سرنوشت سلفیها در حکومت طالبان؛ از اخراج ملا امامان از مساجد تا قتلهای مرموز
منابع محلی از ولایتهای شرقی افغانستان گزارش دادند که پس از به قدرت رسیدن طالبان، سلفیها در کنار سایر فرقههای مذهبی در افغانستان با محدودیت مواجه شدهاند.
منابع میگویند طالبان تصمیم گرفته است روحانیون سلفی را از امامت مساجد برکنار کند.
محدودیت بر سلفیان چیست؟
یکی از این محدودیتهای طالبان بر سلفیها این است که هیچ سلفیمذهبی نمیتواند در مساجد یا مکانهای دیگر امام جماعت شود.
منابع به افغانستان اینترنشنال گفتهاند که طالبان به سلفیها توصیه کرده است که «رفعالیدین» نکنند و همچنین بعد از سوره فاتحه در نماز با صدای بلند «آمین» نگویند.
رفعالیدین به معنای بلند کردن دستها در نماز هنگام گفتن تکبیر است. این عمل در میان پیروان برخی مذاهب اسلامی رایج است، اما درباره وجوب یا توصیه آن میان فرقههای فقهی اختلافنظر وجود دارد.
طالبان که اکثراً پیرو مذهب حنفی هستند مخالف رفعالیدین و آمین گفتن به صدای بلند در وقت نماز هستند.
منابع همچنین گفتهاند که علاوه بر این، برخی مراکز و گروههای تبلیغی سلفی نیز تحت محدودیتهای طالبان قرار گرفته و به آنها توصیه شده است که از تبلیغ سلفیت به مردم خودداری کنند.
سلفیها در ولایتهای شرقی افغانستان بیشتر از سایر مناطق حضور دارند. ولایت کنر از مراکز اصلی سلفیان در شرق افغانستان موقعیت دارد.
از سلفیها در افغانستان به نامهای مختلفی یاد میشود. برخی این فرقه مذهبی را «اهل حدیث» میخوانند و برخی دیگر آنها را به نام «وهابیها» میشناسند.
پیشوای سلفیان در افغانستان کیست؟
در زمان حکومت داوود خان، سلفیها تبلیغات خود را در ولایت کنر آغاز کردند و حتی برخی مدارس خاص برای آموزش مذهب سلفی ایجاد کردند.
در آن زمان، تاثیر پنجپیریان بیشتر بود و برخی از علمای سلفی از مدارس پنجپیری فارغالتحصیل شده بودند.
در میان این علمای دینی، یکی از آنها شیخ جمیلالرحمان بود که در آن زمان به نام مولوی محمد حسین شناخته میشد.
شیخ جمیلالرحمان در ننگلام ولسوالی دره پیچ ولایت کنر متولد شده و تحصیلات خود را در مدرسه پنجپیری انجام داده است. این روحانی تلاشهایی را برای گسترش تبلیغات و حوزه نفوذ سلفیها در کنر انجام داده است.
شیخ جمیلالرحمان
شاهمحمود میاخیل، نویسنده کتاب «کنر» و والی سابق ننگرهار میگوید که در ابتدا در ولایت کنر میان پیروان مذهب سلفی و مذهب حنفی درگیریهای شدیدی ایجاد شد. اما به دلیل نفوذ قومی شیخ جمیلالرحمان، بعداً تعداد سلفیها افزایش یافت.
به گفته آقای میاخیل، پس از کنر، روند گسترش و تبلیغ سلفیها به نورستان نیز کشیده شد، جایی که شخصی به نام ملا ربانی ارتباطی با شیخ جمیلالرحمان برقرار کرد و تلاشهایی برای گسترش مذهب سلفی آغاز کرد.
شیخ جمیلالرحمان با آغاز جهاد علیه نیروهای شوروی در کنار مجاهدین، به حزب اسلامی پیوست و تحت رهبری گلبدین حکمتیار سلاح به دست گرفت.
براساس اطلاعات منابع، او در دهه هشتاد میلادی برای گسترش مذهب سلفی از کشورهای عربی به ویژه از عربستان سعودی کمک مالی دریافت کرد و در سال ۱۹۸۶ گروه سیاسی به نام «جماعت الدعوه القرآن» را برای سازماندهی سلفیها ایجاد کرد.
بر اساس این کمکها، مدارس دینی و مساجد برای سلفیها در ولایتهای شرقی، به ویژه در کنر ساخته شد که نقش مهمی در گسترش این فرقه مذهبی داشتند.
شیخ جمیلالرحمان در دوران جنگهای داخلی به باجور پاکستان مهاجرت کرد و فعالیتهای خود را از آنجا ادامه داد.
بالاخره او در سال ۱۹۹۱ میلادی توسط یک خبرنگار مصری به نام عبدالله رومی در باجور پاکستان به ضرب گلوله کشته شد.
پس از کشته شدن جمیلالرحمان، سلفیها روحالله وکیل برادرزاده جمیلالرحمان را به عنوان جانشین او انتخاب کردند.
روحالله وکیل از نجات دادن عربها تا زندان گوانتانامو
روحالله وکیل سابقه خاصی در تحصیلات دینی ندارد، اما سلفیها تصمیم گرفتند که او به عنوان جانشین شیخ جمیلالرحمان، انتخاب شود.
آقای وکیل در سال ۲۰۰۱ در کنار نیروهای امریکایی علیه طالبان و گروه القاعده جنگید.
براساس اطلاعات ویکیلیکس، روحالله وکیل در سال ۲۰۰۳ توسط نیروهای امریکایی در ننگرهار به اتهام کمک به فراری دادن تعدادی از عربها و جنگجویان شبکه تروریستی القاعده دستگیر شد.
منابع به افغانستان اینترنشنال گفتهاند که این رهبر سلفیها در ولایتهای شرقی افغانستان، به ویژه در کنر، تعداد زیادی مدرسه و مسجد برای پیروان این مذهب ساخت تا جمعیت این مذهب در مناطق بیشتری گسترش یابد.
بر اساس اطلاعات منابع، پشت این فعالیتها کمکهای مالی از برخی کشورهای عربی نیز وجود داشت.
روحالله وکیل در سال ۲۰۰۸ از زندان گوانتانامو آزاد شد، اما در سالهای آخر حکومت پیشین افغانستان بر اساس گزارشهای اطلاعاتی از سوی اداره امنیت ملی، دستگیر شد.
منابع به افغانستان اینترنشنال گفتند که او به اتهام ارتباط با تروریستها دستگیر شده بود، اما به دلیل فشار برخی اعضای مجلس نمایندگان، دوباره آزاد شد.
روحالله وکیل
روزنامه گاردین در یکی از گزارشهای خود نوشت که او در تجارت مواد مخدر دخالت داشته و علاوه بر بریتانیا، ارتباطات عمیقی با پاکستان نیز داشته است.
روحالله وکیل در گفتوگو با رسانهها بارها اتهاماتی که به او وارد شده را رد کرده است.
پس از بازگشت طالبان به قدرت، روحالله وکیل افغانستان را ترک کرد و همراه با خانوادهاش به پاکستان مهاجرت کرد.
در ویدیویی که به دست افغانستان اینترنشنال رسیده است، دیده میشود که او سه ماه پیش در نوامبر ۲۰۲۴ در یک گردهمایی دینی سلفیها در خیبرپختونخوا سخنرانی کرده و وضعیت پیروان مذهب سلفی در داخل افغانستان را «نگرانکننده» خوانده است.
او در این سخنرانیاش میگوید که علمای دینی سلفی و پیروان این مذهب در دوران حکومت طالبان به طور مرموزی کشته میشوند، بدون اینکه دلایل آن مشخص باشد، و این گروه حاکم باید به تأمین امنیت آنها توجه ویژهای داشته باشد.
او همچنین در سخنان خود از سلفیها خواسته است که در مباحث دینی خود با نرمی برخورد کنند و از هر گونه خشونت پرهیز کنند.
روحالله وکیل در حال سخنرانی در یک مدرسی سلفیها در پختوانخوای پاکستان
ترور اعضای کلیدی سلفیها در شهر جلالآباد، مدرسه دینی مشهوری به نام «نارنجباغ» وجود داشت که هزاران دانشآموز در آن مشغول تحصیل بودند.
دستگاههای اطلاعاتی حکومت پیشین نیز برخی از رهبران این مدرسه را به اتهام ارتباط با داعش دستگیر کرده بودند.
شاهمحمود میاخیل والی پیشین ننگرهار، نیز تأیید کرده است که تعدادی از دانشآموزان این مدرسه پس از جذب به صفوف داعش، به جبهههای جنگ پیوستند.
شیخ سردار ولی ثاقب، مدرس و رئیس این مدرسه، در میان سلفیها شهرت خاصی داشت؛ اما طالبان برای مدرسه و برخی از اعضای آن محدودیتهایی اعمال کردند.
در ۱۳ جولای ۲۰۲۲، شیخ سردار ولی به طور مرموزی در داخل خانهاش در کابل با چاقو به قتل رسید. هنوز عاملان این حادثه مشخص نشدهاند.
شیخ سردار ولی ثاقب، روحانی مشهور سلفی که به گونه مرموزی در کابل کشته شد
تمام علمای دینی سلفی در مدرسه دینی نارنج باغ از سمتهای خود برکنار شدند، تدریس کتابهای دینی سلفی ممنوع شد و طالبان علمای دینی مذهب حنفی را به جای آنها منصوب کردند.
بر اساس اطلاعات بهدستآمده توسط افغانستان اینترنشنال، علاوه بر ننگرهار و کنر، در ولایتهای قندوز، کاپیسا و کابل، دستکم ۳۰ نفر از روحاینون مشهور سلفی توسط افراد ناشناس کشته شدهاند.
بر اساس گزارشها، در سه و نیم سال گذشته اجساد ناشناختهای در کانال ننگرهار پیدا میشود و گفته میشود که برخی از دانشآموزان مدارس سلفی به اتهام ارتباط با داعش به طور مرموزی در این رویدادها کشته شدهاند.
این سلسله قتلهای مرموز در دوران داکتر بشیر، رئیس پیشین اطلاعات طالبان در ننگرهار، با سرعت زیادی انجام شد و هر روز در شهر جلالآباد اجساد ناشناختهای پیدا میشد.
منابع میگویند داکتر بشیر، که از ولایت ننگرهار است و در جنگهای قبلی طالبان با داعش نقش گستردهای داشت، یکی از افرادی است که در مقابل اعضای داعش «بیرحمانه» عمل میکند.
اتهاماتی علیه داکتر بشیر مطرح است که او در ولسوالی کوت برخی از اهالی روستاها را در جریان درگیریهای شخصی به اتهامهای مختلف کشته است و سر برخی از آنها را قطع کرده است تا نشان دهد که این قتلها توسط داعش انجام شده است.
استخبارات طالبان در کنر و نورستان علمای دینی سلفی را تحت نظارت شدید قرار دادهاند. حتا برگزاری سخنرانیهای دینی در مکانهای عمومی برای آنها ممنوع شده است.
شاهمحمود میاخیل گفته است: «برخی از دانشآموزان مدارس سلفی به صفوف داعش پیوستهاند، اما این به این معنا نیست که همه سلفیها با داعش ارتباط دارند.» به گفته او، تحصیل در مدارس سلفی یا پیروی از مذهب سلفی به هیچ عنوان به معنای ارتباط با داعش نیست.
علاوه بر این، وزارت تحصیلات عالی طالبان در اقدامی جدید، ۱۲ استاد دانشگاه کنر را به دلیل داشتن گرایشهای سلفی از کار برکنار کرده است.
مدرسه نارنجباغ در جلال آباد ولایت ننگرهار
برخی از پیروان این فرقه به افغانستان اینترنشنال اطلاعاتی ارائه دادهاند که طبق آن، طالبان مدارس دینی سلفی را بستهاند و بر امامت علمای دینی سلفی محدودیتهایی اعمال کردهاند.
در ماه رمضان، سال گذشته طالبان تعداد رکعات نماز تراویح را از ۸ رکعت به ۲۰ رکعت اجباری کرده بودند و پس از سوره فاتحه در نماز، گفتن آمین با صدای بلند را ممنوع کردند.
گفته میشود پس از تهدیدات طالبان، پیروان مذهب سلفی هویت خود را مخفی کردهاند. برخیها بر این باورند که پیروان عادی مذهب سلفی هیچ ارتباطی با گروههای سیاسی و نظامی ندارند؛ اما طالبان به آنها با دیده شک نگاه میکنند.
شاهمحمود میاخیل، والی پیشین ننگرهار، معتقد است که طالبان بر اساس اعتقاد خود افراد بیگناه را میکشند و سپس بدون هیچ مدرکی به آنها برچسب داعش میزنند.
این محدودیتها باعث شده که پیروان مذهب سلفی در ولایتهای شرقی هویتها و شیوههای مذهبی خود را مخفی کنند تا از نظر طالبان هدف قرار نگیرند.
اکثریت مطلق طالبان پیروان مذهب حنفی هستند برخی از آنها بر این باورند که اگر فشارها از سوی آنها بر پیروان مذهب سلفی در افغانستان افزایش یابد، ممکن است به جنگهای مذهبی منجر شود.
ریاست اطلاعات و فرهنگ طالبان در دایکندی اعلام کرد که راه این ولایت با کابل در اثر برفباری سنگین و توفان شدید بسته شده است.
سخنگوی والی طالبان در بامیان نیز گفت راه این ولایت با کابل در منطقه کوتل «حاجیگک» بسته شده است.
ریاست اطلاعات و فرهنگ طالبان در دایکندی روز شنبه، ۲۹ جدی اعلام کرد که وضعیت آب و هوا در بسیار از مناطق این ولایت نامناسب است و شماری از مسیرها به دلیل برفباری سنگین و توفان شدید بسته شده است.
این ریاست گفت مسیرهای نیلی با کوتل قوناق و ولسوالیهای سنگتخت بندر، خدیر، کیتی و کجران نیز بسته شدهاند.
این ریاست از مسافرا و شرکتهای مسافربری خواست که در مسیرهای بسته شده سفر نکنند.
صبور فرزان سیغانی، سخنگوی طالبان در بامیان میگوید راه این ولایت با دایکندی نیز در اثر برفباری بسته شده است.
وزارت فواید عامه طالبان پنجشنبهشب اعلام کرد که راه سالنگ نیز به دلیل برفباری، توفان و کاهش دید به روی ترافیک بسته شده است. این وزارت پیش از چاشت شنبه گفت شاهراه سالنگ به روی موترهای تیزرفتار باز شده است.
محمد اشرف حقشناس، سخنگوی وزارت فواید عامه طالبان میگوید که شماری از مسیرهای ولسوالیهای سرپل و فاریاب نیز روز شنبه، در اثر برفباری به روی ترافیک بسته شدهاند.
محمد اسحاق دار، وزیر خارجه پاکستان روز شنبه درباره مسایل مرتبط به انتقال پناهجویان افغان به کشورهای سوم جلسهای برگزار کرد.
این جلسه همزمان با تشدید روند بازرسی، بازداشت و اخراج پناهجویان افغان از پاکستان برگزار شده است.
رسانههای پاکستانی گزارش دادند که محمد اسحاق دار، وزیر امور خارجه و معاون نخستوزیر پاکستان، روز شنبه جلسهای را با محوریت مسائل مرتبط با مهاجرت اتباع افغان به کشورهای ثالث برگزار کرد. در این نشست، موضوعاتی همچون راهحلهای انتقال مهاجران افغان و چالشهای پیشروی آنها مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
همچنین در این جلسه، حادثه غرقشدن قایق در سواحل مراکش که منجر به مرگ چندین نفر شد، بهطور ویژهای مورد توجه قرار گرفت. وزیر امور خارجه پاکستان در این زمینه دستوراتی برای هماهنگی واکنشهای دولتی صادر کرد و از وزارتخانههای امور خارجه و کشور خواست تا کمکهای فوری و مؤثری به قربانیان پاکستانی این حادثه ارائه دهند.
تاکنون وزارت امور خارجه پاکستان جزئيات نتایج نشست را منتشر نکرده است.
پیش از این تشدید بازداشت و اخراج افغانها در پاکستان نگرانی سازمانهای بینالمللی حقوق بشری را برانگیخته بود.
سازمان عفو بینالملل روز جمعه، ضمن تاکید بر آزادی پناهجویان افغان از زندانهای پاکستان، از دولت پاکستان خواست که سیاست جدید خود مبنی بر الزام مدارک اضافی مانند اجازه اقامت (اناوسی) برای ماندن در اسلامآباد را لغو کند.
سفارت طالبان در اسلامآباد پیشتر اعلام کرد که پولیس اسلامآباد تنها در هفته اول سال جاری میلادی حدود ۸۰۰ مهاجر افغان را بازداشت کرده است.
کمیته مدافعان حقوق بشر افغانستان نیز در واکنش به بازداشت و اخراج پناهجویان افغان از پاکستان، خواهان حمایت جامعه جهانی و نهادهای حقوق بشری از پناهجویان افغان در پاکستان شد.
این نهاد میگوید افغانها در پاکستان با آزار و اذیت، اخاذی، اخراج اجباری و مشکلات اداری مواجه هستند.
عباس استانکزی، معین سیاسی وزارت امور خارجه طالبان میگوید نظامهای گذشته افغانستان بهدلیل فاصله میان دانشگاه و مدرسههای دینی سقوط کرد.
استانکزی در مراسم فراغت طلبههای یک مدرسه دینی در ولایت خوست گفت افغانستان به «آموزش عصری» نیاز دارد.
خبرگزاری باختر، تحت کنترول طالبان، روز شنبه گزارش داد که عباس ستانکزی «آموزشهای عصری را نیازی همانند آموزشهای دینی» خوانده است.
طالبان از زمان تسلط بر افغانستان در اسد ۱۴۰۰ دروازه مکاتب بالاتر از صنف ششم و دانشگاهها را بهروی دختران بسته است. براساس گزارش سازمان دیدهبان حقوق بشر، طالبان به روند آموزش پسران در افغانستان نیز به شدت آسیب زده است.
پیشتر، وزارت معارف طالبان اعلام کرد که ۲۱ هزار و ۲۵۷ مرکز «تعلیمات اسلامی» در سراسر کشور تأسیس شده است.
به گفته مقامات این وزارت، در این مراکز مجموعاً سه میلیون و ۶۸۷ هزار و ۲۰۰ طلبه در حال آموزشاند.
بر اساس آمار طالبان، تعداد مکاتب دولتی و خصوصی در افغانستان به ۱۸ هزار و ۳۳۷ میرسد که بهمراتب کمتر از تعداد مدارس دینی است.
دیوید لینچ افسانهای، پنجشنبه شانزدهم جنوری ۲۰۲۵ (۲۷ جدی) درگذشت؛ درست چهار روز پیش از رسیدن به ۷۹ سالگی.
او در ماه اگست پارسال اعلام کرده بود که بر اثر کشیدن سیگار به بیماری ریوی آمفیزم مبتلا شده است. به همین دلیل پروژههایش برای نتفلیکس نیمهکاره ماند و حالا خبر مرگ او بر اثر این بیماری، دوستداران سینما را غمگین کرد.
یکی از بزرگترین فیلمسازان معاصر جهان که دستی هم در هنرهای تجسمی و موسیقی داشت و ارزشهای بلامنازع فیلمهایش فراتر از هر جایزهای بود. هرچند جوایز زیادی هم گرفت. از نخل طلای جشنواره کن تا شیر طلای ونیز برای یک عمر فعالیت سینمایی و همینطور اسکار افتخاری دیرهنگام در سال ۲۰۱۹ در حالی که هیچگاه اسکار بهترین کارگردانی را نصیب نشده بود.
اما فیلمسازی که کارش را با نقاشی آغاز کرده بود، جهان تو در تو و پیچیدهای در آثارش بنا کرد که فراتر از زمان خودش به نظر میرسد. استادی او در تصویر کردن رویاها و تخیلات انسان و خلق جهانی به غایت پیچیده در قالب سوررئالیسم، سینمای لینچ را در جایگاه دست نیافتنیای قرار میدهد. فیلمسازی که جهانش شبیه به هیچ کارگردان پیش از خودش نیست و هیچ فیلمسازی هم پس از او نتوانست فیلمی شبیه به شاهکارهایش خلق کند و بتواند با این قدرت پا بگذارد در جهان اوهام.
سینمای او روز به روز پیچیدهتر شد. غرابت و فضای ترسناک فیلمهای اولیه نظیر کله پاککنها (۱۹۷۷) و مرد فیلنما (۱۹۸۰)، جایش را به پیچیدگیهای درونیتر در توئین پیکز (۱۹۹۲) داد تا بعدتر در سه شاهکارش، بزرگراه گمشده (۱۹۹۷)، جاده مالهالند (۲۰۰۱) و امپراتوری درون (۲۰۰۶)، به اوج سبک و سیاق حیرتانگیز او برسیم که در آن قرار نیست همه چیز روشن و واضح با تماشاگر در میان گذاشته شود. با رویایی روبهرو هستیم به غایت تکاندهنده و غریب که تماشاگر را به یک چالش وصفناپذیر دعوت میکند. دعوت به درون انسان و روایت مشکلات، رنجها و پیچیدگیهای ذهن به زبان سینماییای به غایت تکاملیافته و حیرتانگیز.
در این سه فیلم، لینچ جهانی بوفکور وار بنا میکند که در آن گمگشتگی و ناشناس بودن انسان، مساله اصلی است و اساسی.
لینچ در هر سه فیلم با خلق جهان و زبانی بسیار پیچیده -که درک آنها را برای غالب مخاطبان بسیار دشوار میکند- انگشت اشارهاش را به سمت تاریکترین بخشهای ذهن انسان میگیرد و سعی دارد در فضایی پر از وهم و ترس انسانی -با تکیه بر یکی از بزرگترین ترسهای بشری یعنی ترس از مکانهای ناشناس- فضایی خلق کند که تاریخ سینما مشابه آن را کمتر به یاد میآورد.
آخرین فیلمش، امپراتوری درون اما اوج این پیچیدگی است و تکامل. پیچیدگی از این رو که فهم مناسبات و شخصیتها و روابط درون فیلم برای تماشاگر ناآشنا با جهان لینچ و زبان سینمای پسامدرن اساسا غیرممکن است -که اشکالی هم ندارد و قرار نیست یک اثر هنری لزوما برای همه قابل درک باشد- و متکامل از این حیث که مایه پنهانتر -و جذابتر- دو فیلم قبلی یعنی «سینما» این جا به اوج میرسد: امپراتوری درون جهانش را بر پایه از بین بردن مرز سینما و واقعیت بنا میکند و این جمله شگفتانگیز لوئیس بونوئل را به خاطر میآورد که: «سینما توهم بزرگی است که واقعیتر از خود واقعیت میشود.»
این شاید کلید درک فیلم باشد: سینما خود واقعیت است.
به رغم انبوه مقالات و کتابهای منتقدان غربی درباره لینچ، کسی اشارهای نکرد که جاده مالهالند چقدر وامدار فیلم «سلین و ژولی قایق سواری میکنند» (۱۹۷۴- ژاک ریوت) است و در واقع هر دو، فیلمهایی هستند درباره سینما و در ستایش آن.
جعبهای که دو دختر در سلین و ژولی وارد آن میشوند، در واقع سینماست؛ همانطور که در صحنه مشابه، دو دختر فیلم جاده مالهالند هم از همان اتاق کوچک وارد جهان سینما میشوند.
امپراتوری درون اما اصلا با سینما آغاز میشود: پیرزنی وارد خانه یک بازیگر سینما میشود و به طرز غریبی بیش از خود بازیگر درباره فیلم آینده او میداند و پیشگویانه، انگشت اشارهاش را به سمتی از اتاق میگیرد و میگوید: «اگر امروز فردا بود ...» و زن بازیگر، خود را در همان لحظه اما روز بعد، بر روی مبل روبهرویی میبیند، در حالی که برای بازی در فیلم پذیرفته شده، و این آغاز ماجرای غریبی است که چندین جهان مختلف را با یکدیگر میآمیزد: جهان ظاهرا واقعی و زندگی عادی زن بازیگر، جهان فیلم در حال ساخته شدن، جهان فیلم لهستانیای که سالها قبل نیمهکاره مانده و این فیلم جدید بازسازی آن است، جهان پشت صحنه فیلم لهستانی که به قتل انجامیده، جهان یک نمایش در حال اجرا، جهان زنی که از ابتدای فیلم همه چیز را مثل یک فیلم بر صفحه تلویزیون در حال تماشاست، جهان گروه سازنده فیلم امپراتوری درون -که در صحنه رقص نهایی و پشت پا زدن به همه چیز متجلی میشود؛ همراه با شیطنتی از لینچ در نمایی از بازیگر فیلم قبلیاش، جاده مالهالند که در گوشهای نشسته و جهان فیلم قبلی را با این فیلم مرتبط میکند- و بالاخره جهان ما که خارج از فیلم در حال تماشای آن هستیم.
همه این دنیاها -با ویژگی و مختصات خودشان- به طرز حیرتانگیزی با هم میآمیزند و یکی میشوند و این سوال ازلی و ابدی بشر را باز رو در روی ما قرار میدهند که: واقعیت چیست؟ ما چه کسی هستیم و چه کسی بودیم و چه کسی خواهیم بود؟
سرانجام زن در صحنه تکاندهندهای در گوشه خیابان میمیرد. دوربین عقب میکشد و دوربین فیلمبرداری دیگری را در کادر نشان میدهد و کارگردان کات میدهد.
میشد جهان فیلم را ساده کرد و همین جا آن را به پایان رساند اما لینچ نسبتی با سادگی ندارد: زن بازیگر وقتی بلند میشود، با کسی حرف نمیزند و همچون جنزدهها راه میافتد. وارد همان دالانهایی میشود که پیشتر دیده بودیم.
وهم ادامه دارد و پایانی برای آن قابل تصویر نیست. به یک تالار سینما میرسد و یکی از زیباترین صحنههای تاریخ سینما شکل میگیرد: در سینمایی کاملا خالی، فیلم او بر روی پرده در حال پخش است. فیلم روی پرده ادامه پیدا میکند تا میرسد به خود او در همان لحظه در همان تالار. ما او را میبینیم که در تالار خالی ایستاده و فیلم خودش را در همان لحظه و در همان تالار به طور مستقیم تماشا میکند؛ یک ایده شگفتانگیز دیگر در اتصال کامل سینما و واقعیت و از بین بردن مرز آن که فقط از فیلمسازی چون دیوید لینچ میشد انتظارش را داشت.
وزیر دفاع امریکا در مراسم پایان کار خود در پنتاگون گفت با خروج نیروهای امریکایی از افغانستان «اتفاقات وحشتناکی در مورد حقوق زنان» افغان رخ داده است. لوید آستین که اکنون بازنشسته شده است، گفت که باید تلاشها برای بهبود وضعیت زنان افغان ادامه یابد.
لوید آستین، ۷۱ ساله، نخستین وزیر دفاع سیاهپوست امریکا، روز جمعه پایان دوره خدمت خود در وزارت دفاع را اعلام کرد. او ۴۱ سال از عمر خود را در بخش نظامی امریکا خدمت کرد.
او یک جنرال چهار ستاره و یکی از رهبران پنتاگون است که تجربه جنگی داشته است.
آستین در سال ۲۰۱۶ از ارتش بازنشسته شد، اما در سال ۲۰۲۱ از سوی جو بایدن، رئیسجمهور امریکا، به پنتاگون بازگشت و به عنوان نخستین وزیر دفاع سیاهپوست امریکا به این سمت گماشته شد.
دوره خدمت آستین با سه بحران عمده نظامی همزمان بود که شامل جنگ اوکراین، خروج نیروهای امریکایی از افغانستان و جنگ در خاورمیانه میشود.
آستین در مراسمی که به مناسبت پایان دوره کاریاش در پایگاه مایر-هندرسون برگزار شده بود، گفت: «در چهار سال گذشته، ما در برابر رقبایمان ایستادیم، دشمنانمان را تضعیف کردیم، دوستانمان را تقویت کردیم و روی آینده سرمایهگذاری کردیم.»
با این حال، دوره کاری او با خروج فاجعهبار نیروهای امریکایی از افغانستان و به قدرت رسیدن طالبان همزمان بود که بهگفته منتقدان، نوعی شکست تاریخی برای امریکا محسوب میشود.
به گزارش آسوشیتدپرس، سقوط شوکآور دولت افغانستان بهدست طالبان، دوران خدمت آستین را برای همیشه تحت تأثیر قرار داده است.
خروج نیروهای امریکایی از افغانستان هنوز حس عمیقی از خیانت در میان برخی کهنهسربازان نسبت به از دست دادن افغانستان ایجاد کرده است و از موضوعاتی است که تیم دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب بارها از آن انتقاد کردهاند.
تصمیم بایدن برای ادامه خروج نیروها از افغانستان منجر به دو هفته آشوب در اگست ۲۰۲۱ شد، زمانی که نیروی هوایی بیش از ۱۲۴ هزار نفر را در عرض ۱۷ روز از افغانستان تخلیه کرد.
پس از بازگشت طالبان به قدرت، تمام دستاوردهایی که برای زنان و دموکراسی به دشواری به دست آمده بودند، از بین رفت.
آستین گفت: «پیشبینیهای زیادی وجود داشت که اگر ما از افغانستان خارج شویم، هر روز مورد حمله قرار خواهیم گرفت. این اتفاق نیفتاده است.»
او افزود: «با این حال، برخی اتفاقات وحشتناک در مورد حقوق زنان رخ داده است. ما باید به تلاش برای بهبود این مسائل ادامه دهیم.»
حکومت بایدن هنوز از شوک خروج از افغانستان بیرون نیامده بود که ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، شروع کرد به گردهمآوری صدها هزار سرباز برای حمله به اوکراین.
در پاسخ به این تهاجم، آستین گروه تماس دفاعی اوکراین را تشکیل داد، ائتلافی از بیش از ۵۰ کشور که در سه سال گذشته بیش از ۱۲۶ میلیارد دالر تسلیحات و آموزش به کییف ارسال کردهاند.
سپس، جنگ حماس و اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شد و از آن زمان تاکنون امریکا با حمایت استراتژیک و نظامی از اسرائیل به تداوم این جنگ کمک کرده است. اسرائيل، متحد امریکا، در این جنگ به نسلکشی در غزه متهم شده است.
آستین دو ناو هواپیمابر را به منطقه اعزام کرد و از آن زمان، این درگیری به دریای سرخ کشیده شده، تجارت را مختل کرده و نیروی دریایی امریکا را درگیر شدیدترین نبرد دریایی از زمان جنگ جهانی دوم کرده است.
آستین در سخنان پایانی خود در روز جمعه، از «دستاوردها»ی کشورش در این بحرانها ستایش کرد.
او گفت: «ما جهان آزاد را برای کمک به اوکراین در مبارزه برای آزادی خود علیه تجاوز امپراتوری پوتین متحد کردهایم. ما ائتلاف ناتو را که قویتر، بزرگتر و متحدتر از همیشه است، رهبری کردهایم.»
او افزود: «ما از وقوع یک جنگ تمامعیار در خاورمیانه جلوگیری کردهایم، نیروهای نیابتی ایران را در سراسر منطقه تضعیف کردهایم و خستگیناپذیر برای نجات غیرنظامیان فلسطینی در غزه کار کردهایم.»