ انگلستان نگاه کرد و تاجگذاری چارلز یک حلقه اتصال دیگر در تاریخ چنین میراثی است.
طبق پیشبینیها، به جز خود اعضای خاندان سلطنتی، قریب به دو هزار مهمان در مراسم تاجگذاری چارلز سوم حضور خواهند یافت.
جشن تاجگذاری چارلز سوم در سراسر جهان از رسانهها پخش خواهد شد و یادآور تاجگذاری ملکه الیزابت دوم در سال ۱۹۵۳ است که اولین تاجگذاری در خاندان سلطنتی بریتانیا بود که از تلویزیون پخش شد: جشنی که ۲۷ میلیون نفر آن را تماشا کردند و ۱۱ میلیون نفر شنونده رادیو به آن گوش دادند.
در روز تاجگذاری الیزابت دوم، میلیونها نفر هم به خیابانها ریختند تا شادی و پایکوبی کنند و انتظار میرود خیابانهای بریتانیا پس از تاجگذاری چارلز سوم هم شاهد جشن و سرور مردم باشد.
یکشنبه هفتم می (۱۷ ثور): روز بازی
برای بسیاری افراد، جشن اصلی در این جشن سه روزه، یک دورهمی با همسایهها در روز یکشنبه است. یکشنبه، جشنهای خیابانی در سراسر انگلستان برگزار خواهد شد که سنتی از فرهنگ بریتانیا، موسوم به «چای صلح» است که قدمت آن به سال ۱۹۱۹ میرسد. در این سنت، با پایان جنگ جهانی اول، مردم در خیابانها به شادی و پایکوبی پرداختند.
جشنهای خیابانی بخش مهمی از رویدادهای شاهنشاهی شده است و وبسایت رسمی برای تاجگذاری، از مردم خواسته تا به «ناهار بزرگ جشن تاجگذاری» بپیوندند و با قرار دادن فایلهایی برای دانلود، به فراهم آوردن اسباب و برنامهریزی برای آنها، به منظور بر پا کردن جشنی خلاقانه، کمک کنند.
البته جشنهای خیابانی فقط مورد علاقه سلطنتخواهان نیستند و بسیاری از شرکتکنندگان در آن، صرفا از پایکوبی و تفریح کردن با بقیه لذت میبرند. بسیاری از شرکتکنندگان خواستار انحلال سلطنت در بریتانیا و شماری از آنها هم جمهوریخواه هستند.
پژوهشها بر طبق تجربه پیشین جشنهای خیابانی سلطنتی در بریتانیا نشان داده که این دست جشنها اغلب برای گردآوردن مردم از گروههای مختلف و پیشینههای گوناگون است تا این که جشنی برای پاسداشت هویت ملی.
روز یکشنبه کنسرت و نمایش رقص بزرگی در کاخ وینزور هم برگزار میشود.
دوشنبه هشتم می (۱۸ ثور): کمر بستن به خدمتگزاری مردم
روز هشتم می هم روز داوطلب شدن عمومی و اختتامیه سه روز جشن تاجگذاری است که در آن پادشاه خود را وقف خدمتگزاری مردم میکند: روز «کمک بزرگ»، روز تشویق مردم به گرد هم آمدن و تشکیل یک جماعت و حمایت محلی.
آنانی که معمولا داوطلب ارائه خدمات محلی میشوند و نیکوکارانی که به خیریهها کمک میکنند در این روز حسابی مشغول اند.
این روز هم ممکن است به مذاق نسل زِد که بیش از هر نسل دیگری با سلطنت بیگانه است و آن را نهادی از مد افتاده میداند، خوش بیاید.
نسل جوان عمل را به حرف ترجیح میدهد و البته حمایت نسل جوان از سلطنت، برای بقای این نهاد ضروری است.
اخیراً یک عضو ارشد شبکه حقانی آشکارا در فضای مجازی مخالفان طالبان را به کشتن تهدید کرده است. این اولین بار است که بحث هدف گرفتن غیرنظامیان دیگراندیش مخالف طالبان در خارج از مرزهای افغانستان، در میان طالبان به صورت علنی مطرح میشود.
آیا این تهدید فقط یک هشدار خالی بدون عمل است یا شبکه حقانی واقعاً به فکر حمله فیزیکی در خارج از افغانستان است؟
سعید خوستی، سخنگوی پیشین سراجالدین حقانی، روز سهشنبه (۱۲ ثور) در یک رشته توییت، مخالفان طالبان در خارج از کشور را به مرگ تهدید کرد. او هشدار داد که طالبان صدها داوطلب برای هدف قرار دادن مخالفان خارجنشین خود دارد.
شبکه حقانی در ترور شهروندان افغانستان در بیست سال گذشته دست بالایی داشت. بیشتر حملات هدفمند، پیچیده و انتحاری در شهر کابل کار نیروهای این شبکه قلمداد میشد. اما شبکه حقانی تا اکنون به حمله به خارج از مرزها اقدام نکرده است. از این رو، از بسیاری جهات، تهدید تازه عضو ارشد شبکه حقانی میتواند یک رویکرد نسبتا تازه باشد.
هرچند تا اکنون این تهدید فقط توسط یک نفر ابراز و به تاکید بیان شده است، اما نزدیکی سعید خوستی به سراجالدین حقانی چنان است که نمیتوان این حرف او را، که بار دیگر در فضای مجازی تکرار کرده است، نادیده گرفت.
سعید خوستی، سخنگوی سابق سراجالدین حقانی است که اکنون نقش دلال تجاری را برای این گروه باز میکند.
او از دوران پیش از تسلط طالبان بر افغانستان، از معدود افرادی بود که با سراجالدین حقانی، میتوانست دید و بازدید داشته باشد و درست پس از پیروزیشان هم سخنگوی وزارت داخله طالبان شد و تنها بعد از رسواییهای مالی و اخلاقی او، سراج ناچار شد او را کنار بگذارد، اما بازهم از او به عنوان مسئول یتیمخانههای شبکه حقانی استفاده میکند که منابع مالی فراوانی در اختیار دارد.
سعید خوستی کسی است که در روزهای عید در نبود سراجالدین حقانی، با بستههای پول در خیابانهای شهر میگردد و به نیروهای شبکه حقانی هدیه میدهد.
یکی از منابع نزدیک به شبکه حقانی در کابل گفت: «این تهدید بیش از آنکه علیه افغانهای مخالف و مهاجر باشد، علیه کشورهای اروپایی و امریکایی میزبان آنها میباشد.»
از زمان روی کار آمدن طالبان، صدها هزار شهروند افغان از کشور فرار کردهاند. حدود صد هزار افغان تنها توانستهاند در امریکا مستقر شوند و زندگی خود را شروع کنند. هزاران نفر دیگر در فرانسه، آلمان و بریتانیا پناهنده شدهاند. هرچند دولتهای میزبان باور دارند که روند موثر شناسایی افراد پناهجو را طی کردهاند که در میان آنها همدلان و وابستگان طالبان و گروههای افراطی نباشند.
این نیروها عمدتا تحصیلکرده و منتقد طالباناند و بسیاری از آنها در نهادهای تاثیرگذار مشغول شدهاند. شهروندان افغان خارج از کشور تا اکنون توانستهاند چند تظاهرات ضدطالبانی را در دهها شهر جهان مدیریت کنند و روزانه اقدامات طالبان را در فضای مجازی و افکار عامه به چالش میکشند. برای طالبان، که با تسلط بر رسانههای داخلی میخواهد تمام انتقادها و افکار آزاد را کنترول کند، این مجموعه به چالش بزرگی تبدیل شده است.
اینک اما منابع میگویند که هشدار سعید خوستی حرف خود او نیست.
براساس گزارشهای رسیده، این اخطاریه در یک جلسه خصوصی توسط سراجالدین حقانی مطرح شده است و سعید خوستی آن را ظاهرا علیه مخالفان سیاسی بازتاب داده است در حالیکه انگیزه اصلی شبکه حقانی چیز دیگری است.
اکنون به نظر میرسد یک تهدید دیگر متوجه تاسیسات دیپلوماتیک کشورهای غربی مقیم کابل هم است هرچند بسیاری از آنها خالی از دیپلوماتاند. قدرتهای غربی تا اکنون بهرغم حفظ شیرازه مالی افغانستان، مانع پذیرش رسمیت اداره طالبان در سطح بینالمللی است و به خار زیر بغل طالبان برای رسیدن به آرزوی دیرینشان تبدیل شده است.
از سوی دیگر، در این میان نباید رقابتهای قدرتهای بزرگ را نادیده گرفت. شماری از کشورهای منطقه رقیب امریکا و اروپا به نظر میرسد این مشوره را به سراجالدین حقانی دادهاند که در پی اعمال فشار بر غرب باشد تا آنها را وادار به همکاری بیشتر با اداره طالبان کند. به این ترتیب، هدف شبکه حقانی، ظاهرا مقابله با فشارهای امریکا و اروپا علیه طالبان است که به طور روزافزون برای رسیدن به یک چارچوب سیاسی بزرگتر در افغانستان، بر طالبان اعمال میشود.
همین دیروز نماینده ویژه امریکا برای افغانستان گفت که نمایندگان همه کشورها در نشست دوحه در مورد گفتوگوی سیاسی میان افغانها به عنوان راهحل همه چالشها توافق داشتند.
توماس وست روز چهارشنبه (۱۳ ثور) در رشتهتوییتی نوشت که اولویتهای کشورها در قبال افغانستان متفاوتاند اما از این توافق نظر در نشست دوحه به عنوان «اجماع» کشورها در این زمینه یاد کرد.
این دیپلومات ارشد امریکایی افزوده که اولویتهای کشورها در قبال افغانستان متفاوتاند، اما همه توافق نظر دارند که گفتوگوی سیاسی میان افغانها بخش اصلی راهحل تمام چالشها است.
با توجه به توضیحاتی که ارائه شد، به نظر میرسد شبکه حقانی که از توان بالای عملیاتی برخوردار است، اکنون به فکر فشار متقابل شده تا ابزاری را که علیه کشورها در اختیار دارد و آن همانا تهدید تروریستی است، به کار ببندد. هرچند این سخنان اکنون در نطفه است و هیچ نشانهای از توطئهای تروریستی در خارج از مرزها حداقل تاکنون بروز نکرده است.