چهار ماه از حاکمیت طالبان بر افغانستان گذشت، اما سوال اساسی که برای مردم افغانستان حل نشده، این است که با پدیده طالبان و حاکمیت آنها چگونه برخورد کنند؟ و آیا طالبان آخرین سناریوی سیاسی جهان برای مدیریت اوضاع در افغانستان است؟
برای آنهایی که در بند قومگرایی یا تعابیر تندروانهاند یا طالبان را به عنوان بخشی از واقعیت افغانستان نمیپذیرند، جواب مشخص است. اما سوال متوجه کسانی است که به ملت بودن و سرنوشت مشترک شهروندان کشور باور دارند. مردم افغانستان انواع حکومتها از شاهی و چپی تا مجاهدین و طالبان و جمهوریت را تجربه کردهاند و این بار، باد حوادث و تحولات ناشی از بازی نیروهای قدرتمند جهانی چند صباحی طالبان را بر سرنوشت این کشور حاکم ساختهاند.
واقعیت این است که منافع جهان و بعضی از کشورهای منطقه در این بوده است که با کنار رفتن نظام جمهوریت، گروه طالبان حاکمیت را در دست داشته باشد. خطرات بزرگ بالقوهای در انتظار افغانستان قرار دارد، زیرا اگر افغانها از جمله طالبان بر سر مدیریت اوضاع کشور به توافق نرسند، امکان دارد که حکومت طالبان ایستگاه آخر این قطار جنگ منافع قدرتهای بزرگ قرار نگیرد و کشور شاهد بحرانهای از نوع دیگری شود. جهان در حال حاضر در مقابل طالبان موضع واحدی اتخاذ کرده است. حکومتهای منتخب جهان و نهادهای قدرتمند پالیسیساز آنها مانند کنگره ایالات متحده امریکا، مجامع دفاع از حقوق بشر به خصوص حقوق زنان مانند دیدهبان حقوق بشر در راستای خواستهای ملت قرار گرفتهاند.
بنبست پیش آمده میان طالبان و جهان به سادگی قابل حل نیست و میتواند نطفه بحرانهای دیگری را پرورش دهد. در این میان، مردم باید در راستای یارگیری ملی و جهانی خواستهای خود را برای جهان مشخص کند تا در تعامل خود با طالبان این خواستها را مبنای توافقات خود قرار دهند. بخشی از این خواستها قرار ذیل اند:
۱. طالبان بخشی از جامعه افغانستان است نه کل آن، نه تنها صاحب آن. افغانستان و حاکمیت ملی و ارزشهای ملی مانند پرچم کشور غنیمت نیست که آنها تصاحب کرده باشند و با آنها هر گونه خواستند معامله کنند. طالبان باید حق حاکمیت ملت مسلمان افغانستان را به رسمیت بشناسند و مکانیسمهای ساختاری و اجرایی تحقق این حق مانند لویه جرگه و انتخابات را بپذیرند؛
۲. ساختار نظام امارت اسلامی باشد یا جمهوری اسلامی، صدارتی باشد یا ریاستی و یا هر ساختار دیگر باید از مجرای رضایت مردم افغانستان مورد تأیید قرار بگیرد. طالبان مدعی آن نیستند که در مقابل ملت خویش جنگیده و به عنوان پیروز جنگ، بر آنها سلطه پیدا کرده باشند. آنها مدعی اند که ملت و سرزمین خود را از اشغال خارجیها رهانیدهاند. یعنی حاکمیت مردم که از دستشان گرفته شده بود را به آنها برگرداندهاند. ملت میخواهد این حاکمیت را تصاحب کند. طالبان باید بپذیرند که حاکمیت را به ملت برمیگردانند و ساختار حکومتی که در آن حاکمیت ملت معیار مشروعیت باشد را به رسمیت بشناسند. در یک نظام مشروع و مبتنی بر حاکمیت ملت حقوق اساسی مردم تأمین خواهد شد؛
۳. طالبان میتواند به عنوان یک گروه سیاسی از طریق مکانیسمهای قانونی با حمایت ملت به قدرت برسد. حکومت برآمده از جنگ و غلبه طالبان مشروعیت ندارد و مورد پذیرش ملت نیست. قدرت را میتوان به زور تصاحب کرد ولی مشروعیت را نمیتوان به زور به دست آورد؛
۴. تمام نهادها و فعالان مدنی و حقوق بشری، فعالان زن و مدافعین حقوق زنان، و به خصوص مدافع استقلال و حاکمیت ملی با هماهنگ کردن تلاشهای خود با نهادها و مجامع بینالمللی ائتلاف جهانی تشکیل دهند، شبکهسازی کنند و نشستهای بینالمللی تشکیل دهند تا طالبان را مجبور کنند حقوق اساسی مردم افغانستان را به رسمیت بشناسند؛
۵. بر اساس شواهد موجود، به رسمیت شناخته شدن حکومت طالبان از سوی جهان به زودی اتفاق نخواهد افتاد. این مسئله، فرصت و زمینه مغتنم برای تعیین شرایط و ترسیم خطوط قرمز مردم افغانستان و جلب حمایت جهانی برای مشروط ساختن شناسایی طالبان به پذیرش شرایط مردم کشور را فراهم میکند. مبارزه ملتها به زودی به نتیجه نمیرسند ولی مهم است خواستها و اهداف کلان ملی مشخص باشند تا مبارزات مردم افق و چشماندازهای ملی و انسانی خویش را سر لوحه حرکت مردمی خویش قرار دهند.
حکومت طالبان در چهار ماهی که گذشت دستآوردی در زمینه مدیریت بحرانهای کشور نداشته است. امتناع ایالات متحده امریکا از به رسمیت شناختن طالبان نشاندهنده این واقعیت است که حکومت طالبان بر اساس توافقات دوحه شکل نگرفته است و در صورتی که طالبان انعطاف نشان ندهند تا بحرانهای کشور مدیریت شوند و از فاجعه بشری جلوگیری شود، جهان آنرا به رسمیت نخواهد شناخت. این ممکن است سناریوهای بدیلی را برای مدیریت کشور به وجود آورند. با قاطعیت میتوان گفت که طالبان بدون تعدیل ساختار حکومت و جلب نیروها و کدرهای تخصصی قادر به اداره کشور نخواهند بود. شکست طالبان در اداره کشور و ادامه بنبست عدم شناسایی آنها از سوی جهان اوضاع را بحرانیتر ساخته و به این ترتیب، طالبان خود زمینه را برای پیاده شدن سناریوهای بدیل فراهم خواهد کرد.
طالبان برای پنهانکردن خطاها، سو مدیریت، نقض حقوق بشر و اختلافات درونی خود به تیغ سانسور علیه فعالان مدنی و خبرنگاران روی آوردهاند.
تفتیش عقاید مردم برای اینکه در رسانهها و شبکههای اجتماعی چه نباید بگویند و بنویسند، به میدان نبرد امروزی طالبان تبدیل شده است.
آنها فکر میکنند که مردم با سهولتی که اینترنت و رسانهها فراهم کردهاند، حقایقی را افشا میکنند که نقاب مومنی و پاکیزگی و نجابت از روی این گروه برمیافکند و پایههای حکومت تازه به قدرت رسیده آنها را متزلزل میکند.
طالبان در اولین اقدام با نشر مقررهای جلو آزادی بیان را در رسانهها گرفتند و سپس شروع به سانسور و دیدهبانی شبکههای اجتماعی کردند.
همین چند روز پیش بود که یک جوان هلمندی را به نام نوید، به جرم نشر دیدگاهش در باره طالبان به قتل رساندند و جسدش را در مزرعه نزدیک خانهاش انداختند. او در صفحه فیسبوک خود نوشته بود: "آموزگاران هلمندی بیجا از طالبان توقع معاش میکنند. آنها خود از مردم نان جمعآوری میکنند."
حکام امروزی افغانستان در همین راستا از کسانی که در شبکههای اجتماعی فعالیت دارند و گاهگاهی به سیاست و یا مشکلات اجتماعی میپردازند تعهد کتبی میگیرند.
چند روز پیش جوانی از بلخ کتابی را نقد کرده بود و آنها را برای من فرستاد. از خواندن نوشتهاش لذت بردم و برایش توصیه کردم که آنرا به نشر برساند. او در جوابم گفت: "نمیتوانم. طالبان از من تعهد کتبی گرفتهاند که دیگر چیزی در شبکههای اجتماعی ننویسم."
بسیاری از کسانی که ویدیوهای بدرفتاری طالبان را منتشر میکنند، نیز مورد بازجویی قرار میگیرند. یکی از این فعالان مدنی که اکنون در ترکیه به سر میبرد، از ترس آزار و اذیت خانوادهاش توسط طالبان، از ادامه گفتوگو با رسانههای آزاد خودداری کرده و مهر سکوت بر لب زده است. او میگوید تا زمانی که اوضاع بهتر شود، گفتوگو نمیکند.
تظاهر به استقلال
طالبان ادعای استقلال میکنند و میگویند که پاکستان در پیروزی آنها هیچ نقشی نداشته است؛ اما وضعیت فعلی کشور گواه تلخی بر این مدعاست. پاکستان عملاً سکاندار لابیگری برای طالبان شده است و از هیچ تلاشی برای نجات و کمک به آنها دریغ نمیکند.
شاهمحمود قریشی را رسانههای پاکستان عملاً وزیر خارجه دو کشور خواندهاند. او حتی وضعیت کشور خود را فراموش کرده و تمام دغدغهاش حل مشکلات طالبان و به رسمیتشناسی آنان است.
در روزهایی که عملیات خروج در افغانستان ادامه داشت؛ پاکستان نیز در چند نوبت عوامل خود را از افغانستان خارج کرد. این عوامل در سطح وزیر، معین و جنرالها بودند. یکی از آنان که حتی پاکستان برایش در کوههای هندوکش هلیکوپتر فرستاد و او را به اسلام آباد برد، مشاور اشرف غنی و کارمند ارشد وزارت داخله سابق بود. بر اساس گزارشها، پاکستان به کمک همین فرد پنجشیر را بمباران کرد و مقاومت مردمی را درهم شکست.
از سوی دیگر رسانهها خبر دادند که عبدالباقی حقانی، وزیر تحصیلات عالی طالبان به پاکستان رفته و دوازده روز در آن کشور گذرانده است. گفته میشود که او در پی وصل دانشگاهها افغانستان به شبکههای تحصیلی پاکستان است و میخواهد مدلهای پاکستانی را جایگزین نظام تحصیلی افغانستان کند.
راه یکطرفه بهسوی پاکستان
طالبان خود را مدیون مهماننوازی، کمک و حمایت پاکستان میدانند، اما پاکستان نگاه مساعدی به آنها ندارد.
پاکستان از امارتخواهی در خاک خود واهمه دارد و کوشش میکند بعد از سرازیرشدن طالبان به افغانستان راه برگشت و همسویی و همکاری آنها را با تحریک طالبان پاکستان ببندد.
حالا کمتر کسی میتواند بدون ویزه و بازرسی از افغانستان به پاکستان برود. حتی رهبران طالبان نیز حالا فقط با بازرسی، داشتن پاسپورت و ویزه میتوانند به پاکستان سفر کنند.
اما این رفت و آمد و این داد و ستد مساوی و بر اساس رویکرد متقابل نیست.
پاکستانیها آزادانه به افغانستان میآیند و هرجایی که دلشان بخواهد، میروند. حتی در تجارت نیز تعادلی میان دو کشور وجود ندارد. موترهای باربری افغانستان در مرزها بارشان را تخلیه میکنند، اما موترهای پاکستان بدون هیچ تاخیری از مرز میگذرند و خود را به هر نقطهای که در افغانستان بخواهند، میرسانند.
داعش
از سوی دیگر، بعد از تسلط طالبان داعش نیز در افغانستان تن و قد بیشتری نمایاند. طالبان هرچند با جنگهای بیامانی که با دولت سابق و نیروهای خارجی مستقر در افغانستان داشتند، حملات داعش را جدی نگرفتند و گفتند که از بینبردن این گروه برای آنها کاری ندارد؛ اما معلوم شد که اینچنین هم ساده نیست و حتی داعش میتواند در قندهار خاستگاه طالبان نیز موی دماغ این گروه باشد.
به گزارش رسانهها، در این روزها هم افراد تندرو داعش و هم افرادی زیر نام داعش، بدون هیچ نوع محاکمه و رفتار قضایی، به شدت سرکوب میشوند.
برای طالبان انتقاد به مثابه دشمنی است. اما مشکل کلانتر این است که هرج و مرج و فساد درونی این گروه بر روی زندگی مردم سایه افنگنده است.
طالبان هرچند ادعا کردهاند که جلو رشوت را گرفتهاند و هیچ فرد آلوده به فسادی هم در صفوف خود ندارند، اما متقاضیان پاسپورت میگویند چنین نیست؛ شاهدان میگویند کسی که بتواند برای افراد طالبان ششصد دالر رشوت بدهد، خیلی زود پاسپورت میگیرد؛ اما کسی که چنین پولی ندارد، باید روزها در صف ایستاد شود، دُره و چوب بخورد و به پاسپورت هم نرسد. از بازداشت و لت و کوب متقاضیان پاسپورت ویدیوها و گزراشهای زیادی به رسانهها رسیده است.
با آنکه رهبران و سخنگویان طالبان از رویه و سلوک خوب با مردم سخن میگویند و میگویند که جای کارمندان فاسد و نابهکار حکومت سابق را مجاهدین مخلص و پاک آنها گرفتهاند، اما در عمل چنین نیست. فقط شکل فساد تغییر کرده است.
حالا هیچ رویکرد روشنی در مورد جمعآوری عواید وجود ندارد و معلوم نیست، طالبانی که عشر، زکات و مالیه جمع میکنند، چقدر به حساب دولت در بانکها تحویل میکنند، چقدر برای خود برمیدارند و چقدر را برای فرماندهانشان جدا میکنند.
به همینگونه گمرکات نیز در سردرگمی و آشوب به سر میبرند. جای تکتهای مالیاتی و تشریح واردات و صادارت را "چوته" اندازی گرفته است و طالبان فقط با نگاهی به بار موترها مالیه تعیین میکنند که واردکنندگان و صادرکنندگان ملزم به پرداخت دست به دست اند.
مردم میگویند که احکام و فرامین رهبران طالبان در صفوف نیروهای شان رعایت و تطبیق نمیشود. حتی پایینرتبهترین جنگجویان آنها هدایات امیرالمونین و وزیران و والیهای طالب را قبول ندارد و هرچه خود لازم میداند، انجام میدهد.
در مزارشریف مثلا، یکی از مدیران رسانهها از والی طالبان دستورنامه دارد که افراد این گروه به موترهای رسانه دستدرازی نکنند، اما چند موتر این رسانه در کنترل افراد طالبان است و کسی به دستور والی هم وقعی نمیگذارد.
جزایر قدرت
بر اساس گزارشها، والیان، رییسان، مدیران و ولسوالها هر کدام پادشاهی خود را دارند. طالبانی که میگفتند جزایر قدرت را در افغانستان از بین برده اند، حال خود در حال تبدیل شدن به جزایر قدرتاند.
آنها در جایی از کشور تراشیدن رییش را ممنوع میکنند، در جایی از مردم امتحان نماز میگیرند، در منطقهای مذهب و شغل مردم را میپرسند و در جایی در شهر از زن و مردی که باهم قدم میزنند، قرابت شان را جویا میشوند و در جایی اصلاً کاری به کار مردم ندارند.
اینان زیر سایه حکومتی که طالبان تحت نام امارت اسلامی ایجاد کردهاند، کار نمیکنند و هنوز خود را پاسخگو به کسی میدانند که در گذشته جبهه شان را رهبری میکرده است.
بر اساس گزارشهای تازه، طالبان برای کسب مشروعیت داخلی که شرط رسمیت بینالمللی خوانده میشود، به فکر برگزاری نشستی مانند لویه جرگه اند تا نشان دهند که از حمایت مردم برخوردارند.
رهبران طالبان درباره ضرورت برگزاری این جرگه در بهار سال نو، سلسله مشورههای داخلی را شروع کردهاند و نام حامد کرزی، رییسجمهور پیشین نیز برای مدیریت این جرگه بر سر زبانهاست.
درست چهار ماه قبل، در پانزدهم آگست، طالبان در پی فرار اشرف غنی وارد ارگ ریاستجمهوری شدند. فرار غنی و تسلط طالبان بر کابل، هم طالبان، هم نیروهای بینالمللی از جمله امریکا و هم مردم افغانستان را در وضعیت دشواری قرار داد.
امریکا در آن هنگام نه خودش به گونه کامل افغانستان را ترک کرده بود و نه توانسته بود همکاران افغان خود را از کشور بیرون کند.
با فرار غنی، نقشه انتقال قانونی قدرت به نقش بر آب شد و گروهی که فقط با جنگ و انفجار و انتحار آشنایی داشتند، به کرسیهایی رسیدند که نیاز به تحصیل، تخصص، کاردانی و تجربه داشت.
طالبان که خود را فاتح میدان میدانستند انتظار داشتند دستکم از سوی کشورهای دوست و حامی خود به رسمیت شناخته شوند. اما تا کنون که چهار ماه میگذرد، هیچ کشوری، حتی بزرگترین حامیان طالبان، مانند پاکستان و قطر که در به قدرت رساندن این گروه سنگ تمام گذاشتند، حکومت موقت این گروه را به رسمیت نشناختهاند.
این وضعیت حکومت طالبان را در تنگنا قرار داده است. گروه طالبان اکنون در عمل میبیند که حکومتداری کار آسانی نیست.
ارزش افغانی، واحد پول ملی افغانستان، بهشدت سقوط کرده و بیش از ۴۰ درصد افت داشته است. بیکاری بیداد میکند و طالبان با تعییناتی که کردهاند، نتوانستهاند ابتداییترین نیازهای کشور را برآورده کنند.
پس از آمدن طالبان، ارزش پول ملی افغانستان به شدت سقوط کرده است
خواست جامعه جهانی و مردم افغانستان برای به رسمیت شناختهشدن طالبان روشن است: ایجاد دولت فراگیر متشکل از اقوام و جریانهای مختلف از جمله زنان، احترام به حقوق بشر، حق آموزش دختران و قطع همکاری با تروریزم.
چهار ماه از تصاحب قدرت در کابل میگذرد، اما طالبان تا کنون هیچ گامی برای برطرف کردن نگرانیهای جامعه جهانی برنداشتهاند.
اما طالبان برای پاسخ به جامعه جهانی در یک بیسرنوشتی قرار دارند. ملا هبتالله آخندزاده، رهبر طالبان هم هنوز هیچ سر و تنی برای ملت ننمایانده که نشان دهد این گروه از یک رهبری واحد برخوردار است.
طالبان هرچند با نشر فرامین و نوار صوتی تلاش کردند به مردم بگویند که رهبرشان زنده است و در قندهار به سر میبرد.
در تازهترین مورد حتی با انتشار عکسی از چوکیهای خالی تالار ولایت قندهار و بساط چای و پذیرایی، ادعا کردند که رهبرشان برای جمعی از روسای ادارات سخنرانی کرده است. اما مردم میگویند که او اگر زنده است، میتوانست در زیرخانهای، در گوشهای یا در پستوی خانهای از خود یک فایل ویدویی تهیه کند و به نشر رساند تا ثبوتی برای زندهبودنش باشد.
از سوی دیگر، هنوز ماه عسل طالبان پایان نیافته بود که داعش سر و کلهی بیشتری نمایاند و فعالیتهایش که بیشتر در ننگرهار متمرکز بود، به کابل و دیگر ولایات گسترش داد.
طالبان هرچند ادعا کردهاند که داعش را در افغانستان از بین بردهاند؛ اما تهدیدات داعش هنوز پایان نیافته و هر از چندی در کابل و دیگر مناطق کشور با انفجار و انتحار نشان میدهد که در افغانستان حضور فعالی دارد.
عدم بهرسمیتشناسی حکومت طالبان از سوی جامعه جهانی و اصرار این گروه بر تن ندادن به خواستههای بینالمللی مبنی بر تشکیل یک حکومت فراگیر، مبارزه با تروریزم، اعاده حقوق بشر، حق کار زنان و آموزش دختران و جابهجایی افراد این گروه در پستهای کلیدی و تخصصی حالا افغانستان را به لبه پرتگاه برده است.
افغانستان بعد از چهار ماه حاکمیت طالبان با مشکلات عدیدهای دست به گریبان است. این گروه که میگفت برای مشکلات اقتصادی کشور راهحلهایی دارد، اکنون از پس معاش جنگجویان خود برنمیآید.
نرخ افغانی به شدت افت کرده و در روزهای اخیر حتی یک دالر به ۱۲۸ افغانی معامله شده است.
دروازههای بسیاری از نانواییها بسته شده و واردات مواد خوراکی به شدت کاهش یافته است.
پاکستان که از نخستین روزهای پیروزی طالبان برای به رسمیتشناسی حکومت این گروه و حمایت از آن در سطح منطقه و جهان رایزنی میکرد، حالا درمانده و خسته به نظر میرسد.
مقامهای طالبان که تا کنون از هرگونه انتقاد از پاکستان خودداری میکرند، در روزهای پسین لجام انتقاد را رها کرده و علنی در مقابل پاکستان سخن میرانند.
ذبیح الله مجاهد، سخنگوی طالبان در اقدامی غیر منتظره، حکومت پاکستان را غیر اسلامی و آغشته به فساد خواند و یک عضو کمیسیون فرهنگی این گروه گفت "آیاسآی دشمن ماست".
طالبان که فکر نمیکردند بعد از پیروزی در میدان جنگ، در عرصه حکومتداری با چنین سرعتی ناکام جلوه کنند، حالا به فکر چاره برآمدهاند.
آنها طی چند روز گذشته نمایندههای علما دینی را از ولایات به کابل فراخوانده و با آنها در حال مشورتاند تا لویه جرگه مشورتی سراسری برگزار کنند.
حالا گفته میشود حامد کرزی و عبدالله عبدالله که بقایای رهبری نظام گذشته در کابل اند و در سایه طالبان زندگی میکنند، در این لویه جرگه مشورتی و اسلامی نقش خواهند داشت.
به نظر میرسد که طالبان حالا دست به دامن حامد کرزی شدهاند که در برگزاری چند لویه جرگه تجربههایی دارد و هنوز در میان برخی مردم چهره معتدلی شمرده میشود.
کرزی در این لویه جرگه نقش محوری خواهد داشت و تلاش خواهد کرد تا برای طالبان از طریق این جرگه مشروعیت داخلی کسب کند تا آنها به مشروعیت بینالمللی برسند.
خبرهای دو هفته گذشته حاکی از آن است که سفیر پاکستان در کابل با رهبران طالبان به نوبت دیدار کرده و آخرین دیدار او با کرزی بوده است.
گفته میشود که در این دیدارها در رابطه با برگزاری لویه جرگه و نقش حامد کرزی در بهدست آوردن مشروعیت داخلی و کاهش بحرانهای موجود افغانستان گفتگو شده است.
حامد کرزی پیشتر گفته بود که برای رسمیت بینالمللی طالبان، ابتدا لازم است این گروه به مشروعیت داخلی برسد.
حال چگونه طالبان از بنبستهای موجود در افغانستان عبور خواهند و آقای کرزی چگونه میتواند برای آنها ممد واقع شود، معمایی است که گذشت زمان حل خواهد کرد.
شماری از چهرههای برجسته امریکایی از حکومت کشورشان خواستهاند برای نجات افغانستان فورا دست به کار شود.
این شخصیتها که در بیست سال گذشته به حیث نماینده سیاسی یا فرمانده نظامی در افغانستان کار کردهاند، هشدار میدهند که تاخیر در تصمیمگیری، جلوگیری از یک فاجعه انسانی مرگبار را دشوارتر خواهد کرد.
بیش از ده چهره برجسته امریکایی از جمله رایان کراکر، جیمز دابینز، سفیر و نماینده پیشین امریکا در افغانستان، جنرال دیوید پترایس و جنرال جان نیکلسن، فرماندهان پیشین نیروهای بینالمللی در افغانستان در مطلبی که برای شورای اتلانتیک نوشتهاند، گفتهاند که در طول بیست سال گذشته همه رهبری تلاشهای دیپلومات یا نظامی را برای ساختن یک افغانستان مدرن، پیشرفته و دموکراتیک داشتهاند و بیش از هرکس دیگر از نتایج این تلاشها راضی بوده، اما با تصمیم خروج از افغانستان مخالف بودهاند.
به باور این چهرهها، امریکا و متحدانش باید در زمینه مبارزه با تروریزم، تشکیل حکومت فراگیر، حمایت از حقوق اولیه زنان و اقلیتهای قومی و حتی همکاران افغان امریکا و شرکایش، پیام روشنی به رهبران طالبان بفرستند.
نویسندگان این مطلب همچنین به میلیونها شهروند افغانستان که به نحوی در فرایند جدید سهم داشتند، ادای احترام کردهاند.
آنها میگویند ایالات متحده نفع و مسوولیت اخلاقی دارد تا به مردم افغانستان در حفظ برخی از دستاوردهای اجتماعی و اقتصادی بیست سال گذشته کمک کند.
به گفته این چهرهها جامعه مدنی افغانستان هنوز به حیات خود ادامه میدهد و ایالات متحده و سایر کمک کنندگان بینالمللی باید به همکاری با آن ادامه دهند.
این سیاستمداران و نظامیان کارکشته امریکایی به حکومت جو بایدن توصیه کردهاند که این موضوعات را در نظر بگیرد و با همکاری نزدیک متحدان کلیدیاش، برای کمک به ثبات اقتصاد افغانستان پیشنهادهای ملموسی ارایه دهد.
به گفته آنها،تاخیر در تصمیمگیری فقط به مرگ و رنج بیشتر دامن میزند.
این در حالی است که سازمان ملل، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و کمک کنندگان بینالمللی در باره وقوع فاجعه انسانی ناشی از فروپاشی قریبالوقوع اقتصادی افغانستان هشدار دادهاند.
در مطلبی که ۱۱ چهره شناخته شده نظامی و سیاسی پیشین امریکا به شورای اتلانتیک فرستاده اند همچنین به فروپاشی قریبالوقوع نظام بانکی و سقوط ارزش پول افغانی، خشکسالی، گسترش بیماری کووید۱۹ و مختل شدن خدمات دولتی اشاره شده است.
برنامه عمران سازمان ملل هشدار داده است که "افغانستان در آستانه فقر گسترده قرار دارد"، به طوری که ۹۷ درصد مردم تا اواسط سال ۲۰۲۲ در خطر سقوط به زیر خط فقر قرار دارند.
برنامه جهانی غذا هم برآورد میکند که تنها ۵ درصد از خانوادهها در افغانستان روزانه غذای کافی برای خوردن دارند و پیشبینی میکند که افغانستان در آستانه تبدیل شدن به بزرگترین بحران انسانی جهان قرار گیرد.
رییس امور بشردوستانه سازمان ملل از اینکه اقتصاد افغانستان "در مقابل چشمان ما" در حال فروپاشی است، ابراز تاسف کردهاست.
چهرههای سرشناس نظامی و سیاسی پیشین امریکا در افغانستان میگویند جامعه بینالمللی در حال آماده شدن برای ارایه کمکهای بشردوستانه بیشتر به افغانستان است و بانک جهانی برای حمایت از این تلاشها بخشی از پول مسدود شده را آزاد میکند.
اما برای جلوگیری از فاجعه به کمک بیشتری نیاز است. علاوه بر غذا و دوا، افغانستان به یک نظام مبادله پولی پایدار و یک سیستم بانکی کارآمد نیاز دارد تا از یک سقوط سنگین اقتصادی و حکومتداری جلوگیری کند.
با این وجود، آنها گفتهاند که گفتگوها در واشنگتن و جاهای دیگر در جریان است تا ابزارهای مختلف برای تثبیت پول افغانی و جلوگیری از فروپاشی سیستم بانکی ارایه شود، بدون اینکه این منابع در اختیاری طالبان قرار گیرد و از آن برای مقاصد شوم استفاده شود.
وزیر خارجه طالبان امریکا را ملت عالی و بزرگی خطاب کرده و از این کشور خواسته است با طالبان رابطه برقرار کند.
امیرخان متقی به اسوشیتدپرس گفته است که امریکا باید به اندازه کافی بردباری و قلب بزرگی داشته باشد که به اختلافها پایان داده و فاصله میان دو کشور را کوتاهتر کند.
وزیر خارجه طالبان همچنین در اظهاراتی که یک عقبگرد از موضع قبلی این گروه توصیف شده، به خبرگزاری اسوشیتدپرس گفته است که طالبان در اصول با کار زنان و آموزش دختران مشکلی ندارد.
امیرخان متقی گفت که حکومت طالبان بهدنبال رابطه با تمام کشورهاست و هیچ مشکلی با امریکا ندارد.
آقای متقی از واشنگتن و سایر حکومتها خواست حدود ده میلیارد دالر مسدود شده افغانستان را آزاد کنند.
وزیر خارجه طالبان در این مصاحبه که روز یکشنبه در دفتر کارش در کابل انجام شد افزود که تحریم افغانستان هیچ سودی نخواهد داشت.
او گفت: "بیثبات کردن افغانستان یا یک افغانستان ضعیف به نفع هیچ کسی نیست."
آقای متقی ضمن اذعان به نگرانی جامعه جهانی بابت وضع محدودیتهای طالبان بر آموزش دختران و کار زنان گفت که در بسیاری مناطق افغانستان دختران صنف هفت تا دوازده به مکتب میروند.
مقامهای طالبان میگویند روی یک نظام آموزش غیرمختلط در مکاتب و همینطور محیط کار جداگانه برای زنان کار میکنند.
طالبان در دوره اول حاکمیتشان از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱، دروازه مکاتب را بر روی دختران بسته بودند، حق کار را از زنان گرفتند، فعالیتهای سرگرمی از جمله ورزش را بند کردند و هر از گاهی در ملاء عام فردی را دار میزدند، اقداماتی که جهان را تکان داد.
اکنون امیرخان متقی میگوید آنها نسبت به ۲۰ سال پیش تغییر کردهاند.
وزیر خارجه طالبان گفت: "ما در امور حکومتداری و سیاست و تعامل با ملت و جهان پیشرفت کردهایم. با گذشت هر روز تجربه بیشتری بهدست میآوریم و پیشرفت بیشتری خواهیم داشت."
این مقام ارشد طالبان همچنین گفت که در زیر حاکمیت جدید این گروه در ۱۰ ولایت از ۳۴ ولایت افغانستان دختران تا صنف ۱۲ درس میخوانند، مکاتب و دانشگاههای خصوصی بدون هیچ محدودیتی باز اند و ۱۰۰ درصد کارمندان بخش صحی به کارشان برگشتهاند.
آقای متقی گفت: "این نشان میدهد که ما در اصول با مشارکت زنان مشکلی نداریم."
اتهام کشتار هدفمند ماموران امنیتی پیشین
وزیر خارجه طالبان در بخش دیگری از مصاحبه خود با اسوشیتدپرس ادعا کرد که طالبان مخالفانش را هدف قرار نمیدهد بلکه با اعلام عفو عمومی، یک چتر محافظتی در کشور ایجاد کرده است.
او افزود که رهبران حکومت پیشین بدون ترس در کابل زندگی میکنند هرچند اکثریتشان از افغانستان گریختهاند.
چند هفته پیش دیدهبان حقوق بشر گزارش داد که طالبان بیش از ۱۰۰ پولیس و مقام استخباراتی حکومت پیشین را در چهار ولایت افغانستان کشته یا سر به نیست کرده است.
اما آقای متقی حکومت سابق را متهم کرد که پس از بهدست گرفتن قدرت در سال ۲۰۰۱ دست به حملات انتقامجویانه علیه طالبان زده است.
او گفت که صدها نفر ناپدید یا کشته شدند و هزاران نفر مجبور شدند به کوهها فرار کنند.
آقای متقی در ارتباط با فرار دهها هزار نفر از افغانسان میگوید که فقر و رویای زندگی بهتر پای هزاران نفر را در اواسط ماه آگست به میدان هوایی کابل کشاند تا به امریکا بروند، نه ترس از طالبان.
او گفت که طالبان در روزهای اول حکومتشان مرتکب اشتباه شدند، اما کار برای اصلاحات بیشتر جریان دارد.
القاعده در افغانستان
آقای متقی در بخش دیگری از این مصاحبه، اظهارات جنرال فرنک مککنزی، فرمانده مرکزی امریکا، سنتکام در باره رشد دوباره القاعده در افغانستان را رد کرد.
این در حالی است که به عنوان بخشی از توافق صلح امریکا و طالبان که در ماه فبروری ۲۰۲۰ امضا شد، طالبان متعهد شده است که روابطه خود با القاعده را قطع کند و به گروههای تروریستی در افغانستان پناه ندهد.
این مقام ارشد طالبان به اسوشیتدپرس گفت طالبان پای تعهداتش ایستاد و به نیروهای امریکایی و ناتو در آخرین مرحله خروجشان از افغانستان در اواخر اگست حمله نکرد.
او افزود: "متاسفانه همیشه اتهاماتی علیه امارت اسلامی افغانستان وجود دارد اما شواهدی ارایه نمیشود. اگر مککنزی مدرکی دارد باید ارایه کند. با اطمینان میگویم که این یک اتهام بیاساس است."
آقای متقی درباره رویارویی طالبان و داعش هم گفت که افراد طالبان در هفتههای اخیر دست بالا را پیدا کردهاند و در یک ماه گذشته حمله بزرگی داعش انجام نداده است. با این حال او گفت که نمیتواند تصور کند طالبان در مبارزه با داعش با امریکا همکاری کند.
سرپرست وزارت خارجه طالبان ابراز امیدواری کرد که "به مرور زمان سیاست امریکا آرام آرام نسبت به افغانستان تغییر کند."
امیرخان متقی گفت: "حرف آخر من به امریکا این است: شما یک ملت عالی و بزرگ هستید و باید به اندازه کافی بردباری و قلب بزرگ داشته باشید که بتوانید یک رویکرد مبتنی بر قانون و مقررات بینالمللی نسبت به افغانستان در پیش گیرید، به اختلافات پایان دهید، فاصله میان ما را کوتاهتر کنید و یک رابطه خوب با افغانستان برگزینید".
روزنامه نیویورک تایمز در مقالهای جنبههای دیگر فروپاشی دولت سابق افغانستان را بررسی کرده است. در این مقاله آمده که عبدالسلام رحیمی کانال ارتباطی پنهان با رهبران طالبان به شمول ملا برادر و دو رقیب نظامی سرسخت یعنی سراجالدین حقانی و مولوی یعقوب پسر ملا عمر ایجاد کرده بود.
بر اساس گزارش نیویورک تایمز، رحیمی پس از بازگشت از قطر با غنی و محب دیدار کرد و نتیجه ارتباطاتش با طالبان را در میان گذاشت که به اصل، یک نوع تسلیم شدن بر اساس مذاکره بود. بر آن اساس، طالبان موافقت کرده بودند تا آتشبس دو هفتهای برقرار شود تا هیئتی از کابل بتواند به دوحه سفر کند و روی جزئیات حکومت انتقالی کار کند. قرار بود غنی لویه جرگه بر پا کند تا مفاد مذاکره با طالبان را تایید نماید. سپس غنی از ریاست جمهور کنارهگیری کند و قدرت را به لویه جرگه بسپارد تا آن نهاد از طالبان بخواهد دولت تشکیل دهد.
بلافاصله پس از این دیدار، تیم مذاکره کننده خلیلزاد دو تلفن دریافت کرد: تلفن نخست از رحیمی بود که گفت غنی با طرح موافقت کرده و آماده است از قدرت کنارهگیری کند (رحیمی درباره این سخنان به نیویورکتایمز اظهار نظری نکرد). تلفن دوم از سوی محب بود که به گفته دیپلوماتهای امریکایی در مذاکرات دخیل بود. محب گفت که کنارهگیری غنی مشروط است و او گفته در صورتی استعفا میدهد که خواستهایش مورد توجه قرار بگیرد (محب این سخنان را کتمان کرده و گفته ارتباطی به حرفهای رحیمی نداشته است).
نیویورک تایمز علاوه بر این گفته که امرالله صالح، معاون غنی پیش از ۱۵ آگوست در حالی که مشغول دیدارهای امنیتی در کابل بود، به طور مخفیانه به پنجشیر گریخت که این سبب بینظمی امنیتی شد و گروههای جنایی محلی که بیشتر آن ها به پولیس وصل بودند، منتتظر بودند تا دست به چپاول و تاراج بزنند.
صبح روز ۱۵ آگوست، تقریبا همه فهمیدند که صالح گریخته است. ساعت ۱۰ صبح همان روز که کابل سقوط کرد، غنی در باغ ارگ نشسته بود و کتاب میخواند.
به گفته روزنامه نیویورک تایمز، محب پیشاپش آماده فرار شده بود. او هرگز به طالبان اعتماد نداشت و فکر میکرد که قبلا وارد پایتخت شدهاند. محب بعدا گفت که خلیل حقانی به او تلفن زده و خواسته تا تسلیم شود.
این روزنامه نوشته که پس از فرار غنی، مککنزی، جنرال امریکایی در کابل با ورود نیروهای طالبان به کابل مخالفت نکرد.
روزنامه در مقاله خود گفته که آنچه واضح است این نکته است که اشرف غنی در معرض خطر آنی قرار نداشت. محافظان او حضور داشتند و بعد از ظهر روز ۱۵ آگوست، از نیروهای طالبان در نزدیکی قصر ریاست جمهوری خبری نبود. متین بیک، رئیس دفتر غنی در مصاحبهای گفته است: «ارگ امنترین نقطه افغانستان آن بود».