مقاله حکمتیار برای افغانستان اینترنشنال: کشور ما و تهدید جنگ هستهای در منطقه

گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی افغانستان، در این مقاله که دفتر او به افغانستان اینترنشنال فرستاده است، دیدگاههای خود را درباره درگیری اخیر هند و پاکستان تشریح کرده است.
سلسله جنگهای خونین میان هند و پاکستان یک بار دیگر آغاز شده است. این دو کشور قبلاً سه جنگ بزرگ و بسیاری جنگهای کوچک را تجربه کردهاند که این جنگها به مسئله کشمیر مربوط میشد. از روزی که انگلیسیها کشمیر را به دو بخش تقسیم کردند، این منطقه و مردم مظلوم آن به طور مداوم قربانی جنگهای خونین شدهاند.
پس از فلسطین، فاجعه کشمیر زخم کهنه و عمیق در پیکر امت اسلامی است. اما این جنگ با جنگهای پیشین از این جهت تفاوت اساسی دارد که این بار هر دو طرف به قدرتهای هستهای تبدیل شدهاند. اگر این جنگ مهار نشود و به استفاده از سلاحهای هستهای بینجامد، چنین جنگی برندهای نخواهد داشت و مسئولیت آن بر دوش کسانی خواهد بود که آن را آغاز کرده اند.
جنگی که منجر به جدایی بنگلادش از پاکستان شد نیز یکی از همین جنگها بود. هند عملاً در این جنگ دخیل بود. بنگلادش در سال ۱۹۷۱ از پاکستان غربی جدا شد. این جدایی بزرگترین پیروزی و دستاورد هند به شمار میرفت. در رابطه با این رویداد، تظاهرات وسیع و گستردهای در بسیاری از کشورهای اسلامی برگزار شد. جدایی بنگلادش و دخالت هند در آن محکوم گردید.
در افغانستان نیز جنبش جوانان مسلمان تظاهراتی برگزار کرد و گردهمایی بزرگی در پارک زرنگار ترتیب داد. در آن گردهمایی، شهید انجنیر حبیبالرحمن سخنرانی تاثیرگذاری ارائه کرد. من در آن زمان در زندان بودم و از شرکت در آن اعتراضات و گردهمایی محروم شدم. آنچه امروز درباره بنگلادش مینویسم، بازتاب همان موضعگیری جنبش جوانان مسلمان در حدود ۵۴ سال پیش است، نه دیدگاه و یا سخن جدید.
از روز تاسیس بنگلادش، زمانی که شیخ مجیبالرحمن قدرت را به دست گرفت، و تا زمانی که جانشین سیاسیاش، دختر او شیخ حسینه، گریخت و به هند پناهنده شد—جز یک دوره کوتاه—تمام قدرت کشور در اختیار این خانواده بود و حکومت آن تحت تاثیر دهلی قرار داشت. شیخ حسینه، دختر او، پنج بار مقام صدارت را به دست آورد. سرانجام در سال ۲۰۲۴، بار دیگر قیامی علیه حکومت این خانواده آغاز شد که پس از خونریزی گسترده، معترضان توانستند به کاخ نخستوزیری برسند. حسینه موفق به فرار شد و در هند پناه گرفت. هند این قیام جوانان و سقوط حکومت طرفدار هند را به پاکستان نسبت داد. در نتیجه، رقابت میان پاکستان و هند وارد مرحلهای جدید و حساس شد.
اگرچه پاکستان در اشغال افغانستان توسط ایالات متحده همکاری گستردهای داشت—نیروهای امریکایی از طریق راههای زمینی و هوایی از پاکستان وارد شدند—و از ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۴ تمام تدارکات امریکا ابتدا از پاکستان و سپس از روسیه تامین میشد، با این حال ایالات متحده هند را بر پاکستان ترجیح میداد. دلیل آن این بود که هند شریک استراتژیک امریکا در برابر چین محسوب میشد، در حالی که پاکستان متحد چین باقی ماند.
در دوران حضور امریکا در افغانستان، هند این فرصت را یافت که حضور اطلاعاتی گسترده داشته و عملیاتهای امنیتی خود را در دو ایالت پاکستان- بلوچستان و خیبر پختونخوا- که احساس محرومیت و از دولت مرکزی شکایت دارند، برقرار کند. اگرچه گاه گاه در این مناطق مخالفتهایی با حکومت مرکزی بهصورتهای مختلف بروز میکرد، اما در طول ۲۰ سال اشغال امریکا، این مخالفتها شکل جدی و مسلحانه به خود گرفت.
بیشتر پژوهشگران دلیل اصلی این وضعیت را در این میدانند که امریکا به هند اجازه داده بود تا به طور آزادانه فعالیتهای اطلاعاتی خود را دنبال کند. همراه با امتیازات فراوان دیگر، امتیاز ویژهای نیز به هند داده شده بود که ریاست اداره امنیت ملی افغانستان همیشه به افراد طرفدار هند واگذار شود و هند از طریق این نهاد علیه پاکستان اقدام کند. بخش بزرگی از بودجه فعالیتهای اطلاعاتی اداره امنیت ملی علیه پاکستان توسط هند تامین میشد.
پس از بازگشت دوباره طالبان، و بهویژه پس از حوادث بنگلادش در سال ۲۰۲۴ و سقوط حکومت طرفدار هند، روابط میان دهلی و اسلامآباد پرتنشتر شد. نهتنها موج انفجارهای خونین، حملات، ترورها، یورشهای گسترده به بسها و قطارها، و کشتار روزانه دهها نفر از شهروندان و کارکنان دولتی در بلوچستان و خیبر پختونخوا ادامه یافت، بلکه این وضعیت به دیگر ایالتهای پاکستان نیز گسترش یافت. مقامات پاکستانی تمام این رویدادها را به راو، سازمان اطلاعاتی هند نسبت دادند، اما از انجام هرگونه اقدام مستقیم علیه هند خودداری کردند.
پس از چندین سال، این نخستین بار بود که حملهای به گردشگران در کشمیر تحت کنترول هند انجام شد. هیچکس مسئولیت آن را نپذیرفت. اگرچه این حمله در مقایسه با حملات گستردهای که در سالهای اخیر در پاکستان رخ داده بود کوچک محسوب میشد، اما واکنش هند بسیار شدید، سریع و تند بود—تا جایی که هر تحلیلگری چنین برداشت کرد که هند از پیش برای چنین حملهای کاملاً آماده بود.
آنان شدت و گسترش رویدادهای امنیتی در پاکستان را مقدمه این حمله دانستند. وضعیت نشان میدهد که هند یکبار دیگر در حال آزمایش توان کامل خود است و قصد دارد بخش باقیمانده کشمیر را که در اختیار پاکستان است، به تصرف خود درآورد. وضعیت سیاسی پرتنش کشور، شدت و گستردگی حملات امنیتی و مسلحانه، مشکلات اقتصادی، و روابط تیره میان کابل و اسلامآباد دهلی را ترغیب کرده تا از این فرصت بهره ببرد و بخت خود را بار دیگر برای تصرف بخش باقیمانده کشمیر بیازماید.
در زمان نگارش این مقاله و در همین لحظه، آتشبس کامل و فوری در سطح وزرای خارجه دو کشور اعلام شد. این اقدام پس از آن صورت گرفت که پاکستان عملیاتهای گستردهای را بهعنوان پاسخ انجام داد و هند نتوانست از این عملیاتها جلوگیری کند.
با اعلام آتشبس بسیاری چون من خرسند شده باشند که نمیخواهند شاهد جنگ خونین دیگری در این منطقه باشند و ریختن خون انسانهای بیگناه و مظلوم آزارشان می دهد، تنها جنگی را مشروع میدانند که برای دفاع از خود و در برابر متجاوز باشد، جنگی که در آن به جان و مال هیچ انسان غیرمحارب آسیبی نرسد.
ما کشتار گردشگران در کشمیر تحت کنترول هند را به همان شیوه محکوم میکنیم که انفجارها در مساجد، گردهماییهای مردمی و حمله به بسها و قطارها در پاکستان یا هر کشور دیگر را محکوم میکنیم. ما این اقدامات را کار جنگجویان اجیر و بیهدف میدانیم؛ قاتلان قراردادی، بیفرهنگ و بیهدفی که هر کسی میتواند آنان را برای اهداف پلید خود استخدام کند. هیچ مومن واقعی، مسلمان متعهد یا مبارز آزادیخواه صادق چنین راهی را انتخاب نمیکند.
همانگونه که ما در کشور خود خواهان عدالت، نظام اسلامی و حکومت صالح مورد رضایت ملت افغان هستیم، در همه کشورهای اسلامی نیز، از جمله کشورهای همسایه، طرفدار عدالت و مخالف ظلم هستیم. ما دفاع از حقوق را حق مسلم هر انسان میدانیم و دفاع از مظلوم و ایستادگی در برابر ظالم را وظیفه ایمانی هر مسلمان میشماریم.
نه باید ظلم کرد، نه باید به ظلم تن داد، و در این مبارزه دایمی میان حق و باطل باید همان روشی را به کار برد که دین و ایمان آن را تعیین کرده است. ما ناامنی و جنگ در کشورهای همسایه را به همان اندازه نمیپسندیم که در کشور خود نمیخواهیم.
این جنگ نشان داد که دهلی در محاسباتش اشتباه کرده بود، و نیز همه آنانی که هند را در همه زمینهها برتر و قویتر از پاکستان میدانستند. بهویژه آنانی که آغاز جنگ را با شادی، کفزدن، اشارهکردن، تفسیرهای نادرست، تحلیلهای غلط و تبلیغات دروغین در حمایت یکی از طرفین همراهی کردند، اما همه چیز برخلاف انتظار آنان پیش رفت.
ارتش پاکستان خود را در این جنگ پیروز میداند و پیروزیاش را با تظاهرات گسترده مردمی جشن گرفت. آنان مدعیاند که بسیاری از هواپیماهای هند را سرنگون کرده و سامانه دفاع هوایی هند، از جمله اس-۴۰۰ را بهگونهای فلج کردهاند که شمار زیادی از هواپیماهای پاکستانی توانسته بهطور همزمان در دهها شهر علیه اهداف مهم عملیات موفق انجام دهند و سالم بازگردند.
در سوی دیگر، هند این ادعا را رد میکند و حتی پس از آتشبس نیز تهدید به ادامه «عملیات سیندور» میکند.
ما به حال بد کسانی ابراز تاسف میکنیم که از آغاز این جنگ خوشحال اند. در میان آنان افراد و رسانههایی هستند که روزی از تجاوز اتحاد شوروی به افغانستان شاد بودند و پایکوبی کردند، و بار دیگر از تجاوز امریکا. برخی از آنها در این درگیری نیز از یک طرف یا طرف دیگر حمایت کردند بدون آنکه درک کنند آتش و دود این جنگ خونین ممکن است امروز یا فردا به افغانستان جنگزده نیز برسد.
ما برادری انسانی و برابری قومی را اصول دینی میدانیم. احزاب و جنبشهایی که بر پایه قومیت یا منطقهگرایی بنا شدهاند، با این اصول در تضادند. اقوام محروم حق دارند برای دستیابی به حقوق خود مبارزه کنند و هر مسلمان موظف است که از مظلوم حمایت کند، اما این مبارزه نباید با شعارها و راهبردهایی همراه باشد که موجب نفرت و دشمنی میان اقوام برادر شود و به تقسیم و تجزیه ملتها و کشورها بینجامد.
حق خود را مطالبه کن و برای تحقق آن مبارزه کن—اما در صفوف فراگیر ملت و با شعار وحدت و همبستگی. مسلمان نمیتواند و ایمانش به او اجازه نمیدهد که از حزبی یا حرکتی که شعار جداییطلبی و تجزیهطلبی میدهد، حمایت کند. جنبشها و شعارهای قومی از سوی قدرتهای استعماری برای تجزیه ملتها در مستعمرات شان طراحی شدهاند. اسلام ملیگرایی قومی، شعارهای قومی، تعصب قومی و دعوت به چنین تعصباتی را محکوم میکند.
قرآن میگوید مخالفت با هر پیامبری از سوی اقوام جاهلی صورت گرفت که به پیامبر گفتند: «ما نمیتوانیم دین نیاکان خود را برای تو رها کنیم؛ آنچه تو میگویی نو و بیگانه است و ما آن را در دین پدرانمان نمییابیم.»
تقسیم مردم بر پایه قومیت و منطقهگرایی و ترجیح یک گروه بر گروه دیگر، از نظر دینی حرام و از نظر عقلانی، ناعادلانه، غیرانسانی و زیانبار است. هر جنبش و مبارزه هدفمندی باید بر پایه اصول حق و باطل، ظلم و عدل، و نیکی و بدی بنا نهاده شود، نه بر تفاوتهای قومی و منطقهای.
در پاکستان، جنبش آزادیبخش بلوچ، جنبشی است خواهان جدایی از پاکستان و تاسیس یک کشور مستقل بلوچ است، نه جنبشی برای پیوستن به کشوری دیگر. شما حتماً میدانید زمانی که بریتانیا از این منطقه عقبنشینی کرد، بلوچها را به سه بخش (افغانستان، پاکستان و ایران) تقسیم ساخت، دقیقاً به این دلیل که آنان با بریتانیا جنگیده بودند. همانگونه که مسلمانان هند را به سه بخش تقسیم کردند: پاکستان شرقی، پاکستان غربی، و مسلمانانی که در هند باقی ماندند. با کشمیریها هم همین کار را کردند، آنان را به دو بخش تقسیم نمودند و با پشتونها نیز چنین کردند و خط دیورند را میان شان کشیدند. این کارها هم برای انتقام از مسلمانان و اقوامی بود که علیه بریتانیا جنگیده بودند، و هم برای ایجاد منازعات و درگیریهای دایمی در منطقه.
هنگامی که بریتانیا تهاجم به هند را آغاز کرد، این کشور تحت سلطه مسلمانان بود. بیش از هفت قرن، مسلمانان این سرزمین را متحد نگه داشتند و در برابر همه تهاجمات از آن دفاع کردند. انگلیس ها بهخوبی فهمیدند که اگر هند را بدون تقسیم ترک کنند قدرت دوباره به دست مسلمانان خواهد افتاد. امروز اگر کشوری مستقل به نام بلوچستان تشکیل شود، این امر به بازنگری در تمام نقشه منطقه منجر خواهد شد و بلوچهای ایران و افغانستان را نیز تشویق خواهد کرد تا به آن بپیوندند. این وضعیت نه برای پاکستان، نه برای افغانستان، و نه برای ایران قابل قبول خواهد بود. تنها کشوری که ممکن است چنین وضعیتی را به سود خود ببیند، هند است.
چه کسی آنقدر سادهلوح است که گمان کند اگر بلوچها تحت رهبری جنبش آزادیبخش بلوچ از پاکستان جدا شوند، به افغانستان یا ایران خواهند پیوست، یا به افغانها فرصت تشکیل افغانستان بزرگ داده خواهد شد؟!
حقیقت چیزی جز این نیست که تجزیه پاکستان به تجدید نقشه منطقه منجر خواهد شد و مقدمهای برای تجزیه افغانستان خواهد بود. هند تنها به اشغال پنجاب، سند و کشمیر بسنده نخواهد کرد، و بلوچستان و خیبر پختونخوا را نیز در سینی طلا به کابل تقدیم نخواهد کرد، بلکه در کابل نیز حکومت دستنشانده خود را بر سر کار خواهد آورد.
اگر هند نتواند کشورهای مستقل و نیرومندی چون بنگلادش، سریلانکا یا پاکستان را در همسایگی خود تحمل کند، چگونه خواهد توانست افغانستان مستقل و مقتدری را بپذیرد که قرنها بر دهلی حکومت کرده است؟ آیا آنان هرگز سلطه غزنویان، غوریان و ابدالیان و ویرانی سومنات بهدست آنان را فراموش خواهند کرد؟
تا زمانی که قدرت در هند در دست گروههای افراطی و بنیادگرای هندو باشد، نه اقلیتهای هند به حقوق انسانی خود خواهند رسید و نه هند در همسایگی خود حکومت اسلامی، آزاد و مستقل را خواهد پذیرفت. همانگونه که هند عملاً در جدایی بنگلادش نقش داشت، و همچنان در دهه ۱۹۸۰ نیز از ببرهای تامیل، یک گروه اقلیت قومی حمایت مالی و نظامی میکرد و از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۰ نیروهایش در سریلانکا حضور فعال در حمایت از یک طرف و مخالفت با طرف دیگر داشت. در جریان جهاد علیه اتحاد شوروی، هند تنها کشوری در منطقه بود که از روسها و کمونیستها حمایت میکرد و با مجاهدین مخالفت داشت.
همه—چه افغان باشند و چه همسایگان ما—باید این حقیقت را درک کنند: افغانستان امروز در موقعیتی نیست که بتواند به کسی کمک نظامی یا مالی ارائه دهد. خود این کشور به کمک دیگران نیاز دارد. وضعیت آنچنان است که اگر نهادهای خیریه خارجی خیمه فراهم نکنند حتی نمیتواند به مهاجران بازگشته کمک کند. کسی که میخواهد راه مبارزه مسلحانه را برگزیند، باید از تجربه افغانها درس بگیرد. ما کمونیستها و سپس نیروهای شوروی را شکست دادیم. نیروهای شوروی ناگزیر به عقبنشینی شدند. این شکست و عقبنشینی مایوسانه، به سقوط امپراتوری مست و مغرور شوروی انجامید.
اما زمانی که نوبت به تشکیل حکومت اسلامی توسط مجاهدین رسید، همان کشورهایی که حضور شوروی در افغانستان را تهدیدی جدی برای خود میدانستند و از مجاهدین حمایت میکردند، جبههای مشترک علیه مجاهدین تشکیل دادند. همانگونه که واشنگتن و مسکو علیه مجاهدین موضع مشترک گرفتند و رقابت میان خود را کنار گذاشتند، ریاض، تهران و دیگر کشورهای رقیب نیز همین کار را کردند. ائتلاف جبلالسراج علیه حزب اسلامی نیز با میانجیگری و حمایت دستگاههای اطلاعاتی همین کشورهای رقیب تشکیل شد.
امیدواریم روزی فرا رسد که عدالت واقعی و صلح پایدار در افغانستان و سراسر منطقه حاکم شود.