گزارش تازه: جنگ داخلی طالبان قطعی است، فقط زمانش روشن نیست
مرکز سایفر بریف در مطلبی به قلم عبدالمتین بیک، رئیس دفتر رئیس جمهور پیشین افغانستان نوشت طالبان به فراکسیونهای مختلف، مراکز متعدد قدرت تقسیم شده است و هر جریانی در تلاش تحکیم مواضع خود است.
بیک با اشاره به اطلاعات خود گفت جنگ داخلی در میان طالبان قطعی است فقط زمانش روشن نیست.
آقای متین بیک در این مطلب که روز چهارشنبه، ۹ حوت در وبسایت سایفربریف نشر شد، گفت که اطلاعات خود را از منابع کاملا آگاه در میان طالبان بهدست آورده و این اطلاعات خاطر نشان میکند که یکدست و منسجم بودن طالبان با رهبری بلامنازع هبتالله آخندزاده صرفا یک روپوش است.
او گفت: «در زیر این روپوش سفت و سخت، رژیم (طالبان) برای بقای خودش تقلا میکند.»
آقای متین بیک نوشت که «جناح بندی ریشهدار، مراکز متعدد قدرت و یک جنگ داخلی مداوم برای کسب قدرت» در میان طالبان جریان دارد.
به گفته این مقام پیشین دولتی، هر جناحی در داخل طالبان در تلاش است تا خود را به هزینه نهادهای باقی مانده از دولت پییشین، تقویت کند. متین بیک افزود: «هرچه بیشتر تحقیق میکردم، یک چیز واضحتر میشد: جنگ داخلی در میان طالبان قطعی است، فقط زمان آن روشن نیست.»
بیک افزود که هرچند بحث اختلافات طالبان حالا یک موضوع علنی شده است، با این حال، آنچه به گفته او در بیرون بحث میشود، «صرفا نوک کوه یخ است.»
عبدالمتین بیک در ادامه این گزارش گفت که آنچه از اختلافات طالبان گفته میشود معمولا درگیری بین رهبران طالبان مستقر در کابل و حلقه اطراف ملا هبتالله در قندهار است. اما این اختلافها به این دو مرکز قدرت محدود نمیشود.
او نوشت: «در واقعیت اختلافات به مراتب عمیقتر است و ریشه در هویتهای منطقهای و قومی دارد. سازمان تروریستی که زمانی منسجم و یکپارچه بود در حال فروپاشی است.»
رئیس دفتر سابق اشرف غنی نوشت به برخلاف ملا محمد عمر، ملا هبتالله فاقد اقتدار و نیروی متحد کننده است. او گفت که تلاش آخندزاده برای متمرکز کردن قدرت با حمایت از فرماندهان قوم نورزی که او نیز به آن تعلق دارد، باعث بیشترشدن شکافها در میان این گروه شده است.
از دست دادن فرصتهای طلایی
عبدالمتین بیک در ادامه مقاله خود در سایفربریف گفت که طالبان در بیش از سه سال گذشته فرصت طلایی برای آوردن ثبات در افغانستان داشت. به گفته او، طالبان به جای حاکمیت مبتنی بر قانون اساسی و رضایت عمومی، به سرکوب و صدور فرمانهای روی آورد که حقوق سیاسی، اجتماعی و مدنی افغانها را نقض کرد.
متین بیک افزود: «طالبان به جای کاهش فقر یا ایجاد فرصتهای اقتصادی، ثروت کشور، به ویژه بخش سودآور معادن را در انحصار خود درآورده است که اکنون توسط چهرههایی مانند حاجی بشیر نورزی کنترول میشود.»
این مقام امنیتی و سیاسی دولت پیشین افغانستان در مقاله خود سیاستهای مالیاتی طالبان را نیز زیر سوال برده و گفته بار بیشتر بر مردم عادی تحمیل و قدرت خرید آنها را تضعیف کرده است.
متین بیک افزود که کمکهای مالی امریکا در سه سال و نیم گذشته به اقتصاد افغانستان کمک کرد و پول آن را نسبتاً ثابت نگه داشت. با این حال، به گفته او، با شتاب گرفتن بحثها در مورد توقف این کمکها، علاوه بر کاهش ارزش پول افغانی و افزاش تورم، پیامدهای سیاسی قطع این کمکها به مراتب بیشتر است: رژیم طالبان اکنون خود را در موقعیتی بسیار آسیبپذیر میبیند.
این محقق و کارشناس افغان در دامه مطلب خود میگوید که طالبان فراتر از سوء مدیریت اقتصادی، فرصت تاریخی برای تعامل با جهان داشت تا مشروعیت بینالمللی کسب کند. با این حال، به رغم تلاشهای امریکا و سازمان ملل، طالبان هیچ علاقهای نشان ندادند که عضو مسئول جامعه بینالمللی شود. برعکس، به گفته متین بیک، طالبان هر مسیر عبور به سوی مشروعیت را رد کرد و «بیشتر شبیه یک بازیگر سرکش رفتار میکند تا یک نهاد حاکم».
یافتههای متین بیک: سازمان تروریستی که زمانی منسجم و یکپارچه بود در حال فروپاشی است
هیئت تحریر شام الگوی برای طالبان
متین بیک برای برجسته کردن ناکامی طالبان به مقایسه این گروه با هیئت تحریر شام در سوریه میپردازد که در طول جنگهای داخلی سوریه به عنوان یک گروه تروریستی شناخته شده بود و از درون القاعده و داعش زاده شده بود. با این حال، برخلاف طالبان، هیئت تحریر شام فعالانه برای تغییر تصویر خود در جهان، حفظ جامعه متنوع و کثرتگرای سوریه و رسیدگی به نگرانیهای امنیتی جهانی کار کرده و در نتیجه به تدریج در داخل و خارج از سوریه مشروعیت پیدا کرده است.
این محقق افغان افزود: «طالبان پیش از به دست گرفتن قدرت، تعامل دیپلوماتیک و حسن نیت بینالمللی بسیار بیشتری از طریق دفتر خود در دوحه داشت. با این حال، در سه سال و نیم گذشته، هر فرصتی را برای اصلاحات از دست داده و به جای آن، آپارتاید جنسیتی را نهادینه کرده و هم افغانها و هم جامعه جهانی را از خود بیگانه کرده است.»
عبدالمتین بیک طالبان را منزویترین رژیم جهان و یکی از نامحبوبترین حکومتها در تاریخ معاصر معرفی کرده که «از درون در آستانه فروپاشی است».
درخواست حکم بازداشت رهبر طالبان
بیک در پایان مقاله خود پیشنهاد میکند که جامعه بینالمللی به اعمال فشار بر طالبان ادامه دهد. او به خصوص به درخواست دادگاه کیفری بینالمللی برای صدور حکم بازداشت رهبر طالبان و رئیس دادگاه عالی این گروه اشاره کرده که این موضوع شکاف داخلی در میان طالبان را تشدید کرده است.
هرچند به گفته متین بیک، برخی از رهبران طالبان آن را نمادین میدانند، بسیاری از رهبران طالبان و طرفداران آنها اقدام دادگاه بینالمللی را نشانهای از پایان یافتن روزهای قدرت خود میدانند.
از دید این محقق افغان، درخواست دادگاه بینالمللی به معنی به رسمیت شناختن رسمی تبعیض سیستماتیک علیه زنان در افغانستان است.
علاوه بر این، متین بیک میگوید که این حکم به عنوان یک شرمساری عمومی برای طالبان تلقی میشود و این ایده را تقویت میکند که حکومت طالبان نه مشروع است و نه پایدار.
دومین نکتهای که از دید متین بیک مهم است، تصمیم دونالد ترامپ به توقف کمکهای مالی به افغانستان تحت کنترول طالبان است. به گفته متین بیک، این اقدام ضربه شدیدی به ثبات مالی طالبان وارد کرده و تسلط آنها بر قدرت را بیشتر تضعیف کرده است.
همچنین، تمایل ترامپ به پس گرفتن تسلیحات امریکایی به جا مانده در افغانستان و کنترول میدان هوایی بگرام نیز معضلی دیگر برای حاکمیت طالبان شده است.
به گفته متین بیک، تعامل مستقیم با طالبان بارها شکست خورده است و به جای تعدیل رفتار رهبران این گروه، آنها را جسورتر کرده است. از دید متین بیک، استراتژی موثرتر این است که امریکا یک نماینده قوی را انتخاب کند تا از نزدیک با گروههای مخالف افغان کار کند و در عین حال، از اختلافات درونی طالبان نیز سود ببرد.
مسدود ماندن گذرگاه تورخم پس از شش روز، تجارت دوجانبه را مختل و خسارات مالی هنگفتی برای تاجران وارد کرده است.
اسوشیتدپرس به نقل از مقام های رسمی گزارش داد که بیش از ۵ هزار لاری حامل کالا بهشمول میوه و سبزیجات در انتظار بازگشایی این گذرگاه تجاری اند.
گذرگاه مرزی تورخم هفته گذشته بهدلیل اختلاف میان طالبان و پاکستان درباره ساخت یک پست مرزی توسط طالبان بسته شد.
ضیاالحق سرحدی، مدیر اتاق مشترک تجارت و صنایع پاکستان و افغانستان از دو کشور خواست که اختلاف خود را حل کنند تا تجارت دو جانبه و تردد مردم از سر گرفته شود.
نجیب الله، راننده لاری به اسوشیتدپرس گفت که مجبور شده است در موتر خود بخوابد. او گفت: «از پاکستان و افغانستان میخواهیم که به ما رحم کنند، ما بدون هیچ دلیلی در وضعیت دشواری بهسر میبریم.»
مصطفی خان، راننده پاکستانی گفت که او امیدوار بود پس از تحویل دادن محموله سمنت در شهر جلالآباد افغانستان به خانهاش در شهر پشاور بازگردد، اما «از جمعه اینجا گیر کردهام و هیچ نمیدانم که چه مدت باید با این مشکل روبهرو خواهد بود.»
فرهاد نصرت، یک شهروند افغان گفت که او به همراه مادر و فرزندانش در حال بازگشت به خانه بوده و بسته شدن گذرگاه مرزی آنها را مجبور کرده است که شبها و روزها را در فضای باز بگذرانند. او از مقامات پاکستانی خواست که مرز را باز کنند.
مسئولان گفتند که صدها پاکستانی نیز در طرف دیگر مرز گرفتار شدهاند.
پیشتر شبکه جیونیوز پاکستان به نقل از مقامهای گمرک این کشور در تورخم، خسارات مالی ناشی از مسدود ماندن این گذرگاه را حدود ۱۲ میلیون دالر گزارش کرده است.
عبدالجبار حکمت، یک مقام مرزی طالبان گفت: «هر وقت مقامات پاکستانی در سمت خود ساخت و سازی انجام میدهند، ما هیچ حرفی نمیزنیم، اما هر وقت ما کاری انجام میدهیم، مرز را میبندند.»
عبدالسلام جواد، سخنگوی وزارت تجارت طالبان گفت که این گذرگاه مرزی به طور یکجانبه توسط پاکستان بسته شده و مقامات این گروه در تلاش برای حل این مشکل هستند.
وی افزود که بسته شدن مرز همچنین صدور کالا تر افغانستان را که کشورب محصور در خشکی است، تحت تاثیر قرار داده است.
اسوشیتدپرس گزارش داد که افراد گرفتار در هر دو طرف مرز شامل زنان، کودکان و بیماران افغان اند، همچنین، کسانی که در حال بازگشت به خانه بودند یا قصد داشتند برای درمان بیماری به پاکستان سفر کنند.
طالبان یک گروه فکری و عقیدتی است که برای حفظ ایدئولوژی خود، به مدت بیست سال با مردم افغانستان و جامعه جهانی جنگید. در طول این مدت، استدلال طالبان این بود که جنگ به آنها تحمیل شده، زیرا از آنها خواسته میشد چیزی را بپذیرند که برایشان غیرقابل قبول بود.
طالبان ادعا میکنند که از همان ابتدا آگاه بودند که سختیها، مشکلات و رنجهای زیادی در انتظارشان است، اما برای حفظ عقاید و باورهایشان، این مشکلات را پذیرفتند. مقامات طالبان در سخنرانیهای علنی خود گفتهاند که تمام این اقدامات را با اراده و اختیار خود انجام دادهاند. همچنین، نحوه مذاکرات آنها با امریکا و شرایطی که پذیرفتند، نشان میدهد که این گروه در میز مذاکره مستقل عمل میکند و ظرفیت گفتوگو را دارد.
حمایت و پناه دادن طالبان به گروه تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) نیز نشان میدهد که این گروه تمایلی به اقدام علیه تیتیپی ندارد و حضور آن را به نفع خود میداند. این امر بیانگر آن است که طالبان توانایی تصمیمگیری مستقل دارد. اگر این گروه بخواهد از طریق مذاکره با مخالفان داخلی و جامعه جهانی به تفاهم برسد، این امکان برای آنها وجود دارد. اما به نظر میرسد که طالبان تمایلی به حل مشکلات با مخالفان داخلی خود ندارد و از وضعیت کنونی رضایت دارد. با این حال، طالبان برای مذاکره با کشورهای خارجی، از جمله امریکا، آمادگی خود را نشان داده و همچنان به گفتوگو درباره برخی مسائل امنیتی با واشنگتن ادامه میدهد.
گریم اسمیت، تحلیلگر ارشد گروه بینالمللی بحران، با اشاره به مذاکرات گذشته طالبان میگوید: «اگر طالبان بخواهد مذاکره کند، قطعاً ظرفیت و استقلال لازم برای انجام آن را دارد. نمونه بارز این موضوع، توافق دوحه در سال ۲۰۲۰ با ایالات متحده است. اگرچه این توافق بهطور کامل اجرا نشده، اما نشانهای از مهارت دیپلماتیک طالبان محسوب میشود.»
او همچنین تأکید میکند: «استقلال طالبان از سوی تمامی دیپلماتهای خارجی در کابل، بهویژه مقامات پاکستانی که سعی داشتند طالبان را برای اقدام علیه تیتیپی متقاعد کنند، مورد توجه قرار گرفته است.»
محمد یعقوب مجاهد، وزیر دفاع طالبان و سراجالدین حقانی، وزیر امور داخله این گروه.
اگر طالبان سرنگون شود، آیا پاکستان بار دیگر پناهگاه امنی برای این گروه خواهد شد؟
پاکستان با بسیاری از سیاستمداران افغانستان روابط نزدیکی داشته و همچنان با برخی از آنها در ارتباط است. در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی، پاکستان با اکثر گروههای جهادی روابط بسیار نزدیکی داشت. با ظهور جنبش طالبان، پاکستان بهسرعت روابط خود را با این گروه برقرار کرد که این امر باعث شد روابط آن با برخی گروههای جهادی دیگر تیره شود.
پس از ورود ائتلاف به رهبری امریکا به افغانستان، پاکستان به دلایل مختلف روابط خود را با طالبان حفظ کرد. برخی از اعضای طالبان روابط نزدیکی با پاکستان داشتند، در حالی که برخی دیگر در زندانهای این کشور بازداشت شدند یا حتی به امریکا تحویل داده شدند. با این حال، پاکستان بهطور کلی روابط نزدیکی با طالبان داشت و از بازگشت مجدد آنها به کابل بسیار خرسند بود. اما پس از تسلط طالبان بر افغانستان، ناامنیها در پاکستان افزایش یافت.
در حال حاضر، روابط پاکستان با برخی از اعضای طالبان دچار تنش شده است، اما این به معنای قطع کامل روابط با تمامی اعضای طالبان نیست. اگر حکومت طالبان سقوط کند، پاکستان بر اساس منافع خود تصمیم خواهد گرفت. اگر حمایت از طالبان به سود منافع پاکستان باشد، احتمال دارد که این کشور بار دیگر به طالبان پناه دهد، زیرا برای پاکستان، منافع ملی در اولویت قرار دارد.
گریم اسمیت در این زمینه میگوید:«من در کوتاهمدت خطر جدی برای سرنگونی طالبان نمیبینم. سطح کلی خشونت در افغانستان طی سالهای اخیر کاهش یافته است. بزرگترین تهدید برای ثبات، شاخه خراسان داعش (ISKP) است، اما تعداد و شدت حملات این گروه از سال ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۵ کاهش یافته است.»
نگرانی پاکستان درباره مخالفان طالبان چیست؟
پاکستان در افغانستان با انواع مختلفی از مخالفان روبهرو است. برخی از این مخالفان روابط نزدیکی با هند دارند و پاکستان نگران است که دهلینو از افغانستان بهعنوان ابزاری علیه اسلامآباد استفاده کند.
برخی دیگر از مخالفان، افغانهایی هستند که خواهان ایجاد یک «پشتونستان بزرگ» هستند. این گروهها مستقیماً با موجودیت پاکستان مخالفاند، خط دیورند را بهعنوان مرز رسمی نمیپذیرند و برای از بین بردن آن تلاش میکنند.
گروههای جهادی ضدپاکستانی که در افغانستان حضور دارند نیز تهدیدی جدی برای اسلامآباد محسوب میشوند. پاکستان در ۴۵ سال گذشته، به دلیل مداخلات گسترده در افغانستان، مخالفان زیادی برای خود ایجاد کرده است. افکار عمومی افغانستان نیز بهشدت مخالف سیاستهای پاکستان است. حتی برخی از اعضای طالبان نیز از سیاستهای پاکستان ناراضیاند.
گریم اسمیت در این باره توضیح میدهد:«بهطور صادقانه، من نمیشنوم که مقامات پاکستانی درباره مخالفان طالبان زیاد صحبت کنند. آنها معمولاً درباره تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) یا چشمانداز تجارت منطقهای صحبت میکنند. همچنین نگرانیهایی درباره جداییطلبان بلوچستان دارند.»
سقوط طالبان تا چه حد دشوار است؟
در شرایط فعلی، طالبان کنترول کامل بر افغانستان دارد. سخنگویان طالبان میگویند هیچ نیرویی در داخل کشور توان مقابله با آنها را ندارد. این گروه هیچگونه مخالفت داخلی را نمیپذیرد و بسیاری از مخالفان آن در خارج از کشور زندگی میکنند.
افغانستان با فقر شدید مواجه است، فرصتهای شغلی بسیار محدودند و مردم بیش از ۴۰ سال جنگ را تجربه کردهاند. در چنین وضعیتی، سرنگونی طالبان بسیار دشوار است، بهویژه زمانی که مخالفان اصلی آنها همان سیاستمدارانی هستند که در دوران جمهوری ثروت زیادی به دست آوردند و اکنون در خارج از کشور زندگی میکنند. مردم دیگر به این چهرههای سیاسی اعتماد ندارند و اگر رهبری مخالفت در اختیار آنها باشد، سقوط طالبان سختتر و زمانبر خواهد شد.
با این حال، برخی از اقدامات طالبان نارضایتی گستردهای در میان مردم ایجاد کرده است. اگر مخالفان داخلی از میان نسل جدید و جوانانی باشند که در جنگهای گذشته یا حکومتهای پیشین نقشی نداشتهاند، ممکن است یک حرکت مردمی سریعاً شرایط را تغییر دهد.
اما نباید فراموش کرد که طالبان یک گروه ایدئولوژیک است. سرنگونی این گروه بسیار دشوار خواهد بود و اگر قرار باشد از طریق جنگ کنار گذاشته شود، طالبان نیز برای جنگیدن آماده است.
آیا هزینه سرنگونی طالبان برای واشنگتن در مقایسه با ۲۰۰۱ متفاوت است؟
در سال ۲۰۰۱ مشکل اصلی امریکا با طالبان، حضور گروههای تروریستی در افغانستان بود. طالبان دهها گروه جهادی را پناه داده و به آنها اجازه فعالیت داده بود. دلیل اصلی ورود امریکا به افغانستان نیز همین گروههای جهادی بودند که حملات مرگباری در خاک امریکا انجام دادند.
گریم اسمیت در اینباره میگوید: «ترامپ غیرقابل پیشبینی است، اما انتظار ندارم که واشنگتن در این دوره از دولت خود منابعی را برای تغییر رژیم در افغانستان اختصاص دهد. دولت امریکا دلایلی برای همکاری با طالبان دارد، مانند مبارزه مشترک علیه داعش خراسان و تهدیدهای فراملیتی دیگر.»
عباس استانکزی، معین ناراضی وزارت امور خارجه در کنار دیگر رهبران طالبان
با سقوط کابل به دست طالبان در اگست ۲۰۲۱، یکی از بیسابقهترین موجهای مهاجرت نخبگان سیاسی، فعالان مدنی، خبرنگاران و نیروهای دانشگاهی به کشورهای خارجی رخ داد. در پی این رویداد، عرصه سیاسی و اجتماعی افغانستان بهیکباره از حضور کادرهای متخصص و نیروهای فعال خالی شد.
طالبان از این وضعیت بیشترین بهره را بردند و تاکنون توانستهاند بیش از سه سال در قدرت باقی بمانند.
یاسین صمیم، عضو گروه دادخواهی هزارههای کانادا، درباره نقشآفرینی افغانهای مهاجر در کشور میزبان میگوید: «جامعه مهاجران افغان در کانادا ظرفیت بالایی برای فعالیتهای مدنی و دادخواهی دارد.» حضور گسترده فعالان زن، نمایندگان پیشین پارلمان، و کنشگران جامعه مدنی و حقوق بشر در کانادا باعث شده است که در سه سال گذشته، وضعیت زنان و دختران در افغانستان بهطور واقعی در مجامع و محافل کانادا بازتاب یابد.
برای نمونه، سازماندهی تظاهرات در اعتراض به بازداشت زنان، درخواست پایان دادن به آپارتاید جنسیتی، و کمپینهای دادخواهی برای توقف نسلکشی هزارهها از جمله اقداماتی بوده است که در سطوح مختلف دولت کانادا مطرح شدهاند. بااینحال، تعامل مهاجران بیشتر بر احزاب و نهادهای غیردولتی حقوق بشری متمرکز بوده است. این امر باعث شده که برقراری ارتباط با نهادهای قدرت محلی، از جمله شوراهای شهر و شهرداریها، کمتر مورد توجه قرار گیرد و مهاجران بهخوبی با ساختارهای قدرت محلی آشنا نشوند.
چالش خلق روایت مشترک
دیاسپورای افغان در سه سال گذشته نقش اساسی در برجستهسازی مشکلات مردم و بازتاب اوضاع افغانستان داشته است. این ظرفیت، درعینحال که یک فرصت مهم است، اما در صورت عدم تغییر در اوضاع سیاسی داخل کشور، ممکن است بهتدریج تحلیل رود. یکی از تهدیدهای جدی، سرخوردگی و نارضایتی از شرایط زندگی و معیشتی در جامعه میزبان است.
خلق یک روایت مشترک در افغانستان همواره چالشبرانگیز بوده است. در بیست سال اخیر، مناسبات قومی گرچه عادلانه نبود، اما چترهایی وجود داشت که وحدت نسبی را حفظ میکرد. با سقوط جمهوریت، این چترها فروپاشیده و گفتمانهای قومی و نژادی بار دیگر برجسته شدهاند.
در فضای دیاسپورا، قطببندیهایی همچون طرفداران و مخالفان جمهوریت یا طالبان محسوس است. این شکافها تأثیر منفی بر فعالیتهای دیاسپورا گذاشته و بیاعتمادی میان اقوام مختلف را افزایش داده است. این مسئله توانایی دیاسپورا را برای خلق یک روایت جمعی و ملی با چالش مواجه کرده است.
شاهمحمود میاخیل، والی سابق ننگرهار و عضو رهبری حرکت جمهوریخواهان افغانستان، باور دارد که دیاسپورای افغان در شرایط امروزی بهمثابه «نیمه پر لیوان» است. او معتقد است که اگر حکومت طالبان تاکنون به رسمیت شناخته نشده، ناشی از فعالیت و مبارزات افغانهای خارج از کشور است. ازاینرو، او تأکید دارد که دیاسپورای افغان باید بهعنوان یک ظرفیت بالقوه در نظر گرفته شود.
میاخیل از پراکندگی و نبود اولویتبندی در میان جامعه مهاجر انتقاد دارد. به گفته او، فقدان یک چتر سیاسی کلان، بزرگترین چالش افغانهای خارج از کشور است. علاوه بر این، او معتقد است که رسانهها نیز نتوانستهاند یک روایت سازنده و مشترک خلق کنند. این کاستی در میان همه اقشار جوامع مهاجر افغان مشهود است.
وضعیت موجود
در حال حاضر، مسیر برای همه نامشخص است. افغانهای مهاجر میان ایدهآلیسم و رئالیسم گرفتار شدهاند. از یکسو، خواهان فعال ماندن جامعه بینالمللی در قضیه افغانستان هستند و از سوی دیگر، هر فردی که اقدامی انجام دهد، ممکن است با اتهام «جاسوسی» مواجه شود.
میاخیل تصریح میکند که «هر سیاست خارجی که مشکل ما را در افغانستان حل نکند، سیاست مؤثری نیست. اگر فشار بر طالبان نتیجه ندهد، باید گزینههای دیگری روی میز قرار گیرد.»
زهرا جویا، مدیرمسئول رخشانهمیدیا در بریتانیا، میگوید که روایت اصلی و مشترک در داخل و خارج افغانستان، آزادی، حق آموزش و امنیت است. بااینحال، برای اینکه این روایت به یک اهرم فشار مؤثر تبدیل شود، فعالیتها و اقدامات باید از رنگ و بوی قومی فاصله بگیرد. او معتقد است که نگاههای قومی مانع از ایجاد تفاهم و خلق یک روایت مشترک شده است.
دیاسپورا میتواند نقش مؤثری ایفا کند، اما این امر مستلزم عبور از روایتهای قومی و کنار گذاشتن نسل رهبران سیاسی کهنه است. حضور معنادار زنان در تمامی عرصهها باید تقویت شود.
نسل جدید و نیروی مجرب ۲۰ سال اخیر، بیشترین ضربه را از سقوط جمهوریت متحمل شده است. اگر قرار باشد آینده افغانستان ساخته شود، باید بر همین نیروها تکیه کرد. به باور جویا، اگر جامعه مهاجر افغانستان بخواهد از بحران کنونی عبور کند، ظرفیتهای بالقوهای در میان آن وجود دارد. این امر مستلزم ایجاد مکانیزمهایی برای انسجام و هماهنگی است.
وی تأکید دارد که برای تحقق این هدف، ممکن است نیاز به یک فرد یا نهاد محوری باشد که بتواند جریانهای مختلف را هماهنگ کند. همچنین، او معتقد است که باورمندی به نسل جدید باید تقویت شود، چراکه در عرصه سیاست، نسل پسین قطعاً کمتر از نسل پیشین درگیر فساد خواهد شد.
سفیر افغانستان در سوئیس روز پنجشنبه در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل گفت جامعه جهانی در برابر بدتر شدن وضعیت حقوقبشر «بیتفاوت و نظارهگر» است.
نصیر اندیشه گفت که طالبان با مصئونیت کامل به آزار و اذیت زنان ادامه میدهد.
پنجاه و هشتمین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل امروز در ژنو برگزار شد. ریچارد بنت، گزارشگر ویژه سازمان ملل برای افغانستان، گزارش انتقادی خود از وضعیت حقوق بشر در این کشور را ارائه کرد.
سفیر افغانستان تلاش جهان، از جمله سازمان همکاری اسلامی، برای تغییر سیاست طالبان را «بینتیجه» خواند و گفت: «سازمانها و کشورهای زیادی تلاش کردند که با امتیازات سیاسی و اقتصادی در سیاستهای طالبان تغییری ایجاد کنند، اما نتیجهای نداشته است.»
اندیشه به مسدود شدن موسسات آموزش صحی زنان اشاره کرد و گفت «طالبان دروازهای گفتوگو درباره این موضوعات را با جهان بسته است.»
او به پیامدهای ممنوعیت آموزش دختران اشاره کرد که از یکسو باعث افزایش ازدواج دختران خردسال شده و از دیگرسو ولادت در سنین پایین را افزایش داده است. پیش از این یونیسف هشدار داده بود که کشورهای جنوب آسیا از جمله افغانستان بالاترین نرخ ازدواج دختران خردسال در جهان را دارد. در ماه عقرب سال گذشته نیز نهاد حقوق بشری موسوم به «رواداری» از افزایش ازدواج اجباری و سوءاستفاده جنسی از کودکان در افغانستان گزارش داد. سفیر افغانستان در سوئیس کاهش کمکهای امدادی را نیز باعث وخامت بیشتر وضعیت بشری در افغانستان دانسته است.
اندیشه گفت: «وقتی طالبان با مسئله حقوقبشر در افغانستان روبهرو میشود، پاسخ این گروه انکار و صحبت نکردن درباره این موضوعات است.»
به گفته او، طالبان انتقادات و درخواستها درباره بهبود وضعیت حقوقبشر در افغانستان را «غیراسلامی و مداخله در امور داخلی افغانستان» توصیف میکند.
محمد سرور دانش، معاون رئیس جمهور سابق افغانستان روز پنجشنبه در نشست مجمع فدرالخواهان افغانستان در ویانا از طالبان خواست برای پایان دادن به جنگ و منازعه در افغانستان، به جای حاکمیت «تک قومی، تک زبانی و تک مذهبی» نظام فدرالی را بپذیرد.
آقای دانش گفت: «از گروه طالبان میخواهیم اگر میخواهد جنگ و منازعه برای همیشه در افغانستان خاتمه پیدا کند، به جای تمرکز و انحصار قدرت و به جای انحصار و حاکمیت تک قومی، تک زبانی و تک مذهبی، نظام فدرالی را بپذیرد.»
این مقام ارشد دولت پیشین در ماه دلو سال ۱۴۰۲ نیز در زمان اعلام موجودیت این مجمع از طالبان خواسته بود که با پذیرفتن فدرالیسم «بزرگترین افتخار تاریخی را بهدست بیاورد.»
آقای دانش افزوده بود در صورتی که طالبان نظام فدرالی را بپذیرد این مجمع «به تمام معنی و در تمام عرصهها با طالبان همکاری خواهد کرد.»
او گفت که هر گروه یا نظام دیگری که با «تمرکز، استبداد و انحصار» عمل کند و فدرالیسم را نپذیرد این مجمع در مقابل آن مبارزه سیاسی خواهد کرد.
آقای دانش که از طریق مجازی در نشست مجمع فدرال خواهان در ویانا سخنرانی میکرد، گفت که روند دولت-ملت سازی در افغانستان بر یک مبنای «معیوب قومیت و ادغام همه ملیتها در یک قومیت» بنا شده و از این رو شکست خورده است.
دانش تضادهای قومی را منشا اصلی بیثباتی در افغانستان خواند.
او بدون اشاره به گروه خاص گفت که برخی از «حلقات تشنه قدرت» تنوع و تکثر را تحمل نکردند و روند دولت ملت سازی را «بر مبنای تفکر سلطهجویانه و حاکمیت تک قومی و بر اساس تئوری تک ملت و تک دولت با شیوه ادغام و یکسان سازی تمام واقعیتها بنا نهادند.»
آقای دانش گفت که بر همین اساس این روند در افغانستان ناکام بوده و نتوانسته است به ایجاد دولت ملی بیانجامد اما بر عکس محصول و برآیند آن دولتهای قومی بوده است.
یکی از خواستهای اصلی مخالفان طالبان و جامعه جهانی از طالبان تشکیل حکومت همهشمول در افغانستان است. بسیاری اداره طالبان را یک نظام تک گروهی متشکل از اعضای این گروه و همچنین تک قومی با سلطه اکثریت پشتون میدانند که در بیش از سه سال گذشته همه اقوام و مذاهب افغانستان را به حاشیه رانده است.
این در حالی است که طالبان نظام خود را همه شمول میخوانند و میگویند در آن نمایندگان اقوام مختلف حضور دارند.
این مقام ارشد دولت پیشین این اظهارات را در نشست مجمع فدرالخواهان افغانستان ایراد کرد که طبق اعلامیه آن با همکاری فدراسیون جهانی صلح کنفرانسی را تحت عنوان ”فدرالیسم؛ راهی به سوی عدالت اجتماعی، صلح و ثبات در افغانستان“ از ۲۷ تا ۲۸ فبروری در ویانا برگزار کرده است.
به گفته برگزار کنندگان این کنفرانس، نشست ویانا بههدف بررسی راهکارهای عملی و علمی برای حل بحران افغانستان، پایان دادن به دور باطل خشونت وبیعدالتی و جلوگیری از فروپاشیهای مکرر از طریق استقرار نظام فدرالی کارآمد برگزار شده است.