سراجالدین حقانی میگوید طالبان به تعهدات توافقنامه دوحه پایبند است
سراجالدین حقانی، وزیر داخله طالبان میگوید که این گروه به تعهدات توافقنامه دوحه پایبند است. او گفت که برخی افراد به خاطر منابع شخصی خود میگویند که افغانستان به مرکز تروریسم بینالمللی تبدیل شده است.
او گفت با وصف این اتهامات، طالبان به توافقنامه دوحه پایبند است.
حقانی روز جمعه در مراسمی به مناسبت چهارمین سال تسلط طالبان بر افغانستان گفت: «اگر کسی با نظام موجود مشکل دارد، دروازه ما برای گفتوگو باز است، ولی باید مشکلات داخلی خود را خودشان حل کنند.»
حقانی از کشور یا فرد خاصی اسم نبرد. اما به نظر میرسد اشاره او به پاکستان است؛ کشوری که طالبان افغانستان را بارها به حمایت از تحریک طالبان پاکستانی متهم کرده است.
کارشناسان سازمان ملل اخیرا گزارش دادند که طالبان در افغانستان محیط امن برای گروههای تروریستی خارجی فراهم کرده که تهدید جدی برای امنیت آسیای مرکزی و سایر کشورها به شمار میرود. طبق گزارش، چندین پایگاه آموزشی مرتبط با القاعده در سراسر افغانستان وجود دارد.
سخنگوی وزارت خارجه پاکستان، پیشتر گفته بود که شبهنظامیان بلوچ و تحریک طالبان پاکستانی از خاک افغانستان حمایت مالی و لجستیکی دریافت میکنند. او تاکید کرد که پاکستان از طالبان انتظار دارد تا اقدامات قاطعی علیه این گروهها انجام دهد.
وزیر داخله طالبان از همه افغانهای مقیم خارج نیز خواست به کشور بازگردند و به گفته او «با عزت» زندگی کنند و «هیچکس بابت اقدامات گذشته مورد بازخواست قرار نخواهد گرفت».
توافقنامه دوحه در ۱۰ حوت ۱۳۹۸ میان طالبان و امریکا امضا شد. در پی این توافق نیروهای بین المللی به رهبری امریکا از افغانستان خارج و حکومت پیشین افغانستان بهدست طالبان سقوط کرد.
سخنگوی طالبان در ماههای گذشته گفته بود که توافقنامه دوحه مربوط به یک مرحله خاص بود و دیگر مبنای عملکرد این گروه نیست.
طالبان تعهد کرد که اجازه نمیدهد خاک افغانستان علیه کشورهای منطقه و جهان استفاده شود و از تبدیل شدن این کشور به پناهگاه تروریسم جلوگیری میکند.
بخش مهم این توافق گفتوگوهای بینالافغانی بود و طالبان تعهد کرده بود با جریانها و اقشار سیاسی و اجتماعی مذاکره کند.
نیروهای طالبان در ولایتهای بلخ و پروان در ۲۴ اسد، بشکههای زرد را به مناسبت چهارمین سال تسلط این گروه بر افغانستان حمل و در خیابانها نمایش دادند.
طالبان در دو دهه گذشته از بشکههای زرد در بمبگذاریها و حملات انتحاری استفاده کرد که در نتیجه آن هزاران غیرنظامی کشته شدند.
نیروهای طالبان سال گذشته نیز در پایگاه سابق نیروهای امریکایی در بگرام با موتورسایکل و بمبهای دستساز بشکههای زرد رژه رفتند.
با اینحال بشکههای زرد برای مردم افغانستان همواره یادآور انفجار، قتل و ترور بوده است. بمب بشکههای زرد یکی از مرگبارترین ابزار جنگی طالبان در دو دهه اخیر بوده که هزاران کشته برجای گذاشته است.
مقامهای حکومت پیشین بارها گفتند که طالبان با انفجار این بمبها هزاران تاسیسات عمومی و جادهها را ویران کرده و هزاران غیرنظامی را کشته است.
انفجار بمبهای دستساز بشکهای و کنار جادهای یکی از برجستهترین روشهای جنگی طالبان بود که از آن به عنوان ابزار شکست ابرقدرتهای جهان همچون امریکا یاد میکند.
این گروه پیشتر در موزیم میدان وردک نیز علاوه بر نمایش تجهیزات نظامی دیگر، بشکههای زرد را به هدف «زنده نگهداشتن خاطرات جهاد» به نمایش گذاشت.
چهار سال پس از فروپاشی حکومت پیشین افغانستان و بازگشت طالبان به قدرت، سیاست امریکا در قبال این گروه مسیری پر پیچ و خم و چندلایه را طی کرده است. در این دوره، سه اصل بنیادین بهطور روشن در رویکرد امریکا دیده میشود:
نخست، پرهیز از بهرسمیتشناسی طالبان بهعنوان دولت مشروع افغانستان؛ دوم، پیشبرد نوعی «تعامل محدود و مشروط» برای جلوگیری از بحرانهای فوری؛ و سوم، اعمال فشارهای هدفمند در عرصه مالی، سیاسی و امنیتی.
مقامهای وزارت خارجه امریکا بارها تکرار کردهاند که طالبان تا زمانی که نتوانند در داخل افغانستان پایههای مشروعیت اجتماعی و سیاسی ایجاد کنند، از بهرسمیتشناسی بینالمللی خبری نخواهد بود. در اسناد رسمی وزارت خارجه از سال ۲۰۲۱ به بعد بارها آمده است که ایالات متحده هیچ تصمیمی برای شناسایی طالبان بهعنوان دولت رسمی ندارد. این اصل، ستون سیاست امریکا در برابر طالبان در این چهار سال بوده است.
تعامل بدون رسمیتشناسی
پس از سقوط کابل، واشنگتن برخلاف بسیاری از کشورها حاضر نشد سفارت خود را بازگشایی کند. به جای آن، مسئولیت نمایندگی منافعش را به قطر سپرد تا خدمات قنسولی و امور ضروری همچون آزادی گروگانها یا پیگیری مسائل امنیتی مدیریت شود. این تصمیم از نوامبر ۲۰۲۱ اجرایی شد و حامل پیامی دوگانه بود: از یکسو، امریکا کانال ارتباطی حیاتی خود را حفظ میکند تا بتواند بر اوضاع نظارت داشته باشد و در بحرانها مداخله کند؛ اما از سوی دیگر، با خودداری از بازگشایی سفارت و ارتقای روابط دیپلوماتیک، آشکارا نشان داد که طالبان را دولت مشروع نمیداند.
آزادی یک گروگان امریکایی از زندان طالبان در کابل، حوت ۱۴۰۳
موضوعات محوری این تعامل محدود شامل همکاری در مبارزه با تروریسم، آزادی امریکاییهای بازداشتشده و همچنین کمک به مدیریت بحران انسانی افغانستان بود. واشنگتن نگران بود که قطع کامل ارتباط، خلاء خطرناکی ایجاد کند که زمینه را برای رشد گروههای افراطی و گسترش بحران انسانی باز کند. اما در همان حال، عادیسازی روابط را به معنای تقویت طالبان و تحکیم قدرت آنان میدانست که از آن باید دوری کرد. به اینترتیب، ایالات متحده در یک توازن ظریف عمل کرد: ارتباط حداقلی برای مدیریت بحران، اما بدون اعطای مشروعیت سیاسی.
فشار مالی هدفمند
ستون دیگر سیاست امریکا در قبال طالبان، استفاده از ابزارهای مالی بود. در دسامبر ۲۰۲۱ وزارت خزانهداری امریکا مجوزهایی صادر کرد که به نهادهای بشردوستانه امکان میداد کمکهای خود را ادامه دهند، در حالیکه طالبان از دسترسی به این منابع محروم بودند. هدف اصلی این سیاست آن بود که مردم افغانستان قربانی محدودیتها نشوند، اما طالبان نیز نتوانند از کمکهای بینالمللی برای تقویت حکومت خود استفاده کنند.
همزمان، امریکا به همراه شرکای بینالمللی ساز و کاری طراحی کرد که ذخایر ارزی بانک مرکزی افغانستان در قالب «صندوق افغانستان» در سویس نگهداری شود. مبلغ ۳.۵ میلیارد دالر از داراییهای منجمد شده افغانستان به این صندوق منتقل شد. این پول به گونهای مدیریت میشود که تنها برای پرداختهای محدود و ثبات اقتصادی مورد استفاده قرار گیرد و مستقیم به دست طالبان نرسد.
بدینترتیب، ایالات متحده میکوشید از یکسو فروپاشی اقتصادی افغانستان را مهار کند و از سوی دیگر مانع آن شود که طالبان از منابع مالی ملی برای تحکیم قدرت بهره نبرند. این سیاست دوگانه «نجات مردم، مهار طالبان» نمونهای بارز از همان فشار هدفمند امریکا بود.
حفظ اشراف امنیتی
در حوزه امنیتی، ایالات متحده نشان داد که خروج نیروهایش از افغانستان به معنای پایان حضور و نفوذ نظامیاش نیست. عملیات آگوست ۲۰۲۲ در کابل که به کشتهشدن ایمنالظواهری، رهبرالقاعده، انجامید، نقطه عطفی در این سیاست بود. این عملیات از دور و بدون استقرار نیروهای زمینی انجام شد، اما پیامدهای سیاسی و روانی گستردهای داشت. جو بایدن پس از اعلام موفقیت این عملیات گفت: «عدالت اجرا شد.»
این اقدام نشان داد که امریکا همچنان توانایی آن را دارد که در صورت لزوم، تهدیدهای ناشی از افغانستان را هدف قرار دهد. برای طالبان، این پیام آشکار بود که پناهدادن به رهبران گروههای تروریستی نه تنها مشروعیت سیاسی آنان را زیر سؤال میبرد، بلکه میتواند هزینههای سنگینی برایشان به همراه داشته باشد. وزارت خارجه امریکا نیز حضور رهبر القاعده در کابل را نشانه آشکار نقض تعهدات طالبان دانست. بنابراین، بعد امنیتی سیاست امریکا همانند گذشته بخشی جداییناپذیر از راهبرد فشار باقی ماند.
خانهای در منطقه شیرپور کابل که ایمنالظواهری، رهبر القاعده در اسد ۱۴۰۱ در آن کشته شد
گفتوگو، نه مشروعیتبخشی
در عرصه دیپلوماتیک، مسیر دوحه با محوریت سازمان ملل به بستری برای گفتوگو میان طالبان و جامعه جهانی تبدیل شد. محورهای این گفتوگوها شامل اقتصاد، حقوق بشر و مبارزه با تروریسم بود. اما هم سازمان ملل و هم امریکا بارها تاکید کردند که این نشستها صرفاً ابزاری برای مدیریت بحران و کاهش خطر است و به هیچ عنوان به معنای بهرسمیتشناختن طالبان نیست. شناسایی رسمی تنها تصمیم دولتهای عضو است و تا زمانی که تغییرات جدی در رفتار طالبان مشاهده نشود، چنین تصمیمی در دستور کار واشنگتن قرار ندارد. به اینترتیب، امریکا کوشید ضمن حضور در ساز و کارهای چندجانبه، هم پیام خود را به طالبان منتقل کند و هم از ابزار فشار بینالمللی برای مهار آنان استفاده کند.
کاخ سفید ترامپ و نگاه از دریچه رقابت با چین
با آغاز دور دوم ریاستجمهوری دونالد ترامپ در جنوری ۲۰۲۵، سیاست امریکا در قبال طالبان شدت بیشتری گرفت. برخلاف دولت بایدن که رویکردی محتاطانه و متمرکز بر مدیریت خطر داشت، ترامپ بهطورآشکار سیاستی «معامله موردی» و مبتنی بر فشار مستقیم را در پیش گرفت. نخستین نشانه این تغییر در پرونده آزادی زندانیان و گروگانها آشکار شد.
در جنوری ۲۰۲۵، دو شهروند امریکایی از زندان طالبان آزاد شدند و در مقابل، یکی از اعضای طالبان که در امریکا محکوم به حبس ابد بود، رها شد. این رویکرد نشان داد که کاخ سفید ترامپ آماده است از «معاملات موردی» بهعنوان ابزاری برای پیشبرد منافع خود استفاده کند: امتیاز محدود در برابر تغییر محدود.
دومین وجه سیاست ترامپ، کاهش شدید کمکهای مالی به برنامههای بشردوستانه بود. این اقدام منجر به ایجاد بحران تازه در عرصه سلامت و امنیت غذایی شد. گزارشهای سازمان ملل نشان میدهد که کاهش بودجه امریکا به تعطیلی مراکز درمانی و افزایش سوءتغذیه انجامیده است. اما پیام به طالبان روشن بود: تا زمانی که تغییر واقعی در حوزههایی همچون حقوق زنان و مبارزه با تروریسم رخ ندهد، هیچ کمکی آزاد نخواهد شد.
سومین نشانه تغییر در سیاست ترامپ، پیوند دادن پرونده افغانستان با رقابت جهانی با چین بود. ترامپ بارها تأکید کرد که پایگاه بگرام نه صرفاً برای افغانستان، بلکه بهعنوان اهرمی برای مهار چین اهمیت داشت. اگرچه طالبان و رسانههای منطقه این ادعا را رد کردند، اما تکرار مکرر آن نشان داد که ترامپ افغانستان را نه در قالب یک بحران منطقهای، بلکه بخشی از معادله کلان رقابت با بیجینگ میبیند. چنین نگاهی میتواند به معنای تشدید فشارهای واشنگتن بر طالبان باشد، بهویژه اگر آنان به سمت همکاری نزدیکتر با چین حرکت کنند.
پیامی به طالبان
برآیند چهار سال گذشته نشان میدهد که سیاست امریکا نسبت به طالبان بر پایه «مدیریت خطر بدون مشروعیتبخشی» استوار بوده است. این یعنی واشنگتن بعید است طالبان را در آینده نزدیک به رسمیت بشناسد، مگرآنکه آنان تغییرات عینی و قابلسنجشی در سه حوزه کلیدی به نمایش بگذارند: بازگرداندن حقوق زنان و دختران، قطع ارتباط با شبکههای تروریستی جهانی و ایجاد ساختار سیاسی فراگیر در داخل افغانستان.
در غیراین صورت، سیاست کنونی ادامه خواهد یافت: کمکهای هدفمند انسانی از طریق صندوقهای بینالمللی، حفظ فشارهای مالی و سیاسی، و استفاده از توان نظامی برای مهار تهدیدهای احتمالی.
برای طالبان، پیام امریکا آشکار است: بدون اصلاحات واقعی، نه پولهای مسدود شده آزاد خواهد شد و نه درهای مشروعیت بینالمللی گشوده میشود. برای مردم افغانستان نیز واقعیت این است که آینده در گرو ترکیبی از کمکهای انسانی و فشارهای سختگیرانه باقی خواهد ماند؛ کمکهایی که برای بقا ضروری است، اما عمداً به گونهای طراحی شده که طالبان نتوانند از آن بهعنوان ابزاری برای تحکیم قدرت استفاده کنند.
در چشمانداز آینده، اگر طالبان واقعاً تغییرکنند —مانند بازگشایی مکاتب دخترانه، رفع محدودیتهای شغلی زنان یا همکاری عملی در مبارزه با تروریسم— ممکن است مسیرتدریجی امتیازات اقتصادی و سیاسی آغاز شود. اما اگر بر مواضع کنونی خود بمانند، برای مدتی آینده افغانستان از نظر کاخ سفید همان خواهد بود که اکنون شاهدیم: مدیریت خطر، بدون مشروعیتبخشی.
رئیس یونسکو با اشاره به محرومیت آموزشی دختران افغان گفت که طالبان از زمان تسلط بر افغانستان کارزار حذف زنان از عرصه عمومی را آغاز کرده است.
آدری ازولای از همه کشورها خواست تا فشارهای دیپلوماتیک بر مقامات طالبان را برای بازگشایی فوری مکاتب و دانشگاهها بر روی دختران حفظ کنند.
رئیس سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل میگوید که از آغاز استیلای طالبان تاکنون بیش از ۷۰ فرمان علیه زنان و دختران صادر شده و حقوق آنان نقض شده است.
به گفته او «امروز افغانستان به طرز غمانگیزی به تنها کشوری در جهان تبدیل شده است که آموزش متوسطه و عالی برای دختران ممنوع شده است.»
او افزود که حدود ۲.۲ میلیون دختر بهدلیل تصمیم واپسگرایانه طالبان از رفتن به مکتب منع شدهاند.
پیشتر نیز این سازمان هشدار داد که در صورت ادامه محدودیتها تا ۲۰۳۰، شمار دختران محروم از آموزش به بیش از ۴ میلیون نفر خواهد رسید.
رئیس یونسکو همچنین به پیامدهای اقتصادی حاکمیت طالبان بر زنان اشاره کرد و گفت که از سال ۲۰۲۱ تاکنون بیش از ۸۰ درصد زنان شاغل در رسانهها شغل خود را از دست دادهاند.
او نسبت به پیامدهای «فاجعهبار» حذف زنان از عرصه عمومی بر روند توسعه پایدار در افغانستان هشدار داد و گفت در صورت عدم لغو محرومیت آموزشی و شغلی زنان، «یک نسل کامل از زنان افغان قربانی میشوند.»
یونسکو در واکنش به نقض حقوق اساسی زنان و دختران در افغانستان، روشهای جایگزین آموزش را حمایت کرده است. این سازمان تاکنون در بیش از ۲ هزار و ۶۰۰ روستا در سراسر کشور بیش از یک هزار تسهیلگر محلی را آموزش داده تا به ۵۷ هزار جوان عمدتا دختر، دورههای سوادآموزی ارائه دهند.
خانم آزولای میگوید «در زمانیکه برخی به دنبال عادیسازی روابط با طالبان هستند، من از جامعه جهانی میخواهم بیش از هر زمان دیگر برای بازگرداندن کامل حق آموزش زنان افغان بسیج شود.»
حزب جمعیت اسلامی به مناسبت چهارمین سال تسلط طالبان، اداره این گروه را «نامشروع» خواند و گفت طالبان از مشروعیت داخلی و بینالمللی برخوردار نیست.
این حزب، طالبان را «عامل گسترش تروریسم» دانست و تاکید کرد که این گروه نظام قانونی افغانستان را سرنگون کرد.
به گفته حزب جمعیت، طالبان در چهار سال گذشته نهتنها ثبات سیاسی، عدالت اجتماعی و توسعه اقتصادی را تامین نکرده، بلکه با «تحمیل روشهای قهری، زندگی مردم را در همه عرصهها مختل کرده است.»
بیانیه این حزب تاکید میکند که طالبان با «نادیده گرفتن حقوق زنان و حذف آگاهانه آنها از عرصههای اجتماعی» و محدود کردن آزادیها، بزرگترین مانع صلح و توسعه پایدار در افغانستان است.
حزب جمعیت تاکید کرد ه عملکرد طالبان «با ارزشهای فرهنگی و اقتصادی مردم افغانستان در تضاد است» و این گروه به «خشونتورزی و ظلم» علیه مردم ادامه میدهد.
هبتالله آخندزاده، رهبر طالبان روز جمعه، ۲۴ اسد، به دوره سرپرستی اداره طالبان پایان داد.
آخندزاده در پیامی به مناسبت چهارمین سالگرد به قدرت رسیدن طالبان، از تمام وزیران و مقامهای این گروه خواست که از کلمه «سرپرست» برای اداره طالبان استفاده نکنند.
اداره طالبان که اعضای کابینه آن در سنبله ۱۴۰۰ اعلام شد، از چهار سال به اینسو توسط سرپرستان اداره میشود.
در جوزای امسال، ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان گفته بود که اداره طالبان به دلیل ملاحظات سیاسی بهعنوان سرپرست باقی مانده است.
رهبر طالبان روز جمعه در پیامی که سخنگویان طالبان نشر کرده، از مسئولان طالبان خواسته که «در خدمت نظام شرعی و مسلمانان» باشند و «تمام وزرا و کابینه» از «کلمه سرپرست استفاده نکنند.»
او بازگشت طالبان به قدرت در ۲۴ اسد ۱۴۰۰ را «رهایی افغانستان از اشغال امریکایی و متحدان آن» خوانده است.
ملا هبتالله که تاکنون در انظار عمومی ظاهر نشده و طالبان تنها بیانیههای کتبی و صوتی منتسب به او را نشر کرده، گفت: «افغانستان پس از پایان اشغال، دارای یک نظام مقدس شرعی گردید، پس از چند دهه در تمام وطن امنیت سرتاسری تامین شد، مردم در روشنایی قوانین شرعی از فساد، ظلم، غصب، مواد مخدر، دزدی، چور و چپاول نجات یافتند.»
«سالروز فتح» برای طالبان و «روز سیاه» برای مردم
در حالی که طالبان ۲۴ اسد مصادف با روز ۱۵ آگست را بهطور گسترده به عنوان «سالروز فتح» جشن میگیرند، شهروندان اما آن را «روز سیاه» برای افغانستان مینامند.
چهار سال پیش در چنین روزی، اشرف غنی، رئیسجمهور سابق افغانستان، در یک چرخبال به اوزبیکستان و سپس به امارات فرار کرد و طالبان بهطور کامل بر پایتخت تسلط یافتند. به این ترتیب، ارتش و نظام جمهوری اسلامی افغانستان تحت حمایت غرب فرو پاشید. طالبان قبل از سقوط کابل، کنترول بسیاری از شهرهای افغانستان را به دست گرفته بودند.
هبتالله آخندزاده، طی چهار سال گذشته، با صدور فرمانهای متعدد محدودیتهای گستردهای بر زندگی شهروندان به ویژه زنان وضع کرده است. فعالان و کارشناسان حقوق بشر سیاستهای طالبان علیه زنان و دختران را مصداق «آپارتاید جنسیتی» عنوان میکنند.
حکومت طالبان دروازه مکاتب بالاتر از صنف شش و دانشگاه را بهروی دختران بسته است. طالبان همچنین زنان را از کار کردن در اکثریت حوزهها و سفر بدون «محرم» منع کرده است.