روز پنجشنبه آلمان بار دیگر شاهد حملهای از سوی یک پناهجوی افغان بود. یک جوان ۲۴ ساله با موتر به جمعی از مردم در مرکز شهر مونیخ حمله کرد. این نخستین حمله اینچنینی از سوی یک افغان است، اما اولین بار نیست که نام افغانها بهدلیل اعمال خشونتآمیز به سرخط خبرهای آلمان میرود.
دو هفته پیش از آن حدود ۳۰ جوان افغان در مرکز شهر لیمبورگ با هم درگیر شدند که پولیس مجبور شد برای پراکنده کردن آنها با چرخبال بهمحل برود. در ماه جنوری، مهاجر دیگری از افغانستان در پارکی در شهر آشافنبرگ با چاقو به جمعی از کودکان حمله کرد و یک کودک ۲ ساله و یک مرد ۴۱ ساله را کشت. در ماه می ۲۰۲۴ نیز یک مهاجر افغان در شهر مانهایم یک افسر پولیس را به قتل رساند و پنج نفر دیگر را بهشدت زخمی کرده بود. تکرار این حملات از سوی شهروندان افغانستان، موجی از انتقادات علیه سیاستهای پناهندگی دولت آلمان را برانگیخته است.
افزایش تنشها در آستانه انتخابات پارلمانی
این حمله در شرایطی رخ داد که آلمان در آستانه انتخابات پارلمانی قرار دارد. انتخاباتی که قرار است در ۲۳ فبروری برگزار شود و مسئله مهاجرت یکی از محورهای اصلی آن است. احزاب راستگرا، بهویژه حزب آلترناتیو برای آلمان (AfD)، که بر پایه مخالفت با مهاجرت شکل گرفته، از این حوادث بهعنوان ابزاری برای تقویت جایگاه خود در میان رایدهندگان آلمانی استفاده کرده است.
پیش از این، کمتر کسی تصور میکرد که حزب آ اف د بتواند در میان احزاب قدرتمند و تأثیرگذار آلمان جایگاهی پیدا کند. اما افزایش حملات خشونتآمیز از سوی مهاجران، بهویژه شهروندان افغانستان، باعث رشد نفوذ این حزب شده و آن را در یکقدمی دستیابی به قدرت قرار داده است.
توقف روند تخلیه افغانها به آلمان
یکی از پیامدهای مستقیم این حملات، توقف روند تخلیه افغانهایی است که آلمان پیشتر به آنها وعده پذیرش داده بود. دولت آلمان که پس از سقوط کابل متعهد شده بود هزاران شهروند افغانستان را به این کشور انتقال دهد، اکنون این روند را متوقف کرده است.
در نتیجه، هزاران نفر که در افغانستان، پاکستان و ایران در انتظار انتقال به آلمان بودند، در وضعیت بلاتکلیفی قرار گرفتهاند. بسیاری از این افراد زندگی خود را در کشورهای مبدأ رها کرده و چشمانتظار اجرای وعدههای دولت آلمان هستند. اما وقوع حملات اخیر، فشارها بر سیاستمداران آلمانی را افزایش داده و بهانهای برای تعلیق این روند فراهم کرده است.
تأثیرات منفی بر جامعه مهاجران افغانستان
افغانها پیشینه زیادی در آلمان دارند. شهرهای بزرگی مانند هامبورگ، فرانکفورت و مونشن (مونیخ) از گذشتهها جمعیت زیادی شهروند افغانتبار داشته است. افغانها به گونه سنتی در آلمان به خشونت و قانونشکنی شهره نبودهاند؛ اما بهنظر میرسد با موج مهاجرت اخیر، به ویژه پس از بازگشت طالبان به قدرت، وررق برگشته است. اکنون کمتر هفتهای پشتسر گذاشته میشود که نام افغانها به دلایلی مانند حمله، خشونت یا بینظمی، در رسانهها مطرح نشود.
تکرار این حملات، مهاجران افغان را در آلمان در موقعیت بسیار دشواری قرار داده است. بسیاری در آلمان اکنون با سوءظن و بیاعتمادی بیشتری به این گروه از مهاجران نگاه میکنند. در حالی که حدود ۲۵ میلیون نفر از جمعیت آلمان دارای ریشههای مهاجرتی اند، آما نشان میدهد که درصد زیادی از جرایم جنایی، حملههای تروریستی و قتلهای ناموسی از سوی مهاجران افغان رخ داده است.
این وضعیت باعث شده است که اعتماد عمومی به جامعه مهاجر افغان بهشدت آسیب ببیند. بسیاری از مهاجران شاغل در آلمان اذعان دارند که پس از وقوع چنین حوادثی، از مواجهه با همکاران آلمانی خود احساس شرمساری میکنند. از سوی دیگر، شهروندان آلمانی نیز با نگاهها و رفتارهایشان نشان میدهند که افغانها را غیرقابلاعتماد میدانند؛ گروهی که از امکانات این کشور بهره میبرند اما امنیت ملی آن را تهدید میکنند.
محدود شدن فرصتهای پناهندگی و اشتغال
افزایش این حملات پیامدهای جدی برای مهاجران افغان دارد. بسیاری از آنها بر این باورند که یافتن مسکن و فرصتهای شغلی برایشان دشوارتر شده است. علاوه بر این، روند بررسی پروندههای پناهندگی نیز پیچیدهتر خواهد شد.
دولت آلمان اکنون ناچار است با دقت بیشتری پروندههای پناهجویان افغان را بررسی کند. احتمالاً برای هر فرد، تحقیقات دقیقتری انجام خواهد شد و تنها کسانی پذیرفته خواهند شد که هیچ تهدیدی برای امنیت عمومی محسوب نشوند. این مسئله میتواند سرنوشت هزاران نفری را که به دلیل شرایط دشوار در افغانستان شانس پذیرش پناهندگی داشتند، به خطر بیندازد.
نگرانی از نفوذ گروههای افراطی در میان مهاجران
این حملات بار دیگر آسیبپذیری کشورهای اروپایی، بهویژه آلمان، را که میزبان صدها هزار پناهجوی افغان است، آشکار ساخته است. پیشتر، برخی تحلیلگران نسبت به احتمال نفوذ اعضای گروههای افراطی در موج مهاجرت از افغانستان هشدار داده بودند. این نگرانی وجود دارد که برخی افراد مرتبط با داعش و گروههای مشابه، خود را در میان مهاجران به اروپا و امریکا رسانده باشند.
علاوه بر این، نوجوانان افغان در کشورهای اروپایی، بهویژه آلمان، در معرض خطر جذب توسط گروههای افراطی قرار دارند. بسیاری از آنها بدون خانواده وارد این کشورها شده و سالها در بلاتکلیفی به سر بردهاند. این شرایط، آنها را از فرصتهای شغلی و تحصیلی محروم کرده و باعث سرخوردگیشان شده است. در چنین وضعیتی، گروههای رادیکال بهراحتی میتوانند از طریق شبکههای اجتماعی، بهویژه تیکتاک، اینستاگرام و فیسبوک، آنها را جذب کنند. داعش و سایر گروههای افراطی بهطور هدفمند روی فعالیت در این شبکهها سرمایهگذاری کردهاند.
لزوم اقدامات فوری برای مهار تهدیدات امنیتی
در چنین شرایطی، اگر تدابیر جدی برای مهار این جریانها اتخاذ نشود، احتمال تکرار این حوادث همچنان وجود دارد. دولتهای اروپایی، بهویژه آلمان، باید بهسرعت برای جلوگیری از نفوذ و فعالیت گروههای افراطی در میان مهاجران، سیاستهای مؤثرتری اتخاذ کنند. عدم اقدام جدی میتواند نهتنها امنیت عمومی را به خطر بیندازد، بلکه به افزایش شکافهای اجتماعی و رشد بیشتر جریانهای راستافراطی نیز منجر شود.
متخصصان میگویند عوامل متعددی از جمله مشکلات سلامتی و تغییرات هورمونی میتوانند باعث کاهش میل جنسی شوند که در بسیاری از موارد این مشکلات قابل درمان هستند. در این گزارش ۹ دلیل برای کاهش میل به رابطه جنسی آمده است.
نظرسنجی نشریه سان در قالب گزارشهای سالانه سلامت نشان میدهد خستگی با ۲۷ درصد، شایعترین دلیل بیمیلی به رابطه جنسی است. پس از آن، مشکلات نعوظ و استرس به ترتیب با ۲۸ و ۱۲ درصد، از دیگر دلایل مهم این بیمیلی اند.
داکتر جانین دیوید، متخصص سلامت، رابطه جنسی را یکی از نیازهای اساسی انسان میداند که بر سلامت تاثیر مستقیم دارد.
او معتقد است اگرچه رابطه جنسی تنها عنصر سازنده یک رابطه عاشقانه نیست، اما اجتناب از آن میتواند به کاهش عزت نفس و احساس شرم در هر دو طرف منجر شود.
وقتی یکی از طرفین علاقهاش را به رابطه جنسی از دست میدهد، طرف مقابل دچار تردیدهایی میشود، آیا من مقصرم؟ آیا هنوز جذابم؟ آیا خیانتی در کار است؟ اما واقعیت این است که در بیشتر موارد، این بیمیلی دلایل دیگری دارد که ارتباطی به طرف مقابل ندارد.
۱-مشکلات سلامتی
دکتر دیوید معتقد است مشکلات سلامتی مهمترین دلیل دوری از رابطه جنسی هستند.
بیماران قلبی-عروقی به دلیل ترس از حمله قلبی یا سکته و افراد مبتلا به چاقی و دیابت به طور کلی فعالیت جنسی کمتری دارند.
در مردان مبتلا به دیابت، روند کاهش فعالیت جنسی ۱۵ سال سریعتر از حد معمول است. این بیماری با آسیب به رگهای خونی و اعصاب، احتمال اختلال نعوظ را تا سه برابر افزایش میدهد.
درد مزمن نیز علاوه بر کاهش لذت رابطه جنسی، میتواند با ایجاد افسردگی و اضطراب باعث کاهش میل جنسی شود. داروهای ضدافسردگی و ضداضطراب نیز چنین تاثیری دارند.
برای حل این مشکلات، مشورت با پزشک درباره تغییر داروها یا استفاده از درمانهای مناسب توصیه میشود.
۲- تاثیر هورمونها
نوسانات هورمونی علاوه بر تاثیر بر سلامت پوست، خلقوخو، انرژی و خواب، میتوانند میل جنسی را نیز تحت تاثیر قرار دهند.
دکتر دیوید در این زمینه به سان میگوید: «چرخه قاعدگی، بارداری و یائسگی میتوانند باعث تغییرات هورمونی و کاهش میل جنسی در زنان شوند.»
در چرخه قاعدگی، میل جنسی زنان هنگام تخمکگذاری به دلیل افزایش استروژن و تستوسترون به اوج میرسد، اما یک هفته پیش از قاعدگی به دلیل افزایش پروژسترون کاهش مییابد.
یائسگی نیز که به طور معمول بین ۴۵ تا ۵۱ سالگی رخ میدهد، میتواند با ایجاد علائمی مانند خشکی واژن، رابطه جنسی را دشوار کند.
در این موارد، مراجعه به پزشک و استفاده از درمانهای هورمونی مانند درمان جایگزینی هورمون (HRT) که شامل استفاده از هورمونهای جایگزین است، میتواند کمککننده باشد.
۳- خستگی
خستگی و کمبود خواب، شایعترین دلیل کاهش روابط جنسی است. نظرسنجی نشریه سان نشان میدهد ۲۷ درصد افراد این عامل را دلیل اصلی میدانند.
از این میان، ۳۶ درصد زنان گفتهاند آنقدر خسته هستند که حتی نمیتوانند به رابطه جنسی فکر کنند.
هوپ فلین، کارشناس روابط، میگوید که خستگی ناشی از کار طولانی یا ورزش، نه تنها انرژی را تخلیه میکند، بلکه میتواند رابطه جنسی را ناخوشایند کند.
او پیشنهاد میکند زمانی را در تقویم برای رابطه جنسی مشخص کنید و اگر میدانید عصرها خستهتر هستید، صبحها یا آخر هفتهها را انتخاب کنید. در صورت تداوم خستگی با وجود خواب و تغذیه مناسب، با پزشک مشورت کنید.
۴- اختلال نعوظ
بر اساس نظرسنجی نشریه سان، ۲۸ درصد خوانندگان این نشریه به دلیل اختلال نعوظ رابطه جنسی کمتری دارند.
به گفته دکتر دیوید، حدود نیمی از مردان بالای ۴۰ سال و بیش از یکچهارم مردان زیر ۴۰ سال با این مشکل روبهرو هستند.
او پیشبینی میکند با افزایش سن جامعه، چاقی، دیابت نوع دو و بیماریهای قلبی-عروقی، این آمار بیشتر هم خواهد شد.
اختلال نعوظ میتواند نشانهای از بیماریهای جدیتر باشد. عوامل جسمی مانند مشکلات عروقی، عصبی و هورمونی، و عوامل روانی مانند استرس و اضطراب در بروز آن نقش دارند.
اگرچه این مشکل با افزایش سن شایعتر میشود، اما در بیشتر موارد قابل درمان است و گزینههای درمانی متنوعی برای آن وجود دارد.
۵- استرس
در نظرسنجی نشریه سان، ۱۲ درصد از خوانندگان استرس را عامل اصلی کاهش روابط جنسی میدانند.
به گفته کارشناسان، بسیاری از ما حتی متوجه نیستیم که در وضعیت استرس مزمن زندگی میکنیم و این وضعیت میتواند چه تاثیری بر سلامت و روابط جنسیمان میگذارد.
به باور فلین نگرانیهای مداوم درباره کار، مسائل مالی و خانوادگی میتواند آرامش را مختل و فضای صمیمیت را تخریب کند.
او برای کاهش استرس پیشنهاد میکند، موقع رفتن به اتاق خواب تلفنها را کنار بگذارید، هنگام شام درباره نگرانیهایتان با یکدیگر صحبت کنید یا آخر هفتهها با هم ورزش کنید و در صورت تداوم استرس با پزشک مشورت کنید.
۶- یکنواختی رابطه جنسی
گاهی مشکل پزشکی خاصی وجود ندارد و تنها تکرار مداوم روالی یکسان باعث کاهش علاقه به رابطه جنسی میشود.
به گفته فلین، تکرار مداوم همان روشهای قدیمی میتواند رابطه جنسی را خستهکننده و بیروح کند.
او پیشنهاد میکند برای ایجاد انگیزه، از تغییرات کوچک شروع کنید. با شریک زندگیتان درباره علایق و خواستههایتان صحبت کنید، مکانهای متفاوتی را امتحان کنید و حتی میتوانید با استفاده از لوازم جانبی تنوع ایجاد کنید. فقط مطمئن شوید هر تغییری با توافق و رضایت هر دو طرف انجام میشود.
۷- اختلافهای مداوم
مشاجرههای پی در پی میتواند میل جنسی را از بین ببرد. فلین معتقد است وقتی احساسات منفی، سوتفاهم یا رنجش بین دو نفر وجود دارد، نمیتوان انتظار رابطه جنسی خوب داشت، چون رابطه جنسی به اعتماد و ارتباط عاطفی نیاز دارد.
او توصیه میکند به جای درگیر شدن بر سر مسائل کوچک، روی مشکل اصلی تمرکز کنید.
هنگام بالا گرفتن بحث، کمی فاصله بگیرید و پس از آرام شدن، دوباره گفتوگو کنید. در این گفتوگوها، خوب به حرفهای یکدیگر گوش دهید و از قطع کردن صحبت طرف مقابل خودداری کنید.
اگر نمیتوانید مشکل را حل کنید، مراجعه به مشاور رابطه میتواند کمککننده باشد.
۱۰- عزت نفس پایین
گاهی عزت نفس پایین میتواند دلیل اصلی دوری از رابطه جنسی باشد. احساس نامطلوب بودن، نگرانی از تصویر بدن، ترس از قضاوت شدن یا اضطراب عملکرد میتواند باعث دوری از رابطه جنسی شود.
تغییرات طبیعی بدن مانند بارداری، تغییرات وزن، پیری یا بیماری میتوانند این احساسات را تشدید کنند.
فلین توصیه میکند قبل از صحبت درباره مسائل جنسی، به تقویت اعتماد به نفس شریک زندگیتان بپردازید. میتوانید با لحنی همدلانه بگویید: «احساس میکنم اخیرا کمی از هم دور شدهایم» و نظر او را جویا شوید.
این گفتوگوی صمیمانه میتواند به شریک زندگیتان کمک کند تا احساس ارزشمندی و دوست داشته شدن کند.
محدود کردن پذیرش پناهجویان در آلمان یکی از موضوعات مهم و اختلاف برانگیز در مبارزات انتخابات سراسری ده روز آینده (۲۳ فبروری) این کشور است. در همان حال، بزرگترین اقتصاد اروپا برای جبران کمبود نیروی کار و پیری جمعیتش به مهاجران بیشتری نیاز دارد.
حمله مرگبار چند پناهنده به مردم عادی، جلوگیری یا کاهش پذیرش پناهجو را به بحثی داغ در سیاست و انتخابات آلمان تبدیل کرده است. فضای عمومی به گونهای که تمام احزاب کنترول مرزها و اخراج پناهجویان را مطرح کرده اند.
مهاجرت چه تاثیری بر جمعیت آلمان دارد؟
بر اساس گزارش رویترز، جمعیت آلمان بین سال ۲۰۱۴ تا سال ۲۰۲۴ بیش از ۳.۵ میلیون نفر افزایش یافت که مهاجرت عامل اصلی آن بود. طبق این گزارش، در همین دوره ده ساله، تعداد شهروندان آلمانی با دو میلیون کاهش به ۷۱.۶ میلیون نفر رسید. این گزارش با استناد به دادههای اداره آمار میافزاید که در مقابل، جمعیت خارجی تبار در آلمان از حدود ۷.۵ میلیون به ۱۳.۱ میلیون نفر افزایش یافته است.
رویترز با استناد به دادههای اداره فدرال مهاجرت و پناهندگان آلمان و کمیساری عالی پناهندگان سازمان ملل نوشت که از سال ۲۰۲۲ آلمان بیش از دو میلیون پناهجو را پذیرفته است که از آن میان حدود ۱.۲ میلیون نفر آن از کشور جنگزده اوکراین اند. بیشتر افراد دیگر از افغانستان، سوریه و ترکیه هستند.
مهاجران: مفید یا بار دوش؟
رشد اشتغال در آلمان اکنون کاملاً به کارگران خارجی وابسته است. رویترز با استناد به تجزیه و تحلیل دادههای تازه آژانس کار فدرال آلمان میافزاید که بدون مهاجران، آلمان بین سپتامبر ۲۰۲۳ تا سپتامبر سال گذشته، ۲۰۹ هزار شغل از دست میداد.
این گزارش به دریافت کنندگان مزایای بیکاری پرداخته و گفته که در جون سال گذشته از بین بیش از چهار میلیون دریافت کننده مزایای بیکاری، ۴۷ درصد اتباع خارجی بودند. اوکراینیها و سوریها تا اکتبر ۲۰۲۴ بیش از ۱.۲ میلیون دریافتکننده داشتند.
دادههای وزرات کار آلمان نشان میدهد که در طول دهه گذشته، هزینههای دولت فدرال برای مزایای بیکاری افزایش یافته است و از سال ۲۰۲۰ این مزایا به میزان قابل توجهی افزایش یافته است. طبق این گزارش، در سال ۲۰۲۲۴ این رقم به حدود ۲۹ میلیارد یورو ( حدود۳۰ میلیارد دالر) رسید.
آیا بازار کار آلمان از پناهندگان سود برده است؟
ویدو گایز تئون، از موسسه اقتصادی کلن به رویترز گفت که امیدواری آلمان برای رفع کمبود نیروی کار ماهر با استفاده از پناهندگان دو بار از بین رفت: بار نخست با ورود پناهندگان عمدتاً سوری از سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶ و دوباره با پناهندگان اوکراینی که از شروع تهاجم روسیه در فبروری ۲۰۲۲ به آلمان آمدند.
دادههای آژانس کار فدرال آلمان نشان میدهد که نرخ بیکاری در میان جمعیت پناهجویان نیز به طور قابل توجهی بالاتر از نرخ بیکاری در کل خارجیهای ساکن آلمان است.
این گزارش با اشاره به گزارش موسسه تحقیقات اشتغال آلمان میگوید که ۵۴ درصد از پناهندگانی که به مدت ۶ سال در این کشور بودهاند شاغل هستند. از این تعداد، دو سوم به صورت تمام وقت کار می کنند و ۷۰ درصد دارای مشاغل ماهر هستند.
رویترز افزود که برای اتباع اوکراینی، اشتغال تا اکتبر ۲۰۲۴ نسبت به سال قبل ۴۵ درصد افزایش یافته است و نرخ اشتغال آنها را به ۳۱.۴ درصد رسانده است.
چه اقداماتی برای بهبود اشتغال پناهندگان انجام شده است؟
وزارت کار آلمان در سال ۲۰۲۴ برنامهای را با هدف تسریع کاریابی معرفی کرد. گروه هدف پناهندگان قابل اشتغال از اوکراین و کشورهای مثل سوریه و افغانستان هستند که اخیراً دورههای آموزشی ادغام از جمله کورسهای آموزشی را گذراندهاند و کمک هزینه دریافت میکنند.
طبق این گزارش، مقررات جدید در مورد استخدام پناهندگان در فبروری سال گذشته اجرایی شد و به پناهجویان در کمپها و مراکز پذیرش اجازه داد به جای ۹ ماه انتظار، پس از شش ماه اقامت در کمپ کار کنند. این قانون مقامات اداره مهاجرت را تحت فشار قرار میدهد تا سریعتر مجوز کار را برای پناهندگان اعطا کنند.
چالش های اصلی پناهندگان برای ورود به بازار کار آلمان چیست؟
پناهندگان برای ورود به بازار کار با معضل به رسمیت شناخته شدن مدارک تحصیلی، موانع زبانی و مشکلات مربوط به آسیبهای ناشی از جنگ در کشورشان و چالشهای دیگر، رو به رو اند. در همان حال، وضعیت نامشخص اقامت هم میتواند مانع از کاریابی شود.
در این میان، وضعیت زنان، بهویژه مادران پناهنده در کاریابی دشوار است. زیرا، مسئولیتهای مراقبت از اطفال، زمان یادگیری زبان و توسعه مهارتها را برای آنان محدود میکند.
یک مطالعه سازمان همکاری اقتصادی و توسعه در سال ۲۰۲۴ نشان میدهد که تنها ۴۲ درصد از مادران پناهنده با فرزندان خردسال در آلمان در سال ۲۰۱۹ شاغل بودند، در حالی که این رقم در مادران بومی ۷۳ درصد بود.
مطالعه این سازمان نشان میدهد که اگر پناهندگان دارای مدارک دانشگاهی خارجی مانند کارگران بومی به مشاغل با مهارت بالا دسترسی داشته باشند، آلمان بیش از ۶۰۰ هزار نفر بیشتر در چنین مشاغلی خواهد داشت.
در گزارشی اخیر سایت احصائیه جهانی World of Statistics، افغانستان در میان ۱۹۵ کشور، رتبه اول را در زمینه کمترین میزان شادی به خود اختصاص داده است.
اما این تنها یکی از جنبههای ناخوشایند جایگاه افغانستان در شاخصهای جهانی نیست.
در حقیقت، وقتی به مجموعهای از گزارشهای این نهاد نگاه میکنید، متوجه می شوید که افغانستان تقریباً در همه حوزهها در قعر جدولهای جهانی قرار دارد: بدترین پاسپورت دنیا را دارد، بدترین کشور برای زنان است، و حتی خطرناکترین کشور برای مسافرت.
این وضعیت شاید برای بسیاری از ما سوال برانگیز باشد، اما علت آن چیست؟ چرا افغانستان به عنوان "بدترین کشور" در بسیاری از شاخصهای جهانی معرفی میشود؟
برای پاسخ به این سوال، ابتدا باید به معیارهایی که این نهادها برای ارزیابی وضعیت کشورها استفاده میکنند توجه کنیم.
شاخصهای اصلی سنجش
نهادهای بینالمللی و سازمانهای تحقیقاتی معمولاً از شاخصهای متنوع و جامع برای ارزیابی کشورها استفاده میکنند. این شاخصها ابعاد مختلف زندگی کشورها را مورد سنجش قرار میدهند تا تصویر دقیقی از وضعیت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و زیستمحیطی آنها ارائه دهند.
شاخصهای اقتصادی
این شاخصها وضعیت اقتصادی کشورها را اندازهگیری میکنند و شامل مواردی همچون تولید ناخالص داخلی، درآمد سرانه، نرخ بیکاری، تورم، فقر و نابرابری اقتصادی میشود.
شاخصهای اجتماعی
در این بخش، کیفیت زندگی و رفاه اجتماعی کشورها ارزیابی میشود. از جمله شاخصهای اجتماعی میتوان به امید به زندگی، دسترسی به آموزش و خدمات صحی، رضایت از زندگی و حمایت اجتماعی اشاره کرد.
شاخصهای سیاسی و امنیتی
این شاخصها عملکرد دولتها و وضعیت ثبات سیاسی و امنیتی کشورها را مورد بررسی قرار میدهند. عواملی مانند فساد، آزادیهای مدنی، حاکمیت قانون، جرم و جنایت، تروریسم، و امنیت شخصی در این بخش قرار میگیرند.
شاخصهای فرهنگی
این شاخصها تنوع و پویایی فرهنگی کشورها را ارزیابی میکنند. تنوع زبانی و قومی، مشارکت فرهنگی و حفظ میراث های فرهنگی از جمله عواملی هستند که در این بخش سنجیده میشوند.
این شاخصها به صورت جامع و چند بعدی طراحی شدهاند تا تصویری دقیق از وضعیت یک کشور ارائه دهند و به تصمیمگیرندگان کمک کنند تا سیاستهای بهتری برای بهبود شرایط زندگی مردم طراحی کنند.
افغانستان در صدر بدترینها
افغانستان در بسیاری از شاخصها در رتبههای پایین قرار دارد. در شاخصهای توسعه انسانی، شادی، و صلح جهانی، این کشور همواره در صدر بدترینها قرار گرفته است. عوامل مختلفی در این امر دخیل هستند، اما ترکیبی از مشکلات تاریخی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی باعث شدهاند که وضعیت افغانستان به وضعیت بحرانی برسد.
بسیاری از کارشناسان بر این باورند که افغانستان در نتیجه جنگهای طولانی، دخالتهای خارجی و بحرانهای داخلی نتواسته است به توسعه پایدار دست یابد. اضافه بر این، با آمدن طالبان و بازگشت این گروه به قدرت، مشکلات موجود به اوج خود رسیده است.
وضعیت افغانستان به مجموعهای از عوامل تاریخی و اجتماعی برمیگردد. جنگهای طولانی مدت، اقتصاد ضعیف، نبود دسترسی کافی به آموزش و خدمات صحی، و تهدیدهای امنیتی دائمی همگی عواملی هستند که به تنزل کیفیت زندگی مردم افغانستان انجامیدهاند.
راه حلهای داخلی و بینالمللی
اکثر کارشناسان معتقدند که راه حل بهبود وضعیت افغانستان نیازمند اقدامات جامع و هماهنگ در سطوح داخلی و بینالمللی است. در سطح داخلی، مسئولان محلی باید سیاستهایی را اتخاذ کنند که رفاه و آسایش برای مردم افغانستان به ارمغان بیاورد. این سیاستها باید بر پایه توسعه اقتصادی، تامین خدمات صحی و آموزشی، و ایجاد اشتغال باشد. همچنین باید در جهت بهبود وضعیت زنان و حقوق بشر تلاش بیشتری صورت گیرد.
در سطح بینالمللی نیز نیاز است که افغانستان به گونهای عمل کند که سیاستهای جهانی و یا حداقل معیارهای کشورهای همسایه را مد نظر قرار دهد.
شهزاده کریم آقاخان، چهل و نهمین امام مسلمانان اسماعیلیه جهان، یکی از برجستهترین چهرههای معاصر در عرصه رهبری معنوی و توسعهای بهشمار میآید.
او در ۱۳ دسامبر ۱۹۳۶ در ژنو، سوئیس به دنیا آمد و دوران کودکی خود را در نایروبی، کنیا سپری کرد.
کریم آقاخان دوران کودکی خود را در نایروبی، کنیا سپری کرد. سپس برای ادامه تحصیل به سوئیس بازگشت و سرانجام وارد دانشگاه هاروارد شد، جایی که در رشته تاریخ اسلام تحصیل کرد. در همین دوران، پایههای رویکرد مدرن و مترقی او در رهبری اسماعیلیان شکل گرفت.
پس از درگذشت پدربزرگش، آقاخان سوم، در سال ۱۹۵۷ و در حالی که تنها بیست سال داشت، به امامت رسید و بهعنوان چهل و نهمین امام اسماعیلیان، مسئولیت معنوی و اجتماعی صدها هزار پیرو خود را بر عهده گرفت.
شهزاده کریم آقاخان در حال امامت نماز عید فطر در نایروبی در سال ۱۹۴۴.
در دورانی که او تازه نقش امامت اسماعیلیان را به عهده میگرفت، جهان شاهد فروپاشی سلطه استعمار و ظهور جنبشهای ملی و رقابتهای ایدئولوژیک میان نظامهای سرمایهداری و کمونیستی بود. در این فضای پرتنش، کریم آقاخان در پی پیوند دادن دین و دنیا بود؛ نظامی که در آن، امام نهتنها بهعنوان مرجع ایمانی پیروان، بلکه در زمینه داشتن زندگی بهتر نیز کمک میکرد. از نظر او، بهترین عبادت، خدمت به افراد آسیبپذیر و بازیابی کرامت انسانی بود.
با پذیرش این مسئولیت، شاهکریم الحسینی پایههای شبکه توسعه آقاخان (AKDN) را با شعار «بهبود کیفیت زندگی» بنا نهاد.
این شبکه، که امروزه بهعنوان یکی از بزرگترین نهادهای توسعهای غیردولتی در جهان شناخته میشود، در بیش از ۳۰ کشور فعالیت میکند و سالانه حدود یک میلیارد دالر برای پروژههای توسعهای در حوزههای آموزش، بهداشت، مسکن و توسعه اقتصادی تأمین میکند.
آقاخان علاوه بر رهبری دینی، در ورزش نیز فعال بود و در المپیک زمستانی ۱۹۶۴ برای ایران رقابت کرد. او از یک زندگی تجملاتی برخوردار بود و داراییهای زیادی از جمله جزیره خصوصی و کشتی تفریحی داشت. آقاخان ثروت زیادی از جمله از طریق پرورش اسب به دست آورد و اسب مشهور «شرگار» را پرورش داد.
اسماعیلیان حدود ۱۵ میلیون پیرو دارند. جمعیتهایی از اسماعیلیان در افغانستان، پاکستان، هند و کشورهای افریقایی زندگی میکنند.
رهبر اسماعیلیان با ارائه قرائتی نوآورانه از اسلام، که بر همزیستی مسالمتآمیز، پلسازی میان فرهنگها و احترام به تنوع تأکید داشت، الگویی متفاوت از رهبری دینی ارائه داد.
پیروانش معتقدند که او برخلاف چهرههای سنتی، در تلاش بود تا اسلام را بهعنوان یک تمدن غنی و انسانی، سرشار از ارزشهای صلح، همدلی و مدارا، به جهان معرفی کند. پیروان او معتقدند که «تنها از طریق همکاری، همافزایی و تعامل میتوان به پیشرفت و توسعه دست یافت». به همین منظور، آقاخان تلاش کرد تا گفتوگوی بینالمللی و میانفرهنگی را تقویت کند.
او مراکز اسماعیلی را در شهرهای مهمی مانند لندن، تورنتو و لیسبون بهعنوان نمادهایی از صلح، دوستی و همکاری جهانی تأسیس کرد. همچنین، دانشگاه آقاخان، انستیتوت مطالعات اسماعیلی و سایر مؤسسات فرهنگی و آموزشی تحت نظر او، نهتنها به ارتقای دانش و تربیت نسلهای آینده کمک کردهاند، بلکه در ترویج ارزشهای انسانی، صلح و همزیستی نیز نقش مهمی ایفا کردهاند.
کریم آقاخان از معدود رهبران دینی بود که، با وجود جایگاه مذهبی و پایبندی به اصول معرفتی، متناسب با تحولات جهان و زندگی معاصر زیست کرد. تداوم ارزشهای فرهنگی و پاسخگویی به ضرورتهای زمانه، از دغدغههای او بود. از همینرو، بنیاد او متعهد به روح پلورالیسم و تکثرگرایی بود و پیروان خود را نیز به همین مسیر هدایت کرد.
دوستداران کریم آقاخان میگویند او در کنار دستاوردهای فرهنگی و معنوی، «نقش بزرگی» در توسعه جوامع فقیر و در حال توسعه ایفا کرده است. فعالیتهای بنیاد توسعه آقاخان در افغانستان، هند، کشورهای آفریقایی و آسیای میانه، نمونهای از تعهد او به بهبود کیفیت زندگی مردم است.
بنیاد آقاخان در افغانستان با احداث و تجهیز دانشگاهها و مدارس در سراسر کشور، اعطای بورسیههای تحصیلی و حمایت از آموزش دختران، تأسیس شفاخانهها و ایجاد زیرساختهای اقتصادی، نقش مهمی در آبادانی و توسعه این کشور ایفا کرده است.
احداث شفاخانههای استاندارد مانند شفاخانه «خوست» در شرق افغانستان، تأسیس شفاخانه اطفال فرانسویها در کابل با همکاری حکومت افغانستان و فرانسه بهمنظور ارائه خدمات بهداشتی معیاری، و تأسیس شفاخانه آقاخان در بامیان با مشارکت کشورهای افغانستان، کانادا و فرانسه، بخشی از این کمکهاست.
مشارکت در تأسیس «دانشگاه افغانستان» در کابل و حمایت از برنامههای تحصیلات عالی، همکاری با دانشگاه آسیای مرکزی (UCA) برای اعطای بورسیه به دانشجویان افغان و حمایت از محصلین افغان برای ادامه تحصیل در اروپا، آمریکا و کانادا با اعطای بورسیههای رقابتی از دیگر اقدامهای بنیاد آقاخان در این کشور است.
به همین دلیل، اسماعیلیان در افغانستان او را بهعنوان «سفیر سازندگی» میشناسند.
میراث کریم آقاخان
میراثی که آقاخان از خود بهجا گذاشت، از طریق نهادهای آموزشی، فرهنگی و توسعهای همچنان زنده مانده و الهامبخش نسلهای آینده خواهد بود.
پیروان آقاخان اعتقاد دارند که میراث او همچنان بهعنوان نمادی از صلح، مدارا و دوستی در دنیای پرتنش امروز باقی خواهد ماند و درسهای ارزشمندی از رهبری مدرن بر محور انساندوستی به رهروانش ارائه میدهد.
درگذشت کریم آقاخان و جانشینی فرزند او
شهزاده کریم آقاخان در ۴ فبروری ۲۰۲۵ در لیسبون، پرتغال، در سن ۸۸ سالگی درگذشت. قرار است پیکر او در ۱۱ فبروری ۲۰۲۵ در آسوان، مصر به خاک سپرده شود؛ همانجایی که پدربزرگ او، سلطان محمد شاه، آقاخان سوم نیز آرام گرفته است.
پس از درگذشت او، شهزاده رحیم الحسینی بهعنوان آقاخان پنجم و پنجاهمین امام موروثی جامعه شیعیان اسماعیلی اعلام شد. جانشینی که دورهای جدید در رهبری اسماعیلیان را رقم خواهد زد و به توسعه فعالیتهای مؤسسات آقاخان ادامه خواهد داد.
حمله سایبری به سرور و کامپیوترهای نهادهای رسمی طالبان، که بهعنوان یک رویداد بیسابقه در تاریخ فضای سایبری افغانستان شناخته میشود، تبعات و پیامدهای گستردهای دارد.
در این حمله، که بهدست گروهی از هکرهای ناشناس صورت گرفته، اسناد رسمی بسیاری از نهادهای طالبان منتشر شده است.
اسناد در وبسایت اختصاصی «طالبلیکس» نشاندهنده این است که این حمله نه تنها به دنبال آسیب رساندن به زیرساختهای فنی نهادهای طالبان بوده، بلکه هدف آن در معرض دید عموم قرار دادن اطلاعاتی است که میتواند به تحلیل و ارزیابی عملکرد این گروه و دولت طالبان کمک کند.
از جنبه فنی، این حمله یک نمونه از پیچیدگیها و خطرات فضای سایبری بهشمار میرود که توانسته است سیستمهای امنیتی نهادهای دولتی طالبان را شکسته و به اطلاعات حساس دست یابد. ادامه این نوع حملات میتواند تهدیدات جدی برای امنیت و اقتصادی طالبان به همراه داشته باشد.
اما از جنبههای دیگر، این حمله اطلاعات زیادی را در مورد نحوه عملکرد، تصمیمگیریها و استراتژیهای داخلی طالبان در اختیار رسانهها و نهادهای بینالمللی قرار داده است. اسناد منتشر شده ممکن است شامل جزئیات جدیدی از تعاملات داخلی طالبان، سیاستهای کلیدی، استراتژیهای نظامی و روابط با دیگر گروهها و کشورهای خارجی باشد. این اطلاعات میتواند به تحلیلگران و سیاستمداران کمک کند تا درک بهتری از وضعیت داخلی طالبان و رفتارهای احتمالی آینده آنها پیدا کنند.
شیوه حکومتداری طالبان
اسناد فاششده بهوضوح نشان میدهند که در رژیم طالبان، سلسلهمراتب اداری و ساختاری وجود ندارد و هر فرد با توجه به نفوذ گروهی و نزدیکیاش به هبتالله آخندزاده، رهبر طالبان در قندهار، عملاً صلاحیتهای اداری و مالی را در اختیار دارد.
هبتالله آخندزاده نیز بهطور گزینشی از برخی ادارات حمایت کرده و برخی دیگر را از صلاحیتهایشان محروم میکند.
بهطور مثال، اسناد فاششده نشان میدهند که رهبر طالبان علاقه زیادی به تقویت و افزایش صلاحیتهای وزارت امر به معروف دارد. در دستورهای مختلف صادرشده، امتیازات ویژهای از جمله اضافهکاری، اختصاص زمین و اجازه حمل سلاح برای کارمندان این وزارت در نظر گرفته شده است.
محتسبان وزارت امر به معروف در یک مورد علاوه بر معاش ماهوار خود در یک ماه حداقل یک میلیون افغانی اضافهکاری گرفتهاند، آنها میتوانند در شفاخانههای ملکی و نظامی درمان شوند، سلاح و موترهای زرهی داشته باشند و علاوه بر ادارات وزارت امور زنان که به این وزارت واگذار شده، هبتالله آخندزاده در هر ولایت ۱۰۰۰ متر مربع زمین به این وزارت بخشیده است.
همچنین، اسناد نشان میدهند که شیوه مکاتبات اداری در رژیم طالبان شدیداً غیرتخصصی و فاقد رعایت سلسلهمراتب اداری است. هر فردی که شناخت و نفوذ بیشتری داشته باشد، حتی اگر در پایینترین سطح اداری باشد، میتواند اصول اداری را نقض کرده و با اتکا به دستورات هیبتالله، هدایات صادر کند یا اقداماتی را به اجرا بگذارد.
ماهیت حکومتداری طالبان
بخش بزرگی از اسناد فاششده ماهیت فکری طالبان را نسبت به مردم افغانستان نشان میدهند. اگرچه تفکرات طالبان در کتابهای مقامات رسمی این گروه، از جمله کتاب عبدالحکیم حقانی، رئیس دادگاه عالی طالبان، منعکس شده است، اما مکاتبات رسمی آنها نشان میدهد که طالبان کمترین توجه را به رفاه عمومی دارند و بیشترین اقداماتشان بر محدودسازی آزادیهای شهروندان، وضع محدودیت در سفر، و جمعآوری پول تحت عنوان مالیات رسمی و شرعی متمرکز است.
با وجود جمعآوری انواع مالیاتهای رسمی و غیررسمی از مردم افغانستان، طالبان کمترین خدمات را برای شهروندان ارائه میدهند. تمامی خدمات بهداشتی، غذایی و نیازهای اساسی شهروندان و حتی معاشات کارمندان ادارات رژیم وابسته به کمکهای خارجی بوده و با تعلیق این کمکها از سوی ایالات متحده امریکا، تمامی این بخشها در حال فروپاشی هستند. طالبان توانایی پرداخت منظم معاشات کارمندان خود را ندارند، در حالی که اطلاعات موثق نشان میدهند که اعضای بلندپایه این گروه به تدریج به سرمایههای هنگفتی دست یافتهاند و معاشات گزافی دریافت میکنند.
اسناد فاششده بهوضوح نشان میدهند که طالبان با کارمندان دولت پیشین، حتی آنهایی که با این گروه همکاری دارند و بخش مهمی از منابع انسانی متخصص رژیم را تشکیل میدهند، خصومت و کینه عمیقی دارند و هزاران نفر از آنها را ممنوعالخروج و منتظر محاکمه قرار دادهاند. این در حالی است که تاکنون بهصورت مداوم تعداد قابلتوجهی از اعضای نیروهای امنیتی و دفاعی پیشین را بازداشت، ناپدید یا به قتل رساندهاند.
اسناد دیگر نشان میدهند که طالبان به انتقامجویی از مخالفان خود، بهویژه نیروهای امنیتی و دفاعی و کارمندان دولت پیشین در داخل افغانستان اکتفا نکردهاند و تلاش کردهاند تا برخی از آنها را از ایران، با سوءاستفاده از موافقتنامه استرداد مجرمین میان افغانستان و ایران، به افغانستان منتقل کنند.
در یکی از اسناد فاششده مشاهده میشود که شرکتهای چینی در نامهای رسمی به یکی از وزرای طالبان، از او درخواست کردهاند که زمینه دسترسی آنها به منابع طبیعی را از طریق وزارت معادن فراهم سازد. این سند نمونهای از نفوذ چین در ساختارهای مختلف رژیم طالبان است. با توجه به رویکرد شرکتها و دولت چین در زمینه نفوذ در ادارات دولتی، احتمال بالایی وجود دارد که در این روند معاملات مالی غیرقانونی، فساد اداری و رشوه دخیل باشد.
علاوه بر این، برخی از اسناد نشان میدهند که همکاری طالبان و شرکتهای چینی تنها به حوزه معادن محدود نمیشود. در برخی مکاتبات داخلی طالبان، به مذاکراتی اشاره شده که در آنها شرکتهای چینی برای ارائه خدمات امنیت سایبری و تجهیز سیستمهای نظارتی ابراز تمایل کردهاند. این موضوع میتواند حاکی از آن باشد که چین، علاوه بر بهرهبرداری اقتصادی، در پی تقویت جایگاه خود در ساختارهای امنیتی طالبان نیز هست. چنین روندی، در صورت ادامه، ممکن است منجر به افزایش وابستگی طالبان به فناوری و سرمایهگذاریهای چین شود و در نهایت، زمینه نفوذ گستردهتر این کشور در افغانستان را فراهم کند.
اسناد فاششده از رژیم طالبان تصویری آشکار از شیوه حکومتداری، ماهیت فکری، سیاستهای مالی، فساد و انارشیزم اداری و انتقامجویی این گروه ارائه میدهند. این اسناد نشان میدهند که طالبان فاقد یک نظام اداری و سلسلهمراتب مشخص هستند و تصمیمگیریها بر اساس نفوذ شخصی و نزدیکی به رهبر این گروه انجام میشود.
همچنین، طالبان تمرکز خود را بر محدودسازی آزادیهای شهروندان و کنترول شدید اجتماعی گذاشتهاند، در حالی که خدمات عمومی و پرداخت معاشات کارمندانشان به کمکهای خارجی وابسته است. علاوه بر این، اطلاعات افشا شده حکایت از نفوذ فزاینده چین در امور اقتصادی افغانستان و دسترسی شرکتهای چینی به منابع طبیعی کشور دارد.
در کنار این مسائل، اسناد منتشرشده نشان میدهند که طالبان سیاست انتقامجویی را بهعنوان یک استراتژی دنبال کرده و کارمندان دولت پیشین، بهویژه نیروهای امنیتی و دفاعی سابق را تحت فشار و سرکوب قرار دادهاند. این گروه نهتنها در داخل افغانستان مخالفان خود را هدف قرار داده بلکه تلاش کرده است تا برخی از افراد تحت تعقیب را از کشورهای همسایه، از جمله ایران، به افغانستان بازگرداند. در مجموع، این اسناد تصویری از حکومتی غیرشفاف، بیثبات و سرکوبگر ارائه میدهند که بهجای بهبود شرایط کشور، اولویتهای خود را بر پایه قدرتطلبی و سلطهجویی تنظیم کرده است.
در کنار این مسائل، اسناد منتشرشده نشان میدهند که طالبان سیاست انتقامجویی را بهعنوان یک استراتژی دنبال کرده و کارمندان دولت پیشین، بهویژه نیروهای امنیتی و دفاعی سابق را تحت فشار و سرکوب قرار دادهاند. این گروه نهتنها در داخل افغانستان مخالفان خود را هدف قرار داده بلکه تلاش کرده است تا برخی از افراد تحت تعقیب را از کشورهای همسایه، از جمله ایران، به افغانستان بازگرداند. در مجموع، این اسناد تصویری از حکومتی غیرشفاف، بیثبات و سرکوبگر ارائه میدهند که بهجای بهبود شرایط کشور، اولویتهای خود را بر پایه قدرتطلبی و سلطهجویی تنظیم کرده است.