وزیر خارجه ایران میگوید در چهار ماه گذشته "حدود ۸۰۰ هزار" مهاجر افغان وارد ایران شدهاند
وزیر خارجه ایران میگوید روزانه ۵ هزار زن، مرد و کودک افغان وارد مرزهای ایران میشوند.
حسین امیرعبداللهیان در گفتگوی تلفنی با آنیکن هویتفلد، وزیر خارجه ناروی گفته است که در چهار ماه گذشته شمار مهاجران افغان که وارد ایران شدهاند به "حدود ۸۰۰ هزار" نفر رسیده است.
وزیر خارجه ایران گفته است که تهران آماده رساندن کمک به مردم افغانستان در داخل مرزهای این کشور است.
او از حکومت ناروی خواسته اگر برنامهای برای کمک به آوارگان افغان دارد، ایران آماده است این کمکها را از طریق زمین و هوا به مردم افغانستان برساند.
آقای امیرعبداللهیان در گفتگو با آنیکن هویتفلد همچنین بر تشکیل حکومت فراگیر با شرکت همه اقلیتهای قومی در افغانستان تاکید کرده است.
انتقامجوییهای اعلام نشده طالبان از کارمندان و ماموران امنیتی حکومت پیشین، فعالان حقوق بشر و روزنامهنگاران، فقر و بیکاری گسترده، وضع محدودیتهای شدید بر فعالیت و رفت و آمد زنان باعث شده است بسیاری اقدام به ترک افغانستان کنند.
اخیرا رییس پاسپورت طالبان با اشاره به چالشهای این اداره گفته بود که همه مردم افغانستان پاسپورت میخواهند.
دشواریهای بهدست آوردن پاسپورت باعث شده هزاران نفر راه قاچاق را برگزیده و از افغانستان خارج شوند.
طالبان به ناشران و فروشندگان کتاب دستور داده که از چاپ و انتشار آثاری که این گروه آنها را متعلق به گروههای تروریستی و مخالفان خود میداند خودداری کنند.
استخبارات طالبان فورمهایی میان کتابفروشان و ناشران توزیع کرده که از آنها تعهد میگیرد چنین آثاری نشر نکنند و به فروش نگذارند.
یک ناشر در کابل به افغانستان اینترنشنال گفت: همه ناشران و کتابفروشان موظف شدهاند تمام مشخصات انتشارات و کتابفروشی خود را در فورمهای توزیع شده از سوی اداره استخبارات طالبان ثبت کنند و پس از مهر و امضا، تحویل اداره استخبارات طالبان دهند.
در فورمهای توزیع شده، از ناشران و کتابفروشان تعهد گرفته میشود که "هیچگونه مجلات، اوراق و کتابهایی که توسط گروههای تروریستی و مخالفین امارت اسلامی باشد" نشر نکنند.
در این تعهدنامه کتبی همچنین از کتابفروشان و ناشران تعهد گرفته میشود که آثاری را که "سبب تخریش (تشویش) اذهان عامه، تبلیغ جنگ و خشونت در کشور" شود، خرید و فروش نکنند.
متخلفان از این تعهد، تهدید به پیگیرد قانونی شدهاند.
این ناشر که به دلایل امنیتی نامش فاش نمیشود، به افغانستان اینترنشنال گفت این فورمها نشانه نظارت و دقت طالبان بر کار نشر و فروش کتاب است. او از آینده مبهم صنعت نشر و فروش کتاب ابراز نگرانی کرد.
آنچه در اقدامات محدودکننده اخیر طالبان بیشتر باعث نگرانی ناشران و کتابفروشان میشود، مبهم و قابل تفسیر به رای بودن مواردی است که در تعهد کتبی آمده است.
معلوم نیست گروه طالبان که خودش متهم به اقدامات تروریستی در ۲۰ سال گذشته است، چه کسانی را تروریست میداند که نشر آثار آنها را ممنوع کرده است.
همچنین عبارت "مخالفان امارت اسلامی" و "تشویش اذهان عمومی"، روشن نیست.
کسی به درستی نمیداند طالبان چه کسانی را دشمن خود میدانند و این احتمال وجود دارد که در آینده بر روی آثار هر نویسندهای دست بگذارند و به بهانه انتشار کتابی از او، با ناشران و کتابفروشان برخورد کنند.
همچنین معلوم نیست گروه طالبان چه مسائلی را باعث تشویش اذهان عمومی میداند.
آروین رهی، مشاور پیشین والی پروان در مقالهای برای نشنال اینترست به پیشینه تشکیل ارتشهای افغانستان پرداخته و نوشته است که به طور سنتی، حاکمان افغان ارتش را نه برای دفاع از تمامیت ارضی افغانستان، بلکه به عنوان ابزاری برای تحکیم قدرت خود و سرکوب مخالفان داخلیشان تشکیل میدهند.
آقای رهی با اشاره به اظهارات سخنگویان طالبان که گفتهاند کار روی تشکیل یک ارتش ۱۰۰ هزار نفری "نزدیک به پایان است" نوشته است در حالی که برخی در افغانستان ممکن است طالبان را به خاطر این دستاورد تحسین کنند، اما یک مشکل عمده در تشکیل یا سازماندهی مجدد جنگجویان طالبان در چوکات یک اردوی منظم وجود دارد: افغانستان به ارتش نیاز ندارد.
تاریخچه ارتشهای شکست خورده
مشاور پیشین والی پروان با اشاره به فراز و فرود ارتشهای افغانستان مینویسد از لحاظ تاریخی، افغانستان هرگز در ایجاد، حفظ و استفاده درست از ارتش خود، حتی در بهترین زمانها، خوش شانس نبوده است. از سال ۱۷۴۷، زمانی که احمدشاه درانی یک نظام پادشاهی را در قندهار تأسیس کرد که بعداً به افغانستان امروزی تبدیل شد، حاکمان افغان تلاشهای متعددی را برای تشکیل و حفظ ارتش انجام دادهاند.
با اینحال، هیچ ارتش افغانستان نیم قرن دوام نیاورده است.
آقای رهی به طور نمونه به ارتشی که احمدشاه درانی در اواخر دهه ۱۷۴۰ تشکیل داد اشاره میکند که در جنگ داخلی میان نواسههایش در دهه ۱۷۹۰ متلاشی شد.
او در ادامه به ارتش امیر عبدالرحمان خان اشاره میکند که در دهه ۱۸۸۰ با کمک بریتانیا ایجاد شد اما با فرار نواسهاش شاه امانالله خان در اواخر دهه ۱۹۲۰ ازهم پاشید.
همچنین، ارتشی که نادر شاه در اوایل دهه ۱۹۳۰ ایجاد کرد، در اثر کودتای کمونیستها علیه رییسجمهور وقت، محمد داوود خان در اواخر دهه ۱۹۷۰ متلاشی شد.
نویسنده مقاله نشنال اینترست میگوید سه ارتشی که در بالا ذکر شد ارتشهایی بودند که بیشترین دوام را داشتند. او مینویسد علاوه بر این سه، ارتشهای دیگری نیز وجود داشتند که عمرشان بسیار کوتاه بود.
هرچند نویسنده فقط به سقوط اردوی ملی اشاره میکند اما میتوان از ارتش متعلق به حکومتهای کمونیستی نام برد که توسط مجاهدین متلاشی شد؛ تشکیلات نظامی نسبتا ابتدایی مجاهدین که توسط طالبان از بین رفت و اردوی طالبان که در حمله ایتلاف بینالمللی متلاشی شد هم نام برد.
بیفایده بودن ارتش افغانستان
آروین رهی در مطلبی که برای نشنال اینترست نوشته به دلایل بیفایده بودن تشکیل ارتشهای پردخته و نوشته است: افغانستان یک کشور عمیقاً تقسیم شده بر اساس خطوط قومی، زبانی و قبیلهای است. هیچ قوم یا قبیلهای نمیخواهد که توسط یک قوم یا قبیله دیگر اداره شود.
او افزوده است که اکثر سربازانی که برای یک ارتش به اصطلاح ملی استخدام می شوند، بیشتر به گروهها و رهبران قومی و قبیلهای خود وفادار میمانند تا به فرماندهی ارتش. نتیجه فقدان انسجام در ارتش افغانستان و از هم پاشیدگی مکرر آنها میشود.
نویسنده در ادامه به ناتوانی حاکمان کابل در گسترش ساحه قدرت و نفوذشان فراتر از کابل، پایتخت اشاره میکند و مینویسد افغانها برای جبران بیکفایتی و بیتفاوتی حاکمانشان، همیشه به صاحبان قدرت در کابل و ارتشهایشان اهمیت چندانی نمیدادند. بنابراین، به باور نویسنده، همیشه میان حاکمان و مردم شکاف وجود داشته که در نهایت بر عملکرد ارتش افغانستان تأثیر گذاشته است.
آقای رهی مینویسد در طول دو قرن گذشته، هیچ ارتش افغانستان نتوانسته است جلوی تهاجم خارجی را بگیرد یا حتی با موفقیت در برابر آن مقاومت کند.
او افزوده هر زمان که تهاجمی رخ داده است، ارتش افغانستان یا از بین رفته است (مانند جنگ دوم افغان - انگلیس در ۱۸۷۹-۱۸۸۱)، یا در کنار مهاجم قرار گرفته است (نمونه آن در زمان تهاجم شوروی و اشغال افغانستان در دهه ۱۹۸۰ است). تمام قدرتهای که به افغانستان تجاوز کردهاند با مقاومت مردمی مجبور به ترک کشور شدند و ارتش افغانستان هیچ نقشی در آن نداشتهاند، به جز زمانی که سربازان واحدهای خود را ترک کرده و به مقاومت پیوستهاند.
آروین رهی نوشته است که ارتش افغانستان بار دوش مالیات دهندگان افغان یا حامیان خارجی آنها بوده است.
او به مثالی از کتاب تامس بارفیلد به نام افغانستان: تاریخ فرهنگی و سیاسی اشاره میکند که پیش از جنگ دوم افغان - انگلیس، امیر شیرعلی خان ۴۰ درصد از درآمد دولت را صرف ارتش میکرد. با این حال، در آغاز جنگ دوم، شیرعلی خان از کابل گریخت و ارتش متعاقباً متلاشی شد.
به همین ترتیب، در زمان حاضر، علیرغم سرمایهگذاری میلیاردها دالر توسط امریکا در اردوی ملی افغانستان، به محض اینکه حمایتهای خارجی برداشته شد، ارتش ملی افغانستان مانند خانهای کاغذی فرو ریخت.
این نویسنده افغان معتقد است که شاید دلیل دیگری پشت "بی فایده بودن تاریخی ارتش افغانستان" وجود داشته باشد. به طور سنتی، حاکمان افغان ارتش را نه برای دفاع از تمامیت ارضی افغانستان، بلکه به عنوان ابزاری برای تحکیم قدرت خود و سرکوب مخالفان داخلیشان تشکیل میدهند.
در حدود یک قرن گذشته، بخش اعظم ارتش افغانستان در کابل و اطراف آن و دور از مرزهای افغانستان با کشورهای همسایه مستقر شده است. هدف دور نگه داشتن مخالفان از کابل و اطمینان از اینکه کابل برای نخبگان حاکم است امن بوده است.
شرایط فعلی
آقای رهی هدف اولیه طالبان از تشکیل ارتش گردآوری جنگجویان اش را تحت یک فرماندهی یکپارچه عنوان میکند تا به این ترتیب وحدت آنها را حفظ کند.
به باور نویسنده رهبری طالبان نمیتواند جنگجویان خود را خلع سلاح یا آنها را به حال خودشان رها کند.
به گفته نویسنده مقاله نشنال اینترست، قرار دادن جنگجویان تحت فرماندهی ارتش یکپارچه اول تلاشی برای مراقبت از جنگجویان آنها و جلوگیری از مشکلات درون طالبان است. دوم، طالبان میخواهند مخالفان خود را در سراسر افغانستان با استفاده از ارتش خود و مقادیر زیادی سلاح و تجهیزات نظامی به جا مانده از امریکا خاموش و سرکوب کنند.
این نویسنده افغان در ادامه مطلب خود برای نشنال اینترست مینویسد که چند نکته را باید در نظر داشت:
اول: به عنوان یک جریان شورشی، برای رهبری طالبان اداره این گرو که به نام دین با دشمن خارجی می جنگیدند، آسانتر بود. او میافزاید که هنوز زود است که بگوییم آیا ارتش طالبان در غیاب دشمن خارجی قادر به حفظ انسجام خود خواهد بود یا خیر.
آقای رهی میگوید تجارب قبلی افغانستان در این مورد، دلسرد کننده است.
بحث دیگر اینکه طالبان احتمالاً کمکها و پول نقد را که باید به جمعیت غیرنظامی گرسنه بدهد، برای اداره ارتش خود صرف خواهد کرد.
به باور نویسنده تأمین مالی یک گروه چریکی یک چیز است و تأمین مالی یک ارتش متعارف موضوعی دیگری است.
او مینویسد که افغانستان نمی تواند منابع کمیاب خود را به سمت حفظ یک ارتش بزرگ و متوسط سوق دهد.
دوم: به باور آقای رهی، در آیندهای قابل پیشبینی هیچ کشوری جرات حمله به افغانستان را نخواهد داشت. با این حال، او مینویسد اگر یک قدرت بزرگ تصمیم به حمله به افغانستان بگیرد، هیچ ارتش افغانستان قادر به بازدارندگی یا توقف آن نخواهد بود.
بنابراین، تشکیل و حفظ ارتش از منظر پاسداری از تمامیت ارضی و استقلال افغانستان در آغاز بیفایده به نظر میرسد.
علاوه بر این به باور نویسنده اقوام مختلف افغانستان بیشتر به انتقال قدرت از کابل به ولایات و داشتن سهم بیشتری در امور منطقهای خود علاقه مند هستند تا تشکیل ارتشی که مأموریت، اهداف و آینده آن نامشخص است.
مشاور پشین والی پروان در پایان مقاله توصیه میکند به جای ارتش متعارف، افغانستان برای تضمین صلح پایدار به موارد زیر نیاز دارد:
اول: تمرکززدایی و واگذاری قدرت از کابل به ولایات، یا گروههایی از ولایات به زونها معروف است.
دوم: ایجاد تشکیلات پولیس در سطوح ولایاتی (یا منطقهای) برای حفظ نظم و قانون.
سوم: تشکیل نیروی پولیس مرزی ملی چند قومیتی مبتنی بر شایستگی.
چهارم: ایجاد اداره اطلاعات ملی چند قومیتی مبتنی بر شایستگی.
پنجم: ایجاد یک قول اردوی چند قومیتی از نیروهای ویژه مبتنی بر شایستگی.
و ششم: تشکیل نیروی هوایی کوچک مبتنی بر شایستگی، چند قومیتی.
هلالالدین هلال، معاون وزیر دفاع حکومت پیشین در گفتگو با رادیو افغانستان اینترنشنال گفت اشرف غنی و حمدالله محب در تبانی با طالبان ارتش افغانستان را نابود کردند. به گفته آقای هلال، دید رهبری در حکومت و ارتش کاملا قومی بود.
او توضیح داد: رهبری حکومت از برنامههای طالبان که محلات و ولسوالیها را تصرف میکردند آگاه بود اما هیچ کاری انجام نمیداد و بر عکس مانع فرماندهان ارتش برای جنگ میشد.
آقای هلال میگوید رهبری نیروهای امنیتی به کسانی سپرده شده بود که حتا درمیان خارجیها به نام whisky boys مشهور بود و خارجیها نیز از آنها متنفر بودند.
این مقام وزارت دفاع پیشین در مورد اینکه چرا بسمالله محمدی نتوانست پس از فرار اشرف غنی از سقوط نظام جلوگیری کند؟ میگوید اشرف غنی، حمدالله محب و رییس ستاد ارتش به بسمالله خان باور نداشتند.
به باور آقای هلال سیستم ارتش افغانستان پیش از سقوط کابل ازهم پاشیده بود و این برنامه بدون هم دستی حکومت با استخبارات خارجی امکان پذیر نبود.
به گزارش خبرگزاری اینترفاکس روسیه، کنستانتین کاساچف، معاون رئیس شورای فدراسیون روسیه گفته است در میان معترضان قزاقستان شبه نظامیانی هستند که در خاورمیانه و افغانستان فعالیت میکنند.
او گفته اعتراضات دیگر یک موضوع داخلی قزاقستان نیست، بلکه «تهدیدی برای همه است.»
اعتراضات در قزاقستان حدود شش روز پیش به دنبال افزایش بهای سوخت آغاز شد و در ادامه به نارضایتیهای سیاسی کشیده شد.
رئیس جمهور قزاقستان در خلال اعتراضات گسترده، از روسیه کمک خواست و نیروهای حافظ صلح روسی عازم این کشور شدند.
قزاقستان متحد روسیه است.
هر دو کشور در چارچوب سازمانهای منطقهای چون سازمان پیمان امنیت جمعی، سازمان همکاری شانگهای، اتحادیه کشورهای مشترکالمنافع و همچنین همکاریهای دو جانبه، در قبال افغانستان موضع مشترک دارند.
فراتر از آن، قزاقستان در چندین رزمایش نظامی که رهبری آن به عهده روسیه بود، در نزدیکی خاک افغانستان شرکت کرد.
هر دو کشور نگران نفوذ افراط گرایان از افغانستان به آسیای میانه هستند.
با اعتراضات روزهای گذشته در شهرهای قزاقستان این نگرانی بیش از پیش افزایش یافت.
قاسم جومارت توکایف رئیس جمهور قزاقستان بدون ارائه شواهدی، "تروریستها" را که از سوی خارجیها آموزش دیدهاند عامل این اعتراضات دانسته است.
آناستاسیا لاورینا، یک تحلیلگر سیاسی هم به خبرگزاری ریانووستی روسیه گفته است محرکهای ناآرامی در قزاقستان، ممکن است تروریستهایی باشند که از افغانستان عبور کردهاند.
خانم لاورینا میگوید در اعتراضات قزاقستان، نباید رویدادهای اخیر افغانستان را فراموش کرد.
چهار گروه از زنان معترض افغانستان روز پنجشنبه، ۱۶ جدی با برگزاری جلسهای در کابل تعهد کردند که دادخواهی علیه طالبان را متحدانه برگزار کنند.
آنها از شهروندان افغانستان خواستند برای ادامه دادخواهی به معترضان بپیوندند.
شیبا رووفی، از زنان معترض در کابل میگوید زنان معترض همزمان با تعهد برای کار مشترک، از شهروندان افغانستان میخواهد که برای دادخواهی برای حقوق اساسیشان به معترضان بپیوندند.
او گفت نظر به وضعیت فعلی زنان افغانستان جهت سازماندهی و انسجام برنامهها چهار گروپ معترض بعد گفتگو تصمیم گرفتند با تعهد بر اهداف مشترک بعد از این برنامههای مشترک داشته باشند.
پس از ماه ورود طالبان به کابل در ماه اگست، گروههایی از زنان در ولایات مختلف افغانستان دست به اعتراضات گسترده و پیگیر شدند. این زنان با شعار نان، کار، آزادی از سیاستهای سختگیرانه طالبان، وضع محدودیتهای اجتماعی از جمله ممنوعیت آموزش، کار و کشتوگزار آزادانه زنان و قتلهای انتقامجویانه انتقاد کردهاند و خواهان حکومت قانونی شدهاند.