توافقنامه دوحه در ۲۹ فبروری سال ۲۰۲۰ بین ایالات متحده امریکا و گروه طالبان در دوحه، پایتخت قطر به امضا رسید. این توافقنامه را زلمی خلیلزاد به نمایندگی از امریکا و ملا برادر به نمایندگی از طالبان امضا کردند.
مفاد این توافقنامه را خروج تمام نیروهای امریکایی از افغانستان و تعهد طالبان برای جلوگیری از فعالیت تروریستی و بخصوص القاعده در افغانستان تشکیل میدهد. این توافقنامه مواد پنهانی هم دارد که تا کنون امریکا و طالبان آن را افشا نکردهاند.
توافقنامه دوحه توسط کشورهای چین، روسیه و پاکستان حمایت شد و به اتفاق آرا توسط شورای امنیت سازمان ملل هم تایید گردید.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت امریکا بالافاصله پس از امضای این توافقنامه اعلام کرد که با این توافق، طولانیترین جنگ آمریکا پایان مییابد و سربازان ایالات به خانه باز میگردند.
زلمی خلیزاد که از سوی دونالد ترامپ به حیث نماینده ویژه امریکا در امور صلح افغانستان تعیین شده بود و معمار اصلی توافقنامه دوحه پنداشته میشود، هم این توافقنامه را یک دستاورد بزرگ خواند و آن را زمینهساز صلح و امنیت دایمی در افغانستان دانست.
در حالی که ترامپ و اعضای بلندرتبه حکومت او، این توافقنامه را گام مهمی در جهت آوردن صلح و خروج نظامیان امریکا از افغانستان میدانستند، جو بایدن بعد از رویکارآمدن تصمیم گرفت این توافقنامه را بازنگری کند؛ اما پیروزی طالبان در اگست سال ۲۰۲۱ دیگر مجالی به بازنگری نداد.
و اما حالا که بیشتر از دو سال از توافقنامه دوحه میگذرد و طالبان بر افغانستان حاکم شدهاند، بسیاری از امریکاییها به این عقیدهاند که توافقنامه دوحه و خروج امریکا از افغانستان یک شکست بود و منجر به این شد که چین و روسیه فرصت این را بیابند تا پا در جای پای امریکا بگذارند و خلایی را که امریکا از خود در افغانستان بجا گذاشته است، پر کنند و دست بالایی در سیاستها و مناسبات منطقهای داشته باشند.
از سوی دیگر کشتهشدن ایمن الظواهری، رهبر القاعده در منطقه شیرپور کابل توسط هواپیمای بدون سرنشین امریکا، بر نگرانیهای وزارت دارایی امریکا که بعد از گذشت زمانی کمی از امضای توافقنامهی دوحه گفته بود "گروه طالبان روابط خود را با القاعده از سر گرفته است" صحه گذاشت.
خروج امریکا و پرتشدن افغانستان به دامن طالبان و همزمان با آن، تبدیلشدن دوباره افغانستان به مرکز تروریسم و گروههای ستیزهجو و بنیادگرا، که هر لحظه میتوانند تهدید بالقوه برای امنیت جهانی و بخصوص امریکا باشند، نه تنها به حیثیت و آبروی امریکا در سطح جهانی لطمه زده است؛ بلکه نارضایتی زیادی را هم در میان سیاستمداران امریکایی برانگیخته است.
دیوید پتریوس که زمانی فرمانده پیشین نیروهای امریکایی در افغانستان بود، در مقالهای در مجله اتلانتیک نوشت: "امریکا به جای خروج و انداختن افغانستان و مردمش به دست طالبان، میتوانست وضعیت افغانستان را در کنترول خود داشته باشد و از سقوط حکومت جلوگیری کند."
کشتهشدن الظواهری در کابل سیاستمداران امریکایی را به این نتیجه رساند که خروج امریکا از افغانستان یک اشتباه تاریخی و نابخشودنی بوده است.
مایکل مک کال، رئیس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان امریکا بعد از کشتهشدن ظواهری گفت: "عقبنشینی پر هرج و مرج و مرگبار ما از افغانستان، در را برای القاعده باز کرد تا دوباره آزادانه فعالیت کند و بر علیه ایالات متحده و متحدان ما عملیات تروریستی انجام دهد."
سناتور جمهوریخواه جیمز اینهوف نیز گفت: "اینکه الظواهری در افغانستان کشته شد، نشان دهنده شکست کامل سیاست دولت بایدن در قبال این کشور است."
آدام شیف، رئیس کمیته اطلاعاتی مجلس نمایندگان هم گفت: "طالبان باید پاسخگوی حضور ایمن الظواهری در کابل باشند، چرا که آنها به جهان اطمینان داده بودند که پناهگاه امنی برای تروریستهای القاعده نخواهند شد."
میچمککانل و کوین مککارتی، رهبران جمهوریخواهان در دو مجلس امریکا، از خروج بیبرنامه بایدن از افغانستان انتقاد کردند. آنان یادآور شدند حضور الظواهری در کابل، یعنی افغانستان در حال تبدیلشدن دوباره به مرکز فعالیتهای تروریستی است.
سناتور لیندزی گراهام تأکید کرد، القاعده از افغانستان نرفته و خروج امریکا از افغانستان بار دیگر آنجا را به پناهگاه امن اسلامگرایان تندرو تبدیل کرده است. گراهام گفت: "آنچه مرا عصبانی میکند این است که الظواهری پس از به قدرت رسیدن طالبان با آسودگی خاطر در کابل رفتوآمد آشکار داشته است."
حال دیده شود که آیا امریکاییها میتوانند و یا در صدد این اند که آبروی رفتهی خود را با آنچه خلیزاد در دوحه چیزی به نام "توافقنامه دوحه" طراحی و امضا کرد، احیا کنند؟ سوالیست که زمان و تصمیم امریکا پاسخ خواهد داد.
۸۵ هنرمند افغانستان در تبعید در فرانسه و سایر کشورهای اروپایی به مناسبت یکسالگی سقوط جمهوریت در برنامه هنری "افغانستان خیالی" در پاریس حضور یافتند. شماری از هنرمندان در مصاحبه با افغانستان اینترنشنال از ادامه کار هنری، پیامدهای آوارگی و زندگی در تبعید صحبت کردند.
مریم جهانبین، نقاش و هنرمند تجسمی، خروج از افغانستان را قرار گرفتن بر سر یک دو راهی میداند. او از میان بودن در افغانستان و تهدیدهای که جنسیت، نژاد و مذهب او را تهدید میکرد و ترک کشور، دومی را انتخاب کرد.
خانم جهانبین میگوید که مهاجرت پس از دهه سوم زندگی برای او بسیار متفاوت از چیزی بوده که در کودکی و نوجوانی در ایران آن را پشت سر گذاشته است و پس از سقوط افغانستان برای مدتی دچار این سوال شده که چگونه باید در قبال وطن و مردمش ادای دین کند.
این هنرمند که بعد از ختم تحصیلات عالی در رشته هنر در ایران به افغانستان بازگشته بود، میگوید درست است که ما همه چیز خود را از دست دادیم و مجبور به ترک خانههایمان شدیم ولی در عین حال احساس ضعف نمیکند چرا که به باور او سالها زندگی در جنگ و نابسمانی به افغانها یاد داد تا چطور دوباره از نو همه چیز را بسازند.
خانم جهانبین از زمان آمدنش به فرانسه روی مجموعهای با عنوان «مهاجرت اجباری» کار کرده و میگوید که تصمیم گرفت تا در برنامه «افغانستان خیالی» در جمع هنرمندان افغانستان دو تابلوی کولاژ آرت از این مجموعه هنری را به مناسبت سالگرد سقوط به نمایش بگذارد.
این هنرمند در ادامه با انتقاد از غرب میگوید من در همینجا با کارم میخواهم صدای اعتراض خود را رساتر از پیش بلند کنم و از غرب این سوال را بپرسم که آیا با خروج دانشگاهیان، نخبگان، فعالان و هنرمندان فغانستان، داستان ما به فراموشی سپرده خواهد شد.
او میگوید که من غمگینم ولی آه و ناله نمیکنم. او گفت: «من این سوال را با جدیت میپرسم و در کارهایم نشان میدهم که افغانها تا چه زمانی دستمایه بازیهای سیاسی منطقه و جهان قرار خواهند داشت.» او افزود که در کشورهای غربی و فرانسه این پرسش را در جمعی از سیاستمداران فرانسه پرسیده که آیا افغانها باز هم بازیچه خواهند بود؟
تابلوی کولاژ آرت از مجموعه هنری مهاجرت اجباری
ضیا فروغ، هنرمند در بخش هنرمندهای تجسمی و موسیقی نیز در برنامه افغانستان خیالی با اجرای نوعی از بادی آرت توجه مخاطبان را به خود جلب کرد. او در مصاحبه با افغانستان اینترنشنال گفت که تنها چیزی که او توانسته بعد از ترک وطنش با خود بیاورد بدنش بوده است.
او میگوید که این خواهش درونی او بوده که سبب شده تا از بدنش به مثابه وطنش استفاده کند تا بتواند روی آن نقاشی بکشد. او میگوید که بعد از این که به نقاشی روی بدنش آغاز کرد تماشاچیان هم در همسویی با او به صورت بسیار طبیعی و بداهه سهم گرفتند و روی بدن او نقاشی کردند.
ثریا اخلاقی هنرمند دیگری بود که با اجرای هنری زیر عنوان «زهرواره» چرخه خشونت و نابسامانی در افغانستان را به چالش کشید. در این اجرا، هنرمند در داخل حوضی از مایع سفید دراز میکشد و در همین حال ما میبینیم مایع سیاهی قطره قطره از دو خریطه پلاستیکی به داخل این حوض میچکد.
خانم اخلاقی درباره تاویل هنری از اجرایش میگوید که کار هنریش به نام زهرواره جایگزینی کنایی برای گهواره است. او میگوید که افغانها قبل از این که به دنیا بیایند محکوم به مرگ هستند. او با اشاره به چرخه خشونتی که از چندین نسل در افغانستان قربانی گرفته، گفت که خریطههای پلاستیکی حاوی زهر برای او دخالتها و سیاستهایی بوده که از دید او تلفیقی از اختلافات، دشمنپنداری غیر خودیها و مداخلات سیاسی بوده است که در عرصه داخلی و خارجی باعث شده انسان افغانستانی از همان بدو تولد محکوم به فنا و نابودی باشد.
اجرای هنری زهرواره
شکیبا داود، برگزار کننده برنامه افغانستان خیالی نیز میگوید افغانستان خیالی به مثابه یک فضایی متفاوت و فضایی برای گفتگو و صحبت ایجاد شده است.
او میگوید با تحولات جهانی اخیر، جامعه غرب از بس که خبر بد میشنود از شنیدن و دیدن تکراری اندوه اشباع شده است. به باور خانم داود خیلی از آنها نمیدانند که چه چیزی در افغانستان در خطر است.
او با اذعان این که از دید خیلی از غربیها انسان افغانستانی کسی است که فقط در چرخه خشونت و فقر دست و پا میزند، میگوید در نتیجه باید با شاعرانگی، هنر و خلاقیت به آنها بفهمانیم که یک فرهنگ و تمدن در حال نابودی است.
خانم داود با راهاندازی افغانستان خیالی سعی دارد تا از زاویه دیگری به تبعید نگریسته شود که از دید او فقط به معنای جدایی از وطن نیست بلکه تبعید از نظر او نوعی دگردیسی و تبدیل شدن به یک انسان نو است.
به گفته خانم داود، بازتاب فروپاشی قدرت و تاثیر آن بر فرهنگ و خلق هنری نیز از اهداف این برنامه بوده است.
به باور خانم داود، طالبان با محدودیت بر آزادی، نمیتوانند جلوی هنر و جوانان را بگیرند. او افزود که با تیمش سعی کردهاند تا با برگزاری برنامه با زبان جهانی هنر که جوهر پیوند بین افراد، مردم، فرهنگها و نسلهاست، فرهنگ و هنر سرزمین افغانستان را حفظ کنند.
همه از طبقه ۲۷ برج نیویارک در چند قدمی دفتر مرکزی سازمان ملل متحد رفتهاند. دفتری که تا همین پارسال کار در آن رویای بسیاری بود، اکنون در بیکسی و سکوت مطلق فرو رفته است.
پس از پنج دقیقه پرسوجو سرانجام اجازه دادند درهای شیشهای خودکار ورود به ساختمان به روی ما باز شود.
برای کسی که سالها به پرچم سهرنگ کشور بالیده و با نام افتخار کرده، فضا از همان آغاز سرد بود. اما هشدار مریم رحمتی، خبرنگار ما در سازمان ملل متحد، بیشتر متاثر کرد. او در راهروی بنای که چند دفتر نمایندگی کشورهای خارجی را به خود جا داده است، گفت که در تمام دفتر نمایندگی افغانستان، تنها یک نفر مانده است.
زنگ دروازه نمایندگی دایم افغانستان در سازمان ملل متحد را زدیم و کسی جز نصیر احمد فایق، سرپرست نمایندگی نبود که به استقبال ما بیاید. لباس رسمی پوشیده بود. کروات قرمز بسته بود و شوق خوشی از دیدن خبرنگاران هموطنش در چشمانش به وضوح دیده میشد.
با خوشرویی و گرمی در را باز کرد و مرا به آغوش گرفت و داخل دفتر نمایندگی راهنمایی کرد که در سال ۲۰۰۹ در دولت حامد کرزی خریده و توسط رنگین دادفر سپنتا گشایش یافته بود.
دفتر فعلی نمایندگی افغانستان در سازمان ملل در سال ۲۰۰۹ توسط رنگین دادفر سپنتا بازگشایی شد
پلاکارتها همچنان نام دیپلوماتها را پشت در دارند. اما دفاتر متعدد نمایندگی خالی شده است. همه بنابر دلایل مختلف رفتهاند و سکوت ناراحت کنندهای بر فضای دفتر نمایندگی دایم حاکم است.
حتی مستخدمان و صفاکارها هم از دفتر خداحافظی کردهاند. در یک سالی که از سقوط جمهوریت گذشته است و طالبان اداره کشور را به دست گرفتهاند، تمام کارمندان محلی و دیپلوماتهای افغان در اکثر سفارتهای افغانستان بشمول نمایندگی دایمی بنابر مشکلات اقتصادی، نبود امکانات و آینده نامعلوم پشت زندگی خود رفتهاند. برای بسیاری افغانستان تمام شده است. دفتری که محل رفت و آمد بسیاری از مقامهای سازمان ملل متحد، دیپلوماتهای خارجی و مقامهای امریکایی بود، دیگر به خانه متروکی تبدیل شده است. سرپرست نمایندگی خود به آشپزخانه میرود تا برای ما قهوه آماده کند.
خط تلفون و انترنت قطع شده است. سفیر از بسته اینترنیتی تلفون همراهش کار میگیرد.
دهلیز دفتر با فرشهای قشنگ وطنی و میزهای کار دیپلوماتها همه خالی است. کتابها و اسناد تاریخی در گوشههای مختلف قفسه لمیدهاند. اما آب و برق دفتر نمایندگی تاکنون قطع نشده است. چرا که نمایندگی افغانستان در همسایگی نمایندگی لیختنشتاین قرار دارد و استفاده برق مشترک میباشد و پرداخت سهمیه بل آن کشور و دیپلوماسی فایق کمک کرده که از قطع برق نمایندگی اکنون جلوگیری گردد.
همه کارکنان دفتر نمایندگی افغانستان در سازمان ملل ساختمان را ترک کردهاند
سقوط جمهوریت پرده از چهره بسیاری برانداخته است. بعد از سرنگونی نظام، چند روز نگذشت که غلاممحمد اسحاقزی، سفیر دایم اشرف غنی در سازمان ملل متحد، استعفا داد و شغلی در سازمان ملل برای خود دست و پا کرد و رفت. او زندگی آرامی دارد و از دعوا با طالبان بر سر آزادیهای مردم در حاشیه است. معاون او نیز دلسرد شد و به حاشیه رفت. نفر سوم سفارت نصیر احمد فایق بود که تصمیم متفاوتی گرفت. او جوان نسل دموکراسی است که پله پله تا به اینجا رسیده است. دیپلومات حرفهای است. به هیچ جریان سیاسی وابسته نیست. فارسیزبان کابلی است. آقای فایق، طالبان و تمام رهبران سیاسی از جمله اشرف غنی و تیمش، عبدالله عبدالله، حنیف اتمر، صلاحالدین ربانی و سایر قدرتمندان را به دلیل عدم صداقت، ترجیح منافع شخصی، قومی و گروهی و عدم ایجاد اجماع سیاسی ناکام میداند و آنها را عامل بحران و انزوای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی افغانستان میداند. فایق به خاطر دفاع از حقوق مردمش با وصف نداشتن یک دولت مشروع، در برابر فشارها و چالشهای سیاسی و اقتصادی، ایستادگی کرده و یک تنه در برابر امارت اسلامی طالبان ایستاده است. تمام روایتهای طالبان را در معتبرترین سطح بینالمللی به چالش میکشد و زبانش کوتاه نمیآید.
او بارها در نشستهای سازمان ملل متحد سخنرانی کرده است. به رسانهها اوضاع را توضیح میدهد.
آرشیو دفتر نمایندگی افغانستان در سازمان ملل مستقر در نیویورک
بزرگترین دستاورد نمایندگی افغانستان تاکنون این بوده است که صدای افغانستان در ملل متحد خاموش نشده و کرسی افغانستان که مشروعیت و تداوم کار سایر سفارتهای افغانستان به آن بستگی دارد، تا کنون حفظ گردیده است.
کمیته اعتباردهی سازمان ملل متحد در ماه دسامبر ۲۰۲۱ تصمیم گرفت امتیاز نمایندگی همچنان به دولت سرنگون شده جمهوری اسلامی حفظ شود.
فایق به من میگوید که نگران است اما تا تیر آخر میجنگد. هر نمایندگی یا سفارت قلهای سختی برای طالبان به شدت نیازمند مشروعیت بینالمللی تبدیل شده است. به نظر نمیرسد فایق به این زودیها سنگر خالی کند. اما خطر بار دیگر بیخ گوش نصیر احمد فایق است.
کمیته اعتباردهی بار دیگر در ماههای آینده جلسه میگذارد تا درباره سرنوشت افغانستان تصمیمگیری کند.
تمام حسابهای بانکی نمایندگی افغانستان بسته شده است
برای اشتراک افغانستان در هفتادوهفتمین نشست مجمع سازمان ملل متحد که ۱۴ سپتامبر برگزار میشود، یکی از این سه تصمیم احتمالاً گرفته خواهد شد: ۱) تعویق تصمیم گیری درباره کرسی افغانستان به سال آینده، ۲) واگذاری کرسی به طالبان و یا ۳) حذف کرسی افغانستان تا برقراری نظام مورد قبول جامعه جهانی.
به گفته نصیر احمد فایق گزینه دوم و سوم بعید به نظر میرسد.
فایق تا زمانی که ملل متحد حضور و ادامه کارش را مشروع بداند به مبارزهاش بر محور منافع ملی ادامه میدهد. او میخواهد به جهان بفهماند که افراطگرایی دینی، بستن مکاتب و محرومیت زنان از درس و کار که از جانب طالبان صورت میگیرد، جز فرهنگ کشور نیست.
اما این نبرد برای نصیر احمد فایق که یک سال است بدون معاش میرزمد و پولی برای هزینه کردن هم ندارد، دشوار و دشوارتر میشود. دفتر نمایندگی هیچ درآمدی ندارد و تمام حسابهای بانکیاش هم بسته شده است. در نشست آتی مجمع عمومی سازمان ملل متحد هم نام افغانستان وجود ندارد. این نشست ماه آینده برگزار میشود و رهبران جهان برای رفتن به نیویارک آماده میشوند.
نمایندگی افغانستان در نیویارک در نزدیک دفتر مرکزی سازمان ملل متحد موقعیت دارد
نصیر احمد فایق آمادگی میگیرد که در این نشست اشتراک و بار دیگر از مردمش پیش چشم جهانیان دفاع کند. در آخرین سخنرانی که آقای فایق داشت، به برگزاری گفتگوی ملی در افغانستان تاکید کرد. او گفت: «سازمان ملل میتواند با برگزاری گفتگویی با شرکت نمایندگان طالبان، گروههای مخالف و کشورهای منطقه و جهان از برگشت افغانستان به جنگ جلوگیری کند. هنوز هم امید و فرصت وجود دارد تا بر چالشها پیروز و از منزوی شدن افغانستان و تبدیل شدن آن به پناهگاه تروریستان و برگشت دوباره به جنگ جلوگیری شود.»
اما جامعه جهانی اولویتها و منافع خود را دارند و سیاستی را دنبال میکنند که افغانستان در حاشیه آن است.
نمایندگی افغانستان روزهای دشوار اما تاریخی را سپری میکند. عکسهای بیجان ۱۲ سفیر افغانستان در سازمان ملل متحد یکجا با دبیرکلهای پیشین سازمان ملل همچنان نقش بسته است. هر عکس روایتی از یک برهه زمانی مشخص افغانستان است. اما فاصله بین عکس روان فرهادی، سفیر مجاهدین که روزگار شبیه نصیر احمد فایق داشت، تا سرپرست کنونی، فقط چند قاب است.
طالبان در یک سال گذشته تغییرات گستردهای در وزارت معارف اعمال کردهاند. برکناری، تعلیق وظیفه و جابهجایی کادرها، فروپاشی انضباط در اداره، تعیین اعضای طالبان، تاسیس مدارس جهادی، جلوگیری از بازگشایی مکاتب دخترانه، نبود درس در مکاتب پسرانه و طرح تغییر نصاب برخی از این دگرگونیهاست.
این یادداشت در نتیجه بررسی فرمانها، نامههای رسمی و سخنرانیهای صادر شده توسط رهبر طالبان و مقامات این گروه در وزارت معارف تهیه شده است.
همچنین برای تهیه این گزارش با دهها دانشآموز، معلم و کادر عرصه آموزش و پرورش گفتگو شده است تا تصویر روشن از وضعیت وزارت معارف در افغانستان به دست آید.
برکناری گسترده کادرهای حرفهای
طالبان در یک سال گذشته به برکناری و جابهجایی گسترده معلمان و ماموران وزارت معارف دست زدهاند.
منابع معتبر از وزارت معارف میگویند تنها در یکی از موارد، بیش از ۶۵۰ کارمند زن و مرد از ریاستهای تعلیمات اساسی، تربیت بدنی، سارندوی، مرکز ساینس، تربیه معلم، تحرک اجتماعی، اکادمی تربیه معلم، نظارت تعلیمی، ریاست پلان و ریاست مکاتب خصوصی برکنار شدهاند.
در موردی دیگر، افغانستان اینترنشنال مکتوب رسمی و فهرستی از ۳۹۵ کادر وزارت معارف را به دست آورده است که روز سهشنبه ۱۱ اسد ۱۴۰۱ با امضای مولوی نورالله منیر، سرپرست وزارت معارف طالبان "اضافهبست" شدهاند.
هرچند در مکتوبی که توسط مولوی منیر امضا شده است، گفته شده که این کارمندان باید در بستهای خالی وزارت معارف مقرر شوند، اما کارمندان "اضافهبست شده" میگویند طالبان آنها را منفک کرده و هیچ اقدامی برای جذب دوباره آنها در این وزارت انجام نشده است.
در اقدامی دیگر، طالبان از حضور معلمهای زن در مکاتب پسرانه جلوگیری کرده و از آنها خواستهاند تا "امر ثانی" در خانه بمانند. این تصمیم باعث شده روند آموزش در مکاتب پسرانه اخلال شود.
فروپاشی نظم و ساختار ادارات
بعد از آنکه طالبان در ۱۵ اگست ۲۰۲۱ ساختمان ادارههای دولتی در کابل و ولایتهای افغانستان را تصاحب کردند، شیرازه انضباط ادارههای دولتی از هم پاشید. با برکناری ماموران با تجربه و انتساب افراد طالبان به جای آنها، اصول و ضوابط رسمی در ادارهها از بین رفت و اکنون، وضعیت آشفتهای در آن حاکم شده است.
گروهی از کارمندان وزارت معارف میگویند طالبان در ساختار تشکیلاتی این وزارت دست بردهاند. رهبری طالبان در وزارت معارف چندین اداره را مدغم کرده و دست به تعیینات گسترده افرادی زدهاند که "درکی از چگونگی کار یک اداره دولتی ندارند."
به گفته منابع، برای استخدام کارمندان وزارت معارف به افرادی که "تعلیمات دینی مطابق میل طالبان" داشتند و "با پوشش سنتی همراه با لنگی و ریش دراز" اولویت داده شده است.
کارمندان وزارت معارف میگویند در امتحانهایی که برای استخدام کارمندان جدید وزارت معارف برگزار میشود، به کسانی که "تجربه جهاد علیه دولت جمهوری اسلامی افغانستان و امریکاییها" داشته باشند، الویت داده میشود.
به گفته این کارمندان، در مصاحبه استخدام در وزارت معارف سوالات غیر معمول مثل "زادگاه، محل دقیق زندگی، تعریف متقاضیان وظیفه از داعش، نظر آنها در مورد نظام امارت و جمهوری، نظر متقاضیان وظیفه در مورد خلافت و..." پرسیده میشود.
این منابع میگویند وزیر معارف طالبان به معینیت تعلیمات اسلامی این وزارت وظیفه سپرده است که "قاریها و ملاها" را ارزیابی کنند و به آنها سند لیسانس و ماستری اهدا کنند.
میرویس بلخی، وزیر سابق معارف افغانستان میگوید طالبان سند راهبری "دهه معارف" را کنار گذاشتهاند. ارائه خدمات تعلیمی عملا متوقف شده، فضای آموزشی آسیب دیده، بحران بزرگی دامنگیر نظام آموزشی شده و وزارت معارف در حال فروپاشی است.
منابع همچنین میگویند که در یکی از ریاستهای مرکزی وزارت معارف که در کارته ۴ موقعیت دارد، مجاهدین امارت اسلامی افغانستان روزانه در جریان رسمیات و بعد از رسمیات با کلشنیکف، بوتلهای نوشابه را "نشانزنی" میکنند.
یک سال تلاش برای تاسیس مدارس جهادی
در یک سال گذشته تمرکز اصلی وزارت معارف طالبان بر ایجاد مدارس جهادی در ولایتهای مختلف افغانستان بوده است. براساس اظهارات علنی وزیر معارف طالبان، این گروه قرار است از ۳ تا ۱۰ مدرسه دینی در هر ولسوالی افغانستان تاسیس کند.
حکمی منسوب به هبتالله آخوندزاده، رهبر طالبان در ۲۶ حوت ۱۴۰۰ صادر شده است که از جزئیات بیشتر در مورد تشکیل و مصارف این مدارس پرده برمیدارد.
در این سند آمده که هر مدرسه ۱۰ استاد و ۸ خدمه خواهد داشت و در هر دوره آموزشی، ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ دانشآموز را آموزش خواهد داد.
براساس این فرمان، برای هر شیخالحدیث ۲۵ هزار، برای هر استاد دارلحفاظ ۲۰ هزار افغانی و برای هر استاد فنون ۱۵ هزار افغانی معاش در نظر گرفته شده است.
همچنین هر دانشآموز مدرسه جهادی روزانه ۱۵۰ افغانی دریافت میکند. این در حالیست که یک معلم لیسانس در مکاتب دولتی ۹ هزار افغانی معاش میگیرد.
فرمان منسوب به هبتالله آخوندزاده در مورد تشکیل و مصارف مدارس جهادی
در مواردی ساختمان مکاتب و دارالمعلمینهای وزارت معارف به مدرسه جهادی تبدیل شده و دانشآموزانی که قبلا مشغول فراگیری آموزشهای علمی در آن مراکز بودهاند، بیسرنوشت رها شدهاند.
تاسیس مدرسههای بزرگ جهادی در ارگ ریاست جمهوری، پل چرخی در شرق کابل، آرامگاه احمدشاه مسعود در ولایت پنجشیر، انستیتوت تخنیکی و مسلکی دولتی در ولایت تخار، لیسه عالی عبدالحی حبیبی در ولایت خوست، لیسه تخنیک در ولایت قندهار، لیسه ببرک خان زدران ولایت پکتیا، ساختمان تلویزیون میترا در ولایت بلخ و... مواردی است که در یک سال گذشته خبرساز شده است.
مدارس جهادی توسط ریاست مدارس دینی و دارلحفاظهای وزارت معارف مدیریت خواهد شد و بودجه آنرا نیز این وزارت خواهد پرداخت.
مدرسه جهادی در ولایت تخار
افغانستان به مرکز تکثیر تروریسم بینالمللی بدل میشود؟
براساس اطلاعاتی که اداره ارگانهای محلی افغانستان در ماه حوت ۱۳۹۷ منتشر کرده است، افغانستان ۳۷۵ ولسوالی دارد. بنابراین با یک محاسبه سرانگشتی، اگر فرض کنیم که طالبان به طور میانگین در هر ولسوالی افغانستان ۶ مدرسه بسازند، افغانستان به زودی ۲۲۵۰ مدرسه جهادی خواهد داشت.
حدود ۲۲ هزار و ۵۰۰ نفر به استاد و ۱۸ هزار نفر به عنوان خدمه در این مدارس جهادی مشغول فعالیت خواهند بود.
در حکم رهبر طالبان آمده است که هر کدام این مدارس جهادی از ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ دانشآموز خواهد داشت. بنابراین این مدارس در هر دوره، به طور میانگین ۱ میلیون و ۶۸۷ هزار و ۵۰۰ دانشآموز فارغ خواهد داد.
یک افسر سابق ریاست عمومی امنیت ملی افغانستان که به دلایل امنیتی نخواست نامی از او برده شود، میگوید: "امکانات، امتیازات و سهولتهایی که برای این مدارس در فرمان منسوب به رهبر طالبان در نظر گرفته شده است، باعث خواهد شد مدرسین و دانشآموزان علاقمند به دروس مذهبی افراطی از سراسر پاکستان و جنوب آسیا و آسیای میانه به سوی این مراکز بشتابند و این مدارس به زودی از اسلامگرایان افراطی منطقه مملو خواهد شد."
این منبع امنیتی تاکید میکند که "با در نظرداشت تفاوتهای زبانی و فرهنگی پاکستان با کشورهای آسیای میانه، مدارس منتسب به حرکت دیوبند تا حال در جذب نیروهای افراطی آسیای میانه و فارسی زبانان، ترک زبانان و اوزبیکی زبانان دو سوی آمو موفقیت چندانی نداشته است، انتقال یا تاسیس این مدارس، به پایگاههای آموزشی دلخواه و مدنظر این نیروهای افراطی و علاقمند جهاد و تاسیس امارت و خلافت در سرزمینهای خود، مبدل خواهد شد."
حکومت افغانستان روز شنبه، ۱۰ جوزا ۱۴۰۰ برای جلوگیری از شیوع موج سوم کرونا مکاتب را برای دو هفته در ۱۶ ولایت تعطیل کرد. این رخصتیها بعدا در ولایتهای دیگر نیز اعمال شد و تا ماه اسد ۱۴۰۰ دوام کرد.
در نخستین روزهای ماه اسد وزارت معارف دولت پیشین اعلام کرد که از ۶ اسد ۱۴۰۰ امتحانات مکاتب را برگزار میکند و به دنبال آن روند آموزش به گونه تدریجی از سر گرفته خواهد شد.
زمان زیادی از پایان امتحانات مکاتب نگذشته بود که طالبان وارد کابل شدند و فصل جدیدی از تعطیلی مکاتب آغاز شد.
طالبان در ۲۷ سنبله از دانشآموزان پسر و معلمان مرد مکاتب افغانستان خواستند به مکاتب بیایند و روند آموزشی خویش را از سر گیرند، اما این گروه در اعلامیه خود از دختران دانشآموز و آموزگاران زن مکاتب افغانستان یادی نکردند.
طالبان در ۳۳۳ روز گذشته در برابر دادخواهیهای داخلی و بینالمللی در مورد بازگشایی مکاتب دخترانه بیاعتنا بودهاند.
در این مدت افغانستان اینترنشنال دهها ویدیو از دانشآموزان پسر مکاتب افغانستان دریافت کرده که میگویند به دلیل جلوگیری طالبان از تدریس استادان زن، روند آموزشی در این مکتب ه انظم خود را از دست داده است.
یک معلم مکتب پسرانه میگوید طالبان با اعمال فشار خواهان کاهش مضامین اصلی مکاتب و افزایش مضامین دینی به جای آن هستند.
گزارشهایی از دخالت روزانه طالبان در مکاتب و اعمال خشونت آنها علیه دانشآموزان در رسانهها منتشر شده است.
طرح طالبان برای تغییر نصاب
مقامات طالبان روز سهشنبه، ۲۵ اسد در یک نشست خبری در کابل از طرح خود برای تغییر نصاب درسی سخن گفتند.
مقامات وزارتهای معارف در یک سال گذشته بارها از دستگاه معارف افغانستان و نسلی که در دو دهه گذشته در این کشور آموزش دیدهاند، ابراز نارضایتی کردهاند.
در ۱۶ اسد ۱۴۰۱ سید احمد شهیدخیل، معین اداری وزارت معارف طالبان به طلوعنیوز گفت که مکاتب متوسطه و لیسه به علت تجدیدنظر طالبان در نصاب تعلیمی، به روی دختران دانشآموز باز نشدهاند.
به گفته او به زودی «علم اخلاق، عقیده، علم پرورش فرزندان و همسرداری» به نصاب درسی این دانشآموزان افزوده خواهد شد.
جامعه افغانستان در سال پیش رو با پرسشها و انتخابهای دشواری در مورد سرنوشت فرزندان و آموزش و پرورش آنها روبرو است. برخی از خانوادهها تن به مهاجرت دادهاند تا فرزندانشان از امکانات مدرن آموزشی برخوردار باشند، اما سوال در مورد خانوادههایی است که نمیتوانند سرزمین خود را ترک کنند.
آیا دادخواهی صرف برای بازگشایی مکاتب دخترانه، بدون سخن گفتن در مورد استقلال نهاد معارف، تغییراتی که در این نهاد به میان آمده و جلوگیری از تبدیل شدن آن برای دستگاه ترویج ایدیولوژی طالبان، به نفع آینده دختران این سرزمین است، آیا نسلهای آینده توسط مراکز جلب و جذب طالبان بلعیده خواهد شد، آیا فقط درخواست از جامعه جهانی برای اعمال فشار بر طالبان برای بازگشایی مکاتب دخترانه کافیست، مسئولیت فعالان حقوق کودک، رسانهها، نهادهای محلی، والدین و مردم چیست، آیا نخبگان افغانستان توانایی طرح بدیلی برای آموزش کودکان افغانستان دارند؟
حاکمیت طالبان اقتصاد افغانستان را فلج کرد و این کشور را به لبه پرتگاه برد. عدم به رسمیتشناسی طالبان، قطع کمکهای بینالمللی، فرار سرمایهها، مهاجرت، فروپاشی اداره، کاهش صادرات، افت ارزش پول، منجمدشدن ذخایر ارزی و تحریم طالبان در بحران اقتصادی و بشری افغانستان نقش اساسی دارند.
در بیست سال جمهوریت، جامعه جهانی پول زیادی به افغانستان کمک کرد، هرچند در فسادی که در دستگاه حکومتی و نهادهای داخلی و خارجی وجود داشت، بخشی از این پول حیف و میل شد؛ اما تغییری محسوسی را هم در آبادی، توسعه، اشتغال و سفرههای مردم پدید آورد.
در دور اول اداره طالبان، درآمد سرانه مردم در یک سال به ۱۱۰ دالر میرسید، اما این رقم در سالهای نخست جمهوریت به ۳۵۰ دالر و همینطور آهستهآهسته به ۶۵۰ دالر افزایش یافت.
در دوره جمهوریت، اداره افغانستان در بخش ملکی چهارصد هزار کارمند داشت که صد هزار آنان را زنان تشکیل میدادند. علاوه بر این، موسسات خصوصی و غیر دولتی، که در طول دو دهه در افغانستان شکل گرفته بودند به هزاران مرد و زن کار ایجاد کرده بودند که روی ارتقای سطح زندگی مردم تاثیر مستقیمی داشت. در بیست سال جمهوریت به همینطور بخش کشاورزی افغانستان نیز رشد قابل توجهی کرد و حاصلات زراعتی افغانستان مانند جلغوزه، انار، انگور، پسته، خربوزه، زعفران و چند محصول دیگر، به خارج صادر میشد. بنا به گزارش وزارت تجارت در سال ۲۰۲۰ مبلغ مجموعی صادرات افغانستان به هفتصد میلیون دالر رسید.
با اینحال، افغانستان پیوسته در کنار اقتصاد مشروع خود اقتصاد غیرمشروعی هم داشته است. کشت کوکنار و قاچاق مواد مخدر بخش عمده صادرات افغانستان را تشکیل میدهد. بر اساس گزارشهای سازمان ملل متحد، افغانستان سالهاست که بزرگترین تولیدکننده تریاک در جهان است. این سازمان میگوید افغانستان تنها در سال ۱۳۹۷ به ارزش ۶.۶ میلیارد دالر مواد مخدر صادر کرده است.
طالبان در بیست سال گذشته برای تامین هزینههای جنگی خود نیاز به پول داشتند. آنها بخشی مهمی از این نیاز را از کشت خشخاش و قاچاق مواد مخدر بهدست میآوردند.
طالبان که یک گروه جنگی بودند و در بیست سال گذشته تمام فعالیت آنها متمرکز بر جبهات جنگ بود، به تاریخ پانزدهم اگست، در پی عدم مقاومت ارتش و فرار اشرف غنی، قدرت را در کابل، بر دست گرفتند. آنها زنان را از ادارات حذف کردند و به جای ماموران تحصیلکرده و با تجربه، نیروهای خود را، که اکثراً مکتب نخواندهاند و هیچ تجربهای در حکومتداری و اداره ندارند، گماشته اند. این گروه که فکر میکرد با بهدستگرفتن اداره و گماشتن افرادش در پستهای دولتی و تصاحب گمرکات و بنادر، حکومت شان برقرار میشود و تعدادی از کشورها مانند پاکستان، ایران، قطر، روسیه چین، ترکیه، ترکمنستان، ازبکستان و برخی از کشورهای اسلامی آنها را به رسمیت میشناسند و مشکل مشروعیت آنها تا حدی رفع خواهد شد، پیشبینی شان غلط از آب درآمد و حتی نزدیکترین دوستان شان به رسمیتشناسی آنها منوط و مشروط به تشکیل حکومت فراگیر و اعاده حقوق زنان ساختند.
یک سال گذشته حاکمیت طالبان برای این گروه نشان داد که دولتداری تنها تصرف ادارات و گمرکات نیست، دولتداری در عصر کنونی که جهان به دهکده تبدیل شده است، نیاز به مناسبات و تعامل با کشورها، تخصص، تعلیم، برنامهریزی، توسعه، مدیریت و درآمد مشروع دارد. طالبان هرچند نیاز مالی شان را در زمان جنگ، تا حد زیادی از درآمد مواد مخدر تامین میکردند، اما با تکیه بر مسند قدرت، متوجه شدند که با جمعیت سی و پنج میلیونی گرسنه دست و گریباناند. رهبر طالبان با وجودی که کشت خشخاش و تجارت مواد مخدر را ممنوع کرده است؛ اما همچنان این کشت و این تجارت ادامه دارد که هنوز هم به مصرف این گروه میرسد. این گروه به همینگونه با سرستیزی که با جامعه جهانی دارد، خواهان کمک آن نیز هست و پیوسته از سازمان ملل میخواهد که در کمکهای جهانی به افغانستان را نبندد. طالبان در یکسال حاکمیت خود هرچند از جیب خالی مردم عشر و مالیه میگیرند و از محصولات زراعتی دهقانان "ده یک" میستانند و از معدنها ذغال سنگ را استخراج میکنند، هیچ تغییری در کاهش فقر پدید آورده نتوانستهاند. مردم حتی از ناچاری فرزندان و کلیههای خود را به فروش میگذارند تا شکمهای خود را سیر کنند.
آیا افغانستان از سقوط در پرتگاه نجات خواهد یافت؟ این سوالیست که جوابش در عملکرد طالبان و تعامل جامعه جهانی با این گروه نهفته است.
سازمان عفو بینالملل میگوید طالبان از زمان بهدست گرفتن قدرت، بهطور دوامدار دست به نقض گسترده حقوق بشر، آزار اقلیتها و سرکوب اعتراضات زده و برای ایجاد ترس به اعدام و ناپدید کردن افراد متوسل شده است.
به گفته این نهاد یک سال حکومت طالبان روایتگر وعدههای دروغ این گروه است.
یمینی میشرا، مسئول منطقهای عفو بینالملل در امور جنوب آسیا گفت:" طالبان یک سال پیش برای حفاظت از حقوق بشر تعهد کردند اما با سرعتی که این گروه دستآوردهای بیست سال اخیر را برچیدند، سرسامآور است."
او افزود که هر گونه امید به تغییر از بین رفته است زیرا طالبان بهدنبال حکومت از طریق سرکوب وخشونت با مصونیت کامل است.
به گفته سازمان عفو بینالملل بازداشتهای خودسرانه، شکنجه، ناپدید شدن و اعدامها به دستور کار روز طالبان باز تبدیل شده است، زنان و دختران از حقوق شان محروم شده و با آینده تاریکی روبهرو اند.
عفو بینالملل از طالبان میخواهد که هرچه فوری از نقض فاحش حقوق بشر وجرایم تحت قوانین بینالمللی دست برداشته و برای اعاده حقوق مردم گام بردارند.
یمینی میشرا گفت:" برای جلوگیری از بحران بیشتر حقوق بشر در افغانستان، جامعه جهانی باید برای پاسخگو کردن طالبان در برابر" این جنابات" اقدام معنی داری انجام دهند."
به گزارش عفو بینالملل طالبان از زمان بهدست گرفتن قدرت، زنان را مورد خشونت فزاینده قرار دادهاند.
" لیدا، همسر یکی از اعضای سابق نیروهای امنیتی افغانستان، توسط دو مرد مسلح طالبان با موتورسایکل هدف گلوله گرفت، این زن ۲۲ ساله که هشت ماه باردار بود به همراه دو فرزند دو و چهار سالهاش کشته شد."
عفوف بین الملل تاکید میکند که طالبان با بازداشتهای خودسرانه صدها غیر نظامی را به اتهام همکاری با حکومت پیشین بازداشت و شکنجه کردهاند.
همچنین این سازمان میافزاید که در مدت چند هفته پس از به قدرت رسیدن طالبان، گزارشهایی مبنی بر اخراج افغانهای غیر پشتون به زور از خانهها و مزارع شان منتشر شد تا این گروه بتواند به پیروان خود زمینهای مصادره شده از گروههای دیگر به ویژه هزارهها، ترکمنها و ازبکها پاداش دهد.
به گفته عفو بینالملل شماری زیادی از اقلیتهای قومی مجبور به ترک خانههای خود شدهاند.