عبدالرحمن الراشد در شرقالاوسط: طالبان نیاز به تداوی فرهنگی دراز مدت دارند تا اهلی شوند
عبدالرحمن الراشد در مطلبی در مجله شرقالاوسط با اشاره به اظهارات وزیر تحصیلات عالی طالبان که گفته است حتی اگر بمب اتم بالای آنها پرتاب شود؛ به زنان اجازه آموزش و کار نخواهند داد نوشته است، بمباران و بازگرداندن طالبان به عصر حجر قبلاً شکست خورده است
این نویسنده افغانستانشناس گفت که طالبان خود دوست دارند در عصر حجر زندگی کنند.
عبدالرحمن الراشد در این مطلب که روز جمعه به نشر رسید گفته است که در سطح جهانی، بسیاریها، از جمله کشورهای اسلامی تصمیم طالبان مبنی بر جلوگیری از تحصیل و کار زنان را محکوم کردهاند و جامعه جهانی شدیداً خواستار اقدامات قاطعانه علیه این گروه شده است. به باور او اما، همه راهحلهای پیشنهادی، از توقف کمکها گرفته تا استفاده از گزینه نظامی، کارساز نخواهد بود، زیرا طالبان بر موقفگیری خود تاکید میکنند. او افزوده است: طالبان؛ همین هستند، چی در گذشته و چی امروز.
او در این مطلب میافزاید: طالبان در ذات خود مشکلاند، و نیاز به تداوی فرهنگی دراز مدت دارند تا اهلی شوند. اکنون، جهان باید با آن زندگی کند و آن را به خوبی بشناسد.
این نویسنده عرب در ادامه نوشته است که اداره طالبان، نه یک دولت به معنای امروزی است و نه گروه تروریستی شبیه القاعده که از ملیتهای متعدد تشکیل شده باشد و مرزها را به رسمیت نشناسد.
به باور الراشد، طالبان هیچ پروژه خارجی ندارند و آرزوی تغییر مرزها را هم در سر نمیپروراند. اکثریت آنها ریشه در یک قبیله دارند که طرز زندگیشان با عصر امروزی همخوانی ندارد و به آنچه خارج از مرزهایشان است، حداقل تا هنوز اهمیتی نمیدهند. ازدواج کوتاه مدت طالبان با القاعده منتج به آشنایی این گروه با تجربیات نظامی و مفاهیم مختلف سیاسی گردید، اما مشکلات سیاسی گستردهای را نیز برای آنها خلق کرد.
الراشد در شرقالاوسط مینویسد که تحریک طالبان زادهی افکار قبیله کهناند، که آمریکاییها این مساله را پس از دو دهه تلاش ناموفق کشف کردند.
به گفته او، با آنکه ایالات متحده دنبال ایجاد یک سیستم مدنی مدرن در افغانستان بود و هزینه زیادی برای آن پرداخت؛ اما نتوانست از آن محافظت کند.
او افزود که با گذشت بیست سال، آمریکا متقاعد شد که میتواند سازمانهایی مانند القاعده و داعش را در هر رویارویی شکست دهد، اما نمی تواند به پدیدهی بنام طالبان پایان دهد. به همین دلیل، اولویت آمریکا در توافقنامه دوحه، اجازه ندادن به گروههای متخاصم شبیه القاعده در خاک افغانستان و استفاده از آن علیه ایالات متحده است. و هیچ موردی را در باره نوعیت نظام و نحوه مدیریت مردم افغانستان در این سند شامل نکرد.
عبدالرحمن الراشد در این مطلب گفته است که قدرت "طالبان" از قدرت قومی "پشتونها" در مقابل رقبای قومی محلی دیگر شامل تاجیک ها، هزاره ها و ازبیک ها نشات میگیرد. اما این نفیکننده حمایت برون قومی از طالبان نیست؛ زیرا در زمان جنگ طبیعتا تمام نیروهای جنگی به این گروه میپیوندند.
او افزودکه تنها نگاه گذرا به نقشه افغانستان کافیست که درکی از ریشه و پیچیدهگی جغرافیای سیاسی این کشور داشته باشیم. افغانستان در مسیر تاریخ، دالانی برای ارتشها و عرصهی برای مبارزه قدرتها و امپراتوریها بوده است. این کشور با چین، ایران، پاکستان و کشورهای شامل اتحاد جماهیر شوروی سابق مرز دارد. کشوری است بسته، بدون گذرگاه به بحر و فقیر از نظر منابع، اما جمعیتش به چهل میلیون میرسد و مساحتش دو برابر آلمان است.
ابزارهای تهدید به تحریم اقتصادی، تفنگداران دریایی، و سلاحهای هستهای هیچ کدام طالبان را باز نمیدارد.
بنابراین، طالبان یک جنبش افراطی مذهبی و اجتماعی است و کارآمدترین ابزاری که میتواند در تغییر این گروه موثر باشد؛ آموزش و گسترش مفهوم اسلام معتدل با هر وسیلهای که به چشم و گوش آنها برسد، است.
رهبران این گروه از نسل قبلیاند و سربازان آنها نسل جوان؛ و متاسفانه همهشان معتقداند که حق با آنهاست و بقیه دنیا باطل است.
بسیاری از جوامع مسلمان با برنامههای آگهیبخش و مشارکت تدریجی در دنیای مدرن توسعه یافتند. طالبان اما، در نتیجه جنگهای گذشته همچنان در وضعیت دشواری باقی ماند.
موضعگیریهای متشتت امروز طالبان هم نشاندهنده اختلافات درونی آنهاست، و به نظر میرسد که تندروها بالآخره پیروز شدند. برخی از رهبران این گروه که در خارج از کشور مانند پاکستان و قطر زندگی میکردند، نگاه افراط گرایانه کمتری دارند.
مقابله با ایدئولوژی افراطی در افغانستان مستلزم همکاری با صاحبان برنامههای موفق معارف اسلامی است.
اما این بدان معنا نیست که این زمینه برای کمک گرفتن از گروههای سیاسی مانند «اخوان المسلمین»، که به نظر دولتهای غربی یک گروه متمدن است، رایگان مساعد شود.
در واقع، "اخوان" تا حدودی مشابه دیگر افراطیهاست، و در پروژه سیاسی آنها تبعات خطیرتری نهفته است. زیرا ایدئولوژی حکومت مذهبی که سازمانهایی چون القاعده و داعش از آن سربرآورده اند، ریشه در تئوری و مکتب فکری اخوانی دارد و میتواند طالبان را به القاعده دیگری تبدیل کند.
بسیاری میخواهند کاری برای دختران و زنانی انجام دهند که از وضع آپارتاید جنسیتی در افغانستان به سختی رنج میبرند اما نمیدانند چه کاری از دستشان برمیآید.
یک شاعر و هنرمند اهل افغانستان در پاسخ به این پرسش، فهرستی از پیشنهاداتی را منتشر کرده است که انجام دادن آن ساده است.
الیاس علوی میگوید اگر در کشور دیگری زندگی میکنید به اعضای محلی پارلمان خود ایمیل بزنید و درخواست کنید تا در این مورد قدمی بردارند.
شما میتوانید با سیاستمداران کشورهای میزبانتان لابی کنید و با رسانههای محلی نیز تماس بگیرید تا این موضوع را پوشش بدهند.
آقای علوی میگوید شما میتوانید با شخصیتهای هنری، فرهنگی و علمی در جهان تماس بگیرید و از آنها بخواهید تا به طور علنی از مبارزات زنان افغانستان حمایت کنند.
نشر صحبتهای هنرمندان در رسانههای جهانی طبعا آگاهی بیشتری درباره وضعیت افغانستان و کمک به مردم آن ایجاد خواهد کرد.
الیاس علوی از شهروندان افغانستان خواسته است بر سفارتخانهها و سازمانهایی که از نام مردم افغانستان ارتزاق میکنند، فشار بیاورند.
او ادعا کرده است که بسیاری از سفارتخانهها و سازمانها هنوز بودجه زیادی را از دولتهای میزبان دریافت میکنند و ادعای «دولت در سایه» را دارند اما در حقیقت فعالیت مهمی ندارند.
راهاندازی اعتراضات در شهرهای کوچک و بزرگ در سرتاسر دنیا از دیگر پیشنهادهایی است که این هنرمند اهل افغانستان مطرح میکند.
زنان معترض افغانستان در یک و نیم سال گذشته به گونه توقفناپذیر به خیابان آمدهاند، اما همیشه بازتابهای این اعتراضات با یک سوال به همراه بوده است: مردان افغانستان کجا هستند؟
شهروندان افغانستان در خارج از کشور نیز قبلا تجربه راهپیمایی مدنی همزمان در بیش از صد کشور جهان را در کارنامه دارند.
چند ماه پیش یک حرکت سرتاسری و گسترده در سرتاسر جهان برای به رسمیت شناختن «نسلکشی هزارهها» به راه افتاده بود.
آیا شهروندان افغانستان قادر خواهند بود برای کمک به زنان کشورشان چنین حرکتی را تکرار کنند؟
یکی از پیشنهادهای آقای علوی این است که از دانشگاهها بخواهید به دختران افغانستان بورسیه بدهند.
او همچنین پیشنهاد داده است که از مراکز خیریه قابل اعتماد در بخش آموزش حمایت شود و سازمانها و گروههایی را که در فسمت آموزش مجازی فعالیت میکنند به دختران افغانستان معرفی کنند.
در فهرست پیشنهادات این هنرمند آمده است که فعالان اجتماعی مستقل را در فضای مجازی دنبال کنید و مطالبشان را بازنشر کنید.
الیاس علوی شاعر و نقاش مشهور افغانستان مقیم استرالیا است.
مجموعههای شعر او چندین جایزه مهمی ادبی را در ایران دریافت کرده است و او اکنون به عنوان آموزگار هنر در استرالیا مشغول کار است.
در روزهای گذشته دانشجویان سرتاسر دانشگاههای افغانستان از صنفهای خود بیرون شدند تا درس بزرگی را در بیرون از چهاردیواری دانشگاه تمرین کنند: مشق یک مبارزه تاریخی برای آزادی و عدالت.
در هر رژیم استبدادی، دیکتاتورها سعی میکنند نظام آموزشی را به ابزاری برای ترویج سلطه خود بدل کنند. طالبان نیز پس از بهدست گرفتن قدرت در آگست سال گذشته، دست به تغییرات گسترده در نصاب تحصیلی افغانستان زدند.
آنها تدریس اجباری ثقافت اسلامی را از ۸ کریدت به ۲۴ کریدت افزایش دادند، برخی از دانشکدهها را حذف و تغییراتی را در محتوای جزوههای درسی برخی از دانشکدهها وارد کردند.
هدف طالبان از تغییر نصاب درسی مثل هر رژیم مستبد دیگر پرورش یک نسل مطیع، رام و فرمانبردار است.
همچنین طالبان مثل هر رژیم استبدادی دیگر از «گسترش ترس» به عنوان ابزاری برای تداوم سلطه خود استفاده میکنند.
هنر «نه گفتن»
در میانه رعب و وحشت نظامهای توتالیتر در تاریخ، همواره جنبشهای آزادیخواه، با یک جرقه کوچک آغاز شدهاند.
از جایی که از دل جمعیتی مایوس و وحشتزده، فریادی بلند شده و به فرمانبرداری، اطاعت و تسلیم در برابر ستم «نه» گفته است.
در یک و نیم سال گذشته ناامیدی، بزرگترین مانع در برابر اقدام مدنی علیه طالبان بود.
با این حال، این ترس با استعفای استادان دانشگاهها و تحریم صنوف درسی توسط دانشجویان فرو ریخت. نافرمانی که «یک نه شکوهمند» بود در برابر «همه آریهای دروغین.»
جایی که «جنبش دانشجویی» و «جنبش زنان» به همدیگر میرسند
حرکتی را که دختران پیشرو دانشجو ماهها قبل آغاز کرده بودند، اکنون به بزرگترین حرکت دانشگاهی افغانستان بدل شده است.
دانشجویان دختر در این دادخواهی از مسمومشدن در خوابگاه تا بازجویی، لتوکوب، شکنجه، اخراج از دانشگاه و قتل، هزینههای بسیاری پرداختند.
تا یک هفته قبل آنها حس میکردند در میانه ستم بیپایان طالبان تنها رها شدهاند و جز خودشان، هیچ وجدانی از رنجی که آنها تحمل میکنند تکان نخورده است تا اینکه استادان دانشگاه با استعفا و دانشجویان پسر با نافرمانی مدنی خود ورق را برگرداندند.
در تاریخ افغانستان کمتر اتحاد فراگیر و سرتاسری اینگونه در برابر تصمیم خودسرانه یک رژیم نامشروع در دانشگاهها شکل گرفته بود.
تاکنون دستکم ۶۰ استاد دانشگاه از سرتاسر کشور استعفا دادند و هزاران دانشجو از دانشگاههای سرتاسر کشور اعلام کردند تا زمانی که فرمان ممنوعیت آموزش دختران لغو نشود، در صنفها حاضر نخواهند شد.
نافرمانی دانشجویان به گونه خودجوش شکل گرفت، به سرعت رشد کرد و هیچ تشکل سازمانی گسترده در پشت آن وجود نداشت، با این حال در تظاهرات دانشجویان دانشگاه هرات از آن به عنوان «جنبش دانشجویی» نام برده شد.
در روزهای گذشته «جنبش دانشجویی» به مدد «جنبش زنان افغانستان» رفت و از مطالبات آن با قدرت پشتیبانی کرد.
شاید به دشواری بتوان نمونه دیگری از اتحاد قدرتمند این دو جنبش را در تاریخ افغانستان پیدا کرد.
اقدام دانشجویان و استادان دانشگاهها به جامعه افغانستان نشان داد که اگر اقشار مختلف اجتماع برای دفاع از حقوق صنفی خویش دست به اقدام جمعی بزنند، قادر به تغییر معادلات سیاسی حاکم خواهند شد، هرچند طالبان تا حال با این اعتراضات با خشونت برخورد کرده است.
عفیف باختری گفته بود: «شهر از درد به خود میپیچد / درد هر کس به خودش مربوط است». زمانه ما، زمانه تنهایی انسان است. روزگاری که آدمها هر کدام با ستمهایی که بر آنها تحمیل میشود، تنها رها شدهاند و همدردی، همراهی و حمایت از اقشار آسیبپذیر به فراموشی سپرده شده است.
در چنین وضعیتی، دادخواهی مشترک «جنبش دانشجویی» و «جنبش زنان» الگویی است برای تمرین ایستادگی جمعی در برابر ستمگران.
امکان «فلج نهادهای مجری ستم»
دانشگاهیان نشان دادند که امکانهای کمهزینه برای فلجسازی ادارات دولتی رژیم طالبان وجود دارد.
مقاومت مدنی در سرتاسر جهان از یک واقعیت ساده سرچشمه میگیرد. اینکه هرگاه مردم عام از فرمانبرداری و همکاری با حکومتها پرهیز کنند، نظام آنها واژگون خواهد شد.
دانشجویان در چهار روز گذشته مثال برجسته این فروپاشی را به جامعه افغانستان نشان دادند. آنها با خالی کردن دانشگاهها، وزارت تحصیلات عالی طالبان را ناگزیر کردند که اعلام کند: «دانشگاههای ولایتهای گرمسیر تعطیل شده است.»
اگر نافرمانی مدنی با همین سرعت پیش برود، دیگر وجود وزارت تحصیلات عالی در ساختار رژیم طالبان معنایی نخواهد داشت و میتوان این را به عنوان نقطه آغاز فروپاشی دستگاه دولتی طالبان نام برد.
اگر نامههای ارسال شده دانشجویان به ریاست دانشگاهها را زیر ذرهبین ببرید، میتوان درسهای درخشانی را در آنها پیدا کرد. دانشجویان یکی از صنفهای دانشگاه کابل نوشته بودند: «مبارزه با تبعیض را رسالت خود میدانیم.»
خودداری از فرمانهای ظالمانه که ستم علیه انسانها را مشروعیت میبخشد، وظیفه هر جنبش رهاییبخش در تاریخ بوده است.
شعار «یا همه یا هیچکس» که به عنوان اصلیترین پیام جنبش دانشجویی عمل کرد، در موجز و مختصرترین شکل ممکن، مخالفت جمعی دانشجویان را با حذف، طرد و تبعیض انسانها بازتاب داده است.
نهادهای اکادمیک افغانستان تنها فضایی نیستند که در یک و نیم سال گذشته مورد تاختوتاز طالبان قرار گرفته اند.
فهرستی از جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت در این مدت از آدرس طالبان به وقوع پیوسته که از اقشار مختلف قربانی گرفته است.
از کشتار گسترده غیرنظامیان در نقاط مختلف کشور تا کوچ اجباری، بازداشت خودسرانه و ناپدیدسازی اجباری مردم، باجگیری از کسبهکاران و کارگران، فشار بر هنرمندان، سلمانها، رانندگان، دستفروشان، قتل و ناپدیدسازی نظامیان دولت پیشین، شکنجه فعالان حقوق بشر و خبرنگاران و...
جنایتهایی که به رفتار روزمره در رژیم طالبان بدل شده است.
قشر دانشگاهی افغانستان با پرهیز از همکاری با طالبان پیام صریحی به همه صنفهای اجتماعی تحت ستم صادر کردند.
اقدام آنها فراخوانی بود به نافرمانی مدنی گسترده تا فروپاشی رژیم طالبان.
برای «خارقالعاده» کلمات مترادف بسیاری وجود دارد: شاهکار شگرف، عجیب یا محیرالعقول و دهها کلمهی دهانپرکن دیگر که گاهی حتی یافتن موصوف برای آنها هم سخت میشود، ولی اگر بخواهیم تمامی این تعاریف را در زبان فوتبال به یک کلمه خلاصه کنیم، کار چندان دشواری نخواهیم داشت: مسی.
برای اثبات این گفته، مصداقهای بسیاری داریم: ۲۰۰۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲ ،۲۰۱۵، ۲۰۱۹ و ۲۰۲۱ سالهایی است که مسی توپ طلای جهان - برترین افتخار یک فوتبالیست - را تصاحب کرده است.
از این نظر، او تنها بازیکن فوتبال است که چنین رکورد بینظیری دارد.
با اینهمه، این بخش کوچک و قابل شمارش آمارهایی است که این اعجوبه کوچک خلق کرده و شمردن تمامی شگفتیهایی که او رقم زده است، شهرزادی میخواهد و کمازکم هزار و یک شب.
وقتی یازده ساله بود، پزشکان تشخیص دادند که با کمبود هورمون رشد مواجه است.
دقیقا زمانی که فوتبالیست خوبی شده بود و باید به باشگاههای حرفهای فوتبال میپیوست، حتی «ریور پلاته» به پیشرفت او علاقه نشان داد، اما تمایلی برای پرداخت هزینههای درمانش که ماهیانه ۹۰۰ دالر میشد، نشان نداد.
اما کارلِس رکساچ، استعدادیاب بارسلونا میگوید فقط ۵ دقیقه نیاز بود تا بدانم این پسرک جثه کوچک دقیقاً همانی است که دنبالش هستم.
او بعدها گفت: آنقدر از آینده روشن مسی مطمئن بودم که وقتم را برای یافتن کاغذ هدر ندادم و قرارداد مسی را روی یک دستمال دسترخوان، در همان رستورانی که با خانواده مسی قرار داشتم، بست.
مسی در نوجوانی با کمک باشگاه بارسلونا، به وسیله هورموندرمانی قد خود را افزایش داد.
او روز به روز بزرگتر میشد: بارسلونای سی، بارسای بی و در شانزده نوامبر ۲۰۰۳ اولین بازی رسمیاش را برای بارسلونا آغاز کرد و با پیرهن شماره ۱۹ وارد میدان شد.
او آنقدر بزرگ شد و رشد کرد و درخشید که جهانی به بزرگی او اعتراف کردند.
آنتونیو لوبو آنتونش نویسنده پرتگالی میگوید سه چیز در زندگی مهم است: کتاب، دوستان خوب و لیونل مسی.
لیو به تمامی افتخاراتی که یک فوتبالیست میتواند برسد، نتنها دست یافت بلکه در بسیار از موارد آماری از خود بر جا گذاشت که برای دست یافتن به آن باید کسی از همان سیارهای بر زمین فرود بیاید که مسی آمده بود.
او با قهرمانی در جام جهانی ۲۰۲۲ قطر، کلکسیون افتخاراتش را تکمیل کرد و به باور بسیاریها، بهترینِ بیچونوچرای تاریخ فوتبال شد.
با اینهمه، فارغ از هر باوری و همراه با هر دغدغهای، مسی مهم است.
بسیاری معتقد اند، برخلاف سیاستمداران که مهمانان تاریخاند، هنرمندان و اسطورههای بزرگ ورزش، میزبانان این کتاب ناتمام هستند و در خاطرهها میمانند.
آکوییناس، قدیس و فیلسوف ایتالیایی میگوید آدمی همیشه در جستوجوی کشف لذت بوده و از پی چیزی میرود تا از طریق آن لذت ببرد.
بسیاری معتقد اند، آدمهایی که از تماشای فوتبال مسی به وجد میآیند، کسانی اند که به خود لذت رسیدهاند.
در این میان چیزی واسطه نیست. معنای دیگر فوتبال مسی، لذت است.
جام جهانی قطر به پایان رسید. فوتبال دینش را به مسی ادا کرد و تنها جام نداشتهاش را به بهترین نحو به او داد.
این شاید آخرین یا دستکم از آخرین بازیهایی بود که از مسی دیدهایم اما مسی، همیشه مسی خواهد ماند: اعجوبه، جادوگر، معجره و خارقالعاده.
طالبان در آگست سال گذشته و بهدنبال خارج شدن نیروهای خارجی، کنترل افغانستان را بهدست گرفتند.
در این مدت حملاتی در افغانستان صورت گرفته است که هدف آن عمدتا شهروندان خارجی بوده است.
در زیر فهرستی از این حملات آمده است:
دسامبر، ۲۰۲۲
تازهترین حمله به اتباع خارجی پس از به قدرت رسیدن طالبان، دوازدهم دسامبر رخ داد. روز دوشنبه مردان مسلح به هتلی در مرکز شهر کابل حمله کردند که به گفته ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان این حمله با کشته شدن سه مهاجم پایان یافت.
هرچند طالبان گفتند که دو شهروند خارجی در این حمله زخمی شدند، اما شفاخانه ایمرجنسی در کابل گفت که ۱۸ زخمی و ۳ کشته به این شفاخانه منتقل شدهاند.
روز یکشنبه، یازدهم دسامبر نیز در درگیری فرامرزی طالبان با سربازان پاکستانی ۶ غیرنظامی پاکستانی و یک سرباز طالبان کشته شدند.
دوم دسامبر سفارت پاکستان در کابل هدف حمله و تیراندازی افراد مسلح قرار گرفت که یک محافظ امنیتی این سفارت زخمی شد.
اسلامآباد این حمله را تلاش برای ترور کاردار نمایندگی دیپلوماتیک اش در کابل خوانده است که از حمله جان سالم بدر برد. گروه داعش مسئولیت این حمله را به دوش گرفت.
سپتامبر، ۲۰۲۲
حمله به سفارت روسیه در کابل؛ وزارت خارجه روسیه اعلام کرد که دو دیپلومات روس در یک انفجار انتحاری در نزدیکی سفارت این کشور در کابل کشته شدند.
آگست، ۲۰۲۱
در حمله انتحاری مرگبار داعش در ورودی میدان هوایی کابل، ۱۳ سرباز امریکایی و دستکم ۱۷۰ شهروند افغانستان کشته شدند.
این حمله زمانی صورت گرفت که با ورود طالبان به پایتخت، هزاران نفر به میدان هوایی کابل به قصد خروج از افغانستان هجوم آورده بودند.
الجزایر از نامهای بزرگ فوتبال نیست، اما نخستین حضورش در جام جهانی، برای همیشه این تورنمنت محبوب بینالمللی را تغییر داد.
بازیهای آخر مرحله گروهی جام جهانی فوتبال، در چهار دهه گذشته بهگونه همزمان برگزار میشود. دلیل این همزمانی، جلوگیری از تبانی تیمها و حفظ جذابیت بازیهاست.
اما الجزایر در این میان چهکاره است؟
در جام جهانی ۱۹۸۲ که در اسپانیا برگزار شد، یکی از تیمهای شگفتیساز، الجزایر، نماینده افریقا بود. این تیم در نخستین حضورش در جام جهانی، چند شگفتی آفرید و باعث یکی از تغییرات بنیادین در قوانین فیفا شد.
الجزایر با آلمان غربی، شیلی و اتریش همگروه بود. آلمان غربی، مدعی قهرمانی بود و دو تیم دیگر نیز از تیمهای صاحبنام فوتبال در اروپا و امریکای جنوبی بودند.
تیم الجزایر در نخستین بازی، آلمان غربی را ۲ بر ۱ شکست داد؛ بازی بعدی را ۲ بر صفر به اتریش واگذار کرد و در بازی سوم، که پس از مسابقه آلمان و اتریش برگزار شد، شیلی را ۳ بر ۲ شکست داد.
آلمان غربی و اتریش، دو همسایه اروپایی، یک روز پیش از بازی آخر الجزایر در برابر شیلی، مسابقه داشتند.
اعتراض تماشاگران به "تبانی" در بازی آلمان غربی و اتریش
آلمان غربی که برای صعود به یک گل نیاز داشت، در ده دقیقه اول صاحب گل شد و امتیاز لازم برای صعود را به دست آورد و پس از آن تا پایان مسابقه، هر دو تیم به جای تلاش برای ارایه یک مسابقه تماشایی و زیبا، خود را با توپ سرگرم کردند تا این اتفاق به شائبه (تبانی) میان دو تیم برای صعود هر دو تیم به مرحله بعدی دامن بزند.
در نهایت همین طور شد، آلمان و اتریش به مرحله حذفی صعود کردند و الجزایر با وجود پیروزی ۳ بر ۲ در برابر شیلی، از جام جهانی حذف شد.
از نگاه فدارسیون بینالمللی فوتبال (فیفا)، آلمان و اتریش هیچ قانونی را زیر پا نگذاشته بودند؛ اما این تبانی تاریخی که به رسوایی خیخن معروف شد، خشم تماشاگران در داخل ورزشگاه شهر خیخن اسپانیا و سراسر جهان را برانگیخت.
تماشاگران در ورزشگاه و حتی گزارشگران تلویزیونهای آلمان غربی و اتریش از این وضعیت ناراضی بودند.
تصاویری از تماشاگران خشمگین بازی منتشر شده است که به نشانه اعتراض به تبانی و فساد، بانکنوتها را با دست تکان میدهند.
از آن به بعد فیفا تصمیم گرفت بازیهای آخر مرحله گروهی را همزمان برگزار کند تا امکان تبانی تیمها کم شود.