گزارش دیلی میل: پدیده «بچهبازی» در میان طالبان افزایش یافته است
روزنامه دیلی میل بریتانیا در گزارشی نوشت که با تسلط دوباره طالبان بر افغانستان، پدیده «بچهبازی» و محافل بچهبازی در میان قدرتمندان محلی رونق گرفته است.
این گزارش تاکید دارد که اعمال تفکیک جنسیتی و مواضع تندروانه طالبان سبب عدم دسترسی به زنان و افزایش بچهبازی شده است.
دیلی میل پنجشنبه، نهم حوت در گزارشی درباره افزایش بچهبازی در افغانستان نوشت که قانون جزای حکومت پیشین در سال ۲۰۱۸ مجازات سنگینی را برای دستاندرکاران بچهبازی در نظر گرفته بود. این رسانه گفته با تسلط دوباره طالبان بر افغانستان و خروج نیروهای خارجی از این کشور، محافل بچهبازی در میان قدرتمندان محلی فراگیر شده است.
در گزارش آمده است که اعمال تفکیک جنسیتی شدید توسط طالبان در افغانستان به گسترش پدیده بچهبازی کمک کرده است. دیلی میل نوشته است که طالبان با به قدرت رسیدن در سال ۲۰۲۱ تلاش کرد از خود تصویر مترقیتر به جهان نشان دهد، اما ادامه برخوردهای تندروانه این گروه با زنان برعکس ادعای این گروه را ثابت کرد.
این رسانه نوشت که استثمار و آزار جنسی کودکان در کنار دیگر رفتارهای «وحشیانه»، به نمادی از انحراف اخلاقی در میان مقامات طالبان بدل شده است. گزارش افزوده است که طالبان با پیاده کردن قانون امر به معروف، «مجموعهای از سادیستیترین و پوچترین آزار و اذیتهای زنان» را به نمایش گذاشتند.
دیلی میل همچنان نوشته است که هرچند قانون امر به معروف طالبان عمل بچهبازی را نیز منع کرده، اما حذف زنان از جامعه در پی عملیسازی این قانون سبب تشدید بچهبازی در افغانستان شد است. این رسانه تاکید کرده است که بیشتر این جنون (بچهبازی و آزارجنسی کودکان) «ناشی از مواضع تندروانه هبتالله آخندزاده، رهبر طالبان است».
این گزارش تصریح کرده است که عمل بچهبازی در افغانستان با قدرت رابطه ناگسستنی دارد و این محافل در سالهای گذشته نیز در میان زورمندان رواج داشته است. نویسنده با اشاره به گزارشهای تلویزیونی که در دو دهه گذشته درباره بچهبازی در افغانستان ساخته شده تاکید میکند که روند کودکآزاری و سوء رفتارهای جنسی بهطور نظاممند در میان شبکههای قدرت جریان داشته است.
این رسانه همچنان نوشته است که طالبان از ارزشهای اسلامی برای بسیج و آمادهسازی هزاران نفر به جنگ و جهاد استفاده کرده، اما همزمان پسران خردسال را مورد سوء استفاده جنسی قرار داده است.
این گزارش خاطرنشان میکند که بچهبازی و آزار جنسی کودکان در افغانستان تحت تسلط طالبان در حالی افزایش یافته است که در حال حاضر مجازات همجنسگرایی در این کشور اعدم است. به اساس این گزارش، سوء استفاده جنسی از پسران نوجوان در میان عاملان بچهبازی «بسیار اخلاقیتری از تجاوز به زنان است».
با این حال دیلی میل نوشته است که جامعه جهانی پس از هزینه کردن میلیاردها دالر کودکان افغان را در میان وحشیگری بیامان رها کرده است.
جبهه مقاومت ملی افغانستان همزمان با سقوط سریع دولت اشرف غنی در سال ۲۰۲۱ و جبهه آزادی اندکی پس از آن، فعالیت خود را آغاز کرد.
تصویری که در ۱۵ اگست ۲۰۲۱ منتشر شد، احمد مسعود، فرزند احمدشاه مسعود، فرمانده فقید مقاومت علیه طالبان را در فرودگاه کابل نشان میداد که به سمت یک چرخبال میرود تا برای مبارزه به پنجشیر برود. او پس از سقوط کابل، مدتی در پنجشیر علیه طالبان مقاومت کرد، اما نتوانست در تنها ولایتی که هنوز به تصرف طالبان درنیامده بود، ایستادگی کند. سرانجام پنجشیر نیز سقوط کرد و احمد مسعود به همراه یارانش به تاجیکستان گریخت و از آنجا مبارزه چریکی علیه طالبان را ادامه داد.
احمد مسعود، رهبر جبهه مقاومت ملی افغانستان
دومین جبههای که علیه طالبان اعلام مبارزه مسلحانه کرد، «جبهه آزادی» به رهبری جنرال یاسین ضیا، رئیس پیشین ستاد ارتش افغانستان بود. این جبهه کمی پس از سقوط افغانستان به دست طالبان، در ۲۸ فبروری ۲۰۲۲ تشکیل شد و تاکنون در داخل افغانستان به فعالیتهای مسلحانه خود ادامه داده است. این جبهه هنوز بهطور رسمی اعلام نکرده که مرکز فرماندهی آن کجاست، اما نیروهای آن در داخل افغانستان عملیاتهای متعددی انجام دادهاند.
اهداف و استراتژیهای جبهههای ضد طالبان
هدف اصلی این دو جبهه، جنگ و مبارزه مسلحانه علیه طالبان است. رهبران هر دو جبهه معتقدند که طالبان تنها زبان زور را میفهمند. رهبران این جبههها در گفتوگوهایی با افغانستان اینترنشنال گفتند که هر دو بر لزوم مبارزه مسلحانه علیه طالبان تأکید دارند، اما تفاوتهایی در دیدگاههایشان وجود دارد. جبهه مقاومت ملی افغانستان به رهبری احمد مسعود بر این باور است که باید هم در میدان جنگ و هم در عرصه سیاست در برابر طالبان ایستادگی کرد. به اعتقاد مسعود، داشتن قدرت نظامی در میدان جنگ، طالبان را مجبور خواهد کرد که پای میز مذاکره بنشینند و از طریق مذاکرات صلح، به یک راهحل پایدار دست یافت.
خالد امیری، فرمانده نظامی جبهه مقاومت ملی افغانستان با چرخبال ساقط شده طالبان در کوههای هندوکش
جبهه آزادی معتقد است که طالبان یک جریان ایدئولوژیک است و حاضر نیست با دیگران همکاری کند. جبهه آزادی بر این باور است که طالبان هیچگاه به صلح تن نخواهد داد و تنها راه مقابله با آنها مبارزه مسلحانه است.
تا کنون هیچیک از جبههها بهطور رسمی اعلام نکرده که با طالبان در تماس بودهاند، اما اخیراً فضل احمد معنوی، یکی از اعضای ارشد جبهه مقاومت ملی، در گفتوگو با افغانستان اینترنشنال تأیید کرد که این جبهه بهطور غیررسمی و غیرمستقیم با شبکه حقانی، شاخهای از طالبان، در ارتباط است. هنوز مشخص نیست که این ارتباط در چه سطحی است و چه اهدافی را دنبال میکند.
توافق جبهههای مخالف طالبان بر سر نظام غیرمتمرکز
بر اساس گفتوگوهایی که طی سه سال گذشته با رهبران جبهه مقاومت و جبهه آزادی انجام شده، هر دو جبهه روایت مشابهی از آینده نظام سیاسی افغانستان ارائه کردهاند. آنها خواهان یک نظام مردمسالار هستند که در آن قدرت بهصورت مساوی میان مردم تقسیم شود. هر دو جبهه، حکومت غیرمتمرکز را برای آینده افغانستان ترجیح میدهند.
با این حال، نفوذ سیاسی و نظامی این جبههها عمدتاً در مناطق فارسیزبان شمال افغانستان است. کارشناسان مسائل افغانستان معتقدند که این جبههها بهتنهایی قادر نخواهند بود در مناطق جنوب و جنوب شرق، که عمدتاً پشتوننشین هستند، نفوذ کنند. این مسئله چالشی بزرگ برای مشروعیت مبارزه آنها محسوب میشود. به همین دلیل، برخی از پشتونهای افغانستان به این جبههها با دیده تردید مینگرند.
جنرال یاسین ضیا، رهبر جبهه آزادی
چالش حمایت بینالمللی
جبهههای ضد طالبان در سه سال فعالیت خود نتوانستهاند یک حامی قدرتمند خارجی پیدا کنند که بهطور رسمی از مبارزه آنها حمایت کند. رهبران این جبههها تأکید دارند که یکی از دلایل عدم گسترش مبارزهشان علیه طالبان، کمبود امکانات و عدم حمایت خارجی است.
هر دو جبهه بارها از کشورهای غربی، بهویژه امریکا، درخواست کمک کردهاند، اما دولت بایدن همواره این درخواست را رد کرده است. وزارت خارجه امریکا در دوره جو بایدن اعلام کرد که از هیچ نوع مبارزه مسلحانه علیه طالبان حمایت نمیکند. اما حالا که دولت ترامپ روی کار آمده، هنوز موضع روشنی درباره افغانستان و جبهههای نظامی ضد طالبان اعلام نکرده است.
رهبران جبهههای ضد طالبان امیدوارند که اگر واشنگتن از آنها حمایت کند، بتوانند مبارزه مؤثرتری علیه طالبان داشته باشند. اما در حال حاضر، دولت جدید امریکا هنوز استراتژی خود در قبال افغانستان را مشخص نکرده است و همه منتظرند ببینند که ترامپ چه تصمیمی در مورد افغانستان تحت حاکمیت طالبان خواهد گرفت.
پنجاه و هشتمین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو روز پنجشنبه نهم حوت آغاز شد.
ریچارد بنت، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل برای افغانستان گفت وضعیت در افغانستان با گذشت هر روز به ویژه برای زنان به طور چشمگیری بدتر میشود.
او گفت سیاستهای زنستیزانه طالبان در مقایسه با دوره قبلی رژیم این گروه تشدید شده و نشانههایی از ظلم بیشتر در راه است.
آقای بنت از جامعه جهانی خواست برای رسیدگی به وضعیت افغانستان به مسئولیت خود عمل کند. او افزود که از ایجاد یک مکانیسم پاسخگویی مستقل که با کار او مطابقت داشته باشد حمایت میکند.
انتظار میرود آقای بنت امروز پنجشنبه گزارش خود درباره افغانستان را ارایه کند. اما پیش از نشست اصلی چند نشست حاشیهای برگزار میشود.
در این نشست هشتروزه که از ۶ تا ۱۴ حوت برگزار میشود مقامهای بلند پایه از ۱۰۰ کشور و سازمانهای جهانی در آن شرکت خواهند کرد.
فرشته عباسی، پژوهشگر دیدهبان حقوق بشر هم در این نشست وجود یک سازوکار تحت رهبری سازمان ملل برای جمعآوری شواهد و اسناد در افغانستان را ضرروی دانست.
به گفته وی، دیدهبان حقوق بشر چنین سازوکارهایی را برای وضعیتهای دیگر ایجاد کرده و افغانها نیز حق دارند چنین حمایتی دریافت کنند.
شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو این نشست را دور تازهای از تلاش برای پاسخگویی دانسته است.
نصیر احمد اندیشه، نماینده افغانستان در شورای حقوق بشر سازمان ملل، اجلاس شورای حقوق بشر را تلاشی برای ایجاد یک ساز و کار مستقل پاسخگویی دانسته است.
به گفته وی، «اين مکانیسم در كنار تلاشهای محكمه بينالمللی جرايم جنگی، دیوان کیفری بینالمللی و محكمه بينالمللی عدالت به تقاضای مردم افغانستان برای رسیدگی به جرايم بشری طالبان و ديگران یک دستاورد بزرگ خواهد بود.»
فاطمه امیری، یکی از بازماندگان حمله به آموزشگاه کاج در کابل که در این نشست حضور داشت، خواستار اقدامات عملی کشورها برای زنان و دختران افغانستان شد. او از تاثیری منفی وضعیت کنونی بر زنان افغانستان گفت که به گفته وی نیاز به توجه جدی دارند.
اصیلا وردک، فعال حقوق زنان نیز در این نشست تاکید کرد که تمام جنایات طالبان باید مورد توجه جدی قرار گیرد.
به گفته وی، تعامل با طالبان بدون ملاحظات حقوق بشر مفید نیست.
جعفر مهدوی، عضو پارلمان پیشین افغانستان که روابط نزدیکی با طالبان دارد، در همایش کمیسیون عالی شیعیان که در حمایت از طالبان در کابل برگزار شد، از رهبری این گروه خواست گامهای عملی در راستای تامین حقوق اساسی جامعه هزاره و شیعیان افغانستان بردارد.
او میگوید جامعه هزاره و شیعه افغانستان به تعهد خود در دفاع از نظام طالبان به خاطر تامین امنیت و آرامش عمل کردند.
طالبان پس از تسلط دوباره بر افغانستان در اسد سال ۱۴۰۰، قانون احوال شخصیه شیعه دولت پیشین را بیاعتبار اعلام کرد و تدریس فقه جعفری را در دانشگاهها منع کرد.
آقای مهدوی روز پنجشنبه نهم حوت در همایش کمیسیون عالی شیعیان در کابل که با حضور مقامهای طالبان برگزار شد، تاکید کرد که اقوام مختلف و پیروان مذاهب در افغانستان واقعیتهای عینی، اجتماعی و سیاسی افغانستاناند.
او گفت «ما یکبار دیگر از رهبری و مسئولین امارت اسلامی میخواهیم، همچنان که جامعهای هزاره و شیعه افغانستان در دفاع از نظام به خاطر تامین امنیت و آرامش کشور بر تعهد شان عمل کردند، از رهبری امارت نیز توقع داریم که گامهای عملی در راستای تامین حقوق اساسی مردم ما بردارد.»
به گفته جعفر مهدوی، «ثبات سیاسی کشور، تامین صلح پایدار و ایستادگی در برابر دسیسههای دشمنان مردم افغانستان بدون احترام، درک و در نظر گرفتن این واقعیتهای اجتماعی امکانپذیر نیست.»
در پی محدودیتهای طالبان علیه اهل تشیع در جریان سه و نیم سال گذشته، شمار زیادی از بزرگان شیعه در دیدار با مقامهای طالبان، خواهان مطالبه حقوق شیعیان شدند.
رسیمت یافتن مذهب جعفری در نظام طالبان، تدریس فقه جعفری در دانشگاهها و مکاتب برای دانشجویان و دانشآموزان اهل تشیع و مشارکت معنادار شیعیان در دستگاههای حکومتی از خواستهای اساسی شیعیان از طالبان است.
شورای علمای شیعه افغانستان پیشتر تایید کرده بود که مطالبات شیعیان بارها به طالبان رسانده شده، اما هیچ اقدام عملی نشده است.
جعفر مهدوی در ماه میزان سال جاری با کنایه گفت: «پیامبر اسلام ميان اقوام و پيروان مذاهب تبعیض نمیکرد.»
این سیاستمدار تاکید کرده که تحقق ثبات سیاسی و روی کار آمدن یک نظام مستقل سیاسی در افغانستان، «مستلزم فتح قلوب ملت افغانستان است.»
جعفر مهدوی در بخشی دیگر از سخنرانی خود، «از آدرس ده میلیون جامعه شیعه و هزاره افغانستان» از ملا هبتالله آخندزاده خواسته تا به مناسبت ماه رمضان، مکاتب و دانشگاهها را به روی زنان و دختران باز کند.
بامداد جمعه، ششم میزان سال ۱۳۹۷، چهرههای آراسته و متفاوت دستکم ۱۵ تن از فرزندان رهبران سیاسی افغانستان در میان نامزدان انتخابات پارلمانی وقت نمایان شد.
این رویداد نخستین گام گروهی رهبرزادگان برای ورود به سیاست و سنجش بخت خود در میدان قدرت افغانستان بود. در این میان، چهرههایی مانند حبیبالرحمن سیاف پسر عبدرب الرسول سیاف، باقر محقق پسر محمد محقق، محمدعالم خلیلی پسر محمد کریم خلیلی، باتور دوستم پسر عبدالرشید دوستم، سیدمجتبی انوری پسر سیدحسین انوری، طاها صادق پسر اسماعیلخان و جمالالدین حکمتیار، پسر گلبدین حکمتیار از مطرحترین افراد بودند که برخی با کتوشلوار مدرن و نکتایی، و برخی دیگر به سبک پدران خود با لباس سنتی، برای تصاحب کرسیهای پارلمان رقابت کردند.
البته پیش از اینها، صلاحالدین ربانی فرزند برهانالدین ربانی و ادیب فهیم فرزند مارشال قسیم فهیم نیز با تکیه بر نفوذ اجتماعی پدرانشان وارد سیاست شده بودند. صلاحالدین ربانی وزیر خارجه و رئیس حزب جمعیت اسلامی شد، در حالی که ادیب فهیم معاونیت اول ریاست امنیت ملی را برعهده گرفت.
تفاوت رهبرزادگان با پدرانشان
نگاهی به زندگینامه این نسل نشان میدهد که برخلاف پدرانشان که اغلب تحصیلات دینی داشتند، بسیاری از آنها تحصیلات دانشگاهی دارند و در خارج از افغانستان درس خواندهاند. آنها حداقل به یکی از زبانهای خارجی مسلطاند و با تکنولوژی و علوم مدرن آشنایی دارند.
بااینحال، این الگو در میان فرزندان رهبران طالبان متفاوت است. طالبزادگان نیز مانند پدران خود تحصیلات دینی دارند و عمدتاً در مدارس مذهبی پاکستان آموزشهای تندروانه دینی دیدهاند. بااینحال، آنان نیز از جایگاه پدران خود برای ورود به سیاست استفاده کردهاند.
به عنوان نمونه، ملا یعقوب فرزند ملا عمر بهعنوان وزیر دفاع، سراجالدین حقانی پسر جلالالدین حقانی بهعنوان وزیر داخله طالبان، و مصباح منصور فرزند اختر محمد منصور بهعنوان یکی مسئولان بانک مرکزی موقفهایی را به دست آوردهاند.
تداوم رقابتهای پدران در میان فرزندان
جهاد افغانستان شرایط زایش رهبران امروزی را فراهم کرد. با اینکه بیشتر آنها در یک صف علیه تجاوز شوروی جنگیدند، اما پس از پیروزی، رقابتها و اختلافات میانشان شدت گرفت و منجر به جنگهای شدیدی در کشور شد.
رهبرزادگانی که امروز به نوعی در سیاست افغانستان دخیلاند، هرچند خود در جنگهای داخلی گذشته دخیل نبودهاند، همچنان بار این خصومتها را به دوش میکشند. احمد مسعود فرزند احمدشاه مسعود نمونهای از این استمرار است. او در ماه سنبله ۱۳۹۹ در یک گردهمایی عملا حضورش را در عرصه سیاست اعلام کرده و گفت: «من راه و آرمانهای پدرم را تعقیب میکنم. پدرم آرزو داشت که روزی افغانستان صاحب آزادی، استقلال، عدالت اجتماعی و یک نظام معتدل اسلامی شود. من خود را مسئول این آرمانها میدانم تا آخرین لحظه برای به دست آوردن آرمانهای پدر، مبارزه خواهم کرد».
پس از سقوط کابل در ماه اسد سال ۱۴۰۰ خورشیدی، احمد مسعود همانند پدرش مقاومت علیه طالبان را اعلام کرد و در پنجشیر جنگید. او اکنون رهبری جبهه مقاومت ملی افغانستان را به عهده دارد.
فرزندان سایر رهبران ضد طالبان نیز افغانستان را ترک کرده و در کنار پدران خود به فعالیتهای سیاسی و مدنی مشغولاند.
به نظر میرسد که برخی از فرزندان رهبران جهادی با احتیاط و حساسیت از دایره تفکر سیاسی پدران خود پا فراتر میگذارند. حبیبالرحمان حکمتیار، پسر گلبالدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی، برخلاف مسیر گذشته پدرش، اکنون بر تطبیق دموکراسی و آزادی بیان در افغانستان تاکید دارد.
حبیبالرحمان حکمتیار در گفتوگویی با افغانستان اینترنشنل از سیاستهای طالبان به شدت انتقاد کرد و گفت: «افغانستان از جنگ خسته شده و مردم به وضعیت بدی قرار دارند، امیدواریم طالبان در سیاستهای خود تغییر بیاورد».
او گفت: «امیدواریم طالبان بر بنیاد قانون اساسی یک راهحل ایجاد کنند که آزادی بیان و حق آموزش زنان را تضمین کند.» حبیبالرحمان حکمتیار هشدار داد که اگر آنها تغییر نیاورند نارضایتی مردم با گذشت هر روز بیشتر میشود و مواجهه با موج نارضایتی مردم برای طالبان دشوار خواهد بود.
رهبرزادگان زن و شکستن سنتهای مردسالارانه
اگرچه بسیاری از رهبران سنتی افغانستان فرصتهای بیشتری را برای پسران خود فراهم کردهاند، اما دختران برخی از آنان نیز وارد عرصه سیاست شدهاند.
راحله دوستم، دختر عبدالرشید دوستم، که در زمان جمهوریت سناتور بود، اکنون در ترکیه فعالیت دارد و بنیاد مارشال دوستم را رهبری میکند.
ذکیه محقق، دختر محمد محقق، که از دانشگاهی در فرانسه فارغالتحصیل شده، در این کشور فعال است.
زیب مزاری، دختر عبدالعلی مزاری و هیله نجیب، دختر نجیبالله رئیسجمهور سابق افغانستان نیز فعالیتهای اجتماعی و سیاسی دارند.
هیله نجیب، دختر نجیبالله، رئیسجمهور سابق افغانستان
رهبرزادگان و آینده افغانستان
به نظر میرسد رهبرزادگان نسبت به پدران خود نگاه مدرن نهادگرا به سیاست دارند. آنها تمایل دارند ساختارهای جدید و همکاریهای سازمانی را جایگزین روابط سنتی و غیررسمی پدرانشان کنند. با این حال هنوز به یک دیدگاه مشترک درباره آینده افغانستان نرسیدهاند.
برخی از آنان به نظام پارلمانی علاقمندند، برخی دیگر نظام فدرالی را گزینه مناسبی میدانند. گروهی مانند احمد مسعود، اولویت خود را بر شکست طالبان گذاشتهاند و هنوز دیدگاه مشخصی درباره ساختار نظام آینده ارائه نکردهاند.
چالشها و فرصتها فراراه رهبرزادگان
رهبران سیاسی افغانستان پس از خروج از کشور و اشتباهات متعددی که در دوران حاکمیت خود مرتکب شدند، تا حد زیادی جایگاه مردمیشان را از دست دادهاند. علاوه بر این، اتهامات فساد، قانونشکنی و سوءاستفاده از قدرت همچنان متوجه آنهاست، میراثی که رهبرزادگان نیز باید با خود حمل کنند.
از طرفی در جوامع سنتی، مردم مهمترین کارت بازی در عرصه سیاسی میباشند و نفوذ مردمی میتواند روی نقش سیاستمدار در حوزه سیاسی بسیار تأثیرگذار باشد.
رهبران سیاسی برخاسته از تحولات داخلی و جنگ علیه عوامل بیرونی، در مسیر مبدل شدن به کانون قدرت مردمی و سازمانی، رابطه خود را با گروههای مردمی همسو، چه براساس قومی و چه بر مبنای اعتقادی، بنیان نهادند. همان رابطهای که اغلب فرزندانشان دستمایه بازی سیاسی خویش در این مرحله از آن استفاده میکنند. رابطه رهبران سنتی در فضای متفاوت از جو امروز با مردم شکل گرفته است با این وجود ویژگیهای مردم در نیم قرن گذشته با مردم امروز فاصله زیاد دارد.
با توجه به واقعیتهای امروز، اکنون رهبرزادگان هم با فضای متفاوت از زمینه بازی پدرانشان و هم با نسلی متفاوت از گذشته روبهرویند و این برایشان چالشی بسیار بزرگ است. گراف سواد در میان نسل امروز نسبت به نسلهای گذشته بسیار بالاست. رابطه نسل امروز به ویژه جوانان با منابع معلوماتی از شبکههای اجتماعی تا کتاب، سینما و انبوه امکانات دیگر به حدیست که قابل قیاس با بستر حیات اجتماعی مردمان رشد یافته در فضای بسته گذشته نیست.
بناً طبیعی است که رهبرزادگان امروز برای استفاده از کارت مردم، به ویژه نسل جوان، باید به شیوههای دیگری غیر از روشهای پدرانشان متوسل شوند، در غیر آن بدون نفوذ مردمی، امکان بازی در عرصه سیاسی را از دست خواهند داد.
نازپروردگان سفرهی رهبران شاید به سادگی توان درک چند و چون دشواریهای سیاسی امروز را نداشته باشند. همانطور که دیده میشود درک تعدادی از این رهبرزادگان از واقعیت سیاسی امروز مبتنی بر نوعی وراثت قدرت در جوامع سنتی است. با اینکه سطح سواد و رابطه آنها با دانش روز نسبت به پدرانشان در غالب موارد بیشتر است، ولی تاکنون نتوانستهاند تفاوتی در ادبیات سیاسی و گفتمانهای سازمانی و مدیریتی سیاسی نسبت به پدرانشان ایجاد کنند. به نظر میرسد که هر دو طیف تلاش میکنند تا حد ممکن بازی سیاسی را در یک چارچوب سنتی تعریف کنند. رهبران به این دلیل که توان بازی متفاوت را ندارند و به این گونه بازی عادت کردهاند و رهبرزادگان به این دلیل که مایلاند سرمایههای سیاسی و اجتماعی پدر را به نفع خود استفاده کنند.
بااینحال، آنها هنوز فرصت دارند که توانایی و ظرفیت خود را ثابت کنند. بحران افغانستان به یک راهحل پایدار نیاز دارد که بستر مناسبی برای آنها باشد تا نشان دهند که آیا فقط وارث نام پدرانشان هستند، یا میتوانند مسیر جدیدی در سیاست افغانستان ایجاد کنند.
محمد یعقوب فرزند ملا عمر، وزیر دفاع کنونی طالبان و سراجالدین حقانی پسر جلالالدین حقانی، وزیر داخله کنونی طالبان
در حدود سه و نیم سالی که از حاکم شدن دوباره طالبان در افغانستان میگذرد، هیچ نشانهای از تمایل جامعه جهانی برای دادن صدای دوباره به مردم این کشور به چشم نمیخورد.
مقامهای کشورهای مختلف و نهادهای بین المللی از لزوم تشکیل حکومت فراگیر سخن میگویند که منظورشان سهمدادن به گروههای سیاسی و قومی مختلف در ساختار حکومت طالبان است؛ اما اشارهای به حق تعیین سرنوشت مردم نمیکنند. گویی روایت طالبان را همه پذیرفتهاند که این گروه و رهبر ناپیدایش از سوی خدا منصوب شده و مردم، رعایایی بیش نیستند که فقط باید تبعیت کنند.
در ماههای اولیه بازگشت طالبان به قدرت، اعتراضهای زنان به شدت سرکوب شد و با حرکتهای جستهگریخته دیگر در نقاط مختلف افغانستان، از کسانی که با پرچم ملی بیرون آمدند تا آنها که شبانه شعارهایی در حمایت از مقاومت سر دادند، به گونه مرموزی برخورد شد که کسی دیگر جرات صدا بلند کردن نداشته باشد.
آمار نشان میدهد که صدها رسانه در پی بازگشت طالبان به دلایل مختلف، از قطع بودجه تا تهدیدهای طالبان، از کار افتاده و هزاران خبرنگار بیکار شدهاند. اندک رسانههای باقیمانده در داخل افغانستان، چارهای جز بازی در زمین طالبان ندارند. از رسانههای داخلی هیچ صدایی در مخالفت با تصمیمهای طالبان بلند نمیشود و آنها هم که در مصاحبهای نسبت به وضعیت موجود ابراز نارضایتی کردهاند، بازداشت، زندانی و در مواردی شکنجه شدهاند. سکوت مرگبار حاکم بر شهرها و روستاهای افغانستان، با خاموشی زندانها مقایسه میشود. این عین عبارت یک روزنامهنگار است که با بازگشت طالبان کار خود را از دست داده و حالا خانهنشین شده است.
عبدالله راستین (نام مستعار) به افغانستان اینترنشنال گفت: «طالبان سراسر افغانستان را برای مردم به زندان تبدیل کرده است. سانسور رسانهها و فضای رعب و وحشت در میان مردم، از زمان حزب دموکراتیک خلق بدتر است. اینجا به معنای واقعی زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد».
این روزنامهنگار میگوید بخش کوچکی از آنچه در افغانستان تحت حاکمیت طالبان میگذرد، در رسانهها بازتاب یابد. به باور آقای راستین، کنترول سختگیرانه و همهجانبه طالبان بر اعمال شهروندان چنان است که «حتی نمیتوان با خود حرف زد».
با این حال مردم از معدود راههای باقیمانده موجود برای ابراز نارضایتی از وضع موجود استفاده میکنند، از جمله تماس با رسانههای بینالمللی و نوشتن در شبکههای اجتماعی. این ریسک گاهی بهای سنگینی برای شهروندان دارد.
مردم افغانستان در دوره ۲۰ ساله جمهوریت، تا پیش از اینکه نهادهای انتخاباتی به فساد و تقلب آلوده شود، قواعد دموکراسی را پذیرفته بودند. در دورههای اولیه انتخابات، با وجود اینکه دموکراسی و صندوق رای برای بسیاری از رایدهندگان افغان، به ویژه نسل جوان تازگی داشت و شورشگریهای طالبان، امنیت رایدهندگان را تهدید میکرد، مردم در شهرهای مختلف به صورت گستردهای به پای صندوقهای رای رفتند و به نامزدهایی رای دادند که وعده تغییر و پیشرفت میدادند.
تجربه دهه دموکراسی نشان داد که هرگاه به مردم حق انتخاب داده شده، آنها به نامزدان آزادیخواه و حامی پیشرفت رای دادهاند. (از متن مقاله)
آنچه مردم را از انتخابات دلسرد کرد، تقلب گسترده و سازمانیافته در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۴ بود که حمایت یا دستکم سکوت جامعه جهانی و سازمانهای بینالمللی بر تقلب و فساد آن مهر تایید زد. فساد و تقلب در انتخابات ۲۰۱۴ و حمایت امریکا و غرب از آن وضعیت، باعث دلسردی مردم شد و در نتیجه، در دور بعدی انتخابات ریاستجمهوری، اکثریت واجدان شرایط به صندوق رای پشت کردند و از جمعیت حدوداً ۴۰ میلیونی افغانستان، فقط حدود یک و نیم میلیون نفر رای دادند.
دولت برآمده از چنین انتخابات ناسالمی، در استفاده از توان مردمی برای مقابله با سقوط پیدرپی شهرها در بهار و تابستان ۲۰۲۱ چنان ناکام بود که طالبان به سرعت و بدون مواجه شدن با مقاومت چندانی، بر سراسر افغانستان سلطه یافت.
یک کارمند ارشد سابق در کمیسیون انتخابات افغانستان که نمیخواهد از او نام برده شود، معتقد است که معماران نظام انتخاباتی پیشین افغانستان، چه سازمان ملل متحد باشد چه امریکا و اتحادیه اروپا، سازوکار انتخابات این کشور را عمداً پیچیده و زمانبر کرده بودند تا زمینه فساد فراهم شود. او میگوید که نتیجه انتخابات در شب پس از پایان رایگیری معلوم بود و جزئیات آرا به سرعت به دیتابیس مرکزی کمیسیون میرسید، اما کارگزاران، روند شمارش آرا و اعلام نتایج را آنقدر طولانی کرده بودند تا از آن فاصله زمانی، برای چانهزنیها و امتیازگیریهای سیاسی استفاده شود.
مردم افغانستان رژیمهای مختلفی را تجربه کردهاند؛ از سلطنت مطلقه، تا پادشاهی مشروطه، از ریاستجمهوری مادامالعمر تا جمهوریت انتخابی، و از حکومت مارکسیستی تا حاکمیت خودکامه مذهبی. تجربه دهه دموکراسی (۱۰ سال آخر حاکمیت ظاهر شاه) و دوره جمهوریت نشان داد که هرگاه به مردم حق انتخاب داده شده، آنها به نامزدان آزادیخواه و حامی پیشرفت رای دادهاند.
مردم افغانستان بعد از حدود ۵۰ سال ناآرامی و بیثباتی، از جنگ خستهاند، اما نه به قیمت تهدید و ارعاب؛ از انتخابات آلوده به فساد و تقلب دلخورند، اما نه به قیمت حاکمیت گروهی که معلوم نیست از کجا آمده و در مقابل هیچ فرد و نهادی پاسخگو نیست.
حبیبالرحمان پدرام، نمایندهای که در آخرین پارلمان افغانستان، هر وقت فرصت مییافت، از تریبون «خانه ملت» برای نقد قدرت استفاده میکرد، معتقد است که صلح و ثبات افغانستان را نه از راه حکومت فراگیر، بلکه با بازگشت به انتخابات میتوان به دست آورد. او به افغانستان اینترنشنال گفت: «پس از سقوط جمهوری، آنچه در افغانستان زیر سلطه طالبان و گفتوگوهای منطقهای و جهانی پیرامون افغانستان از نظر دور مانده، نقش و جایگاه مردم در تعیین سرنوشتشان و آینده نظام سیاسی کشور است. من فکر میکنم برای برونرفت از این بنبست، به جای تاکید بر داعیههایی همانند حکومت فراگیر، باید نقش مردم برجسته شود.»
در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۰۴ در مجموع، ۱۲.۶ میلیون نفر ثبتنام کرده بود