گزارش اسوشیتدپرس؛ روسیه میخواهد با از بین بردن نیروگاههای برق، اوکراین را از پا در آورد
حمله روز سهشنبه روسیه بر یک نیروگاه برق در پایتخت اوکراین، برق حداقل ۵۰ هزار خانواده را قطع کرد. در این حمله که با انفجار مهیبی همراه بود، سه نفر کشته شدند.
به نظر میآید که ویران کردن زیرساختهای کلیدی چون نیروگاه برق، استراتژی دیگر روسیه برای شکست اوکراین است.
با این حال، اوکراینیها میگویند که آنها برای قطع برق و احتمال یک زمستان سرد در چند ماه آینده آماده هستند.
به گزارش اسوشیتدپرس، یک مقام اوکراینی گفت که از اول جنگ تا حالا ۴۰ درصد سیستم برق این کشور آسیب جدی دیده است. ولاودیمیر زلنسکی گفت که تنها در ۱۰ روز گذشته ۳۰ درصد سیستم برق کشور آسیب دیده است. امری که نشان میدهد روسیه قصد دارد با نابودی سیستم انرژی اوکراین این کشور را از پا درآورد.
این روزها، با این که خانوادههای زیادی در اوکراین شبها در تاریکی بسر میبرند، اما آنها سرسختتر از پیش ایستادگی میکنند. الکساندر مایسترنکو، مردی که در نزدیکی نیروگاه منفجرشده زندگی میکند، به اسوشیتدپرس گفت: «ما از آنچه اتفاق افتاده نمیترسیم. هرچند آمادگی لوژستیکی نداریم، اما از لحاظ روحی آماده هستیم.»
مایسترنکو گفت که از اول جنگ احتمال میداد روسیه بر نیروگاهها حمله کند و به همین دلیل سعی کرد برای خودش شمع ذخیره کند. او گفت که نبود امکانات و آمادگی برای زمستان سرد مردم را متحد کرده است و همسایههایی که قبل از جنگ همدیگر را نمیشناختند، حالا دست به دست هم میدهند و در تهیه امکانات همدیگر را کمک میکنند.
او افزود که دلیل این همبستگی مردم، داشتن دشمن مشترک است.
حکومت اوکراین از مردم خواست که از روز پنجشنبه در مصرف انرژی صرفهجویی کنند و از ساعت ۷ تا ۱۱ روز برق کمتر مصرف کنند تا سیستم مرکزگرمی شهرها فعال بماند.
هانا شلست، مدیر برنامههای امنیتی در شورای سیاست خارجی اوکراین گفت: «انرژی همیشه برای روسها یک گاو شیری بوده و آنها معتقدند که با کنترول انرژی میتوانند یک کشور را کنترول کنند.»
او افزود که روسیه میخواهد آنقدر تاسیسات اوکراینی را از بین ببرد تا مردم حکومت خودشان را مقصر بدانند. او گفت که این استراتژی موفق نیست، زیرا اکنون مردم اوکراین بیشتر از پیش بر سر پوتین خشمگین هستند.
نخستوزیر بریتانیا هر چهارشنبه به پرسشهای نمایندگان پارلمان پاسخ میدهد. برخی پرسشها از سوی اعضای حزب حاکم طرح میشود و به نخستوزیر فرصت بیشتری میدهد تا برنامههای خود را تشریح کند. اما سوالهای اصلی و چالشی را، رهبر حزب مخالف مطرح میکند که در ردیف مقابل مینشیند.
چهارشنبه آینده (۲۶ اکتبر) احتمالاً این جلسه برگزار نخواهد شد، چرا که حزب حاکم یک هفته فرصت دارد از میان نامزدهایی از این حزب، رهبر تازه و نخستوزیر جدید کشور را انتخاب کند.
حالا که لیز تراس از رهبری حزب حاکم استعفا داده و انتظار میرود بریتانیا برای اولین بار در تاریخ، بعد از شش هفته از آغاز به کار یک نخستوزیر، نخستوزیر دیگری داشته باشد، اولین سوال پیش روی رهبر جدید حزب حاکم، تاریخ برگزاری انتخابات سراسری خواهد بود.
انتخابات سراسری بریتانیا که در آن اعضای پارلمان انتخاب میشوند و حزب برنده، کابینه را تشکیل میدهد، هر پنج سال یک بار برگزار میشود. در ماه دسامبر سال ۲۰۱۹، حزب محافظهکار بریتانیا به رهبری بوریس جانسن، با اکثریت قاطعی در انتخابات پیروز شد. ماموریت آقای جانسن در آن انتخابات، به سرانجام رساندن خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا (برگزیت) بود.
به مرور زمان محبوبیت آقای جانسن رو به افول گذاشت و او سرانجام در ماه جولای امسال وادار به کنارهگیری شد. خواست حزب مخالف (کارگر) برگزاری انتخابات بود، اما آقای جانسن و حزبش زیر بار نرفتند و در یک انتخابات درون حزبی، لیز تراس را به عنوان رهبر حزب و سومین نخستوزیر زن بریتانیا به خانه شماره ۱۰ فرستادند که مقر نخستوزیر است.
دولت مستعجل
دوره نخستوزیری خانم تراس، به معنای واقعی دولت مستعجل بود. او با ۴۴ روز، کوتاهترین دوره رهبری در تاریخ بریتانیا را به نام خود ثبت کرد. علت استعفای لیز تراس، پذیرش ناکامی در اجرای برنامههای اقتصادی بود که در ۶ سپتامبر به مردم وعده داده بود.
عملکرد او و وزیر مالیهاش (که هفته پیش برکنار شد) باعث سقوط کمسابقه ارزش پول ملی بریتانیا و افت محبوبیت حزب محافظهکار در نظرسنجیها شد.
حزب مخالف، شادمان از نتایج نظرسنجیها، به طور مرتب بر نیاز به برگزاری انتخابات زودهنگام تاکید داشت. اما خانم تراس زیر بار نرفت و پذیرفت که از قدرت کنار برود.
حزب حاکم قانوناً میتواند تا زمان انتخابات آینده (که بر اساس زمانبندی موجود قرار است در ماه می سال ۲۰۲۴ برگزار شود) بر سر قدرت باقی بماند.
حزب محافظهکار بریتانیا میداند که اگر تن به برگزاری انتخابات زود هنگام بدهد، رقابت را به راحتی به حزب کارگر خواهد باخت. دلیل آن هم نارضایتی عمومی از وضعیت اقتصادی کشور است.
این حزب امیدوار است در حدود دو سال باقی مانده با انتخابات بعدی، موفق شود بار دیگر دل رایدهندگان را به دست آورد.
"نه"؟ تا کی؟
بنابراین، همانطور که میتوان نخستین پرسش حزب مخالف از رهبر آینده حزب حاکم و نخستوزیر بعدی بریتانیا را پیشبینی کرد، پاسخ جانشین لیز تراس هم قابل پیشبینی است: نه به انتخابات زود هنگام.
اما این “نه” چندان هم قاطع نخواهد بود و بعید نیست کابینه بعدی هم همانند کابینه فعلی و کابینه قبلی، به بنبست بخورد و تن به برگزاری انتخابات بدهد.
آنگاه بریتانیا برای اولین بار در ۱۲ سال گذشته، یک دولت کارگری خواهد داشت که به معنای بازگشت حزب چپگرای کارگر (UK Labour Party) به قدرت خواهد بود.
طالبان روز پنجشنبه، ۲۱ میزان بار دیگر یک فایل صوتی منسوب به هبتالله آخوندزاده، رهبر این گروه را منتشر کردند که در آن میگوید تمامی موارد غیر شرعی را از قوانین و لوایح که دو دهه گذشته به تصویب رسیده لغو میکند.
حدود یک سال و دو ماه از تسلط دوباره طالبان بر افغانستان میگذرد، ولی هنوز رهبر طالبان در انظار عمومی ظاهر نشده است.
در دورهای از تاریخ که ارزشهای جامعه باز در اکثر کشورها حاکم است و آزادی بیان، رسانههای مستقل، گردش آزاد اطلاعات، شفافیت و پاسخگویی به عنوان ارزشهای جهانشمول به رسمیت شناخته شدهاند، شهروندان کشورهای دیگر جهان در مورد حاکم شدن یک نام مرموز که هرگز در برابر رسانهها ظاهر نمیشود، چه فکر میکنند؟
در این گزارش، با شهروندان برخی کشورهای دور و نزدیک گفتوگو شده و نظر آنها در مورد هبتالله آخوندزاده، رهبر طالبان پرسیده شده است.
"غمانگیز، دلخراش و بدلکاری است"
راویراج کوتی، اهل هند، باور دارد که در عصر هوش مصنوعی و اینترنت، چنین رفتاری از سوی مدعی رهبری مملکت، غمانگیز، دلخراش و بدلکاری است: "کاملاً بیمعنی است اگر فردی که بزرگترین تصامیم را در مورد جامعه میگیرد و بر آنها اثر میگذارد، حاضر نیست خودش را در ملای عام نمایان کند. من واقعاً شوکه و ناراحتم برای جامعه افغانستان که گرفتار چنین سرنوشت غمانگیزی شدهاند."
او ادامه میدهد که اگر در کشور او چنین اتفاقی رخ بدهد، برای هیچ کسی قابل تحمل نیست و هیچ شهروندی خاموش نخواهد نشست: "مردم رهبری با این ویژهگی را ابداً نمیپذیرند. من شخصاً دست به هر اقدامی میزنم تا منجر به آمدن تغییر شود. ریختن به خیابان، انقلاب و شورش."
راویراج کوتی، اهل هند
"دیکتاتور چه بیتصویر و چه با تصویر فرقی نمیکند"
شهروندان ایرانی اما فرق چندانی بین رهبران جمهوری اسلامی در ایران و امارت اسلامی طالبان در افغانستان نمیبینند. فهیمه خونساری، شهروند ایران که در آلمان زندگی میکند، معتقد است که دیکتاتور چه با تصویر و چه بیتصویر فرقی نمیکند: "ما در ایران، چهل و پنج سال میشود که تصویر دیکتاتوری را میبینم که باعث نابودی نسل بشر شده و این روند همچنان ادامه دارد."
فهیمه، مبنای رفتار طالبان را برگرفته شده از "خرافات و ادیان تحمیلی" میداند و میافزاید: "گاهی مخفی نگه داشتن چهره رهبران به هدف مخوف نشان دادن آنها و به دست گرفتن افسار اعتقادات مردم صورت میگیرد تا جهان سوم را جهان سوم نگه دارند."
فهیمه خونساری، شهروند ایرانی مقیم آلمان
کیمیا فرخزاد، شهروند ایران میگوید که در کشور او نیز دههها است که "حاکمان عجیب و غریب مثل طالبان" مستولی اند و این وضعیت برایش قابل درک است: "نمیدانم چگونه احساسم را بیان کنم، ولی ترسناک است. واقعاً خیلی هم ترسناک است."
"حتی نمیتوانم تصورش کنم"
در جهان امروز رهبران سیاسی درجه یک پیوسته سعی میکنند شهروندان حتی از جزئیترین امور زندگی و ویژگیهای شخصیتیشان آگاه باشند. آنها در مناظرههای تلوزیونی و حتی برنامههای تفریحی ظاهر میشوند تا ارتباط هرچه نزدیکتری با جامعه برقرار کنند.
جاسمین مکلنن، شهروند بریتانیا میگوید برای او حتی تصور نوعی کنترل و حکومت مخفی سخت است: "در اروپا دولتها در تلاش اند تا در نحوه اداره کشورها شفافیت را افزایش دهند و رهبر باید هرچه بیشتر در معرض دید عموم باشد. نه اینکه خودش را از آنها پنهان کند."
او تصریح میکند که اگر چنین وضعیتی بر کشورش حاکم شود، ناگزیر است برای محافظت از خود و خانوادهاش آنجا را ترک کند و البته که ترک وطن کار آسانی نخواهد بود.
جاسمین مکلنن، شهروند بریتانیایی
"یک ترسو شایسته رهبری دولت نیست"
کشورهای عربی مثل فلسطین نیز تجربه دور و دراز حکومتهای دینی را دارند. با این وجود، پنهان شدن عالیترین مقام رهبری از دیدرس مردم برای آنها نیز تازگی دارد و بسیار عجیب مینماید.
حمزه الشوابکه، شهروند فلسطین با اشاره به این ویژگی منحصر به فرد هبتالله آخندزاده، رهبر طالبان میگوید که من احساس میکنم او یک ترسو است و ابداً شایستگی رهبری دولت را ندارد: "رهبران در عموم ترجیح میدهند در کنار مردم ظاهر شوند، به آنها گوش بسپارند و همگام با آنها حرکت کنند."
آقای الشوابکه، کنترل طالبان بر مردم افغانستان را کنترل زامبیها میخواند و نه انسانها.
حمزه الشوابکه، شهروند فلسطینی
"بیحرمتی به مردم"
امانوئیل ساکی، اهل گانا در غرب آفریقا، اقدام هبتالله آخوندزاده مبنیبر پوشاندن چهرهاش را بیحرمتی به شهروندان افغانستان میخواند. هرچند او باور دارد که اگر در این صورت نیز، حکومت برای رفاه شهروندان خدمات خوب اریه کند و کشور را در مسیر پیشرفت قرار بدهید، قابل تحمل است، ولی طالبان نشان دادهاند که تمام این امور ناکام هستند.
"در کشور من هیچ راهی برای حکومت چنین فردی وجود ندارد"
لویس پِشی، شهروند مکسیکو میگوید که در کشور او که حکومت نمایندگی، فدرال و دموکراتیک حاکم است و فردی که چهرهاش را از دید جامعه میپوشاند، هیچ راهی برای گماشته شدن یا انتخاب شدن برای رهبری ندارد. "اگر رییس جمهور ما تلاش کند که از جامعه مدنی پنهان شود، با تحقیر عمومی مواجه میشود و به براساس قانون اساسی، از قدرت برکنار خواهد شد."
لویس میافزاید که با خروج نیروهایی امریکایی از افغانستان، تمام نهادها و زیرساختهای دولت نابود شدند و اکنون موانع و موازنهای که بتواند جلوی روی کار آمدن یک رهبر بیچهره را بگیرد، وجود ندارد.
لویس پِشی، شهروند مکسیکو
طالبان میگویند بعد از کشته شدن اخترمحمد منصور، رهبر پیشین این گروه در حمله هوایی ایالات متحده امریکا در خاک پاکستان در سال ۱۳۹۵ خورشیدی، این گروه فردی به نام هبتالله آخوندزاده را به عنوان رهبر خود گماشته است.
از آن زمان تا کنون جز یک عکس پرتره، هیچ تصویری از هبتالله آخوندزاده منتشر نشده است.
طالبان ادعا کردهاند که رهبرشان سه بار در بین جمعیتی از هواداران این گروه ظاهر شده است. گزارشها میرساند که او دو بار پشت به هوادارانش سخنرانی کرده است. بار نخست، به مناسبت نخستین روز عید فطر در مسجد عیدگاه قندهار و دومین بار در نشستی موسوم به نشست بزرگ علما در کابل.
هبتالله آخوندزاده، در مقام "امیرالمومنین" گروه طالبان را در عالیترین سطح رهبری میکند.
او همزمان مقام اجرایی، تقنینی و قضایی حکومت طالبان عنوان میشود. هیچ فرد و نهادی حق ندارد که بر رفتار و کارکرد امیرالمؤمنین اعتراض و یا اقدام به عزل او کند.
در مدت یک سال تسلط دوباره طالبان بر افغانستان، این گروه به طور پیوسته فرمانها و هدایاتی منسوب به هبتالله آخوندزاده را منتشر کردهاند. برخی از این فرامین در مورد وضع قواعد اجتماعی سختگیرانه در جامعه افغانستان است و برخی دیگر، در مورد گماشتن برخی از مقامات طالبان در پستهای دولتی این گروه.
رسانههای اطلاعات اندکی در مورد هبتالله آخوندزاده در اختیار دارند. مردی ۶۱ ساله، از قوم نورزایی که ظاهرا در ولسوالی پنجوایی قندهار زاده شده است.
او قبل از این معاون، ملا اختر محمد منصور، رهبر قبلی گروه طالبان بوده است.
هبتالله آخوندزاده آموزشهای مدرن ندارد و در مدارس مذهبی در افغانستان و پاکستان شرکت کرده است. از او به عنوان شیخالحدیث یاد میشود.
معلوم نیست که کدام نهاد اعتبار این عنوان را تایید کرده است یا خیر.
گفته شده است که در رژیم طالبان در سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۰، هبتالله آخوندزاده، قاضی محاکم نظامی این گروه بوده است.
همچنین طالبان میگویند که بعد از ورود نیروهای ائتلاف بینالمللی به رهبری امریکا در سال ۲۰۰۱، او به عنوان قاضیالقضات طالبان تعیین شده بود.
مخفی نگه داشتن رهبر طالبان از انظار عمومی، سبب پخش گمانهزنیهایی حتی مبیبر زنده نبودنش نیز شده است. شایعاتی که طالبان پیوسته آن را رد کردهاند.
در روزهای اخیر تنش میان امریکا و عربستان سعودی برسر تصمیم اوپک پلاس برای کاهش تولید نفت بالا گرفته است.
عربستان به نحوی لگام اوپک را در دست دارد و حکومت امریکا این کشور را متهم میکند که کشورهای عضو را وادار به کاهش تولید کرده و به نفع روسیه در منازعه اوکراین گام برداشته است.
رویترز مینگارد که پس از اعلام تصمیم اوپک برای کاهش تولید در هفته گذشته مقامات امریکایی نتوانستند خشمشان را نسبت به این مساله پنهان کنند. در کنار چندین سناتور امریکایی که از حکومت خواستند روابط امریکا با عربستان را بازنگری کند، جو بایدن نیز از «پیامد» داشتن این اعلام برای عربستان سخن گفت.
اظهارات مقامات امریکایی واکنش حسابشده عربستان را در پی داشت و وزارت خارجه این کشور در بیانیهای گفت: «کشور شاهی عربستان هیچ دیکتهای را نمیپذیرد»، و این کشور خودش را مسوول میداند تا «اقتصاد جهانی را از نوسانات بازار نفت» در امان نگه دارد.
رویترز پس از گفتگو با کارشناسان خلیج مینویسد که باوجود بگومگوهای تند میان مقامات دو کشور، هیچ یک از آنها در میدان عمل دست باز ندارند و به یک دیگر وابسته اند.
در یک سو، واشنگتن نمیخواهد با به خطر انداختن بخش نفت عربستان قیمت نفت را بیشتر از این بالا ببرد و عربستان را به دامن چین و روسیه هل بدهد. در سوی دیگر، عربستان نیز به راحتی قادر نیست نیازهای تسلیحاتی خود را از منابع دیگر تامین کند. زیرا، ارتش این کشور سالها توسط ایالات متحده آموزش دیده و تجهیز شده است.
محمدبنسلمان که تا پیش از حمله روسیه به اوکراین جذابیتی خاصی برای ایالات متحده نداشت، یکباره مورد توجه کشورهای غربی از جمله امریکا قرار گرفت. این کشورها از بن سلمان خواستند تا برای پایین نگهداشتن قیمتها و جلوگیری از تورم، تولید نفت را افزایش دهد. خواستهای که در پایان روز مورد اجابت قرار نگرفت.
کارشناسان معتقدند که محمدبنسلمان از موقعیت کشورش و منابعی که در اختیار دارد آگاه است و میخواهد با استفاده از آن خواستههایش، از جمله فشار بیشتر بر ایران، را محقق سازد.
الیزابت کندال، کارشناس خاورمیانه از دانشگاه کمبریج، به رویترز گفت که بیشترین فشاری که امریکا میتواند بر عربستان بیاورد این است که دیگر سلاح به این کشور نفروشد. چنین کاری خلاف منافع استراتیژیک و اقتصادی امریکا است. این کار عربستان را بیشتر به سوی روسیه و چین سوق خواهد داد.
جرمی بنی، کارشناس دفاعی خاورمیانه میگوید که عربستان در حدی به تجهیزات تسلیحاتی ایالات متحده، مخصوصاً تجهیزات هوایی، وابسته است که حتی اگر بخواهد وابستگی خود را کم کند برایش امکانپذیر نیست. او میگوید که هیچ کشور دیگری قادر نیست جای آمریکا را بگیرد. به ویژه روسیه که خود درگیر جنگ است و با کمبود چنین تجهیزاتی روبروست.
یک کارشناس دیگر که نخواست اسمش برده شود به رویترز گفت: «وضعیت دشواری است. هرچند موضعگیری انتخاباتی [برای بایدن] هم در میان است اما تلخی [میان دو طرف] نیز وجود دارد. اما در نهایت میتوان جنجال را رفع کرد.»
دره سوات و ولسوالیهای اطراف آن، پس از یک آرامش نسبی، شاهد دور جدید حملات طالبان پاکستانی است.
طاهرخان، روزنامهنگار پاکستانی در مقالهاش در روزنامه دان، بازگشت طالبان پاکستانی به این منطقه را نتیجه سیاست دوگانه طالبان افغانستان در قبال پاکستان میداند.
این روزنامهنگار پاکستانی مذاکرات پنهانی حکومت پاکستان با تحریک طالبان پاکستان را نیز یکی از عوامل جسارت طالبان پاکستان میداند. او معتقد است که مذاکرات با طالبان پاکستانی با وساطت طالبان افغانستان هنوز نتیجهای نداده است، زیرا طالبان که اکنون قدرت را در افغانستان در اختیار دارند، در قطع کامل ارتباطشان با گروههای تروریستی دچار تردید هستند.
دفتر سخنگوی ارتش پاکستان اعتقاد دارد که عاملان حملات اخیر در سوات و ولسوالیهای اطراف آن از افغانستان برگشته اند. هرچند دره سوات مرز مستقیم با افغانستان ندارد، اما بعضی از مقامات حکومتی استدلال میکنند که آنها با عبور از منطقه دیر به سوات آمدهاند - مسیری که انتقال سلاح از آن به علت حضور گسترده پوستههای نظامی ساده نیست.
طاهرخان معتقد است که خود ارتش پاکستان برای نشان دادن حسن نیت به طالبان پاکستان و تشویق آنها برای نشستن به پای میز مذاکره، راه را برای برگشت جنجگویان طالب به سوات باز کرده است.
این نویسنده تظاهرات اخیر در سوات پاکستان را که در آن متعرضین به خاطر حمله به یک موتر مکتب علیه تروریزم و افراطگرایی شعار میدادند، پیامی به مقامات تصمیمگیرنده در امور امنیتی میداند. او مینویسد که نگرانی مردم تا زمانی کاهش نخواهد یافت که مذاکرات ارتش با تحریک طالبان پاکستان از چشم مردم پوشیده باشد.
در مورد موفقیت طالبان افغانستان در وساطت میان دولت پاکستان و تحریک طالبان پاکستانی، طاهرخان معتقد است که بدلیل گرفتاری طالبان افغانستان در مسائل داخلی، امکان کمی وجود دارد که این میانجیگری نتیجه خاصی داشته باشد.
طاهرخان مینویسد که در جریان ملاقاتش با عدهای از رهبران طالبان در کابل دریافته است که آنان از این وساطت ناراضی هستند و اختلاف حکومت پاکستان با تحریک طالبان پاکستان را مسالهای با ماهیت پیچیده میدانند.
به تاریخ هشت اکتوبر، روزی که بر تنها پل وصل کننده روسیه و جزیره کریمه حمله شد، وزارت دفاع روسیه اعلام کرد که جنرال سرگئی سروفکین را به عنوان فرمانده نیروها و مسوول جنگ روسیه در اوکراین تعیین کرده است. کسی که به تاکتیکهای جنگی بیرحمانه معروف است.
به نقل از گاردین، قبل از این جنرال سروفکین گروهی از نیروهای روسیه در جنوب اوکراین را که شهر سیویرودونتسک را تصرف کرد رهبری میکرد.
اولین بار اسم سرگئی سروفکین زمانی بر سر زبانها آمد که در سال ۱۹۹۱ نیروهای تحت امر او سه نفر از معترضان را در جریان کودتای ناکامی در روسیه کشت. سروفکین قبل از این رویداد در ارتش شوروی در افغانستان نیز خدمت کرده بود.
سروفکین در اوایل دهه نود در جنگ دوم چچن نیز شرکت کرده بود که روسیه با بیرحمی، کشتار و ایجاد ویرانی وسیع توانست جدایی طلبان چچنی را سرکوب کند. او بعداً در سال ۲۰۱۷ مسئول نیروهای هوافضای روسیه تعیین شد و در همین سال لقب «قهرمان روسیه» را بدلیل نقشش در عملیات نظامی ویرانگر روسیه در سوریه گرفت.
دلیل شهرت جنرال سروفکین در روسیه تاکتیکهای جنگی غیرمتعارف و بیرحمی او در عملیاتهای نظامی است. بنا بر همین دو دلیل، او میان همقطاران و همکارانش به «جنرال آخرالزمان» شهرت یافته است.
چهلوهشت ساعت پس از تقرر او به عنوان فرمانده نیروهای روسیه در اوکراین، ۹ شهر این کشور، از جمله کییف آماج حملات هوایی قرار گرفتند. جنرال سروفکین عین تاکتیک را در شهر حلب سوریه به کار برده بود که منجر به ویرانی بخش عمده این شهر در اثر حملات هوایی گردید.
تقرر سروفکین به عنوان فرمانده نیروهای روسیه در اوکراین از تشدید جنگ در روزهای پیشرو حکایت دارد. پیشبینی میشود که او اهداف بیشتری را در شهرهای اوکراین آماج حملات هوایی قرار دهد تا شکستهای اخیر نیروهای روسی در منطقه خرسون را تلافی کند.