چرا تاجیکستان هم پشت مقاومت را خالی میکند؟

عبدالقهار بلخی، سخنگوی وزارت خارجه طالبان، دیروز اعلام کرد که هیئتی از وزارت خارجه این گروه به دعوت دوشنبه از قنسلگری افغانستان در شهر خاروغ، مرکز ولایت بدخشان تاجیکستان، دیدن کرده است.
تحلیلگر سیاسی

عبدالقهار بلخی، سخنگوی وزارت خارجه طالبان، دیروز اعلام کرد که هیئتی از وزارت خارجه این گروه به دعوت دوشنبه از قنسلگری افغانستان در شهر خاروغ، مرکز ولایت بدخشان تاجیکستان، دیدن کرده است.
هرچند سفیر افغانستان در دوشنبه و یک مقام تاجیکستانی که نخواست نامش فاش شود، این خبر را تکذیب کردند، اما مقامهای رسمی تاجیکستان تا اکنون این خبر را نه رد و نه تایید کردهاند. منابع اطلاعاتی اما میرسانند که گزارش سخنگوی وزارت خارجه طالبان دقیق است و این سفر، در واقع، انجام شده است.
موسی امیری، رئیس مالی و اداری وزارت خارجه هیئت طالبان را در سفر به مرکز ولایت بدخشان همراهی میکرد که هدفش بررسی بازسازی ساختمان قنسلگری افغانستان در این شهر خوانده شده است، اما بحث کلانتر از آن، پذیرش هیئت طالبان و حمایت تاجیکستان از انجام این سفر است که زنگ خطر را برای جریان مقاومت به صدا درآورده است.
اما چه شده است که تاجیکستان نیز از جبهه مقاومت ملی احمد مسعود روگردان شود و دست دوستی به سوی طالبان دراز کند؟
افکار عامه مردم تاجیکستان بهشدت طرفدار گروه مقاومت ضدطالبان است و بسیاری از تاجیکها به شخصیتهای افغانستان مانند احمدشاه مسعود و احمدظاهر احترام فراوانی قائلاند. این حمایت مردمی بر تصمیمگیری صریح دولتمردان تاجیک در قبال افغانستان بیتاثیر نیست. اما به این آن معنی نیست که دولت تاجیکستان هیچ رابطهای با طالبان نداشته باشد. سفارت تاجیکستان هم اکنون در کابل فعالیت میکند و دیپلوماتهای تاجیک به افغانستان تحت کنترول طالبان رفت و آمد دارند.

آژانس استخباراتی تاجیکستان ارتباطات قبلی با استخبارات طالبان داشته و در ردههای مختلف مرکزی و ولایتی با نیروهای طالبان تماس دارند. بدون تردید اداره اطلاعات تاجیکستان با افراد تاجیک طالبان مانند قاری فصیحالدین، رئیس ستاد مشترک ارتش طالبان، مولوی امانالدین، فرمانده نیروی هوایی طالبان و والیان تخار و قندوز روابط محکم دارد. براساس گزارش منابع اطلاعاتی، عبدالحق وثیق، رئیس استخبارات طالبان تا اکنون چند بار به دوشنبه سفر کرده است. این سفرها رسمی اما محرم بوده است و اما نزدیکان احمد مسعود از انجام آن باخبراند.
واقعیت این است که نماینده علنی استخبارات تاجیکستان در سفارت تاجیکستان در کابل حضور دارد، روزمره در ارتباط با وزارت خارجه و اداره استخبارات طالبان قرار دارد و به این نهادها رفت و آمد میکند. براساس اطلاعات رسیده، اخیرا طالبان حتی وعده دادهاند که شهرت تمامی رهبر و اعضای انصارالله را با مقامهای تاجیکستان در میان خواهند گذاشت. گروه انصارالله یا تحریک طالبان تاجیکستان از میان بیش از 20 گروه مسلح خارجی است که در سایه طالبان در مناطق مختلف کشور فعالیت میکنند.
یکی از محورهای روابط تاجیکستان با طالبان و فاصله گرفتن از جبهه مقاومت مسلحانه، منافع تجارتی و اقتصادی است که از زمان حاکمیت مجدد طالبان همچنان ادامه دارد. در واقع، صادرات سمنت و زغال سنگ تاجیکستان از خاک افغانستان به پاکستان هشت برا۲۰۲۱ بر افزایش یافته است. در دیگر بخشها نیز دادوستد اقتصادی طالبان و تاجیکستان همچنان ادامه دارد. مثلا صادرات برق تاجیکستان در دوران حاکمیت طالبان به افغانستان بیشتر هم شده است. اداره برق تاجیکستان با انتشار اطلاعیهای اخیرا اعلام کرد که صادرات برق این کشور به افغانستان و اوزبیکستان در سال ۲۰۲۲ نسبت به سال با افزایش ۵ درصدی به ۲ میلیارد و ۵۰۰ میلیون کیلووات ساعت رسیده است.

طبق این اطلاعیه،٬ تاجیکستان در سال ۲۰۲۲ در مقایسه با سال ۲۰۲۱ میلادی ۱۱۸.۴ میلیون کیلووات ساعت برق اضافی به کشورهای همسایه خود افغانستان و اوزبیکستان صادر کرد. افغانستان به ازای هر کیلووات ساعت برق تاجیکستان ۴.۱۱ سنت و ازبکستان نیز ۲ سنت پرداخت میکند.
گذشته از منابع مالی، فشارهای روسیه و چین مبنی بر تعامل با گروه طالبان را نیز نباید نادیده گرفت. این دو قدرت اثر فراوانی بر تصمیمگیریها در تاجیکستان دارد و روابط رسمی آنها با طالبان گروه مقاومت را در تنگنا قرار داده و زمینه همکاری بیشتر بین طالبان و تاجیکستان را فراهم کرده است.
از سوی دیگر، کمبود امکانات در جبهه مقاومت، نبود مدیریت سالم در رهبری و عدم دستاوردهای عملیاتی در دنیای واقعی در جغرافیا باعث دلسردی بیشتر تاجیکستان شده است. به نظر میرسد برخلاف ادعای حمایت همهجانبه تاجیکستان از جبهه مقاومت، تاثیر مغالطه و مبالغه در این روابط بیشتر از واقعیت است. کما اینکه تاجیکستان حتی دیگر مانع فعالیت نظامی جبهه مقاومت در آن سوی مرز میشود.
اگر تغییر کلانی در معادله سیاسی افغانستان به وجود نیاید، به نظر میرسد روابط تاجیکستان با طالبان بیش از این نیز گسترش خواهد یافت و خیلی دور نخواهد بود که سفارت افغانستان در دوشنبه نیز به اداره طالبان واگذار شود. هم اکنون در میان دیپلوماتهای طالبان و جبهه مقاومت در تاجیکستان این زمزمه وجود دارد که دوشنبه به زودی کاردار طالبان برای سفارت دوشنبه را خواهد پذیرفت.
در میان این منابع حتی نام عبدالرحمن عطایی، یکی از دپیلوماتهای وزارت خارجه طالبان، به عنوان جانشین ظاهر اغبر مطرح است. منابع میگویند آقای عطایی که از تاجیکهای بدخشان است، به عنوان دبیر اول و سرپرست سفارت افغانستان در دوشنبه معرفی خواهد شد.

هدایتالله بدری، وزیر مالیه پیشین طالبان که در میان حلقات این گروه به گلآغا اسحاقزی مشهور است، از نزدیکان ملا عمر، بنیانگذار تحریک طالبان و فرد تاثیرگذار و کلیدی قبیله اسحاقزی و البته از بازماندگان اختر محمد منصور، رهبر دوم طالبان، شمرده میشود.
برکناری او از وزارت مالیه و تعیینش به عنوان رئیس بانک مرکزی طالبان، شکاف عمیق داخلی را نمایان میکند. برای پیبردن به عمق این شکاف هدایتالله بدری را بیشتر بشناسیم.
او باشنده اصلی ولسوالی میوند قندهار است. هدایتالله بدری در سال ۲۰۰۵ مسئولیت اکمالات و تجهیزات نظامی را برای طالبان در حوزه جنوب غرب بهعهده گرفت. بر اساس گزارش وزارت مالیه امریکا، آقای بدری در سال ۲۰۰۶ مسئولیت جمعآوری «زکات» برای افراد انتحاری و تمویل خانوادههای آنان در بلوچستانِ پاکستان را به شانه داشت.
وزارت مالیه ایالات متحده در سال ۲۰۱۰ با پخش اطلاعیهای گفته بود که سه تن از اعضای گروه طالبان را در فهرست تحریمهای خود اضافه کرده است. این تصمیم براساس خطراتی گرفته شده بود که این افراد متوجه منافع امریکا در جهان ساخته بودند. در این خبرنامه آمده بود که نصیرالدین حقانی، گلآغا اسحاقزی (هدایت الله بدری) و امیر عبدالله، شامل این فهرست شدهاند.
اما تحریم امریکا که هنوز پابرجاست، تزلزلی در کار بدری وارد نکرد. هدایتالله بدری پیش از بازگشت مجدد طالبان به قدرت، سالها بهحیث مسئول کمیسیون مالی شورای کویته کار کرد و در همان سالها به اختلاس میلیونها روپیه و دالر از خزانه طالبان متهم شد، اما با توجه به نفوذ و رسوخش در بخشهای نظامی طالبان، هیچ کسی تاکنون قادر به کنار گذاشتن یا بازداشت او نشد.
پذیرش برکناری یا استعفای ملا بدر توسط رهبری طالبان امر سادهای نیست. هدایتالله بدری با در اختیار داشتن کیسه کلان پر از پول طالبان که منبع اصلی آن فروش مواد مخدر و جمع آوری اعانه از مدارس پاکستانی بود، به فرد پادشاهساز پس از افشای مرگ ملا محمدعمر آخند در سال ۲۰۱۵ تبدیل شده بود. براساس اطلاعات، اغلب رهبران و فرماندهان طالبان با جانشینی اختر محمد منصور، رهبر دوم، موافق نبودند زیرا که او را به دست داشتن در قتل ملاعمر متهم میکردند. اما نقش هدایتالله بدری در خرید رای افراد تاثیرگذار رهبری و وادار کردن آنان به پذیرش رهبری اختر محمد منصور، برجسته بود. بعد هم تاریخ تکرار شد.
پس از کشته شدن اختر محمدمنصور در حمله پهپادی امریکا در سال ۲۰۱۶، هدایتالله بدری با هزینه گزاف توانست حمایت رهبران قبایل و فرماندهان طالبان را برای پذیرش ملا هبتالله آخندزاده، همچون رهبر طالبان جلب کند. جالب است که محاسبه او در پشتیبانی از رهبر فعلی طالبان چنان بود که هبتالله فرد جنگی نیست و پولی هم در اختیار ندارد و میتوان نقش دست نشانده خوبی را برای او و دوستانش ایفا کند و قدرت اصلی در دستان این حلقه بماند.
هرچند این محاسبه در هفت سال گذشته درست از آب درآمد، اما تمرکز قدرت در افغانستان چنان است که هر کسی در بالاترین مقام اجرایی کشور، به زودی به قدرتمندترین فرد تبدیل خواهد شد. آن رهبر «ضعیف غیرجنگی» حالا دیگر هر روز با فرمانهای مختلف و تاسیس لشکرهای حمایتی و البته حمایت کشورهای منطقه، جزایر قدرت رقبایش را به چالش کشیده است.

این است که ملا هبتالله در تازهترین اقدام برخلاف انتظار هدایتالله بدری را نیز کنار گذاشته و ماموریت ریاست عمومی بانک مرکزی را به او سپرده است. اما منابع اطلاعاتی به نقل از نزدیکان آقای بدری میگویند که او ناراض است و احتمالاً مسئولیت «دافغانستان بانک» را نخواهد پذیرفت.
دیر نخواهد که سرنوشت بدری روشن خواهد شد. اما هنوز هم نباید او را دستکم گرفت. هدایتالله بدری متحدان قدرتمندی در رهبری و صفوف طالبان دارد و با ادارات حساس امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران نزدیک است. به نظر میرسد که اخیراً پس از گرمی روابط تهران- کابل و رفت و آمد مقامات جمهوری اسلامی ایران به کشور، ترور داوود مزمل، والی قبلی طالبان در بلخ و برکناری هدایت بدری از وزارت مالیه، عناصر نزدیک ایران در ساختار طالبان آسیبپذیر و در تیررس رهبر و سایر اعضای رهبری جناحهای طالبان قرار گرفتهاند.
اما چه باعث شد که خزانهدار یکباره بیخزانه شود؟ رحمتالله نبیل، رئیس عمومی سابق امنیت ملی افغانستان به نقل از منابع اطلاعاتی در ۱۹ مارچ در صفحه توییترش نوشت که هدایتالله بدری از وزارت مالیه استعفا داده و دلایل این اقدام را چنین توضیح داد: « دلیل استعفای او، درخواست پول بهطور نامناسب و مستقیم از آدرس ملا هبتالله و یاران نزدیکش از وزارت مالیه طالبان میباشد.» آقای نبیل اضافه کرد: «در یک سال گذشته در حدود ۶۰ میلیارد افغانی (۵۰ درصد کل درآمد گمرکی) به بهانه مصارف مختلف از آدرس هبتالله توسط افراد مختلف به نامهای مختلف از وزارت مالیه خارج شده است.»
یک بخش دیگر توضیحات آقای نبیل جالب است: «پیشنهاد ملا گلآغا این بود که تمام پولها جهت حسابدهی در آینده از طریق حسابهای بانکی پرداخت شود، اما هبتالله و نزدیکانش بر پرداخت پول نقد تاکید داشتند. او در نهایت مجبور به استعفا از سمت وزیر مالیه طالبان شد.» آقای نبیل به نقل از افراد نزدیک به هدایتالله نوشت: «این پول برای خرید وفاداری برخی از سران قومی و ساخت و تمویل گروه نظامی چهل هزار نفری که متشکل از اقوام و سرسپردههای ملا هبتالله و افراد نزدیکش که در قندهار تشکیل شده است، به مصرف میرسد.»
از دید بلال سروری، روزنامهنگار افغانستان چهار دلیل دیگر برای برکناری هدایتالله بدری وجود دارد:۱- او از تصمیم منع اخاذی پول از خرید و فروش هروئین، کوکائین و شیشه (مت امفتامین) در شرافت بازار ولسوالی سنگین و بهرامچه (ولایت هلمند) سخت معترض بوده که به مراکز عمده قاچاق مواد مخدر تحت کنترول اعضای قبیله اسحاقزی مبدل شدهاند.۲- دستور رهبر طالبان مبنی بر حریق لابرتوارهای هروئین و شیشه در ولسوالی بکواه ولایت فراه تحت کنترول اعضای قبیله اسحاقزی، مسئله دیگری است که موجب اعتراض هدایتالله بدری شده است.۳- هدایتالله بدری از توزیع پول سیاه به اعضای قبیله نورزی برای تشکیل لشکر ۴۰ هزار نفری و خرید افراد وفادار به رهبری سخت انتقاد دارد.۴- رهبران قبیله اسحاقزی توسط رهبر طالبان که قوم نورزی است، به حاشیه برده شده و اعضای قبیله نورزی هر روز قدرتمندتر میشوند.
از سوی دیگر، افراد هبتالله به مولوی فتحالله، فرزند محمد منصور رهبر قبلی طالبان که در حال حاضر مسئول میدان هوایی قندهار است، دستور داده شده که با مردم تماس نداشته باشد چراکه دفتر هبتالله آخندزاده او را به اقدام علیه رهبری متهم کردهاند.
با این حال، مرکزیسازی عواید و تماس مستقیم رهبر طالبان با معین و رئیس امور گمرکات و عواید وزارت مالیه که در رسانههای طالبان نیز گزارش شد، به اعتبار هدایتالله بدری در درون تشکیلات مالی طالبان صدمه زده است. براساس گزارشها، هدایتالله بدری در ۱۹ ماه تصدی وزارت مالیه طالبان در اکثر گمرکات و ادارات پردرآمد، افراد مربوط به قبیله خودش را جابهجا کرده و با توجه به اقدام تازه رهبری طالبان، ممکن است سیستم مالی افغانستان بیش از پیش به چالش کشیده شود و در نبود آقای بدری، سرنوشت افراد هم تبار او در راس مدیریت منابع عایداتی نیز با خطر مواجه شود.
تنش میان اعضای رهبری طالبان کابلنشین با رهبری قندهاری این گروه روز به روز عمیقتر میشود. رهبر طالبان پیشتر صلاحیتهای ملایعقوب و سراجالدین حقانی، وزرای دفاع و داخله خود را نیز محدود کرده است. ملاعبدالغنی برادر، فرد قدرتمند طالبان نیز از این وضعیت سرخورده و ناامید شده است.
براساس یک گزارش اطلاعاتی، اخیراً دو تن از افسران سازمان اطلاعاتی پاکستان با سفر محرمانه به قندهار در نقش میانجی میخواست روابط میان رهبر و اعضای ارشد را بهبود بخشد، اما ظاهراً چندان موفق نشده است. از سوی دیگر، به نظر میرسد معادله بین قبایل حاکم و محکوم در حوزه لوی قندهار به هم خورده است. به نظر میرسد برای اولین بار در تاریخ قبیله نورزی رهبری نظام کشور را بر عهده گرفته که پیشتر اعضای این قبیله عمدتا سربازان پیاده نظام قبایل دیگر بودند.
این است که تلاش رهبر طالبان به ایجاد لشکر ۴۰ هزار نفری از اعضای قبیله نورزی به هدف نگهداشت و حفظ رهبری در درون نورزی توجیه پذیر میآید. این تغییر براساس برآوردهای اطلاعاتی بعد از سفر به کابل به وجود آمده است. چرا که پیش از سفر ملا هبتالله آخندزاده در اول ماه جولای ۲۰۲۲ به کابل، ایدئولوژی، جهاد و تلاش برای صف واحد خطوط سرخ گروه طالبان خوانده میشد، اما حالا با تنش بر سر قدرت، هر یک از قبایل درانی و غیردرانی به توسل به نظریه واقعگرایی کلاسیک، به دنبال تثبیت جایگاه اند.
فرجامین سخن هم این است که اگر تا چند روز پیش قبایل نورزی و اسحاقزی متحد یکدیگر بودند، با برکناری هدایتالله بدری، پس از این رقیب و حریف یکدیگر خواهند شد. این مسئله برای ملایعقوب و سراجالدین که از جانب رهبر طالبان به حاشیه رفتهاند، نقطه امید برای برقراری اتحاد قدرتمند علیه هبتالله اخندزاده خواهد بود.

در ۱۹ماه گذشته ارتش پاکستان بیشتر از ده نفر از فرماندهان تحریک طالبان پاکستانی (تیتیپی) از جمله عبدالولی مهمند مشهور به عمر خالد خراسانی، حافظ دولت، مفتی حسن، عبدالوهاب لارک و عبدالله باجوری را در پکتیکا، کنر و ننگرهار؛ بسم الله و اسدالله مدثر را در اسپین بولدک کشته است.
این افراد توسط عناصری عمدتا مربوط به شبکه حقانی زیر سایه طالبان افغانستان و با اشاره ارتش پاکستان کشته شدند و این امر ادامه دارد.
اخیرا دو مقام ارشد سابق پاکستان ریاض محمدخان، وزیر خارجه پیشین و توقیر حسین، سفیر سابق پاکستان در برازیل، اسپانیا و جاپان به طالبان تاخته و گفتند هرچند پاکستان در پیروزی طالبان نقش داشتند، اما حالا به جنجال این گروه ماندهاند. به گفته آنها: «طالبان پاکستان و افغانستان دو روی یک سکه هستند.»
توقیر حسین میگوید: «اگر طالبان افغانستان وجود نداشت، تحریک طالبان پاکستان نیز وجود نداشت. آنها فقط دو روی یک سکه هستند.»
ریاض محمد خان، وزیر خارجه پیشین پاکستان نیز در مقالهای در روزنامه دان، با توجه به درگیریهای مرزی با طالبان نوشت: «ما جذب تصورات نادرستی مانند یافتن «عمق استراتژیک» و داشتن «دولت دوستانه» در کابل شدیم. امروز نگاه ما به یک تقاضای حداقلی کاهش یافته است که طالبان افغانستان تحریک طالبان پاکستان و دیگر عناصر ضدپاکستانی را مهار کند، چیزی که به نظر میرسید رژیمهای قبلی کابل آماده انجام آن بودند.»
تحریک طالبان پاکستانی که مهمان گروه طالبان و دردسر بزرگی برای اسلام آباد شده، به گفته سازمان ملل متحد، ۳۰ تا ۳۵ هزار نیرو دارد.
اما به گفته منابع اطلاعاتی هم اکنون به صورت تخمینی ده هزار نفر از نیروهای طالبان افغانستان در کنار طالبان پاکستانی آماده عملیات علیه حکومت پاکستان هستند.
منابع معتبر از یکی قوماندانهای طالبان در میدان وردک نقل میکنند که گفته است او تمامی نیروهای خود را به جنگ پاکستان اعزام کرده است. او همچنین گفته که نیروهایش هم اکنون در مناطق بنو درگی جانیخیل پکتیا مستقر شدهاند. به گفته این منابع از میان آنها، بسیاری از امارت طالبان ناراضی هستند و به تیتیپی پیوستهاند.
این نکته برای سربازگیری داعش و سایر گروه های تروریستی نیز قابل توجه است. براساس اطلاعات، گذشته از رهبران طالبان، سطوح میانی و پایینی جنگجویان طالبان به شدت با پاکستان دشمنی دارند. در سطوح بالا هم برخی از طالبان به تحریک طالبان پاکستان، به عنوان برگ برنده و عمق استراتژیک در مقابل پاکستان میبینند هرچند برخی دیگر خواهان فروش آنها در مقابل خواستههای پاکستان اند. اما هستند بسیاری از طالبان که معتقدند همکاری و همراهی با تیتیپی «فرض عین» است و «جهاد» علیه حکومت پاکستان و ادغام پشتونستان به افغانستان و تحقق رویای تاریخی پشتونها حتمی است.
با توجه به ادامه جنگ طالبان پاکستانی علیه اسلامآباد، شماری از منابع اطلاعاتی تایید کردند که این جنگ نمایشی نه بلکه به تمام معنی واقعی می باشد. منابع اطلاعاتی تایید کردند که جنگ تیتیپی با حمایت جناح قندهاری طالبان همراه است و این حمایتها براساس تعهدات قبلی انجام میشود.
به گفته منابع اطلاعاتی، طالبان افغانستان در ۲۰ سال جنگ علیه ناتو و آمریکا و دولت افغانستان، به دلایل قومی و یا ایدیولوژیک، حمایت طالبان پاکستانی را با خود داشته و حالا وقتش رسیده که طالبان افغانستان آنرا جبران کند.
اما دلایل تنش بین آمر و مامور در این بخش خلاصه میشود. به نظر میرسد که طالبان افغانستان و دولت پاکستان بنابر هفت عامل تازه وارد تنش و درگیری شدهاند که به زودی قابل رفع نیست.
تغییر حکومت در اسلام آباد؛ رژیم قبلی به رهبری عمرانخان، نخستوزیر پیشین و رهبران ارتش و سازمان آیاسآی با طالبان میانه خوب داشتند. در حقیقت امر همان رژیم قبلی بود که ابتکار صلح افغانستان را بدوش گرفت، امریکا را وادار به خروج کامل و نظام افغانستان را ساقط کرد و طالبان را به قدرت رساند و حتی کابینه فعلی طالبان طبق نقشه پاکستان به پیش رفته است.
اما منابع اطلاعاتی در پاکستان تایید میکنند که اولویت کنونی حکومت پاکستان تغییر کرده است. از جانبی اطلاعات نشان میدهد که تنش میان طرفین ناشی از رابطه علت- معلولی از داخل خود پاکستان برخاسته است.
اخیرا افکار عامه پاکستان نسبت به سیاستمداران و نظامیان به شدت انتقادی شده که اسلام آباد بر طالبان افغانستان که سالها از حمایتش برخوردار بودند، فشار وارد کند که جلو تهدیدات و حملات ضدپاکستانی را بگیرد چنانچه در مقدمه مطلب توضیح داده شد.
حملات دیپلوماتیک: محمد صادق، نماینده ویژه پاکستان برای افغانستان، در نشست کشورهای فارمت مسکو در ۱۶ نوامبر ۲۰۲۲ گفت: «گزارش ۱۶ ماهه حکومت طالبان نشان میدهد که انتظارات پاکستان و جامعه بینالمللی در مورد موضوعات کلیدی برآورده نشده است.» به گفته او حکومت فراگیر تشکیل نشد، حقوق زنان و دختران نیز به قهقرا رفت و سازمانهای تروریستی در افغانستان هنوز ریشه کن نشده است.
سفر حنا ربانی، معاون وزیر خارجه پاکستان، در ۲۹ نوامبر به کابل نیز بهدلیل انعطافپذیری طالبان در مورد این موضوعات اصلی نتیجه چندانی نداشت. متعاقب آن، سفر رییس آیاسآی و وزیر دفاع پاکستان و سفر هیئت اطلاعاتی طالبان در هفته گذشته به اسلامآباد نیز به نتایجی نیانجامیده است.
با این وجود مقامات پاکستانی بسیار تلاش کردند تا ابتکار صلح افغانستان را از این به بعد نیز به دوش داشته باشند، اما ظاهرا ناکام شدند؛ پاکستانیها از جنگ داخلی دیگر در افغانستان میترسند؛ آنها از طالبان خواستند حکومت فراگیر تشکیل دهند؛ محدودیتها بر زنان وضع نکنند و اما طالبان این نکات را مداخله در امور داخلی خویش خوانده و رد کردند.
شکست میانجیگری: ناکامی رهبران طالبان افغانستان در برقراری مذاکرات صلح میان تحریک طالبان پاکستانی و حکومت پاکستان که در نتیجه طالبان پاکستانی با وجود آتش بس موقت، حملات زیادی را علیه حکومت راه اندازی کردند.
رهبران پاکستانی بارها به رهبران طالبان و بخصوص شبکه حقانی فشار آوردند تا به این مشکل رسیدگی کند و اما نتیجهای دستکم تاکنون نداشته است. گفتنی است که تحریک طالبان پاکستان در مذاکرات سه شرط داشته است: ۱- خروج نظامیان پاکستانی از مناطق شمالغربی پاکستان، ۲- تطبیق شریعت در پاکستان؛ ۳ آزادی زندانیهای طالبان و واگذاری مناطق شمالغربی یا همان مناطق قبایلی سابق به تحریک طالبان پاکستانی.
حکومت پاکستان به جز رهایی چند تن از اعضای تیتیپی به سایر تقاضاها جواب رد داده است. نتیجتا، تیتیپی در اواخر ماه نوامبر آتشبس با حکومت پاکستان را ملغا و حملات شدیدی را علیه نظامیان پاکستانی راه اندازی کرد. همانطور که گروه تحریک طالبان در اواخر ماه دسامبر ۲۰۲۱رحکومت موازی خود را اعلام کرده بود و براساس آن برای زونهای پاکستان والیان جدید مقرر کرد و در سطوح مختلفی مسوول جدید معرفی کرده است.
به ارقام هم توجه کنید. تیتیپی در گزارشی اخیرا ارقام حملههای اعضایش در سال ۲۰۲۲ را منتشر کرد. براساس این گزارش، در ۳۶۷ مورد حمله، ۴۴۶ نیروی امنیتی پاکستان کشته و ۵۹۶ تن دیگر زخمی شدهاند. در سه جنوری در حمله طالبان پاکستانی به موتر حامل نیروهای امنیتی دو تن از کارمندان تروریسم پاکستان، به شمول معاون اداره ضدتروریسم سازمان آیاسای در اسلام آباد در حومههای شهر از پای درآمدند.
در مقابل، هواپیماهای ارتش پاکستان اوایل سال جاری خورشیدی دو ولایت خوست و کنر را که مراکز تحریک طالبان پاکستان شناخته میشود همزمان بمباردمان کردند که در نتیجه بیشتر از ۴۰ نفر کشته و ۲۰ نفر دیگر مجروح شدند.
علاوه بر آن، در ۱۹ ماه گذشته پاکستان بیش از ده نفر از فرماندهان تیتیپی مانند عبدالولی مهمند مشهور به عمر خالد خراسانی، حافظ دولت، مفتی حسن، یاسر، عبدالوهاب لارک و عبدالله باجوری را در ولایات پکتیکا و کنر و ننگرهار، بسم الله و اسدالله مدثر را در اسپین بولدک و فرد دیگری به نام عبدالله را در کنر کشته شدند. این افراد توسط عناصری عمدتا مربوط به شبکه حقانی زیر سایه طالبان افغانستان و با اشاره ارتش پاکستان کشته شدند و این امر ادامه دارد.
در اواخر دسامبر ۲۰۲۲ وزیر داخله پاکستان گفت: براساس قوانین بینالمللی این کشور حق دارد؛ علیه طالبان پاکستانی و افغان که علیه پاکستان فعالیت میکنند، عملیات نظامی کند. در مقابل وزارت دفاع طالبان اعلام کرد که افغانستان کشور بی صاحب نیست و آنها در مقابل تجاوز خارجی عمل باالمثل انجام خواهند داد.
تعامل هندوستان با رژیم طالبان؛ هندیها همواره با حکومتهای حاکم افغانستان تعامل داشتهاند. دهلی در ۲۰ سال گذشته بیش از دو میلیارد دالر در افغانستان هزینه کرد؛ پس از سقوط جمهوریت هم بسیاری از پژوهشگران فکر میکردند که هندیها منافع خویش را در افغانستان در برابر پاکستان باختهاند؛ اما این مسئله نادرست از آب درآمد.
منابع اطلاعاتی نیز تایید کردند که پای RAW سازمان اطلاعات خارجی هند در قضیه تشویق طالبان قندهاری به حمایت از جنگ تحریک طالبان پاکستانی علیه پاکستان به وساطت بیشتر حامد کرزی و عبدالله عبدالله صورت گرفته است. هرچند این دو رهبر در این مورد سکوت کردهاند.
پاکستان و بلوچ: اسلامآباد از طالبان انتظار داشت که برخی از اعضای لشکر آزادیبخش بلوچ را که در ولایات مختلف به ویژه در قندهار زندگی میکنند، گرفتار و تحویل دهد و یا هم از بین ببرد. اما طالبان این کار را نکرد. تعدادی از اعضای لشکر آزادیبخش بلوچ در ۱۸ ماه گذشته در افغانستان کشته شدند. اما سیاست ضدبلوچ در کابل دیده نمیشود.
پاکستان و سلاح امریکا: پس از بازگشت مجدد طالبان به قدرت در میانه سال ۲۰۲۱ پاکستانیها بارها کوشیدند رهبران طالبان را به تحویل بخشی از اسلحه و تجهیزات امریکایی و ناتو به این کشور به عنوان بخشی از غنیمت جنگی مشترک تشویق کنند، اما رهبران قندهاری طالبان به شدت مخالفت کردند.
هرچند رهبران طالبان نتوانستند از قاچاق اسلحه و تجهیزات جلوگیری کنند. اطلاعات نشان میدهد که افراد زیرمجموعه بسیاری از رهبران طالبان مقدار زیادی از اسلحه و مهمات و وسایط زرهی را به پاکستان قاچاق کرده و فروختند.
وقتی تمام این ارزیابیها و اطلاعات مختلف استخباراتی کنار هم گذاشته میشود، میتوان به این نتیجه رسید که درگیری طالبان و پاکستان بر سر گروه های افراطگرای ضدپاکستان جدی است و انتظار میرود این برخوردها در سال نو خورشیدی نیز ادامه یابد.

سعدی عزیز هشتصد سال پیش گفت "آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار -- هر گیاهی که به نوروز نجنبد حطب است". و مرادش از حَطَب، چوب خشک و بیثمر بود که کاربردی جز هیزم آتش ندارد.
باشندگان جغرافیای نوروز شاید از ۳۰۰ میلیون نفر فراتر نروند، اما در همان روزی که ما جشن باستانیمان را به یکدیگر شادباش میگوییم، کام خود را شیرین میکنیم، خوشبو و خوشپوش میشویم و به دیدار گل سرخ میرویم، میلیاردها نفر در نیمکره شمالی زمین از فرارسیدن بهار خشنودند و برای درآغوش گرفتن گرمای آفتاب و لذت بردن از بوی خوش شکوفههای گیلاس و ترنم گوشنواز پرندگان، پنجره دل خود را به روی بهار میگشایند.
نوروز جشن طبیعت است، آغاز بهار دلهاست؛ آیین مذهبی نیست که با گسترش یک دین و از سکه افتادن دین دیگر کنار گذاشته شود؛ رسم قومی نیست که با افتادن قدرت به دست یک قوم، بر همگان تحمیل شود و اقوام دیگر آن را بیگانه پندارند.

ادیان و آیینها آمدند و رفتند، امپراتوریها یکی پس از دیگری در این جغرافیا کشورگشایی کردند، حاکمان بسیاری یکدیگر را از قدرت به زیر کشیدند، ... همه رفتند، اما نوروز ماند، از گذشته تا هنوز؛ و همچنان خواهند ماند.
دُردانه بلخ
نوروز از ما بود، فراتر از سه هزار سال پیش در بلخ زاده شد، اما حالا دیگر فقط از ما نیست، بلکه یک جشن جهانی است.
در سال ۲۰۱۰ میلادی، پس از آنکه مجمع عمومی ملل متحد، ۲۱ مارچ (اول فروردین یا حمل) را روز جهانی نوروز اعلام کرد، تازه بسیاری از ما به تکاپو افتادیم تا دریابیم که دیگر کدام کشورها نوروز را گرامی میدارند. آنگاه بود که دریافتیم این دُردانه بلخ، چه درخت تنومندی شده و شاخ و برگش از چین تا قفقاز و بالکان، و از آسیای میانه تا هند و پاکستان را پوشش میدهد.
از مناسبتها و جوانب خوشایند نوروز در افغانستان و ایران و تاجیکستان آگاهیم؛ هفتمیوه و هفتسین و سمنک را به خوبی میشناسیم، پس بهتر است رد پای نوروز را در کشورهای دیگر بجوییم:
"نەورۆز" در کردستان

کُردها در ایران، شمال عراق، ترکیه و سوریه، بیش از هر قوم دیگری نوروز را جدی میگیرند. نوروز مهمترین جشن کُردهاست. سبزه، لباسهای رنارنگ سنتی، مشعلهای آتشین و هیمههای بزرگ آتش، بخش ثابت این جشنهاست که در مواردی از اوایل اسفند (حوت) شروع میشود و در شب آخر سال به اوج میرسد. همانند افغانستان، کردها نیز در نوروز برای تازهعروسان هدیه نوروزی میبرند و این هدایا در طبقهایی به نام خوانچه قرار میگیرد و با گل و شیرینی و کاغذهای رنگی تزئین میشود.
نوروز در آسیای میانه

جشن نوروز در سراسر آسیای میانه، از اویغورستان چین و مغولستان گرفته تا همه کشورهای شمال افغانستان، و در آن سوی دریای خزر، در آذربایجان و بخشهای دیگر قفقاز به صورت جدی با مراسم خاصی برگزار میشود. باشندگان آسیای میانه و قفقاز در نوروز غذاهای مخصوص و شیرینی میپزند، لباس محلی میپوشند و با رقص و موسیقی و ورزشهای ملی، از این مناسبت باستانی تجلیل میکنند.
"نوروز جمشید" در هند
۱۴ قرن پیش زمانی که اعراب به ایرانزمین یورش بردند، بسیاری از مردمان این سرزمین را به زور یا رضا مسلمان کردند. گروهی از زرتشتیان اما به هند پناه بردند تا دین خود را حفظ کنند. از شمار آوارگان زرتشتی که به هند رفتند، آمار دقیقی در دست نیست، اما امروزه حدود ۶۰ هزار نفر از این اقلیت در هند باقی ماندهاند که پارسیها نامیده میشوند.

سال نو پارسیان مانند سال نو خورشیدی، با ماه فروردین شروع میشود. نوروز که پارسیهای هند به آن نوروز جمشید میگویند، هم شروع سال نو است و هم یک مناسبت دینی؛ با این تفاوت که آنها نوروزشان را چند ماه دیرتر از ما جشن میگیرند.
شروع سال نو و نوروز پارسیها در ماههای جولای یا آگست است. علت این تفاوت آن است که پارسیان هند از گاهشمار (تقویم) شهنشاهی استفاده میکنند که سال کبیسه ندارد. مهاجرت آنها به هند، پیش از رایج شدن گاهشمار دقیق جلالی (امروزه: هجری خورشیدی) بوده است.
"نوروز عالمافروز "در پاکستان

اگر از هند به کشور همسایهاش پاکستان برویم، نوروز باز هم حال و هوای مذهبی دارد، اما این بار نه نوادگان زرتشتیان مهاجر، بلکه مسلمانان منطقه گلکت در شمالشرق پاکستان اند که رنگ و بوی دینی به این مناسبت دادهاند. بلتستانیهای پاکستان به نوروز جشن عالمافروز میگویند و باور دارند که علی بن ابیطالب در این روز به خلافت رسیده است.
آنها در زیارتگاهی به نام قدمگاه علی، عَلم یا جَنده منسوب به حضرت علی را در روز نوروز برافراشته میکنند؛ مشابه همان سنتی که پیش از آمدن طالبان در روضه سخی در مزارشریف انجام میشد. (در ضمن نام این بیرق، نه جهنده و نه ژنده، بلکه جَنده – بر وزن خنده – است. واژه جَندَه Jhanda در زبان هندی به معنای پرچم یا بیرق است).
"نوروز سلطان" در بالکان
مسلمانان بالکان، مانند کشورهای آلبانیا، کوزوو، بوسینا، مقدونیه شمالی و اقلیتهای مسلمان در کشورهای دیگر شرق اروپا هم به نوروز جنبه مذهبی دادهاند. آنها باور دارند که این روز، تولد علی بن ابیطالب است. به همین دلیل آن را "نوروز سلطان" مینامند. در خانقاههای صوفیان در آلبانیا، کوزوو و بوسینا، در روز "نوروز سلطان" از مهمانان با غذاهای دارای گوشت گوسفند پذیرایی میشود و دراویش این روز را به ذکر گفتن میگذرانند.
این رسم و پیوند دادن نوروز به علی بن ابیطالب، ریشه در باورهای طریقه بکتاشیه دارد و در میان علویان ترکیه هم رایج است. گمان میرود امپراتوری عثمانی آن را به منطقه بالکان برده باشد.
"عید نوروز" در ترکیه

نوروز در ترکیه "نوروز بایرامی" یا عید نوروز نامیده میشود. علاوه به گردهماییهای مذهبی در خانقاهها و عبادتگاههای دراویش، در پارکها و دامان طبیعت هم مردم با گلگشت و پیکنیک (میله)، صرف غذاهای مخصوص و پریدن از روی آتش، نوروز را جشن میگیرند.
هر چه به مناطق کُردنشین ترکیه و سوریه بروید، نوروز برای مردم جدیتر میشود.
افزون بر اینها، در عراق، سوریه، ارمنستان، گرجستان، جمهوریهای مسلماننشین روسیه، و حتی در شرق افریقا، نوروز ارادتمندانی دارد و تجلیل میشود.
Photos: Reuters / ICHHTO via UNESCO / IRNA

در سال ۲۰۰۷ میلادی که ملا دادالله، فرمانده بیرحم طالبان در عملیات مشترک نیروهای افغان و خارجی کشته شد، کسی حاضر نبود جسد او را به طالبان تحویل دهد. دولت پیشین افغانستان میخواست برای جلوگیری از تبدیل شدن قبرش به زیارتی برای جنگجویان اسلامگرا، ملا دادالله را پنهانی دفن کند.
اما طالبان برای گرفتن جسد این فرمانده خود راه آسانی را انتخاب کردند: آنها یک پزشک و سه پرستار و راننده آنها را که سرگرم عرضه خدمات از جمله واکسیناسیون پولیو برای مردم جنوب بودند، ربودند و خواهان تبادله شدند.
دولت کوتاه نیامد و پس از مذاکرات زیاد، طالبان سرانجام این پزشک افغان را سربرید و دولت مجبور شد جسد دادالله را در ازای رهایی چهار گروگان و جسد بیسر پزشک به طالبان تحویل دهد.
خبرنگاران قندهار میگویند کسی که این عملیات گروگانگیری را انجام داده بود و به دستان خود سر آن پزشک را از تنش جدا کرده بود، یوسف وفا والی امروز طالبان در بلخ است.
یوسف وفا که برخی آن را به نام امین وفا هم میشناسند، از جنگجویان دوره اول طالبان است که در هفتههای نخست ظهور طالبان در دهه ۹۰ میلادی، مدیریت چند ایست بازرسی یا کمربند امنیتی را در جنوب داشت. او در دوره اول حاکمیت طالبان، جنگجوی چندان مطرحی نبود و کارش بیشتر در شاهراهها گذشت اما یک ماموریتش او را برای حلقه قندهار جالب ساخت. در همان ایام نیروهای ضدطالبان تحرکاتی را به دستور احمدشاه مسعود، فرمانده سابق ضدطالبان در غوربند انجام دادند و یوسف وفا برای مقابله به آن به غوربند فرستاده شد که موفق برآمد.
تا طالبان در پی تصرف افغانستان شدند، حملات یازدهم سپتامبر رخ داد و یوسف وفا نیز مانند رهبرانش از افغانستان به پاکستان فرار کرد. در پاکستان او که به قوم نورزی وابسته بود، روابط نزدیکی با ملا رسول و ملا هبتالله که با رهبری اختر محمد منصور بعد از مرگ ملا عمر راضی نبودند، بنا کرد. این دوره برای رشد یوسف وفا دوره سرنوشتسازی بود.

آنگاه که شورش در افغانستان اوج گرفت، شورای رهبری طالبان از یوسف وفا به خاطر سنگدلی و تبهرش در مقابله با نیروهای خارجی استفاده کرد.
او اولین واحدهای شورش ضد دولت را در اسپین بولدک در مرز پاکستان رهبری کرد. به تدریج نیروهای انتحاری در اختیارش گذاشته شد که در حملات مختلف از آن استفاده کرد.
رهبری طالبان در اوج درگیریهای ضد دولتی، مسئولت ولایت و فرماندهی نظامی قندهار، بعد فراه و بعد ارزگان را به یوسف وفا داد.
یوسف وفا بارها حملات انتحاری در نقاط مختلف جنوب و غرب کشور راهاندازی کرده که او را به «قصاب قندهار» مشهور کرده است.
یکی از حملات او حمله به دادستانی فراه در سال ۲۰۱۳ میلادی بود که دستکم ۵۳ کشته و ۱۰۰ مجروح بر جا گذاشت. دولت پیشین افغانستان حمله فراه را «قتلعام» نامید و گروههای سیاسی آنرا وحشتناک خواندند.
در این حمله نه نفر سوار یک موتر شدند با ۵۰۰ کیلوگرام مواد منفجره به دادستانی فراه رفتند. دو تن از آنها پشت در دادستانی پیاده شدند. به محافظان گفتند که نیروهای ارتش اند و به دیدن کسی آمدهاند. محافظان اصرار داشتند که نمیتوانند مسلح وارد ساختمان شوند که بعد انفجار عظیمی رخ داد.
وبسایت «نن تکی آسیا» که حامی طالبان است، در تعریف یوسف وفا مینویسد: «یوسف وفا استشهادیها [عاملان انتحاری] را به این مرکز مهم دشمن که در فراه است، هدایت کرد که در آنجا قضات و دادستانها و کارکنان وحشی، دستورات وحشیانه و کفرآمیز خود را بر ملت مظلوم ما اعمال میکردند. این حمله بزرگی بود و بسیاری از قضات و دادستانهای ظالم کشته شدند و این حمله به یک مرکز بسیار مهم در زمانی مهم با موفقیت و رهبری منظم انجام شد و چنان پایان یافت که تیتر اول رسانههای خارجی و داخلی شد.»
به نوشته نن تکی آسیا، یوسف وفا در شورای پیشاور مسئول نظامی زون شرق بوده است. نن تکی هرچند نامی از شورای پیشاور نبرده است.
یوسف وفا که زمانی والی طالبان در ارزگان هم بود به عنوان مسئول کمیسیون نظامی شورای پشاور به خاطر مدیریت سراجالدین حقانی تعیین شده بود. حقانی شورای پیشاور را از آن خود میدانست.

تعداد کل حملاتی که به دستور یوسف وفا صورت گرفته است، روشن نیست اما آنچه روشن است این است که این آدمکشی به تثبیت جایگاه او در میان طالبان به عنوان یک فرد نیرومند کمک کرده است.
یوسف وفا که از قوم نورزی است، همتبار ملا هبتالله آخندزاده، رهبر طالبان است. از او به عنوان «سایه امیر» نیز یاد میشود و نقش دست راست ملا هبتالله را دارد. ملا هبتالله با کشته شدن داوود مزمل هلمندی در بلخ، اکنون یوسف وفا را به عنوان فرد مورد اعتمادش برای ولایت بلخ و قندهار انتخاب کرده است.
بسیاری از مقامهای خارجی و طالبان که آرزوی ملاقات با ملا هبتالله را دارند، ابتدا باید از فیلتر یوسف وفا بگذرند.
امینه محمد، معاون دبیرکل سازمان ملل متحد و توماس نیکلاسون، نماینده اتحادیه اروپا که قصد دیدار با رهبر طالبان در قندهار را داشتند، حتی نتوانستند با یوسف وفا ملاقات کنند.
اما نزدیکی بیش از حد یوسف وفا به رهبر طالبان، او را با چالشهایی هم مواجه کرده است. حلقات رقیب از چنین قدرتی که یوسف وفا تصاحب کرده است، راضی نیستند.

هرچند داعش خراسان مسئولیت حمله «انتحاری» پنجشنبه ۱۸ حوت به محمدداوود مزمل، والی طالبان در بلخ را به عهده گرفت، اما با گذشت پنج روز تحقیقات طالبان درباره چگونگی و عامل قتل فرمانده مقتدر هلمندیاش نهایی نشده و به بیاعتمادی بین بخشهای اصلی طالبان دامن زده است.
گروه طالبان دستکم ۳۴ نفر از کارمندان ولایت بلخ را بازداشت کرده که در میان آنها محافظان، کارمندان دفتر والی طالبان و ماموران حکومت سابق هستند. اما معنادارترین بخش این دستگیریها که زیر نظر یوسف وفا، والی قندهار، که همزمان سرپرست ولایت بلخ نیز تعیین شده و دست راست ملا هبتالله آخندزاده خوانده میشود، بازداشت افراد قاری قدرتالله حمزه، والی پیشین طالبان در بلخ است.
ظرافت ماجرا هم در اینجا است که قدرتالله حمزه، والی سابق بلخ که اکنون به ولایت زابل رسیده است، از افراد سراجالدین حقانی، رهبر شبکه حقانی و وزیر داخله طالبان است. در حالی که ملا داوود مزمل، به حلقه «لوی قندهار» طالبان نزدیک بود. یوسف وفا که برای بررسی اوضاع به بلخ رفته، نیز از حلقه قندهار است.

بلخ از جهتهای مختلف برای طالبان اهمیت دارد، اما مهمترین بخش آن درآمد بندر حیرتان است که شامل میلیونها دالر میشود و کنترل این بندر برای تثبیت جایگاه بخشهای مختلف طالبان موثر است.
گروه طالبان با وجود ۱۸ ماه تسلطش بر افغانستان، نتوانسته یک دولت یا ارتش واحد به وجود بیاورد. دستکم ۲۲ ولایت این کشور مستقیم یا غیرمستقیم در کنترل شبکه حقانی است. اما حلقه قندهار، که شبکه حقانی را «طالبان اصلی» نمیداند، از این شبکه ناراضی است.
از سوی دیگر، جبهات مختلف طالبان، که به نام «محاذ» نامیده میشوند، نیز تاکنون زیر چتر پرچم اردوی ملی جمع نشده و تجهیزات امریکایی را که ارزش آن به ۷ میلیارد دالر میرسد، غنیمت جنگی میشمارند و در کنترل خود حفظ کرده و به انبارهای وزارت دفاع نسپردهاند.
علاوه بر این، اختلافات جدی درباره نحوه اداره کشور و تعامل با جهان هم دیگر بر کسی پوشیده نیست که به شکایتهای علنی طالبان از همدیگر انجامیده است.
با وجود تلاش رهبران جوان طالبان برای تفاهم با ملا هبتالله آخندزاده و سفر به قندهار، دستاورد آنها از این سفر هیچ بود. رهبری قندهار نه تنها از خود سازش نشان نداد که سخنان تازه ملا ندیم، دست چپ ملا هبتالله آخندزاده، درباره «تخریب نظام اسلامی» پیام روشنی به ملا یعقوب، سراجالدین حقانی، عباس استانکزی در میان هزاران منتقد و مخالف دیگر طالبان میدهد.

ندامحمد ندیم در مراسم پایانی دوره آموزشی مفتیها و قاضیهای گروه طالبان گفت: «تخریبکننده نظام اگر با زبان، اگر با قلم یا در عمل تخریب کند، همه آنها باغی و واجب القتل پنداشته میشوند.»
از این رو، با بستن راه تعامل، شبکه حقانی که خود را «فاتح کابل» میداند و از توان نظامی بالایی برخوردار است و متحدانی هم در میان طالبان نسل دوم دارد، در صدد حفظ جایگاهش است.
روابط این شبکه با گروههای جهادگرای جهانی مانند پناه دادن به ایمن الظواهری، رهبر شبکه القاعده در منطقه دیپلوماتنشین کابل نشانگر عمق ارتباطات با دیگر گروهها است. براساس اطلاعات، این شبکه با گروه داعش خراسان نیز روابط دارد.
در واقع، به نظر میرسد تفاهم نانوشتهای بین داعش خرسان و شبکه حقانی وجود دارد که در داعش در ازای حمایت افراد شبکه حقانی، کارهایی برای سراجالدین حقانی انجام دهد؛ به گونهای که هدف را شبکه حقانی تثبیت کند و اجرا و مسئولیت آن را داعش به عهده گیرد. منابع میگویند شبکه حقانی بلاکهایی را در شهرک آریا به بعضی از افراد رهبری داعش برای فراهم کردن مصونیت تامین کرده است.

براساس اطلاع استخباراتی، ۱۲ تن از رهبران قوم اسحاقزی و قندهاری با تهدید شبکه حقانی مواجهاند تا موضع آنها در بازی تاج و تخت قدرت تضعیف شود. تحولات چندماه گذشته نیز این روایت را تقویت میکند.
از این رو، حذف افرادی از این لیست در آینده نزدیک نباید چندان غافلگیرکننده باشد:
براساس گزارشهایی که تاکنون طالبان آنها را تایید نکردهاند، دستکم دو بار حمله ناکام علیه صدر ابراهیم در وزارت داخله رخ داده است.
البته اینک کشته شدن داوود مزمل بدون واکنش نخواهد بود. چرا که داوود مزمل، فرد قدرتمند و بازوی محکم صدر ابراهیم به شمار میرفت. بنابراین، بعید نخواهد بود که در روزهای آینده شاهد ترورهای متعدد انتقامجویانه و روند حذف رقیب باشیم. تصادم بین حلقه قندهار و طالبان کابلی روز به روز جدیتر به نظر میرسد.
