جیدی ونس، معاون ترامپ درباره افغانستان چه میاندیشد؟
جیمز دیوید ونس، نامزد معاونت دونالد ترامپ، تسلط طالبان را ناشی از سیاست «فاجعهبار» بایدن و «شکست رژیم امریکا» میداند.
به باور این سناتور جمهوریخواه، پناهجویان افغان که «حاضر نشدند برای ملت خود بجنگند، نباید با هواپیما به امریکا منتقل شوند.»
ونس در اوایل سقوط دولت افغانستان به دست طالبان، در قالب یک مقاله تحلیلی به نقد سیاست بایدن در قبال افغانستان و طرح انتقال پناهجویان افغان به ایالات متحده پرداخت.
حضور امریکا در افغانستان
ونس با اشاره به «شکست تجربه دموکراسی» در افغانستان گفته بود که رهبران ایالات متحده مردان و زنان امریکایی را به افغانستان فرستادند تا «یک کار غیرممکن را انجام دهند.»
سناتور جمهوریخواه افزود که بهترین و درخشانترین نیروهای امریکا برای «تبدیل کردن یک پشتکوه [افغانستان] به یک دموکراسی پر رونق» جان خود را از دست دادند.
او به اظهارات مارک میلی، رئیس پیشین ستاد ارتش امریکا، اشاره کرد که به مردم ایالات متحده اطمینان داده بود که «نیروهای افغانستان ظرفیت کافی برای مبارزه و دفاع از کشور خود را دارند.»
ونس در واکنش به این اظهارات مارک میلی گفت: «ارتش ملی افغانستان نتوانست چهار هفته حمله طالبان را تحمل کند.»
او در این مقاله تحلیلی با اشاره به ارائه اطلاعات غلط مقامهای نظامی امریکا به دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین این کشور، نوشت: «مقامهای بلندپایه نظامی به ترامپ، رئیسجمهور پیشین، درباره سطح نیروها در خاورمیانه دروغ گفتند تا درگیریهای ما در آنجا طولانی شود.»
ونس افزود: «رهبران ما دههها به ما گفتند که در افغانستان با تروریستها میجنگیم تا مجبور نباشیم اینجا با آنها بجنگیم.»
ونس گفت: «درس بزرگی که از افغانستان میآموزیم، این است افرادی که این کشور [امریکا] را رهبری میکنند، برای اینکار مناسب نیستند.»
ونس از تاخیر در خروج نیروهای امریکایی از افغانستان و خرید زمان برای طالبان بهمنظور افزایش توانایی و برنامهریزیشان، انتقاد کرد و افزود که رهبران امریکا «در اوج فصل جنگ با طالبان افغانستان را رها کردند و اجازه دادند تا فناوری تسلیحات حیاتی به دست دشمن بیفتد.»
به گفته این سناتور جمهوریخواه، این رویدادها پیامد سیاست فاجعهبار جو بایدن و «شکست کل رژیم امریکا» است.
ونس در این مقاله تحلیلیاش تصریح کرد که «برای تغییر رژیم در افغانستان تلاش کردیم و شکست خوردیم و این نشان میدهد که یک رژیم در جهان به شدت نیازمند تغییر است؛ رژیم امریکا.»
او افزود: «ما کشوری هستیم که نازیها را در جنگ دوم جهانی شکست دادیم، اما اکنون برای خروج مردم خودمان [از افغانستان] در سطح التماس به طالبان تقلیل یافتهایم.»
پناهجویان افغان
ونس همچنین با اشاره به طرح انتقال «۳۰۰هزار» پناهجوی افغان بهویژه همکاران امریکا گفت که «اولویت ایالات متحده در فرایند تخلیه پناهجویان افغان بود تا شهروندان امریکایی.»
ونس برخلاف ادعای رهبران امریکا مبنی بر همکاری برخی افغانها با این کشور گفت: «بیش از یک دهه است که ما به افغانها کمک میکنیم، نه برعکس.»
او تصریح کرد: «مردمی که حاضر نشدند برای ملت خود بجنگند و کابل سقوط کرد، نباید با بلیط درجه یک هواپیما به امریکا منتقل شوند.»
او در آن زمان، مخالف اسکان مجدد پناهجویان افغان بهویژه افغانهای همکار امریکا در این کشور بود و گفته بود که «نمیخواهد کشورش به اردوگاه پناهجویان تبدیل شود.»
ونس به نقل از منابعی گفته بود که «۹۰ درصد افرادی که در حال تخلیه هستند، نمیدانیم چه کسانی هستند. ما اسناد و هیچ شناسنامهای نداریم. ما نمیدانیم چه کسانی به کشور ما میآیند، ما امریکاییها را بهطور دستهجمعی گروگان میکنیم و این یک فاجعه کامل است.»
دونالد ترامپ در جریان کارزار انتخاباتی مورد اصابت گلوله قرار گرفت اما جان سالم به در برد.
حمله به ترامپ اولین تلاش برای ترور یک رئیسجمهور سابق یا برحال در امریکا نیست.
تاکنون چهار رئیسجمهور امریکا در حملات مشابه کشته شده و سه رئیسجمهور جان سالم به در بردهاند.
روسای جمهوری که ترور شدند
چهار رئیسجمهور امریکا در زمانی که رهبری ایالات متحده را در دست داشتند ترور شدند.
آبراهام لینکلن در سال ۱۸۶۵ توسط جان ویلکس بوث در تئاتر فورد در واشنگتن کشته شد.
جیمز گارفیلد در سال ۱۸۸۱ در یک ایستگاه قطار در واشنگتن هدف تیراندازی قرار گرفت و دو ماه و نیم بعد بر اثر جراحات جان باخت.
ویلیام مککینلی در سال ۱۹۰۱ توسط یک آنارشیست در بوفالو، نیویارک ترور شد.
جان اف کندی در سال ۱۹۶۳ در دالاس، تگزاس در حالی که سوار موتر رو باز بود، هدف تیراندازی لی هاروی اسوالد قرار گرفت و کشته شد.
روسای جمهوری که جان سالم به در بردند
سه رئیسجمهور امریکا در تلاشهای ترور مجروح شدند، اما جان سالم به در بردند.
دونالد ترامپ: ترامپ به تازگی سخنرانی مبارزات انتخاباتی خود را روز شنبه در پنسیلوانیا آغاز کرده بود که صدای تیراندازی بلند شد. بهنظر می رسد که گلولهای به گوشش خورده بود که خونریزی داشت. او توسط گارد امنیتی به سرعت از محل دور شد.
رونالد ریگان: او در سال ۱۹۸۱ در خارج از هتل هیلتون در واشنگتن مورد اصابت گلوله قرار گرفت اما از این حمله جان سالم به در برد. ریگان زمانی مجروح شد که یکی از گلولهها پس از اصابت با یک لیموزین به زیر بغل چپ او برخورد کرد.
جرالد فورد: در کمتر از سه هفته در سال ۱۹۷۵ میلادی از دو حمله جان سالم به در برد. او در این دو حمله هیچ آسیبی ندید.
تئودور روزولت: در سال ۱۹۱۲ هنگام مبارزات انتخاباتی در میلواکی از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله قرار گرفت و جان سالم به در برد.
تلاش برای ترور سایر رهبران امریکا
رابرت اف کندی: کندی، نامزد انتخابات ریاستجمهوری امریکا در سال ۱۹۶۸ در سن ۴۲ سالگی توسط یک مرد مسلح در هتل امبسدر در لس آنجلس ترور شد.
جورج سی والاس، فرماندار آلاباما: والاس در سال ۱۹۸۲ مورد اصابت گلوله قرار گرفت و از ناحیه کمر به پایین فلج شد.
بنا به سخنی رایج در افواه عمومی، در نظامهای دموکراتیک، مسئولان دولت قبلی پس از شکست در انتخابات به خانه میروند و در نظامهای غیردموکراتیک به زندان.
صبح روز بعد از انتخابات پارلمانی اخیر در بریتانیا، جرمی هانت که سالها در دولتهای محافظهکار در راس وزارتخانههای مهمی همچون وزارت خزانهداری قرار داشت، در پیامی ضمن پذیرش شکست حزب متبوع خود خطاب به فرزندانش چنین گفت: «شاید به نظر برسد که امروز که از داونینگاستریت بیرون میرویم، روز بدی برای خانواده ما باشد اما اینطور نیست. ما فوقالعاده خوششانس هستیم که در کشوری زندگی میکنیم که چنین تصمیماتی نه با انفجار بمب یا شلیک گلوله، بلکه توسط هزاران شهروند معمولی اتخاذ میشود که در صلح و آرامش در مربعی روی یک تکهکاغذ ضربدر میزنند.»
جالب اینکه پیش از فرا رسیدن ساعت یک بعد از ظهر همان روز، کییر استارمر، نخستوزیر جدید، به ساختمان شماره ۱۰ خیابان داونینگاستریت نقل مکان کرده بود.
این جابهجایی سریع و بیدردسر مستاجران اقامتگاه نخستوزیری بریتانیا حاکی از نوعی «ثبات» و «فقدان ابهام در انتقال قدرت» در قدیمیترین دموکراسی جهان است.
این امر عمدتا ثمره نظام انتخاباتی بریتانیا است که از قاعده «نخستگزینی» (پیروزی یک نامزد حائز آرای بیشتر و نه لزوما دارای اکثریت آرا) در هر حوزه انتخاباتی پیروی میکند.
اگر نظام خودکامه بلاروس را نادیده بگیریم، میتوان گفت که بریتانیا تنها کشور عضو «شورای اروپا» است که نوعی نظام «نمایندگی تناسبی» (انتخاب چند نماینده در هر حوزه بنا بر نوعی قاعده تناسبی) در آن وجود ندارد.
نظام انتخاباتی بریتانیا تصویر فراگیری از افکار عمومی در این کشور ارائه نمیدهد.
نخستگزینی بهتر است یا نمایندگی تناسبی؟
همانطور که آدام شوورسکی در کتاب «چرا باید به انتخابات بها داد» (۲۰۱۸) میگوید، نخستگزینی به نوعی نظام دوحزبی میانجامد که در آن قدرت بین دو حزب بزرگ دست به دست میشود و احزاب کوچک به حاشیه رانده میشوند.
به عبارت دیگر، در این صورت معمولا یکی از دو حزب بزرگ میتواند اکثریت کرسیهای پارلمان را به دست آورد و بدون نیاز به ائتلاف با دیگر احزاب دولت تشکیل دهد و حکمرانی کند.
بنابراین عجیب نیست که در یکصد سال گذشته تعداد مواردی که انتخابات پارلمانی بریتانیا به تشکیل سریع دولتی تکحزبی نینجامیده، از انگستان یکدست تجاوز نکرده است.
اما نمایندگی تناسبی به نوعی نظام چندحزبی میانجامد که در آن اغلب هیچ حزبی اکثریت کرسیهای پارلمان را به دست نمیآورد و در نتیجه، به قول شوورسکی، «یا دولت اکثریتی متشکل از چند حزب با اهداف ناهمگون تشکیل میشود یا دولت اقلیت (که شاید باز هم ائتلافی باشد) مجبور میشود برای تصویب هر قانون اکثریت آرای پارلمانی را کسب کند».
جان هنلی، روزنامهنگار بریتانیایی، یادآوری میکند آخرین باری که دولتی تکحزبی هالند را اداره کرد در سال ۱۸۷۹ بود و آلمان و سویدن نیز به ترتیب از دهه ۱۹۶۰ و دهه ۱۹۷۰ از سوی دولتهای ائتلافی اداره شدهاند.
بنابراین، هر چند نظامهای مبتنی بر نمایندگی تناسبی، به قول شوورسکی، «نمونه بارزتری از کل جامعه» به شمار میروند و «تصویر فراگیرتری از افکار عمومی» ارائه میکنند اما اغلب از «انتقال سریع قدرت» و «ثبات» (دو ویژگی متمایز نظامهای مبتنی بر نخستگزینی) بیبهرهاند زیرا در این نظامها تشکیل دولت معمولا محتاج چانهزنی و مصالحه و ائتلاف موقت میان احزابی با اهداف متفاوت است.
این امر نه تنها زمانبر است و جامعه را مدتی در ابهام و بلاتکلیفی نگه میدارد (مثل آلمان و سوئد)، بلکه ممکن است به دولتهای کوتاهمدت بینجامد (مثل هالند و بلجیم).
آیا واقعا جامعه بریتانیا به چپ چرخیده است؟
نباید از یاد برد که هرچند نظام انتخاباتی بریتانیا «ثبات» و «انتقال سریع قدرت» را تضمین میکند اما «تصویر فراگیری از افکار عمومی» در این کشور ارائه نمیدهد.
با اندکی تامل درباره نتایج انتخابات پارلمانی اخیر میتوان گفت که این نه «جامعه|» بلکه مجلس عوام و در نتیجه دولت بریتانیا است که به چپ چرخیده است.
در انتخابات اخیر، حزب کارگر ۳۴ درصد از آرا و ۶۳ درصد از کرسیها، حزب محافظهکار ۲۴ درصد از آرا و ۱۹ درصد از کرسیها و حزب راست افراطی «اصلاح» ۱۴ درصد از آرا و کمتر از یک درصد از کرسیهای مجلس عوام را به دست آوردند.
در نظامهای انتخاباتی مبتنی بر «نخستگزینی»، میان درصد آرا و درصد کرسیهای یک حزب تناسبی وجود ندارد. کسب ۴۱۱ کرسی به وسیله حزب کارگر، ۱۲۱ کرسی توسط حزب محافظهکار و تنها پنج کرسی از سوی حزب راست افراطی «اصلاح»، معلول همین عدم تناسب فاحش است.
به عبارت دیگر، حزب کارگر برای کسب هر کرسی فقط نیازمند ۲۴ هزار رای بوده و حزب محافظهکار برای به دست آوردن هر کرسی به ۵۶ هزار رای احتیاج داشته؛ در حالی که به دست آوردن هر کرسی برای حزب «اصلاح» مستلزم کسب ۸۰۰ هزار رای بوده است زیرا چهار میلیون رای این حزب تنها پنج کرسی برای آن به ارمغان آورد!
نظام انتخاباتی بریتانیا اجازه نمیدهد حزب «اصلاح» تعداد کرسیهای پارلمانی خود را به میزان چشمگیری افزایش دهد.
از مقایسه نظام انتخاباتی بریتانیا با ایتالیا و آلمان چه میآموزیم؟
تیموتی گارتون اش، استاد مطالعات اروپایی در دانشگاه آکسفورد، از حزب «اصلاح» با عناوین کنایهآمیزی مثل «برادران انگلستان» و «آلترناتیو برای انگلستان» یاد کرده است تا بر وجوه تشابه میان دغدغههای فرهنگی، اقتصادی و مهاجرتی این حزب و دو حزب راست افراطی «برادران ایتالیا» و «آلترناتیو برای آلمان» تاکید کند.
در انتخابات پارلمانی ۲۰۲۲، حزب «برادران ایتالیا» با کسب ۱۱۸ کرسی از ۴۰۰ کرسی مجلس نمایندگان پیشتاز شد و در ائتلاف با سه حزب دیگر، راستگراترین دولت ایتالیا پس از جنگ جهانی دوم را تشکیل داد.
انتخابات مجلس نمایندگان ایتالیا مبتنی بر نوعی نظام «تناسبی ترکیبی» است که تکلیف ۶۳ درصد از کرسیهایش را قاعده «نمایندگی تناسبی» تعیین میکند.
در انتخابات سال ۲۰۲۲، «برادران ایتالیا» ۲۶ درصد از کل آرا را کسب کرد که ۶۹ کرسی را بر اساس قاعده «نمایندگی تناسبی» برای این حزب به ارمغان آورد.
دیگر کرسیهای این حزب بر اساس قاعده «نخستگزینی» به دست آمد که در اینجا به آن پرداخته نمیشود.
اگر نظام انتخاباتی بریتانیا شبیه ایتالیا بود، حزب «اصلاح» که در انتخابات اخیر ۱۴ درصد از کل آرا را کسب کرده است به جای پنج کرسی فعلی، دستکم ۵۷ کرسی به دست میآورد و بر همین قیاس از تعداد کرسیهای دو حزب بزرگ نیز کاسته میشد.
ناگفته پیداست که در این صورت این حزب راست افراطی به بازیگر بسیار مهمتری در مجلس عوام و سیاست رسمی بریتانیا تبدیل میشد.
در انتخابات پارلمانی ۲۰۲۲ آلمان که مبتنی بر نوعی نظام پیچیده «تناسبی ترکیبی» است، حزب «آلترناتیو برای آلمان» ۷۷ کرسی از ۷۳۴ کرسی بوندستاگ را به دست آورد.
با نگاهی دقیقتر میتوان دریافت که سهم این حزب از کل کرسیها (۱۰/۵ درصد) متناسب است با سهم آن از کل آرا (۱۰/۳ درصد). این در حالی است که میان سهم حزب «اصلاح» از کل آرا در انتخابات پارلمانی اخیر بریتانیا (۱۴ درصد) و سهم آن از کل کرسیها (کمتر از یک درصد) هیچ تناسبی وجود ندارد.
به عبارت دیگر، صرفا از طریق مقایسه ترکیب مجلس عوام بریتانیا با بوندستاگ آلمان یا مجلس نمایندگان ایتالیا نمیتوان گفت که «جامعه» بریتانیا به «چپ» چرخیده است.
بیتردید اگر در بریتانیا هم به جای نظام انتخاباتیِ مبتنی بر «نخستگزینی»، نوعی نظام «تناسبی ترکیبی» حاکم بود اکنون شاهد ظهور حزب راست افراطی نسبتا قدرتمندی در پارلمان این کشور بودیم.
آیا باید نظام انتخاباتی بریتانیا را تغییر داد؟
با توجه به عدم تناسب میان سهم احزاب از آرا و سهم آنها از کرسیهای مجلس عوام بریتانیا، عجیب نیست که براساس نتایج نظرسنجی موسسه معتبر «یوگاو» که در ۲۹ جنوری ۲۰۲۴ منتشر شد، ۴۵ درصد از بریتانیاییها خواهان تغییر نظام انتخاباتی پارلمانی این کشور به نوعی نظام مبتنی بر «نمایندگی تناسبی» هستند، در حالی که تنها ۲۶ درصد از حفظ نظام انتخاباتیِ کنونی حمایت میکنند.
نظام انتخاباتی بریتانیا ثبات و انتقال سریع قدرت را تضمین میکند
زویی ویلیامز، روزنامهنگار بریتانیایی، به این واقعیت اشاره میکند که گرچه در دهههای اخیر نظام انتخاباتی مبتنی بر «نخستگزینی» از ورود احزاب نژادپرستی نظیر «جبهه ملی» و «حزب ملی بریتانیا» به مجلس عوام جلوگیری کرده اما نه تنها نیروی بسیجکننده بیگانههراسی و مهاجرستیزی در بریتانیا کاهش نیافته بلکه چنین عناصری به گفتمان رایج سیاسی در این کشور نیز نفوذ کرده است.
همچون بعضی دیگر، ویلیامز نیز عقیده دارد اگر نظام انتخاباتی بریتانیا به نوعی نظام مبتنی بر «نمایندگی تناسبی» تغییر کند، راستگرایان افراطی از حاشیه به مرکز سیاست راه خواهند یافت و دیگر نخواهند توانست خود را قربانی جلوه دهند و به مرور حنایشان رنگ خواهد باخت و دموکراسی تقویت خواهد شد.
اما تجربه دیگر کشورهای غربی از جمله آلمان و فرانسه، نشان میدهد هموار کردن راه برای افزایش فعالیت قانونی احزاب راست افراطی در عرصه سیاست رسمی (مثلا در پارلمان) نه تنها به کاهش تدریجیِ محبوبیتِ آنان و تقویت دموکراسی نمیانجامد بلکه به عادیسازی نظراتشان منتهی میشود و احزاب راستِ سنتی و میانهرو را ترغیب میکند برای موفقیت در جلب آرا، تا اندازهای از سیاستهای احزاب راست افراطی تقلید کنند.
راهحل بحران دموکراسی چیست؟
نایجل فاراژ، رهبر حزب «اصلاح»، پیش از انتخابات اخیر بریتانیا تاکید کرده بود که هدف از تشکیل این حزب، موفقیت در انتخابات سال ۲۰۲۹ است.
نتایج جدیدترین نظرسنجی «یوگاو» که ۱۰ جون ۲۰۲۴ منتشر شد نیز حاکی از آن است که ۴۷ درصد از اعضای حزب محافظهکار بریتانیا خواهان ادغام این حزب با حزب «اصلاح» هستند. در نتیجه، حتی اگر نظام انتخاباتی بریتانیا تغییر نکند و تکیه بر قاعده «نخستگزینی» اجازه ندهد حزب «اصلاح» تعداد کرسیهای پارلمانی خود را به میزان چشمگیری افزایش دهد، در این صورت تداوم وضعیت فعلی به احتمال زیاد حزب محافظهکار را بیش از پیش به راست متمایل خواهد کرد.
رومن کرزناریچ، نویسنده کتاب «جد خوب: چگونه در دنیای کوتهبین دوراندیش باشیم» (۲۰۲۰)، به درستی میگوید که ریشه بحران کنونی دموکراسی را باید در امری فراتر از نظامهای انتخاباتی جست.
در واقع، کوتهبینیِ سیاسی و فقدان دوراندیشی سبب شده است تا احزاب و سیاستمداران اغلب منافع کوتاهمدت خود (مثلا پیروزی در انتخابات بعدی) را بر منافع بلندمدت همگانی ترجیح دهند و هزینههای سنگینی را بر دوش بخشهای بزرگی از جامعه تحمیل کنند.
پیامد این کوتهبینی سیاسی چیزی نیست جز خشم و نارضایتی گستردهای که به بازار پوپولیسم رونق بخشیده است.
با وجود این، کرزناریچ به نقل از میلتون فریدمن، اقتصاددان پرآوازه، میگوید: «فقط بحران، خواه واقعی یا خیالی است که به تغییر حقیقی میانجامد.»
بنابراین هنوز میتوان امیدوار بود که به لطف دوراندیشی، بحران کنونی دموکراسی سرانجام به بازآفرینی دموکراسی بینجامد.
کشته شدن گیلهمن وزیر، شاعر و عضو جنبش تحفظ پشتونها در اسلامآباد، واکنشهای زیادی را در میان کاربران شبکههای اجتماعی افغانستان برانگیخت.
جمع کثیری از فعالان اجتماعی و سیاستمداران افغانستان، عمدتا از قوم پشتون، غم و اندوهشان را ابراز کردند.
اما این تمام داستان نبود. عدهای از سکوت کسانیکه واکنش نداشتند گلایه کردند و «خاموشان» را به باد انتقاد گرفتند. جمعی دیگر اما سیاستمدارانی را که فورا واکنش نشان دادند، زیر سوال بردند که چرا واکنشهایشان «گزینشی» است. نوع واکنشها و بگو مگو هایی که در رسانههای اجتماعی راه افتاد، بیسابقه نیست و بار دیگر یک مسئله مهم اجتماعی در جامعه افغانستان را به مرکز توجه قرار داد: بحران همدلی.
برخی از کاربران رسانههای اجتماعی این پرسش را مطرح کردند که گیلهمن وزیر «مطالبات عدالتخواهانه داشت»، چرا در پی کشته شدن او عمدتا «غیر پشتونها» همدلی نکردند.
در همین حال، عمدتا غیر پشتونها استدلال میکنند که گیلهمن وزیر پاکستانی بود و ربطی به مردم افغانستان نداشت. آنها میگویند توقعشان از پشتونها برای همدلی در مسایلی چون «نسلکشی» هزارهها و «فاجعه» در پنجشیر بر حسب «وطنداری» است و با کشته شدن گیلهمن وزیر تفاوت دارد.
آنها همچنین استدلال کردند که در مواردی با آنها همدلی نشده و عدم موضعگیریشان در مرگ گیلهمن وزیر توجیه دارد. مثلا برخیها نوشتند که در سه سال گذشته، طالبان در بخشهایی افغانستان از جمله پنجشیر و اندرابها «فاجعه» خلق کردند اما واکنشهای جمعی در پی نداشت و ساکنان این مناطق تنها ماندند.
نوعیت واکنشها پدیدهای آشنا در فضای عمومی افغانستان است. در یک دستهبندی کلی، هر گروه قومی در افغانستان فکر میکند درد و رنجشان از سوی دیگر اقوام کشور به خوبی درک نمیشود. هر طرف فکر میکند که «دیگران» بیانصافی میکنند.
فارغ از اینکه در چه مواردی، کیها بر حق بوده و کیها بیانصافی کرده، یک واقعیت تلخ جامعه افغانستان انکارناپذیر است: اینکه ما با یک بحران شدید همدلی روبرو هستیم. گروههای مختلف قومی در افغانستان قصهها، رنجها و روایتهای جداگانه خود را دارند و شناخت عمیق و معنادار از همدیگر ندارند.
همدلی و شناخت
همدلی، مخصوصا همدلی جمعی، در پی ارتباط و شناخت شکل میگیرد. وقتی که افراد جامعه با همدیگر ارتباط دارند، از درد و رنج و قصه و خوب و بد همدیگر باخبرند و در سطوح مختلف فردی و جمعی از غم و اندوه همدیگر باخبرند؛ همدلی شکل میگیرد. همدیگر را درک میکنند. درک همدیگر، به این معنا نیست که جمعی از آدمها رفتار، افکار و شیوه زندگی خود را مطابق میل و خواست جمعی دیگر عیار کنند تا از حال آنها باخبر شوند. بلکه لازم است همدیگر را در همانجا و همانگونه که هستند به رسمیت بشناسند. لازم است با همدیگر گفتوگو کنند. البته سخن گفتن با همدیگر و برای همدیگر به صورت عموم، با «گفتوگو» تفاوت دارد و لزوما به همدلی نمیانجامد.
در افغانستان شرایط و زمینه گفتوگو میان اقوام مختلف فراهم نبوده است و شناخت معنادار از همدیگر به وجود نیامده است. فرصتهایی بوده است که اقوام افغانستان باهم سخن گفتهاند اما بیشتر این سخن گفتنها شبیه بیانیههایی بودهاند که به همدیگر داده شدهاند. آفت بیانیه دادن این است که منجر به همدلی نمیشود چون ارتباط معنادار انسانی شکل نمیگیرد و گاهی حتی فاصلهها را بیشتر میکند.
در جوامعی که همدلی به عنوان یک سرمایه اجتماعی ریشه دارد، آدمها باهم گفتوگو میکنند، همدیگر را درک میکنند؛ سخن همدیگر را میفهمند. در گفتوگو، نه تنها معنای سخن طرف فهمیده میشود بلکه خاستگاه سخن نیز درک میشود و همدلی و همذاتپنداری جان میگیرد. آنگاه زیاد مهم نیست گوینده سخن از کدام گروه قومی است؛ مهم نیست فاجعه در کجا اتفاق افتاده و قربانی از کدام ولایت است و با چه زبانی صحبت میکند. نفس فاجعه مهم است و درک میشود. اما وقتی آدمها برای همدیگر بیانیه میدهند، جهان مشترک شکل نمیگیرد؛ بهدوری و تنهایی میانجامد. در چنین وضعیتی، حاشیه مهمتر از متن میشود. ذهن آدمها اتفاقها را قومی و خودی و غیرخودی درک میکنند.
بحران اعتماد اجتماعی
یک ریشه اصلی همدلی و درک همدیگر، اعتماد اجتماعی است. افغانستان سالهاست که با بحران عمیق اعتماد اجتماعی دستوپنجه نرم میکند. اعتماد اجتماعی اساسا یک پدیده مدرن در جوامع انسانی است که افغانستان هنوز به آن نرسیده است.
اعتماد اجتماعی، برقراری ارتباط با «غریبه»هاست. انسانها به مرور زمان یاد گرفتند که به افرادی غیر از خانواده، قوم و خویشاوندان خود اعتماد کنند وبا آنها رابطه برقرار کنند. در جوامعی که تعامل با همدیگر با زور، تهدید، اعمال خشونت و نگاه بالا به پایین همراه است، اعتماد اجتماعی شکل نمیگیرد.
در چنین وضعیتی، افراد جامعه تمایل دارند تنها به افراد نزدیک خود مثل اعضای خانواده و قوم و خویش خود اعتماد کنند و از اعتماد به غریبهها و کسانی که آشنایی قبلی ندارند، پرهیز میکنند. در جوامعی که خشونت و تهدید و زورگویی در تعاملات اجتماعی تعیینکننده نیست، افراد جامعه از اعتماد به گروههای قومی دیگر، هراس ندارند و آنها را تهدیدی برای خود نمیبینند.
اما در افغانستان، به دلایل مختلف تاریخی، ساختاری و فرهنگی و اجتماعی، دامنه ارتباط افراد از محدودیت خانواده، قوم، خویشاوندان و کسانی که آنها را قبلا میشناسند، به صورت معنادار عبور نکرده است.
وقتی شرایط و موقعیت آدمها مجال میدهد به کسانی اعتماد کنند که با هم بزرگ نشده، روابط خانوادگی و آشنایی قبلی نداشته اعتماد میکنند، شناخت شکل میگیرد و به همدلی میانجامد. در افغانستان، جنگ، اعمال خشونت و فرهنگ تهدید و زورگویی مانع شکلگیری اعتماد اجتماعی بوده و در نهایت فضای همدلی شده است.
روی کار آمدن طالبان این وضعیت را بدتر کرده است. چون طالبان تفاوتهای فرهنگی مردم افغانستان را به رسمیت نمیشناسد. افغانستان جامعه متکثر دارد و طالبان میخواهند این تنوع ذهن و خاطر و روان مردم را محو کنند. میخواهند تعلقات و گذشته فردی و خویشاوندی دیگران را طبق میل و خواست خود مهندسی کنند وفقط چیزی را نگهدارند که قابل قبول آنهاست. آنها کشوری میخواهند که در آن همه مثل آنها فکر کنند، مثل آنها تعلق خاطر داشته باشند و فقط جهانی را به رسمیت بشناسند، که در گذشته و روان و کانتکست ذهنی و فرهنگی آنها وجود دارد. این رویکرد، بحران همدلی را عمیقتر میکند.
این هفته واشینگتن میزبان نشست سران کشورهای عضو پیمان ناتو است.
در اولین روز نشست، جو بایدن رئیسجمهور امریکا، سخنرانی پرشوری داشت که ظاهرا پاسخی بود به نگرانیها از توانایی فیزیکی و ذهنی او بخاطر کهولت سن؛ امری که در روزهای گذشته سوالهای زیادی ایجاد کرده است.
جو بایدن در سخنرانی خود از پیمان ناتو تصویر قدرتمندی ارائه کرد و گفت: «امروز ناتو قویتر از هر زمان دیگری در تاریخ خود است.» اما به نظر میرسد تصویر کامل وضعیت، چیزی نیست که در سخنرانی بایدن بازتاب یافته است.
برخی تحقیقات و نظرسنجیها نشان میدهند که نظم جهانی ۷۵ ساله که بعد از جنگ جهانی دوم شکل گرفت و امریکا تا هنوز سردمدار آن بوده است، با چالشها و سوالهای زیاد روبرو است.
بیمیلی بخش قابل توجه امریکاییها به تعامل بیشتر در امور جهانی، نگرانیها از توانایی فکری جو بایدن برای رهبری «جهان آزاد»، گسترش دامنه نفوذ قدرتهای بزرگ دیگر مثل چین و روسیه و بیم کشورهای اروپایی از احتمال پشت کردن امریکا به پیمان ناتو در صورت پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات بعدی، روی هفتاد و پنجمین نشست سران ناتو شدیدا سایه افکنده است.
ابهام در سرنوشت جو بایدن؛ رئیسجمهور یک نسل متفاوت امریکاییها
امریکا در سال ۱۹۱۷ پا به عرصه جهانی گذاشت تا از تسلط یک قدرت بزرگ بر اروپا مانع شود.
پس از سال ۱۹۴۵ و جنگ جهانی دوم، برای تضمین صلح و ثبات در قاره اروپا و آسیا (اوراسیا) فعال ماند. اما بعد از حمله روسیه به اوکراین، به تعبیر برخی از تاریخنگاران و تحلیلگران، به نظر میرسد که وضعیت به شرایط جنگ جهانی دوم بازگشته است.
جو بایدن، رئیسجمهور ۸۱ ساله امریکا، به خوبی به یاد دارد که تشکیل پیمان ناتو، به عنوان بزرگترین نهاد سیاسی و امنیتی جهان، چقدر برای تامین منافع ملی امریکا و گسترش قدرت و نفوذ سیاسی و نظامی این کشور در سطح جهان، مهم و کلیدی بوده است.
جو بایدن که نزدیک به چهل سال در سیاست بوده و ماموریت مهم در سطح تصمیمگیری امریکا داشته، گسترش نفوذ سیاسی و نظامی امریکا در جهان طی این چهار دهه را از نزدیک مشاهده کرده و از اهمیت اتحاد استراتژیک امریکا با متحدان اروپاییاش که فرهنگ و منافع مشترک دارند، تجربه دست اول دارد.
قدرت و پایداری ناتو برای جو بایدن مهم و حیاتی است. او در سخنرانی خود نیز از سران کشورهای عضو این پیمان برای ایستادگی در کنار امریکا پس از حمله یازدهم سپتامبر سپاسگزاری کرد و گفت تصمیم جمعی این کشورها برای امنیت امریکای شمالی و اروپا سرنوشتساز بوده است.
اگر به اظهارات و خط فکری آقای بایدن بیشتر دقت کنیم، یکی از دلایلی که او علیرغم نگرانیهای همکاران و همحزبیهایش، همچنان به ادامه مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری تاکید دارد، سیاست خارجی امریکا است.
جو بایدن در مصاحبهای با فرید زکریا توضیح میدهد که نظم جهانی با محوریت امریکا، با چالشهای جدی از سوی کشورهای استبدادی چون روسیه، چین، ایران و کوریای شمالی روبرو است و آینده به واکنش کشورهای دموکراتیک بستگی دارد. در این مصاحبه، جو بایدن استدلال میکند که جهان با تغییرات چشمگیری روبرو است و امریکا فرصتی منحصر به فرد برای گرد هم آوردن دموکراسیهای جهان دارد. او تاکید میکند که «در این کار موفق است و میخواهد کار را تمام کند.»
نظم جهانی پس از جنگ جهانی دوم برای جو بایدن و همنسلانش مهم است، اما نسل جدید امریکا نسبت به رویکرد جهانی کشورشان نگاه متفاوتی دارد. جو بایدن در ۸۱ سالگی تلاش میکند گامهایی برای پایداری نظمی که او در آن سیاست ورزیده را بردارد. اما ضعف و ناتوانی فیزیکی و ذهنی او در مناظره اخیر با رقیب انتخاباتیاش، دونالد ترامپ، در آستانه نشست سران ناتو، این نگرانیها را مطرح کرده است که ممکن است کار ناتمام بماند.
امریکاییها درباره «ناتو» و تعامل با جهان چه فکر میکنند؟
واشینگتن در حالی از سران کشورهای عضو ناتو میزبانی میکند که خوشبینی بخشی قابل ملاحظه امریکاییها نسبت به نفوذ و جایگاه جهانی این کشور کم شده و خواهان کاهش نقش و تعامل کشورشان در امور جهانی است و میخواهند واشینگتن بیشتر به مسائل داخلی امریکا تمرکز کند.
به گفته برخی از تاریخنگاران امریکا، برای اولینبار از دوران جنگ جهانی دوم، موضوع اساسی تعامل امریکا با جهان در حال تبدیل شدن به یک موضوع حزبی است؛ دموکراتها و جمهوریخواهان نگاه بسیار متفاوت نسبت به تعامل امریکا با جهان دارند.
امریکا در حال تغییر است. نسل جوان امریکا، مثل جو بایدن و هم نسلان او، دغدغه تعامل بیشتر و گسترش دامنه نفوذ سیاسی و نظامی امریکا در کشورهای دیگر ندارند. درباره حمایت از «ناتو» و اهمیت این پیمان برای تامین منافع ملی امریکا، میان دموکراتها و جمهوریخواهان اختلاف شدید وجود دارد. براساس یک نظرسنجی که مرکز تحقیقات پیو درباره اهمیت ناتو از نظر امریکاییها انجام داده، اختلافنظر عمیق میان اعضای دو حزب دیده میشود: ۷۶ درصد دموکراتها، ناتو را تایید میکنند و حمایت از این پیمان را برای تامین منافع ملی امریکا و حفظ جایگاه و قدرت جهانی این کشور، مهم میدانند؛ اما فقط ۴۹ درصد از جمهوریخواهان به همین میزان با حمایت از ناتو مخالفت کردهاند.
همچنان در این نظرسنجی، از امریکاییها در مورد تعامل گستردهتر امریکا با جهان پرسیده شده است که ۶۰ درصد از دموکراتها گفته آنها معتقدند که «برای آینده کشور ما بهتر است در امور جهانی فعال باشیم»، در حالی که ۳۹ درصد گفتهاند «ما باید هزینه کمتری بپردازیم و روی مشکلات اینجا در خانه تمرکز کنیم.»
اما برای جمهوریخواهان، این ارقام معکوس است: ۷۱ درصد مایل به تمرکز در خانه هستند و تنها ۲۹ درصد معتقد به نقش فعال جهانی برای ایالات متحده هستند.
احتمال پیروزی دونالد ترامپ و نگرانی اروپا
برخی رهبران کشورهای اروپایی در روز نخست نشست اعضای ناتو در واشینگتن، تاکید کردند که این پیمان متحد و قدرتمند باقی خواهد ماند و در برابر تهاجم روسیه به اوکراین، همچنان ایستادگی خواهد کرد.
ینس استولتنبرگ، دبیرکل ناتو گفت ناتو صلح در اروپا را به ارمغان آورده و علیرغم هزینهها و خطرات، اجازه نمیدهد اوکراین در اشغال روسیه باشد. اما برخی نظرسنجیها نشان میدهند که اروپا نسبت به آینده ناتو نگران است. براساس این نظرسنجی، در کشورهای اروپایی، این بیم وجود دارد که پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری امسال امریکا که در ماه نوامبر برگزار میشود، اتحاد و پایداری ناتو را با خطر مواجه کند. آنها معتقدند که امریکا با پیروی از سیاستهای دونالد ترامپ، میتواند به اروپا پشت کند و ساختار امنیتی این قاره را از بین ببرد.
دونالد ترامپ، نامزد انتخابات ریاستجمهوری امریکا گفته است که اگر رئیسجمهور شود بودجه ناتو را کاهش میدهد. او حتی تهدید کرده است که از عضویت پیمان ناتو خارج شود. کشورهای اروپایی میدانند که این وعدههای ترامپ جدی است چون در میان رای دهندگان جمهوریخواه خریدار دارد.
طبق یک نظرسنجی که موسسه گالوپ انجام داده، ۷۹ درصد از دموکراتها میخواهند به اوکراین کمک کنند تا سرزمینهای از دست رفته را به دست آورد؛ حتی اگر این به معنای طولانی شدن جنگ باشد. در مقابل، ۴۹ درصد از جمهوریخواهان مایلند به سرعت به جنگ اوکراین پایان داده شود؛ حتی اگر این به معنای اجازه دادن به روسها در مناطقی است که با زور به دست آوردهاند.
ولادیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین نیز از این جهت نگران است. او در روز اول نشست سران کشورهای عضو ناتو گفت امیدوار است ارسال کمکهای امریکا به اوکراین، بعد از انتخابات ریاستجمهوری این کشور، تغییر نکند و همچنان ادامه داشته باشد.
مشکل امریکا و کشورهای عضو ناتو تنها روسیه نیست، چین تهدید دیگری است که با گسترش نفوذ سیاسی و اقتصادی در سطح جهان، نظم جهانی امریکا محور را در حدی به چالش کشیده که برخیها از 'جهان پسا امریکا' سخن میگویند. همه چیز در حال تغییر است اما برخی تحولات مثل پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات امریکا میتواند به این تغییرات شدت بخشد. بسیاریها منتظرند ببینند که در ماه نوامبر چه اتفاق میافتد. اما در جهان شاید یک نفر بیش از هرکس دیگر منتظر آمدن ترامپ باشد: ولادیمیر پوتین.
با اعلام نتایج رسمی دور دوم انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۳، مسعود پزشکیان به عنوان نهمین رئیس دولت جمهوری اسلامی انتخاب شد.
نامزد مورد حمایت اصلاحطلبان در رقابتهای انتخاباتی خود مثل سایر نامزدها با دغدغههای شهروندان در حوزههای اقتصاد، معیشت و مسائل فرهنگی و اجتماعی روبهرو بود.
پزشکیان در مناظرات و تبلیغات خود، مثل حسن روحانی یا ابراهیم رئیسی، وعده مشخص و خاصی نداد و بیشتر توان تبلیغیاش را روی انتقاد از وضعیت فعلی و دولتهای گذشته متمرکز کرده بود.
این گزارش، برخی از مهمترین وعدههای او را بررسی کرده است.
پزشکیان، سیاست و معیشت
در حوزه اقتصادی، ترجیعبند وعدههای پزشکیان در برنامههای تبلیغاتی دوری از اقتصاد دستوری بود.
او گفت با کمک کارشناسان اقتصادی رابطه مالی بینالمللی جمهوری اسلامی را برقرار خواهد کرد؛ با این حال درباره راه برقراری مجدد این رابطه توضیح بیشتری نداد.
برجام- نامزد اصلاحطلبان وعده داد راجع به برجام با کمیسیون امنیت مجلس شورای اسلامی و شورای امنیت (احتمالا منظورش شورای عالی امنیت ملی بوده است) تا رسیدن به زبان مشترک صحبت خواهد کرد.
تحریم- پزشکیان در جریان تبلیغات انتخاباتی خود بارها اهمیت تحریمهای خارجی را تایید کرد.
با این حال او در دومین مناظره انتخاباتی دور دوم گفت: «هیچ وقت قرار نیست تمام تحریمها را لغو کنیم بلکه باید ببینیم ما چه میدهیم و آنها چه میدهند.»
افایتیاف- گره اصلی در رابطه مالی عادی جمهوری اسلامی با جهان، قرار گرفتن نام ایران در فهرست سیاه گروه ویژه اقدام مالی پولشویی موسوم به «افایتیاف» است.
یکی از وعدههای اصلی پزشکیان، تلاش برای خروج از این لیست است. او راهکار خاصی برای خروج از این لیست ارائه نداد اما گفت: «افایتیاف مثل فیفا است. اگر قبولش نکنیم، نمیتوانیم وارد بازیهای بین المللی بشویم. بانکها به خاطر آن ما را بازی نمیدهند.»
رشد اقتصادی- پزشکیان رشد اقتصادی هشت درصدی طبق برنامه توسعه را منوط به جذب سالانه ۲۰۰ میلیارد دالر سرمایه خارجی دانست. به گفته او این ۲۰۰ میلیارد دالر سالانه از طریق باز کرد مرزها و ایجاد ارتباط با دولتهای منطقه محقق خواهد شد.
آزادسازی نرخ ارز- به گفته نامزد جریان اصلاحات، دولت باید تنها به بخش دارو و کالاهای اساسی ارز دولتی پرداخت کند. به اعتقاد او، در سایر بخشها باید قیمت ارز بدون دخالت دولت و از سوی بازار کشف شود.
یارانه نقدی- پزشکیان که سال ۱۳۹۶ در دانشگاه علوم پزشکی قم گفته بود «یارانه ۴۵ هزار تومانی کمر کشور را خرد کرده»، در جریان مناظرات انتخاباتی گفتههای پیشین خود را تکذیب کرد.
او در جریان رقابتهای انتخاباتی درباره پرداخت یارانه نقدی به اینکه یارانهها باید با عدالت پرداخت شوند، بسنده کرد.
سیاست رابینهودی- پزشکیان درباره یارانههای نقدی موضع گیری صریحی نداشت و عدد مشخصی اعلام نکرد.
او گفتههای کلی و غیرقابل سنجشی درباره یارانه ها داشت؛ از جمله اینکه: «از پولدارها یارانه را خواهم گرفت و به کسانی که ندارند میدهم.»
بنزین- در دور دوم انتخابات، علی عبدالعلیزاده، رئیس ستاد پزشکیان، رسما از افزایش قیمت بنزین حرف زد.
عبدالعلیزاده حتی به قیمت احتمالی هم اشاره کرد و گفت: «کارشناسان میگویند قیمت بنزین باید ۵۰ هزار تومان باشد؛ درست است؟»
خود پزشکیان هم افزایش قیمت را رد نکرد اما در مناظره ۱۱ تیر/ سرطان ۱۴۰۳ تاکید کرد «بدون رضایت مردم» این کار را نخواهد کرد.
خودرو- پزشکیان در دومین مناظره دور دوم انتخابات صراحتا گفت: «من واردات خودرو را آزاد میکنم.»
حقوق و دستمزد- نامزد مورد حمایت اصلاحطلبان با اشاره به عدم افزایش حقوق و دستمزد در دولتهای روحانی و رئیسی با نرخ تورم، تلویحا وعده افزایش حقوق و دستمزد با نرخ تورم را ارائه کرد.
کاهش مالیاتها- شخص پزشکیان در بازار شوش تهران وعده داد از اقشاری که تحت فشار هستند مالیات دریافت نکند.
علی طیبنیا، مشاور اقتصادی او هم وعده داد در دولت پزشکیان، سقف معافیت مالیاتی افزایش خواهد یافت.
استخدام- پزشکیان در تبلیغات انتخاباتی خود بارها به استخدام نیروهای همسو از نظر سیاسی انتقاد کرد. او تلویحا وعده داد در دولت او استخدامها «بر اساس شایستگی» خواهد بود «نه نزدیکی سیاسی» به او.
شفافیت- پزشکیان در دور اول انتخابات و در جمع اصلاحطلبان نسبت به رانت اطلاعاتی که بیشتر در بازار بورس موضوعیت دارد انتقاد کرد.
او در ۲۲ خرداد/ جوزای ۱۴۰۳ گفت: «اینکه یکی رانت اطلاعاتی دارد و دیگری فاقد چنین رانتی است به معنای بیعدالتی است. اطلاعات باید شفاف و آزاد باشد تا همه بتوانند از آن استفاده کنند.»
بورس- در تبلیغات انتخاباتی، پزشکیان وعده داد جلوی دخالت دولت در بورس را خواهد گرفت. او گفت ثبات را به بورس تهران باز میگرداند و کسری دولت را از بورس جبران نخواهد کرد.
مسکن- پزشکیان و رئیس ستادش هر دو منتقد طرحهایی مثل ساخت مسکن مهر یا مسکن هستند. آنها هیچ طرح خاصی برای مسکن حمایتی ندارند و به جای آن معتقدند دولت نباید در این بازار ورود کند.
تورم- نهمین رئیس دولت جمهوری اسلامی، در تبلیغات انتخاباتی مثل همه نامزدهای دیگر تاکید کرد که تورم باید کنترول شود.
او راهکار مشخصی برای کنترول تورم ارائه نکرد اما دلایل تورم فعلی را چاپ پول، کسری بودجه و ناترازی مالی دانست.
با این حساب او برای کنترول تورم باید سیاست جدیدی درباره این سه مورد در پیش بگیرد.
پزشکیان، سیاست و جامعه
یکی از مسائل محوری تبلیغات انتخاباتی، «حجاب اجباری» بود؛ موضوعی که به خصوص پس از وقایع سال ۱۴۰۱، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.
حجاب اجباری- در رقابتهای انتخاباتی، پزشکیان وعده صریحی درباره گشتهای ارشاد نداد اما اشارات و انتقادات غیرمستقیمی مطرح کرد.
او در شبکه اکس، در پاسخ به هواداری که از او خواسته بود برای مقابله با «گشت ارشاد» تضمین دهد، نوشت تضمین میدهم تمام دولت در برابر «گشتهای اجباری» بایستد.
او «طرح نور» - طرح فراجا برای تشدید گشتهای ارشاد - را طرح سیاهی نامید و در یک برنامه تبلیغاتی گفت: «همه خانواده من با حجاب هستند. عروسها و خواهرهایم باحجاب و چادری هستند.»
با این حال او گفت که «با زور نمیتوان زنان را باحجاب کرد».
پزشکیان در یکی از مناظرات هم گفت: «اگر اشکالی هست، دختران و زنان ایران را ما تربیت کردیم. بهجای نقد خودمان به آنها میتازیم.»
سانسور- پزشکیان در حوزه فرهنگ، با اصل سانسور که در ادبیات جمهوری اسلامی آن را «ممیزی» مینامند مشکلی ندارد. او در سومین مناظره دور اول انتخابات گفت: «ممیزیها نباید سلیقهای باشد و باید شفاف و طبق قانون ممیزی انجام شود.»
هنر- در این بخش پزشکیان وعده داد موانعی که هنرمندان را به تولید آثار زیرزمینی کشانده، حذف کند.
او همچنین گفت اختیار را به خانه سینما و خانه تئاتر - دو تشکل غیر دولتی و صنفی این حوزهها - باز خواهد گرداند.
زنان- نامزد مورد حمایت اصلاحطلبان وعده داد نگاه برابر به زن و مرد را از دوره کودکی آموزش خواهد داد.
پزشکیان همچنین وعده داد لایحه تامین امنیت زنان را پیگیری خواهد کرد.
او گفت نگاه درجه دو به زنان - در اختصاص پست و مناصب دولتی - را حذف خواهد کرد.
فیلترینگ- پزشکیان ضمن وعده توسعه زیرساختهای اینترنت در کشور گفت در برابر فیلترینگ و فیلترشکن خواهد ایستاد.
او در یک مناظره انتخاباتی با انتقاد از فروش فیلترشکن در ایران گفت که با رواج فیلترشکن، امکان رصد و تشخیص کاربران اینترنت و به تبع آن کنترول آنها از بین خواهد رفت.
نامزد اصلاحطلبان گفت در همه کشورهای دنیا در مواقع خاصی اینترنت بسته یا کنترول میشود اما به اعتقاد او در شرایط عادی، فیلترینگ باید کاهش یابد.
تبعیض آموزشی- پزشکیان در تبلیغات انتخاباتی خود منتقد پایین بودن کیفیت آموزشی در مدارس دولتی بود. او معتقد است ۷۰ درصد دانشآموزانی که در مدارس عادی درس میخوانند پایشان به دانشگاه نمیرسد زیرا این مدارس فاقد امکانات هستند.
اخراج دانشجویان و اساتید- او در یک تجمع انتخاباتی در ورزشگاه تختی تبریز گفت: «من از حقوق دختران، زنان، اساتید و دانشآموزان و دانشجویان دفاع میکنم و اجازه نمیدهم دانشجو و استاد را از دانشگاه اخراج کنند.»
دریاچه ارومیه- پزشکیان هفتم تیر ماه صراحتا وعده داد که دریاچه ارومیه را نجات خواهد داد.
به نظر نمیرسد نهمین رئیس دولت در جمهوری اسلامی راه سختی در پیش رو داشته باشد.
او مثل روسای جمهوری گذشته وعده خاصی نداده است که منتقدان بتوانند با استناد به آن، او را در آینده نقد کنند.
پزشکیان در تبلیغات، برای جذب آرا روی انتقاد از سه سال دولت رئیسی تمرکز کرد و مشخصا برنامه و وعدهای ارائه نداد.