چالش‌ها و الزامات موفقیت روند ملت‌سازی در افغانستان

احمد ضیا مسعود
احمد ضیا مسعود

معاون پیشین رئیس‌جمهور افغانستان

ملت‌سازی یکی از بزرگترین چالش‌های سیاسی-اجتماعی افغانستان در تاریخ معاصر است.

علی‌رغم تلاش‌های تاریخی از دوران احمد شاه درانی تا جمهوری پساطالبان، هویت ملی فراگیر در کشور به دلایل متعددی از جمله تنوع قومی، ساختار قبیله‌ای، جنگ‌های داخلی و دخالت‌های خارجی با موانع جدی روبه‌رو شده است.

افغانستان کشوری با تنوع قومی، زبانی و فرهنگی گسترده است که از زمان تاسیس آن به‌عنوان یک واحد سیاسی مستقل تاکنون، تلاش‌هایی برای ملت‌سازی و تقویت هویت ملی صورت گرفته، اما این تلاش‌ها هرگز به مرحله نهایی و موفقیت‌آمیز نرسیده‌اند. این مقاله به تحلیل روند تاریخی ملت‌سازی در افغانستان، تفاوت‌های آن با کشورهای اروپایی و ارائه پیشنهادهایی برای آینده می‌پردازد.

۱. روند تاریخی ملت‌سازی در افغانستان

۱.۱ از احمد شاه درانی تا عبدالرحمن خان

ملت‌سازی در افغانستان با تاسیس حکومت احمد شاه درانی (۱۷۴۷) آغاز شد. با اینکه افغانستان به عنوان یک دولت سیاسی شکل گرفت، اما مفهوم ملت به معنای مدرن آن وجود نداشت و هویت‌ها بیشتر محلی و قومی بودند.

در دوره عبدالرحمن خان (۱۸۸۰–۱۹۰۱)، در طول قرن نوزده افغانستان به میدان رقابت‌های استعماری به خصوص روسیه و بریتانیا تبدیل شد، جنگ‌های بریتانیا و مردم افغانستان و قراردادهایی مانند گندمك در ١٨٧٩ باعث شدند كه مرز های كشور تا حدودی تعیین شوند، اما ملت سازی به معنی شكل‌گیری هویت ملی فراگیر هنوز به وقوع نپیوسته است. تلاش‌هایی برای تمرکز قدرت و تضعیف ساختارهای قبیله‌ای انجام شد، اما بیشتر مبتنی بر سلطه قومی وطنداران محترم پشتون‌ بود و هویت ملی فراگیر توسعه نیافت.

۱.۲ دوران اصلاحات امان‌الله خان

شاه امان‌الله نخستین رهبر افغان بود که کوشید با مدرن‌سازی نهادهای دولتی و ترویج آموزش، بنیان‌های هویت ملی را تقویت کند. اما این روند با مخالفت شدید ساختارهای قبیله‌ای و مذهبی روبه‌رو و در نهایت متوقف شد.

۱.۳ از ظاهر شاه تا دوره مجاهدین

دوره سلطنت ظاهر شاه (۱۹۳۳–۱۹۷۳) دوره‌ای از آرامش نسبی و توسعه نهادی بود، اما ملت‌سازی به دلیل تنوع قومی و ضعف نظام حزبی و سیاسی ناکام ماند.

دوره مجاهدین (۱۹۹۲–۱۹۹۶) و پس از آن، با فروپاشی ساختار دولت و تبدیل کشور به مناطق تحت حاکمیت‌های قومی-نظامی، روند ملت‌سازی را به عقب راند.

۱.۴ طالبان و جمهوری پس از بن

طالبان در دوره اول (۱۹۹۶–۲۰۰۱) تلاش کرد هویت اسلامی افراطی را جایگزین هویت ملی کند. با سقوط رژیم آن و تاسیس جمهوری اسلامی افغانستان در سال ۲۰۰۴، با حمایت جامعه جهانی تلاش‌هایی مجدد برای ملت‌سازی صورت گرفت، اما به دلیل فساد، قوم‌گرایی و مداخلات خارجی این تلاش‌ها نیز ناکام ماندند.

۲. تفاوت روند ملت‌سازی در افغانستان با کشورهای اروپایی

کشورهای اروپایی غالباً بر مبنای یک زبان و فرهنگ مشترک شکل گرفتند، اما افغانستان کشوری چندقومی با هویت‌های ریشه‌دار فرهنگی و زبانی است.

ساختارهای قبیله‌ای در افغانستان در نقطه مقابل دولت‌های متمرکز اروپایی هستند. در عین حال، برخلاف اروپا که فرایند سکولاریسم را تجربه کرد، دین نقش پررنگی در حیات عمومی و خصوصی در افغانستان بازی کرده است.

افغانستان برخلاف اروپا روند پیوسته ملت‌سازی را تجربه نکرده است که در این میان، جنگ‌های داخلی و مداخلات خارجی بر روند ملت‌سازی در افغانستان تاثیر مخرب داشته است.

۳. عناصر کلیدی ملت‌سازی در افغانستان

اسلام به عنوان عنصر وحدت‌بخش: در غیاب نهادهای ملی قوی، دین نقش پیونددهنده اقوام مختلف را ایفا کرده است.

زبان فارسی و پشتو: به عنوان زبان‌های رسمی، می‌توانند ابزار ارتباط و وحدت ملی باشند.

تاریخ مشترک مقاومت در برابر استعمار و مقاومت در برابر اشغالگران بخشی از هویت ملی افغانستان را تشكیل می‌دهد، مبارزات مشترك مردم ما علیه قدرت خارجی به تقویت همبستگی ملی كمك كرده است.

نظام آموزشی ملی: به عنوان ابزار انتقال ارزش‌های ملی می‌تواند نقش ایفا کند.

قانون اساسی دموکراتیک: چنین میثاقی بر برابری اقوام و حقوق شهروندی تاکید داشته که براثر آن همبستگی ملی تقویت می‌شود.

در عین حال، نقش رهبران سیاسی ملی‌گرا به جای رهبران قومی و فرقه‌ای، و همچنین سمبول‌ها و رسانه‌های ملی نیز نقش شایسته‌ای در این روند دارند.

۴. چالش‌های پیش‌روی ملت‌سازی در افغانستان

• نابرابری‌های تاریخی و قومی

• ضعف نهادهای مدنی و آموزش ملی

• قوم‌گرایی سیاسی

• فقر و بیکاری

• سلطه ساختارهای محلی و سنتی

• نبود اجماع سیاسی بر سر مفهوم ملت

۵. راهکارهای موفقیت در ملت‌سازی

۵.۱ ایجاد نظام سیاسی فراگیر

• طراحی سیستم حکومتی غیرمتمرکز و مشارکتی

• مشارکت واقعی تمام اقوام در نهادهای سیاسی و امنیتی

• انتخابات آزاد، نهادهای پاسخگو و شفافیت در حکومت‌داری

۵.۲ تضمین حقوق اقلیت‌ها و برابری جنسیتی

• به‌رسمیت شناختن زبان‌ها، مذاهب، و فرهنگ‌های قومی

• تضمین حقوق زنان در آموزش، کار و مشارکت سیاسی

۵.۳ توسعه اقتصادی و کاهش فقر

• سرمایه‌گذاری در زیرساخت، کشاورزی، صنعت و آموزش

• توان‌مندسازی مناطق محروم برای کاهش شکاف‌های قومی-منطقه‌ای

۵.۴ تقویت آموزش ملی و رسانه‌های همگرا

• تدوین کتاب درسی با محوریت هویت ملی مشترک

• حمایت از رسانه‌هایی که فرهنگ گفت‌وگو و وحدت ملی را ترویج می‌کنند.

۵.۵ بازنگری قانون اساسی

• کاهش تمرکز قدرت در راس دولت

٥.٦ ایجاد نظام نیمه‌فدرال یا غیرمتمرکز

نظام نیمه فدرال در افغانستان بر اساس واقعیت‌های تاریخی، تنوع قومی فرهنگی، مشكلات تمركز گرایی در گذشته و نیاز به مشاركت محلی طراحی باید شود . این مدل تركیبی از تجارب موفق جهانی ( مثل اسپانیا، بریتانیا، اندونیزیا) و اقتضائات خاص افغانستان باید باشد.

٥.٧ ایجاد یك هویت ملی فراگیر

یكی از مهم ترین اقدامات برای ملت سازی موفق، ایجاد و ترویج یك هویت ملی مشترك است. این هویت باید بر اساس ارزش‌های مشترك و نه قومیت‌ها یا مذاهب بنا شود. ملت‌سازی بر اساس قومی در بسیاری از كشورها سبب بی‌ثباتی و جنگ‌های داخلی شده است، سبب برتری جویی قومی می‌شود و یكنوع ناسیونالیسم انحصاری یا قومگرایی تبعیض آمیز را به وجود می‌آورد.

ناسیونالیسم انحصارطلب به سیاست‌هایی اشاره دارد كه به جای تلاش برای ایجاد هویت ملی فراگیر و همبستگی میان اقوام مختلف، برتری یك گروه قومی را در مقابل دیگران ترویج می‌دهد . این نوع نگرش منجر به تقسیم بندی و تضعیف وحدت ملی می‌شود.

قومگرایی تبعیض‌آمیز تاكید بر ویژگی‌های منحصر به فرد یك گروه قومی، ایجاد مرزهای متمایز بین ما و آن‌ها تمركز دارد كه در نهایت مانع از شكل‌گیری هویت یكپارچه می‌شود. در جوامع چند قومی، چند زبانه و چند فرهنگی، موضوع هویت ملی یكی از بنیادی‌ترین چالش‌های سیاسی اجتماعی است. اگر هویت ملی به گونه‌ای طراحی و تقویت شود كه تنها بازتاب دهنده فرهنگ، زبان، منافع یك گروه خاص باشد، نه تنها موجب انزجار و طرد دیگر گروه‌ها می‌گردد، بلكه بستر تعارضات قومی‌، بی‌اعتمادی و حتی فرو پاشی ملی را نیز فراهم می‌آورد. در مقابل هویت ملی فراگیر بستری برای همزیستی، ثبات سیاسی و انسجام اجتماعی فراهم می‌سازد.

هویت ملی فراگیر به معنی هویتی است كه تمام اجزای متكثر جامعه ( اقوام، زبان‌ها، مذاهب و گروه‌های اجتماعی را در بر می گیرد. در چنین رویكردی، ملیت نه یكنوع نژاد یا زبان خاص، بلكه تابعیت سیاسی و اشتراك در سرنوشت ملی است. اهمیت هویت ملی فراگیر در جوامع چند قومی جوامعی كه دارای ساختار قومی و فرهنگی متنوع هستند، تنها زمانی می توانند به وحدت ملی دست یابند كه هویت ملی احساس تعلق مشترك، در میان تمام گروه‌ها ایجاد كند.

در صورت طرد گروه‌ها از دایره هویت ملی، مشروعیت حكومت كاهش یافته و نافرمانی سیاسی، شورش و تجزیه‌طلبی تقویت می‌شود . تبعیض‌زدایی، فراگیرسازی هویت ملی موجب كاهش تعارضات قومی و تقویت همكاری بین گروه‌ها می‌شود .

٥.٨ حاكمیت قانون

حاكمیت قانون و بر قراری عدالت اجتماعی از دیگر عوامل كلیدی ملت‌سازی است. باید همه شهروندان حس كنند كه در برابر قانون برابر هستند و عدالت در جامعه برقرار است که برای این منظور باید یك سیستم قضایی مستقل و كارامد ایجاد شود كه بر مبنای قوانین عادلانه و بیطرفانه عمل كند.

حل و فصل مسالمت‌آمیز درگیری‌های قومی، مذهبی و سیاسی یكی از بزرگترین چالش‌ها برای ملت‌سازی در افغانستان است. به این منظور، باید یك فرایند صلح پایدار بر اساس گفت‌وگوهای فرا گیر میان تمام اقوام و گروه‌های سیاسی به وجود آید، حل اختلافات از طریق دیالوگ ملی و ایجاد یك روند آشتی ملی می‌تواند به كاهش تنش‌ها و تقویت حس وحدت ملی كمك كند.

٥.٩ همكاری‌های بین المللی و تعامل با جهان

افغانستان نیازمند همكاری‌های بین‌المللی برای توسعه اقتصادی و ملت‌سازی است. كشورهای همسایه و قدرت‌های جهانی می‌توانند نقش مهمی در این فرایند ایفا كنند. همكاری‌های اقتصادی، آموزشی، دیپلوماتیك با كشورهای دیگر، نهادهای بین االمللی می‌تواند به تقویت نهادهای داخلی، افزایش ثبات در افغانستان كمك كنند. برای موفقیت در تعاملات جهانی افغانستان باید سیاست خارجی متوازن و همكاری محوری را در پیش گیرد كه مبتنی بر منافع ملی و حفظ استقلال كشور باشد.

در آخر،ملت‌سازی در افغانستان نیازمند تحولی ساختاری در نظام سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. اگرچه گذشته پر از چالش بوده، اما آینده می‌تواند با درک واقع‌بینانه از تفاوت‌ها، احترام به تنوع، و تقویت مشارکت فراگیر، به سمت یک هویت ملی پایدار هدایت شود. موفقیت در این مسیر در گرو اراده سیاسی، رهبری خردمندانه و حمایت ملی و بین‌المللی است.