بیلبورد اعتراضی علیه برنامه اخراج مهاجران افغان در بریتانیا

نهادهای حامی پناهجویان در بریتانیا با نصب بیلبوردهایی در بیرمنگام به اظهارات اخیر نایجل فراژ، رهبر حزب افراطی اصلاحات، درباره همکاری با طالبان برای اخراج مهاجران واکنش نشان دادند.

نهادهای حامی پناهجویان در بریتانیا با نصب بیلبوردهایی در بیرمنگام به اظهارات اخیر نایجل فراژ، رهبر حزب افراطی اصلاحات، درباره همکاری با طالبان برای اخراج مهاجران واکنش نشان دادند.
این بیلبوردها تصویر نایجل فراژ را در کنار یک جنگجوی طالبان نشان میدهند و در آن پیام طالبان برجسته شده است: «ما آماده و مایل به همکاری با نایجل فراژ هستیم.»
سازمان آزادی از شکنجه، مسئول این کارزار، در توضیحی بر بیلبورد نوشته است: «اگر طالبان از سیاستهای شما برای اخراج بازماندگان شکنجه حمایت میکنند، روشن است که در سمت اشتباه تاریخ ایستادهاید.»
این سازمان تاکید کرده است که برای قرنها، بریتانیا پناهگاه افرادی بوده که از شکنجه گریختهاند و بازگرداندن آنان به دست شکنجهگران، با هویت و ارزشهای این کشور در تضاد است.
سازمان آزادی از شکنجه ابراز داشت که «هیچ سیاستمداری نباید سعی کند بازماندگان شکنجه را به دست شکنجهگرانشان بازگرداند، چه برسد به طالبان.»
این اقدام همزمان با برگزاری کنفرانس حزب اصلاحات در بیرمنگام صورت گرفته است.
پیشتر، ضیا یوسف، از اعضای حزب اصلاحات، اعلام کرده بود که در صورت پیروزی، دو میلیارد پوند برای اخراج پناهجویان «غیرقانونی» افغان به طالبان اختصاص خواهد یافت. نایجل فراژ نیز در گفتوگویی با تلگراف اظهار داشت که با وجود اتهامات نقض حقوق بشر، با افغانستان و اریتره برای اخراج پناهجویان مذاکره خواهد کرد.
او برنامهای برای اخراج گسترده و ساخت مراکز بازداشت در پایگاههای نظامی با ظرفیت ۲۴ هزار نفر طی ۱۸ ماه ارائه کرده است؛ مراکزی که بازداشتشدگان در آن حق درخواست وثیقه نخواهند داشت.
حزب اصلاحات همچنین وعده داده است که بریتانیا را از کنوانسیون اروپایی حقوق بشر خارج کرده، قانون حقوق بشر را لغو کند و سه معاهده بینالمللی دیگر را که مانع اخراج مهاجران «غیرقانونی» میشود، بیاثر سازد. نهادهای مدنی هشدار دادهاند این طرحها تعهدات حقوق بشری بریتانیا را زیر سوال برده و جان هزاران پناهجو را به خطر خواهد انداخت.

گزارشگران بدون مرز اعلام کرد اخراج خبرنگاران افغان از پاکستان، زندگی آنها را دوباره در خطر قرار میدهد. این سازمان از کشورهای جهان خواست برای حمایت از این روزنامهنگاران، به آنها ویزا و پناهندگی بدهند.
سازمان گزارشگران بدون مرز روز جمعه ۱۴ سنبله در بیانیهای اعلام کرد که پس از حاکمیت طالبان، بسیاری از خبرنگاران افغان بهدلیل تهدید این گروه به پاکستان پناه بردهاند.
به گفته این سازمان، این خبرنگاران اکنون با سختتر شدن روند تمدید ویزا، با خطر بازداشت و اخراج از پاکستان مواجهاند.
این سازمان از دولت پاکستان خواست امنیت خبرنگاران را تضمین کند و اصل «عدم بازگرداندن اجباری» را رعایت کند.
خبرنگاران بدون مرز به دیگر کشورها نیز یادآوری کرده است که بدانند اخراج این افراد به معنای این است که جانشان به خطر خواهد افتاد.
بر پایه گزارشها هنوز دهها خبرنگار افغان با اعضای خانوادههایشان در پاکستان در بلاتکلیفی بهسر میبرند. آنها نگراناند که در صورت اخراج به افغانستان، هدف انتقام طالبان قرار گیرند.
حکومت پاکستان ابتدا مهلت تمدید ویزای مهاجران را به یک ماه کاهش داد. سپس در سه ماه گذشته روند تمدید ویزا را متوقف کرد.

سفارت امریکا در اسلامآباد روز شنبه اعلام کرد که هواپیماهای نظامی این کشور اقلام ضروری را برای مقابله با سیل ویرانگر به ارتش پاکستان تحویل دادهاند. در همین حال دو مقام امریکایی تایید کردند که هیچ کمکی به افغانستان ارسال نشده و مشخص نیست در آینده به زلزلهزدگان یاری برساند یا نه.
در زمینلرزه یکشنبه گذشته بیش از ۲۲۰۰ نفر کشته و بیش از سه هزار نفر زخمی شدند.
سفارت امریکا در اسلامآباد روز شنبه از تحویلدادن کمکهای این کشور به ارتش پاکستان خبر داد اما جزئیاتی درباره این کمکها منتشر نشده است. همچنین مقامهای امریکایی در پایگاه هوایی نورخان در راولپندی، مراتب تسلیت و همدردی خود را به مقامهای پاکستانی ابراز کردند.

برعکس روابط سرد امریکا با پاکستان طی دو دهه حضور این کشور در افغانستان، اکنون روابط واشنگتن با اسلامآباد بهطور چشمگیری گسترش یافته است. امریکا علاوه بر کمک به سیلزدگان پاکستان، توافقهای همکاری اقتصادی و امنیتی با اسلامآباد داشته است.
اما ایالات متحده هنوز به قربانیان زلزله افغانستان کمکی نکرده است. یک مقام امریکایی به رویترز گفته است که نگرانی اصلی واشنگتن، رسیدن کمکها به دست طالبان است.
دونالد ترامپ پس از بازگشت به کاخ سفید، کمکهای خارجی امریکا را به بسیاری از کشورها متوقف و اداره توسعه بینالمللی این کشور را تعطیل کرد. در همین چارچوب، کمکها به افغانستان نیز متوقف شد.
امریکا در دوره حاکمیت طالبان بیش از ۳.۵ میلیارد دالر به افغانستان کمک کرده بود، اما مقامهای امریکایی مدعیاند که بخشی از این کمکها به دست طالبان «تروریست» میرسید. ایالات متحده طی دو دهه حضور در افغانستان تریلیونها دالر هزینه کرده است، با این حال، در برابر بزرگترین فاجعه سالهای اخیر این کشور هنوز اقدامی نکرده است.
منابع دیپلوماتیک میگویند وزارت خارجه امریکا گزینههای مختلفی برای کمک به زلزلهزدگان افغانستان بررسی کرده است. یک مقام ارشد پیشین نیز تایید کرده که این موضوع در کاخ سفید مطرح شده، اما تصمیم نهایی همچنان عدم تغییر سیاست توقف کمکها به افغانستان بوده است.
سخنگوی وزارت خارجه امریکا در پاسخ به پرسشی درباره کمک اضطراری به قربانیان زلزله گفت: «در حال حاضر چیزی برای اعلام نداریم.» همچنین یک مقام کاخ سفید اظهار داشت: «رئیسجمهور ترامپ همواره تاکید کرده که کمکها نباید به دست رژیم طالبان برسد؛ رژیمی که همچنان شهروندان امریکایی را به طور غیرقانونی بازداشت میکند.»
در همین حال، دولت امریکا هنوز به درخواست کمیته بینالمللی نجات برای ارسال تجهیزات پزشکی به ارزش ۱۰۵ هزار دالر پاسخی نداده است.

تام فلچر، رئیس کمکهای بشردوستانه سازمان ملل، هشدار داده که کاهش چشمگیر بودجه، خدمات حیاتی صحی و تغذیه میلیونها نفر را متوقف کرده است.

پیت هگست، وزیر دفاع ایالات متحده که نام وزارتخانهاش با دستور ترامپ به «وزارت جنگ» تغییر یافت، در سخنانی از جنگ امریکا در افغانستان یاد کرد و گفت: «وزارت جنگ قاطعانه خواهد جنگید.» او افزود: «وزارت جنگ قرار است قاطعانه بجنگد، البته نه جنگ بیپایان.»
پیت هگست که در کنار دونالد ترامپ در کاخ سفید صحبت میکرد، گفت: نام وزارت جنگ در سال ۱۹۴۷ به وزارت دفاع تغییر یافت و «همانطور که شما اشاره کردید، آقای رئیسجمهور، ما از آن زمان در هیچ جنگ بزرگی پیروز نشدهایم. این به معنای بیاعتبار کردن جنگجویان ما نیست، چه جنگ کره باشد، چه جنگ ویتنام، یا نسل ما در عراق و افغانستان.»
او افزود: «این فقط یک تغییر نام ظاهری نیست بلکه بازگشت است؛ بازگرداندن آنچه ترامپ هدایت کرده بود: بازگشت روحیه جنگجویی و پیروزی.»
وزیر جنگ امریکا اضافه کرد که ایالات متحده «قرار است جنگجو تربیت کند نه صرفا مدافع. قرار است موضع حمله داشته باشیم نه فقط دفاع.»
وزارت جنگ امریکا در سال ۱۷۸۹ تاسیس شد و در سال ۱۹۴۷ با امضای هری ترومن، رئیسجمهوری وقت، پس از جنگ جهانی دوم به وزارت دفاع تغییر نام داد. هدف از این تغییر در آن زمان نشان دادن تمرکز امریکا بر «جلوگیری از جنگ» در عصر هستهای بود. اکنون ترامپ معتقد است بازگرداندن نام سابق، هم صدای بهتری دارد و هم نشاندهنده قاطعیت بیشتر است.
دونالد ترامپ روز جمعه با امضای یک دستور اجرایی نام وزارت دفاع امریکا را به «وزارت جنگ» تغییر داد.

دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا یک دستور اجرایی را امضا کرد که به دولت ایالات متحده اجازه میدهد علیه کشورهایی که در بازداشت ناعادلانه و سیاسی شهروندان امریکایی دست دارند، تحریم و مجازات اعمال کند.
خبرگزاری رویترز نوشت مقامات ارشد دولت امریکا اعلام کردند کشورهایی که پیشتر در «دیپلماسی گروگانگیری» مشارکت داشتهاند، شامل چین، ایران و افغانستان هستند.
این دستور با هدف مقابله با استفاده سیاسی از بازداشت افراد و تضمین آزادی امریکاییهای بازداشتشده صادر شده است.
مارکو روبیو، وزیر خارجه، روز جمعه در بیانیهای گفت: «از طریق این فرمان اجرایی، افرادی که به عنوان حامیان دولتی بازداشت غیرقانونی تعیین شدهاند، ممکن است با مجازاتهای شدیدی از جمله تحریمهای اقتصادی، محدودیتهای ویزا، محدودیتهای کمکهای خارجی و محدودیتهای سفر برای دارندگان گذرنامه امریکایی مواجه شوند.»
او گفت: «نکته اصلی این است: هر کسی که از یک امریکایی به عنوان مهره چانهزنی استفاده کند، هزینهاش را خواهد پرداخت.»
سیانان هم نوشت که یک مقام ارشد دیگر دولت امریکا گفت این امر امکان استفاده از آن را در مکانهایی مانند افغانستان، جایی که حداقل یک امریکایی، محمود حبیبی همچنان در بازداشت است، فراهم میکند. ایالات متحده طالبان را به عنوان یک دولت رسمی به رسمیت نمیشناسد.
وزارت خارجه امریکا حوت ۱۴۰۳ اعلام کرد که جورج گلزمن با میانجیگری و تلاشهای دیپلوماتیک قطر آزاد شد. گلزمن ۶۶ ساله برای جهانگردی به افغانستان رفته بود.
پیش از او، رایان کوربت و ویلیام مککنتی در جنوری با یک عضو زندانی طالبان تبادله و آزاد شدند.
توافق برای آزادی کوربت و مککنتی در آخرین ساعات ریاستجمهوری جو بایدن انجام شد، زمانی که طالبان موافقت کرد آنها را در ازای خان محمد، یک عضو طالبان که به جرم تروریسم در امریکا به حبس ابد محکوم شده بود، مبادله کند. این توافق با میانجیگری قطر انجام شد. مقامات امریکایی در آن زمان میخواستند که گلزمن و محمود حبیبی نیز بخشی از این توافق باشند، اما طالبان از تحویل آنها خودداری کرد.
طالبان بازداشت محمود حبیبی را تائید نکرده است، اما امریکا همچنان او را یک گروگان میداند.
برنامه «پاداش برای عدالت» وزارت امور خارجه امریکا ماه سرطان امسال اعلام کرد حبیبی در ۱۰ اسد ۱۴۰۱ همراه با شماری از همکارانش توسط استخبارات طالبان در کابل بازداشت شد. براساس بیانیه، همه بازداشتشدگان به جز حبیبی و یک نفر دیگر آزاد شدهاند.
دفتر افبیآی در واشنگتن هم پیشتر پوستر مفقودی محمود شاه حبیبی، شهروند افغان-امریکایی و رئیس سابق اداره هوانوردی ملکی افغانستان را منتشر کرد. این سازمان گفت که برای اطلاعاتی که منجر به یافتن و بازگرداندن او شود تا پنج میلیون دالر جایزه پرداخت خواهد شد.
رویترز به نقل از منابع خود گزارش داده بود که طالبان حبیبی را در ارتباط با کشته شدن رهبر پیشین القاعده و نفوذ احتمالی سیا به شرکتی که در آن کار میکرد، بازداشت کردهاند.

در کوهپایهها و در دل روستای ویرانشده کنر مردان جوان در حال ریختن خاک روی یک گور دستهجمعی هستند. آنها جسدها را در گورها میگذارند. هیچکس برای مُردگان سوگواری نمیکند. چرا که از آن خانواده کسی باقی نمانده است. همه شتاب دارند، زیرا جسد نباید بیش از این در گرمای آفتاب باقی بماند.
عبدالله، از شاهدان عینی، صدها کیلومتر راه را از غرب افغانستان طی کرده تا خود را به روستای غازیآباد در دره مزار برساند. میگوید برای کمک آمده و امیدوار است با تماس گرفتن با دوستان و همکارانش، بتواند کمکهای بیشتری را به این منطقه جذب کند.
در بسیاری از روستاهای کنر، اجساد را غریبهها به خاک میسپارند. کسانی که از روستاهای دورتر آمدهاند تا کمک کنند و گورهای دستهجمعی حفر کنند، چون در بسیاری از خانهها هیچکسی نمانده که حتا مردهای را دفن کند.
زخمی که از شفاخانه برگردد «قبر عزیز خود را پیدا نمیتواند»
عبدالله، که برای کمک به روستای غازیآباد رفته، میگوید: «وقتی جنازهها را دفن میکردند، معلوم نبود که آنها متعلق به کدام خانوادهاند. زیرا یا همه اعضای خانواده کشته شدهاند یا بازمانده زخمی در شفاخانه است.» به گفته او، بازماندهای اگر روزی برگردد، روی گوری عمومی فاتحه خواهد خواند؛ چون نمیداند جسد عزیزش در کجا آرام گرفته است.

عبدالله و سیدمحمد در گفتوگو با افغانستان اینترنشنال روایتهای تلخی از این رویداد ارایه میکنند. پس از زمینلرزهای به بزرگی شش که در نهم سنبله اتفاق افتاد، در بسیاری از روستاهای کوهستانی کنر چیزی از خانهها و دارایی مردم باقی نماند.
آنها روایت میکنند که برای برخی از این قریهها، حتا حضور موترهای امدادی، خیمههای کمکی و وسایل ابتدایی صحی تجربهای تازه بود؛ امکاناتی که پیش از این هرگز به آنجا نرسیده بود.
زمینلرزهای به بزرگی شش، نیمهشب نهم سنبله ولایتهای کنر و ننگرهار را لرزاند. خانههای سنگی فرو ریختند، کوهها لغزیدند و دهها روستا ویران شد.
مرکز زمینشناسی امریکا کانون زلزله را در عمق هشت کیلومتری هندوکش ثبت کرده است.
شمار قربانیان از دو هزار و دو صد نفر گذشته و در کنر تقریباً همه ساختمانها آسیب دیدهاند.

زمینلرزه در یکی از محرومترین مناطق افغانستان رخ داده است؛ جایی که خانههای خشتی و چوبی بر دامنههای پرشیب ساخته شدهاند و راههایش با نخستین باران بسته میشود.
دسترسی به خدمات صحی و آموزشی محدود است و فقر گسترده، آسیبپذیری مردم را بیشتر کرده است.
برنامه انکشافی سازمان ملل متحد پیش از این گزارش داده بود که در سالهای گذشته نزدیک به سهچهارم خانوارهای افغانستان با ناامنی معیشتی روبهرو بودهاند. آمار وزارت صحت عامه نیز نشان میدهد که در کنر بیش از ۶۱ درصد جمعیت زیر خط فقر زندگی میکنند و نرخ سواد زنان به ۱۶ درصد میرسد. چنین ترکیبی از فقر و نبود زیرساخت، هر زلزلهای به بزرگی شش را به فاجعهای ملی بدل میکند.

خانههایی که با سنگ و چوب ساخته شدهاند
عبدالله میگوید بیشتر خانههای روستاها از سنگ و چوب محلی ساخته شدهاند و در برابر لرزش تاب نیاوردهاند. او از تختهسنگهایی یاد میکند که کنار شیب کوهها و تپهها دیده میشوند و «همقد ساختمانهای دو یا سهطبقهاند» و با افتادنشان میتوانند بخشی حتا از یک قریه را از بین ببرند.
عبدالله میگوید دلیل اصلی این آسیبپذیری، شیوه ساختوساز در منطقه است. به گفته او، چون دسترسی به سنگ آسان بوده و هیچ خانهای در این روستاها هرگز سیمان یا ابزار ساختمانی امروزی ندیده، تقریباً همه با سنگ برپا شدهاند. چوبهای جنگلهای کنر هم برای برپایی سقفها بهکار رفته است. این ارزانترین و در دسترسترین راه خانهسازی در دل کوهستانها و درههای کنر است، اما همان سنگها حالا فرو ریخته و باعث شده تلفات به بیشترین حد برسد.
خانهها در میان درهها ساخته شدهاند؛ جایی که بارانهای موسمی همیشه دو تهدید به همراه داشته است: سیلابهایی که از دل درهها عبور میکنند و رانش کوهها. اکنون پس از زلزله، این خطر بیش از هر زمان دیگری شدت گرفته است.

کودکان بی سرپناه
در میان قربانیان، عبدالله از دختری سهساله به نام «رازمه» یاد میکند که تنها بازمانده یک خانواده هفتنفره است. مردم میکوشیدند اقارب دور او را پیدا کنند. او میگوید بیشترین آسیب متوجه کودکان است؛ «یا پدر و مادرشان را از دست دادهاند یا زخمی و بیسرپرست ماندهاند.»
عبدالله از یکی از ساکنان محلی میپرسد که اگر اقارب دور این دختر پیدا نشد، چه میکنند؟ به او گفتند که شاید کسی پیدا شود تا او را بزرگ کند.
عبدالله میافزاید بسیاری از این کودکان «اکنون میان بازماندگان غریبه سرگرداناند و کسی نمیداند آیندهشان چه خواهد شد.» حتی در مرکز ولایت هم نهادی برای پناه و مراقبت سازمانیافته برای کودکان بیسزپرست دیده نمیشود. آینده این کودکان در هالهای از ابهام است؛ نسلی که در برابر چشمان جامعه، بی سرنوشت مانده است.


سازمان جهانی صحت برای تأمین نیازهای فوری شفاخانهها درخواست بودجه اضطراری کرده و هشدار داده است که کمبود منابع میتواند زنجیره تداوی و تدارکات را مختل کند.
یونیسف نیز اعلام کرده است که «ژرفای کم کانون، سازههای سست و دامنههای رانشپذیر» شرایطی ساخته که هم دسترسی و هم بقا را دشوار کرده است؛ به همین دلیل کمکها باید سریع و هدفمند برسند. در صدر نیازها بستههای نقدی کوچک، خیمه و سرپناه موقت، آب آشامیدنی، کلینیکهای سیار با خدمات جراحی تروما و سلامت روانی و همچنین مواد خوراکی فوری قرار دارد.

مشکلات در نحوه کمک رسانی
سیدمحمد به مشکل دیگری اشاره میکند: «وقتی تجار از گوشهوکنار افغانستان اجناس کمکی میفرستند، هزینه انتقال آنها گاهی از قیمت خود اجناس بالاتر میرود. کامیونها باید از مسیرهای طولانی و ناهموار عبور کنند و همین باعث میشود کرایه دو تا سه برابر ارزش کالا حساب شود.»
او میگوید بهترین راه، خرید از مناطق نزدیک یا توزیع مستقیم پول نقد است. به باور او، همکاری با موسسات امدادرسان بینالمللی و محلی نیز مؤثرتر خواهد بود، زیرا این نهادها تجربه و سازوکار مدیریت منابع محدود را دارند.
با این حال، سید محمد از زاویه دیگری هم سخن میگوید: «کسانی هم بودند که برای سوءاستفاده آمده بودند. خود را زلزلهزده معرفی میکردند و بخشی از کمکها را میگرفتند؛ یا خیمهها را بهنام خود ثبت میکردند یا پول نقد را دریافت میکردند. اگر کسی از مردم بومی همراه کمک کنندهها نباشد، زود ممکن است کمکها هدر بروند.»


زنان، فرهنگ غالب و سیاست طالبان
عبدالله میگوید از نحوه حضور نیروهای طالبان در مناطق زلزلهزده رضایت دارد، اما سیدمحمد نبود زنان را در روند امدادرسانی یک چالش جدی میداند. به گفته او، چند تیم کوچک از زنان در روستاهای آسیبدیده حضور دارند، اما امکانات و ظرفیت آنها محدود است.
این زمینلرزه زنان را به آسیبپذیرترین قشر بدل کرده است؛ هم به دلیل محدودیتهای طالبان و هم به سبب فرهنگی که سالها دسترسی زنان به خدمات آموزشی و صحی را محدود کرده است.

در بسیاری از مناطق، زنان به شفاخانهها و کلینیکها دسترسی ندارند، در نبود امدادگران زن، حتی بیان نیازهای ابتدایی خود را دشوار مییابند. سازمانهای امدادی نیز میگویند نبود پرستاران و داکتران زن در خط مقدم، رساندن خدمات به زنان و دختران را محدود کرده است.
این زلزله خانهها و روستاها را ویران کرد و همزمان تصویری آشکار از مردمی ارایه کرده که سالها در حاشیه زندگی کردهاند. در کوهها و درههای دورافتاده کنر ، خانوادههایی با کمترین امکانات بهسر میبرند؛ جایی که راه، مکتب و کلینیک بهندرت دیده میشود.
عبدالله میگوید: «اگر این زمینلرزه رخ نمیداد، شاید هیچکس خبردار نمیشد که در دل این کوهها انسانهایی با این اندازه فقر و دوری از آبادانی زندگی میکنند.» او از من خبرنگار پرسید که برنامههای همبستگی ملی و میثاق شهروندی آیا هرگز اینجا آمده؟ سوالی که من نمیتوانستم به آن پاسخ بدهم.
به این ترتیب، این روایت یادآور بی توجهیهایی است که سالها بر این مناطق سایه انداخته؛ خلای حضور دولت و نهادهایی که باید از پیش زیرساخت و خدمات میآوردند.
در نهایت بهزودی، پسلرزهها خاموش میشوند، اما پرسشهای بزرگبزرگی باقی میمانند، اینکه چگونه میتوان در این درهها سازههایی ساخت که در برابر زلزله و سیلاب بایستند؟ کودکان بیسرپرست چه آیندهای خواهند داشت؟ و زنان این مناطق چه زمانی از محرومیتهای دیرینه بیرون میآیند؟