جعفر مهدوی از ملا هبتالله خواست گامهای عملی را در راستای تامین حقوق اساسی شیعیان بردارد
جعفر مهدوی، عضو پارلمان پیشین افغانستان که روابط نزدیکی با طالبان دارد، در همایش کمیسیون عالی شیعیان که در حمایت از طالبان در کابل برگزار شد، از رهبری این گروه خواست گامهای عملی در راستای تامین حقوق اساسی جامعه هزاره و شیعیان افغانستان بردارد.
او میگوید جامعه هزاره و شیعه افغانستان به تعهد خود در دفاع از نظام طالبان به خاطر تامین امنیت و آرامش عمل کردند.
طالبان پس از تسلط دوباره بر افغانستان در اسد سال ۱۴۰۰، قانون احوال شخصیه شیعه دولت پیشین را بیاعتبار اعلام کرد و تدریس فقه جعفری را در دانشگاهها منع کرد.
آقای مهدوی روز پنجشنبه نهم حوت در همایش کمیسیون عالی شیعیان در کابل که با حضور مقامهای طالبان برگزار شد، تاکید کرد که اقوام مختلف و پیروان مذاهب در افغانستان واقعیتهای عینی، اجتماعی و سیاسی افغانستاناند.
او گفت «ما یکبار دیگر از رهبری و مسئولین امارت اسلامی میخواهیم، همچنان که جامعهای هزاره و شیعه افغانستان در دفاع از نظام به خاطر تامین امنیت و آرامش کشور بر تعهد شان عمل کردند، از رهبری امارت نیز توقع داریم که گامهای عملی در راستای تامین حقوق اساسی مردم ما بردارد.»
به گفته جعفر مهدوی، «ثبات سیاسی کشور، تامین صلح پایدار و ایستادگی در برابر دسیسههای دشمنان مردم افغانستان بدون احترام، درک و در نظر گرفتن این واقعیتهای اجتماعی امکانپذیر نیست.»
در پی محدودیتهای طالبان علیه اهل تشیع در جریان سه و نیم سال گذشته، شمار زیادی از بزرگان شیعه در دیدار با مقامهای طالبان، خواهان مطالبه حقوق شیعیان شدند.
رسیمت یافتن مذهب جعفری در نظام طالبان، تدریس فقه جعفری در دانشگاهها و مکاتب برای دانشجویان و دانشآموزان اهل تشیع و مشارکت معنادار شیعیان در دستگاههای حکومتی از خواستهای اساسی شیعیان از طالبان است.
شورای علمای شیعه افغانستان پیشتر تایید کرده بود که مطالبات شیعیان بارها به طالبان رسانده شده، اما هیچ اقدام عملی نشده است.
جعفر مهدوی در ماه میزان سال جاری با کنایه گفت: «پیامبر اسلام ميان اقوام و پيروان مذاهب تبعیض نمیکرد.»
این سیاستمدار تاکید کرده که تحقق ثبات سیاسی و روی کار آمدن یک نظام مستقل سیاسی در افغانستان، «مستلزم فتح قلوب ملت افغانستان است.»
جعفر مهدوی در بخشی دیگر از سخنرانی خود، «از آدرس ده میلیون جامعه شیعه و هزاره افغانستان» از ملا هبتالله آخندزاده خواسته تا به مناسبت ماه رمضان، مکاتب و دانشگاهها را به روی زنان و دختران باز کند.
بامداد جمعه، ششم میزان سال ۱۳۹۷، چهرههای آراسته و متفاوت دستکم ۱۵ تن از فرزندان رهبران سیاسی افغانستان در میان نامزدان انتخابات پارلمانی وقت نمایان شد.
این رویداد نخستین گام گروهی رهبرزادگان برای ورود به سیاست و سنجش بخت خود در میدان قدرت افغانستان بود. در این میان، چهرههایی مانند حبیبالرحمن سیاف پسر عبدرب الرسول سیاف، باقر محقق پسر محمد محقق، محمدعالم خلیلی پسر محمد کریم خلیلی، باتور دوستم پسر عبدالرشید دوستم، سیدمجتبی انوری پسر سیدحسین انوری، طاها صادق پسر اسماعیلخان و جمالالدین حکمتیار، پسر گلبدین حکمتیار از مطرحترین افراد بودند که برخی با کتوشلوار مدرن و نکتایی، و برخی دیگر به سبک پدران خود با لباس سنتی، برای تصاحب کرسیهای پارلمان رقابت کردند.
البته پیش از اینها، صلاحالدین ربانی فرزند برهانالدین ربانی و ادیب فهیم فرزند مارشال قسیم فهیم نیز با تکیه بر نفوذ اجتماعی پدرانشان وارد سیاست شده بودند. صلاحالدین ربانی وزیر خارجه و رئیس حزب جمعیت اسلامی شد، در حالی که ادیب فهیم معاونیت اول ریاست امنیت ملی را برعهده گرفت.
تفاوت رهبرزادگان با پدرانشان
نگاهی به زندگینامه این نسل نشان میدهد که برخلاف پدرانشان که اغلب تحصیلات دینی داشتند، بسیاری از آنها تحصیلات دانشگاهی دارند و در خارج از افغانستان درس خواندهاند. آنها حداقل به یکی از زبانهای خارجی مسلطاند و با تکنولوژی و علوم مدرن آشنایی دارند.
بااینحال، این الگو در میان فرزندان رهبران طالبان متفاوت است. طالبزادگان نیز مانند پدران خود تحصیلات دینی دارند و عمدتاً در مدارس مذهبی پاکستان آموزشهای تندروانه دینی دیدهاند. بااینحال، آنان نیز از جایگاه پدران خود برای ورود به سیاست استفاده کردهاند.
به عنوان نمونه، ملا یعقوب فرزند ملا عمر بهعنوان وزیر دفاع، سراجالدین حقانی پسر جلالالدین حقانی بهعنوان وزیر داخله طالبان، و مصباح منصور فرزند اختر محمد منصور بهعنوان یکی مسئولان بانک مرکزی موقفهایی را به دست آوردهاند.
تداوم رقابتهای پدران در میان فرزندان
جهاد افغانستان شرایط زایش رهبران امروزی را فراهم کرد. با اینکه بیشتر آنها در یک صف علیه تجاوز شوروی جنگیدند، اما پس از پیروزی، رقابتها و اختلافات میانشان شدت گرفت و منجر به جنگهای شدیدی در کشور شد.
رهبرزادگانی که امروز به نوعی در سیاست افغانستان دخیلاند، هرچند خود در جنگهای داخلی گذشته دخیل نبودهاند، همچنان بار این خصومتها را به دوش میکشند. احمد مسعود فرزند احمدشاه مسعود نمونهای از این استمرار است. او در ماه سنبله ۱۳۹۹ در یک گردهمایی عملا حضورش را در عرصه سیاست اعلام کرده و گفت: «من راه و آرمانهای پدرم را تعقیب میکنم. پدرم آرزو داشت که روزی افغانستان صاحب آزادی، استقلال، عدالت اجتماعی و یک نظام معتدل اسلامی شود. من خود را مسئول این آرمانها میدانم تا آخرین لحظه برای به دست آوردن آرمانهای پدر، مبارزه خواهم کرد».
پس از سقوط کابل در ماه اسد سال ۱۴۰۰ خورشیدی، احمد مسعود همانند پدرش مقاومت علیه طالبان را اعلام کرد و در پنجشیر جنگید. او اکنون رهبری جبهه مقاومت ملی افغانستان را به عهده دارد.
فرزندان سایر رهبران ضد طالبان نیز افغانستان را ترک کرده و در کنار پدران خود به فعالیتهای سیاسی و مدنی مشغولاند.
به نظر میرسد که برخی از فرزندان رهبران جهادی با احتیاط و حساسیت از دایره تفکر سیاسی پدران خود پا فراتر میگذارند. حبیبالرحمان حکمتیار، پسر گلبالدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی، برخلاف مسیر گذشته پدرش، اکنون بر تطبیق دموکراسی و آزادی بیان در افغانستان تاکید دارد.
حبیبالرحمان حکمتیار در گفتوگویی با افغانستان اینترنشنل از سیاستهای طالبان به شدت انتقاد کرد و گفت: «افغانستان از جنگ خسته شده و مردم به وضعیت بدی قرار دارند، امیدواریم طالبان در سیاستهای خود تغییر بیاورد».
او گفت: «امیدواریم طالبان بر بنیاد قانون اساسی یک راهحل ایجاد کنند که آزادی بیان و حق آموزش زنان را تضمین کند.» حبیبالرحمان حکمتیار هشدار داد که اگر آنها تغییر نیاورند نارضایتی مردم با گذشت هر روز بیشتر میشود و مواجهه با موج نارضایتی مردم برای طالبان دشوار خواهد بود.
رهبرزادگان زن و شکستن سنتهای مردسالارانه
اگرچه بسیاری از رهبران سنتی افغانستان فرصتهای بیشتری را برای پسران خود فراهم کردهاند، اما دختران برخی از آنان نیز وارد عرصه سیاست شدهاند.
راحله دوستم، دختر عبدالرشید دوستم، که در زمان جمهوریت سناتور بود، اکنون در ترکیه فعالیت دارد و بنیاد مارشال دوستم را رهبری میکند.
ذکیه محقق، دختر محمد محقق، که از دانشگاهی در فرانسه فارغالتحصیل شده، در این کشور فعال است.
زیب مزاری، دختر عبدالعلی مزاری و هیله نجیب، دختر نجیبالله رئیسجمهور سابق افغانستان نیز فعالیتهای اجتماعی و سیاسی دارند.
هیله نجیب، دختر نجیبالله، رئیسجمهور سابق افغانستان
رهبرزادگان و آینده افغانستان
به نظر میرسد رهبرزادگان نسبت به پدران خود نگاه مدرن نهادگرا به سیاست دارند. آنها تمایل دارند ساختارهای جدید و همکاریهای سازمانی را جایگزین روابط سنتی و غیررسمی پدرانشان کنند. با این حال هنوز به یک دیدگاه مشترک درباره آینده افغانستان نرسیدهاند.
برخی از آنان به نظام پارلمانی علاقمندند، برخی دیگر نظام فدرالی را گزینه مناسبی میدانند. گروهی مانند احمد مسعود، اولویت خود را بر شکست طالبان گذاشتهاند و هنوز دیدگاه مشخصی درباره ساختار نظام آینده ارائه نکردهاند.
چالشها و فرصتها فراراه رهبرزادگان
رهبران سیاسی افغانستان پس از خروج از کشور و اشتباهات متعددی که در دوران حاکمیت خود مرتکب شدند، تا حد زیادی جایگاه مردمیشان را از دست دادهاند. علاوه بر این، اتهامات فساد، قانونشکنی و سوءاستفاده از قدرت همچنان متوجه آنهاست، میراثی که رهبرزادگان نیز باید با خود حمل کنند.
از طرفی در جوامع سنتی، مردم مهمترین کارت بازی در عرصه سیاسی میباشند و نفوذ مردمی میتواند روی نقش سیاستمدار در حوزه سیاسی بسیار تأثیرگذار باشد.
رهبران سیاسی برخاسته از تحولات داخلی و جنگ علیه عوامل بیرونی، در مسیر مبدل شدن به کانون قدرت مردمی و سازمانی، رابطه خود را با گروههای مردمی همسو، چه براساس قومی و چه بر مبنای اعتقادی، بنیان نهادند. همان رابطهای که اغلب فرزندانشان دستمایه بازی سیاسی خویش در این مرحله از آن استفاده میکنند. رابطه رهبران سنتی در فضای متفاوت از جو امروز با مردم شکل گرفته است با این وجود ویژگیهای مردم در نیم قرن گذشته با مردم امروز فاصله زیاد دارد.
با توجه به واقعیتهای امروز، اکنون رهبرزادگان هم با فضای متفاوت از زمینه بازی پدرانشان و هم با نسلی متفاوت از گذشته روبهرویند و این برایشان چالشی بسیار بزرگ است. گراف سواد در میان نسل امروز نسبت به نسلهای گذشته بسیار بالاست. رابطه نسل امروز به ویژه جوانان با منابع معلوماتی از شبکههای اجتماعی تا کتاب، سینما و انبوه امکانات دیگر به حدیست که قابل قیاس با بستر حیات اجتماعی مردمان رشد یافته در فضای بسته گذشته نیست.
بناً طبیعی است که رهبرزادگان امروز برای استفاده از کارت مردم، به ویژه نسل جوان، باید به شیوههای دیگری غیر از روشهای پدرانشان متوسل شوند، در غیر آن بدون نفوذ مردمی، امکان بازی در عرصه سیاسی را از دست خواهند داد.
نازپروردگان سفرهی رهبران شاید به سادگی توان درک چند و چون دشواریهای سیاسی امروز را نداشته باشند. همانطور که دیده میشود درک تعدادی از این رهبرزادگان از واقعیت سیاسی امروز مبتنی بر نوعی وراثت قدرت در جوامع سنتی است. با اینکه سطح سواد و رابطه آنها با دانش روز نسبت به پدرانشان در غالب موارد بیشتر است، ولی تاکنون نتوانستهاند تفاوتی در ادبیات سیاسی و گفتمانهای سازمانی و مدیریتی سیاسی نسبت به پدرانشان ایجاد کنند. به نظر میرسد که هر دو طیف تلاش میکنند تا حد ممکن بازی سیاسی را در یک چارچوب سنتی تعریف کنند. رهبران به این دلیل که توان بازی متفاوت را ندارند و به این گونه بازی عادت کردهاند و رهبرزادگان به این دلیل که مایلاند سرمایههای سیاسی و اجتماعی پدر را به نفع خود استفاده کنند.
بااینحال، آنها هنوز فرصت دارند که توانایی و ظرفیت خود را ثابت کنند. بحران افغانستان به یک راهحل پایدار نیاز دارد که بستر مناسبی برای آنها باشد تا نشان دهند که آیا فقط وارث نام پدرانشان هستند، یا میتوانند مسیر جدیدی در سیاست افغانستان ایجاد کنند.
محمد یعقوب فرزند ملا عمر، وزیر دفاع کنونی طالبان و سراجالدین حقانی پسر جلالالدین حقانی، وزیر داخله کنونی طالبان
در حدود سه و نیم سالی که از حاکم شدن دوباره طالبان در افغانستان میگذرد، هیچ نشانهای از تمایل جامعه جهانی برای دادن صدای دوباره به مردم این کشور به چشم نمیخورد.
مقامهای کشورهای مختلف و نهادهای بین المللی از لزوم تشکیل حکومت فراگیر سخن میگویند که منظورشان سهمدادن به گروههای سیاسی و قومی مختلف در ساختار حکومت طالبان است؛ اما اشارهای به حق تعیین سرنوشت مردم نمیکنند. گویی روایت طالبان را همه پذیرفتهاند که این گروه و رهبر ناپیدایش از سوی خدا منصوب شده و مردم، رعایایی بیش نیستند که فقط باید تبعیت کنند.
در ماههای اولیه بازگشت طالبان به قدرت، اعتراضهای زنان به شدت سرکوب شد و با حرکتهای جستهگریخته دیگر در نقاط مختلف افغانستان، از کسانی که با پرچم ملی بیرون آمدند تا آنها که شبانه شعارهایی در حمایت از مقاومت سر دادند، به گونه مرموزی برخورد شد که کسی دیگر جرات صدا بلند کردن نداشته باشد.
آمار نشان میدهد که صدها رسانه در پی بازگشت طالبان به دلایل مختلف، از قطع بودجه تا تهدیدهای طالبان، از کار افتاده و هزاران خبرنگار بیکار شدهاند. اندک رسانههای باقیمانده در داخل افغانستان، چارهای جز بازی در زمین طالبان ندارند. از رسانههای داخلی هیچ صدایی در مخالفت با تصمیمهای طالبان بلند نمیشود و آنها هم که در مصاحبهای نسبت به وضعیت موجود ابراز نارضایتی کردهاند، بازداشت، زندانی و در مواردی شکنجه شدهاند. سکوت مرگبار حاکم بر شهرها و روستاهای افغانستان، با خاموشی زندانها مقایسه میشود. این عین عبارت یک روزنامهنگار است که با بازگشت طالبان کار خود را از دست داده و حالا خانهنشین شده است.
عبدالله راستین (نام مستعار) به افغانستان اینترنشنال گفت: «طالبان سراسر افغانستان را برای مردم به زندان تبدیل کرده است. سانسور رسانهها و فضای رعب و وحشت در میان مردم، از زمان حزب دموکراتیک خلق بدتر است. اینجا به معنای واقعی زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد».
این روزنامهنگار میگوید بخش کوچکی از آنچه در افغانستان تحت حاکمیت طالبان میگذرد، در رسانهها بازتاب یابد. به باور آقای راستین، کنترول سختگیرانه و همهجانبه طالبان بر اعمال شهروندان چنان است که «حتی نمیتوان با خود حرف زد».
با این حال مردم از معدود راههای باقیمانده موجود برای ابراز نارضایتی از وضع موجود استفاده میکنند، از جمله تماس با رسانههای بینالمللی و نوشتن در شبکههای اجتماعی. این ریسک گاهی بهای سنگینی برای شهروندان دارد.
مردم افغانستان در دوره ۲۰ ساله جمهوریت، تا پیش از اینکه نهادهای انتخاباتی به فساد و تقلب آلوده شود، قواعد دموکراسی را پذیرفته بودند. در دورههای اولیه انتخابات، با وجود اینکه دموکراسی و صندوق رای برای بسیاری از رایدهندگان افغان، به ویژه نسل جوان تازگی داشت و شورشگریهای طالبان، امنیت رایدهندگان را تهدید میکرد، مردم در شهرهای مختلف به صورت گستردهای به پای صندوقهای رای رفتند و به نامزدهایی رای دادند که وعده تغییر و پیشرفت میدادند.
تجربه دهه دموکراسی نشان داد که هرگاه به مردم حق انتخاب داده شده، آنها به نامزدان آزادیخواه و حامی پیشرفت رای دادهاند. (از متن مقاله)
آنچه مردم را از انتخابات دلسرد کرد، تقلب گسترده و سازمانیافته در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۴ بود که حمایت یا دستکم سکوت جامعه جهانی و سازمانهای بینالمللی بر تقلب و فساد آن مهر تایید زد. فساد و تقلب در انتخابات ۲۰۱۴ و حمایت امریکا و غرب از آن وضعیت، باعث دلسردی مردم شد و در نتیجه، در دور بعدی انتخابات ریاستجمهوری، اکثریت واجدان شرایط به صندوق رای پشت کردند و از جمعیت حدوداً ۴۰ میلیونی افغانستان، فقط حدود یک و نیم میلیون نفر رای دادند.
دولت برآمده از چنین انتخابات ناسالمی، در استفاده از توان مردمی برای مقابله با سقوط پیدرپی شهرها در بهار و تابستان ۲۰۲۱ چنان ناکام بود که طالبان به سرعت و بدون مواجه شدن با مقاومت چندانی، بر سراسر افغانستان سلطه یافت.
یک کارمند ارشد سابق در کمیسیون انتخابات افغانستان که نمیخواهد از او نام برده شود، معتقد است که معماران نظام انتخاباتی پیشین افغانستان، چه سازمان ملل متحد باشد چه امریکا و اتحادیه اروپا، سازوکار انتخابات این کشور را عمداً پیچیده و زمانبر کرده بودند تا زمینه فساد فراهم شود. او میگوید که نتیجه انتخابات در شب پس از پایان رایگیری معلوم بود و جزئیات آرا به سرعت به دیتابیس مرکزی کمیسیون میرسید، اما کارگزاران، روند شمارش آرا و اعلام نتایج را آنقدر طولانی کرده بودند تا از آن فاصله زمانی، برای چانهزنیها و امتیازگیریهای سیاسی استفاده شود.
مردم افغانستان رژیمهای مختلفی را تجربه کردهاند؛ از سلطنت مطلقه، تا پادشاهی مشروطه، از ریاستجمهوری مادامالعمر تا جمهوریت انتخابی، و از حکومت مارکسیستی تا حاکمیت خودکامه مذهبی. تجربه دهه دموکراسی (۱۰ سال آخر حاکمیت ظاهر شاه) و دوره جمهوریت نشان داد که هرگاه به مردم حق انتخاب داده شده، آنها به نامزدان آزادیخواه و حامی پیشرفت رای دادهاند.
مردم افغانستان بعد از حدود ۵۰ سال ناآرامی و بیثباتی، از جنگ خستهاند، اما نه به قیمت تهدید و ارعاب؛ از انتخابات آلوده به فساد و تقلب دلخورند، اما نه به قیمت حاکمیت گروهی که معلوم نیست از کجا آمده و در مقابل هیچ فرد و نهادی پاسخگو نیست.
حبیبالرحمان پدرام، نمایندهای که در آخرین پارلمان افغانستان، هر وقت فرصت مییافت، از تریبون «خانه ملت» برای نقد قدرت استفاده میکرد، معتقد است که صلح و ثبات افغانستان را نه از راه حکومت فراگیر، بلکه با بازگشت به انتخابات میتوان به دست آورد. او به افغانستان اینترنشنال گفت: «پس از سقوط جمهوری، آنچه در افغانستان زیر سلطه طالبان و گفتوگوهای منطقهای و جهانی پیرامون افغانستان از نظر دور مانده، نقش و جایگاه مردم در تعیین سرنوشتشان و آینده نظام سیاسی کشور است. من فکر میکنم برای برونرفت از این بنبست، به جای تاکید بر داعیههایی همانند حکومت فراگیر، باید نقش مردم برجسته شود.»
در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۰۴ در مجموع، ۱۲.۶ میلیون نفر ثبتنام کرده بود
وزارت صحت عامه طالبان از افتتاح شفاخانه ۱۰۰ بستر صحت طفل و مادر در قندوز خبر داد. این مراسم با حضور مقامات محلی طالبان و نمایندگان سازمانهای جهانی برگزار شد.
در تصاویری که از این مراسم منتشر شده، هیچ پزشک زن دیده نمیشود.
وزارت صحت طالبان گفته شفاخانه صحت طفل و مادر در قندوز از بودجه این وزارت ساخته شده و با تجهیزات طبی مدرن مهجز شده است. این وزارت روز پنجشنبه نهم حوت در خبرنامهای نوشت که این شفاخانه ۱۳۰ تن کارمند دارد.
طالبان در ماه قوس ۱۴۰۳ تحصیل دختران در انستیتوتهای علوم پزشکی را ممنوع کرد. در پی این اقدام حدود ۱۷۵ انستیتوت طب نیمه عالی خصوصی بسته شدهاند.
منابع در وزارت صحت طالبان گفتهاند که با این دستور، دستکم ۳۵ هزار دانشجوی دختر از ادامه تحصیل محروم شدهاند.
جای خالی پزشکان زن در مراسم افتتاح شفاخانه صحت طفل و مادر در قندوز
افغانستان در حال حاضر با کمبود شدید پزشکان زن، پرستاران و قابلهها روبروست و بسته شدن مراکز تحصیلی میتواند بحران در حوزه سلامت را تشدید کند.
بخش انگلیسی بیبیسی در گزارشی نوشت که طالبان با نصب ۹۰ هزار دوربین مداربسته در کابل زندگی مردم را نظارت میکند.
بیبیسی نوشته است که اولین رسانه بینالمللی است که اجازه یافته از سیستم دوربینهای طالبان بازدید کند.
خالد زدران، سخنگوی پولیس طالبان در کابل درباره دوربینهای مداربسته و مرکز کنترول گفته است: «ما از اینجا کل شهر کابل را زیر نظر داریم.»
بیبیسی روز پنجشنبه نهم دلو نوشت مقامهای طالبان میگویند که نظارت از طریق دوربینهای مدار بسته، به مبارزه با جرایم کمک میکند، اما منتقدان نگران هستند که از دوربینها برای سرکوب مخالفان و نظارت بر قوانین سختگیرانه اعمال شده توسط دولت اسلامگرای طالبان استفاده شود.
گفته شده در داخل اتاق کنترول، افسران پولیس طالبان در ردیفهایی نشستهاند و به تماشای پخش زنده از هزاران دوربین میپردازند و زندگی شش میلیون نفری که در کابل زندگی میکنند را زیر نظر دارند؛ از شمارههای موتر گرفته تا حالات چهره، همه چیز تحت نظر است.
خالد زدران میگوید: «در محلههای خاص، وقتی متوجه گروههایی از مردم میشویم و مشکوک میشویم که ممکن است در مصرف مواد مخدر، فعالیتهای مجرمانه یا موارد مشکوک دست داشته باشند، سریعا با پولیس محلی تماس میگیریم.»
به گفته وی، پولیس محلی طالبان به سرعت وارد میشود تا ماهیت تجمع را بررسی کند.
بیبیسی میگوید «افزایش چشمگیر تعداد دوربینهای نظارتی در پایتخت، نشانهای از پیشرفت روزافزون در نحوه اجرای قانون و نظم توسط طالبان است.»
به گفته خالد زدران، قبلا تعداد دوربینهای مداربسته در کابل فقط ۸۵۰ عدد بود.
این گزارش در حالی منتشر شده که پیشتر رسانه خبری-تحقیقی «آنهرد» مستقر در بریتانیا در یک گزارش تحقیقی نوشت که بیبیسی و نهاد «مدیا اکشن» این رسانه، مبالغ هنگفتی را به طالبان پرداخت میکنند.
آنهرد گزارش داد که بیبیسی از پخش خبرهایی که ممکن است طالبان را برنجاند خودداری کرده و حتا کارمندانش را در این زمینه تحت فشار قرار میدهد. دفتر مطبوعاتی بیبیسی در پاسخ به سوال افغانستان اینترنشنال گفت که گزارش وبسایت آنهرد درباره کار این رسانه در افغانستان، «حاوی موارد اشتباه» است.
براساس یافتههای رسانه «آنهرد» (UnHerd)، طالبان فعالیت بسیاری از رسانهها، از جمله صدای امریکا و رادیو اروپای آزاد (رادیو آزادی) را منع کرد اما این گروه به بیبیسی روی خوش نشان داده است.
سیستم نظارتی طالبان که به بیبیسی در کابل نشان داده شده، دارای گزینهای برای ردیابی افراد از طریق تشخیص چهره است. در گوشه یک صفحه، تصاویری ظاهر میشوند که هر چهره بر اساس محدوده سنی، جنسیت و داشتن یا نداشتن ریش یا ماسک دستهبندی میشود.
خالد زدران به بیبیسی گفته است: «در روزهای روشن میتوانیم روی افرادی که کیلومترها دور هستند زوم کنیم.»
طبق این گزارش، طالبان حتی افراد خود را نیز زیر نظر دارند. در یک ایست بازرسی، هنگامی که افراد صندوق عقب یک موتر را باز کردند، اپراتورها لنزهای خود را برای بررسی دقیق محتویات داخل آن، زوم کردند.
وزارت داخله طالبان میگوید این دوربینها «به طور قابل توجهی به افزایش ایمنی، کاهش میزان جرم و جنایت و بازداشت سریع مجرمان کمک کردهاند.»
با این حال، گروههای حقوق بشر نگراناند که چه کسانی و برای چه مدت تحت نظارت هستند.
عفو بینالملل میگوید نصب دوربینها «تحت پوشش امنیت ملی» الگویی را برای طالبان ایجاد میکند تا این گروه به سیاستهای سختگیرانه خود که حقوق اساسی مردم، به ویژه زنان را در مکانهای عمومی نقض میکند، ادامه دهد.
فریبا، دختر تحصیل کردهای که با پدر و مادرش در کابل زندگی میکند و از زمان برگشت طالبان نتوانسته کار پیدا کند، گفته است: «نگرانی قابل توجهی وجود دارد که ممکن است از دوربینهای نظارتی برای نظارت بر حجاب زنان استفاده شود.»
طالبان پس از روی کار آمدن در اسد سال ۱۴۰۰، زنان را ملزم به پوشاندن صورت کرد.
فریبا میگوید نگران است که دوربینهای نظارت طالبان، مخالفان حکومت طالبان را هم بیشتر به خطر بیندازد.
به گفته او، بسیاری از افراد، بهویژه نظامیان سابق، حامیان حقوق بشر و زنان معترض «اغلب مخفیانه زندگی میکنند.»
در گزارش بیبیسی آمده است که طالبان میگوید که فقط پولیس این گروه به سیستم دوربین مداربسته دسترسی دارد و اداره امر به معروف از آن استفاده نمیکند.
با این حال، دیدهبان حقوق بشر میگوید که افغانستان قانون حفاظت از دادهها را ندارد تا نحوه نگهداری و استفاده از تصاویر دوربینهای مدار بسته جمعآوری شده را تنظیم کند.
بر اساس توضیحات پولیس طالبان، دادههای دوربینهای مداربسته برای سه ماه نگهداری میشوند و خطری برای حریم خصوصی ندارند چون «از یک اتاق ویژه و کاملا محرمانه توسط یک فرد مشخص و حرفهای اداره میشوند.»
طبق این گزارش، احتمالا دوربینهای مداربسته ساخت چین هستند. مانیتورهای اتاق کنترول و برندهایی که بیبیسی مشاهده کرده، نام داهوا، یک شرکت مرتبط با دولت چین را داشتند.
همچنین گفته شده بخشی از هزینه نصب دوربینها بر عهده خود مردم است.
شلا، یک باشنده کابل به بیبیسی گفت که از او خواسته شد تا هزینه برخی از دوربینهای نصب شده در خیابانهای نزدیک خانهاش را بپردازد.
شلا میگوید: «اگر خانوادهها از پرداخت [برای دوربینها] خودداری میکردند، تهدید میشدند که آب و برق ظرف سه روز قطع شود.»
طالبان در شهرهای دیگر نیز دوربینهای مدار بسته نصب کرده است.
طالبان اعلام کرد که کمیسیون عالی شیعیان افغانستان همایشی را برای حمایت از نظام این گروه و حفظ وحدت ملی در تالار لویه جرگه برگزار کرده است.
ملا برادر در این همایش گفت «ملت افغان» متشکل از اقوام، زبانها و مذاهب مختلف است و طالبان به این تنوع به عنوان سمبولهای وحدت ملی مینگرد.
معاون اقتصادی رئیسالوزرای طالبان تاکید کرد افغانستان خانه مشترک تمام افغانها است و مدعی شد که همه از حقوق یکسان برخوردارند. او گفت که پیش از طالبان «افغانستان اتحاد ملی نداشت.»
این درحالی است که طالبان مذهب جعفری را به رسمیت نمیشناسد، فقه جعفری را از نظام آموزشی حذف کرده و قوانین را براساس فقه حنفی تدوین میکند. این گروه همچنین در جریان سه سال گذشته محدودیتهای شدید را علیه مراسم مذهبی شیعیان وضع کرده است.
ملا برادر روز پنجشنبه نهم حوت در این همایش گفت در افغانستان «هیچ تفاوت بیمعنا بر اساس اقلیت، قومیت و مذهب وجود ندارد و امارت اسلامی به تنوع قومی افغانستان به عنوان سمبولهای وحدت ملی مینگرد و بر حفظ سالم وحدت ملی تأکید میکند.»
در بیش از سه سال گذشته شورای علمای شیعه افغانستان بارها خواستار رسیمت یافتن مذهب جعفری، تدریس فقه جعفری در دانشگاهها و مکاتب برای دانشجویان و دانشآموزان اهل تشیع و مشارکت معنادار شیعیان در دستگاههای حکومتی شده است. این مطالبات از سوی طالبان نادیده گرفته شده است.
ملا برادر با اشاره به تنوع قومی و مذهبی در افغانستان گفت که این تنوع صرفا برای شناخت یکدیگر است. او میگوید قبل از تسلط دوباره طالبان بر افغانستان، از تنوع قومی و مذهبی به طوری نادرست استفاده شده است.
او افزود «ملت افغان» به احزاب سیاسی تقسیم شد و این امر اتحاد افغانها را در موضوعات مهم ملی از بین برد. به باور او به همین دلیل افغانستان تاکنون اتحاد ملی معناداری را تجربه نکرده است.
طالبان علاوه بر اینکه مذهب جعفری را کنار گذاشته است گروههای قومی و مذهبی را نیز از ساختار حکومت حذف کرده است. در حال حاضر هیچ هزاره و اهل تشیع در کابینه طالبان حضور ندارد. علاوه بر حذف گروههای مذهبی و قومی، طالبان زنان را نیز از حقوق اساسی شان محروم و از جامعه حذف کرده است. طالبان متهم است که آپارتاید جنسیتی را برقرار کرده است.
دفتر معاونیت اقتصادی ریاستالوزرای طالبان در خبرنامهای نوشت که کمیسیون عالی شیعیان افغانستان همایشی را در تالار لویه جرگه در کابل برگزار کرده و در این همایش بر حمایت از نظام طالبان و حفظ وحدت ملی تاکید شده است. این نشست با حضور مقامهای ارشد طالبان و شماری از شیعیان برگزار شده است. براساس گزارشها، کمیسیون عالی شیعیان از سوی طالبان ایجاد شده است.
منابع به افغانستان اینترنشنال گفتند که «کمیسیون عالی شیعیان افغانستان» تحت فشار طالبان، حدود پنج هزار نفر را در تالار لویه جرگه گردهم آورده است. به گفته این منابع، هدف اصلی این گردهمایی، جلب حمایت از طالبان است. محمدعلی اخلاقی، نماینده پیشین پارلمان در رأس «کمیسیون عالی شیعیان افغانستان» قرار دارد. پیش از این، این کمیسیون نشستی مشابه را در بلخ به نفع طالبان برگزار کرده بود.
کمیسیون آزادی مذهبی امریکا بارها گفته است اقلیتهای مذهبی در افغانستان با تهدید گروههای تروریستی از جمله داعش، و آزار و اذیت طالبان مواجهاند. به گفته این کمیسیون آزادی مذهبی شیعیان، هندوها و سیکها تحت حاکمیت طالبان نقض شده است. ملا برادر گفت که حاکمیت کنونی طالبان نتیجه قربانیهای همه افغانها است و برای پیشرفت سیاسی و اقتصادی کشور، حفظ وحدت ملی ضروری میباشد.