یک مقام گروه بینالمللی بحران: وقتش رسیده است که امریکا با طالبان همکاری کند
لورل میلر، مدیر برنامه اسیا در گروه بینالمللی بحران در مقالهای که برای نیویورک تایمز نوشته است، میگوید طالبان هرگز در مورد حقوق زنان سیاستی مطابق با ارزشهای غربی در پیش نخواهد گرفت، اما امریکا و متحدانش چارهای جز همکاری با حکومت این گروه ندارند.
خانم میلر در شروع این مقاله نوشته است که ایالات متحده پس از خروج نیروهایش از افغانستان انتخاب سختی در پیش دارد: اجازه دهد اداره تحت کنترل طالبان فرو بپاشد یا با دشمن پیشین خود همکاری کند.
خانم میلر میگوید از چهار ماه پیش که آخرین پرواز نظامی امریکا کابل را ترک کرد، دولت بایدن هنوز تصمیم روشنی درباره افغانستان نگرفته است. او میگوید زمان رو به اتمام است.
مذیر برنامه آسیا در گروه بینالمللی بحران میگوید برای جلوگیری از یک دولت شکستخورده، امریکا باید شوکران همکاری با حکومت تحت رهبری طالبان را سر کشد.
او مینویسد که توسل جستن به تحریم و منجمد کردن کمکها، این واقعیت را که اکنون طالبان در قدرتاند، تغییر نمیدهد، اما سقوط خدمات عمومی تحلیل رفتن اقتصاد و معیشت افغانها را حتمی میکند.
خانم میلر در این مقاله میافزاید که چنین حالتی به نفع غرب که بیست سال در افغانستان سرمایه گذاری کرده نیست. او بر این باور است که یک دولت شکستخورده، عرصه مناسبی برای رشد گروههای افراطی خواهد بود و فضای کمی برای غرب برای همکاری با حکومت هر چقدر ناقص کنونی، برای جلوگیری از تهدیدهای بیشتر باقی میگذارد.
در این مقاله در نیویورک تایمز آمده است: شمارش معکوس فاجعه انسانی در افغانستان شروع شده است: اقتصاد مبتنی بر پول نقد رو به فروپاشی است، گرسنگی و سوء تغذیه در حال افزایش است، کارمندان دولت عمدتاً معاش نمیگیرند و خدمات ضروری در حال از بین رفتن است.
خانم میلر میگوید جای تعجب نیست که امریکا و متحدانش به ورود طالبان به عرصه قدرت با اقدامات تنبیهی پاسخ دادند: توقف جریان کمکهایی که برای سه چهارم هزینههای عمومی پرداخت میشد، مسدود کردن داراییهای افغانستان در خارج، قطع ارتباط این کشور با سیستم مالی جهانی و حفظ تحریمها علیه طالبان، اکنون کل دولت تحت اداره طالبان را مجازات میکند.
به گفته لورل میلر، این روشی است که واشنگتن معمولاً سعی میکند رژیمهای غیر قانونی را مجازات کند. اما نتیجه برای غیرنظامیان فاجعهبار بوده است.
خانم میلر در ادامه مینویسد که خشکسالی های ویرانگر، همهگیری کرونا و همچنین بیکفایتی طالبان در حکومت، همگی در ایجاد آنچه ممکن است بدترین بحران انسانی در جهان باشد، نقش داشتهاند.
اما نویسنده مقاله نیویورک تایمز متعقد است که گامهای سریع غرب برای منزوی کردن رژیم جدید باعث فروپاشی افغانستان شد. این امر بهویژه به این دلیل بود که کشورهایی که کمکرسانی را متوقف کردند، در این ۲۰ سال کاری نکردند تا این حکومت روی پای خود بیاستد.
مدیر برنامه آسیا در گروه بینالمللی بحران میگوید انزوا سریع و آسان انجام شد و هیچ هزینه یا تلاش سیاسی لازم نداشت.
او میافزاید با به صدا درآمدن هشدارهای روزافزون از سوی سازمانهای امداد، امریکا و سایر کشورهای غربی گامهایی را برای کمک به افغان ها برداشتند. بودجه برای کمکهای اضطراری ارایه شده توسط سازمان ملل و سازمانهای امدادرسان افزایش یافت. واشنگتن بیشترین سهم را گرفت که نزدیک به ۴۷۴ میلیون دالر در سال ۲۰۲۱ ارایه کرده است.
امریکا همچنین به تدریج محدودیتها در مورد کمکهای بشردوستانه را کاهش داد و رهبری شورای امنیت را برای صدور معافیتهایی از طرف سازمان ملل بر عهده گرفت.
اما به باور خانم میلر این اقدامات کافی نیست. کمک غذایی، حمایت از مراقبتهای صحی و دیگر انواع محدود کمکهای ارایه شده تنها تا آنجا پیش میرود که شرایط وخیم غیرنظامیان افغان را کاهش دهد.
احیای بخش خدمات عمومی با حداقل کارکرد و جلوگیری از فروپاشی اقتصادی افغانستان مستلزم رفع محدودیتها بر تجارت عادی و کاهش ممنوعیت کمک به دولت طالبان است. بدون این اقدامات، امید کمی وجود دارد که کمکهای بشردوستانه بتواند چیزی بیش از یک مُسکن باشد.
نویسنده مقاله معتقد است اگر این تحریمها باقی بماند، وابستگی مستمر به کمکهای امدادی اجتنابناپذیر میشود، زیرا دور زدن اداره طالبان باعث از بین رفتن نهادهای حکومتی میشود.
به اعتقاد خانم میلر امریکا باید میان طالبان به عنوان شورشیان سابق و حکومتی که اکنون تحت کنترل آنهاست، تمایز قایل شود.
این تفاوت گذاری با شروع به لغو تحریمها علیه طالبان به عنوان یک گروه آغاز می شود.
البته خانم میلر میگوید تحریمها علیه برخی افراد و تحریم تسلیحاتی این گروه باقی بماند. اما تأمین مالی کارکردهای خاص دولتی در زمینههایی مانند توسعه روستایی، کشاورزی، برق و حکومت محلی و بازگرداندن عملیات بانک مرکزی برای اتصال مجدد افغانستان به سیستم مالی جهانی باید امکان پذیر شود.
مدیر برنامه آسیا در گروه بینالمللی بحران معتقد است که حمایت از خدمات عمومی به ویژه مهم است زیرا نه تنها افغانها به این خدمات نیاز دارند، بلکه حکومت نیز بزرگترین کارفرمای کشور است.
خانم میلر در این مطلب برای نیورک تایمز مینویسد برداشتن این گامها منافع غرب را نیز تامین میکند. این امر به جلوگیری از مهاجرت فزاینده از کشور و جلوگیری از افزایش تولید مواد مخدر غیرقانونی توسط افغانهایی که از درآمد ناامیدند، کمک خواهد کرد. همچنین میتواند حداقل فرصت محدودی برای طالبان ایجاد کند تا با ایالات متحده برای سرکوب تهدیدهای تروریستی وابسته به دولت اسلامی (داعش) در افغانستان و سایر گروهها همکاری کنند.
خانم میلر در ادامه مینویسد که افغانستان بدون شک تحت کنترل طالبان فقیرتر از سالهای اخیر خواهد بود و هیچ کشوری کمکهای خود را به اندازه که برای حکومت قبلی میداد، بازنمیگرداند.
او میافزاید که نگرانیهای حکومتهای غربی مبنی بر اینکه چنین اقداماتی میتواند جایگاه طالبان را تقویت کند یا توانایی آنها در هدایت سرمایهها به اهداف شوم را افزایش دهد، میتواند با اعمال محدودیتها و نظارت برطرف شود.
خانم میلر میگوید تعجب آور نیست که ایالات متحده و متحدانش تمایلی به انجام کارهایی فراتر از کمک به زنده ماندن افغانهای گرسنه در این زمستان ندارند. آنها احتمالاً از سابقه مشروعیت بخشیدن به یک گروه اسلامگرای ستیزهجو که قدرت را از طریق زور به دست گرفته است، ناخوشنودند و این که چشمان خود را بر نقض حقوق بشر گذشته و کنونی طالبان ببندند، عمیقاً ناخوشایند است.
نویسنده مقاله که مدیریت برنامه آسیا در گروه بینالمللی بحران را دارد میگوید: میتوان این بیمیلی را درک کرد، عدم تمایلی که ممکن است به منظور حفظ اهرم فشار بر طالبان نیز باشد. اما در دو دهه گذشته دیده شده که چگونه قدرتهای غربی به طور مداوم تواناییهای خود را برای متقاعد کردن مقامات افغان به خواستههایشان بیش از حد ارزیابی کردهاند. حکومتهایی که کاملاً به حمایت امنیتی و مالی امریکا وابسته بودند، فشارها برای اتخاذ راهبردهای صلح آمیز، جنگ و مبارزه با فساد ترجیحی واشنگتن را نادیده گرفتند.
خانم میلر میافزید این بدان معنا نیست که غرب باید از تلاشها برای وادار کردن طالبان به احترام به حقوق بشر و همکاری در اولویتهای امنیتی دست بکشد. اما انتظارات باید معتدل باشد.
به گفته نویسنده مقاله طالبان هرگز در مورد حقوق زنان سیاستی مطابق با ارزشهای غربی در پیش نخواهد گرفت. آنها هیچ نشانهای از پذیرش اشکال محدود حکومت دموکراتیک نشان نمیدهند. همچنین بعید نیست که آنها اقدامات فعالی را برای نابودی یا تحویل بقایای القاعده انجام دهند.
او در پایان این مقاله میگوید هیچکس در واشنگتن یا پایتختهای اروپایی نمیتواند از کار کردن با این نوع حکومت خوشنود باشد. اما برای افغانهایی که چارهای جز زندگی تحت حاکمیت طالبان ندارند و به معیشت نیاز دارند، راه دیگری وجود ندارد.
به باور مدیر آسیای گروه بینالمللی بحران، انتخاب سخت باید انجام شود.
سفر امیرخان متقی، سرپرست وزارت خارجه طالبان به ایران چیزی مثل آکسیجن دیپلوماتیک برای حکومت این گروه است. تهران در زمانی دست یاری به سوی طالبان دراز کرده است که این گروه در وضعیت بسیار نامساعد و نفسبُر بینالمللی قرار دارد.
هم سطح اشتراک مقامات و هم اجندای دیدار وزیران خارجه طالبان و ایران نشان میدهد که جمهوری اسلامی عملا از هیات طالبان همانند نماینده رسمی دولت افغانستان پذیرایی کرده است. چنانچه، یکی از موارد صحبت های دو طرف، موضوع آب هیرمند بوده است.
این رفتار تهران برای کشورهای منطقه و جریانهای نزدیک به جمهوری اسلامی در جبهه مقاومت سوالبرانگیز است. اما ایران با پیشگامی در برقراری روابط نزدیک با طالبان، قصد دارد که نظر مساعد یک رژیم تندرو سنی را به دست آورد که به طور بالقوه میتواند در آینده متحد دشمنان ایران در خلیج فارس یا حامی جداییطلبان بلوچ ایرانی شود.
دشمنان سابق و دوستان فعلی بیشتر از هر زمانی به یکدیگر نزدیک شدهاند. ملاهای ایران خوشحالاند که شمار رژیمهای اسلامگرای ضد امریکایی در منطقه افزایش یابد.
البته، فعلا طالبان که میخواهد به میلیاردها دالر پول مسدود شده بانک مرکزی افغانستان در امریکا دست یابد، قصد ندارد ادبیات ضد امریکایی خود را به سبک جمهوری اسلامی غلیظ کند.
استقبال گرم جمهوری اسلامی از هیات طالبان فراتر از رویه دیگر کشورهای منطقه با این گروه است و امتیازی مهم برای طالبان به حساب میآید. زیرا این به معنای بهرسمیت شناسی غیررسمی طالبان است، بدون این که این گروه شروط و خواستههای کشورهای مهم منطقه مانند چین و روسیه برای تشکیل حکومت فراگیر و قطع رابطه با گروههای تروریستی را برآورده کند.
چین و روسیه از رابطه طالبان با اویغورهای چین و جنبش اسلامی ازبیکستان ناخشنودند و از طالبان میخواهند که این گروههای شبه نظامی را از خاک افغانستان بیرون کند.
البته طالبان در گذشته با وزیران خارجه چین و روسیه هم دیدار کردهاند اما اجندای بحث ایرانیها با طالبان فراتر از صحبتهای قبلی با این گروه روی مسایل بشردوستانه و جلوگیری از فعالیت گروههای تروریستی در افغانستان بوده است.
سفر هیات طالبان به ایران خبر مثبتی برای پاکستان است که در چند ماه گذشته کوشیده با عادیسازی روابط طالبان با کشورهای جهان، به استقرار حکومت طالبان و ثبات وضعیت در افغانستان کمک کنند.
فراتر از آن، پاکستان مایل است که با بهبود وضعیت در افغانستان روابط خود با واشنگتن را بهتر کند. امریکا با خروج فوری و آشفته از افغانستان، دردسرهای زیادی برای خود ایجاد کرده است.
وندی شرمن، معاون وزارت خارجه امریکا در دیدار با شاه محمود قریشی، وزیر خارجه پاکستان در ماه اکتوبر، نه تنها از کمکهای پاکستان در قسمت تخلیه امریکاییها و شهروندان دیگر از افغانستان، بلکه اقدامات پاکستان برای آوردن صلح در منطقه قدردانی کرد.
در دیدار وزیر خارجه ایران با امیر خان متقی، بار دیگر بحث تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان مطرح شد. بنا به اعلامیه رسمی حکومت ایران، حسین امیر عبداللهیان «از اظهارات مثبت رهبران طالبان در رابطه به تشکیل حکومت فراگیر» استقبال کرده است.
اما، با استناد به اعلامیههای رسمی دو طرف، امیرخان متقی علاقهای به بحث روی این موضوع با جانب ایرانی نشان ندادهاست.
مقامات و سخنگویان گروه طالبان بارها نارضایتی خود را از طرح حکومت فراگیر توسط حکومت های دیگر ابراز کردهاند.
ایران و کشورهای منطقه با تاکید بر تشکیل حکومت فراگیر از یکسو چشم به استقرار نظم در افغانستان دارند، ولی مهمتر از آن، با ورود سایر جریانهای سیاسی و قومی به قدرت، طالبان تنها بازیگر سیاست افغانستان نخواهند بود.
تمایل ایران به برقراری روابط نزدیک با طالبان برای جبهه مقاومت و چهرههای شاخص سیاسی غیرپشتون یک خبر امیدوارکننده نیست. زیرا این واقعیت را برملا میسازد که گرایش اصلی در سیاستهای ایران و دیگر قدرتهای منطقه بهبود روابط با طالبان است تا حمایت از جریان های سیاسی جایگزین.
طالبان تا اکنون در برابر فشارها برای سهیم کردن غیرپشتونها در حکومت خود مقاومت کرده است. یک دلیل آن این است که مخالفان این گروه در جبهه مقاومت نه تنها چالشهای جدی نظامی برای این گروه به وجود نیاوردهاند بلکه به لحاظ سیاسی هم منفعل و ساکتاند.
آروین رهی، مشاور پیشین والی پروان در مقالهای برای نشنال اینترست به پیشینه تشکیل ارتشهای افغانستان پرداخته و نوشته است که به طور سنتی، حاکمان افغان ارتش را نه برای دفاع از تمامیت ارضی افغانستان، بلکه به عنوان ابزاری برای تحکیم قدرت خود و سرکوب مخالفان داخلیشان تشکیل میدهند.
آقای رهی با اشاره به اظهارات سخنگویان طالبان که گفتهاند کار روی تشکیل یک ارتش ۱۰۰ هزار نفری "نزدیک به پایان است" نوشته است در حالی که برخی در افغانستان ممکن است طالبان را به خاطر این دستاورد تحسین کنند، اما یک مشکل عمده در تشکیل یا سازماندهی مجدد جنگجویان طالبان در چوکات یک اردوی منظم وجود دارد: افغانستان به ارتش نیاز ندارد.
تاریخچه ارتشهای شکست خورده
مشاور پیشین والی پروان با اشاره به فراز و فرود ارتشهای افغانستان مینویسد از لحاظ تاریخی، افغانستان هرگز در ایجاد، حفظ و استفاده درست از ارتش خود، حتی در بهترین زمانها، خوش شانس نبوده است. از سال ۱۷۴۷، زمانی که احمدشاه درانی یک نظام پادشاهی را در قندهار تأسیس کرد که بعداً به افغانستان امروزی تبدیل شد، حاکمان افغان تلاشهای متعددی را برای تشکیل و حفظ ارتش انجام دادهاند.
با اینحال، هیچ ارتش افغانستان نیم قرن دوام نیاورده است.
آقای رهی به طور نمونه به ارتشی که احمدشاه درانی در اواخر دهه ۱۷۴۰ تشکیل داد اشاره میکند که در جنگ داخلی میان نواسههایش در دهه ۱۷۹۰ متلاشی شد.
او در ادامه به ارتش امیر عبدالرحمان خان اشاره میکند که در دهه ۱۸۸۰ با کمک بریتانیا ایجاد شد اما با فرار نواسهاش شاه امانالله خان در اواخر دهه ۱۹۲۰ ازهم پاشید.
همچنین، ارتشی که نادر شاه در اوایل دهه ۱۹۳۰ ایجاد کرد، در اثر کودتای کمونیستها علیه رییسجمهور وقت، محمد داوود خان در اواخر دهه ۱۹۷۰ متلاشی شد.
نویسنده مقاله نشنال اینترست میگوید سه ارتشی که در بالا ذکر شد ارتشهایی بودند که بیشترین دوام را داشتند. او مینویسد علاوه بر این سه، ارتشهای دیگری نیز وجود داشتند که عمرشان بسیار کوتاه بود.
هرچند نویسنده فقط به سقوط اردوی ملی اشاره میکند اما میتوان از ارتش متعلق به حکومتهای کمونیستی نام برد که توسط مجاهدین متلاشی شد؛ تشکیلات نظامی نسبتا ابتدایی مجاهدین که توسط طالبان از بین رفت و اردوی طالبان که در حمله ایتلاف بینالمللی متلاشی شد هم نام برد.
بیفایده بودن ارتش افغانستان
آروین رهی در مطلبی که برای نشنال اینترست نوشته به دلایل بیفایده بودن تشکیل ارتشهای پردخته و نوشته است: افغانستان یک کشور عمیقاً تقسیم شده بر اساس خطوط قومی، زبانی و قبیلهای است. هیچ قوم یا قبیلهای نمیخواهد که توسط یک قوم یا قبیله دیگر اداره شود.
او افزوده است که اکثر سربازانی که برای یک ارتش به اصطلاح ملی استخدام می شوند، بیشتر به گروهها و رهبران قومی و قبیلهای خود وفادار میمانند تا به فرماندهی ارتش. نتیجه فقدان انسجام در ارتش افغانستان و از هم پاشیدگی مکرر آنها میشود.
نویسنده در ادامه به ناتوانی حاکمان کابل در گسترش ساحه قدرت و نفوذشان فراتر از کابل، پایتخت اشاره میکند و مینویسد افغانها برای جبران بیکفایتی و بیتفاوتی حاکمانشان، همیشه به صاحبان قدرت در کابل و ارتشهایشان اهمیت چندانی نمیدادند. بنابراین، به باور نویسنده، همیشه میان حاکمان و مردم شکاف وجود داشته که در نهایت بر عملکرد ارتش افغانستان تأثیر گذاشته است.
آقای رهی مینویسد در طول دو قرن گذشته، هیچ ارتش افغانستان نتوانسته است جلوی تهاجم خارجی را بگیرد یا حتی با موفقیت در برابر آن مقاومت کند.
او افزوده هر زمان که تهاجمی رخ داده است، ارتش افغانستان یا از بین رفته است (مانند جنگ دوم افغان - انگلیس در ۱۸۷۹-۱۸۸۱)، یا در کنار مهاجم قرار گرفته است (نمونه آن در زمان تهاجم شوروی و اشغال افغانستان در دهه ۱۹۸۰ است). تمام قدرتهای که به افغانستان تجاوز کردهاند با مقاومت مردمی مجبور به ترک کشور شدند و ارتش افغانستان هیچ نقشی در آن نداشتهاند، به جز زمانی که سربازان واحدهای خود را ترک کرده و به مقاومت پیوستهاند.
آروین رهی نوشته است که ارتش افغانستان بار دوش مالیات دهندگان افغان یا حامیان خارجی آنها بوده است.
او به مثالی از کتاب تامس بارفیلد به نام افغانستان: تاریخ فرهنگی و سیاسی اشاره میکند که پیش از جنگ دوم افغان - انگلیس، امیر شیرعلی خان ۴۰ درصد از درآمد دولت را صرف ارتش میکرد. با این حال، در آغاز جنگ دوم، شیرعلی خان از کابل گریخت و ارتش متعاقباً متلاشی شد.
به همین ترتیب، در زمان حاضر، علیرغم سرمایهگذاری میلیاردها دالر توسط امریکا در اردوی ملی افغانستان، به محض اینکه حمایتهای خارجی برداشته شد، ارتش ملی افغانستان مانند خانهای کاغذی فرو ریخت.
این نویسنده افغان معتقد است که شاید دلیل دیگری پشت "بی فایده بودن تاریخی ارتش افغانستان" وجود داشته باشد. به طور سنتی، حاکمان افغان ارتش را نه برای دفاع از تمامیت ارضی افغانستان، بلکه به عنوان ابزاری برای تحکیم قدرت خود و سرکوب مخالفان داخلیشان تشکیل میدهند.
در حدود یک قرن گذشته، بخش اعظم ارتش افغانستان در کابل و اطراف آن و دور از مرزهای افغانستان با کشورهای همسایه مستقر شده است. هدف دور نگه داشتن مخالفان از کابل و اطمینان از اینکه کابل برای نخبگان حاکم است امن بوده است.
شرایط فعلی
آقای رهی هدف اولیه طالبان از تشکیل ارتش گردآوری جنگجویان اش را تحت یک فرماندهی یکپارچه عنوان میکند تا به این ترتیب وحدت آنها را حفظ کند.
به باور نویسنده رهبری طالبان نمیتواند جنگجویان خود را خلع سلاح یا آنها را به حال خودشان رها کند.
به گفته نویسنده مقاله نشنال اینترست، قرار دادن جنگجویان تحت فرماندهی ارتش یکپارچه اول تلاشی برای مراقبت از جنگجویان آنها و جلوگیری از مشکلات درون طالبان است. دوم، طالبان میخواهند مخالفان خود را در سراسر افغانستان با استفاده از ارتش خود و مقادیر زیادی سلاح و تجهیزات نظامی به جا مانده از امریکا خاموش و سرکوب کنند.
این نویسنده افغان در ادامه مطلب خود برای نشنال اینترست مینویسد که چند نکته را باید در نظر داشت:
اول: به عنوان یک جریان شورشی، برای رهبری طالبان اداره این گرو که به نام دین با دشمن خارجی می جنگیدند، آسانتر بود. او میافزاید که هنوز زود است که بگوییم آیا ارتش طالبان در غیاب دشمن خارجی قادر به حفظ انسجام خود خواهد بود یا خیر.
آقای رهی میگوید تجارب قبلی افغانستان در این مورد، دلسرد کننده است.
بحث دیگر اینکه طالبان احتمالاً کمکها و پول نقد را که باید به جمعیت غیرنظامی گرسنه بدهد، برای اداره ارتش خود صرف خواهد کرد.
به باور نویسنده تأمین مالی یک گروه چریکی یک چیز است و تأمین مالی یک ارتش متعارف موضوعی دیگری است.
او مینویسد که افغانستان نمی تواند منابع کمیاب خود را به سمت حفظ یک ارتش بزرگ و متوسط سوق دهد.
دوم: به باور آقای رهی، در آیندهای قابل پیشبینی هیچ کشوری جرات حمله به افغانستان را نخواهد داشت. با این حال، او مینویسد اگر یک قدرت بزرگ تصمیم به حمله به افغانستان بگیرد، هیچ ارتش افغانستان قادر به بازدارندگی یا توقف آن نخواهد بود.
بنابراین، تشکیل و حفظ ارتش از منظر پاسداری از تمامیت ارضی و استقلال افغانستان در آغاز بیفایده به نظر میرسد.
علاوه بر این به باور نویسنده اقوام مختلف افغانستان بیشتر به انتقال قدرت از کابل به ولایات و داشتن سهم بیشتری در امور منطقهای خود علاقه مند هستند تا تشکیل ارتشی که مأموریت، اهداف و آینده آن نامشخص است.
مشاور پشین والی پروان در پایان مقاله توصیه میکند به جای ارتش متعارف، افغانستان برای تضمین صلح پایدار به موارد زیر نیاز دارد:
اول: تمرکززدایی و واگذاری قدرت از کابل به ولایات، یا گروههایی از ولایات به زونها معروف است.
دوم: ایجاد تشکیلات پولیس در سطوح ولایاتی (یا منطقهای) برای حفظ نظم و قانون.
سوم: تشکیل نیروی پولیس مرزی ملی چند قومیتی مبتنی بر شایستگی.
چهارم: ایجاد اداره اطلاعات ملی چند قومیتی مبتنی بر شایستگی.
پنجم: ایجاد یک قول اردوی چند قومیتی از نیروهای ویژه مبتنی بر شایستگی.
و ششم: تشکیل نیروی هوایی کوچک مبتنی بر شایستگی، چند قومیتی.
کتی گنون/اسوشیتدپرس
شاهانه در ۱۷ جنوری هر سال کیک میپزد و دوستان خود را به خانهاش در پشاور پاکستان دعوت میکند. آنها برای پسر او آهنگ تولدی میخوانند و حتا شمع روشن میکنند. اما، این سالگره برای پسری است که شاهانه سالها پیش از دست داد.
اسفندخان، پسر او، در ۱۵ دسامبر ۲۰۱۴ در جریان حمله مردان تفنگدار به یک مکتب متعلق به ارتش پاکستان کشته شد. در این حادثه، ۱۵۰ نفر جان خود را از دست دادند که اکثراً کودکان ۵ سال به بالا بودند.
این حمله توسط تحریک طالبان پاکستان انجام شد که حالا هفت سال بعد از آن حادثه، حملات خود را تشدید کردهاند و با بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان انگیزهای بیشتر یافته اند. این گروه در هفته آخر ماه دسامبر، هشت عسکر پاکستانی را در جریان چندین زد و خورد در شمال غرب پاکستان کشتند. همچنان، دو عسکر دیگر را در یک پاسگاه دور افتاده، شب چهارشنبه هلاک کردند.
بنا به گزارش سازمان ملل که در جولای نشر شد، طالبان پاکستانی دو باره به انسجام و سازماندهی خود روی آوردهاند. رهبران این گروه در افغانستان زندگی میکنند. این موضوع به دل کسانی چون شاهانه ترس از تشدید حملات وحشیانه این گروه را انداخته است.
با این حال، به نظر نمیآید که طالبان افغان قصد بیرون کردن طالبان پاکستانی از افغانستان را داشته باشد یا جلو حملات این گروه به پاکستان را بگیرد. این در حالیست که حکومت پاکستان تلاش دارد که جهان را به تعامل با طالبان متقاعد ساخته و جلو فروپاشی اقتصادی افغانستان را بگیرد.
همسایگان افغانستان و قدرتهای بزرگ مانند چین، روسیه و ایالات متحده به این مساله فکر میکنند که چطور با حاکمان جدید در کابل برخورد کنند.
چندین گروه شبه نظامی در جریان چهار دهه جنگ در افغانستان برای خود پناهگاه درست کرده اند که برخی از آنان، مانند طالبان پاکستان، به طالبان افغان در جنگ با حکومت افغانستان و امریکا کمک میکردند.
طالبان نمیخواهند یا نمیتوانند که گروههای شبه نظامی را از افغانستان بیرون کنند. البته در این میان، داعش استثنا است که دشمن طالبان به حساب میآید و نه تنها با این گروه جنگیده است بلکه برشیعیان، مکاتب، مساجد وحتا یک شفاخانه زایشگاه در افغانستان حمله کرده که در جریان آن صدها نفر کشته شدند.
واشنگتن شاخه داعش در افغانستان، موسوم به داعش خراسان را مایه نگرانی خود می داند. برعکس، القاعده، متحد دیرینه طالبان، را دیگر تهدید جدی به حساب نمیآورد. البته، مقامات ارشد نظامی امریکا میگویند که نشانههای اندک قدرت گیری القاعده به چشم میخورد، اما سازمان ملل در گزارش اخیر خود میگوید که این گروه پراگنده است و برای بقا تقلا میکند.
با این حال، گروههای شبه نظامی زیادی در افغانستان حضور دارند که موجب نگرانی همسایگان افغانستان اند.
چین از حضور شورشیان ایغور در افغانستان نگران است. زیرا، این گروه به دنبال جدایی ولایت سین کیانگ چین است. در عین حال، روسیه و کشورهای آسیای میانه از جنبش اسلامی ازبیکستان نگران اند که در سال های اخیر از میان ازبیک های افغانستان جنگجو جذب کرده است.
فعالیتهای طالبان پاکستانی، اسلام اباد را همواره نگران کرده است. این گروه در سالهای اخیر بدترین حملات، از جمله حمله به مکتب مربوط به ارتش در ۲۰۱۴، را در پاکستان سازماندهی کرده است.
سازمان ملل شمار جنگجویان تحریک طالبان پاکستان را ۴ الی ۱۰ هزار نفر تخمین زده است. امیر رنا، رئیس موسسه مطالعات صلح پاکستان باور دارد که طالبان پاکستانی حالا میتواند فراتر از مناطق قبایلی، از نواحی دیگر پاکستان هم نیرو جذب کند.
تحلیلگران میگویند که عدم تمایل طالبان برای سرکوب یا جلوگیری از فعالیتهای جنگجویان پاکستانی نشانه خوبی از آمادگی این گروه برای برخورد با گروههای متعدد شبه نظامی در افغانستان نیست.
مایکل کوگلمان، معاون برنامه آسیا در مرکز تحقیقاتی ویلسون میگوید، «واقعیت روشن این است که به جز از داعش، اکثر گروههای تروریستی که در افغانستان حضور دارند، متحد طالبان به حساب میآیند. با این که کشورهای غربی و منطقه بالای این گروه فشار زیاد میآورند، اما طالبان حاضر نیستند به روی دوستان خود شمشیر بکشند.»
حضور گروههای شبه نظامی در افغانستان کار را از لحاظ سیاسی برای پاکستان سخت ساخته است که تلاش دارد کشورهای جهان را به تعامل با طالبان تشویق کند تا افغانستان به سوی ثبات قدم بردارد و به ورطه فلاکت اقتصادی نیفتد.
تحلیلگران میگویند که محاسبه ارتش پاکستان این است که فعلا حملات طالبان پاکستانی را تحمل میکند و ترجیح میدهد که به خاطر حضور این گروه در افغانستان بالای طالبان فشار نیاورد تا مبادا باعث تضعیف موقعیت طالبان در افغانستان شود. بیثباتی و هرج و مرج در افغانستان سیلی از پناهندگان را به سوی پاکستان روانه خواهد کرد. اسلام آباد به غربیها هشدار داده است که مقصد نهایی این پناهندگان اروپا و امریکا خواهد بود.
اسلام آباد در این اواخر با طالبان پاکستانی در پای میز مذاکره نشست، اما به توافقی پایدار دست نیافتند. امیر رنا از موسسه مطالعات صلح پاکستان گفت که سیاست مذاکره و تهاجم هم زمان به طالبان پاکستانی «گیج کننده» است و میتواند مواضع شبه نظامیان در دو کشور را تقویت کند و متحدان پاکستان را نگران سازد.
رنا میگوید که چین که میلیونها دالر را در پاکستان سرمایه گذاری کرده است، از مذاکرات حکومت با طالبان پاکستانی خشنود نیست. زیرا، این گروه رابطه نزدیکی با شورشیان جدایی طلب ایغور دارد. همچنان، طالبان پاکستانی مسوولیت حمله و قتل مهندسان چینی درشمال غرب پاکستان در ماه جولای و بمبگذاری در هوتلی که سفیر چین در آن حضور داشت، به عهده گرفته است.
فشارها بالای پاکستان افزایش یافته است تا این کشور از طالبان افغان بخواهد که طالبان پاکستانی را از خاک افغانستان بیرون کرده و تحویل این کشور بدهد. اما واقعیت رابطه اسلام اباد با طالبان پیچیده است.
ارتش قدرتمند پاکستان که سیاست این کشور در قبال افغانستان در قبضهاش است، رابطهای دیرینه ۴۰ ساله با رهبران طالبان دارد. آنها در کنارهم و با حمایت امریکا، با اتحاد شوروی جنگیدند و این قدرت اشغالگر را شکست دادند.
پس از حمله امریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱، پاکستان از سوی واشنگتن و متحدان افغان آن متهم به حمایت از طالبان شد. با این که رهبران طالبان و خانوادههای شان در پاکستان زندگی میکردند و با حکومت پیشین افغانستان میجنگیدند، اما حکومت پاکستان این اتهام را رد کرد.
طالبان هم در جایی، به خصوص در مورد سرحد طولانی دو کشور، با پاکستان تضاد منافع دارد. افغانستان هیچگاه خط دیورند را به عنوان سرحد رسمی دو کشور به رسمیت نشناخته است. هفته گذشته، طالبان افغان از ساخت حصارسیمی در سرحد دو کشور خشمگین شده و تهدید کردند که برای جلوگیری از ساخت آن اقدام خواهد کرد. ویدیوها در شبکه های اجتماعی نشان می دادند که طالبان سیمهای خاردار برای ساخت حصار را خراب میکردند و سربازان پاکستانی را تهدید به حمله میکردند.
وزارت دفاع طالبان در بیانیهای گفت که پاکستان حق کشیدن حصار سیمی در مرز دو کشور را ندارد. در واکنش، جنرال بابر افتخار، سخنگوی ارتش پاکستان روز چهارشنبه در یک کنفرانس خبری گفت که ۹۴ درصد ساخت حصار سیمی تکمیل شده و این کار ادامه خواهد یافت.
او گفت: «حصار سیمی در مرز افغانستان و پاکستان برای تنظیم مسایل امنیتی، عبور و مرور و تجارت میان دو کشور ضروری است. هدف از این حصار نه ایجاد جدایی میان مردم دو طرف سرحد بلکه حفاظت از آنان است.»
بیل روگیو، سردبیر مجله لانگ وار جورنال، که مسایل مربوط به شورشگری را دنبال میکند، میگوید حتا اگر پاکستان از طالبان بخواهد که رهبران طالبان پاکستانی را به این کشور تحویل بدهد، به نتیجهای دست نخواهد یافت.
به گفته او، «طالبان افغان به دلایل مشخصی طالبان پاکستانی را از افغانستان بیرون نخواهد کرد، همان طور که القاعده را اخراج نکرد. هر دو گروه در پیروزی طالبان افغان نقش کلیدی را بازی کرده اند. آنها در کنار طالبان افغان در ۲۰ سال گذشته جنگیدند و قربانی های زیادی در این نبرد دادند.»
علاوه بر ملا هبتالله آخندزاده، رهبر طالبان و سراجالدین حقانی، وزیر داخله طالبان، ملا عبدالمنان عمری سومین مقام گروه طالبان است که با چهره پنهان در جلسات کابینه طالبان شرکت میکند. او برادر ملا عمر و وزیر فواید عامه طالبان است.
طالبان از زمان تصرف کابل، قدرت را بین چهار جریان اصلی حقانی، هبتالله، ملا عمر و ملا منصور تقسیم کرده است. اکنون علاوه بر ملا منان، ملا یعقوب، پسر ملا عمر نیز وزیر دفاع طالبان است و ملا عبدالمنان عمری دومین عضو خانوادهٔ ملا عمر است که به عنوان وزیر فواید عامه در حکومت طالبان انتخاب شده است.
شبکه حقانی اما این چهرهها را در پستهای بلند کابینه طالبان معرفی کرده است: سراجالدین حقانی، وزیر امور داخله، خلیلالرحمن حقانی، وزیر مهاجرین، عبدالباقی حقانی، وزیر تحصیلات عالی و نجیبالله حقانی، وزیر مخابرات و تکنالوژی معلوماتی. در کنار این عالم گل حقانی، به عنوان رئیس پاسپورت طالبان گماشته شده است.
در تصویری که منتشر شده است، ملا یعقوب وزیر دفاع طالبان و ملا عبدالمنان، وزیر فواید عامه این گروه در جلسه کابینه حضور دارند؛ اما برخلاف ملا یعقوب، ملا منان حاضر نمی شود به راحتی چهرهاش را نشان دهد.
هرچند امریکا برای گرفتاری یا کشتن سراجالدین حقانی، ۱۰ میلیون دالر جایزه تعیین کرده است اما هیچ جایزهای بر سر ملا منان یا هبت الله آخندزاده تعیین نشده است. ملا هبت الله آخندزاده تاکنون حاضر نشده است در ملاعام حاضر شود. گزارشهایی هم درباره احتمال مرگ او مطرح شده است. اما گروه طالبان میگوید او به دلایل امنیتی حاضر نمیشود چهرهاش نمایان شود. اگر مرگ رهبر طالبان تایید شود، کشمکش بر سر جایگزینی او بالا خواهد گرفت.
ملا منان آدم مرموزی است. او خود را به نوعی میراثدار برادرش میداند. در جلسه اضطراری اخیر نیز او بالاتر از ملا یعقوب، وزیر دفاع طالبان نشسته و کوشیده است صورتش را با پنهان کند.
وزارت فواید عامه وزارت خدماتی است و مسوولیت حفظ و مراقبت جادهها و شاهراههای کشور را به عهده دارد. اما بسیاری از امور وزارت از سوی ملا بختالرحمن شرافت، معین وزارت فواید عامه پیش برده میشود و نقش ملا منان بیشتر نمادین است.
بهدور از آنچه فیلمها و تلویزیون ممکن است نشانمان دهند، سکس واقعا فوقالعاده رابطه ناچیزی با ماجراجویی، اغواگری و یا لحظههای اوج پرداد و فریاد دارد.
طبق آخرین پژوهشها، رابطه «اروتیک» بیش از آنکه یک عمل جسمی باشد، یک وضعیت روحی است. روزنامه گاردین در گزارشی به گوشههایی از این تحقیق پرداخته است.
در پژوهشی جدید بهنام «سکس باشکوه» دکتر پگی کلاینپلتس، روانشناس و سکستراپیست و همکارانش در دانشگاه اتاوا کانادا دریافتند که در حالی که منابع زیادی درباره سکس بد و اینکه چگونه آن را بهتر کنیم وجود دارد، تقریبا هیچ چیز اینچنینی به سکس عالی اختصاص داده نشده است. اینکه اینطور سکس چه حسی دارد؟ چه کسی آن را تجربه میکند و آنچه آن را تبدیل به سکس عالی میکند چیست؟
برای پاسخ به برخی از این سوالات، تیم محققان شرکتکنندگانی از سراسر جهان را از تمامی سنین، جنسیت و گرایش جنسی پیدا کردند. نقطه مشترک همه آنان این بود که گفته بودند که در مقطعی از زندگیشان، سکس شگفتانگیزی را تجربه کردهاند.
در خلال چندین مصاحبه، تیم پژوهشگران کمکم به شکلوشمایلی از اینکه «بهترین سکس ممکن» چطور به نظر میرسد و چه حسوحالی دارد، دست یافتند. بنا بر گفته این محققان، یکی از اولین یافتههای حیرتآور، شباهت عجیبوغریب در توصیف افراد بود که پژوهشگران را مطمئن کرد که همه آنها از یک تجربه یکسان سخن میگویند. چرا که فارغ از هر گونه تفاوت در سکسی که شرکتکنندگان تجربه آن را داشتند، در نهایت همه آنان احساسات مشابهی را حس کرده بودند؛ احساساتی همچون ذوب شدن تاموتمام در لحظه، پیوند عمیق عاطفی با شریک جنسی و خواهان و پذیرای اینکه احساساتشان را کمی به خطر بیندازند.
امیلی نگاسکی، آموزگار مسائل جنسی، میگوید که برای عشاقی که بر روی آنان پژوهش انجام شد، سکس به راهی برای شناخت بهتر خود و شریکشان تبدیل شده بود. راهی برای بازی و کشف یکدیگر، راهی برای آسیبپذیر بودن یکی با دیگری و رهسپار شدن به دل یک ماجرا. نگاسکی اشاره کرد که برای بسیاری، این راه به داشتن حسی بهتر درباره خودشان و رضایت کلی از زندگیشان رسید. حسی که حقیقتا نیرومند است.
با در نظر داشتن این پژوهش پیشگام، گاردین به سراغ تیم محققان و دیگر متخصصان در این زمینه رفت تا از آنها بپرسد افراد چطور میتوانند سکس بهتری داشته باشند.
حضوری تماموکمال داشته باشید
اگر کسی مراقبه کردن را تمرین کرده باشد میداند که حرف زدن از پرت نشدن حواس، با وجود انواع سروصداهای زندگی مدرن، از عمل کردن به آن آسانتر است. تحقیقات پژوهشگران دانشگاه ویرجینیا نشان میدهد که از هر ده نفر، یک نفر هنگام سکس گوشی خود را چک میکند.
اما راههایی برای بهتر حضور داشتن وجود دارد. روبی رِر، آموزگار مسائل جنسی، باور دارد که افراد میتوانند خود را برای این مهارت آموزش دهند. توصیه او این است که افراد چند لحظه مکث کنند تا بافت زمینی که بر آن قدم میگذارند، نشستن هوا روی پوستشان و یا رنگ خاصی در آسمان را احساس کنند.
او معتقد است اگر افراد این استعداد را در خود پرورش دهند، هر آنچه میبینند، میشنوند، میبویند و یا میچشند میتواند به کمکشان بیاید و به این شکل، به همراه بردن آنها به به محیط جنسی برایشان آسانتر میشود.
تعریفتان از سکس را گسترده کنید
بهباور روبی رر، اگر افراد بتوانند خود را از قیدوبند مفاهیم سنتی درباره اینکه چه چیزی سکس محسوب میشود و چه چیزی سکس حساب نیست، رها کنند ممکن است همراه یکدیگر به احساسی رضایتبخشتر دست یابند. رر افزود که شخصا لمس قسمتهایی از بدن شریک جنسی، مثلا پا یا شکم، بهگونهای که بتوانند بافت آن را بپرستد، دوست دارد. البته که این تجربهای اروتیک است که از دایره دیکتهشده سنتی بیرون است، اما به خود او مزه میدهد.
بهعقیده او، که اگر افراد خود را از ایدههای اینچنینی که ابتدا بایستی هم را ببوسند، بعد پیشنوازش کنند، سپس سکس داشته باشند و در نهایت لحظه اوج را تجربه کنند جدا کنند، ناگهان دری به سوی بازی و اکتشاف به روی آنها گشوده میشود. همچنین حضور در لحظه با بدن شریک جنسی و اینکه چطور میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند ممکن است حتی آنان را بیشتر هیجانزده کند.
امیلی نگاسکی هم نظر مشابهی دارد. بهعقیده او، فرهنگ عامه درباره باید و نباید سکس و چگونگی سکس خوب، بهشکل باورنکردنی محدود است. نگاسکی گفت که به افراد گفته میشود که سکس محصول لحظهای خودجوش و فوران ناگهانی شهوت، روشهای آمیزش جنسی جورواجور، شاید کمی پیشنوازش، قطعا دخول، بعد لحظه اوج جنسی و سپس پایان است.
نگاسکی تاکید میکند که هیچکدام از اینها واقعی نیست. چرا که سکس میتواند هر چیزی باشد. شاید فقط بوسیدن یا یک مکالمه طولانی اروتیک، لمس، حمام کردن با شریک جنسیتان، هر چیزی تا وقتی در دایره رضایت شما جای بگیرد و درد ناخواستهای بر شما تحمیل نکند، سکس است.
کلاینپلتس نیز در تحقیقاتش شاهد موارد اینچنینی با مراجعانش بوده است. او میگوید که افرادی که سکس رضایتبخش دارند، باورهای کلیشهای درباره چگونگی سکس داشتن را دور انداختهاند و سپس چیزی را آفریدهاند که بیشتر به قدوقامت خود آنها میخورد.
البته اینکه هر چیزی میتواند سکس محسوب شود به این معنی نیست که هر چیزی ما را برمیانگیزد. ایان کرنر، رواندرمانگر، بر این باور است که کلید داشتن بهترین سکس در زندگی، وقت گذاشتن برای درگیر شدن با ژرفترین خیالهای اروتیکمان است.
کرنر افزود که همه افراد چنین خیالهایی را در سر میپرورانند، اما اگر از افراد درباره آنها بپرسید، بیشتر آنها برای جواب دادن به شما به تقلا میافتند. بهتوصیه کرنر، آگاهی فرد به این خیالهای اروتیک، در نهایت او را را به داشتن سکسی رضایتبخشتر رهنمون میشود.
بهتوصیه کرنر، افراد باید از زندگی امروزه در عصر طلایی محتواهای جنسی، بهنفع خودشان استفاده کنند و دریابند چه چیزی آنان را تحریک میکند. پس از یافتن حالوهوایی که آنها را برمیانگیزد، میتوانند آن را به دیگران منتقل کنند و تجارب جنسیشان را در تطابق با آنچه دلخواهشان است بسازند.
دلسوز خود باشید
بیشتر ما خیالهای اروتیکی در سر میپرورانیم که به زبان آوردن آنها کار سادهای نیست؛ چرا که میترسیم دست رد به سینهمان بخورد. اما اگر ترس را کنار بگذاریم، ژرفایی شگفتانگیز، آگاهیبهخود و پیوند، انتظارمان را میکشد. بنا بر استدلال نگاسکی، اولین گام به سوی آزادانه از این امیال سخن گفتن، دلسوز خود بودن است؛ انداختن نگاه مهربانانه به ابعادی از خودتان که اگرچه نگران آنهایید، باید بپذیرید که در عین ترسناک به نظر آمدن، حقیقیاند. دعوت فردی که به او اعتماد داریم به دل این حقیقت، میتواند تجربهای بیاندازه رهاییبخش باشد.
صادق باشید
صداقت به خرج دادن درباره اینکه چه چیزی در اتاق خواب شما را سر شوق میآورد، میتواند معذبکننده باشد. بهویژه اگر این تمایلات خارج از «هنجار» باشد. نگاسکی میگوید که اگر هیچوقت چیزی راجع به آنها نگویید ممکن است هیچوقت رضایت انجام آن نصیبتان نشود.
بهتوصیه یک آموزگار مسائل جنسی، با به کارگیری یک «شیوه»، مکالمه در این باره را پیش بکشید. اول به دیگری بگویید که میخواهید از چیزی حرف بزنید، سپس توضیح دهید که حرف زدن درباره آن شرمزده و مضطربتان میکند و توضیح دهید که چرا چنین احساساتی در شما ایجاد میکند.
یک دلیل ممکن است این باشد که دیگران در گذشته واکنش بدی به حرف شما نشان دادهاند و میترسید که این فرد هم شما را به این دلیل رد کند. پس از آنکه که فرد مقابل دریافت که پیش بردن این گفتوگو برای شما چه حسی دارد، میتوانید حرف زدن درباره آن را شروع کنید.
از ذهنتان کار بکشید
همانطور که علم داشتن به اینکه درباره اینکه چه چیزی از نظر اروتیک درگیرمان میکند، سودمند است، یافتن تمایلاتمان هم به ما کمک میکند خرد و تخیلمان را به کار بگیریم. ایان کرنر بر این باور است که این روزها قطحی برانگیختگی ذهنی آمده است. او میگوید که افراد این زمانه، به تازگی یک برخورد و یا رابطه، بهعنوان یک محرک روانی اتکا میکنند.
اما کرنر بر این باور است که بهجای وابستگی به انواع خاصی از اعمال جسمی برای اینکه ما در حالوهوای سکس داشتن قرار دهد، سکس در درجه اول، بهعنوان خیالی اروتیک و در ذهن روی میدهد. او افزود که بزرگسالان اغلب تواناییشان برای بازیهای ایفای نقش را از دست میدهند و باید آن را دوباره بازیابی کنند.
کرنر افزود که این میتواند خیالپردازیهای اینچنینی باشد که مثلا خود را شخصیت اصلی داستانی تصور کنید یا در طول روز درباره سکسی که شب میخواهید به سراغ آن بروید، رویاپردازی کنید. کرنر تاکید میکند که ایندست تحریکات سرچشمه روانی دارد. برانگیختگی که بیش از آنکه حاصل تحریک جسمی باشد، برآمده از افکار جنسی است.
از اول ارتباط برقرار کنید
بهباور کرنر برقراری ارتباط شفاف پیرامون سکس، از همان ابتدای رابطه، بسیار کمک خواهد کرد. این یعنی بازخورد بدهید و همچنین پذیرای آن باشید؛ اگر شریک جنسی شما شرمگین شد و یا حالت تدافعی به خود گرفت با او دلسوزانه برخورد کنید.
بهعقیده کرنر اگر بتوانید سکس دلخواهتان را تصور کنید نصف راه را رفتهاید و همین برای شفاف بودن شما با فرد دیگر درباره نیازهایتان سودمند است.
برنامهریزی کنید
شاید این گفته متناقض بهنظر برسد، اما در عین حال که سکس خودجوش بهترین است، اختصاص دادن زمانی به آن در تقویمتان، کلید ایجاد بستری برای وقوع آن سکس آتشین و خودجوش است.
بهعقیده کلاینپلتس، سکس عملی نیازمند «قصد داشتن» است؛ مثل این است که به دیگری بگویید که من میخواهم با تو بودن را به اولویت زندگیام تبدیل کنم. پس اگر بخواهید آن را درست انجام دهید، تلاش و کوشش میطلبد. البته که نباید مثل کار به نظر برسد، اما قطعا زمان و انرژی میبرد.