میرویس بلخی، وزیر پیشین معارف حکومت افغانستان در مقاله تحلیلی در نشریه «آبزرور» به اختلافات میان گروهی طالبان پرداخته، میگوید شبکه حقانی با سرعت در حال تحکیم قدرت است و به دلیل نگرش جهان گرایانه در پی تثبیت خلافت اسلامی شبه داعش در افغانستان است.
این مقام پیشین حکومت افغانستان میافزاید با آنکه جهان تصور میکند که طالبان گروه یکپارچه از بنیادگرایان ریشدار اسلامی است اما این گروه به دو دسته «حقانیها و قندهاریها» تقسیم شده است.
ملا هبتالله آخندزاده، رهبر جناح قندهار را به عهده دارد و سراجالدین حقانی، سرپرست وزارت داخله طالبان، طالبان مشرقی را رهبری میکند.
اما زندگی رهبر طالبان در هالهای از ابهام قرار دارد. در سالهای اخیر گزارشهای متعددی مبنی بر مرگ ملا هبتالله آخندزاده منتشر شده است. اگرچه طالبان این موضوع را تکذیب کرده و تا اکنون فرمانهای منسوب به هبتالله را منتشر میکنند.
اختلاف میان طالبان پس از تسلط این گروه بر افغانستان برجسته شد به گونه که اکنون هر دو جناح بر سر کسب قدرت باهم رقابت میکنند.
به باور آقای بلخی، این دو جناح طالبان که خارج از افغانستان ناشناختهاند، برنامههای سیاسی آشتیناپذیری دارند که ریشه در دو تفسیر انحصاری متقابل از حکمرانی اسلامی دارد. میرویس بلخی استدلال میکند که این دو جناح که بر دو تفسیر فرسوده استوار است، پیروان متعصب خود را دارند که نه تنها مصالحه بلکه گفتگو را نیز دشوار میکند.
حقانیها رهبر خود را «خلیفه» مینامند و قندهاریها از رهبر خود به عنوان «امیرالمومنین» یاد میکنند.
میرویس بلخی میگوید این تفاوت به ظاهر جزئی در عناوین نشان دهنده یک مساله بزرگ است. به گفته بلخی، حقانیها جهان گرایانی هستند که رهبر خود را رهبر همه مسلمانان میدانند اما قندهاریها از ایجاد امارت خالص اسلامی در کشور راضی هستند و سودای سلطه بر جهان را ندارند.
از نظر سازمانی، ملا هبتالله رهبر طالبان است و سراجالدین حقانی، معاون اوست. با این وجود، پس از تسلط طالبان بر افغانستان و بروز اختلاف رهبران این گروه بر سر تقسیم قدرت، رهبران طالبان در مارس ۲۰۲۲ برای اولینبار در قندهار که مرکز سنتی طالبان محسوب میشود، با هم ملاقات کردند.
نشست حقانی- هبتالله چه اهمیتی دارد؟
میرویس بلخی در این مقاله میگوید نشست قندهار فاش کرد که سیاست جناحی طالبان به نقطه بدون بازگشت رسیده است. او استدلال میکند که جنگ داخلی میان جناحهای طالبان که قادر به توافق بر سر تقسیم قدرت نیستند، اجتناب ناپذیر است. هر دو اردوگاه به اندازه کافی قدرتمند هستند تا جاه طلبی دیگری را برای تسلط کامل بر صحنه ملی به چالش بکشند.
به اعتقاد بلخی، گروه طالبان حامیان منطقهای خود را ناامید میکند و این موضوع، شانس یک میانجی خارجی را که اختلافات داخلی طالبان را حل و فصل، به نقطه باریک رسانده است.
آقای بلخی میگوید پس از تسلط طالبان بر افغانستان و بروز اختلاف میان رهبران طالبان، در ماه سپتامبر گذشته، رئیس استخبارات پاکستان به کابل سفر کرد تا این دو جناح طالبان را مجبور کند که با تقسیم قدرت، اداره سرپرست تشکیل دهند. میرویس بلخی میگوید میانجیگری رئیس آیاسآی به جای ایجاد هماهنگی میان طالبان، اختلاف میان گروهی را در میان طالبان بیشتر کرد.
وزیر پیشین معارف افغانستان در بخشی از این مقاله مینویسد در حال حاضر به نظر میرسد که طالبان فاقد بلوغ سیاسی و ظرفیت برای جلوگیری از اختلاف طولانی مدت داخلی است. با توجه به اختلافات ساختاری و سیاسی «خلافت و امارت»، آقای بلخی میگوید آینده حکومت داری طالبان بستگی به این دارد که مبارزه میان قندهاریها و حقانیها چگونه پیش میرود.
امارت و خلافت
طالبان از ملا هبتالله آخندزاده به عنوان امیرالمومنین یاد میکنند و بخشی دیگر از اعضای این گروه لقب «خلیفه» را به سراجالدین حقانی دادهاند.
میرویس بلخی برای نشان دادن اختلاف میان طالبان به القاب دو رهبر برجسته طالبان پرداخته و میگوید لقب امیرالمومنین در ادبیات سیاسی اسلامی، به افرادی داده میشود که بر جنبههای خاصی از امور مسلمانان تسلط دارند. اما خلیفه لقبی است که به جانشینان پیامبر داده شده است.
به عبارت دیگر، امیرالمومنین یک مقام معنوی است و خلیفه ساختار سیاسی امت اسلامی را در دست دارد.
آقای بخلی به تاریخ اسلام اشاره کرده میگوید امیرالمنین برای اولینبار برای حضرت عمر، خلیفه دوم اسلام استفاده شد و ابوبکر صدیق، جانشین حضرت محمد لقب امیرالمومنین را نداشت.
به باور آقای بلخی، اصطلاح خلیفه در زبان عربی، برای توصیف کسی به کار میرود که توسط اکثریت مسلمانان به عنوان جانشین پیامبر انتخاب میشود و مسلمان اصلاح خلیفه را به طور مجاز برای خلفای راشیدن هریک ابوبکر، عمر، عثمان و علی استفاده میکنند.
دوران خلفای راشیدن بخشی از دوران طلایی اسلام است. آقای بلخی میگوید نوستالژی و احیای خلافت در اوایل قرن بیستم در واکنش به افول سیاسی و زوال تمدن اسلامی در جهان اسلام پدیدار شد و پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی، احیای خلافت در میان جنبشهای مختلف در جهان اسلام شتاب بیشتری گرفت.
وزیر پیشین معارف با استناد به تاریخ اسلام، میگوید مانند هر مفهوم دینی اسلامی، تفاوت امیر و خلیفه به دورههای اولیه اسلام بر میگردد.
به گفته آقای بلخی، حقانیها با آگاهی از دلالتهای تاریخی و سیاسی، سراجالدین حقانی را خلیفه مینامند، اما در امارت طالبان قندهاری میتوان قدرت و رهبری را از فردی به فرد دیگر منتقل کرد.
میرویس بلخی به گذشته لقب «امیر» در تاریخ افغانستان نیز اشاره میکند و میگوید از زمان فروپاشی امپراتوری درانی و ظهور دولت مدرن در افغانستان در اواخر قرن ۱۹ میلادی، رهبران قبایل پشتون و پادشاهان از جمله امیر دوست محمد خان، امیر شیرعلی و امیر عبدالرحمن خان سه نمونه مشهور هستند که خود را امیر عنوان کردهاند.
او در ادامه میافزاید از آنجا که خلافت دلالت سیاسی و ایدئولوژیک جهانی دارد، هیچ یکی از حاکمان افغانستان جرات نداشتند خود را خلیفه بنامند، زیرا این عنوان تلویحاً مسئول امور مسلمانان در سراسر جهان اسلام بود.
آینده طالبان
وزیر پیشین معارف پس از بررسی تاریخ اسلام، میگوید با توجه به سابقه رقابت بین قبایل جنوبی و شرقی پشتونهای افغانستان، حقانیها هرگز امیرالمومنین نخواهد شد. به گفته او، طالبان قندهاری خود را بنیانگذاران امارت میدانند و حقانیها چارهای جز سرکشی، اعلام خلافت و ادعای رهبری امت اسلامی ندارند.
آقای بلخی در ادامه میگوید طالبان قندهاری با ذهنیت قبیلهای در پی ایجاد یک دولت اسلامی تحت سلطه و اداره پشتونها در افغانستان است. اما گروه حقانی از یک ایدئولوژی جهادی فراملی پیروی میکنند و هدف نهایی آن متحد کردن تمام جنبشهای اسلامی تحت یک خلافت اسلامی واحد است، هدفی که پیش از این توسط ابوبکر بغدادی، رهبر پیشین داعش دنبال میشد.
میرویس بلخی همچنین افزوده است که شبکه حقانی طی دو دهه اخیر روابطش را با طالبان قندهاری حفظ کرده و اکنون در صدد ایجاد و تعمیق روابط با دیگر گروههای ستیزه گر اسلامی در جنوب آسیا است.
آقای بلخی افزوده است که حقانیها با سرعت قدرت خود را در افغانستان تحکیم میکنند و قبل از اینکه به جناح غالب در درون طالبان تبدیل شوند، به زمان نیاز دارند. او میافزاید، شبکه حقانی پس از تحکیم قدرت در افغانستان، این کشور را به پایتخت خلافت اسلامی تثبیت خواهند کرد و تبدیل به حامی تمام سازمانهای تروریستی در سراسر جهان خواهند شد.