براساس گزارشها، جمهوری اسلامی ایران، سفارت افغانستان در تهران را به طالبان واگذار میکند.
از هر جهتی که سنجیده شود قرار نبود طالبان و جمهوری اسلامی ایران تا این سطح همسو شوند و سنخیت پیدا کنند. این سطح همکاری حتی در لایه تاکتیکی دور از انتظار بود.
ارزیابیهای اطلاعاتی نشان میدهد که روابط رژیمهای جمهوری اسلامی ایران و طالبان بهطور کمسابقهای در حال افزایش است. اما آیا این روابط راهبردی خواهد بود یا در حد تاکتیکی باقی خواهد ماند؟
در این نوشته بهطور اجمالی به هفت نکته مهم اشاره میکنم که بستر روابط بین کابل و تهران را فراهم کرده است.
مسئله اول این است که با تعیین جنرال حسن کاظمی قمی، از اعضای ارشد نیروی قدس سپاه پاسداران، به حیث سرپرست سفارت ایران در کابل، روابط بین جمهوری اسلامی و طالبان بیش از پیش گرمتر شده است. کاظمی قمی از گذشته میانه خوبی با طالبان دارد و در حلقات دیپلوماتیک به نام «خلیلزاد ایرانی» مشهور است. در کنار او، حسن مرتضوی، معاون سفارت ایران در کابل که اخیراً در یک نوار صوتی در مزارشریف از اقدامات طالبان تمجید کرده بود نیز عضو سپاه پاسداران است. بنابراین هم سفیر و هم معاون سفارت ایران در کابل، از میان سپاهیان است و هدف آنها سفیدنمایی عملکرد طالبان است و در این راه پیش قدم شدهاند.
از جانب دیگر، سخنان تازه مقامهای امریکایی درباره همکاری بین القاعده و جمهوری اسلامی را باید جدی گرفت. اتهام امریکا درباره حضور سیف العدل، رهبر جدید القاعده در ایران بدون شک به نزدیکی تهران و کابل کمک کرده است. تهران در وضعیت مشابهی به طالبان در میزبانی از تروریسم بینالمللی قرار گرفته و به این ترتیب جمهوری اسلامی و طالبان هر دو میزبان رهبران القاعده هستند.
البته ایران در گذشته نیز به خانواده اسامه بن لادن، بنیانگذار القاعده، پناه داده بود و ارزیایی اطلاعاتی نشان میدهد که جمهوری اسلامی بنابر سه دلیل با رهبران القاعده میانه خوبی پیدا کرده است:
۱- جهاد جهانی علیه امریکا از جانب القاعده تا حد زیادی توجیه شده است.
۲- دشمنی اعضای القاعده با خانواده شاهی عربستانی سعودی برای جمهوری اسلامی ارزشمند است.
۳- نفوذ به درون القاعده به هدف کنترول داعش و مبدل سازی تهدید داعش به فرصت استراتژیک در منطقه و جهان با منافع امنیتی ایران همسو است.
همزمان، انتظار میرود به زودی معاون رئیسجمهور ایران به کابل سفر کند. هرچند تاریخ دقیق دیدار وی مشخص نشده است. رویهمرفته، تهران نگرانیهایی هم از جهت طالبان دارد.
جمهوری اسلامی از عدم تامین حقآبه ایران توسط طالبان ناخشنود است و با باجدهی به طالبان، میکوشد حقابه بیشتر به دست بیاورد. از دغدغههای ایران در تعامل با افغانستان مسئله حقابه از رود هلمند است. منابع درونی از اداره طالبان اذعان میکنند که هرچند طالبان با اجرای حقابه ایران مشکلی ندارد و بر بنیاد مفاد قرارداد سال ۱۳۵۱ آماده اجرایی کردن آن است، اما بنابر تغییر شرایط اقلیمی، خشکسالی، افزایش جمعیت و نیازمندی به آب بیشتر، ایران به حجم آب توافق شده راضی نیست و در پی اضافهستانی میباشد.
از طرف دیگر، جمهوری اسلامی ایران از دستاوردهای اخیر طالبان علیه داعش خرسند است و تصور میکند که طالبان میتواند داعش را مهار کند. داعش در سال ۲۰۲۲ میلادی دو حمله خونین در قلمروی ایران انجام داد که اولی در زیارت امام رضا در مشهد و دومی در زیارت شاهچراغ در شیراز بود که دهها کشته و مجروح برجا گذاشت.
ظاهراً مقامات ایرانی از این ناحیه به شدت نگرانند. طالبان در بیشتر از ۱۹ ماه گذشته ۱۱ عملیات بزرگ علیه پناهگاههای داعش راه اندازی کرده و این روند ادامه دارد. از این میان، دو مورد آن در شهرک جبریل در حومه شهر هرات بوده است و طالبان ادعا کرد که تجمع داعش را با عملیات نظامی مختل کردهاند و چنان وانمود کردند که طالبان تهدید علیه ایران را دفع کردند. این پیام معنادار به جمهوری اسلامی بود.
علاوه بر آن، جمهوری اسلامی ایران از فرمانهای ملا هبتالله آخندزاده، رهبر طالبان راضی است و از او حمایت میکند. در اوایل بازگشت طالبان به قدرت گزارش شد که طالبان در حکومتداری از رژیم جمهوری اسلامی ایران الهام میگیرند و به نظر میرسد مشابهتهای زیادی بین کابل و تهران در مسئله حقوق بشر و حقوق زنان وجود دارد. ماه پیش نیز قرار بود ملایعقوب و سراجالدین حقانی، وزیران دفاع و داخله طالبان، یکجا با شماری از اعضای ارشد این گروه، در اقدام مشترک فرمانهای رهبر طالبان را به چالش بکشند تا وضعیت روشن شود.
گزارشهایی حتی وجود داشت که هدف آنها این بود که رهبر طالبان را از جایگاهش به زیر بکشند و در این راستا شورای عالی مقاومت مستقر در انقره و شخصیتهای مانند حامد کرزی و عبدالله عبدالله نیز همراه شده اند. بدون شک، امریکا و جامعه جهانی از چنین حرکتی حمایت خواهد کرد. اما کشورهای منطقه بخصوص جمهوری اسلامی ایران با حمایت از رهبر طالبان به سراج الدین حقانی و ملا یعقوب هشدار دادند و باعث شد این جنبش جان نگیرد. تهران این رهبران طالبان را از این اقدام برحذر داشت. در نتیجه، سرپرستان وزارتهای دفاع و داخله طالبان، در تحقق برنامه شان موفق نشدند. پیامد آن، گسترش قدرت روز افزون رهبر طالبان بود.
در این شکی نیست که تهران از ناکامی وزرای طالبان در تشدید اختلاف با رهبر آنها خشنود است و هر نوع تنش وزیران جوان طالبان با رهبر این گروه را نشانه تحریک امریکا می داند. تصور جمهوری اسلامی ایران این است که حمایت از رهبر طالبان به معنی دفع احیای نفوذ امریکا در افغانستان خواهد بود.
به هر حال، در سالهای اخیر دیپلوماسی جمهوری اسلامی ایران در قبال افغانستان با تغییراتی همراه بوده است؛ ظاهراً تهران از منافع سیاسی، فرهنگی و مذهبی خویش در افغانستان عبور کرده و دستکم در سه دهه اخیر که در هر نظام سیاسی از نوع چپ و راست و جهادی و تکنوکرات که در افغانستان بر سر کار بوده، بر طبل سهم برجسته تاجیکها و هزارهها، گویندگان زبان فارسی و رسمیت فقه جعفری به عنوان خطوط اساسی سیاست خارجی خود در دیدارهای رسمی و غیررسمی میکوبید، عبور کرده است. این است که ایران دیگر تمایلی به همکاری با مخالفان طالبان ندارد.
به نظر میرسد که در حال حاضر برای ایران مهم نیست که در نظام طالبان سهم اقوام تاجیک و هزاره چقدر است یا نیست. یا هم طالبان زبان فارسی دری و فقه جعفری را اهمیت میدهند یا نه و آثار فرهنگی شانرا نابود میکنند یا نه. برای تهران منافع اقتصادی و امنیتی در اولویت قرار گرفته است.
سرانجام، رهبر طالبان اخیراً با سلب صلاحیت وزرای بخش دفاعی و امنیتی بیشترین صلاحیتها در این امور را به صدر ابراهیم، معاون ارشد وزارت داخله داده است که اطلاعات نشان میدهد او رهبری قوم اسحاقزی و سرپرستی بازماندههای اختر محمد منصور را به عهده دارد.
این جناح به لحاظ سنتی روابط محکمی با ایران دارد. هدایتالله مشهور به گلآغا اسحاقزی، وزیر مالیه طالبان و داوود مزمل، والی کنونی بلخ از اعضای ارشد همین جناح اند. تهران از افزایش صلاحیتها و نزدیکی این جناح به رهبر طالبان بسیار راضی است.
با تمام اوصاف، جمهوری اسلامی ایران به دلیل فشار افکار عامه در داخل ایران و معادلات جهانی تا آنجا پیش نخواهد رفت که حکومت طالبان را به عنوان نظام مشروع و رسمی افغانستان بپذیرد.
گروه طالبان در چند روز گذشته عکسها و ویدیوهای زیادی از چهره جدید پل سوخته در غرب کابل، پس از جمعآوری معتادان نشر کرده است.
یکی از این حرکتهای نمایشی، گذاشتن چند میز در وسط خیابان و قرار دادن کتابهایی بر روی میزهاست.
طالبان نام این حرکت را نمایشگاه سه روزه کتاب گذاشتهاند.
یک کاربر توییتر گفته است قرار دادن میزهایی برای کتاب خواندن در وسط یک خیابان پر رفت و آمد، نشان میدهد که افراد طالبان چقدر با فرهنگ کتابخوانی بیگانهاند.
در ویدیوهایی که رسانههای تحت کنترل طالبان نشر کردهاند، با چند مرد مصاحبه شده که در وصف کتابخوانی و تاثیر آن بر رشد فرهنگ سخن میگویند؛ بعد هم مینشینند تا دوربین از آنها در حال کتابخواندن فیلم بگیرد.
در عکسهایی که از "نمایشگاه کتاب" طالبان در پل سوخته نشر شده، حدود ده زن هم در پشت میزها دیده میشوند.
این عکسها در حالی نشر میشود که گروه طالبان دختران بالاتر از ۱۳ سال را از ادامه آموزش منع کرده و بسیاری از زنان را خانهنشین کرده است.
خالد زدران، سخنگوی پولیس طالبان در کابل
کاربران شبکههای اجتماعی، با اشاره به برخورد سخت گروه طالبان با زنان و دختران در یک و نیم سال گذشته، این گروه را به دو رویی و خودنمایی متهم میکنند.
پل سوخته در غرب کابل، در سالهای گذشته محل تجمع دهها معتاد به مواد مخدر بوده است. شهرداری کابل در هفتههای اخیر این معتادان را از پل سوخته جمع کرد و دستی به سر و روی این محله کشیده است.
پل خوشبختی؟
چهره جدید پل سوخته، البته با استقبال عدهای مواجه شده است که حکومت قبلی را به فساد و بیتوجهی متهم میکنند.
یکی از کسانی که از چهره جدید پل سوخته (حتی پیش از تکمیل نوسازی آن) ذوقزده شده، یک یوتیوبر است که پل سوخته را "پل نیویورک" نامیده است. او میگوید: "پل سوخته پل نیویارک معرفی شده است، پل خوشبختیها، پل مقبول، پل زیبا...".
برخی کاربران شبکههای اجتماعی به همدیگر یادآوری میکنند که نباید فریب چند عکس خوشرنگ از پل سوخته را خورد و آن را نشانه آبادانی دانست.
به باور برخی کاربران، همانگونه که حضور چند زن در حال کتاب خواندن در وسط خیابان، نشانه توجه طالبان به فرهنگ کتابخوانی یا بهبود شرایط زنان نیست، رنگ و رخ جدید پل سوخته هم، نباید حملات انتحاری و مسلحانه سالهای پیش در این منطقه از غرب کابل را از یاد ببرد یا نگاهها را از فرمانهای زنستیزانه طالبان منحرف کند.
هفتهنامه معتبر اکونومیست در گزارشی از ترکیه نوشت که تلفات و ویرانی وسیع به دنبال زمینلرزه مرگبار در این کشور، برخاسته از فساد و تقلب در صنعت ساختوساز در ترکیه است.
حکومت و شهرداریها در بدل پول و امتیازات سیاسی، همواره نقض مقررات و ساخت منازل بیکیفیت را نادیده گرفتهاند.
در شهر عثمانیه در جنوب ترکیه یک اپارتمان ۹ منزله مانند یک «خانه پوشالی» فروپاشید.
هالیس سن، رئیس انجمن مهندسان، که روزگاری در آن ساختمان زندگی میکرد، با دیدن خرابهها به اکونومیست گفت: «در این ساختمان آهنهای مقاومساز به کار نرفته بود. بنابرین، با شروع تکانهای زمینلرزه کانکریت مقاومت خود را از دست داد، پایهها و سقفها فرو ریختند.»
مصطفی، شوهر او که در گذشته در بخش ساختمانی کار میکرد، گفت که این ساختمان بنیان قوی نداشت. او از شرکتهای ساختمانیای گفت که برای کاهش هزینهها از مصالح کمتر استفاده کرده و مقررات ساختمانسازی را زیر پا میگذاشتند.
مصطفی گفت: «اگر ما ۱۰۰ تن آهن در ساختمان استفاده میکردیم، شرکتهای رقیب ۹۰ تن استفاده کردند. من همان زمان میدانستم که این کار به یک فاجعه منتهی خواهد شد.»
زلزله مرگبار ترکیه و سوریه بیش از ۳۷ هزار تلفات بر جای گذاشته است. زمین لرزه ۱۷ دلو ۱۴۰۱ قدرتمند بود، اما فساد و مدیریت بد شهری، آن را مرگبار ساخت. مراد گوینچ، کارشناس بخش برنامهریزی شهری گفت: «این به تمام معنا جنایت است. هر کسی در این کاسه دستی زده است.»
بعد از زلزله مرگبار ازمیر در سال ۱۹۹۹ که ۱۸ هزار نفر در آن جان باختند، حکومت ترکیه مقررات جدید ساختمانی را برای جلوگیری از حوادث مشابه ایجاد کرد. اما، ناظران میگویند که تطبیق این مقررات همواره با فساد، بیمسوولیتی و کوتاهبینی سیاسی توام بوده است.
به گفته آنان، به دست آوردن مجوز ساخت بلندمنزل در ترکیه آسان و نظارت حکومت بر اجرای مقررات در پروژهها ضعیف است. شرکتهای ساختمانی به ماموران دولتی رشوه میدهند تا از مقررات سفت و سخت ساختمانی پیروی نکنند.
مراد گوینچ به اکونومیست گفت که شرکتهای ساختمانی در آغاز پروژه به هیاتهای تفتیش دولتی نشان میدهند که از تمام مقررات پیروی میکنند، اما پس از آن، در جریان ساختوساز، از میزان و کیفیت مصالح ساختمانی میکاهند. به گفته او، در این جریان پول زیادی دست به دست میشود و به کیسه مقامات و ماموران دولتی ریخته میشود.
اکونومیست مینویسد که تطبیق ناهمسان مقررات ساختمانسازی نتایج مختلفی در این زمینلرزه داشته است. در حالیکه صدها نفر در انتاکیا، در جنوب عثمانیه، در زیر آوار خانههای مجلل خود دفن شدهاند؛ در شهرک ارزین، در مجاورت انتاکیا، حتا یک ساختمان فرو نریخته است.
شهردار منطقه در این مورد به رسانهها گفت که در ارزین در طول سالهای گذشته جلو تقلب در ساخت منازل گرفته شده بود. او با افتخار گفت: «وجدان ما پاک است.»
حکومت ترکیه از مشکل فساد و ساختوسازهای بدون مجوز آگاه بوده است. حکومت رجب طیب اردوغان در سال ۲۰۱۸ شرکتهای ساختمانیای را که مقررات ساختوساز را زیر پا گذاشته بودند، عفو کرد. حکومت فقط از آنها خواست تا جریمه بپردازند.
اکونومیست نوشت که این اقدام برای اردوغان سود مالی و سیاسی بالا داشت. زیرا، نه تنها صاحبان میلیونها جایداد مبالغ هنگفتی درخزانه دولت ریختند، بلکه ساکنان این ساختمانها نیز از این اقدام حکومت خشنود بودند و احساس می کردند که سرپناه خود را از دست ندادند.
نهاد مسوول تطبیق این برنامه اعلام کرد که نیمی از منازل در ترکیه استانداردهای ساختمانی را رعایت نکردهاند. اما، رئیسجمهور ترکیه در یک مراسم در شهر قهرمان مرعش با افتخار از برنامه عفو شرکتهای خاطی دفاع کرد. اردوغان به ۱۴۴ هزار ساکن آن شهر اشاره کرد که در اثر این برنامه «مشکل شان رفع شده است.»
حالا، در این شهر که به مرکز زلزله نزدیک بود، بیش از ۱۰۰۰ ساختمان فروپاشیده و تا اکنون مرگ ۶۰۰ نفر تایید شده است.
اکونومیست پیشبینی میکند که اردوغان احتمالا بهای گزاف سیاسی بابت این فساد و سوءمدیریت حکومت در بخش ساختوساز را خواهد پرداخت.
موسسه تحقیقاتی بروکینگز در امریکا در تحلیلی مینویسد که ملا هبتالله آخندزاده، رهبر طالبان یکدنده و آشتیناپذیر است و ملایعقوب گزینه عملگرا است و کار با او برای غرب آسانتر است.
در این تحلیل به جبهه مقاومت هم اشاره شده و آمده است که فعالیت مسلحانه این جبهه جایی را نمیگیرد.
واندا فلباب براون نویسنده این تحلیل میگوید که در میان رهبران طالبان اختلافات جدی برسر سیاستهای این گروه وجود دارد.
این تحلیلگر بر بنیاد صحبت با منابع افغان و غربی مدعی است که چهرههای عملگرای چون ملا برادر و سراج حقانی از ترس چندپارچگی گروه و اعدام شدن، با فرمانهای اخیر ملا هبتالله مخالفت نمیکنند.
با این که هیات مذاکرهکننده طالبان در دوحه بارها گفته بود که در سیاستهای قبلی این گروه در برابر جریانهای سیاسی و زنان تغییر به وجود آمده است، اما پس از قدرت گرفتن، طالبان دوباره زنان را از کار و تحصیل محروم کردند و به گفته براون، با تشکیل «حکومت یکدست پشتونی»، جریانهای سیاسی را از دایره دولت بیرون راندند.
براون به آن دسته از تحلیلگران و سیاستمداران غربی تعلق دارد که اخیراً با جدیت بحث طالبان میانهرو و تندرو را مطرح میکنند. آنها امیدوارند که شاخه عملگرا و معقولتر طالبان زمام قدرت را در افغانستان به دست بگیرد و در سیاستهای این گروه و رابطه با غرب تجدید نظر کند.
براون تاکید میکند که شورای علمای طالبان به رهبری ملا هبتالله در قندهار، به طور یکجانبه فرمانها و احکام تندروانه را در افغانستان تطبیق میکند. این درحالیست که شاخه میانهرو باور دارد که این سیاستها در بلندمدت طالبان را ضعیف ساخته و آنها کنترول خود را بر قدرت از دست میدهند.
براون مینویسد: «[طالبان عملگرا] میخواهند که حاکمیت گروه طالبان بر افغانستان دوام بیاورد. بنا به محاسبه آنان، اگر دشواریهای اقتصادی و انزوای بینالمللی طالبان تشدید شود؛ اگر چشمه کمکهای خارجی بخشکد، این گروه پایدار نخواهد ماند.»
از نظر براون، ملا عبدالغنی برادر، معاون رئیس الوزرا، ملا یعقوب، وزیر دفاع و سراج حقانی، وزیر داخله طالبان جز طالبان عملگرا اند.
هرچند این افراد، به خصوص سراج حقانی، از قدرت زیادی برخوردارند اما به گفته براون، توان اعمال فشار و ابراز مخالفت با تصمیمهای ملا هبتالله را ندارند. همچنین، کودتا و کنار زدن امیرالمومنین طالبان در مرحله فعلی برای آنها ممکن نیست.
از نظر براون، ملا برادر و ملا یعقوب و سراج حقانی به یک دیگر اعتماد کافی ندارند و متحد نیستند. برای آنها همراه کردن بخش عمدهای از فرماندهان طالبان با خود دشوار است. از سوی دیگر، خطر این وجود دارد که برخی از این چهرهها جان خود را در اثر مخالفتهای داخلی از دست بدهند و گروه طالبان در اثر زد و خورد درونی چند پارچه شود.
نکته مهم دیگر در تحلیل این پژوهشگر موسسه بروکینگز این است که حذف ملا هبتالله کشاکش داخلی برسر جانشینی را به وجود میآورد. در حالیکه ملا برادر و ملا یعقوب خواهان رسیدن به راس قدرت اند، اما پاکستان بیشتر به سراج الدین حقانی متمایل است. در عین حال طالبان قندهاری از جمله یعقوب و برادر دلیلی برای حمایت از حقانی ندارند.
به گفته نویسنده، جبهه مقاومت توان به چالش کشیدن طالبان را ندارد و اختلافات داخلی طالبان اگر منجر به جنگ داخلی دیگر شود، برندهای جز داعش نخواهد داشت.
کریستوفر میلر، وزیر دفاع امریکا در حکومت دانلد ترامپ، در کتاب جدیدش میگوید با وجودی که ایالات متحده میدانست ارتش افغانستان سقوط میکند، اما از این کشور بیرون شد.
مقامهای ارشد نظامی ایالات متحده پیشتر گفته بودند که سقوط افغانستان برای آنها غافلگیرکننده بوده است.
کتاب کریستوفر میلر زیر عنوان «وزیر سرباز» روز سهشنبه منتشر شد. او در این کتاب ۵۳ بار از افغانستان نام برده است.
جنرال مارک میلی و جنرال فرنک مکنزی پس از سقوط کابل اعلام کردند که آنها از سقوط سریع نیروهای امنیتی افغانستان غافلگیر شدند و پیشبینی نمیکردند که ارتش افغانستان این قدر سریع سقوط میکند.
کریستوفر میلر از سال ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۱ وزیر دفاع امریکا بود. او قبلاً در مرکز مبارزه با تروریسم در وزارت دفاع امریکا، شورای امنیت ملی این کشور و نیروهای ویژه در عراق و افغانستان کار کرده است.
سقوط افغانستان "قابل پیشبینی بود"
آقای میلر میگوید که ایالات متحده میدانست که نیروهای امنیتی افغانستان در نبود نیروهای امریکایی بلافاصله فرو میپاشد. او مینویسد: «اظهارات مقامات وزارت دفاع امریکا که فروپاشی ارتش افغانستان در سال ۲۰۲۱ قابل پیشبینی نبود، کاملا نادرست است. من باور دارم که جنرال مارک میلی و جنرال فرنک مکنزی یا دروغ میگویند یا به شدت بیکفایتاند. نمیدانم کدامش بدتر است.»
جنرال مارک میلی، رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح امریکا و جنرال فرانک مکنزی، فرمانده پیشین سنتکام چند هفته پس از سقوط کابل، در کانگرس امریکا گفتند که آنها از سقوط سریع نیروهای امنیتی افغانستان غافلگیر شدند و پیشبینی نمیکردند که ارتش افغانستان این قدر سریع سقوط میکند.
با خروج نیروهای بینالمللی از افغانستان در اگست سال ۲۰۲۱، اشرف غنی، رئیسجمهور پیشین افغانستان از کابل فرار کرد و دولت افغانستان به دست طالبان سقوط کرد.
کریستوفر میلر میافزاید که همه اعضای نیروهای ارتش و استخبارات امریکا که با نیروهای امنیتی افغانستان از نزدیک کار میکردند، میدانستند که ارتش افغانستان بدون حمایت امریکا بلافاصله فرو میپاشد.
او مینویسد: «نیروهای افغان هربار که به عملیات میرفتند، اصرار داشتند که اگر با کمبود مواد غذایی، اسلحه، سوخت و مرمی مواجه نشوند، میجنگند، اما واقعیت این بود که آنها به تنهایی قادر به جنگ نبودند. وقتی نیروهای ما خارج شدند، چیزی که قابل پیشبینی بود، اتفاق افتاد؛ ارتش افغانستان سقوط کرد.»
گل آغا شیرزی یک «کثافت» بود
کریستوفر میلر، وزیر دفاع زمان ترامپ در بخشی این کتاب میگوید او از جمله افرادی بوده که در سال ۲۰۰۱ وظیفه داشت تا امنیت حامد کرزی، رئیسجمهور اسبق افغانستان را در قندهار تامین کند تا نشست بن به نتیجه برسد. آن زمان جنرال میلر عضو نیروهای خاص امریکا بوده است. او در کتابش مینویسد در آن زمان در قندهار با گل آغا شیرزی آشنا شده است. کسی که به گفته او در قندهار نفوذ داشت و برای تامین امنیت میتوانست کمککننده باشد.
کریستوفر میلر میگوید بعد از چند عملیات علیه طالبان در نقاط مرزی قندهار با پاکستان، متوجه شده است که گل آغا شیرزی روابط مشکوکی داشته و گاهی سعی میکرده برای بهدست آوردن پول، از حملات غیر واقعی گزارش دهد و با طالبان معامله کند. جنرال میلر میگوید: «گل آغا شیرزی، یک کثافت بود.»
آقای شیرزی سیاستمدار افغان است که در دو دهه گذشته در سمتهای مختلفی از جمله به عنوان والی و وزیر کار کرده است.
خروج از افغانستان؛ اداره کشور به ما مربوط نیست
کریستوفر میلر مینویسد وقتی تصمیم خروج از افغانستان در کاخسفید گرفته میشد، استدلال اصلی این بود که امریکا در افغانسان افراد کلیدی القاعده را کشته است و اینکه مردم افغانستان کشور خود را چگونه اداره میکنند، به ایالات متحده ربطی ندارد. به گفته میلر، راهحل خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، مذاکره با طالبان بود.
او مینویسد هر چند طرح ترامپ برای خروج سریع از افغانستان، تقریبا سه سال توسط مقامات وزارت دفاع از جمله مارک اسپر، وزیر دفاع اداره دانلد ترامپ، مارک میلی، رئیس ستاد مشترک ارتش نادیده گرفته شد. کریستوفر میلر مینویسد «اما من با ترامپ موافق بودم و میخواستم طرح او برای خروج از افغانستان را اجرایی کنم. دکترین ترامپ واضح بود: سربازان امریکایی را خانه برگردانید و برای مقابله با چین آماده شوید.»
میلر در کتاب خود مینویسد استدلال سازمان استخبارات مرکزی امریکا (CIA) و وزارت دفاع این بود که حداقل ۸ هزار و دو صد سرباز در افغانستان باقی بمانند تا از شکست استراتژیک در این کشور جلوگیری شود و تروریستها نتوانند از افغانستان، خاک امریکا را مورد حمله قرار دهند. به گفته او اما تصمیم کاخ سفید این بود که سربازان حتما از افغانستان خارج شوند.
مشکلات فرهنگی در ساختار ارتش افغانستان
وزیر دفاع پیشین امریکا در کتابش مینویسد که مشکلات فرهنگی و برخوردهای قبیلهای در ساختار ارتش، یکی از دلایل شکست نیروهای امنیتی افغانستان بود. به گفته او سربازان افغان انگیزه دیگر نداشتند و فقط برای معاش میجنگیدند، هر چند معاش شان بسیار کم بود. او مینویسد: «بیسوادی یک مشکل بود. زمان میبرد تا سربازان افغان را آموزش دهیم. فرهنگ و نرمهای اجتماعی نیز در این جنگ تاثیرگذار بودند. من این موارد را دست اول تجربه کردم. ریشههای قبیلهای و قومی سربازان همه چیز را متاثر کرده بود.»
او میافزاید که جنگ با طالبان پیچیدگیهای اجتماعی داشت، طالبان با سربازان امریکایی در روستاها جنگ میکردند اما وقتی نیروهای امریکایی عملیات میکردند، جنگجویان طالبان سلاحهای کوچک خود را پنهان میکردند و میگفتند که ما غیرنظامی هستیم.
وزیر دفاع سابق امریکا میگوید پدیدهها و ارزشهای جهان مدرن در جامعه افغانستان بیگانه و خارجی هستند: «هرکس که فکر کرده بود افغانستان میتواند به یک جامعه مدرن تبدیل شود و عضو ملتهای مدرن شود، به شدت دچار توهم بوده است.»
"با اشغال نمیتوان بهشت ساخت"
کریستوفر میلر در بخشی این کتاب توضیح میدهد که دلیل عدم موفقیت امریکا در افغانستان و عراق این بود که سیاستمداران و جنرالان ارتش در واشنگتن باور داشتند که با لشکرکشی میشود دموکراسی را مستقر کرد.
او میگوید که شکست دادن و برطرف کردن حکومتها نیازمند درک فرهنگ، فهم زبان و رضایت مردمان همان کشورهاست و این امر تنها کار ارتش نیست. به گفته وزیر دفاع سابق امریکا، جنرالان نظامی فریب سیاستمداران را میخورند که برای بهدست آوردن اهداف سیاسی خود، از ارتش استفاده میکنند.
وزیر دفاع پیشین امریکا با اشاره به جنگ امریکا در عراق میگوید صدام حسین سلاح هستهای نداشت و «ما تعداد زیاد از غیرنظامیان عراقی و سربازان خود را برای یک دروغ کشتیم.»
به گفته او بخشی از ناکامی نظامی امریکا در افغانستان، جنگهای چریکی بود. اما او میگوید جنگهای چریکی در واشنگتن جدی گرفته نمیشود. جنرال میلر مینویسد که آدمهای زیاد در اتاقهای فکر وقتی به استراتژی جنگ فکر میکنند، معمولا جنگ با سلاحهای سنگین و پیشرفته را مدنظر دارند زیرا به گفته او، چون پول زیاد در آن دخیل است.
کریستوفر میلر میگوید سیاستمداران و شرکتهای اسلحهسازی همیشه میخواهند که جنگها با سلاحهای پیشرفته انجام شوند و پول هنگفت دخیل باشد. او مینویسد در وزارت دفاع امریکا، همه چیز در محور پول پیشمیرود و در اجرای برنامههای امنیتی پولهای زیاد خرج میشود. او تاکید میکند واقعیت این است که «با اشغال بهشت ساخته نمیشود» بلکه باید روانشناسی، فرهنگ و شناخت از مردم بیشتر مورد توجه قرار گیرد.
کریستوفر میلر در کتاب جدید خود ۵۳ بار از افغانستان نام برده است
ترامپ "میخواست ایران را بمباران کند"
کریستوفر میلر همچنین در کتابش مینویسد دانلد ترامپ میخواست ایران را بمباران کند، اما جنرالهای ارتش مشورت دادند که چنین کاری پیامدهای ناگواری خواهد داشت.
کریستوفر میلر در بخشی این کتاب میگوید که رئیس جمهور ترامپ، در کاخسفید جلسه برگزار کرد تا درباره ایران تصمیم بگیرد. به گفته میلر، در این جلسه مایک پامپئو، وزیر خارجه، جنرال مارک میلی، رئیس ستاد مشترک و شمار دیگر از مقامات ارشد امنیتی امریکا حضور داشتند. کریستوفر میلر مینویسد در این جلسه ترامپ گفت: «چرا ایران را بمباران نکنیم؟»
وزیر دفاع سابق امریکا مینویسد که اشتراک کنندگان این جلسه به ترامپ مشورت دادند که امریکا میتواند ایران را مورد بمباردمان قرار دهد اما پیامدهای آن بد خواهد بود.
به گفته آقای میلر، شرکتکنندگان این نشست به ترامپ گفتند که در صورت حمله امریکا به ایران، ایالات متحده وارد یک جنگ دیگر خواهد شد که در آن صورت سربازان بیشتر آمریکایی کشته خواهند شد و بهتر است به ایران حمله نکنیم.
جو بایدن، رئیس جمهور امریکا، شام سهشنبه درکانگرس نطق سالانه خود را ارائه میکند که به «سخنرانی وضعیت کشور» معروف است.
این اولین سخنرانی بایدن در کانگرس است که ریاست مجلس نمایندگان آن را کوین مککارتی، از حزب جمهوریخواه، به عهده دارد.
مککارتی میتواند طرحهای پیشنهادی جو بایدن را به چالش بکشد.
انتظار میرود جو بایدن در نطق سالانه خود در نشست مشترک مجلس نمایندگان و مجلس سنا، از برنامههای اقتصادی خود دفاع کند و درباره بحران اوکراین، لایحههای پیشنهادی بهداشت وکمکهای اجتماعی، اصلاحات مهاجرتی و ایجاد هماهنگی میان دو حزب، سخن بگوید.
افزون بر این، انتظار میرود آقای بایدن ازا ین سخنرانی که دهها میلیون بیننده خواهد داشت، به عنوان کمپین انتخاباتی ریاست جمهوری ۲۰۲۴ استفاده کند.
انتخابت ریاست جمهوری ۲۰۲۴
جو بایدن هنوز نامزدی خود را برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۴ اعلام نکرده است. اما براساس گزارش رسانههای امریکایی، سخنرانی بایدن در کانگرس خطمشی انتخاباتی او را تعیین خواهد کرد.
نیویارکتایمز گزارش داد که بایدن کمپین انتخاباتی خود را در ماه اپریل رسما آغاز میکند. او در حالی میخواهد خود را برای دور بعد نامزد کند که براساس آخرین نظرسنجی اسوشیتدپرس، تنها ۳۷ درصد دموکراتها (هم حزبیهای آقای بایدن) میخواهند که او دوباره خود را نامزد کند. این آمار در سال گذشته، قبل از انتخابات میان دورهای، ۵۲ درصد بود.
خیلیها یک دلیل این بیعلاقگی را پیر بودن جو بایدن ذکر کردهاند. جو بایدن با ۸۰ سال سن، پیرترین رئیس جمهور تاریخ امریکاست. برخی پاسخدهندگان نظرسنجی گفتند: «سن این پیرمرد یک مشکل است، زیرا مردم بر سرفهها، عدم تعادل در راه رفتن و گافزدنهای او واقف هستند. باید یک جوانتر شغل پر استرس ریاست جمهوری را به عهده بگیرد».
امریکای واحد؛ بایدن در جستوجوی همکار
بایدن در حالی نطق سالانه خود را ایراد میکند که کشورش از نظر سیاسی بسیار دوقطبی شده است. ریاست جمهوری و مجلس سنا بدست دموکراتها و مجلس نمایندگان بدست جمهوریخواهان است.
بایدن برای تصویب لایحهها نیازمند همکاری قانونگذاران جمهوریخواه است. او سعیخواهد کرد پیامی ارائه کند که تا حدی بتواند هر دو جزب را متحد کند و به دو قطبی بودن واشنگتن نیفزاید. این کار با توجه به اختلافات فکری و حزبی دموکراتها و جمهوریخواهان، بسیار دشوار و شاید هم محال باشد.
جوبایدن که دومین نطق سالانه خود را بیان میکند، سعی خواهد کرد سخنی بگوید که برای مخاطبان جمهوریخواه و دموکرات جذابیت داشته باشد.
برخی تاریخ نویسان امریکایی، شرایط امسال بایدن در سخنرانی سالانهاش را با شرایط سخنرانی بیل کلینتون در سال ۱۹۹۵مقایسه میکنند که برای نامزدی دور دوم ریاست جمهوری با دشواری مواجه بود.
او سعی کرد با کلمات زیبا، خوشرویی و پیام متحدانه از نطق سالانه به عنوان یک کمپین انتخاباتی استفاده کند. در آن زمان نیز اکثریت مجلس نمایندگان در اختیار حزب جمهوریخواه بود.
البته، دست جو بایدن خالی نیست و خبرهای خوبی برای امریکاییها دارد. اکنون، میزان بیکاری به ۳.۴ درصد، در پایینترین حد خود در ۵۰ سال گذشته رسیده است.
بحران افغانستان و تحقیقات کنگرس
جو بایدن درحالی نطق سالانه خود را ایراد میکند که برخی قانونگذاران برجسته جمهوریخواه هشداردادهاند که از شخص بایدن و اداره او درباره خروج «فاجعهبار» از افغانستان، پرونده هانتر بایدن پسرش و کشف اسناد محرم از اقامتگاهش تحقیق میکنند. مایکل والتز، چهره برجسته مجلس نمایندگان از حزب جمهوریخواه گفته است که پرونده افغانستان را باز میکند.
او از رویا رحمانی، سفیر پیشین افغانستان در واشنگتن نیز دعوت کرده تا در نطق سالانه جو بایدن شرکت کند و اطلاعاتی درباره وضعیت شکننده زنان در حاکمیت طالبان با قانونگذاران شریک کند.
بازرسان جمهوریخواه گفتهاند که سوابق تجاری هانتر بایدن را نیز بررسی میکنند. او متهم است که از موقعیت پدرش در زمان ریاست جمهوری اوباما سواستفاده تجاری است.
نگرانی کاخسفید از اشتباهات لفظی جو بایدن
نزدیکان جو بایدن در کاخسفید نگراناند که او مبادا جملات را در سخنرانی سالانه خود اشتباه تلفظ کند. برخی از آنان به روزنامه نیویارکتایمز گفتهاند که آنها سعی میکنند جملات متن سخنرانی را کوتاه و هماهنگ ترتیب بدهند.
آقای بایدن در سخنرانی سال گذشته گفت که «ایرانی» وقتی منظورش «اوکراینی» بود؛ گفت «امریکا» وقتی منظورش ایالت «دلور» بود و گفت «سود» وقتی منظورش «قیمتها» بود.
آقای بایدن اولین رئیس جمهور نیست که پس از شکست حزبی در انتخابات میان دورهای، با چالش اکثریت نمایندگان مخالف در مجلس نمایندگان روبروست. هر چهار رئیس جمهور اخیر حداقل یک مجلس از کانگرس را در دوران تصدی خود از دست دادند و مجبور شدند، هر کدام به روش خود، برای تصویب لایحههای پیشنهادی، موافقت نمایندگان مخالف را بدست بیاورند.
سخنرانی آقای بایدن ساعت ۹ شب به وقت واشنگتن خواهد بود. از چند روز به این طرف، تدابیر امنیتی در اطراف کانگرس افزایش یافته است. مقامات اطلاعاتی امریکا روز جمعه هشدارداده اند که تهدیدات امنیتی در آستانه سخنرانی بایدن بالاست و به همین منظور، نیروهای بیشتری در اطراف کانگرس جابجا شده است.