این نویسنده افغانستانشناس گفت که طالبان خود دوست دارند در عصر حجر زندگی کنند.
عبدالرحمن الراشد در این مطلب که روز جمعه به نشر رسید گفته است که در سطح جهانی، بسیاریها، از جمله کشورهای اسلامی تصمیم طالبان مبنی بر جلوگیری از تحصیل و کار زنان را محکوم کردهاند و جامعه جهانی شدیداً خواستار اقدامات قاطعانه علیه این گروه شده است. به باور او اما، همه راهحلهای پیشنهادی، از توقف کمکها گرفته تا استفاده از گزینه نظامی، کارساز نخواهد بود، زیرا طالبان بر موقفگیری خود تاکید میکنند. او افزوده است: طالبان؛ همین هستند، چی در گذشته و چی امروز.
او در این مطلب میافزاید: طالبان در ذات خود مشکلاند، و نیاز به تداوی فرهنگی دراز مدت دارند تا اهلی شوند. اکنون، جهان باید با آن زندگی کند و آن را به خوبی بشناسد.
این نویسنده عرب در ادامه نوشته است که اداره طالبان، نه یک دولت به معنای امروزی است و نه گروه تروریستی شبیه القاعده که از ملیتهای متعدد تشکیل شده باشد و مرزها را به رسمیت نشناسد.
به باور الراشد، طالبان هیچ پروژه خارجی ندارند و آرزوی تغییر مرزها را هم در سر نمیپروراند. اکثریت آنها ریشه در یک قبیله دارند که طرز زندگیشان با عصر امروزی همخوانی ندارد و به آنچه خارج از مرزهایشان است، حداقل تا هنوز اهمیتی نمیدهند. ازدواج کوتاه مدت طالبان با القاعده منتج به آشنایی این گروه با تجربیات نظامی و مفاهیم مختلف سیاسی گردید، اما مشکلات سیاسی گستردهای را نیز برای آنها خلق کرد.
الراشد در شرقالاوسط مینویسد که تحریک طالبان زادهی افکار قبیله کهناند، که آمریکاییها این مساله را پس از دو دهه تلاش ناموفق کشف کردند.
به گفته او، با آنکه ایالات متحده دنبال ایجاد یک سیستم مدنی مدرن در افغانستان بود و هزینه زیادی برای آن پرداخت؛ اما نتوانست از آن محافظت کند.
او افزود که با گذشت بیست سال، آمریکا متقاعد شد که میتواند سازمانهایی مانند القاعده و داعش را در هر رویارویی شکست دهد، اما نمی تواند به پدیدهی بنام طالبان پایان دهد. به همین دلیل، اولویت آمریکا در توافقنامه دوحه، اجازه ندادن به گروههای متخاصم شبیه القاعده در خاک افغانستان و استفاده از آن علیه ایالات متحده است. و هیچ موردی را در باره نوعیت نظام و نحوه مدیریت مردم افغانستان در این سند شامل نکرد.
عبدالرحمن الراشد در این مطلب گفته است که قدرت "طالبان" از قدرت قومی "پشتونها" در مقابل رقبای قومی محلی دیگر شامل تاجیک ها، هزاره ها و ازبیک ها نشات میگیرد. اما این نفیکننده حمایت برون قومی از طالبان نیست؛ زیرا در زمان جنگ طبیعتا تمام نیروهای جنگی به این گروه میپیوندند.
او افزودکه تنها نگاه گذرا به نقشه افغانستان کافیست که درکی از ریشه و پیچیدهگی جغرافیای سیاسی این کشور داشته باشیم. افغانستان در مسیر تاریخ، دالانی برای ارتشها و عرصهی برای مبارزه قدرتها و امپراتوریها بوده است. این کشور با چین، ایران، پاکستان و کشورهای شامل اتحاد جماهیر شوروی سابق مرز دارد. کشوری است بسته، بدون گذرگاه به بحر و فقیر از نظر منابع، اما جمعیتش به چهل میلیون میرسد و مساحتش دو برابر آلمان است.