با این حال، آیا نوروز ریشههای دینی دارد؟ آیا مخالفت با نوروز انگیزههای دینی دارد یا انگیزههای دیگر؟ در این مطلب به گونه فشرده به این پرسشها پرداخته میشود.
«عید مجوسیان»؟
طالبان نوروز را «عید غیرمسلمانان» بهویژه زردشتیان میدانند. محمدیحیی عارف، از مقامهای وزارت امر به معروف طالبان پارسال با این استدلال که نوروز «عید مجوسیان است» و «کسانی که از نوروز تجلیل میکنند، از دایره اسلام خارج میشوند»، جشن نوروز را ممنوع اعلام کرد. پخش این سخنان او از منابع این وزارت، نظر رسمی طالبان تلقی شد.
طالبان هم در دور نخست حکومت خود، که در پاییز ۱۳۷۵ قدرت را در کابل به دست گرفتند و هم در دور دوم، که از ۲۴ اسد ۱۴۰۰ بر افغانستان مسلط شدند، نه تنها نوروز را ممنوع کردند، بلکه تقویم رسمی را هم از خورشیدی به قمری تغییر دادند. این گروه تعطیل ملی نوروز را هم از تقویم رسمی حذف کرده است.
چنین مخالفتی را نه حامیان برگزاری جشن نوروز، که بر اعتقاد اسلامی خود تاکید دارند، بلکه شماری از روحانیون و پژوهشگران دینی هم مردود دانستهاند. از جمله محمد محق، اسلامشناس معروف تاکید کرده است که هیچ حکمی در قرآن و احادیث معتبر در تحریم نوروز به صورت مطلق وجود ندارد.
جشن طبیعت
با این حال، آیا نوروز واقعاً ریشه دینی و بهویژه زردشتی دارد؟ ریشههای تاریخی نوروز به روشنی آشکار نیست. برخی پژوهشگران پیشینه آن را تا حدود سه هزار سال پیش جستوجو کردهاند. بنابراین، قدیمیترین روایات درباره نوروز ریشه در اسطورهها دارد. مهرداد بهار، اسطورهشناس ایرانی، باور دارد که در اوستا نامی از نوروز نیست؛ چون نوروز ریشه دینی ندارد.
بنابراین، ریشههای نوروز را باید در فرهنگ مردم و دربارهای پادشاهان قدیم جستجو کرد. از این نظر هم به این نتیجه میرسیم که نوروز محدود به جمعیت زردشتی و پادشاهان باورمند به آیین زردشت نبوده است. از نظر جغرافیایی، محل برگزاری نوروز از غرب چین تا شرق اروپا گسترده بوده است که در آن مردمانی با ادیان گوناگون میزیستهاند.
آیینهای نوروزی بیشتر با طبیعت و زندگی اینجهانی مرتبط است و نه با مسائل فراطبیعی و آنجهانی که بیشتر ماهیت دینی دارد. قرار گرفتن نوروز در آغاز سال نو، اعتدال بهاری، زنده شدن طبیعت و آغاز فصل کشاورزی در بسیاری از مناطق حوزه نوروز دلیلی بر گرایش نوروز به طبیعت و زندگی است.
روایات اسطورهای درباره نوروز هم غیردینی است. معروفترین روایت اسطورهای نوروز را به آغاز پادشاهی جمشید میرساند؛ چون آن را روزی بزرگ و نو در زندگی مردم دانستند، «نوروز» نامیدند. این روایت در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، شاهنامه فردوسی و برخی منابع دیگر آمده است.