گزارش اسوشیتدپرس: طالبان جنگجویان پاکستانی و خارجی را از افغانستان بیرون نمیکند
کتی گنون/اسوشیتدپرس
شاهانه در ۱۷ جنوری هر سال کیک میپزد و دوستان خود را به خانهاش در پشاور پاکستان دعوت میکند. آنها برای پسر او آهنگ تولدی میخوانند و حتا شمع روشن میکنند. اما، این سالگره برای پسری است که شاهانه سالها پیش از دست داد.
اسفندخان، پسر او، در ۱۵ دسامبر ۲۰۱۴ در جریان حمله مردان تفنگدار به یک مکتب متعلق به ارتش پاکستان کشته شد. در این حادثه، ۱۵۰ نفر جان خود را از دست دادند که اکثراً کودکان ۵ سال به بالا بودند.
این حمله توسط تحریک طالبان پاکستان انجام شد که حالا هفت سال بعد از آن حادثه، حملات خود را تشدید کردهاند و با بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان انگیزهای بیشتر یافته اند. این گروه در هفته آخر ماه دسامبر، هشت عسکر پاکستانی را در جریان چندین زد و خورد در شمال غرب پاکستان کشتند. همچنان، دو عسکر دیگر را در یک پاسگاه دور افتاده، شب چهارشنبه هلاک کردند.
بنا به گزارش سازمان ملل که در جولای نشر شد، طالبان پاکستانی دو باره به انسجام و سازماندهی خود روی آوردهاند. رهبران این گروه در افغانستان زندگی میکنند. این موضوع به دل کسانی چون شاهانه ترس از تشدید حملات وحشیانه این گروه را انداخته است.
با این حال، به نظر نمیآید که طالبان افغان قصد بیرون کردن طالبان پاکستانی از افغانستان را داشته باشد یا جلو حملات این گروه به پاکستان را بگیرد. این در حالیست که حکومت پاکستان تلاش دارد که جهان را به تعامل با طالبان متقاعد ساخته و جلو فروپاشی اقتصادی افغانستان را بگیرد.
همسایگان افغانستان و قدرتهای بزرگ مانند چین، روسیه و ایالات متحده به این مساله فکر میکنند که چطور با حاکمان جدید در کابل برخورد کنند.
چندین گروه شبه نظامی در جریان چهار دهه جنگ در افغانستان برای خود پناهگاه درست کرده اند که برخی از آنان، مانند طالبان پاکستان، به طالبان افغان در جنگ با حکومت افغانستان و امریکا کمک میکردند.
طالبان نمیخواهند یا نمیتوانند که گروههای شبه نظامی را از افغانستان بیرون کنند. البته در این میان، داعش استثنا است که دشمن طالبان به حساب میآید و نه تنها با این گروه جنگیده است بلکه برشیعیان، مکاتب، مساجد وحتا یک شفاخانه زایشگاه در افغانستان حمله کرده که در جریان آن صدها نفر کشته شدند.
واشنگتن شاخه داعش در افغانستان، موسوم به داعش خراسان را مایه نگرانی خود می داند. برعکس، القاعده، متحد دیرینه طالبان، را دیگر تهدید جدی به حساب نمیآورد. البته، مقامات ارشد نظامی امریکا میگویند که نشانههای اندک قدرت گیری القاعده به چشم میخورد، اما سازمان ملل در گزارش اخیر خود میگوید که این گروه پراگنده است و برای بقا تقلا میکند.
با این حال، گروههای شبه نظامی زیادی در افغانستان حضور دارند که موجب نگرانی همسایگان افغانستان اند.
چین از حضور شورشیان ایغور در افغانستان نگران است. زیرا، این گروه به دنبال جدایی ولایت سین کیانگ چین است. در عین حال، روسیه و کشورهای آسیای میانه از جنبش اسلامی ازبیکستان نگران اند که در سال های اخیر از میان ازبیک های افغانستان جنگجو جذب کرده است.
فعالیتهای طالبان پاکستانی، اسلام اباد را همواره نگران کرده است. این گروه در سالهای اخیر بدترین حملات، از جمله حمله به مکتب مربوط به ارتش در ۲۰۱۴، را در پاکستان سازماندهی کرده است.
سازمان ملل شمار جنگجویان تحریک طالبان پاکستان را ۴ الی ۱۰ هزار نفر تخمین زده است. امیر رنا، رئیس موسسه مطالعات صلح پاکستان باور دارد که طالبان پاکستانی حالا میتواند فراتر از مناطق قبایلی، از نواحی دیگر پاکستان هم نیرو جذب کند.
تحلیلگران میگویند که عدم تمایل طالبان برای سرکوب یا جلوگیری از فعالیتهای جنگجویان پاکستانی نشانه خوبی از آمادگی این گروه برای برخورد با گروههای متعدد شبه نظامی در افغانستان نیست.
مایکل کوگلمان، معاون برنامه آسیا در مرکز تحقیقاتی ویلسون میگوید، «واقعیت روشن این است که به جز از داعش، اکثر گروههای تروریستی که در افغانستان حضور دارند، متحد طالبان به حساب میآیند. با این که کشورهای غربی و منطقه بالای این گروه فشار زیاد میآورند، اما طالبان حاضر نیستند به روی دوستان خود شمشیر بکشند.»
حضور گروههای شبه نظامی در افغانستان کار را از لحاظ سیاسی برای پاکستان سخت ساخته است که تلاش دارد کشورهای جهان را به تعامل با طالبان تشویق کند تا افغانستان به سوی ثبات قدم بردارد و به ورطه فلاکت اقتصادی نیفتد.
تحلیلگران میگویند که محاسبه ارتش پاکستان این است که فعلا حملات طالبان پاکستانی را تحمل میکند و ترجیح میدهد که به خاطر حضور این گروه در افغانستان بالای طالبان فشار نیاورد تا مبادا باعث تضعیف موقعیت طالبان در افغانستان شود. بیثباتی و هرج و مرج در افغانستان سیلی از پناهندگان را به سوی پاکستان روانه خواهد کرد. اسلام آباد به غربیها هشدار داده است که مقصد نهایی این پناهندگان اروپا و امریکا خواهد بود.
اسلام آباد در این اواخر با طالبان پاکستانی در پای میز مذاکره نشست، اما به توافقی پایدار دست نیافتند. امیر رنا از موسسه مطالعات صلح پاکستان گفت که سیاست مذاکره و تهاجم هم زمان به طالبان پاکستانی «گیج کننده» است و میتواند مواضع شبه نظامیان در دو کشور را تقویت کند و متحدان پاکستان را نگران سازد.
رنا میگوید که چین که میلیونها دالر را در پاکستان سرمایه گذاری کرده است، از مذاکرات حکومت با طالبان پاکستانی خشنود نیست. زیرا، این گروه رابطه نزدیکی با شورشیان جدایی طلب ایغور دارد. همچنان، طالبان پاکستانی مسوولیت حمله و قتل مهندسان چینی درشمال غرب پاکستان در ماه جولای و بمبگذاری در هوتلی که سفیر چین در آن حضور داشت، به عهده گرفته است.
فشارها بالای پاکستان افزایش یافته است تا این کشور از طالبان افغان بخواهد که طالبان پاکستانی را از خاک افغانستان بیرون کرده و تحویل این کشور بدهد. اما واقعیت رابطه اسلام اباد با طالبان پیچیده است.
ارتش قدرتمند پاکستان که سیاست این کشور در قبال افغانستان در قبضهاش است، رابطهای دیرینه ۴۰ ساله با رهبران طالبان دارد. آنها در کنارهم و با حمایت امریکا، با اتحاد شوروی جنگیدند و این قدرت اشغالگر را شکست دادند.
پس از حمله امریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱، پاکستان از سوی واشنگتن و متحدان افغان آن متهم به حمایت از طالبان شد. با این که رهبران طالبان و خانوادههای شان در پاکستان زندگی میکردند و با حکومت پیشین افغانستان میجنگیدند، اما حکومت پاکستان این اتهام را رد کرد.
طالبان هم در جایی، به خصوص در مورد سرحد طولانی دو کشور، با پاکستان تضاد منافع دارد. افغانستان هیچگاه خط دیورند را به عنوان سرحد رسمی دو کشور به رسمیت نشناخته است. هفته گذشته، طالبان افغان از ساخت حصارسیمی در سرحد دو کشور خشمگین شده و تهدید کردند که برای جلوگیری از ساخت آن اقدام خواهد کرد. ویدیوها در شبکه های اجتماعی نشان می دادند که طالبان سیمهای خاردار برای ساخت حصار را خراب میکردند و سربازان پاکستانی را تهدید به حمله میکردند.
وزارت دفاع طالبان در بیانیهای گفت که پاکستان حق کشیدن حصار سیمی در مرز دو کشور را ندارد. در واکنش، جنرال بابر افتخار، سخنگوی ارتش پاکستان روز چهارشنبه در یک کنفرانس خبری گفت که ۹۴ درصد ساخت حصار سیمی تکمیل شده و این کار ادامه خواهد یافت.
او گفت: «حصار سیمی در مرز افغانستان و پاکستان برای تنظیم مسایل امنیتی، عبور و مرور و تجارت میان دو کشور ضروری است. هدف از این حصار نه ایجاد جدایی میان مردم دو طرف سرحد بلکه حفاظت از آنان است.»
بیل روگیو، سردبیر مجله لانگ وار جورنال، که مسایل مربوط به شورشگری را دنبال میکند، میگوید حتا اگر پاکستان از طالبان بخواهد که رهبران طالبان پاکستانی را به این کشور تحویل بدهد، به نتیجهای دست نخواهد یافت.
به گفته او، «طالبان افغان به دلایل مشخصی طالبان پاکستانی را از افغانستان بیرون نخواهد کرد، همان طور که القاعده را اخراج نکرد. هر دو گروه در پیروزی طالبان افغان نقش کلیدی را بازی کرده اند. آنها در کنار طالبان افغان در ۲۰ سال گذشته جنگیدند و قربانی های زیادی در این نبرد دادند.»
علاوه بر ملا هبتالله آخندزاده، رهبر طالبان و سراجالدین حقانی، وزیر داخله طالبان، ملا عبدالمنان عمری سومین مقام گروه طالبان است که با چهره پنهان در جلسات کابینه طالبان شرکت میکند. او برادر ملا عمر و وزیر فواید عامه طالبان است.
طالبان از زمان تصرف کابل، قدرت را بین چهار جریان اصلی حقانی، هبتالله، ملا عمر و ملا منصور تقسیم کرده است. اکنون علاوه بر ملا منان، ملا یعقوب، پسر ملا عمر نیز وزیر دفاع طالبان است و ملا عبدالمنان عمری دومین عضو خانوادهٔ ملا عمر است که به عنوان وزیر فواید عامه در حکومت طالبان انتخاب شده است.
شبکه حقانی اما این چهرهها را در پستهای بلند کابینه طالبان معرفی کرده است: سراجالدین حقانی، وزیر امور داخله، خلیلالرحمن حقانی، وزیر مهاجرین، عبدالباقی حقانی، وزیر تحصیلات عالی و نجیبالله حقانی، وزیر مخابرات و تکنالوژی معلوماتی. در کنار این عالم گل حقانی، به عنوان رئیس پاسپورت طالبان گماشته شده است.
در تصویری که منتشر شده است، ملا یعقوب وزیر دفاع طالبان و ملا عبدالمنان، وزیر فواید عامه این گروه در جلسه کابینه حضور دارند؛ اما برخلاف ملا یعقوب، ملا منان حاضر نمی شود به راحتی چهرهاش را نشان دهد.
هرچند امریکا برای گرفتاری یا کشتن سراجالدین حقانی، ۱۰ میلیون دالر جایزه تعیین کرده است اما هیچ جایزهای بر سر ملا منان یا هبت الله آخندزاده تعیین نشده است. ملا هبت الله آخندزاده تاکنون حاضر نشده است در ملاعام حاضر شود. گزارشهایی هم درباره احتمال مرگ او مطرح شده است. اما گروه طالبان میگوید او به دلایل امنیتی حاضر نمیشود چهرهاش نمایان شود. اگر مرگ رهبر طالبان تایید شود، کشمکش بر سر جایگزینی او بالا خواهد گرفت.
ملا منان آدم مرموزی است. او خود را به نوعی میراثدار برادرش میداند. در جلسه اضطراری اخیر نیز او بالاتر از ملا یعقوب، وزیر دفاع طالبان نشسته و کوشیده است صورتش را با پنهان کند.
وزارت فواید عامه وزارت خدماتی است و مسوولیت حفظ و مراقبت جادهها و شاهراههای کشور را به عهده دارد. اما بسیاری از امور وزارت از سوی ملا بختالرحمن شرافت، معین وزارت فواید عامه پیش برده میشود و نقش ملا منان بیشتر نمادین است.
بهدور از آنچه فیلمها و تلویزیون ممکن است نشانمان دهند، سکس واقعا فوقالعاده رابطه ناچیزی با ماجراجویی، اغواگری و یا لحظههای اوج پرداد و فریاد دارد.
طبق آخرین پژوهشها، رابطه «اروتیک» بیش از آنکه یک عمل جسمی باشد، یک وضعیت روحی است. روزنامه گاردین در گزارشی به گوشههایی از این تحقیق پرداخته است.
در پژوهشی جدید بهنام «سکس باشکوه» دکتر پگی کلاینپلتس، روانشناس و سکستراپیست و همکارانش در دانشگاه اتاوا کانادا دریافتند که در حالی که منابع زیادی درباره سکس بد و اینکه چگونه آن را بهتر کنیم وجود دارد، تقریبا هیچ چیز اینچنینی به سکس عالی اختصاص داده نشده است. اینکه اینطور سکس چه حسی دارد؟ چه کسی آن را تجربه میکند و آنچه آن را تبدیل به سکس عالی میکند چیست؟
برای پاسخ به برخی از این سوالات، تیم محققان شرکتکنندگانی از سراسر جهان را از تمامی سنین، جنسیت و گرایش جنسی پیدا کردند. نقطه مشترک همه آنان این بود که گفته بودند که در مقطعی از زندگیشان، سکس شگفتانگیزی را تجربه کردهاند.
در خلال چندین مصاحبه، تیم پژوهشگران کمکم به شکلوشمایلی از اینکه «بهترین سکس ممکن» چطور به نظر میرسد و چه حسوحالی دارد، دست یافتند. بنا بر گفته این محققان، یکی از اولین یافتههای حیرتآور، شباهت عجیبوغریب در توصیف افراد بود که پژوهشگران را مطمئن کرد که همه آنها از یک تجربه یکسان سخن میگویند. چرا که فارغ از هر گونه تفاوت در سکسی که شرکتکنندگان تجربه آن را داشتند، در نهایت همه آنان احساسات مشابهی را حس کرده بودند؛ احساساتی همچون ذوب شدن تاموتمام در لحظه، پیوند عمیق عاطفی با شریک جنسی و خواهان و پذیرای اینکه احساساتشان را کمی به خطر بیندازند.
امیلی نگاسکی، آموزگار مسائل جنسی، میگوید که برای عشاقی که بر روی آنان پژوهش انجام شد، سکس به راهی برای شناخت بهتر خود و شریکشان تبدیل شده بود. راهی برای بازی و کشف یکدیگر، راهی برای آسیبپذیر بودن یکی با دیگری و رهسپار شدن به دل یک ماجرا. نگاسکی اشاره کرد که برای بسیاری، این راه به داشتن حسی بهتر درباره خودشان و رضایت کلی از زندگیشان رسید. حسی که حقیقتا نیرومند است.
با در نظر داشتن این پژوهش پیشگام، گاردین به سراغ تیم محققان و دیگر متخصصان در این زمینه رفت تا از آنها بپرسد افراد چطور میتوانند سکس بهتری داشته باشند.
حضوری تماموکمال داشته باشید
اگر کسی مراقبه کردن را تمرین کرده باشد میداند که حرف زدن از پرت نشدن حواس، با وجود انواع سروصداهای زندگی مدرن، از عمل کردن به آن آسانتر است. تحقیقات پژوهشگران دانشگاه ویرجینیا نشان میدهد که از هر ده نفر، یک نفر هنگام سکس گوشی خود را چک میکند.
اما راههایی برای بهتر حضور داشتن وجود دارد. روبی رِر، آموزگار مسائل جنسی، باور دارد که افراد میتوانند خود را برای این مهارت آموزش دهند. توصیه او این است که افراد چند لحظه مکث کنند تا بافت زمینی که بر آن قدم میگذارند، نشستن هوا روی پوستشان و یا رنگ خاصی در آسمان را احساس کنند.
او معتقد است اگر افراد این استعداد را در خود پرورش دهند، هر آنچه میبینند، میشنوند، میبویند و یا میچشند میتواند به کمکشان بیاید و به این شکل، به همراه بردن آنها به به محیط جنسی برایشان آسانتر میشود.
تعریفتان از سکس را گسترده کنید
بهباور روبی رر، اگر افراد بتوانند خود را از قیدوبند مفاهیم سنتی درباره اینکه چه چیزی سکس محسوب میشود و چه چیزی سکس حساب نیست، رها کنند ممکن است همراه یکدیگر به احساسی رضایتبخشتر دست یابند. رر افزود که شخصا لمس قسمتهایی از بدن شریک جنسی، مثلا پا یا شکم، بهگونهای که بتوانند بافت آن را بپرستد، دوست دارد. البته که این تجربهای اروتیک است که از دایره دیکتهشده سنتی بیرون است، اما به خود او مزه میدهد.
بهعقیده او، که اگر افراد خود را از ایدههای اینچنینی که ابتدا بایستی هم را ببوسند، بعد پیشنوازش کنند، سپس سکس داشته باشند و در نهایت لحظه اوج را تجربه کنند جدا کنند، ناگهان دری به سوی بازی و اکتشاف به روی آنها گشوده میشود. همچنین حضور در لحظه با بدن شریک جنسی و اینکه چطور میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند ممکن است حتی آنان را بیشتر هیجانزده کند.
امیلی نگاسکی هم نظر مشابهی دارد. بهعقیده او، فرهنگ عامه درباره باید و نباید سکس و چگونگی سکس خوب، بهشکل باورنکردنی محدود است. نگاسکی گفت که به افراد گفته میشود که سکس محصول لحظهای خودجوش و فوران ناگهانی شهوت، روشهای آمیزش جنسی جورواجور، شاید کمی پیشنوازش، قطعا دخول، بعد لحظه اوج جنسی و سپس پایان است.
نگاسکی تاکید میکند که هیچکدام از اینها واقعی نیست. چرا که سکس میتواند هر چیزی باشد. شاید فقط بوسیدن یا یک مکالمه طولانی اروتیک، لمس، حمام کردن با شریک جنسیتان، هر چیزی تا وقتی در دایره رضایت شما جای بگیرد و درد ناخواستهای بر شما تحمیل نکند، سکس است.
کلاینپلتس نیز در تحقیقاتش شاهد موارد اینچنینی با مراجعانش بوده است. او میگوید که افرادی که سکس رضایتبخش دارند، باورهای کلیشهای درباره چگونگی سکس داشتن را دور انداختهاند و سپس چیزی را آفریدهاند که بیشتر به قدوقامت خود آنها میخورد.
البته اینکه هر چیزی میتواند سکس محسوب شود به این معنی نیست که هر چیزی ما را برمیانگیزد. ایان کرنر، رواندرمانگر، بر این باور است که کلید داشتن بهترین سکس در زندگی، وقت گذاشتن برای درگیر شدن با ژرفترین خیالهای اروتیکمان است.
کرنر افزود که همه افراد چنین خیالهایی را در سر میپرورانند، اما اگر از افراد درباره آنها بپرسید، بیشتر آنها برای جواب دادن به شما به تقلا میافتند. بهتوصیه کرنر، آگاهی فرد به این خیالهای اروتیک، در نهایت او را را به داشتن سکسی رضایتبخشتر رهنمون میشود.
بهتوصیه کرنر، افراد باید از زندگی امروزه در عصر طلایی محتواهای جنسی، بهنفع خودشان استفاده کنند و دریابند چه چیزی آنان را تحریک میکند. پس از یافتن حالوهوایی که آنها را برمیانگیزد، میتوانند آن را به دیگران منتقل کنند و تجارب جنسیشان را در تطابق با آنچه دلخواهشان است بسازند.
دلسوز خود باشید
بیشتر ما خیالهای اروتیکی در سر میپرورانیم که به زبان آوردن آنها کار سادهای نیست؛ چرا که میترسیم دست رد به سینهمان بخورد. اما اگر ترس را کنار بگذاریم، ژرفایی شگفتانگیز، آگاهیبهخود و پیوند، انتظارمان را میکشد. بنا بر استدلال نگاسکی، اولین گام به سوی آزادانه از این امیال سخن گفتن، دلسوز خود بودن است؛ انداختن نگاه مهربانانه به ابعادی از خودتان که اگرچه نگران آنهایید، باید بپذیرید که در عین ترسناک به نظر آمدن، حقیقیاند. دعوت فردی که به او اعتماد داریم به دل این حقیقت، میتواند تجربهای بیاندازه رهاییبخش باشد.
صادق باشید
صداقت به خرج دادن درباره اینکه چه چیزی در اتاق خواب شما را سر شوق میآورد، میتواند معذبکننده باشد. بهویژه اگر این تمایلات خارج از «هنجار» باشد. نگاسکی میگوید که اگر هیچوقت چیزی راجع به آنها نگویید ممکن است هیچوقت رضایت انجام آن نصیبتان نشود.
بهتوصیه یک آموزگار مسائل جنسی، با به کارگیری یک «شیوه»، مکالمه در این باره را پیش بکشید. اول به دیگری بگویید که میخواهید از چیزی حرف بزنید، سپس توضیح دهید که حرف زدن درباره آن شرمزده و مضطربتان میکند و توضیح دهید که چرا چنین احساساتی در شما ایجاد میکند.
یک دلیل ممکن است این باشد که دیگران در گذشته واکنش بدی به حرف شما نشان دادهاند و میترسید که این فرد هم شما را به این دلیل رد کند. پس از آنکه که فرد مقابل دریافت که پیش بردن این گفتوگو برای شما چه حسی دارد، میتوانید حرف زدن درباره آن را شروع کنید.
از ذهنتان کار بکشید
همانطور که علم داشتن به اینکه درباره اینکه چه چیزی از نظر اروتیک درگیرمان میکند، سودمند است، یافتن تمایلاتمان هم به ما کمک میکند خرد و تخیلمان را به کار بگیریم. ایان کرنر بر این باور است که این روزها قطحی برانگیختگی ذهنی آمده است. او میگوید که افراد این زمانه، به تازگی یک برخورد و یا رابطه، بهعنوان یک محرک روانی اتکا میکنند.
اما کرنر بر این باور است که بهجای وابستگی به انواع خاصی از اعمال جسمی برای اینکه ما در حالوهوای سکس داشتن قرار دهد، سکس در درجه اول، بهعنوان خیالی اروتیک و در ذهن روی میدهد. او افزود که بزرگسالان اغلب تواناییشان برای بازیهای ایفای نقش را از دست میدهند و باید آن را دوباره بازیابی کنند.
کرنر افزود که این میتواند خیالپردازیهای اینچنینی باشد که مثلا خود را شخصیت اصلی داستانی تصور کنید یا در طول روز درباره سکسی که شب میخواهید به سراغ آن بروید، رویاپردازی کنید. کرنر تاکید میکند که ایندست تحریکات سرچشمه روانی دارد. برانگیختگی که بیش از آنکه حاصل تحریک جسمی باشد، برآمده از افکار جنسی است.
از اول ارتباط برقرار کنید
بهباور کرنر برقراری ارتباط شفاف پیرامون سکس، از همان ابتدای رابطه، بسیار کمک خواهد کرد. این یعنی بازخورد بدهید و همچنین پذیرای آن باشید؛ اگر شریک جنسی شما شرمگین شد و یا حالت تدافعی به خود گرفت با او دلسوزانه برخورد کنید.
بهعقیده کرنر اگر بتوانید سکس دلخواهتان را تصور کنید نصف راه را رفتهاید و همین برای شفاف بودن شما با فرد دیگر درباره نیازهایتان سودمند است.
برنامهریزی کنید
شاید این گفته متناقض بهنظر برسد، اما در عین حال که سکس خودجوش بهترین است، اختصاص دادن زمانی به آن در تقویمتان، کلید ایجاد بستری برای وقوع آن سکس آتشین و خودجوش است.
بهعقیده کلاینپلتس، سکس عملی نیازمند «قصد داشتن» است؛ مثل این است که به دیگری بگویید که من میخواهم با تو بودن را به اولویت زندگیام تبدیل کنم. پس اگر بخواهید آن را درست انجام دهید، تلاش و کوشش میطلبد. البته که نباید مثل کار به نظر برسد، اما قطعا زمان و انرژی میبرد.
سخنگوی طالبان با بازنشر تصویر یک زن فقیر در کابل نوشت: "حکومت اسلامی با همه مشکلاتاش، باید به داد هر گرسنه و بیسرپناه برسد."
انعامالله سمنگانی در توییتر با طعنه نوشت: "حتی کسانی هم که کشور را چور کردند و حق این مظلومان را خوردند و بردند، برای این مظلومان داد میزنند."
سخنگوی گروهی که تسط آن بر پایتخت افغانستان، اقتصاد این کشور را تا آستانه فروپاشی کشانده و دهها هزار نفر به خصوص زنان را بیکار و آواره کرده است، در شرح عکس زنی که در زیر برف، وسط خیابان خوابیده، نوشته است "این عکس وجدان خفته و زنده هر یکی ما را شلاق میزند."
سازمان ملل میگوید حدود ۲۳ میلیون نفر که بیش از نیمی از جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند در جریان زمستان با کمبود مواد غذایی روبرو اند.
برنامه جهانی غذای سازمان ملل (WFP) میگوید که وضعیت در افغانستان میتواند به بدترین بحران انسانی جهان تبدیل شود.
پیشتر این نهاد بینالمللی گفت بود که تنها ۲ درصد مردم افغانستان غذای کافی برای خوردن دارند.
محدودیتهای ایجاد شده بر کار و آموزش زنان، موارد گسترده نقض حقوق بشر و کشتار هدفمند ماموران و نظامیان پیشین، در کنار تشکیل حکومتی تکحزبی، خالی از زنان و عمدتاً تکقومی، به رسمیت شناختن حکومت طالبان را برای کشورهای جهان، حتی متحدان منطقهای این گروه مشکل کرده است.
نزدیک به ده میلیارد دالر سرمایه افغانستان همچنان در بانکهای امریکا و اروپا مسدود است.
اگرچه افغانستان در حکومت اشرف غنی و حامد کرزی هم از نظر اقتصاد و رفاه، وضع رضایتبخشی نداشت، اما وضع مردم تا این حد بحرانی و نگرانکننده نبود. چه بسا بخش زیادی از نارساییهای حکومت پیشین، از جمله از نبود امنیت برای جلب سرمایه و حمله به زیرساختههای اقتصادی، نتیجه عملکرد گروه طالبان در دو دهه اخیر بوده است.
طالبان از سوی بسیاری از حکومتهای خارجی و جوامع بینالمللی، عامل وضعیت فعلی افغانستان پنداشته میشود. این گروه بدون کمک خارجی حتی از پس تامین مخارج خود هم بر نخواهد آمد، چه اینکه بتواند با فقر مبارزه کند و اقتصاد را رونق بخشد.
طالبان به خوبی از این وضع آگاهند و برای همین بارها تاکید کردهاند که خواهان رابطه خوب با جامعه جهانی هستند و میخواهند سفارتهای خارجی، به ویژه امریکا (کشوری که طالبان به شکست دادنش مباهات میکند) به افغانستان بازگردند.
تعامل جامعه جهانی با طالبان، کمک به این گروه و آزاد کردن سرمایههای افغانستان در بیرون، وابسته به تغییر رفتار رهبران طالبان است، تغییری که تاکنون و با گذشت نزدیک به پنج ماه از حکومت این گروه، نشانه چندانی از آن مشاهده نشده است.
با سقوط دولت پیشین افغانستان، نبرد روایتها برای توضیح عوامل فروپاشی آغاز شده است؛ روایتهایی که فعلا تا حد زیادی در خدمت کتمان واقعیتاند.
وضعیت فلاکتبار اقتصادی و اجتماعی مردم، به خصوص زنان، در حاکمیت طالبان، اشرف غنی و حلقه نزدیک او را با خشم و نفرت زایدالوصف عمومی رو به رو کرده است.
غنی و حلقه وفادارش تلاش دارند با انداختن تقصیر فروپاشی به گردن عوامل خارجی، مقداری از بار ملامت و خشم عمومی نسبت به خود بکاهند.
رییسجمهور فراری افغانستان در مصاحبه اخیرش با بی بی سی، در توضیح دلایل سقوط حکومت خود عمدتاً روی عوامل خارجی انگشت گذاشت و هیچ اشارهای به نقش سیاستها و شیوه رهبری و اداره کشور در ۸ سال زمامداری خود نکرد.
او در این مصاحبه نقش توافق امریکا و طالبان در دوحه را پررنگ کرد تا کاهش مشروعیت و تضعیف حکومت را نتیجه این روند بداند. او اعتراف کرد که حکومتش در روند صلح و توافق با طالبان هیچ نقشی نداشت.
آقای غنی در این مصاحبه اذعان کرد که نیروهای امنیتی افغانستان از لحاظ فنی و لجستیکی به نیروهای نظامی و قراردادی امریکا وابسته بودند و این موضوع را عامل فروپاشی حکومت خود دانست.
این در حالی است که او پیش از این به کشورهای غربی و مردم اطمینان داده بود که نیروهای امنیتی افغان توانایی تامین مستقل امنیت و مبارزه با طالبان را دارند.
در میانه عقرب ۱۳۹۵، اشرف غنی در کنفرانس مشترک با ینس سولتنبرگ، سرمنشی سازمان ناتو کابل گفته بود که نیروهای امنیتی افغان خلا بیش از صد هزار نیروی بینالمللی در افغانستان را پُر کردهاند.
او چند ماه پیش از این، در دیدار با منسوبین نیروهای نظامی گفته بود که تمرکز حکومت روی اصلاح نهادهای نظامی افغانستان است. او به این منظور حتا پستی به نام «وزارت دولت در امور اصلاح بخش امنیتی» را نیز ایجاد کرد و امرالله صالح را در راس آن گماشت.
قطار اصلاحات نهادهای امنیتی افغانستان، آنطور که اشرف غنی وعده داده بود، مسیر درستی را نپیمود. نه تنها اردوی افغانستان به طور کامل از نیروهای خارجی مستقل نشد، بلکه به شهادت آخرین وزیر دفاع این حکومت، انحصار صلاحیتها و امور نظامی و برخوردهای سلیقهای عامل تضعیف ارتش افغانستان شد. او اعتراف کرد که در نبرد با طالبان، «روحیه و انگیزهای برای اردو نمانده بود.»
فروپاشی ارتش افغانستان اندکی پس از خروج نیروهای امریکایی از کشور نشان داد که اشرف غنی و تیمش هیچ ارزیابی دقیق و واقعبینانه از ضعف های ارتش نداشتند یا هم توان و درایت لازم را برای حل مشکلات بنیادین آن در خود نمیدیدند. شاید آسانترین راهحل برای ارگ، تکیه بر ارتش امریکا بود تا اجرای اصلاحات بنیادین در نهادهای امنیتی.
اشرف غنی در مصاحبهاش گفت که اشتباه اصلی او اعتماد به امریکا بود. این اعتماد را می شود در تحلیل اشتباه او از برنامه ایالات متحده برای خروج از افغانستان دید.
حمدالله محب، همهکاره حکومت غنی، در مصاحبه با تلویزیون سیبیاس امریکا اعتراف کرد که آنان باور نمیکردند ایالات متحده نهایتا از افغانستان بیرون خواهد شد.
شاید آنها تصور میکردند که دموکراتها با آمدن به کاخ سفید، برنامه خروج نیروهای امریکا را به تاخیر خواهند انداخت.
غنی و تیمش بیش از هر زمانی به تغییر در تصمیم واشنگتن محتاج بودند، چون در عمل بدون کمک فرماندهان امریکایی قادر به رهبری ارتش افغانستان در برابر چالش سنگین طالبان نبودند.
در اینجا، وابستگی اردوی افغانستان به نیروهای امریکایی را نمیتوان عامل اصلی سقوط اردو به حساب آورد، بلکه عامل اصلی غفلت و ناتوانی حکومت غنی در قطع وابستگی ارتش افغانستان به نیروهای نظامی و قراردادی امریکایی و حل دیگر مشکلات بنیادین آن بود.
این تصور وجود دارد که حکومت، و در کل طبقه سیاسی افغانستان، برای پوشاندن ناتوانی سیاسی و مدیریتی خود ترجیح میدادند که نیروهای امریکایی برای چند دهه دیگر در افغانستان بمانند.
رهبران سیاسی افغان عمدتاً مایلند که بحران افغانستان را بیشتر محصول بازیهای بزرگ استخباراتی و جیوپولتیکی، فریب و توطئه عوامل خارجی وانمود کنند. این ذهنیت در میان مردم عادی نیز جا افتاده است.
اما در عمل وضعیت افغانستان محصول بیکفایتی طبقه سیاسی این کشور است. اشرف غنی که بهرغم حمایت سیاسی و مالی بینالمللی، نتوانست نهادهای اصلی دولت مانند ارتش را بسازد، اکنون بار شکست را به گردن نیروهای دیگر میاندازد.
اشرف غنی در این مصاحبه رقبای سیاسی غیرپشتو خود را از عوامل دیگر شکست "برنامههای اصلاحی" خود می داند.
به اعتراف دیپلوماتهای ارشد امریکایی مانند زلمی خلیلزاد، بهرغم تقلب گسترده تیم اشرف غنی در دو انتخابات ریاستجمهوری، عبدالله عبدالله تن به حکومت ایتلافی با اشرف غنی داد. این حرکت او جلو تنش و آشوب را گرفت.
اما اشرف غنی و حلقه وفادار او فکر میکنند که اصلاحات مورد نظرشان در افغانستان زمانی موفق میشد که قدرت اجرایی و تقنینی را به طور کامل در اختیار داشته و تمام نیروهای سیاسی از آنان تابعیت میکردند.
چنین تصوری از سیاست، نه تنها با واقعیتهای افغانستان، بلکه با هیچ کشور دیگری سازگار نیست.
در دولتهای دموکراتیک، نیروهای سیاسی نماینده منافع و اقشار مختلفاند و یکدیگر را به چالش میکشند.
اگر به تجربه شکست نهادسازی در هشت سال حکومتداری اشرف غنی توجه کنیم، مشکل اصلی نه صلاحیت ناکافی بلکه ناتوانی او از تحلیل درست اوضاع، طرح درست سیاستها و برنامه و اجرای درست شان به کمک مدیران شایسته بود.
بسم الله محمدی، آخرین وزیر دفاع حکومت اشرف غنی، اعتراف میکند که مشاور شورای امنیت ملی به واسطه پشتیبانی رییسجمهور، صلاحیتهای وزارت دفاع را کاملا کاهش داده بود.
این نشان میدهد که اشرف غنی در هشت سال حکومتداری به افراد مورد اعتماد خود بیشتر از نهادها تکیه میکرد.
غنی بهخاطر نهادهای ضعیف و ناتوانی در اجرای اصلاحات، نتوانست جلو فروپاشی حکومت خود را بگیرد. او باید پیش از هر چیزی و هر کسی خود و حلقه نزدیکش را مقصر این وضعیت بداند.
آیا یک رهبر تکرو و انحصارگری میتواند در پایان هشت سال حاکمیت، دیگران را مقصر اشتباهها و فروپاشی خود به حساب آورد؟
اشرف غنی قرار است روز پنجشبه با بخش انگلیسی بیبیسی مصاحبه کند. بدون شک این مصاحبه چالشی و پر ببیننده خواهد بود. بسیاری در داخل و خارج از افغانستان منتظرند گپهای او را گوش کنند و ببینند که فرارش را چگونه توجیه میکند.
خیلی از سوالهایی که ممکن است از آقای غنی پرسیده شود، همین حالا قابل پیشبینی است و حتی پاسخهای او را نیز میتوان گمانهزنی کرد.
تصور میشود که او در توجیه فرارش مسایل مختلفی مطرح کند که بسیاری از آنها تاکنون از جانب نزدیکانش از جمله حمدالله محب، مشاور امنیت ملی پیشین مطرح شده است.
اگر بپذیریم که آنچه افرادی مانند حمدالله محب در مصاحبههای مختلف گفتهاند، با موافقت و هماهنگی با اشرف غنی گفته شده، میتوان پیشبینی کرد که او فرار جنجالی خود را از افغانستان اینگونه توجیه کند که برای جلوگیری از خونریزی کشور را ترک کرده و همچنین به پایین بودن روحیه اردو و پولیس در تقابل با طالبان یا تبانی فرماندهان محلی و والیها با این گروه اشاره کند.
اشرف غنی، هم در دوره ریاستجمهوری دانلد ترامپ و هم پس از روی کار آمدن جو بایدن، بر افغانی بودن روند صلح تاکید داشت. اما حکومت تحت امر او، هم در دوره ترامپ و هم در دوره بایدن، به نوعی دور زده شد و از مذاکرات بیرون ماند.
بر این اساس او ممکن است بگوید جامعه جهانی او را تنها گذاشته و توافق صلح امریکا با طالبان، سرآغاز فروپاشی حکومت او بوده است.
آقای غنی زمانی که در قدرت بود بارها از نبود اتفاق و اتحاد در میان گروههای سیاسی کشور انتقاد کرده بود و حالا که از اسب قدرت پایین افتاده، ممکن است بار دیگر این موضوع را پیش بکشد.
او و سخنگویان و نزدیکانش بارها گفته بودند که آمادهاند در یک روند مشروع و از طریق انتخابات، قدرت را واگذار کنند؛ تکرار این موضوع هم دور از انتظار نیست.
پرسشهای زیادی از رییسجمهور فراری افغانستان وجود دارد، از جمله اینکه اکنون راه حل چیست و برای نجات کشور چه میتوان کرد.
اشرف غنی پس از گذشت چهار و نیم ماه از فرارش حاضر میشود با یک رسانه مصاحبه کند، اما پیش از او، نزدیکان و همکارانش حرفهایی درباره فرار او و اوضاع کنونی کشور زدهاند.
او در یک پیام فیسبوکی گفته بود در زمان مناسب درباره رفتن خود بیشتر توضیح خواهد داد.
اکنون باید دید چه اتفاقی افتاده و چه چیزی تغییر کرده که "زمان مناسب" مورد نظر آقای غنی برای سخن گفتن فرا رسیده است.
در این فاصله البته اوضاع افغانستان بحرانی تر از هفتههای اول پس از به قدرت رسیدن طالبان شده است.
مردم افغانستان امروز با مصیبتهای فراوانی دست و پنجه نرم میکنند.
به باور بسیاری، کشور عملاً به کام پاکستان فرورفته است و حالا نه تنها نخستوزیر و وزیر خارجه پاکستان به نمایندگی از افغانستان در مجامع بینالمللی سخن میگویند، بلکه ملاقاتهای پیاپی مقامهای طالبان با سفیر پاکستان در کابل، این تصور را به وجود آورده که گویا آنها برای حکومتداری از اسلامآباد خط میگیرند.
بیش از صد روز میشود که دختران بالاتر از صنف شش در بسیاری از نقاط کشور از رفتن به مکتب باز ماندهاند و خواستههای زنان برای آموزش و حق کار، همه روزه با چماق سرکوب مواجه میشود.
در حالی که طالبان از عفو عمومی سخن میگویند و کارمندان پیشین را به بازگشت به وظایف خود تشویق میکنند، گزارشها از بازداشت و شکنجه نیروهای امنیتی و نظامی حکومت پیشین ادامه دارد.
رسانههای زیادی تعطیل شدهاند و خبرنگاران همچنان دستگیر و شکنجه میشوند.
سفرههای مردم از غذا و نان تهی شده است.
مردم گروه گروه از کشور فرار میکنند و واکنشهای مردم در شبکههای اجتماعی نشان میدهد که بسیاری حاضرند رنج و زحمت مهاجرت را به جان بخرند اما با ترس و لرز در زیر حاکمیت طالبان زندگی نکنند.
بسیاری از حکومتهای خارجی، حتی آنها که از طالبان حمایت میکنند، مانند روسیه و چین، نگران فعالیت گروههای تروریستی مخالف خود در سایه حاکمیت طالبان اند.
این نگرانی به صورت جدی وجود دارد که طالبان با دادن پاسپورت و اسناد تابعیت افغانی، حضور شبهنظامیان خارجی در خاک افغانستان را "قانونمند" کند.
اداره امر به معروف و نهی از منکر بار دیگر برداشت سخت طالبان از شریعت اسلامی را با تازیانه بر شانههای مردم میکوبد.
اینها مشت نمونهخروار از پیامدهای فرار غنی اند. در حالی که بسیاری از بزرگان طالبان میگویند نیروهای آنها قصد ورود به کابل را نداشتند و فرار غنی را بهانه لشکرکشی به پایتخت میدانند.
حالا گوشها و چشمهای زیادی در داخل و خارج افغانستان به نخستین مصاحبه رییسجمهور فراری این کشور با رسانهها دوخته شده تا ببینند و بشنوند که او چگونه از سپردن سرنوشت بیش از ۳۵ میلیون نفر به گروه طالبان دفاع خواهد کرد.
هرچند پاسخهای اشرف غنی قابل پیشینی است، اما با توجه به درد و رنجی که مردم افغانستان در این چهار ماه متحمل شده اند، انتظار نمیرود که سخنان آقای غنی، مرهمی بر دردهای آنان باشد.