گزارش پولیتیکو؛ حضور ظواهری در کابل به روابط طالبان و امریکا آسیب میزند
دستیاران جو بایدن پناه دادن طالبان به رهبر القاعده در افغانستان را محکوم کرده و وعده داده اند که حکومت امریکا از این گروه حساب خواهد گرفت.
به گفته یک مقام پیشین امریکا، طالبان با پناه دادن به ظواهری فرصت دسترسی به ذخایر بانک مرکزی افغانستان در امریکا را از دست دادند.
به گزارش سایت پولیتیکو، عصبانیت امریکا از حضور رهبر القاعده در کابل در حالی است که طالبان میخواهند به ۳.۵ میلیارد دالر ذخایر ارزی مسدود شده بانک مرکزی افغانستان در امریکا دسترسی پیدا کنند. مقامات امریکایی امیدوار بودند با این پول بخشی از بحران بشری را در افغانستان حل کنند.
نیتن سِلز، معاون سابق وزارت امنیت داخلی امریکا که سال قبل از وظیفهاش کنار رفت، گفت: «حضور ظواهری در یکی از خانههای امن طالبان میخی بر تابوت هر برنامهای زده است که طالبان مستقیماً به پولهای بانک مرکزی دسترسی پیدا کنند.» او افزود: «آنها غیرقابل اعتماد اند و ریسک این که پولها به جیب القاعده برود، خیلی بالاست.»
پولیتیکو میگوید که جک سالیوان، مشاور امنیت ملی امریکا باور دارد که اعضای ارشد شبکه حقانی از حضور ظواهری در کابل خبر داشتند، اما شاید اعضای دیگر گروه طالبان از این موضوع مطلع نبودند.
آقای سالیوان به تلویزیون سیبیاس گفت: «ما با طالبان مستقیماً در تماس هستیم و به آنها گفته ایم که نباید به القاعده برای استفاده از افغانستان برای طرحهای تروریستی آن اجازه دهند.» او با لحن هشدارآمیزی افزود: «ما آماده ایم که اقدامات بیشتری انجام دهیم تا نگذاریم از افغانستان برای حمله به امریکاییها استفاده شود.»
جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی امریکا با انتقاد از طالبان گفت که این گروه پس از حمله امریکا به اقامتگاه ظواهری تلاش کرده است شواهد مربوط به پناه دادن به رهبر القاعده را از میان بردارد. او گفت که امریکا به طالبان اجازه نخواهد داد افغانستان را به بهشت امن تروریستها تبدیل کنند. به گفته او، اعضای القاعده حالا احساس میکنند افغانستان سرزمین امن برای آنان نیست.
کیت بتمن، از انستیوت صلح امریکا گفت که رفتار طالبان در طول سالهای گذشته نشان داده است که زمینه همزیستی امریکا و طالبان به خاطر ایدیولوژی جهادی این گروه وجود ندارد. به گفته او، حضور رهبر القاعده در کابل دلایل کافی برای اعمال فشار و منزوی کردن هرچه بیشتر طالبان در اختیار امریکا قرار داده است.
برخی تحلیلگران این سوال را مطرح ساخته اند که آیا عناصری در میان طالبان به امریکا در یافتن و کشتن رهبر القاعده کمک کرده اند یا نه؟ مقامات امریکایی در گفتگو با پولیتیکو این فرضیه را رد کرده اند.
آنها میگویند که مامورین استخباراتی امریکا نخست پناهگاه ظواهری را با ردیابی همسر و وابستگانش در کابل پیدا کردند و بعداً مشخص ساختند که شخص ظواهری نیز با آن زندگی میکند. با این حال این تصور در میان حکومت امریکا وجود دارد که طالبان یک گروه یک دست نیست. چنانچه، انگشت اتهام بیشتر از هر جناح طالبان، متوجه شبکه حقانی است.
امریکاییها قبلا امیدوار بودند که طالبان با پندگرفتن از گذشته به القاعده و دیگر گروههای تروریستی پناه ندهند، اما اکنون با کشته شدن رهبر القاعده در کابل مشخص شده است که طالبان کنونی با طالبان دهه نود میلادی فرقی ندارند که به اسامه بن لادن به رغم فشارهای امریکا پناه دادند و نهایتاً بهای آن را با سقوط حکومت شان در اثر تهاجم نظامی امریکا پرداختند.
ایمن الظواهری، رهبر القاعده در حمله روز یکشنبه ۹ اسد در منطقه شیرپور شهر کابل کشته شد.
یک مقام ارشد امریکایی به خبرنگاران گفت که ظواهری سالها مخفی شده بود و عملیات یافتن و کشتن او نتیجه کار "صبورانه دقیق و مداوم" بخش ضد تروریسم و اطلاعات دولت امریکا بود.
این مقام که خواست نامش فاش نشود، جزئیات عملیات زیر را ارائه کرد:
برای چندین سال، دولت امریکا از وجود شبکهای که طبق ارزیابیها از ظواهری حمایت میکرد، آگاه بود و در یک سال گذشته، پس از خروج ایالات متحده از افغانستان، مقامات به دنبال نشانههایی از حضور القاعده در این کشور بودند.
امسال، مقامها متوجه شدند که خانواده ظواهری - همسر، دختر و فرزندانش - به خانه امن در کابل نقل مکان کردهاند و متعاقباً ظواهری را در همان مکان شناسایی کردند.
طی چند ماه، مقامهای اطلاعاتی از اینکه که ظواهری را در خانه امن کابل به درستی شناسایی کردهاند، بیشتر مطمئن شدند و در اوایل ماه اپریل شروع به رساندن اطلاعات به مقامات ارشد دولتی کردند. جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی، متعاقباً به رئیسجمهور جو بایدن اطلاع داد.
این مقام افزود: "ما توانستیم از طریق چندین منبع اطلاعاتی مستقل، الگوی بسازیم تا درباره عملیات معلومات بیشتر جمع کنیم."
این مقام گفت، هنگامی که ظواهری به خانه امن در کابل رسید، مقامات از خروج او از خانه بیاطلاع بودند و آنها او را در بالکن این خانه - جایی که در نهایت مورد اصابت قرار گرفت - در موارد متعدد شناسایی کردند.
این مقام افزود که مقامها ساخت و ماهیت خانه امن را بررسی کردند و سرنشینان آن را مورد بررسی قرار دادند تا مطمئن شوند که ایالات متحده میتواند با اطمینان عملیاتی را برای کشتن ظواهری بدون تهدید یکپارچگی ساختاری ساختمان و به حداقل رساندن خطر برای غیرنظامیان و خانواده ظواهری انجام دهد.
در هفتههای اخیر، رئیسجمهور جلساتی را با مشاوران کلیدی و اعضای کابینه برای بررسی دقیق اطلاعات و ارزیابی بهترین اقدام تشکیل داد.
در اول جولای، اعضای کابینه بایدن از جمله ویلیام برنز، مدیر سیآیای بایدن را درباره عملیات مطلع کردند.
بایدن "سوالات مفصلی درباره آنچه میدانستیم و چگونه میدانستیم" پرسید و مدل خانه امنی را که جامعه اطلاعاتی ساخته و به جلسه آورده بود از نزدیک بررسی کرد.
این مقام مسئول گفت که آقای بایدن در مورد روشنایی، آب و هوا، مصالح ساختمانی و سایر عواملی که میتواند بر موفقیت این عملیات تأثیر بگذارد سؤال کرد. رئیسجمهور امریکا همچنین خواستار تحلیل پیامدهای احتمالی این حمله در کابل شد.
یک حلقه کوچکی از وکلای ارشد بین سازمانی گزارشهای اطلاعاتی را بررسی کردند و تأیید کردند که ظواهری بهدلیل نقش رهبری مستمر او در القاعده، یک هدف قانونی بوده است.
این مقام گفت که در ۲۵ جولای، رئیس جمهور اعضای اصلی کابینه و مشاوران خود را برای برگزاری یک جلسه توجیهی نهایی و بحث در مورد چگونگی تأثیر کشتن ظواهری بر روابط امریکا با طالبان، در کنار سایر مسائل، گردهم آورد.
پس از جلب نظر دیگران در اتاق جلسه، بایدن "حمله هوایی دقیقاً طراحی شده" را به شرط به حداقل رساندن خطر تلفات غیرنظامیان اجازه داد.
این حمله در نهایت در ساعت ۹:۴۸ شب به وقت امریکا، ۱ و ۴۸ دقیقه به وقت لندن، روز یکشنیه ۳۰ جولای انجام شد که توسط موشکهای "هیلفایر" که از یک پهپاد شلیک شد.
روزنامه گاردین با انتشار یادداشت جدیدی میگوید فاجعه اقلیمی که افغانستان با آن مواجه است، از بیرون تحمیل شده است.
نویسنده این یادداشت میگوید زمان آن فرا رسیده است که کشورهای جهان، منطقه و همسایه که در آلوده کردن محیط زیست زیست نقش داشتهاند، مسئولیت خود را بر عهده بگیرند.
بسیاری از مزارع شهرها و روستاهای ویران شده از جنگ، بعد از جاری شدن بارانهای نابهنگام، آب شدن یخچالهای طبیعی و به راه افتادن سیلابهای بیامان، زیر آب شدهاند.
در یادداشتی که توسط شادیخان سیف نوشته شده، آمده است این سیلابهای مرگبار جان مردم را گرفته و معیشت جوامع به حاشیه رانده شدهای را نابود میکند که پیش از سیلابها با آذوقه اندکی زنده مانده بودند.
در حال حاضر، اوج فصل برداشت تابستان است. فصلی که دهقانها، میوهها و محصولات خود را جمعآوری میکنند و برای فرا رسیدن زمستان آمادگی میگیرند اما در ارتفاعات مرکزی، زمانی که کشاورزان شدیداً مشتاق بارانهای معمول فصل بهار بودند، بعد از دورههای خشک طولانی و فلجکننده، برای مدت کوتاهی برف بارید.
بعد از آن، توفانهای ژاله شدیدی وزیدن گرفت که باغها را ویران کرد و در نهایت بارانی جاری شد که محصولات گندم را از بین برد.
نویسنده یادداشت گاردین میگوید هیچ یک از این رویدادها، از نظر آب و هوای این کشور محصور در خشکی با جمعیت نزدیک به ۴۰ میلیون نفر، به هیچ وجه نرمال نیست.
یخچالهای هیمالیا با سرعتی بینظیر در حال آب شدن هستند و سیلهای مرگبار را از کوههای ولایتهای شمالی به سمت دشتهای جنوب میآورند.
این یخچالهای طبیعی که به سرعت در حال نابودیاند، راه نجات افغانهایی هستند که به شدت به نهرها و رودخانههای طبیعی متکیاند.
با وجود این، هیچ کار توسعهای در زمینه حفظ، ذخیره و توزیع آب در چند دهه گذشته در سطح ملی انجام نشده است.
آبهای زیرزمین با سرعت هشداردهندهای در حال کاهش است زیرا از سالها قبل به اینسو تنها منبع مردم محلی برای دست یافتن به آب بوده است.
قبل از آخرین بارندگیها، خشکسالی آنقدر شدید و موج گرما آنقدر بلند بود که منجر به وقوع آتشسوزیهای متعدد جنگلها در شرق و جنوب کشور شد.
آتش گرفتن جنگلهای نورستان و خوست، یک تراژیدی تلخ بود. مردم محلی در ولایات آسیبدیده خوست و نورستان مجبور شدند برای خاموش کردن آتش به جوانان قریههای خود اتکا کنند. جوانان با حمل سطلهای آب و ریگ با دستان خالی روزها و شبها برای خاموش کردن آتش تلاش کردند.
بحران آب و هوا در افغانستان به قدری واقعی است که احتمالاً در ماههای آینده بحران غذایی دیگری را آغاز خواهد کرد.
همه اینها در شرایطی است که تحویل کمکها به افغانستان تحت شعاع تهاجم روسیه به اوکراین قرار گرفته است. این وضعیت، منجر به اختلالات زنجیره تامین کمکها، تورم و خستگی اهداکنندگان شده است.
آیا رسانهها تقصیر دارند؟
هرچند نویسنده یادداشت گاردین از بیتوجهی رسانههای بینالمللی به وضعیت افغانستان انتقاد کرده، با این حال اذعان کرده است که رسانهها مقصر وضعیت به وجود آمده نیستند، اما میتوانند برای حل آن کمک بیشتری انجام دهند.
در این یادداشت آمده است که آلودهکنندگان عمده محیط زیست باید مسئولیت بدبختیهایی را بپذیرند که بر مردمی که در دست طالبان رها شده آمده است.
قبل از اینکه افغانستان وارد بحران کنونی شود، صندوق آب و هوای سبز به این کشور وعده کمک مالی داده بود، اما با سقوط کابل به دست طالبان، به نظر میرسد که جهان به سادگی کشور را رها کرده و چشم خود را بر روی فجایع روزافزون بسته است.
در میان همه اینها، همسایگان افغانستان با معاملات نامطلوب با طالبان، وضعیت را به نفع خود دستکاری کردهاند. همسایگان افغانستان به طالبان امکان دسترسی به منابع طبیعی غنی افغانستان را فراهم میکند تا آنها را با قیمت ارزان در اختیار این کشورها قرار دهند، این کار منابع مالی یک رژیم ناقص را تامین خواهد کرد.
چین به ذخایر غنی و گسترده سنگ معدن لیتیوم، آهن و مس افغانستان چشم دوخته است. در همین حال پاکستان واردات زغال سنگ با عیار بالا را با قیمتهای ارزان سرعت بخشیده است.
به گفته نویسنده گاردین استخراج سریع زغال سنگ، ذوب شدن یخچال هیمالیا و افزایش آلودگی جهانی را سرعت بخشیده است.
انتقال سریع زغال سنگ از افغانستان به پاکستان در شرایطی که اسلامآباد با شرایط سخت مالی دست و پنجه نرم میکند، کمک میکند که نیروگاهها و شبکه ریلی بیمار خود را به راه اندازد.
دسترسی به زغال سنگ، حتی مقامات پاکستانی را بر آن داشت تا اعلام کنند که در طول شبانهروز گمرکها به گونه بدون توقف زمینه عبور و مرور ترانسپورت را فراهم کنند. عبور و مرور بیتوقف حتی در اوج جنگ که هزاران افغان خسته از جنگ از کشور فرار میکردند، ارائه نمیشد.
در این یادداشت آمده است که گزارشدهی در مورد فجایع زیست محیطی در افغانستان مهم است، اما رسانههای معدود محلی که بعد از ورود طالبان در این کشور فعال ماندهاند به دلیل ترس آشکاری که از این گروه دارند نمیتوانند گزارشهای انتقادی تولید کنند.
این اتفاق در شرایطی رقم خورده که داستان افغانستان برای رسانههای بینالمللی هم به بنبست غمگینی رسیده است.، به نظر می رسد که داستان افغانستان به بن بست غمگینی رسیده است، دیگر ا بدون هیچ چیز جدید یا "هیجان انگیز" برای رسانه های بین المللی یا مصرف کنندگان آن.
واشنگتن اگزمینر در مقالهای نوشته است که شواهد فزاینده نشان میدهد که طالبان از پسران جوان سوء استفاده جنسی میکنند.
نویسنده مقاله به نقل از منابع خود گفته که فرماندهان طالبان ممکن است تا پنج پسر همراه خود داشته باشند که میتوانند از آنها برای رقاصی یا آزار جنسی استفاده کنند.
بث بیلی در این مقاله نوشته است که پس از بهقدرت رسیدن طالبان در سال گذشته، کودکان و نوجوانان در افغانستان به طور فزایندهای قربانی گرسنگی، ازدواج زیرسن، قاچاق اعضای بدن و بلایای طبیعی شدهاند.
این مقاله به نقل از یک متقاضی ویزای"ویژه مهاجرت" امریکا نوشته که طالبان پسران ده ساله را به دفترها و پستههای بازرسی خود میبرند تا به عنوان محافظ و سرباز کار کنند.
بث بیلی به نقل از یک زن متقاضی ویزای مهاجرت نوشته است که تنها در ولایتهای شمالی افغانستان، صدها پسر جوان از روی جاده، مغازه، کارگاه و حتا از خانههای شان ربوده شدهاند.
این متقاضی افزود:" شماری از آنها وادار میشوند که همراه طالبان به جنگ بروند و شمار دیگر هم مجبورند که رقصنده شوند."
او گفته است که بسیاری از خانوادهها موضوع ربوده شدن پسران شان را پنهان میکنند، زیرا این برای آنها شرم بزرگی به شمار میرود.
یک مهاجر افغان گفته است که یک فرمانده طالبان برادرزاده دوستاش را که تاجیک است اندکی پس از اگست سال گذشته از یکی ولایتهای شمالی افغانستان ربوده است.
پدر این پسر گمان میکند پسرش که بین ۱۵ تا ۱۶ سال سن دارد برای "بچهبازی" استفاده میشود. او میگوید این پدر هرچند آسیب بزرگی دیده اما راهی برای آزادی پسرش ندارد.
به گفته این متقاضی ویزای مهاجرت، طالبان در مهمانیها پسران را مست کرده و با لباس زنانه آرایش میکنند و میرقصانند.
او مدعی شده است که این پسران جوان مجبور اند طالبان را از نظر جنسی اشباع کنند.
در این مقاله آمده است که بسیاریها در ولایتهای شمالی افغانستان از گروههای قومی غیر پشتون استند و برخی از آنها فعالانه در صف جبهه مقاومت ملی در برابر طالبان میجنگند.
به باور نویسنده این مطلب، طالبان ممکن است با ربودن کودکان این اقلیتهای قومی، نسل کشی راه اندازند و اجازه دهند که این کودکان قربانی جنگ طالبان علیه جبهه مقاومت ملی شوند، یاهم از آنها سو استفاده کنند و هنگام که به بزرگ سالی رسیدند، به قتل برسانند.
این نویسنده آزاد همچین به تصویرها و ویدیوهای مختلف استناد کرده که نشان دهنده سوء استفاده طالبان از پسران خرد سال است.
نویسنده مقاله معتقد است که شواهد، عکسها و ویدیوها نشان میدهد که اعضای طالبان مرتکب عمل "بچهبازی" شدهاند. روزنامه واشنگتن اگزمینر لینک برخی از این ویدیوها را نیز شریک کرده است.
در رژیم قبلی طالبان بچهبازی مجازات مرگ را در پی داشت، اما این گروه از زمانی که آگست سال گذشته قدرت را در افغانستان بهدست گرفت، سیاستی روشن اختیار نکرده است.
بث بیلی نویسنده این مطلب گفته است که گزارش اخیر سازمان ملل از نقض حقوق بشر در افغانستان، تسلط رهبران طالبان بر زیر دستانشان را زیر سوال میبرد.
شش سال پس از به خاک و خون کشیده شدن تظاهرات جنبش روشنایی در دهمزنگ کابل، افغانستان در وضعیت کاملا متفاوتی قرار گرفته است.
حالا از پیگیری خواستههای این جنبش خبری نیست، ولی طرفداران و منتقدان آن به نقد و ارزیابی کارکرد این جنبش و برخورد دولت وقت با آن میپردازند.
اما این جنبش اعتراضی چه بود و به چه اعتراض داشت و چرا اعتراضش پذیرفته نشد؟
این جنبش برای اعتراض به یک تصمیم اقتصادی دولت وحدت ملی شکل گرفت. در پی تصمیم جلسه روز یازدهم ثور ۱۳۹۵ کابینه به ریاست محمداشرف غنی، رئیس جمهوری پیشین، مبنی بر تغییر مسیر خط انتقال نیروی برق وارداتی ترکمنستان از بامیان به سالنگ، سیاستمداران هزاره خشمگین شدند.
سه روز پس از این جلسه کابینه، گفتگوها برای شکل دادن اعتراضات گسترده آغاز شد. نه روز بعد، در ۲۰ ثور، گردهمایی بزرگی تحت عنوان «جنبش روشنایی» با حضور تقریباً همه رهبران سیاسی هزاره در مصلای عبدالعلی مزاری برگزار شد. این گردهمایی نمایشی از اتحاد کمپیشینه رهبران و جریانهای سیاسی هزاره تلقی شد.
شرکتکنندگان این گردهمایی، که شماری از آنها کارمند یا مقامهای ارشد دولتی بودند، دولت را متهم به برخورد تبعیضآمیز با یک پروژه زیربنایی اقتصادی کردند. به نظر آنها، تصمیم یازدهم ثور ۹۵ کابینه جلو رشد اقتصادی بامیان، مهمترین مرکز فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هزارهها را میگرفت.
استدلال آنها این بود که در طرح اولیه کشیدن خط انتقال برق ۵۰۰ کیلو ولت ترکمنستان به افغانستان موسوم به توتا براساس بررسی کارشناسانه شرکت آلمانی «فیشنر» از بامیان میگذشت و این ولایت و مناطق همجوارش از نیروی برق پرقدرتی برخوردار میشد که میتوانست چرخ کارخانههای صنعتی را به گردش درآورد.
وقتی کابینه تصمیم گرفت که این خط از گذرگاه سالنگ بگذرد، معترضان به این نتیجه رسیدند که رهبران غیرهزاره دولت نمیخواهند با عبور این خط انتقال برق از بامیان، در یک ولایت هزارهنشین فعالیتهای اقتصادی رونق یابد. اگرچه دولت هرگز این ادعا را تأیید نکرد، ولی حاضر به پذیرش درخواست معترضان هم نشد.
مقامهای دولت به گفتوگوی جداگانه و خصوصی با شماری از رهبران عمده هزاره پرداختند. به دنبال آن، شماری از این رهبران از صف معترضان کنار رفتند.
در ۲۷ ثور، که بزرگترین راهپیمایی جنبش روشنایی از غرب کابل آغاز شد، هنوز شماری از رهبران برجسته هزاره، از جمله محمدکریم خلیلی معاون پیشین رئیس جمهوری، در کنار دهها هزار معترض جوان حضور داشتند.
دولت از موضع خود کوتاه نیامد و در مسیرهای غرب کابل با کانتینر راه معترضان را بست و مانع ورود آنها به مرکز شهر شد. در مسیرهای دیگر هم با گذاشتن کانتینر، از پیوستن مردم به معترضان جلوگیری کرد. به دنبال این تظاهرات، هواداران جنبش، یک رشته تظاهرات در شهرها و ولایات کشور و همچنین شماری از شهرهای اروپایی به راه انداختند.
همزمان گفتوگوهایی میان سران جنبش روشنایی و مقامهای دولتی ادامه داشت. وقتی مذاکرات به نتیجه نرسید، جنبش روشنایی راهپیمایی دوم اسد ۱۳۹۵ را برگزار کرد. بنا بر اعلام جنبش، قرار بود به دنبال این راهپیمایی، شماری از معترضان برای پیگیری اعتراضات در خیمههایی در خیابانها بمانند.
ساعتی پس از ظهر، زمانی که معترضان برای نماز خواندن و غذا خوردن از صحنه دور میشدند، یک مهاجم انتحاری کمربند انفجاری خود را در میان معترضان منفجر کرد و مهاجم دومی با شلیک نیروهای امنیتی از پای درآمد. براساس آمار نمایندگی سیاسی سازمان ملل، یوناما، در این حمله ۸۵ نفر کشته و ۴۱۳ نفر زخمی شدند. به باور یوناما، اگرچه هدف این حمله مشخصا هزارهها بود، ولی سندی جود ندارد که ثابت کند کار داعش بوده است.
در تظاهرات دوم اسد آقای خلیلی و شماری دیگر از رهبران سیاسی و نمایندگان پارلمان حضور نیافتند. این امر به جدایی سران جنبش به دو گروه سنتی و جوان تعبیر شد. رهبران سنتی عملاً از پیگیری خواستهای جنبش از طریق تظاهرات و اعتراضات کنار کشیدند، ولی میگفتند که از طریق مذاکرات به پیگیری خواستهای جنبش ادامه میدهند.
رهبران جوان هنوز به عنوان اعضای «شورای عالی جنبش روشنایی» سکان رهبری جنبش را به دست داشتند و به سخنرانیهای عمومی، مصاحبههای مطبوعاتی و سازماندهی اعتراضات خیابانی در کابل، شهرهای بزرگ و خارج از کشور ادامه دادند. آنها تقریبا همه سفرهای خارجی اشرف غنی را تحت تأثیر قرار دادند.
آقای غنی در پایتختهای غربی و استرالیا به دنبال جلب کمک بود، ولی اعضا و هواداران جنبش روشنایی او را رهبری معرفی میکردند که با دریافت خارجی، در داخل کشور بنیه تبعیض قومی را تقویت میکند. در یک مورد، یکی از محافظان آقای غنی در جلسه سخنرانی او در لندن با یکی از معترضان درگیری فیزیکی کرد و جلو دوربینهای رسانهها کوشید صدایش را خفه کند.
دولت اشرف غنی قبول نداشت که تغییر مسیر خط انتقال برق ۵۰۰ کیلو ولت از بامیان به معنای تبعیض است. دولت غنی طرح کشیدن خط فرعی ۲۲۰ کیلو ولت با ظرفیت ۳۰ مگاوات برق از پلخمری به بامیان را روی دست گرفت - طرحی که هرگز به نتیجه نرسید. شماری از رهبران سنتی هزاره این پروژه را «بهتر از هیچ» میدانستند، ولی جنبش هرگز آن را تأیید نکردند.
اما جنبش روشنایی چرا تا این حد بر اجرای طرح کشیدن خط ۵۰۰ کیلوولت از بامیان اصرار داشت؟ چرا حاضر شد تا این حد قربانی بدهد؟ داوود ناجی از سران این جنبش معتقد است که جنبش روشنایی محصول غلیان اعتراضهای هزارهها بود که سالهای طولانی نشنیده گرفته شده بود و رهبران سیاسی هم آنها را مسکوت گذاشته بودند.
آقای ناجی میافزاید که جنبش روشنایی جنبش خودجوش و نامنظمی بود که برای طرح خواستهای مردمی به میان آمد که برای مدت طولانی در معرض «تبعیض سیستماتیک» قرار گرفته بودند. به باور او، آنچه را جنبش روشنایی مطرح میکرد، به گونه مستقیم با زندگی واقعی و جمعی مردم ارتباط داشت.
عکسها از عیدمحمد رویش
با این حال، انتقادهایی هم علیه جنبش روشنایی مطرح شده است. یکی از انتقادها این بوده که سران جنبش به دنبال شهرت و پایگاه اجتماعی بودند، ولی هواداران آن در دهمزنگ متحمل تلفات سنگینی شدند. داوود ناجی با رد این انتقاد میگوید که سران جنبش پیش از ظهور جنبش چهرههای شناخته شده بودند و عضویت آنها در پارلمان بیانگر پایگاه اجتماعی آنها بود.
سرانجام، در یک جمعبندی کلی از فعالیت جنبش روشنایی میتوان گفت که این جنبش اعتراضی یکی از جلوههای مردمسالاری در نظامی بود که به صورت نسبی بر حاکمیت قانون استوار بود و دستکم در ظاهر میکوشید که متکی بر آرای مردم و پاسخگو به مردم باشد. با این حال، در یک جامعه دارای فرهنگ خشونتزا، هیچ اعتراضی بدون هزینه نیست.
[@portabletext/react] Unknown block type "facebook", specify a component for it in the `components.types` prop
وال استریت جورنال به نقل از داکتران و سازمانهای بینالمللی گزارش میدهد که پیشرفتهای افغانستان در بخش صحت طفل و مادر در حال از دست رفتن است.
آنان میگویند که نبود منابع مالی، گرسنگی و فرار کارمندان بخش صحی وضعیت را برای مادران و کودکان افغان بدتر ساخته است.
به گزارش این روزنامه، در شفاخانه نسایی ملالی در یک تخت و دستگاه مخصوص مراقبت از نوزادان زودرس و آسیب پذیر ۳ نوزاد گذاشته میشود. در این شفاخانه کمبود دارو و تجهیزات محسوس است.
داکتران نسایی میگویند که افزایش میزان گرسنگی در میان مادران علت عوارضی چون زاییدن قبل از وقت و نوزدان کم وزن است. آنها پیش بینی میکنند که نرخ این عوارض در سالهای آینده افزایش خواهد یافت.
قابله ها در ولایت میدان وردک به وال استریت جورنال گفتند که فقط در طول ۲ روز ۸۴ بیمار دچار سوءتغذیه را ثبت کرده اند. به گفته آنان، این رقم افزایش ۱۰ برابر را نسبت به سالهای قبل نشان میدهد.
افغانستان به رغم سرمایه گذاری در ۲۰ سال گذشته، بالاترین نرخ مرگ و میر طفل و مادر را در جهان دارد که با به قدرت رسیدن طالبان این وضعیت وخیم تر گردیده است.
به گزارش وال استریت جورنال، مراکز صحی در روستاها به علت نبود منابع مالی بسته شده اند و زنان در دهات مجبورند که برای دریافت خدمات و مراقبتهای صحی و تخصصی به شهرها بیایند.
حتا شفاخانههای بزرگی چون ملالی نیز بدون کمک سازمانهای خارجی از فعالیت باز میمانند. پس از این که شفاخانه ملالی سال قبل در آستانه بسته شدن قرار گرفت، کمیته صلیب سرخ حاضر شد که هزینههای مالی آن را بپردازد. این موسسه میگوید که از ۳۳ شفاخانه در سرتاسر افغانستان حمایت مالی و فنی میکند.
با آمدن طالبان شمار زیادی از داکتران و قابلههای زن از افغانستان فرار کرده اند. همچنان، طالبان مخالف مراقبت و معالجه بیماران زن توسط داکتران و پرستاران مرد اند. تصمیم طالبان برای ممنوعیت تحصیل دختران در مقطع ثانویه و مخالفت با کار زنان بالای دسترسی زنان به خدمات صحی و ولادی تاثیر منفی بر جای میگذارد.