تحلیل اکونومیست؛ زلزله عمق فساد و کلاهبرداری را در بخش ساختمانسازی ترکیه برملا کرد
هفتهنامه معتبر اکونومیست در گزارشی از ترکیه نوشت که تلفات و ویرانی وسیع به دنبال زمینلرزه مرگبار در این کشور، برخاسته از فساد و تقلب در صنعت ساختوساز در ترکیه است.
حکومت و شهرداریها در بدل پول و امتیازات سیاسی، همواره نقض مقررات و ساخت منازل بیکیفیت را نادیده گرفتهاند.
در شهر عثمانیه در جنوب ترکیه یک اپارتمان ۹ منزله مانند یک «خانه پوشالی» فروپاشید.
هالیس سن، رئیس انجمن مهندسان، که روزگاری در آن ساختمان زندگی میکرد، با دیدن خرابهها به اکونومیست گفت: «در این ساختمان آهنهای مقاومساز به کار نرفته بود. بنابرین، با شروع تکانهای زمینلرزه کانکریت مقاومت خود را از دست داد، پایهها و سقفها فرو ریختند.»
مصطفی، شوهر او که در گذشته در بخش ساختمانی کار میکرد، گفت که این ساختمان بنیان قوی نداشت. او از شرکتهای ساختمانیای گفت که برای کاهش هزینهها از مصالح کمتر استفاده کرده و مقررات ساختمانسازی را زیر پا میگذاشتند.
مصطفی گفت: «اگر ما ۱۰۰ تن آهن در ساختمان استفاده میکردیم، شرکتهای رقیب ۹۰ تن استفاده کردند. من همان زمان میدانستم که این کار به یک فاجعه منتهی خواهد شد.»
زلزله مرگبار ترکیه و سوریه بیش از ۳۷ هزار تلفات بر جای گذاشته است. زمین لرزه ۱۷ دلو ۱۴۰۱ قدرتمند بود، اما فساد و مدیریت بد شهری، آن را مرگبار ساخت. مراد گوینچ، کارشناس بخش برنامهریزی شهری گفت: «این به تمام معنا جنایت است. هر کسی در این کاسه دستی زده است.»
بعد از زلزله مرگبار ازمیر در سال ۱۹۹۹ که ۱۸ هزار نفر در آن جان باختند، حکومت ترکیه مقررات جدید ساختمانی را برای جلوگیری از حوادث مشابه ایجاد کرد. اما، ناظران میگویند که تطبیق این مقررات همواره با فساد، بیمسوولیتی و کوتاهبینی سیاسی توام بوده است.
به گفته آنان، به دست آوردن مجوز ساخت بلندمنزل در ترکیه آسان و نظارت حکومت بر اجرای مقررات در پروژهها ضعیف است. شرکتهای ساختمانی به ماموران دولتی رشوه میدهند تا از مقررات سفت و سخت ساختمانی پیروی نکنند.
مراد گوینچ به اکونومیست گفت که شرکتهای ساختمانی در آغاز پروژه به هیاتهای تفتیش دولتی نشان میدهند که از تمام مقررات پیروی میکنند، اما پس از آن، در جریان ساختوساز، از میزان و کیفیت مصالح ساختمانی میکاهند. به گفته او، در این جریان پول زیادی دست به دست میشود و به کیسه مقامات و ماموران دولتی ریخته میشود.
اکونومیست مینویسد که تطبیق ناهمسان مقررات ساختمانسازی نتایج مختلفی در این زمینلرزه داشته است. در حالیکه صدها نفر در انتاکیا، در جنوب عثمانیه، در زیر آوار خانههای مجلل خود دفن شدهاند؛ در شهرک ارزین، در مجاورت انتاکیا، حتا یک ساختمان فرو نریخته است.
شهردار منطقه در این مورد به رسانهها گفت که در ارزین در طول سالهای گذشته جلو تقلب در ساخت منازل گرفته شده بود. او با افتخار گفت: «وجدان ما پاک است.»
حکومت ترکیه از مشکل فساد و ساختوسازهای بدون مجوز آگاه بوده است. حکومت رجب طیب اردوغان در سال ۲۰۱۸ شرکتهای ساختمانیای را که مقررات ساختوساز را زیر پا گذاشته بودند، عفو کرد. حکومت فقط از آنها خواست تا جریمه بپردازند.
اکونومیست نوشت که این اقدام برای اردوغان سود مالی و سیاسی بالا داشت. زیرا، نه تنها صاحبان میلیونها جایداد مبالغ هنگفتی درخزانه دولت ریختند، بلکه ساکنان این ساختمانها نیز از این اقدام حکومت خشنود بودند و احساس می کردند که سرپناه خود را از دست ندادند.
نهاد مسوول تطبیق این برنامه اعلام کرد که نیمی از منازل در ترکیه استانداردهای ساختمانی را رعایت نکردهاند. اما، رئیسجمهور ترکیه در یک مراسم در شهر قهرمان مرعش با افتخار از برنامه عفو شرکتهای خاطی دفاع کرد. اردوغان به ۱۴۴ هزار ساکن آن شهر اشاره کرد که در اثر این برنامه «مشکل شان رفع شده است.»
حالا، در این شهر که به مرکز زلزله نزدیک بود، بیش از ۱۰۰۰ ساختمان فروپاشیده و تا اکنون مرگ ۶۰۰ نفر تایید شده است.
اکونومیست پیشبینی میکند که اردوغان احتمالا بهای گزاف سیاسی بابت این فساد و سوءمدیریت حکومت در بخش ساختوساز را خواهد پرداخت.
موسسه تحقیقاتی بروکینگز در امریکا در تحلیلی مینویسد که ملا هبتالله آخندزاده، رهبر طالبان یکدنده و آشتیناپذیر است و ملایعقوب گزینه عملگرا است و کار با او برای غرب آسانتر است.
در این تحلیل به جبهه مقاومت هم اشاره شده و آمده است که فعالیت مسلحانه این جبهه جایی را نمیگیرد.
واندا فلباب براون نویسنده این تحلیل میگوید که در میان رهبران طالبان اختلافات جدی برسر سیاستهای این گروه وجود دارد.
این تحلیلگر بر بنیاد صحبت با منابع افغان و غربی مدعی است که چهرههای عملگرای چون ملا برادر و سراج حقانی از ترس چندپارچگی گروه و اعدام شدن، با فرمانهای اخیر ملا هبتالله مخالفت نمیکنند.
با این که هیات مذاکرهکننده طالبان در دوحه بارها گفته بود که در سیاستهای قبلی این گروه در برابر جریانهای سیاسی و زنان تغییر به وجود آمده است، اما پس از قدرت گرفتن، طالبان دوباره زنان را از کار و تحصیل محروم کردند و به گفته براون، با تشکیل «حکومت یکدست پشتونی»، جریانهای سیاسی را از دایره دولت بیرون راندند.
براون به آن دسته از تحلیلگران و سیاستمداران غربی تعلق دارد که اخیراً با جدیت بحث طالبان میانهرو و تندرو را مطرح میکنند. آنها امیدوارند که شاخه عملگرا و معقولتر طالبان زمام قدرت را در افغانستان به دست بگیرد و در سیاستهای این گروه و رابطه با غرب تجدید نظر کند.
براون تاکید میکند که شورای علمای طالبان به رهبری ملا هبتالله در قندهار، به طور یکجانبه فرمانها و احکام تندروانه را در افغانستان تطبیق میکند. این درحالیست که شاخه میانهرو باور دارد که این سیاستها در بلندمدت طالبان را ضعیف ساخته و آنها کنترول خود را بر قدرت از دست میدهند.
براون مینویسد: «[طالبان عملگرا] میخواهند که حاکمیت گروه طالبان بر افغانستان دوام بیاورد. بنا به محاسبه آنان، اگر دشواریهای اقتصادی و انزوای بینالمللی طالبان تشدید شود؛ اگر چشمه کمکهای خارجی بخشکد، این گروه پایدار نخواهد ماند.»
از نظر براون، ملا عبدالغنی برادر، معاون رئیس الوزرا، ملا یعقوب، وزیر دفاع و سراج حقانی، وزیر داخله طالبان جز طالبان عملگرا اند.
هرچند این افراد، به خصوص سراج حقانی، از قدرت زیادی برخوردارند اما به گفته براون، توان اعمال فشار و ابراز مخالفت با تصمیمهای ملا هبتالله را ندارند. همچنین، کودتا و کنار زدن امیرالمومنین طالبان در مرحله فعلی برای آنها ممکن نیست.
از نظر براون، ملا برادر و ملا یعقوب و سراج حقانی به یک دیگر اعتماد کافی ندارند و متحد نیستند. برای آنها همراه کردن بخش عمدهای از فرماندهان طالبان با خود دشوار است. از سوی دیگر، خطر این وجود دارد که برخی از این چهرهها جان خود را در اثر مخالفتهای داخلی از دست بدهند و گروه طالبان در اثر زد و خورد درونی چند پارچه شود.
نکته مهم دیگر در تحلیل این پژوهشگر موسسه بروکینگز این است که حذف ملا هبتالله کشاکش داخلی برسر جانشینی را به وجود میآورد. در حالیکه ملا برادر و ملا یعقوب خواهان رسیدن به راس قدرت اند، اما پاکستان بیشتر به سراج الدین حقانی متمایل است. در عین حال طالبان قندهاری از جمله یعقوب و برادر دلیلی برای حمایت از حقانی ندارند.
به گفته نویسنده، جبهه مقاومت توان به چالش کشیدن طالبان را ندارد و اختلافات داخلی طالبان اگر منجر به جنگ داخلی دیگر شود، برندهای جز داعش نخواهد داشت.
کریستوفر میلر، وزیر دفاع امریکا در حکومت دانلد ترامپ، در کتاب جدیدش میگوید با وجودی که ایالات متحده میدانست ارتش افغانستان سقوط میکند، اما از این کشور بیرون شد.
مقامهای ارشد نظامی ایالات متحده پیشتر گفته بودند که سقوط افغانستان برای آنها غافلگیرکننده بوده است.
کتاب کریستوفر میلر زیر عنوان «وزیر سرباز» روز سهشنبه منتشر شد. او در این کتاب ۵۳ بار از افغانستان نام برده است.
جنرال مارک میلی و جنرال فرنک مکنزی پس از سقوط کابل اعلام کردند که آنها از سقوط سریع نیروهای امنیتی افغانستان غافلگیر شدند و پیشبینی نمیکردند که ارتش افغانستان این قدر سریع سقوط میکند.
کریستوفر میلر از سال ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۱ وزیر دفاع امریکا بود. او قبلاً در مرکز مبارزه با تروریسم در وزارت دفاع امریکا، شورای امنیت ملی این کشور و نیروهای ویژه در عراق و افغانستان کار کرده است.
سقوط افغانستان "قابل پیشبینی بود"
آقای میلر میگوید که ایالات متحده میدانست که نیروهای امنیتی افغانستان در نبود نیروهای امریکایی بلافاصله فرو میپاشد. او مینویسد: «اظهارات مقامات وزارت دفاع امریکا که فروپاشی ارتش افغانستان در سال ۲۰۲۱ قابل پیشبینی نبود، کاملا نادرست است. من باور دارم که جنرال مارک میلی و جنرال فرنک مکنزی یا دروغ میگویند یا به شدت بیکفایتاند. نمیدانم کدامش بدتر است.»
جنرال مارک میلی، رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح امریکا و جنرال فرانک مکنزی، فرمانده پیشین سنتکام چند هفته پس از سقوط کابل، در کانگرس امریکا گفتند که آنها از سقوط سریع نیروهای امنیتی افغانستان غافلگیر شدند و پیشبینی نمیکردند که ارتش افغانستان این قدر سریع سقوط میکند.
با خروج نیروهای بینالمللی از افغانستان در اگست سال ۲۰۲۱، اشرف غنی، رئیسجمهور پیشین افغانستان از کابل فرار کرد و دولت افغانستان به دست طالبان سقوط کرد.
کریستوفر میلر میافزاید که همه اعضای نیروهای ارتش و استخبارات امریکا که با نیروهای امنیتی افغانستان از نزدیک کار میکردند، میدانستند که ارتش افغانستان بدون حمایت امریکا بلافاصله فرو میپاشد.
او مینویسد: «نیروهای افغان هربار که به عملیات میرفتند، اصرار داشتند که اگر با کمبود مواد غذایی، اسلحه، سوخت و مرمی مواجه نشوند، میجنگند، اما واقعیت این بود که آنها به تنهایی قادر به جنگ نبودند. وقتی نیروهای ما خارج شدند، چیزی که قابل پیشبینی بود، اتفاق افتاد؛ ارتش افغانستان سقوط کرد.»
گل آغا شیرزی یک «کثافت» بود
کریستوفر میلر، وزیر دفاع زمان ترامپ در بخشی این کتاب میگوید او از جمله افرادی بوده که در سال ۲۰۰۱ وظیفه داشت تا امنیت حامد کرزی، رئیسجمهور اسبق افغانستان را در قندهار تامین کند تا نشست بن به نتیجه برسد. آن زمان جنرال میلر عضو نیروهای خاص امریکا بوده است. او در کتابش مینویسد در آن زمان در قندهار با گل آغا شیرزی آشنا شده است. کسی که به گفته او در قندهار نفوذ داشت و برای تامین امنیت میتوانست کمککننده باشد.
کریستوفر میلر میگوید بعد از چند عملیات علیه طالبان در نقاط مرزی قندهار با پاکستان، متوجه شده است که گل آغا شیرزی روابط مشکوکی داشته و گاهی سعی میکرده برای بهدست آوردن پول، از حملات غیر واقعی گزارش دهد و با طالبان معامله کند. جنرال میلر میگوید: «گل آغا شیرزی، یک کثافت بود.»
آقای شیرزی سیاستمدار افغان است که در دو دهه گذشته در سمتهای مختلفی از جمله به عنوان والی و وزیر کار کرده است.
خروج از افغانستان؛ اداره کشور به ما مربوط نیست
کریستوفر میلر مینویسد وقتی تصمیم خروج از افغانستان در کاخسفید گرفته میشد، استدلال اصلی این بود که امریکا در افغانسان افراد کلیدی القاعده را کشته است و اینکه مردم افغانستان کشور خود را چگونه اداره میکنند، به ایالات متحده ربطی ندارد. به گفته میلر، راهحل خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، مذاکره با طالبان بود.
او مینویسد هر چند طرح ترامپ برای خروج سریع از افغانستان، تقریبا سه سال توسط مقامات وزارت دفاع از جمله مارک اسپر، وزیر دفاع اداره دانلد ترامپ، مارک میلی، رئیس ستاد مشترک ارتش نادیده گرفته شد. کریستوفر میلر مینویسد «اما من با ترامپ موافق بودم و میخواستم طرح او برای خروج از افغانستان را اجرایی کنم. دکترین ترامپ واضح بود: سربازان امریکایی را خانه برگردانید و برای مقابله با چین آماده شوید.»
میلر در کتاب خود مینویسد استدلال سازمان استخبارات مرکزی امریکا (CIA) و وزارت دفاع این بود که حداقل ۸ هزار و دو صد سرباز در افغانستان باقی بمانند تا از شکست استراتژیک در این کشور جلوگیری شود و تروریستها نتوانند از افغانستان، خاک امریکا را مورد حمله قرار دهند. به گفته او اما تصمیم کاخ سفید این بود که سربازان حتما از افغانستان خارج شوند.
مشکلات فرهنگی در ساختار ارتش افغانستان
وزیر دفاع پیشین امریکا در کتابش مینویسد که مشکلات فرهنگی و برخوردهای قبیلهای در ساختار ارتش، یکی از دلایل شکست نیروهای امنیتی افغانستان بود. به گفته او سربازان افغان انگیزه دیگر نداشتند و فقط برای معاش میجنگیدند، هر چند معاش شان بسیار کم بود. او مینویسد: «بیسوادی یک مشکل بود. زمان میبرد تا سربازان افغان را آموزش دهیم. فرهنگ و نرمهای اجتماعی نیز در این جنگ تاثیرگذار بودند. من این موارد را دست اول تجربه کردم. ریشههای قبیلهای و قومی سربازان همه چیز را متاثر کرده بود.»
او میافزاید که جنگ با طالبان پیچیدگیهای اجتماعی داشت، طالبان با سربازان امریکایی در روستاها جنگ میکردند اما وقتی نیروهای امریکایی عملیات میکردند، جنگجویان طالبان سلاحهای کوچک خود را پنهان میکردند و میگفتند که ما غیرنظامی هستیم.
وزیر دفاع سابق امریکا میگوید پدیدهها و ارزشهای جهان مدرن در جامعه افغانستان بیگانه و خارجی هستند: «هرکس که فکر کرده بود افغانستان میتواند به یک جامعه مدرن تبدیل شود و عضو ملتهای مدرن شود، به شدت دچار توهم بوده است.»
"با اشغال نمیتوان بهشت ساخت"
کریستوفر میلر در بخشی این کتاب توضیح میدهد که دلیل عدم موفقیت امریکا در افغانستان و عراق این بود که سیاستمداران و جنرالان ارتش در واشنگتن باور داشتند که با لشکرکشی میشود دموکراسی را مستقر کرد.
او میگوید که شکست دادن و برطرف کردن حکومتها نیازمند درک فرهنگ، فهم زبان و رضایت مردمان همان کشورهاست و این امر تنها کار ارتش نیست. به گفته وزیر دفاع سابق امریکا، جنرالان نظامی فریب سیاستمداران را میخورند که برای بهدست آوردن اهداف سیاسی خود، از ارتش استفاده میکنند.
وزیر دفاع پیشین امریکا با اشاره به جنگ امریکا در عراق میگوید صدام حسین سلاح هستهای نداشت و «ما تعداد زیاد از غیرنظامیان عراقی و سربازان خود را برای یک دروغ کشتیم.»
به گفته او بخشی از ناکامی نظامی امریکا در افغانستان، جنگهای چریکی بود. اما او میگوید جنگهای چریکی در واشنگتن جدی گرفته نمیشود. جنرال میلر مینویسد که آدمهای زیاد در اتاقهای فکر وقتی به استراتژی جنگ فکر میکنند، معمولا جنگ با سلاحهای سنگین و پیشرفته را مدنظر دارند زیرا به گفته او، چون پول زیاد در آن دخیل است.
کریستوفر میلر میگوید سیاستمداران و شرکتهای اسلحهسازی همیشه میخواهند که جنگها با سلاحهای پیشرفته انجام شوند و پول هنگفت دخیل باشد. او مینویسد در وزارت دفاع امریکا، همه چیز در محور پول پیشمیرود و در اجرای برنامههای امنیتی پولهای زیاد خرج میشود. او تاکید میکند واقعیت این است که «با اشغال بهشت ساخته نمیشود» بلکه باید روانشناسی، فرهنگ و شناخت از مردم بیشتر مورد توجه قرار گیرد.
کریستوفر میلر در کتاب جدید خود ۵۳ بار از افغانستان نام برده است
ترامپ "میخواست ایران را بمباران کند"
کریستوفر میلر همچنین در کتابش مینویسد دانلد ترامپ میخواست ایران را بمباران کند، اما جنرالهای ارتش مشورت دادند که چنین کاری پیامدهای ناگواری خواهد داشت.
کریستوفر میلر در بخشی این کتاب میگوید که رئیس جمهور ترامپ، در کاخسفید جلسه برگزار کرد تا درباره ایران تصمیم بگیرد. به گفته میلر، در این جلسه مایک پامپئو، وزیر خارجه، جنرال مارک میلی، رئیس ستاد مشترک و شمار دیگر از مقامات ارشد امنیتی امریکا حضور داشتند. کریستوفر میلر مینویسد در این جلسه ترامپ گفت: «چرا ایران را بمباران نکنیم؟»
وزیر دفاع سابق امریکا مینویسد که اشتراک کنندگان این جلسه به ترامپ مشورت دادند که امریکا میتواند ایران را مورد بمباردمان قرار دهد اما پیامدهای آن بد خواهد بود.
به گفته آقای میلر، شرکتکنندگان این نشست به ترامپ گفتند که در صورت حمله امریکا به ایران، ایالات متحده وارد یک جنگ دیگر خواهد شد که در آن صورت سربازان بیشتر آمریکایی کشته خواهند شد و بهتر است به ایران حمله نکنیم.
جو بایدن، رئیس جمهور امریکا، شام سهشنبه درکانگرس نطق سالانه خود را ارائه میکند که به «سخنرانی وضعیت کشور» معروف است.
این اولین سخنرانی بایدن در کانگرس است که ریاست مجلس نمایندگان آن را کوین مککارتی، از حزب جمهوریخواه، به عهده دارد.
مککارتی میتواند طرحهای پیشنهادی جو بایدن را به چالش بکشد.
انتظار میرود جو بایدن در نطق سالانه خود در نشست مشترک مجلس نمایندگان و مجلس سنا، از برنامههای اقتصادی خود دفاع کند و درباره بحران اوکراین، لایحههای پیشنهادی بهداشت وکمکهای اجتماعی، اصلاحات مهاجرتی و ایجاد هماهنگی میان دو حزب، سخن بگوید.
افزون بر این، انتظار میرود آقای بایدن ازا ین سخنرانی که دهها میلیون بیننده خواهد داشت، به عنوان کمپین انتخاباتی ریاست جمهوری ۲۰۲۴ استفاده کند.
انتخابت ریاست جمهوری ۲۰۲۴
جو بایدن هنوز نامزدی خود را برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۴ اعلام نکرده است. اما براساس گزارش رسانههای امریکایی، سخنرانی بایدن در کانگرس خطمشی انتخاباتی او را تعیین خواهد کرد.
نیویارکتایمز گزارش داد که بایدن کمپین انتخاباتی خود را در ماه اپریل رسما آغاز میکند. او در حالی میخواهد خود را برای دور بعد نامزد کند که براساس آخرین نظرسنجی اسوشیتدپرس، تنها ۳۷ درصد دموکراتها (هم حزبیهای آقای بایدن) میخواهند که او دوباره خود را نامزد کند. این آمار در سال گذشته، قبل از انتخابات میان دورهای، ۵۲ درصد بود.
خیلیها یک دلیل این بیعلاقگی را پیر بودن جو بایدن ذکر کردهاند. جو بایدن با ۸۰ سال سن، پیرترین رئیس جمهور تاریخ امریکاست. برخی پاسخدهندگان نظرسنجی گفتند: «سن این پیرمرد یک مشکل است، زیرا مردم بر سرفهها، عدم تعادل در راه رفتن و گافزدنهای او واقف هستند. باید یک جوانتر شغل پر استرس ریاست جمهوری را به عهده بگیرد».
امریکای واحد؛ بایدن در جستوجوی همکار
بایدن در حالی نطق سالانه خود را ایراد میکند که کشورش از نظر سیاسی بسیار دوقطبی شده است. ریاست جمهوری و مجلس سنا بدست دموکراتها و مجلس نمایندگان بدست جمهوریخواهان است.
بایدن برای تصویب لایحهها نیازمند همکاری قانونگذاران جمهوریخواه است. او سعیخواهد کرد پیامی ارائه کند که تا حدی بتواند هر دو جزب را متحد کند و به دو قطبی بودن واشنگتن نیفزاید. این کار با توجه به اختلافات فکری و حزبی دموکراتها و جمهوریخواهان، بسیار دشوار و شاید هم محال باشد.
جوبایدن که دومین نطق سالانه خود را بیان میکند، سعی خواهد کرد سخنی بگوید که برای مخاطبان جمهوریخواه و دموکرات جذابیت داشته باشد.
برخی تاریخ نویسان امریکایی، شرایط امسال بایدن در سخنرانی سالانهاش را با شرایط سخنرانی بیل کلینتون در سال ۱۹۹۵مقایسه میکنند که برای نامزدی دور دوم ریاست جمهوری با دشواری مواجه بود.
او سعی کرد با کلمات زیبا، خوشرویی و پیام متحدانه از نطق سالانه به عنوان یک کمپین انتخاباتی استفاده کند. در آن زمان نیز اکثریت مجلس نمایندگان در اختیار حزب جمهوریخواه بود.
البته، دست جو بایدن خالی نیست و خبرهای خوبی برای امریکاییها دارد. اکنون، میزان بیکاری به ۳.۴ درصد، در پایینترین حد خود در ۵۰ سال گذشته رسیده است.
بحران افغانستان و تحقیقات کنگرس
جو بایدن درحالی نطق سالانه خود را ایراد میکند که برخی قانونگذاران برجسته جمهوریخواه هشداردادهاند که از شخص بایدن و اداره او درباره خروج «فاجعهبار» از افغانستان، پرونده هانتر بایدن پسرش و کشف اسناد محرم از اقامتگاهش تحقیق میکنند. مایکل والتز، چهره برجسته مجلس نمایندگان از حزب جمهوریخواه گفته است که پرونده افغانستان را باز میکند.
او از رویا رحمانی، سفیر پیشین افغانستان در واشنگتن نیز دعوت کرده تا در نطق سالانه جو بایدن شرکت کند و اطلاعاتی درباره وضعیت شکننده زنان در حاکمیت طالبان با قانونگذاران شریک کند.
بازرسان جمهوریخواه گفتهاند که سوابق تجاری هانتر بایدن را نیز بررسی میکنند. او متهم است که از موقعیت پدرش در زمان ریاست جمهوری اوباما سواستفاده تجاری است.
نگرانی کاخسفید از اشتباهات لفظی جو بایدن
نزدیکان جو بایدن در کاخسفید نگراناند که او مبادا جملات را در سخنرانی سالانه خود اشتباه تلفظ کند. برخی از آنان به روزنامه نیویارکتایمز گفتهاند که آنها سعی میکنند جملات متن سخنرانی را کوتاه و هماهنگ ترتیب بدهند.
آقای بایدن در سخنرانی سال گذشته گفت که «ایرانی» وقتی منظورش «اوکراینی» بود؛ گفت «امریکا» وقتی منظورش ایالت «دلور» بود و گفت «سود» وقتی منظورش «قیمتها» بود.
آقای بایدن اولین رئیس جمهور نیست که پس از شکست حزبی در انتخابات میان دورهای، با چالش اکثریت نمایندگان مخالف در مجلس نمایندگان روبروست. هر چهار رئیس جمهور اخیر حداقل یک مجلس از کانگرس را در دوران تصدی خود از دست دادند و مجبور شدند، هر کدام به روش خود، برای تصویب لایحههای پیشنهادی، موافقت نمایندگان مخالف را بدست بیاورند.
سخنرانی آقای بایدن ساعت ۹ شب به وقت واشنگتن خواهد بود. از چند روز به این طرف، تدابیر امنیتی در اطراف کانگرس افزایش یافته است. مقامات اطلاعاتی امریکا روز جمعه هشدارداده اند که تهدیدات امنیتی در آستانه سخنرانی بایدن بالاست و به همین منظور، نیروهای بیشتری در اطراف کانگرس جابجا شده است.
وزیر خارجه اسبق امریکا در کتابش میگوید او با رهبران زیادی دیدار کرده و اشرف غنی بدترینشان بوده است.
مایک پامپئو نوشت: "غنی متقلبی تمامعیار بود که برای رسیدن به قدرت جان سربازان امریکا را هدر داد؛ هرگز آماده نبود برای کشورش ازخودگذری کند و خطر را بپذیرد. حالم را بههم میزد."
کتاب هرگز کوتاه نیا، نوشته مایک پامپئو، وزیر خارجه حکومت دانلد ترامپ به تازگی منتشر شده است.
او که در زمان ماموریتش به عنوان وزیر خارجه امریکا، پیمان صلح ایالات متحده و گروه طالبان امضا شد، بخشهایی از این کتاب را به افغانستان اختصاص داده است.
آقای پامپئو نوشته است وقتی مذاکرات صلح با طالبان شدت گرفت، اشرف غنی همیشه یک مشکل بر سر راه مذاکرات بود.
"بدتر" از پوتین و کیم جونگ اون
مایک پامپئو در این کتاب مینویسد: "من با رهبران زیادی دیدار کردم، اما اشرف غنی بدترینشان بود. این را که میگویم، به خوبی منظور را توضیح میدهد وقتی ولادیمیر پوتین، شی جینگ پینگ و کیم جونگ اون (رهبران روسیه، چین و کوریای شمالی) در فهرست باشند."
او در کتابش میگوید اشرف غنی و عبدالله عبدالله به باندهای فساد اجازه دادند که میلیونها دالر از کمکهای امریکا را دزدی کنند.
اشرف غنی رئیسجمهور پیشین افغانستان در نیمه اگست ۲۰۲۱ از کابل فرار کرد و با گریختن او افغانستان به دست طالبان سقوط کرد. عبدالله عبدالله، شریک او در حکومت وحدت ملی بود و در دور دوم ریاستجمهوری آقای غنی، رئيس شورای عالی مصالحه افغانستان شد.
مایک پاپمپئو درباره اشرف غنی مینویسد: "اشرف غنی، در میان رهبران افغان فاقد اعتبار بود و هرگز یک رهبر مناسب برای آن کشور جنگزده و چند پارچه نبود."
اشتباه امریکا درباره ارتش افغانستان
وزیر خارجه پیشین امریکا در فصل مربوط به افغانستان نوشته است که یکی از اشتباههای امریکا در افغانستان این بود که کوشید ارتشی به سبک ارتش امریکا در آن کشور بسازد. این استراتژی به باور آقای پامپئو درست نبود و کارایی نداشت.
به گفته مایک پامپئو، امریکا نیروهای امنیتی افغان را با استفاده از تجهیزات پیشرفته، از جمله استفاده از حملات هوایی، آموزش داد در حالی آنها باید برای جنگهای چریکی و نبرد در در کوهها آموزش میدیدند.
آقای پامپئو تصریح کرده است که نیروهای امنیتی افغان خوب میجنگیدند، اما از حمایت ساختاری ملکی حکومت افغانستان برخوردار نبودند، زیرا به گفته او، همه ساختارهای دولت را فساد احاطه کرده بود و اشرف غنی و عبدالله عبدالله اجازه دادند باندهای فساد میلیونها دالر پول کمکی امریکا را دزدی کنند.
"غنی در امریکا دوستان بیشتری داشت تا افغانستان"
به باور وزیر خارجه اسبق امریکا، آقای غنی "در آمریکا، بیشتر از افغانستان دوستانی داشت". او میگوید: من بارها برایش یادآوری کردم و سعی کردم او تغییر کند اما فایده نداشت.
مایک پامپئو در بخشی از این کتاب درباره رئیسجمهور پیشین افغانستان نوشته است که اشرف غنی در میان مردم افغانستان و رهبران سیاسی این کشور، اصلا محبوبیت نداشت و فاقد اعتبار بود.
او میگوید: "هربار که با رهبران سیاسی و حتی نمایندگان طالبان دیدار میکردم، از غنی شکایت داشتند. غنی بیشتر عمر خود را در امریکا، سازمانهای لابیگری واشنگتن، و حلقات سیاسی و اکادمیک امریکا گذرانده بود و رهبر مناسب برای افغانستان نبود".
وزیر خارجه پیشین امریکا اخیراً نیز در مصاحبهای گفت که اشرف غنی با روند صلح مخالف بود و در انتخابات بیشتر از رقیب خود تقلب کرد.
خروج از افغانستان
مایک پامپئو در کتابش نوشته است آمریکا در سال ۲۰۱۷ به این نتیجه رسید که افغانستان دیگر تامینکننده منافع کاخ سفید نیست. به گفته او "امریکا به اهدافی که میخواست رسیده بود. از جمله کشتن رهبران القاعده. تا آن زمان حدود ۲۰۰ عضو القاعده در افغانستان حضور داشتند اما رهبران شان به ایران فرار کرده بودند."
وزیر خارجه پیشین امریکا نوشته است که این کشور رهبران القاعده و شبکههای تروریستی را در مرزهای ایران و چین از بین میبرد و این بیشتر به نفع آن کشورها بوده است. او نوشته است که برخی از نزدیکان دانلد ترامپ پیشنهاد کردند که حضور امریکا در افغانستان بیشتر در محور فعالیت نهادهای فعال مربوط به سازمان استخبارت امریکا، سیا، باشد؛ نه حضور پرهزینه نظامی.
مایک پامپئو تاکید کرده است که آقای ترامپ میخواست از افغانستان بیرون شود و در تلاش بود که در صورت نیاز یک واحد کوچک نظامی امریکا در افغانستان بماند و سازمان استخبارات مرکزی امریکا (CIA) فعالیتهای تروریستها را زیر نظر داشته باشد تا خطری برای آمریکا نباشند. با این حال، آقای پامپئو میگوید جو بایدن، رئیسجمهور کنونی امریکا با شیوه فاجعهباری از افغانستان بیرون شد.
روزنامه اسپانیایی ال پائیس روایتی از تلاش طالبان برای مجبور کردن دانشجویان دختر به ازدواج نشر کرده است.
فوزیه(نام مستعار) دانشجوی پزشکی که مخفیانه در کابل زندگی میکند، گفت نیروهای طالبان از روی اطلاعات دانشجویان، دختران را شناسایی کرده و آنها را وادار به ازدواج با خود میکنند.
فوزیه ۱۷ ساله نزدیک به یک ماه است که در کابل مخفیانه زندگی میکند. این دانشجوی سال اول پزشکی در یک تماس ویدیویی از کابل، به روزنامه الپائیس گفت که در ۲۹ سنبله ناگهان به بهانه یک امتحان به دانشگاه خواسته شد. زمانی که او فقط زنان جوان و طالبان را در آنجا دید، متوجه شد که این یک دام بوده است.
پس از آن که طالبان به دختران گفتند آنها دیگر نمیتوانند به تحصیل ادامه دهند، «شروع به انتخاب دانشجویان مورد علاقه خود از جمله من کردند و به ما گفتند که باید با آنها ازدواج کنیم.»
فوزیه موفق به فرار از آنجا و بازگشت به خانه شد، اما ساعاتی بعد نیروهای طالبان وارد خانهاش شدند و از والدینش خواستند دخترشان را به عقد یک طالب در آورند. فوزیه معتقد است که طالبان نشانی خانه او را از روی اطلاعات دانشجوییاش به دست آورده بودند.
خدیجه امین، یک خبرنگار افغان در تبعید در اسپانیا به ال پائیس تأیید کرد که «طالبان از اطلاعات شخصی موجود در سوابق ثبت نام دانشگاه برای یافتن این زنان جوان استفاده میکنند.» امین از دیگر زنان افغان که تجارب مشابهی داشتند، نیز گزارش تهیه کرده است.
طالبان بار اول موفق نشدند فوزیه را به چنگ آورند. پدرش مداخله کرد و به دلیل محافظت از دخترش به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت. پای فوزیه نیز در این درگیری زخم برداشت. پدر فوزیه چند روز بعد وقتی طالبان را دید به خانه برگشت و فوزیه را با عجله از خانه بیرون برد و پنهانش کرد. طالبان از پدر فوزیه بازجویی کردند، اما او از افشای محل اختفای دخترش خودداری کرد. آنها او را بردند و یک هفته بعد دستوپا شکسته و در حالت کما او را به خانوادهاش تحویل دادند.
فوزیه عکسی از پدرش که یک معلم ۳۷ ساله است، به الپائیس فرستاد که روی تخت شفاخانه دراز کشیده و به یک دستگاه تنفس مصنوعی متصل است. قفسه سینه او فرو رفته به نظر میرسد و سرش پانسمان شده است. مادر فوزیه نیز توسط طالبان مورد ضرب و شتم قرار گرفت و طفلی که در شکم داشت سقط شد.
خانواده فوزیه از زمان ورود طالبان به خانه شان فیلم گرفتند. در این فیلم طالبان که در کنار یک موتر شاسی بلند سفید ایستادهاند، جلو خانه فوزیه دیده میشوند. مادر فوزیه در جریان این تماس تصویری به الپائیس گفت مردانی که در فیلم دیده میشوند وارد خانه آنها شدند و از آنها بازجویی کردند.
اکنون، فرار تنها گزینه فوزیه برای خلاصی از چنگ طالبان است. او خود را برای آنچه به خانوادهاش اتفاق افتاده شدیداً سرزنش می کند.
سرگذشت فوزیه داستان نادر از سرنوشت تلخ زنان در افغانستان نیست. در ماه سنبله، دختر جوانی به اسم الهه دلاورزی در چند ویدئو که در توییتر منتشر شد، گفت که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و مجبور به ازدواج با قاری سعید خوستی، سخنگوی سابق وزارت داخله طالبان شده است.