نشریه تحقیقی «د پرنت» هند نوشته که پیش از کشته شدن خلیلالرحمان حقانی، تصمیم طالبان برای وضع مالیات در مناطق تحت کنترول شبکه حقانی، که بیش از یک قرن از پرداخت آن معاف بودند، موجب افزایش تنش بیشتر بین طالبان در کابل و قندهار شده بود.
پراوین سوامی، سردبیر نشریه هندی «د پرینت» در مقاله پژوهشی خود به ساختار شبکه حقانی و روابط آن با پاکستان و غرب پرداخته است. او در این مقاله گفته که کشته شدن خلیل حقانی مانند حضور برادرش در دهه ۹۰ میلادی "تاثیرات جهانی" خواهد داشت.
پیشینه شبکه حقانی: از جهاد تا تروریزم جهانی
در این مقاله گفته شده که شبکه حقانی بهعنوان یکی از قدرتمندترین گروههای شبهنظامی در افغانستان و پاکستان، نقشی محوری در تحولات سیاسی و نظامی منطقه ایفا کرده است. خلیلالرحمان حقانی، برادر جلالالدین حقانی، بنیانگذار این شبکه و کاکای سراجالدین حقانی، وزیر داخله حکومت طالبان، یکی از معماران حملات مرگبار در افغانستان شناخته میشد.
مقاله یادآور میشود که شبکه حقانی مسئول بیش از هزار حمله انتحاری در افغانستان بوده و طی دهههای گذشته با حمایت اطلاعات نظامی پاکستان (آیاسآی) و دریافت کمکهای مالی و تسلیحاتی از سازمانهای خارجی، به یک نیروی ترسناک در منطقه تبدیل شده است.
سراجالدین حقانی، وزیر داخله طالبان، در سخنرانیای به تاریخ ۵حوت۱۴۰۰ در یک گردهمایی در شهر قندهار اعلام کرد که تنها در یک و نیم دهه گذشته، ۱۰۵۰نفر از اعضای گروه او، یعنی شبکه حقانی، حملات انتحاری انجام دادهاند. او در این سخنرانی از طرفدارانش خواست تا مهاجمان انتحاری را فراموش نکنند.
تاریخچه همکاری با گروههای افراطی
بر اساس این مقاله، همکاری شبکه حقانی با گروههای افراطی ریشهای عمیق دارد. در فبروری ۱۹۹۵ میلادی گروه افراطی حرکتالانصار که متشکل از جنگجویان سابق جهاد افغانستان بود، حملهای مرگبار را در کراچی ترتیب داد. این گروه تحت فرماندهی جلالالدین حقانی رهبر این شبکه فعالیت میکرد و هدفش گسترش «جهاد دایمی» در منطقه بود. امریکاییها در آن زمان تلاش کردند تا جلالالدین حقانی را متقاعد کنند که اسامه بنلادن، رهبر القاعده را تحویل دهد، اما او این درخواست را با خونسردی رد کرد.
نبرد قدرت در درون طالبان
نویسنده مقاله به اختلافات داخلی طالبان پیش از کشته شدن خلیلالرحمان حقانی اشاره میکند؛ از جمله به انتقاد سراجالدین حقانی، وزیر داخله طالبان از هبتالله آخندزاده رهبر این گروه که مخالفان این گروه را تکفیر کرده و آنان را «کافر» نامیده است.
همچنین، تصمیم طالبان برای وضع مالیات در مناطق تحت کنترول شبکه حقانی که بیش از یک قرن معاف بودند، تنشهای اقتصادی و قدرتطلبی میان دو جناح را تشدید کرده بود. به باور نویسنده این اختلافات ایدئولوژیک و اقتصادی، به بیثباتی درونی طالبان و تقویت احتمالی گروههای افراطی مانند داعش منجر میشود.
در مقاله آمده است که شبکه حقانی که زمانی توسط یک افسر ارشد استخبارات امریکا به عنوان «بازوی واقعی» سازمان استخبارات نظامی پاکستان (آیاسآی) توصیف شده بود، اکنون به نظر میرسد که از کنترول اسلامآباد خارج شده است.
نویسنده میافزاید اسلامآباد از ناکامی شبکه حقانی در میانجیگری برای برقراری آتشبس میان تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) و حکومت پاکستان ناخوشنود است.
ترور خلیل حقانی: مرگ در سایه اختلافات داخلی و دشمنیهای قدیمی
خلیلالرحمان حقانی در یک حمله انتحاری که گروه داعش مسئولیت آن را برعهده گرفت، کشته شد.
نویسنده مقاله اشتراک نکردن هبتالله آخندزاده، رهبر گروه طالبان، در مراسم تشییع جنازه و مراسم فاتحهخوانی خلیلالرحمان حقانی را نشاندهنده تضاد دیرینه و تشدید اختلافات درونگروهی طالبان میداند.
رابطه پنهان با داعش: اتحادهای موقت و رقابتهای مرگبار
در این گزارش به توافقات پنهانی شبکه حقانی با گروه داعش نیز اشاره شده است. گفته شده است که این دو گروه در سال ۲۰۱۷ در منطقه زابل افغانستان به توافق رسیده بودند که با یکدیگر در انجام حملات انتحاری در کابل همکاری کنند.
آقای سوامی معتقد است که در سال ۲۰۱۸ شبکه حقانی میان داعش و سازمان اطلاعات نظامی پاکستان «توافقی مخفیانه» برقرار کرد که به داعش اجازه میداد در خاک پاکستان فعالیت کند، به شرط آنکه از انجام حملات در پاکستان خودداری کند.
پیامدهای جهانی ترور خلیل حقانی
در مقاله میخوانیم که کشته شدن خلیلالرحمان حقانی صرفاً یک انتقامجویی تروریستی نبود، بلکه در سایه کشمکشهای قدرت در داخل گروه طالبان رخ داده است. این رویداد میتواند به تشدید اختلافات داخلی طالبان منجر شود و داعش از این فرصت برای گسترش نفوذ خود در افغانستان و فراتر از آن بهرهبرداری کند.
نویسنده مقاله معتقد است که ترور خلیلالرحمان حقانی، مشابه با ظهور برادرش جلالالدین حقانی در دهههای گذشته، میتواند پیامدهای بینالمللی داشته باشد. گفته شده که با توجه به سوابق طولانی شبکه حقانی در همکاری با گروههای تروریستی و رابطه متناقض با قدرتهای منطقهای، تحولات جدید احتمالاً تأثیر مستقیمی بر امنیت جهانی خواهد گذاشت.
نتیجهگیری: آیندهای مبهم برای افغانستان و منطقه
در مقاله آمده است که ترور خلیلالرحمان حقانی و افزایش تنشهای درونی طالبان نشاندهنده نبرد قدرتی بیپایان در افغانستان است که پیامدهایش محدود به مرزهای این کشور نخواهد ماند.
مقاله هشدار میدهد که قدرتگیری دوباره شبکههای تروریستی در افغانستان و عدم کنترول طالبان بر گروههای افراطی، میتواند این کشور را به کانون بحرانهای جدید جهانی تبدیل کند.
در پایان نویسنده این مقاله تأکید میکند که کشمکشهای داخلی طالبان، بازیهای اطلاعاتی منطقهای و رابطه پیچیده با پاکستان، همه عواملی هستند که آینده امنیتی منطقه را با ابهام و خطر مواجه میکنند. داعش نیز با سوءاستفاده از خلأ قدرت در افغانستان، در تلاش برای ایجاد پایگاههای جدید و گسترش حملات تروریستی در سطح جهانی است.
خلیلالرحمان حقانی، وزیر مهاجرین و عودتکنندگان طالبان، ساعت ۲ بعد از ظهر چهارشنبه در یک حمله انتحاری در کابل جان باخت. مهاجم انتحاری، پس از عبور از پاسگاههای امنیتی، خود را به مقر وزارت رسانده و منتظر حقانی بود.
وقتی حقانی از موتر حاملش پایین شد و با حاضران احوالپرسی کرد، مهاجم که ظاهرا یک دست و پایش قطع بود، خود را به او رسانده و جلیقه انتحاری جاسازیشده در بدنش را منفجر کرد.
در این رویداد، شماری از محافظان حقانی و کارمندان وزارت مهاجرین نیز کشته و زخمی شدند. ساعاتی بعد، داعش مسئولیت این حمله را برعهده گرفت. سخنگوی طالبان اما پیش از اعلام داعش، این حمله را کار «خوارج» خوانده بود. طالبان از گروه داعش با عنوان «خوارج» یاد میکنند.
خلیلالرحمان حقانی، دومین و بلندپایهترین مقام طالبان است که طی سه سال اخیر ترور شده است. پیشتر، داوود مزمل، والی طالبان در بلخ، نیز در حمله مشابهی در مقر ولایت کشته شده بود که مسئولیت آن را نیز داعش پذیرفت.
فرد اول شبکه حقانی
گرچه بهصورت رسمی، سراجالدین حقانی رهبر شبکه حقانی محسوب میشود، اما ستون اصلی این شبکه خلیلالرحمان حقانی بود. هنگامی که سراج از صحنه غایب بود، خلیل حقانی مسئولیت مدیریت ارتباطات، منابع و فعالیتهای سیاسی و نظامی این شبکه را به عهده داشت. جایگاه ویژه او در مشرقی به ویژه در میان قوم زدران نیز به قدرت و نفوذش میافزود.
حقانی فردی سرزنده، جاهطلب و قدرتطلب بود. او از نخستین رهبران طالبان بود که پس از پیروزی این گروه به کابل آمد و مدیریت اوضاع را به دست گرفت. در جریان تقسیم کرسیهای دولتی، او بهشدت با جناح قندهار کشمکش داشت. گزارشهایی از درگیری فیزیکی وی با ملابرادر نیز منتشر شد.
در نتیجه این جاهطلبیها، شبکه حقانی توانست سهم قابل توجهی را در کرسیهای دولتی در کابل و ولایات به دست آورد.
مرگ خلیل حقانی، ضربه سنگینی به شبکه حقانی وارد کرد. این شبکه، یک عنصر کلیدی و یک چهره بانفوذ و تاثیرگذار خود را از دست داد. او به دلیل سن و سال و تجربه طولانی جنگ- چه در دوره جهاد برضد شوروی و چه در جنگ ۲۰ ساله- مهره اثرگذار قومی و نظامی بود. چنین افرادی در ساختارهای سنتی و قبیلهای طالبان، نقشی مهمی ایفا میکنند.
بدگمانی میان طالبان
قتل خلیلالرحمان حقانی در شرایطی رخ داد که اختلافات داخلی طالبان آشکارتر شده است. رهبر شبکه حقانی بارها از «انحصار قدرت» و «تکبر» جناح قندهار انتقاد کرده است. همچنین گزارشهایی وجود دارد که این دو جناح در موضوعاتی مانند تحصیل زنان نیز دچار اختلاف شدهاند.
برخی از اعضای طالبان معتقدند که سیاستهای رهبر این گروه، طالبان را به انزوای بیشتر کشانده و بقای آن را تهدید میکند. از سوی دیگر، رهبر طالبان نیز بهمرور، اختیارات و صلاحیتهای شبکه حقانی را محدود کرده است. چنانچه، صلاحیت سراج الدین حقانی در توزیع سلاح سلب شده است.
در چنین فضایی، این رویداد بر تنش و بیاعتمادی میان جناحهای داخلی طالبان خواهد افزود. شبکه حقانی، که با نحوه اجرای حملات انتحاری آشناست، بهخوبی میداند که انجام چنین حملهای بدون هماهنگی داخلی بعید است.
در گذشته نیز گرچه داعش مسئولیت برخی حملات را برعهده میگرفت، اما اطلاعات نهادهای امنیتی حکومت پیشین نشان میداد که این حملات اغلب توسط شبکه حقانی طراحی و اجرا میگردید. اکنون نیز رهبران شبکه حقانی احتمالا با سوظن بیشتری به جناح قندهار نگاه خواهند کرد.
به نظر میرسد که پس از این رویداد، تنشها و اختلافات و بی اعتمادی درونی بین طالبان بالا رود. رهبران طالبان پس از این از سایه خود هم میترسند.
نفوذ داعش در درون طالبان
پذیرش مسئولیت این حمله از سوی داعش، نکته دیگری را نیز برجسته میکند: نفوذ این گروه در ساختارهای امنیتی طالبان. این حمله نشان میدهد که داعش موفق شده در میان طالبان نفوذ کرده و از نیروهای آن سربازگیری کند.
احتمالاً، برای یک مهاجم انتحاری دشوار است که بدون همکاری داخلی و کمک شبکههایی در درون طالبان، به یکی از چهرههای برجسته این گروه دسترسی پیدا کند. این امر، صحت گزارش شورای امنیت سازمان ملل متحد را که پیشتر از نفوذ داعش در نهادهای امنیتی طالبان هشدار داده بود، تایید میکند.
این در حالی است که طالبان در واکنش به نگرانیهای بینالمللی مدعی بودند که داعش سرکوب شده و توانایی احیای مجدد را ندارد.
تضعیف شبکه حقانی
خلیلالرحمان حقانی پس از پیروزی طالبان، بهعنوان چهرهای مصلح و میانهرو ظاهر شد. او با رهبران حکومت پیشین در تماس بود و برای ختم دشمنیها پیامهایی ارسال میکرد.
پس از سقوط کابل، او نخستین چهره برجسته طالبان بود که وارد پایتخت شد. حقانی به خانه عبدالله عبدالله، رئیس شورای مصالحه پیشین رفت و در جمع مقامات سابق، ازجمله حامد کرزی، اعلام کرد که جنگ پایان یافته و جان و مال شما در امان است. او در شرایط پر اضطراب که برخی جناحهای طالبان در پی انتقامگیری از کرزی و فرماندهان نظامی جنوب بودند، در تامین امنیت آنها نقشی پر رنگ بازی کرد.
شبکه حقانی با مرگ خلیل الرحمان، یکی از چهرههای برجسته سیاسی–نظامی خود را از دست داد؛ کسی که در جنگ و مذاکرات سیاسی پیشگام بود.
حذف خلیل حقانی، ضربه بزرگی به شبکه حقانی و شخص سراج است که در رقابت با جناح قندهار قرار دارد. بعید نیست که ترور کاکای سراج بدگمانی را نسبت به جناح قندهار بیشتر کرده و فاصله را زیادتر سازد.
طالبان کوشیده اند که وحدت درونی خود را به نمایش گذاشته اما اظهارات متناقض و کنایهآمیز مقامهای ارشد این گروه، به ویژه سراج الدین حقانی، نسبت به یک دیگر گوشهای از اختلافهای داخلی را آشکار کرده است.
رهبری طالبان تمایلی به رفتار و اطلاع رسانی شفاف ندارد. شفافیت و حسابدهی میتواند برای شبکه حقانی نشان دهد که در پشت ترور وزیر مهاجرین، داعش است و نه دست پیدا و پنهان حلقه قندهار. باید دید که آیا طالبان به روش دیگر حکومتها کمیسیونی برای رسیدگی به این ترور تشکیل میدهد یا به انداختن مسئولیت قتل حقانی به دوش داعش بسنده میکند.
احتمالا، مخفیکاری به تردید و بدبینی در میان طالبان دامن زند. بدبینی حلقه حقانی به تنهایی گروه ظاهرا یکپارچه و منسجم طالبان را به چند دسته تقسیم نخواهد کرد اما رقابت برسر قدرت و دنبال کردن برنامهها و اهداف متفاوت با این بدبینی تقویت خواهد شد.
برای دستیابی به تمامی جزئیات پیرامون نحوه ترور خلیلالرحمن حقانی هنوز بسیار زود است. با این حال، بر اساس دادههای موجود و تحلیل شرایط پیش از این رویداد، میتوان سه سناریو از دیدگاه نظری و دو تاکتیک از نظر اجرایی را مورد بررسی قرار داد.
۱. سایه هبتالله آخندزاده
اعضای شبکه حقانی، بهویژه سراجالدین حقانی، وزیر امور داخله طالبان، گاهی انتقادهایی به تصمیمهای هبتالله آخندزاده وارد کردهاند. این انتقادها نشاندهنده اختلافات جدی در دیدگاهها و حتی سرپیچی از دستورات هیبتالله آخندزاده بوده است.
بهعنوان مثال، عدم رعایت دستور هیبتالله درباره تصویربرداری و عدم اجرای فرمان او درباره دیپوها (ذخایر مهمات) از جمله این موارد است.
در آخرین مورد، سراجالدین حقانی بهطور تلویحی از هبتالله آخندزاده انتقاد کرد و نشان داد که قصد دارد بهعنوان فردی مستقل در رژیم طالبان جایگاه خود را تثبیت کند.
با توجه به روحیه دیکتاتورمآبانه هیبتالله آخندزاده، چنین سرپیچیهایی از سوی حقانی برای او غیرقابل تحمل به نظر میرسد. بنابراین برخی از ناظران معتقدند که ممکن است هبتالله آخندزاده برای نشان دادن قدرت خود و هشدار جدی به سراجالدین حقانی، کاکای او را ترور کرده باشد تا به او نشان دهد که باید در گفتار و رفتار خود محتاط باشد.
۲. داعش
شاخه خراسان داعش بهعنوان یک گروه فعال تروریستی در افغانستان بارها مسئولیت اقدامات علیه افراد بلندپایه طالبان را برعهده گرفته است. ترور مولوی داوود مزمل، والی طالبان در بلخ، و ترور نثار احمد احمدی، معاون والی طالبان در بدخشان از نمونههای آن است.
در مورد خلیلالرحمن حقانی، با اینکه گفته میشود شبکه حقانی با افراد داعش رابطه حسنهای دارد، اما امکان اینکه داعش اقدام به چنین عملی کرده باشد، دور از تصور نیست.
۳. رقابت خانوادگی
رقابت درونی میان اعضای خانواده حقانی برای کنترول کامل بر این شبکه قدرتمند «تروریستی»، با منابع مالی گسترده و روابط عمیق با جهادگران منطقه، همواره مطرح بوده است. بحث «مشر» بودن میان خلیلالرحمن و سراجالدین نیز یکی از موضوعات مناقشهبرانگیز بوده است.
در ماههای پیش از سقوط جمهوری افغانستان، خلیلالرحمن حقانی بیشتر از گذشته فعال شده و روابط گستردهای با برخی از شخصیتهای کابل و نفوذیهای محلی در ولایات جنوب شرقی و اطراف کابل ایجاد کرده بود.
این موضوع برای سراجالدین حقانی خوشایند نبود، اما به دلیل روابطی که سراجالدین حقانی با قندهار داشت و عنوان «خلیفه» که برای خود ساخته بود، توانست نقش جدیتری در رژیم طالبان به دست آورد.
سراجالدین حقانی همواره خلیلالرحمن حقانی را مزاحمی در برابر تسلط بیچون و چرای خود بر شبکه حقانی میدانست. شرایط ایجاد شده ممکن است به سراج فرصت داده باشد تا با حذف کاکای خود، قدرت خود را تثبیت کند و تصمیمهای خود را بدون مزاحمت او اجرا کند.
ازمنظرتاکتیکی
ترور خلیلالرحمن حقانی در یکی از محافظتشدهترین مکانها که تحت نظارت او بود، رخ داده است. بر اساس اطلاعات موجود، تمامی محافظان وزارت و شخص خلیلالرحمن حقانی از قوم زدران و از افراد کاملاً مورد اعتماد او بودند.
تدابیر امنیتی جدی در ورودی و داخل وزارت برقرار بود و تمام افرادی که قصد ملاقات او را داشتند، چندین بار مورد بازرسی بدنی قرار میگرفتند.
خلیل حقانی نیز به دلیل رقابتها و تهدیدهای امنیتی، همواره دو قبضه سلاح (یک تفنگچه کمری و یک میل گرینوف روسی و اخیرا ام ۱۶ امریکایی) همراه خود داشت.
این تدابیر امنیتی نشان میدهد که حمله احتمالاً توسط یکی از نزدیکان او یا با همکاری افراد حلقه نزدیکش صورت گرفته باشد. زیرا نفوذ به این سطح از امنیت بسیار دشوار بود، مگر اینکه داخل حلقه حفاظتی او رخنهای وجود داشته باشد.
در نهایت، میتوان گفت که هر اتفاقی که رخ داده باشد، چه در چارچوب سناریوهای مطرحشده و چه خارج از آن، بدون همکاری حلقه امنیتی نزدیک به خلیلالرحمن حقانی ممکن نبوده است.
با وجود استقبال محتاطانه از سقوط رژیم بشار اسد، بسیاری از کشورها از بازگشت دوباره داعش، درگیریهای فرقهای میان شورشیان افراطگرا و شروع جنگ داخلی دیگر در این کشور نگران اند.
نیروی اصلی شورشیان که به حکومت ۵۰ ساله خاندان اسد پایان داد، هیئت تحریر شام است؛ گروه افراطگرای سنی که پیشتر با القاعده همکاری داشته است.
کشورهای غربی و عربی بیم دارند که شورشیان تحت رهبری هیئت تحریر شام، حکومتی اسلامگرای سختگیر و ناکارآمد در جلوگیری از ظهور مجدد داعش و گروههای تندرو ایجاد کند.
پراکندگی و فقدان برنامه
با وجود تلاش شورشیان برای مدیریت مرحله گذار با همکاری بقایای رژیم اسد، یک دیپلومات ارشد غربی در این باره گفت که شورشیان، به دلیل پراکندگی و نبود برنامهریزی، آمادگی لازم برای اداره کشور را ندارند.
او افزود: «ساختار پیچیده سوریه با اقوام و فرقههای مختلف و پایگاههای قدرت محلی، اداره کشور را به چالشی عظیم تبدیل کرده است.»
این دیپلومات همچنین ابراز نگرانی کرد که هرجومرج در سوریه میتواند زمینه را برای بازگشت گروههای افراطگرا مانند داعش فراهم کند.
داعش در سال ۲۰۱۴ بخشهای وسیعی از سوریه و عراق را تصرف کرده و خلافتی خودخوانده تشکیل داد، اما در سال ۲۰۱۹ توسط ائتلاف به رهبری امریکا شکست خورد و از این مناطق اخراج شد.
جو بایدن، رئیسجمهور امریکا، روز یکشنبه از سقوط رژیم بشار اسد استقبال کرد اما هشدار داد که این رویداد، لحظهای «سرشار از خطر و عدم اطمینان» است.
رقابت میان شورشیان
اپوزیسیون سوریه طیف وسیعی از گروهها، از جمله گروههای میانهرو مانند ارتش ملی سوریه تا عناصر جهادی در هیئت تحریر شام را شامل میشود که هرکدام دیدگاه خاص خود را برای آینده سوریه دارند؛ برخی از دموکراسی سکولار سخن میگویند و برخی دیگر حکمرانی اسلامی را ترجیح میدهند.
عبدالعزیز الساجر، رئیس مرکز پژوهشهای خلیج فارس، گفت: «هرکدام از این گروههای شورشی تلاش میکنند برتری پیدا کنند و قدرت را بهدست گیرند. همه فکر میکنند میتوانند بشار اسد دیگری باشند و هرکدام وفاداری خود را به کشورهای خارجی تامینکننده منابع مالیشان نشان میدهند.»
او افزود: «اگر تلاشهای سازمان ملل یا کشورهای منطقه برای متحد کردن این گروهها صورت نگیرد، آنها درگیریهای شدیدی خواهند داشت.»
نیروهای تحت حمایت ترکیه در شمال سوریه تسلط دارند، در حالی که گروههای کرد همسو با ایالات متحده، مانند نیروهای دموکراتیک سوریه، بر مناطق شمال شرقی حاکم اند.
در نشانهای از تنش میان این گروهها، ارتش ملی سوریه تحت حمایت ترکیه، مناطقی از جمله شهر تلرفعت را در جریان حمله اخیر از نیروهای کرد تصرف کرد. یک منبع امنیتی ترکیه روز یکشنبه اعلام کرد که شورشیان وارد شهر منبج شده و نیروهای کرد را به عقب راندهاند.
انتقالی منظم یا هرجومرج
با این حال، برخی تحلیلگران معتقدند که انتقالی منظم همچنان ممکن است. آنها به نهادهای دولتی منظم در دمشق اشاره میکنند که همچنان توانایی انجام وظایف خود را دارند.
همچنین، تجربه شورشیان در اداره مناطقی که طی بیش از یک دهه در اختیار داشتهاند، نشان میدهد که آنها میتوانند حکومت کنند. ائتلاف شورشی به رهبری هیئت تحریر شام هنگام تصرف حلب، دومین شهر بزرگ سوریه، بهطور خاص تلاش کرد اعضای نیروهای امنیتی را مورد عفو قرار دهد و وعده داد که اقلیتها در این مناطق مصون خواهند بود.
حسن حسن، کارشناس گروههای اسلامگرا در خاورمیانه، گفت: «در میان اقلیتها نگرانیهایی وجود دارد که اکنون شورشیان دمشق را تصرف کردهاند.»
او افزود: «هنوز مشخص نیست چه اتفاقی خواهد افتاد، بهویژه در زمینه تاثیرات دینی و نحوه تحول قوانین اسلامی.»
تحقیر ایران و روسیه
ایران و روسیه که طی ۱۳ سال با حمایتهای نظامی و مالی رژیم اسد را سرپا نگه داشته بودند، اکنون با پیامدهای گسترده سقوط ناگهانی او مواجهاند.
مسکو که به اسد و خانوادهاش پناه داده است، دو پایگاه نظامی اصلی در سوریه دارد که مهمترین جای پای روسیه در خاورمیانه محسوب میشود. پایگاه دریایی طرطوس، در دریای مدیترانه، نقطهای کلیدی برای انتقال پیمانکاران نظامی به افریقا و بازگشت از آن بهشمار میرود.
ناکامی کرملین در جلوگیری از سقوط سریع اسد، محدودیتهای قدرت روسیه در بحبوحه جنگ اوکراین را نمایان کرد و نفوذ بینالمللی این کشور را کاهش داد.
اسوشیتدپرس نوشت که سقوط سریع اسد، ضربه سنگینی به پوتین وارد کرد، آن هم در شرایطی که او آماده تعامل با حکومت جدید امریکا برای پایان دادن به جنگ اوکراین میشد. بسیاری از ناظران معتقدند که از دست دادن تنها متحد روسیه در خاورمیانه، اعتبار جهانی کرملین را تضعیف کرده و ممکن است موضع پوتین را در مذاکرات احتمالی بر سر اوکراین ضعیفتر کند.
برای تهران، اتحاد با اسد که از اقلیت شیعه علوی بود، اهرمی استراتژیک در خاورمیانهای عمدتا سنیمذهب و بدبین به ایران بهشمار میرفت.
فروپاشی رژیم اسد، «محور مقاومت» را متلاشی کرد و توانایی تهران در حفظ ارتباط با گروههای نیابتی خود بهویژه حزبالله در لبنان را تضعیف کرد. یک مقام ارشد ایرانی روز دوشنبه به رویترز گفت که تهران تماسهای مستقیم با شورشیان برقرار کرده است تا از «اقدمات خصمانه» جلوگیری کند.
جاناتان پانیکاف، معاون سابق اطلاعات ملی امریکا برای خاورمیانه گفت که سقوط بشار میتواند بازسازی تسلیحات حزبالله را دشوارتر کند و احتمال حفظ آتشبسی را که ماه گذشته با اسرائیل توافق شد، افزایش دهد.
دو منبع آگاه به رویترز گفتند که مخالفان حدود ۶ ماه پیش، طرحهای یک حمله وسیع را با ترکیه شریک کرده و تأیید ضمنی انقره را دریافت کرده بودند.
به گفته منابع، شورشیان بدون اطلاع قبلی ترکیه نمیتوانستند برنامههای خود را پیش ببرند.
این دو منبع گفتند که شورشیان مخالف سوریه پس از ۱۳ سال جنگ داخلی، فرصتی را احساس کردند تا بشار اسد، رئیسجمهور سوریه را از قدرت کنار بزنند.
این عملیات که تقریباً دو هفته پیش آغاز شد، با موفقیت سریع در دستیابی به هدف اولیه خود، تصرف دومین شهر بزرگ سوریه، حلب، تقریباً همه را غافلگیر کرد. در کمتر از یک هفته، اتحاد شورشیان از حلب به دمشق رسید و روز یکشنبه به پنج دهه حکومت خانواده اسد پایان داد.
پیشروی برقآسای شورشیان متکی بر یک همترازی تقریباً کامل از نیروهای زبده مخالف اسد بود: ارتش او روحیهاش ضعیف و خسته شده بود. متحدان اصلی اسد، جمهوری اسلامی و حزبالله لبنان، به دلیل درگیری با اسرائیل به شدت تضعیف شدند. و دیگر حامی نظامی کلیدی او، روسیه، درگیر اوکراین بود و علاقهای به درگیر شدن در سوریه نداشت.
این منابع که یک دیپلومات در منطقه و یکی از اعضای مخالفان سوریهاند، گفتند که شورشیان نمیتوانند بدون اطلاع قبلی ترکیه که از روزهای ابتدایی جنگ پشتیبان اصلی مخالفان سوری بوده است، پیشروی کنند.
ترکیه نیروهای زمینی در شمال غرب سوریه دارد و از برخی از شورشیان که قصد شرکت در آن را داشتند، از جمله ارتش ملی سوریه (اسانآ) پشتیبانی میکند؛ هرچند که جناح اصلی ائتلاف مخالفان، هیئت تحریر الشام را یک گروه تروریستی محسوب میکند.
این دیپلومات گفت که طرح جسورانه شورشیان زاییده افکار تحریر شام و رهبر آن احمد الشراع، معروف به ابومحمد الجولانی بود.
جولانی بهدلیل روابط سابقش با القاعده از سوی واشنگتن، اروپا و ترکیه به عنوان تروریست شناخته میشود و امریکا برای سر او ۱۰ میلیون دالر جایزه گذاشته است.
با این حال، در طول دهه گذشته، تحریر شام، که قبلاً به عنوان جبهه النصره شناخته میشد، سعی کرد تصویر خود را تعدیل کند. این گروه یک اداره شبه دولتی در استان ادلب ایجاد کرد، جایی که به گفته کارشناسان، از فعالیتهای تجاری و مردم مالیات میگرفت.
رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، که در سال ۲۰۲۰ با روسیه برای کاهش تنش درگیریها در شمال غرب سوریه به توافق رسید، مدتها با چنین حمله بزرگ شورشیان مخالفت میکرد، زیرا میترسید که موج جدیدی از پناهجویان وارد ترکیه شوند.
با این حال، این منابع گفتند که شورشیان در اوایل سال جاری، پس از رد پیشنهادات مکرر اردوغان با هدف پیشبرد راه حل سیاسی برای شکست بنبست نظامی، که سوریه را بین رژیم و گروههای شورشی با مجموعهای از حامیان خارجی تقسیم کرده است، تشدید موضع انقره در قبال اسد را احساس کردند.
منبع از میان مخالفان سوری گفت پس از آن که تلاشهای انقره برای تعامل با اسد شکست خورد، شورشیان جزئیات طرح خود را به ترکیه نشان دادند.
پیام این بود: "آن مسیر دیگر برای سالها کار نمی کند، پس راه ما را امتحان کنید. شما مجبور نیستید کاری انجام دهید، فقط مداخله نکنید."
هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه روز یکشنبه در سخنانی در دوحه گفت که تلاش اردوغان در ماههای اخیر برای نزدیک شدن به اسد شکست خورد و ترکیه «میدانست که چیزی در راه است».
با این حال، نوح یلماز، معاون وزیر خارجه ترکیه، روز شنبه در کنفرانسی با موضوع خاورمیانه در بحرین گفت که انقره پشت این حمله نبوده و رضایت خود را با اعلام نکرده است. او گفت که ترکیه نگران بیثباتی است.
سقوط برقآسای شهرهای بزرگ بهدست شورشیان برای بسیاری غیرقابل انتظار بود
آسیبپذیری اسد
شورشیان زمانی حمله کردند که اسد در آسیبپذیرترین وضعیت خود بود.
تهاجم گسترده شورشیان علیه مواضع ارتش اسد در حالی آغاز شد که متحدان نظامی او، روسیه، جمهوری اسلامی و حزبالله لبنان که درگیر جنگ در جاهای دیگر بودند، نتوانستند آن طور که در شروع جنگ از او حمایت کردند، در اختیار او بگذارند.
ارتش سوریه قادر به مقاومت نبود. یک منبع دولت اسد به رویترز گفت که تانکها و هواپیماها به دلیل فساد و غارت سوخت نداشتند، نمونهای از اینکه دولت سوریه چقدر توخالی شده است.
این منبع که به دلیل ترس از انتقام خواست نامش فاش نشود، گفت که در دو سال گذشته، روحیه در ارتش به شدت تحلیل رفته است.
آرون لاند، یکی از اعضای سنچری اینترنشنال، یک اندیشکده متمرکز در خاورمیانه، گفت که ائتلاف تحت رهبری تحریر شام در طول جنگ قویتر و منسجمتر از هر نیروی شورشی قبلی بود. او گفت: «و بسیاری از آنچه انجام شد کار ابومحمد الجولانی است.» اما به گفته او، ضعف رژیم عامل تعیینکننده بود.
او گفت: «بعد از از سقوط حلب، نیروهای رژیم هرگز بهبود نیافتند و هر چه شورشیان بیشتر پیشروی میکردند، ارتش اسد ضعیفتر میشد.»
سرعت پیشروی شورشیان، با تصرف حماه در پنجم دسامبر و سقوط حمص در روز یکشنبه یا حوالی روز یکشنبه همزمان با سقوط دمشق فراتر از انتظارات بود.
بسام الکواتلی، رئیس حزب لیبرال سوریه، یک گروه کوچک اپوزیسیون، که در خارج از سوریه مستقر است، گفت: "یک روزنه فرصت وجود داشت، اما هیچ کس انتظار نداشت که رژیم به این سرعت فرو بریزد. همه انتظار یک جنگ را داشتند."
یک مقام امریکایی که نخواست نامش فاش شود گفت که با وجود اینکه واشنگتن از حمایت کلی ترکیه از شورشیان آگاه بوده است، از هیچ گونه تایید ضمنی ترکیه برای حمله به حلب مطلع نشده است.
جنگ غزه و لبنان
رویترز در گزارش خود به درگیری مرگبار در غزه و لبنان هم اشاره کرده است که به گفته این شبکه خبری باعث شد حزبالله لبنان بخش زیاد از نیروهایش را از سوریه به لبنان فرا بخواند.
حزبالله لبنان در کنار گروههای مورد حمایت جمهوری اسلامی در عراق و سوریه نقش مهم در حفظ قدرت بشار اسد در جریان جنگهای داخلی این کشور داشتند.
روزنامه دان چاپ پاکستان در مقالهای، اسلامآباد را به تغییر سیاست در قبال طالبان فراخوانده است.
نویسنده مقاله نوشت پاکستان به شدت نیاز دارد که سیاست افغانستان خود را بازنگری کند، زیرا سیاست کنونی نتایج مثبتی به همراه نداشته و اعتبار پاکستان را زیر سوال برده است.
محمد امیر رانا، تحلیلگر امنیتی در مقالهاش نوشت که رژیم طالبان در کابل به فشارهای پاکستان برای جلوگیری از استفاده گروههای تروریستی از خاک افغانستان پاسخ نداده است.
او افزود فشارهای اقتصادی و دیپلوماتیک نیز نتوانسته است طالبان را وادار به تمکین به خواستهای پاکستان کند.
به گفته رانا، طالبان در واکنش به فشارهای پاکستان، برای میانجیگری میان اسلامآباد و تحریک طالبان پاکستانی ابراز آمادگی کردهاند، در حالی که این رویکرد خطرات جدی به امنیت ملی و انسجام ملی پاکستان وارد میکند.
او نوشت: «تلاشهای دیپلوماتیک پاکستان نیز ناکام مانده و فاصله رو به رشد میان انتظارات این کشور و مواضع انعطافناپذیر طالبان در مسائل امنیتی، جیوپولیتیک و اقتصادی را نشان داده است.»
به نوشته این تحلیلگر امنیتی، این امر اعتبار پاکستان را به ویژه در مورد توانایی این کشور برای اعمال نفوذ بر طالبان در مسائلی مانند حق دسترسی زنان افغانستان به آموزش و اشتغال، کاهش داده است.
در این مقاله با انتقاد از سیاست پاکستان گفته شده که این کشور هنوز ابزارهای دیپلوماتیک مفید و دیپلوماتهای ماهری را شناسایی نکرده است که بتوانند فاصله رو به رشد میان دو کشور را پر کنند. این کشور تنها در حال جابهجایی افرادی است که هنوز نتوانستهاند به نتایج دیپلوماتیک مورد نظر این کشور دست یابند.
پاکستان به تازگی صادق خان را بار دیگر به عنوان نماینده خود برای افغانستان تعیین کرده است.
نویسنده از کاهش نفوذ پاکستان بر طالبان سخن گفته و نوشته است که این موضوع، به نوبه خود، موجب افزایش قدرت چانهزنی طالبان در برابر پاکستان، بهویژه در زمینه امنیت شده است.
این تحلیلگر با اشاره به افزایش حملات تروریستی در پاکستان نوشت که بدون همکاری طالبان افغان، مقابله با تروریسم و شورش در بلوچستان و فعالیت تحریک طالبان در خیبرپختونخوا به طور فزایندهای دشوارتر میشود.
او افزود که استفاده شورشیان بلوچ از خاک افغانستان وضعیت امنیتی در بلوچستان را پیچیدهتر کرده است. در حالی که عوامل دیگری نیز در بیثباتی در خیبرپختونخوا و بلوچستان نقش دارند، اما افغانستان و طالبان افغان در این بیثباتی برجسته است.
به باور نویسنده، عملیاتهای نظامی، چه در مقیاس کوچک و چه بزرگ، بدون بازنگری جامع در سیاست کنونی پاکستان در قبال افغانستان احتمالاً بیاثر خواهند بود.
نویسنده با اشاره به روابط طالبان با همسایگان آسیای مرکزی، روسیه و چین گفت که این روابط قدرت چانهزنی طالبان در برابر پاکستان را افزایش داده و سبب شده رهبری طالبان موضع خود را در برابر پاکستان تقویت کند.
نویسنده گفته که طالبان به منظور متوازن کردن روابط خود با پاکستان به پروژههای بزرگ اقتصادی منطقهای روی آورده و در صدد بازسازی روابط خود با هند است. با این حال، منابع قدرت و اعتماد آنها روسیه و چین است، دو کشوری که هر دو به دنبال مقابله با نفوذ امریکا در منطقه و بهدست آوردن همکاری طالبان برای مقابله با گروههای تروریستی خصم این دو کشور اند.
نویسنده پیشنهاد کرده که استراتژیستهای پاکستان نفوذ افغانستان بر پروژههای توسعهای اقتصادی منطقهای را کاهش دهند، به ویژه اینکه مقصد نهایی پروژهها افغانستان نیست.
محمد امیر رانا نوشت دیپلوماسی موثر با افغانستان امری حیاتی است، اما این نیاز به رویکردی جدید دارد و تنها جابهجایی چهرهها کارساز نخواهد بود. دیپلوماسی قوی نیازمند اهداف سیاسی قوی است.