حاکمیت طالبان اقتصاد افغانستان را فلج کرد و این کشور را به لبه پرتگاه برد. عدم به رسمیتشناسی طالبان، قطع کمکهای بینالمللی، فرار سرمایهها، مهاجرت، فروپاشی اداره، کاهش صادرات، افت ارزش پول، منجمدشدن ذخایر ارزی و تحریم طالبان در بحران اقتصادی و بشری افغانستان نقش اساسی دارند.
در بیست سال جمهوریت، جامعه جهانی پول زیادی به افغانستان کمک کرد، هرچند در فسادی که در دستگاه حکومتی و نهادهای داخلی و خارجی وجود داشت، بخشی از این پول حیف و میل شد؛ اما تغییری محسوسی را هم در آبادی، توسعه، اشتغال و سفرههای مردم پدید آورد.
در دور اول اداره طالبان، درآمد سرانه مردم در یک سال به ۱۱۰ دالر میرسید، اما این رقم در سالهای نخست جمهوریت به ۳۵۰ دالر و همینطور آهستهآهسته به ۶۵۰ دالر افزایش یافت.
در دوره جمهوریت، اداره افغانستان در بخش ملکی چهارصد هزار کارمند داشت که صد هزار آنان را زنان تشکیل میدادند. علاوه بر این، موسسات خصوصی و غیر دولتی، که در طول دو دهه در افغانستان شکل گرفته بودند به هزاران مرد و زن کار ایجاد کرده بودند که روی ارتقای سطح زندگی مردم تاثیر مستقیمی داشت. در بیست سال جمهوریت به همینطور بخش کشاورزی افغانستان نیز رشد قابل توجهی کرد و حاصلات زراعتی افغانستان مانند جلغوزه، انار، انگور، پسته، خربوزه، زعفران و چند محصول دیگر، به خارج صادر میشد. بنا به گزارش وزارت تجارت در سال ۲۰۲۰ مبلغ مجموعی صادرات افغانستان به هفتصد میلیون دالر رسید.
با اینحال، افغانستان پیوسته در کنار اقتصاد مشروع خود اقتصاد غیرمشروعی هم داشته است. کشت کوکنار و قاچاق مواد مخدر بخش عمده صادرات افغانستان را تشکیل میدهد. بر اساس گزارشهای سازمان ملل متحد، افغانستان سالهاست که بزرگترین تولیدکننده تریاک در جهان است. این سازمان میگوید افغانستان تنها در سال ۱۳۹۷ به ارزش ۶.۶ میلیارد دالر مواد مخدر صادر کرده است.
طالبان در بیست سال گذشته برای تامین هزینههای جنگی خود نیاز به پول داشتند. آنها بخشی مهمی از این نیاز را از کشت خشخاش و قاچاق مواد مخدر بهدست میآوردند.
طالبان که یک گروه جنگی بودند و در بیست سال گذشته تمام فعالیت آنها متمرکز بر جبهات جنگ بود، به تاریخ پانزدهم اگست، در پی عدم مقاومت ارتش و فرار اشرف غنی، قدرت را در کابل، بر دست گرفتند. آنها زنان را از ادارات حذف کردند و به جای ماموران تحصیلکرده و با تجربه، نیروهای خود را، که اکثراً مکتب نخواندهاند و هیچ تجربهای در حکومتداری و اداره ندارند، گماشته اند. این گروه که فکر میکرد با بهدستگرفتن اداره و گماشتن افرادش در پستهای دولتی و تصاحب گمرکات و بنادر، حکومت شان برقرار میشود و تعدادی از کشورها مانند پاکستان، ایران، قطر، روسیه چین، ترکیه، ترکمنستان، ازبکستان و برخی از کشورهای اسلامی آنها را به رسمیت میشناسند و مشکل مشروعیت آنها تا حدی رفع خواهد شد، پیشبینی شان غلط از آب درآمد و حتی نزدیکترین دوستان شان به رسمیتشناسی آنها منوط و مشروط به تشکیل حکومت فراگیر و اعاده حقوق زنان ساختند.
یک سال گذشته حاکمیت طالبان برای این گروه نشان داد که دولتداری تنها تصرف ادارات و گمرکات نیست، دولتداری در عصر کنونی که جهان به دهکده تبدیل شده است، نیاز به مناسبات و تعامل با کشورها، تخصص، تعلیم، برنامهریزی، توسعه، مدیریت و درآمد مشروع دارد. طالبان هرچند نیاز مالی شان را در زمان جنگ، تا حد زیادی از درآمد مواد مخدر تامین میکردند، اما با تکیه بر مسند قدرت، متوجه شدند که با جمعیت سی و پنج میلیونی گرسنه دست و گریباناند. رهبر طالبان با وجودی که کشت خشخاش و تجارت مواد مخدر را ممنوع کرده است؛ اما همچنان این کشت و این تجارت ادامه دارد که هنوز هم به مصرف این گروه میرسد. این گروه به همینگونه با سرستیزی که با جامعه جهانی دارد، خواهان کمک آن نیز هست و پیوسته از سازمان ملل میخواهد که در کمکهای جهانی به افغانستان را نبندد. طالبان در یکسال حاکمیت خود هرچند از جیب خالی مردم عشر و مالیه میگیرند و از محصولات زراعتی دهقانان "ده یک" میستانند و از معدنها ذغال سنگ را استخراج میکنند، هیچ تغییری در کاهش فقر پدید آورده نتوانستهاند. مردم حتی از ناچاری فرزندان و کلیههای خود را به فروش میگذارند تا شکمهای خود را سیر کنند.
آیا افغانستان از سقوط در پرتگاه نجات خواهد یافت؟ این سوالیست که جوابش در عملکرد طالبان و تعامل جامعه جهانی با این گروه نهفته است.
سازمان عفو بینالملل میگوید طالبان از زمان بهدست گرفتن قدرت، بهطور دوامدار دست به نقض گسترده حقوق بشر، آزار اقلیتها و سرکوب اعتراضات زده و برای ایجاد ترس به اعدام و ناپدید کردن افراد متوسل شده است.
به گفته این نهاد یک سال حکومت طالبان روایتگر وعدههای دروغ این گروه است.
یمینی میشرا، مسئول منطقهای عفو بینالملل در امور جنوب آسیا گفت:" طالبان یک سال پیش برای حفاظت از حقوق بشر تعهد کردند اما با سرعتی که این گروه دستآوردهای بیست سال اخیر را برچیدند، سرسامآور است."
او افزود که هر گونه امید به تغییر از بین رفته است زیرا طالبان بهدنبال حکومت از طریق سرکوب وخشونت با مصونیت کامل است.
به گفته سازمان عفو بینالملل بازداشتهای خودسرانه، شکنجه، ناپدید شدن و اعدامها به دستور کار روز طالبان باز تبدیل شده است، زنان و دختران از حقوق شان محروم شده و با آینده تاریکی روبهرو اند.
عفو بینالملل از طالبان میخواهد که هرچه فوری از نقض فاحش حقوق بشر وجرایم تحت قوانین بینالمللی دست برداشته و برای اعاده حقوق مردم گام بردارند.
یمینی میشرا گفت:" برای جلوگیری از بحران بیشتر حقوق بشر در افغانستان، جامعه جهانی باید برای پاسخگو کردن طالبان در برابر" این جنابات" اقدام معنی داری انجام دهند."
به گزارش عفو بینالملل طالبان از زمان بهدست گرفتن قدرت، زنان را مورد خشونت فزاینده قرار دادهاند.
" لیدا، همسر یکی از اعضای سابق نیروهای امنیتی افغانستان، توسط دو مرد مسلح طالبان با موتورسایکل هدف گلوله گرفت، این زن ۲۲ ساله که هشت ماه باردار بود به همراه دو فرزند دو و چهار سالهاش کشته شد."
عفوف بین الملل تاکید میکند که طالبان با بازداشتهای خودسرانه صدها غیر نظامی را به اتهام همکاری با حکومت پیشین بازداشت و شکنجه کردهاند.
همچنین این سازمان میافزاید که در مدت چند هفته پس از به قدرت رسیدن طالبان، گزارشهایی مبنی بر اخراج افغانهای غیر پشتون به زور از خانهها و مزارع شان منتشر شد تا این گروه بتواند به پیروان خود زمینهای مصادره شده از گروههای دیگر به ویژه هزارهها، ترکمنها و ازبکها پاداش دهد.
به گفته عفو بینالملل شماری زیادی از اقلیتهای قومی مجبور به ترک خانههای خود شدهاند.
هبتالله علیزی، آخرین لوی درستیز حکومت پیشین، با رد ادعای اشرف غنی در باره فروپاشی ارتش قبل از فرار او از کابل، گفت که خروج غنی باعث «گسست نظام و خلاء قدرت» در کشور شد.
او در یادداشتی، بازگشت طالبان را «نتیجه معامله ننگین و شرمآور سیاسیون فاسد، در راس اشرف غنی» توصیف نمود.
اشرف غنی در جدیدترین مصاحبهاش با تلویزیون سیانان گفت که او پس از آن مجبور به فرار از کابل شد که نیروهای امنیتی افغانستان فروپاشیدند و مقامات بلندپایه نظامی، از جمله وزیر دفاع وقت، قبل از او پایتخت را ترک کرده بودند.
جنرال علیزی با ارسال یادداشتی به افغانستان اینترنشنال، نوشت که « فاجعه سقوط نظام افغانستان عوامل سیاسی داشت نه نظامی.»
او غنی را به «بی کفایتی و انحصارطلبی» در بخش امنیتی متهم کرد و با انتقاد از وی گفت که «خود را از تمام بار مسئولیت مبرا دانسته، [و آن] را بدوش دیگران محول نموده است.»
او ادعای غنی در مورد فروپاشی نیروهای امنیتی در روزهای آخر سقوط کابل را «دروغ شاخدار» توصیف کرده و مدعی است که « رهبری وزارت دفاع درجریان فرار غنی درمقر وزارت دفاع درحال اتخاذ تدابیر وپلانگذاری چگونگی [تامین] امنیت شهرکابل بود که متاسفانه خبر فرار سرقومندان اعلی قوای مسلح کشور را شنیدند که باعث گسست نظام و خلای قدرت در کشور شد.»
او در پایان یادداشت خود «به منظور احقاق حقوق شهدا و قربانیان جنگ»، خواهان «محکمه وبه عدالت کشانیدن اشرف غنی» شده است.
پیش از این، جنرال علیزی در یک سخنرانی در واشنگتن در ۲۶ جوزا مدعی شده بود که در جریان جنگ در سالهای پیش از سقوط دولت، از مقامهای امریکایی و افغان پیامهایی مبنی بر توقف جنگ در برابر طالبان دریافت میکردند.
به گفته او مقامات امریکایی میگفتند که جنگ با طالبان باعث برهم زدن توافق دوحه خواهد شد.
علیزی در نشست دورهای کمکا در واشنگتن دیسی گفت که تغییرات آنی و گسترده در رهبری نیروهای امنیتی از سوی اشرف غنی و حمدالله محب، باعث پراکندگی و شکست ارتش شد.
اعضای جمهوریخواه کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان امریکا در گزارشی انتقادی از خروج آشفته امریکا از افغانستان میگویند که پس از سقوط حکومت، تعداد «قابل ملاحظه» کماندوهای پیشین افغان که توسط امریکا آموزشهای خاص جنگی دیده بودند، همراه با سلاحهای خود به ایران فرار کرده اند.
به نقل از سایت خبری فریبیکن، در این گزارش آمده است: «شمار قابل توجه نیروهای خاص و ۳ هزار نیروی امنیتی حکومت پیشین، به شمول افسران بلندپایه، به ایران رفته اند.»
این نمایندگان در این گزارش که بر اساس مصاحبه با افراد مطلع و اسناد وزارت خارجه امریکا تهیه شده، میگویند که این نیروها همراه با سلاحها و تجهیزات نظامی خود به ایران پناه آوردند، «چون امریکا و دیگر کشورهای متحدش آنان را از افغانستان خارج نکردند و به این دلیل، چارهای جز رفتن به آنجا نداشتند.»
در این گزارش گفته شده است که اگر آنان به دست گروهها و کشورهای خصم امریکا بیفتند، به علت آگاهی شان از رموز و مهارتهای جنگی امریکا، «تهدیدی جدی برای امنیت ملی امریکا خواهند بود.»
وزارت خارجه امریکا در ماه اکتوبر سال قبل به این تهدید اذعان کرده بود. در گزارش مذکور به نقل از یک مقام ارشد این وزارت آمده است: «افغانهایی که از عملیاتهای مشخص امنیتی، جمع آوری اطلاعات استخباراتی و دیگر ابعاد نیروهای امنیتی و دفاعی[امریکا] اطلاع دارند، احتمالا منبع مخاطرات امنیتی برای امریکا خواهند بود؛ به خصوص اگر به دام گروههای تروریستی بیفتند.»
نمایندگان طالبان در نشستهای بینالمللی گفتهاند که از فروپاشی نهادهای دولتی به ویژه در بخش صحت و آموزش جلوگیری کردهاند. به راستی معارف و تحصیلات عالی افغانستان در چه وضعیتی به سر میبرد؟
در ماههای گذشته شهروندان افغانستان از عبدالباقی حقانی به طور کنایه به عنوان وزیر مبارزه با تحصیلات عالی نام میبرند، اما این عنوان از کجا میآید و منظور مردم از این نامگذاری چیست؟
فرار مغزها
همزمان با ورود طالبان به کابل، موجی از مهاجرت گسترده مردم افغانستان به کشورهای جهان آغاز شد. براساس آمارهای منتشر شده، در یک سال گذشته میلیونها شهروند افغانستان سرزمین خود را ترک کردهاند. حجم بزرگی از این آمار جوانانی بودند که در ۲۰ سال گذشته در زمینههای مختلف دانش بشری آموزش دیده بودند.که در ۲۰ سال سرزمین خود را ترک کردهاند.
شبنم صالحی، استاد دانشگاه کابل میگوید در یک سال گذشته حدود ۵۰۰ استاد تنها از دانشگاه کابل کشور را ترک کردهاند. به گفته خانم صالحی طالبان به تازگی حدود ۲۵۰ استاد قراردادی استخدام کردهاند، اما معلوم نیست که معیار گزینش استادان جدید چیست و از طریق چه میکانیزمی شامل دانشگاه شدهاند.
یک استاد دانشگاه کابل که نخواست نامی از او برده شود، گفت که متقاضیان روند جذب کادر علمی در دانشگاهها و موسسات تحصیلات عالی دولتی بعد از طی مراحل در "ریاست استخبارات" و "دفتر والی"، به عنوان استاد دانشگاه جذب شدهاند.
در دو مکتوبی که در اول حوت ۱۴۰۰ از سوی وزارت تحصیلات عالی به ریاست استخبارات طالبان ارسال شده است، دو فرد به عنوان واجدین شرایط شمولیت به حیث کادر علمی دانشگاه معرفی شدهاند.
در این مکتوب دیده میشود که وزارت تحصیلات به استخبارات طالبان تایید کرده است که افراد معرفی شده "تفکر اسلامی" و "پیشینه ضد جهادی" دارند و "ضد مجاهدین" نیستند.
افزون بر این، طالبان در یک سال گذشته به برکناری گسترده استادان دانشگاهها دست زدهاند. در ۲۷ حوت ۱۴۰۱ مکتوبی در رسانهها منتشر شد که نشان میداد طالبان سه استاد زن از جمله رئیس دانشکده علوم اجتماعی این دانشگاه را اخراج کرده است.
در موردی دیگر در ۸ ثور ۱۴۰۱ رسانهها گزارش دادند که طالبان ۵۰ کادر علمی دانشگاه بلخ را به گونه گروهی برکنار کردهاند.
تغییر نصاب
در ۱۵ حوت ۱۴۰۰ منبعی از وزارت تحصیلات عالی اسنادی را در اختیار افغانستان اینترنشنال قرار داد که نشان میداد طالبان تغییرات گستردهای در نصاب درسی دانشگاهها وارد کردهاند.
پیش از این مضمون ثقافت اسلامی در ۸ کریدت در تمام دانشکدههای دانشگاههای افغانستان به گونه اجباری آموزش داده میشد. اکنون طالبان تدریس اجباری ثقافت اسلامی را از ۸ کریدت به ۲۴ کریدت افزایش بخشیدهاند.
براساس برنامهای که طالبان تهیه کردهاند مضامینی مثل نظام عقیدتی اسلام، تلاوت و تجوید قرآن، نظام عبادات اسلامی، سیرت نبوی، نظام اخلاقی اسلام، نظام اجتماعی، مضمونی موسوم به آگاهی فکری، ادیان و مذاهب، نظام سیاسی، نظام اداری اسلام، نظام اقتصادی اسلام، جزوه درسی موسوم به قرآن و علوم معاصر و تمدن اسلامی شامل نصاب شده است.
رامین کمانگر، مولف تحقیق "گونهشناسی جریانهای فعال در دانشگاهها" میگوید این تغییر به اعتبار نظام آموزشی و مدارک صادره فارغالتحصیلی آن صدمه زده و آینده تحصیلی دانشجویان با مشکل مواجه میسازد. او تاکید میکند که از پیامدهای دیگر این تلاش عقبماندگی بیشتر در بعد داخلی و انزوای بیشتر در بعد خارجی است. به گفته او نصاب مورد نظر طالبان شکافهای اجتماعی، به ویژه شکافهای مبتنی بر مذهب و جنسیت، را بیشتر فعال ساخته و جامعه را بیشتر درگیر تضاد و تنش میکند.
جاسوسی، بازجویی و لتوکوب در محیط اکادمیک
یک دانشجوی دانشگاه کابل میگوید طالبان او را فقط به این دلیل مورد بازجویی قرار دادهاند که در محوطه دانشگاه با همصنفیهایش عکاسی کرده است. دانشجویان دانشگاهها به طور جداگانه گفتند فضای جاسوسی در محیط اکادمیک در حدی حاکم شده که همه به همدیگر مشکوکاند و همه از همدیگر میترسند.
دانشجویان دختر میگویند هر بار طالبان هشدار میدهند که اگر به هدایات این گروه عمل نکنند، کارت آنها سلب و خودشان از دانشگاه اخراج خواهند شد.
به گفته یک استاد دانشگاه کابل، محتسبین وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان بر دروازههای دانشگاه میایستد تا نحوه پوشش دختران را هنگام ورود به دانشگاه بررسی کند. این استاد میگوید اگر پوشش یا رفتار یکی از این دختران مورد تایید محتسبین این وزارت نباشد، آنها به گونه خودکامه دانشجوی مورد نظر را "از دانشگاه اخراج میکنند."
در یک سال گذشته بارها گزارشهایی به دست آمده که دانشجویان ولایتهای مختلف از سوی طالبان مورد تهدید، بازپرسی، بازداشت، لتوکوب و توهین و تحقیر قرار گرفتهاند.
در یکی از این موارد طالبان شب چهارشنبه، ۱۷ حمل وارد خوابگاه پسرانه دانشگاه بدخشان شدند و دهها دانشجوی این دانشگاه را "به اتهام شرکت نکردن در نماز تراویح" مورد ضربوشتم قرار دادند. روز پنجشنبه این دانشجویان در اعتراض به برخورد طالبان دست به اعتراض زدند و خیابان عمومی مقابل دانشگاه بدخشان را بستند.
اعتراض دانشجویان بدخشان، شهر فیضآباد، روز پنجشنبه ۱۸ حمل ۱۴۰۱
در موردی دیگر، طالبان عصر روز جمعه، ۲۷ جوزا در ولایت تخار ۳۰ دانشجوی دختر دانشگاه دولتی این ولایت را بازداشت کردند. این دانشجویان دختر به اتهام بیرون شدن از خوابگاه دانشگاه، بازداشت شده بودند و مورد بازپرس قرار گرفتند.
روز سهشنبه، ۱۹ ثور ۱۴۰۱ مکتوبی از وزارت تحصیلات عالی طالبان در رسانهها منتشر شد که در آن از نمایندگان طالبان در دانشگاهها خواسته شده از ترفیع، انتخاب و تبدیلی "افراد مفسد، نااهل و مخرب جلوگیری شود."بود "گذشته استادان را مورد بررسی جدی قرار دهند." در این مکتوب از نمایندگان طالبان در دانشگاهها خواسته شده
سرنوشت دانشکده هنرهای زیبا
علی امید، استاد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه کابل میگوید از نخستین روزهای بازگشایی دروازه دانشگاهها، اعضای طالبان که در دروازه دانشگاهها موظف شده بودند برخورد نادرست در برابر استادان و دانشجویان دانشکده هنرهای زیبا داشتند.
به گفته آقای امید هنگامی که سربازان طالبان کارت دانشجویان را در دروازه دانشگاه بررسی میکردند، نمیتوانستند نفرت خود در برابر استادان و دانشجویان دانشکده هنر را پنهان کنند.
به گفته او دیپارتمنتهای مجسمهسازی و موسیقی به کلی از بین رفته و اکنون هیچ دانشجو و استادی ندارد. طالبان نام برخی از دیپارتمنتهای دانشکده هنر را تغییر دادهاند زیرا به نظر آنها "نام مناسب" نداشتهاند.
شماری از صنفهای این دانشکده تجزیه شده و دانشجویان آن به صنوف دیپارتمنتهای دیگر فرستاده شدهاند تا با تغییر رشته، به تحصیل خود ادامه دهند.
علی امید میگوید روزی در یکی از ایستهای بازرسی طالبان در دشت برچی طالبان از من پرسیدند: "چه کاره هستی؟" گفتم: "استاد هستم." آنها از من خواستند کارت هویت خود را نشان بدهم. کارتم را به آنها دادم. زمانی که چشم آنها به نام دانشکده هنر افتاد، سرباز طالبان کارت را دور انداخت و گفت: "افسوس که عفو عمومی اعلام شده، اگر نه دو مرمی به پیشانیات میزدم."
جمهوری اسلامی ایران در میان کشورهای منطقه، تنها کشوری بود که از طالبان زخم خورده بود. اما دشمن مشترک، این دو رقیب اسلامگرا را در یک جبهه قرار داد.
ایران در تحولات منتهی به سقوط کابل در آگست ۲۰۲۱، از گروه طالبان حمایت سیاسی، مالی و تدارکاتی کرد.
گروه طالبان در سال ۱۹۹۸، زمانی که مزارشریف را تصرف کرد، ۱۱ شهروند ایرانی را کشتند که گفته شد شماری از آنها دیپلمات و یک نفر خبرنگار بوده است. ایران در آن زمان از ائتلاف شمال، شامل گروههای تاجیک، هزاره و ازبک حمایت میکرد که علیه طالبان میجنگیدند. با سقوط کابل به دست طالبان، ایران هم سفارت خود را به مزارشریف منتقل کرد که هنوز به دست طالبان نیفتاده بود.
در پی کشته شدن "دیپلماتها و خبرنگار" ایرانی در مزارشریف، تنش میان طالبان حاکم بر کابل و حکومت ایران بالا گرفت، تا جایی که جمهوری اسلامی حدود هفتاد هزار سرباز خود را به پشت مرزهای غربی افغانستان برد.
یک خبرنگار میگفت در یک گفتگوی تلفنی با ملا عمر، رهبر وقت طالبان، درباره احتمال درگیری ایران با شبهنظامیان تحت امر او پرسیده بود. ملا عمر پس از انکار احتمال درگیر شدن طالبان و جمهوری اسلامی ایران و یادآوری مشترکات دینی و دشمن مشترک (امریکا) گفته بود "باز اگر حمله کردند، تا اصفهان آنها را میرانیم".
رهبر طالبان در این نقل قول، به لشکرکشی سال ۱۷۲۲ محمود افغان به اصفهان اشاره داشته است که منجر به سرنگونی سلطنت ۲۲۰ ساله صفویان شد. این واقعه برای ایرانیان دردناک تمام شد و در تاریخ این کشور به "فتنه افغان" معروف است.
اما درد "فتنه" قرن هجدهم و زخم کشتار “دیپلماتها” در پایان قرن بیستم، باعث نشد ایران برای بیرون راندن "دشمن مشترک" مورد نظر ملا عمر، یعنی امریکا از افغانستان، دست دوستی به سوی گروه طالبان دراز نکند.
پیشینه رابطه ایران و طالبان
ویزای ایران و مهرهای متعدد ورود و خروج در پاسپورت رهبر کشته شده طالبان
از سال ۲۰۱۵ گزارشهایی وجود داشت که ایران برای کنترل مرزهای شرقی خود علیه داعش، تفاهم و همکاریهایی با شورشیان طالبان در افغانستان داشته است.
ملا اختر منصور، دومین رهبر طالبان، در سال ۲۰۱۶ در بازگشت از ایران در خاک پاکستان کشته شد و پیش از آن گزارشهای زیادی وجود داشت که از دست ستیزهجویان طالبان جنگافزارهای ساخت ایران به دست آمده است. اما ایران، داشتن رابطه با طالبان را انکار میکرد.
جمهوری اسلامی سرانجام در اواخر سال ۲۰۱۸ پذیرفت که با طالبان سر و سری داشته است. این زمانی بود که گفتگوهای امریکا و طالبان جدی شده بود.
جواد ظریف، میزبان ملا برادر و همراهانش بود
پیش از امضای توافق میان طالبان و زلمی خلیلزاد، نماینده امریکا، جواد ظریف، وزیر خارجه وقت ایران تاکید کرد که طالبان باید بخشی از آینده افغانستان باشد. وزارت خارجه ایران در فبروری ۲۰۲۰ میزبان ملا برادر، معاون فعلی رئیسالوزرای طالبان و هیاتی از این گروه در تهران بود.
در بهار و تابستان ۲۰۲۱ که حملات طالبان به شهرهای مختلف افغانستان اوج گرفت، بسیاری از مناطقی که پیش از جاهای دیگربه دست طالبان افتاد، مناطق هممرز با ایران بود. گزارشهایی وجود داشت که ایران در مناطق شرقی خود به شبهنظامیان طالبان آموزش نظامی میدهد و از بودجه هنگفت سپاه قدس، به صورت بیحساب و کتاب به طالبان کمک می کند. ایران این گزارشها را تایید نمیکرد، همانطور که داشتن دفتر طالبان در تهران و مشهد را تکذیب کرده بود.
احساس پیروزی ایران از رفتن امریکا
تفنگ تکتیرانداز ایرانی صیاد، در دست شورشیان طالبان در حومه هرات
در میان همسایگان افغانستان، ایران جدیترین دشمن امریکا بود و بیشترین انگیزه را برای بیرون راندن نظامیان خارجی از پشت مرزهای شرقی خود داشت. ایران با وجود پشتیبانی از حکومت تحت حمایت غرب در افغانستان، هیچگاه ناخشنودی خود را از حضور نظامیان امریکایی در آن کشور پنهان نکرده بود.
در بُعد خارجی، ایران بهانه و انگیزه زیادی برای ضربه زدن به امریکا داشت. کشتن قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، در حمله هوایی امریکا در عراق، عطش ایران برای انتقام گرفتن از امریکا را تشدید کرده بود.
در داخل هم، جمهوری اسلامی در طول بیش از چهار دهه حاکمیت خود، همواره تاکید کرده بود که "امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند" و با کمک به شکست دادن امریکا در افغانستان، خود را در موقعیتی میدید که این گفته را به صورت عملی به مردم آن کشور نشان دهد.
امریکا پس از بیست سال حضور نظامی در افغانستان، تحمل هزاران کشته و صدها میلیارد دالر هزینه، قدرت را به همان گروهی تحویل داد که در سال ۲۰۰۱ آن را از قدرت ساقط کرده بود.
این خروج شتابزده و سرافکنده، نه تنها آبروی امریکا را در سطح جهانی برد، بلکه بهانه خوبی به دشمن سنتیاش، جمهوری اسلامی ایران داد تا به مردم ایران بگوید دیدید که "امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند" و "آزادی و دموکراسی با کولهپشتی سرباز خارجی نمیآید"؟
آزادیهای نسبی افغانستان
افغانستان در دوره جمهوریت، برای بسیاری از ایرانیهای منتقد جمهوری اسلامی و کسانی که خواهان آزادی و دموکراسی بودند، اگر نه یک الگوی کامل، بلکه بهانهای برای خرده گرفتن به محدودیتهای روز افزون جاری در ایران بود.
اگر صحبت از آزادی زنان و حضور سیاسی زنان میشد، افغانستان را مثال میزدند؛ اگر حرف آزادی بیان و رسانههای آزاد به میان میآمد، وضعیت افغانستان مثال زده میشد؛ رواداری مذهبی در افغانستان و حضور شیعیان در سطوح بالای قدرت، باعث برجستهتر شدن تبعیض علیه اقلیت سنی در ایران میشد ...
آزادی رسانهها در دوره جمهوریت افغانستان
قدرت گرفتن طالبان و حاکمیت یک گروه بنیادگرا بر افغانستان که به باور بسیاری، دنبالهرو سختگیریهای اجتماعی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران و چه بسا تندروتر از آن است، کار را برای آیتالله های حاکم بر ایران آسانتر کرد. به نظر میرسد اکنون حامیان آزادی و دموکراسی در ایران، یک بهانه کمتر برای خورده گرفتن به جمهوری اسلامی دارند.
امای بعد از ماه عسل
اما جمهوری اسلامی ایران و امارت اسلامی طالبان، اگرچه دشمن مشترکی داشتهاند و در بنیادگرایی با هم مسابقه میدهند، برای مدت طولانی آبشان به یک جو نخواهد رفت.
یک حکومت تندروی شیعه و یک گروه سنی افراطی، زمینههای زیادی برای اختلاف دارند. با فاصله گرفتن طالبان از این ماه عسل و عادی شدن هیجان شکست امریکا برای جمهوری اسلامی، اختلافهای این دو بیشتر خود را نمایان خواهد کرد.
ضمن اینکه طالبان از همان ابتدا در حرف و عمل نشان داده که خواهان رابطه خوب با امریکاست و در امریکاستیزی، دنبالهرو جمهوری اسلامی نخواهد بود.