میترا خُجندی، روانشناس بالینی در پاریس میگوید که برای بسیاری از افغانها، مخصوصا نسل جوان، اینترنت دریچهای به سوی امید و الهام بود و راهی برای آشنایی با فرصتها و احساس زنده بودن در جهانی بزرگتر.
به نظر خانم خجندی، این محدودیت بیسابقه باعث میشود که افسردگی اجتماعی در میان شهروندان افغانستان به طرز غیر قابل تصوری افزایش یابد و سطوح بالایی از اضطراب جمعی، ترس از آینده و انتظار مداوم برای فاجعه و همچنین بیقراری عمومی را در پی داشته باشد.
دختر جوانی در ویدیویی که به افغانستان اینترنشنال فرستاده، گفته است که با قطع اینترنت شهر کابل در سکوت فرو رفته است و این وضعیت او را به یاد روزهای سقوط کابل میاندازد.
پیمان مددی ، مشاور روان در ایران میگوید که با قطع اینترنت در افغانستان مراجعانی داشته که به دلیل اضطراب ناشی از ناتوانی در رساندن حمایت مالی به خانوادههایشان احساس درماندگی میکنند. او میگوید که بسیاری از افرادی که به او مراجعه کردهاند به شدت از فاصله عاطفی و گسست ارتباطی وحشتزده هستند.
تماس تصویری و صوتی، برای بسیاری تنها راه حفظ روابط خانوادگی، تربیت فرزندان از راه دور، یا مراقبت از والدین سالخورده بود.
آقای مددی میگوید که این گسست یکباره نوعی داغدیدگی عاطفی ایجاد میکند و فرد دچار «حس فقدان» عزیزانش میشود.
به گفته پیمان مددی، افراد با تجربه جنگ، خشونت یا تروما داشتهاند حالا دوباره در موقعیت ناامن بدون دسترسی به ابزارهای اطلاعرسانی قرار گرفتهاند. او میگوید که قطع ارتباط باعث میشود تا فرد احساس کند در فاجعه انسانی غرق شده و دیگر کسی او را نمیبیند.
به باور خانم یوسفی، در دنیای امروزی، اینترنت فقط وسیلهی ارتباط نیست، بلکه بستر کامل زندگی مانند پیگیری وضعیت سلامتی، مشکلات فوری، حتی مرگ و زندگی به آن وابسته است.
او میگوید طالبان با قطع ارتباطات نشان دادند که برای کنترول و سرکوب حداکثری حتی میتوانند تا پای حذف بقای اجتماعی شهروندان افغانستان نیز پیش بروند.