سازمان ملل: امسال ۲.۸ میلیون افغان از ایران و پاکستان اخراج شدند
کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل اعلام کرد که در سال ۲۰۲۵، دستکم ۲.۸ میلیون مهاجر افغان از ایران و پاکستان به افغانستان بازگشتند.
براساس این گزارش، ۱.۸ میلیون افغان از ایران و ۹۳۰ هزار مهاجر از پاکستان اخراج شدهاند.
کمیساریای عالی ملل متحد در امور پناهندگان جمعه، ۲۸ قوس در گزارش سالانه خود نوشت ۶۷ درصد از مهاجران بهطور اجباری از ایران و پاکستان اخراج شدند. به گزارش این سازمان، میزان اخراج مهاجران افغان از این دو کشور نسبت به پارسال ۶۲ درصد افزایش یافت.
بیشترین تعداد بازگشتکنندگان در ماه جولای، در اوج اخراجها از ایران ثبت شد. در این ماه حدود ۳۷۳ هزار مهاجر اخراج شدند.
کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل بار دیگر ابراز نگرانی کرد که بسیاری از بازگشتکنندگان افغان به ویژه زنان و دختران با توجه به وضعیت فعلی حقوق بشری در افغانستان تحت تسلط طالبان، با «خطرات جدی حفاظتی» روبهرو اند.
گزارش میافزاید که بهرغم نگرانیهای حفاظتی، روند اخراج افغانها از تاجیکستان نیز امسال ادامه یافت و دستکم هزار و ۷۰۰ مهاجر از این کشور اخراج شدند.
استراتیژی جدید امنیت ملی ایالات متحده امریکا، نه تنها یک سند سیاستگذاری، بلکه بیانیهای آشکار از تغییر نگاه واشنگتن به جهان، تهدیدها و اولویتها است.
در این سند که با شعار «نخست امریکا» و تمرکز بر امنیت داخلی، مهار مهاجرت، رقابت با چین و تثبیت نیمکره غربی تنظیم شده، افغانستان بهطور کامل غایب است؛ نه بهعنوان تهدید، نه شریک و نه حتی یک مسئله حاشیهای.
این غیبت، بیش از هر چیز دیگر نشان میدهد که افغانستان از منظر رسمی امریکا، دیگر بخشی از معادله امنیت ملی نیست. اما پرسش اساسی این است: آیا حذف افغانستان از سند به معنای پایان اهمیت آن است، یا آغاز مرحله تازهای از بیتفاوتی رسمی و کنترول پنهان؟
تغییر پارادایم سیاست خارجی امریکا
در دو دهه گذشته، افغانستان یکی از پرهزینهترین و در عین حال نمادینترین پروژههای سیاست خارجی امریکا بود. از «جنگ علیه ترور» تا دولتسازی، از آموزش ارتش افغانستان تا ترویج دموکراسی، واشنگتن افغانستان را در قلب سیاست امنیتی خود قرار داده بود. اما استراتیژی جدید نشان میدهد که این رویکرد جای خود را به واقعگرایی سخت، امنیتمحور و درونگرا داده است. در این چارچوب جدید، دولت ترامپ آشکارا اعلام میکند که امریکا دیگر مسئول «نجات جهان» نیست، بلکه باید از مرزها، اقتصاد، هویت و شهروندان خود محافظت کند. همانگونه که ترامپ بارها تأکید کرده است: «ما دیگر نمیخواهیم مشکلات جهان سومی را به داخل امریکا وارد کنیم».
افغانستان چرا از اولویت خارج شد؟
عوامل متعددی در این حذف نقش داشتهاند. نخست، فروپاشی کامل دولت جمهوری افغانستان و بازگشت طالبان که از نگاه واشنگتن مهر تأییدی بر شکست پروژه دولتسازی بود. دوم، نبود یک نیروی سیاسی منسجم و قابل اتکا در میان اپوزیسیون افغانستان که بتواند حمایت پایدار قدرتهای جهانی را جلب کند. سوم، جابجایی تمرکز امریکا به رقابتهای بزرگتر؛ جنگ اوکراین، تهدید چین، تایوان، بحرانهای اقتصادی و مهاجرتی داخلی.افزون بر این، استقلال نسبی انرژی امریکا و کاهش وابستگی به خاورمیانه و پیرامون آن، سبب شده افغانستان دیگر نقش حیاتی در معادلات انرژی و امنیت جهانی نداشته باشد. در چنین شرایطی، افغانستان از یک «اولویت استراتیژیک» به یک «پرونده مهارپذیر» تنزل یافته است.
ناتوانی مخالفان طالبان در خلق روایت همراستا با منافع ملی امریکا
یکی از عوامل کمتر گفتهشده اما تعیینکننده در حذف افغانستان از اولویتهای سیاست خارجی امریکا، ناتوانی جریانهای مخالف طالبان در ارائه یک روایت سیاسی و امنیتی منسجم، واقعگرایانه و قابل فهم برای واشنگتن است. در جهانی که سیاست خارجی بر اساس منافع ملی، هزینه–فایده و تهدیدهای ملموس تعریف میشود، صرف مخالفت اخلاقی با طالبان یا تکرار گفتمانهای کلی درباره دموکراسی و حقوق بشر، برای جلب توجه امریکا کافی نیست.
مخالفان طالبان، چه در داخل افغانستان و چه در تبعید، تاکنون نتوانستهاند پاسخ روشنی به این پرسش کلیدی سیاستگذاران امریکایی بدهند: «جایگزین طالبان چیست و این جایگزین چگونه منافع امنیتی امریکا را تأمین میکند؟» نبود پاسخ روشن به این پرسش، باعث شده است که واشنگتن طالبان را نه بهعنوان شریک، بلکه بهعنوان یک «واقعیت ناگزیر و قابل مدیریت» بپذیرد و در مقابل، اپوزیسیون افغانستان را فاقد وزن عملیاتی ببیند.
بخش بزرگی از روایت مخالفان طالبان همچنان در چارچوب گفتمانهای پیشا–۲۰۲۱باقی مانده است؛ گفتمانهایی که بر ارزشها، احساسات تاریخی و مطالبات اخلاقی استوارند، اما کمتر به دغدغههای محوری امریکا—مانند مهار تروریسم فرامرزی، کنترول مهاجرت، رقابت با چین و هزینههای مداخله—پاسخ میدهند. در حالی که استراتیژی جدید امنیت ملی امریکا آشکارا اعلام میکند که واشنگتن دیگر به پروژههای «ملتسازی» علاقهای ندارد، بسیاری از مخالفان طالبان همچنان بر همان زبان و انتظارات گذشته سخن میگویند.
افزون بر این، پراکندگی سیاسی، اختلافات شخصی و نبود ساختار رهبری واحد در میان مخالفان طالبان، هرگونه تلاش برای خلق یک روایت معتبر را تضعیف کرده است. از دید نهادهای تصمیمساز امریکایی، اپوزیسیونی که حتی در تعریف اولویتهای خود به اجماع نمیرسد، نمیتواند شریک قابل اتکایی برای مدیریت یک بحران پیچیده امنیتی باشد.
در نتیجه، خلأ روایت جایگزین، عملاً به نفع طالبان تمام شده است. طالبان، با وجود عدم مشروعیت بینالمللی، دستکم یک پیام ساده و قابل فهم برای امریکا دارند: «ما از خاک افغانستان علیه شما تهدید ایجاد نمیکنیم.» در نبود یک روایت قویتر و منسجمتر از سوی مخالفان، این پیام—هرچند شکننده و مشروط—برای واشنگتن کفایت کرده است.
تا زمانی که مخالفان طالبان نتوانند روایتی بسازند که همزمان واقعگرایانه، امنیتمحور و همسو با منافع ملی امریکا باشد، افغانستان در حاشیه سیاست خارجی واشنگتن باقی خواهد ماند. این روایت باید فراتر از اعتراض اخلاقی، به زبان منافع، هزینهها و تهدیدها سخن بگوید؛ زبانی که سیاستگذاران امریکایی با آن تصمیم میگیرند.
ادریس رحمانی، کارشناس روابط بینالملل مقیم ایالات متحده امریکا، به افغانستان اینترنشنال گفت که امریکا در سیاست خارجی خود بر یک افق کلان و جهانی تمرکز دارد و افغانستان دیگر آن منطقه خاصی نیست که واشنگتن بخواهد توجه بنیادی و محوری خود را به آن معطوف سازد. به باور او، سیاست خارجی امریکا امروز نه بر یک کشور، بلکه بر مجموعهای از تحولات پیچیده و درهمتنیده جهانی متمرکز است.
رحمانی تأکید میکند که وضعیت جهان بهطور کلی در حال بیثباتی، نوسان و دگرگونیهای پیدرپی است و ایالات متحده ناگزیر است در این تحولات نقش فعال داشته باشد و منافع سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود را در سطوح مختلف دنبال کند. در چنین شرایطی، تمرکز طولانیمدت بر یک بحران مشخص، برای واشنگتن نه عملی است و نه با اولویتهای جدید آن همخوانی دارد.
به گفته این کارشناس، امریکا از سال ۲۰۱۴ بهتدریج و بر اساس محاسبات منافع سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود، توجه و حضورش در افغانستان را کاهش داد و این روند سرانجام در سال ۲۰۲۱ با پایان ماموریت نظامی و خروج کامل نیروهای امریکایی از این کشور به اوج خود رسید.
سیاست امنیتی جدید و پیوند آن با مهاجرت
نکته کلیدی در استراتیژی جدید امنیت ملی امریکا، امنیتیسازی مهاجرت است؛ جایی که مرزها، مهاجران و پناهجویان بهعنوان تهدید بالقوه امنیت ملی تعریف میشوند. در همین چارچوب، دونالد ترامپ در سخنرانی جنجالی خود در پنسیلوانیا، کشورهایی چون افغانستان، هائیتی و سومالیا را «جهنم» توصیف کرد و گفت: «ما نمیخواهیم مهاجران از این کشورها بیایند؛ ترجیح میدهم از کشورهایی مثل سویدن، دنمارک و ناروی مهاجر بپذیریم.» این نگاه، صرفاً یک اظهارنظر سیاسی نیست، بلکه بازتاب مستقیم سیاست رسمی دولت است. تنها یک هفته پس از این سخنان، ایالات متحده اعلام کرد که تمام درخواستهای مهاجرتی، گرینکارت و شهروندی افغانها و شهروندان ۱۸ کشور دیگر را متوقف کرده است؛ کشورهایی که همگی غیراروپاییاند.
افغانها در مرکز فشار امنیتی
افغانها در این سیاست جدید، بهگونهای خاص هدف قرار گرفتهاند. پس از حمله مرگبار در واشنگتن که در آن رحمانالله لکنوال، پناهجوی ۲۹ ساله افغان، بهعنوان مظنون بازداشت شد، دولت ترامپ از این رویداد بهعنوان مبنای تشدید سیاستهای ضد مهاجرتی استفاده کرد. یادداشتهای رسمی حکومت، این حادثه را دلیلی برای بازبینی گسترده تمام پروندههای مهاجران افغان دانستند.
در نتیجه، صدور ویزا، بررسی پناهندگی، تمدید اقامت دایم و حتی روند اعطای تابعیت به افغانها متوقف شد. حدود ۱۹۰ هزار افغان که پس از سقوط حکومت پیشین به امریکا آمدهاند، اکنون با آیندهای نامعلوم روبهرو هستند. حتی دارندگان اسناد قانونی نیز دیگر احساس مصونیت نمیکنند.
وزارت امنیت داخلی امریکا در بیانیهای شدیدالحن مدعی شد که برنامههای انتقال بشردوستانه در دوران حکومت پیشین، «افراد بررسینشده، از جمله تروریستها» را وارد امریکا کرده است؛ ادعایی که به باور بسیاری از نهادهای حقوق بشری، اغراقآمیز و سیاسی است.
افغانستان؛ از مسئله ژئوپولیتیکی تا تهدید مهاجرتی
در این چارچوب جدید، افغانستان دیگر نه بهعنوان یک بحران انسانی یا ژئوپولیتیکی، بلکه عمدتاً بهعنوان منبع تهدید مهاجرتی و امنیتی دیده میشود. این تغییر نگاه، پیامدهای عمیقی دارد: افغانستان از دستور کار دیپلماسی خارج میشود، اما افغانها در داخل و خارج کشور، بهعنوان مسئله امنیت داخلی امریکا باقی میمانند.در واقع، حذف افغانستان از استراتیژی امنیت ملی، همزمان با حضور پررنگ افغانها در سیاست مهاجرتی امریکا رخ داده است؛ حضوری که نه از سر همدلی، بلکه در قالب محدودیت، نظارت و اخراج تعریف میشود.
جمعبندی
استراتیژی جدید امنیت ملی ایالات متحده امریکا بهروشنی نشان میدهد که افغانستان دیگر در مرکز سیاست خارجی و محاسبات رسمی امنیت ملی واشنگتن قرار ندارد. حذف کامل افغانستان از این سند، نه یک غفلت اداری، بلکه بازتاب یک تصمیم آگاهانه و تغییر عمیق در اولویتهاست؛ تغییری که در آن امریکا تمرکز خود را از بحرانهای دوردست و پرهزینه، به امنیت داخلی، مهار مهاجرت، رقابت قدرتهای بزرگ و تثبیت حوزه نفوذ مستقیم خود معطوف کرده است.
با این حال، کنار گذاشتهشدن افغانستان از اسناد رسمی به معنای پایان تأثیر این کشور بر سیاست امریکا نیست. برعکس، افغانستان از یک مسئله خارجی به یک چالش داخلی برای ایالات متحده تبدیل شده است؛ چالشی که عمدتاً در قالب مهاجرت، امنیت مرزها و نگرانیهای ضدتروریستی بازتعریف شده است. افغانها دیگر نه بهعنوان قربانیان یک جنگ طولانی، بلکه اغلب بهمثابه «ریسک امنیتی بالقوه» در گفتمان رسمی دولت امریکا ظاهر میشوند؛ روایتی که پیامدهای انسانی و حقوقی گستردهای بهدنبال داشته است.
در این معادله جدید، طالبان نه شریک راهبردیاند و نه متحد، بلکه یک واقعیت حاکم و قابل مدیریت تلقی میشوند؛ واقعیتی که تا زمانی که تهدید مستقیم و فرامرزی علیه منافع امریکا ایجاد نکند، در حاشیه توجه باقی خواهد ماند. هدف اصلی واشنگتن دیگر تغییر نظام سیاسی افغانستان یا سرمایهگذاری بر آینده آن نیست، بلکه مهار تهدیدها، جلوگیری از موجهای جدید مهاجرت و حفظ امنیت داخلی امریکا است. این رویکرد، افغانستان را به یک پرونده سرد، کمهزینه و عمدتاً امنیتی تقلیل داده است.
در این میان، ناتوانی مخالفان طالبان در خلق یک روایت منسجم، واقعگرایانه و همراستا با منافع ملی امریکا نیز نقش مهمی در بهحاشیهرفتن افغانستان ایفا کرده است. مخالفان طالبان نتوانستهاند بدیلی معتبر ارائه کنند که از منظر واشنگتن، نه صرفاً اخلاقی، بلکه عملی، کمهزینه و امنیتمحور باشد. نبود اجماع سیاسی، پراکندگی رهبری و اصرار بر گفتمانهای گذشته، باعث شده است که صدای اپوزیسیون افغانستان در میان اولویتهای جدید امریکا شنیده نشود و خلأ روایت، عملاً به نفع طالبان تمام شود.
در نتیجه، افغانستان امروز در وضعیتی پارادوکسیکال قرار دارد: غایب در استراتیژیهای رسمی، اما حاضر در پیامدهای امنیتی، مهاجرتی و انسانی سیاست جهانی. آینده این کشور، بیش از هر زمان دیگر، نه به تصمیمهای واشنگتن، بلکه به تحولات درونی افغانستان، شکلگیری یک بدیل سیاسی قابل اعتماد، و توان جامعه جهانی برای بازتعریف مسئولیتهای اخلاقی و امنیتی خود وابسته است. تا زمانی که این متغیرها تغییر نکنند، افغانستان همچنان در حاشیه نظم جهانی باقی خواهد ماند؛ حضوری خاموش در اسناد، اما پرهزینه در واقعیت.
شوکت میرضیایف، رئیسجمهور اوزبیکستان در بخشی از سخنرانیاش در اولین اجلاس «آسیای میانه - جاپان» در شهر توکیو، بر ثبات در افغانستان تاکید کرد.
او گفت همکاری مشترک به بهبود زندگی مردم و وضعیت افغانستان کمک خواهد کرد.
اجلاس آسیای میانه و جاپان روزهای جمعه و شنبه ۱۹ و ۲۰ دسامبر در توکیو برگزار شد.
این رویداد، گفتوگویی چندجانبه بین پنج کشور آسیای میانه؛ اوزبیکستان قزاقستان، قرغیزستان، تاجیکستان و ترکمنستان . جاپان است و هدف اصلی آن گسترش همکاریهای متقابل و مسائل منطقهای است.
امنیت و ثبات منطقه، گسترش همکاری و هماهنگی و مبارزه با تروریسم و جرایم سازمانیافته از جمله موضوعاتی است که در دستور کار این نشست بوده است.
شوکت میرضیایف با اعلام اینکه متحد کردن تلاشها برای حفظ صلح و تقویت ثبات از اهمیت ویژهای برخوردار است، افزود: افغانستان همچنان یک حوزه کلیدی همکاری ما است.
رئیسجمهور اوزبیکستان خاطرنشان کرد که خواست او دیدن افغانستان در صلح، ثبات و تمرکز بر توسعه سازنده است.
او در عین حال از کمکهای جاپان به افغانستان قدردانی کرد.
رهبری اوزبیکستان گفت: «ما از موضع ثابت جاپان که سالهاست در میان اهداکنندگان و شرکای پیشرو در حمایت از مردم افغانستان باقی مانده است، بسیار قدردانی میکنیم.»
میرضیایف ادامه داد: «من مطمئن هستم که اقدامات مشترک و مشارکتهای مشترک ما به بهبود زندگی، توسعه اجتماعی - اقتصادی و زیرساختی و مشارکت فعال افغانستان در پروژههای اقتصادی منطقهای کمک خواهد کرد.»
سفارت جاپان در افغانستان روز گذشته اعلام کرد که این کشور ۱۹.۵ میلیون دالر کمک بشردوستانه به نیازمندان در فغانستان اختصاص داده است. این سفارت گفت که امیدوار است این کمک بتواند تغییری در زندگی افغانهای آسیبپذیر ایجاد کند.
اوزبیکستان هرچند مانند دیگر کشورها ( به جز روسیه) طالبان را به رسمیت نمیشناسد، اما روابط گسترده دیپلوماتیک و اقتصادی با اداره طالبان دارد.
شوکت میرضیایف اغلب در نشستهای منطقهای و بینالمللی به افغانستان اشاره میکند و ثبات در این کشور را به نفع آسیای میانه میداند.
اطلاعاتی به افغانستان اینترنشنال رسیده که نشان میدهد شهرداری طالبان در کابل قصد دارد چمن حضوری را به بازار کهنهفروشی تبدیل کند. چمن حضوری از مکانهای قدیمی و شناختهشده تفریحی کابل است که در سالهای گذشته بهعنوان ورزشگاه نیز مورد استفاده قرار میگرفت.
مقامات طالبان تاکنون بهگونه رسمی درباره سرنوشت چمن حضوری اظهار نظر نکردهاند.
در ماه حوت سال گذشته تلویزیون دولتی طالبان اعلام کرد که وزارت شهرسازی نشستی را جهت «مشخص کردن سرنوشت ملکیت چمن حضوری» برگزار کرده و قرار است طرحی را به هبتالله آخندزاده رهبر طالبان برای نهاییسازی بفرستد.
از آن زمان تاکنون هیچ بیانیه رسمی درباره این تصمیم منتشر نشده است.
طالبان در سالهای اخیر شماری از مکانهای فرهنگی و ورزشی را به ساحات تجاری تبدیل کرده است.
تازهترین نمونه آن، تخریب سینمای قدیمی آریانا است که روز چهارشنبه انجام شد و مقامات طالبان اعلام کردند به جای آن یک مرکز تجاری ساخته خواهد شد.
چمن حضوری در چند کیلومتری ارگ و دریای کابل موقعیت دارد و قدمت آن به قرن شانزدهم میلادی میرسد.
بابرشاه، بنیانگذار امپراتوری مغول در هند، در کتاب «بابرنامه» از زیباییهای این منطقه یاد کرده است. این مکان در گذشته یکی از مراکز تفریحی مهم کابل بود و در دورههایی بهعنوان ورزشگاه نیز استفاده میشد.
رژه ورزشکاران در چمن حضوری در دهه ۱۹۳۰، همزمان با برافراشته شدن پرچم کمیته ملی المپیک افغانستان برگزار میشد.
در زمان حکومت داکتر نجیبالله، جشنهای بزرگ، کنسرتها، مسابقات ورزشی و برنامههای تفریحی در چمن حضوری برگزار میشد. اما در جریان جنگهای داخلی میان گروههای جهادی، این محل به هدف نظامی تبدیل شد و در دوره اول طالبان نیز در آن مجازاتهای علنی انجام میشد.
به گزارش خبرگزاری دولتی روسیه، عاملان حمله مرگبار پارسال به تالار کروکوس در حومه مسکو، آموزشهای ویژه را در خارج از روسیه، از جمله در ترکیه و افغانستان سپری کرده بودند. طبق گزارش، مهاجمان آموزشهای تخصصی دیده بودند و توانایی حرفهای در استفاده از سلاح داشتند.
بر اساس این گزارش که روز جمعه ۱۹ دسامبر منتشر شد، یک منبع از دادگاه نظامی حوزه غرب دوم روسیه این موضوع را به تاس تائید کرده است.
یکی از افراد دخیل در روند رسیدگی قضایی در این دادگاه نظامی گفت همه عاملان این حمله آموزشهای تخصصی دیده بودند و تواناییهای حرفهای در استفاده از سلاح داشتند.
به گفته این منبع، شمسالدین فریدونی، یکی از متهمان، در جریان بازجویی در دادگاه توانایی بالایی در تیراندازی با سلاح از خود نشان داده است. همچنین این احتمال مطرح شده که برای اجرای این حمله، دو گروه عملیاتی جداگانه آماده شده و سپس با یکدیگر یکجا شدهاند. این منبع افزوده است که خود متهمان این ادعاها را رد کردهاند.
در گزارش تاس آمده است که فریدونی قرار بود از طریق مسیرهای کوهستانی از یک پایگاه در ترکیه به افغانستان منتقل شود تا به داعش خراسان بپیوندد، اما بهدلیل بسته بودن این گذرگاهها در فصل زمستان، از او خواسته شد در عملیات کروکوس شرکت کند.
بر بنیاد اطلاعات ارائهشده، فریدونی وظیفه گردآوری سایر مهاجمان در داخل روسیه، شناسایی محل تالار کروکوس، خرید موتر برای جابهجایی افراد دخیل و دریافت سلاح را بر عهده داشته است. در جریان بازجوییهای اولیه، او گفته است که قصد کشتن کودکان را نداشتهاند، اما به گفته مقامهای قضایی روسیه، شواهد گردآوریشده با این ادعا همخوانی ندارد.
در ادامه این گزارش آمده است که سازماندهندگان حمله به مهاجمان وعده پرداخت یک میلیون روبل روسی داده بودند و پس از اجرای حمله، آنها به سمت اوکراین حرکت کردند تا در آنجا این پول پرداخت شود.
این حمله در ۳ حمل سال گذشته در حومه مسکو رخ داد.
عاملان حمله چهار فرد مسلح بودند که قبل از اجرای کنسرت، به جمعیت تیراندازی کردند، سپس سالن را آتش زدند.
در این حادثه تروریستی ۱۴۹ نفر کشته و بیش از ۶۰۰ نفر زخمی شدند.
این حمله یکی از مرگبارترین حملات تروریستی در دهههای اخیر در روسیه بوده است.
داعش مسئولیت این حمله را بر عهده گرفت.
دادگاه عاملان این حمله نیز از تابستان امسال با حضور متهمان آغاز شد و چهار مظنون اصلی که در زمان حمله دستگیر شده بودند، در دادگاه حضور یافتند.
در پی انتشار گزارش افغانستان اینترنشنال، سخنگوی والی طالبان در هرات نیز جانباختن شماری از مهاجران را هنگام عبور از مرز ایران تایید کرد. محمدیوسف سعیدی گفت سه شهروند افغانستان در مرز کهسان هنگام تلاش برای «مهاجرت غیرقانونی به ایران» جان باختهاند.
پیشتر منابع محلی در هرات به افغانستان اینترنشنال گفته بودند که گروهی از مهاجران افغان در مسیر رفتن به ایران، در داخل خاک این کشور و بر اثر موج شدید سرما جان باختهاند.
به گفته این منابع، اجساد دستکم ۱۵ نفر به ولسوالیهای کهسان و ادرسکن ولایت هرات منتقل شده است.
با این حال، سخنگوی والی طالبان در هرات روز جمعه، ۲۶ قوس در گفتوگو با خبرگزاری باختر، رسانه تحت اداره طالبان، آمار جانباختگان را فقط سه نفر اعلام کرد و گفت آنها در تلاش برای رفتن غیرقانونی به ایران جان باختند. او افزود که بررسیها در این مورد جریان دارد و مسئولان محلی و تیمهای امدادی برای کمک به آسیبدیدگان، اقدامات لازم را روی دست گرفتهاند.
افغانستان اینترنشنال پیشتر با یکی از مهاجران افغان که از سردخانههای مزار شهدا و سردخانه شفاخانه تایباد در استان خراسان رضوی ایران دیدن کرده بود، گفتوگو کرده است. به گفته این فرد، شمار جانباختگان مهاجران افغان به بیش از ۴۰ نفر میرسد.
منابع همچنین گفتهاند که شماری از مهاجران افغان در امتداد مرز ایران ناپدید شدهاند. به گفته آنها، در روزهای اخیر صدها نفر از شهروندان افغانستان برای رفتن به ایران راهی مرز شدهاند، اما در مسیر با موج شدید سرما روبهرو شدهاند.
بر اساس این گزارشها، این مهاجران تلاش داشتند از مسیرهای غیررسمی و قاچاقی از اسلامقلعه وارد تایباد ایران شوند. وضعیت هوا در مناطق مرزی برفی، بارانی و بهشدت سرد گزارش شده است. منابع میگویند خانوادههای قربانیان برای یافتن اجساد عزیزانشان سرگرداناند.
تا اکنون آمار دقیق قربانیان این رویداد مشخص نیست. طالبان در ماههای اخیر از بازداشت صدها افغان به اتهام تلاش برای مهاجرت غیرقانونی به ایران خبر داده است. پس از اخراج گسترده مهاجران افغان از ایران و محدودیت در روند صدور ویزا، شماری از شهروندان کشور ناچار شدهاند از مسیرهای قاچاقی و پرخطر خود را دوباره به ایران برسانند.