وزیر معارف اشرف غنی که نگران از محروم ماندن دخترش از آموزش در افغانستان تحت حاکمیت طالبان، به امریکا گریخت، میگوید دختران محروم از مکتب، به مسجد و مدرسه دینی بروند.
رنگینه حمیدی پدرش را در حمله انتحاری طالبان از دست داد، ولی اکنون دلخور است که جهان با طالبان تعامل نمیکند.
یک زن در میان "زنستیزان"
یک هفته پس از سقوط کابل، زمانی که کمیسیون آموزش طالبان، عکسی از رنگینه حمیدی، وزیر معارف حکومت اشرف غنی را در صف اول این کمیسیون و در کنار رئیس آن نشر کرد، برداشتها و واکنشهای گوناگونی ابراز شد.
گروهی فکر میکردند که خانم حمیدی با توجه به پیشینه کاریاش در وزارت معارف، از جمله طرحهای جنجالیاش مانند انتقال مکتبها به مسجد و همچین ممنوعیت ترانهخوانی دانشآموزان، ممکن است بتواند مقامی در وزارت معارف طالبان بگیرد. شاید خود او هم با چنین تصوری، برخلاف دیگر اعضای کابینه اشرف غنی، با تاخیر افغانستان را ترک کرد و حتی تا چند روز به وزارت معارف میرفت.
بعضیها هم تصور میکردند که حضور یک زن در میان مقامهایی که "زنستیزترین" حکومت جهان را تاسیس کرده، نشانه تغییر رویکرد طالبان نسبت به زنان است. این برداشت که طالبان این دوره، با دهه ۱۹۹۰ فرق کردهاند، در اوایل وجود داشت و در محافل رسمی هم زیاد شنیده میشد. از جمله زلمی خلیلزاد، مذاکرهکننده امریکایی که تلاشهایش به بازگشت طالبان به قدرت انجامید، بارها گفته بود که طالبان تغییر کردهاند.
خانم حمیدی ناخشنود است که چرا جامعه جهانی با طالبان تعامل نمیکند
در همان مراسم که خانم حمیدی هم حضور داشت، عبدالحکیم همت، رئیس کمیسیون آموزش طالبان گفت این گروه میخواهد یک نظام آموزشی در افغانستان برپا کند که در آسیا مانند نداشته باشد.
همانطور هم شد؛ نظام آموزشی که طالبان در دو سال گذشته در افغانستان برپا کرده، نه تنها در آسیا، که در جهان مانند ندارد. از جمله اینکه افغانستان تنها کشور جهان است که دخترانش از آموزش بالاتر از صنف شش منع شدهاند.
خانم حمیدی از آن پس دیگر در مراسم طالبان دیده نشد. نه تنها او، که دیگر هیچ زنی در محافل و مراسم طالبان و سطح رهبری این گروه دیده نشد.
رنگینه حمیدی، یک هفته پس تاریخ آن عکس، افغانستان را ترک کرد و به کشور دومش، امریکا برگشت؛ پیش از مهلت خروج نظامیان و شهروندان امریکایی در پایان آگست ۲۰۲۱.
رنگینه حمیدی با وجود تابعیت دوگانه و بدون رای اعتماد پارلمان، وزیر معارف اشرف غنی شد
خانم حمیدی، آنگونه که خودش هم تایید میکند، تابعیت دوگانه امریکا و افغانستان را داشت؛ ولی اشرف غنی برخلاف قانون، او را برای تصدی وزارت معارف به پارلمان معرفی کرده بود و با وجود رد صلاحیت از سوی پارلمان، تا پایان عمر حکومتش، او را در وزارت نگه داشت.
این تصور وجود داشت که رنگینه حمیدی به این دلیل افغانستان را ترک کرده و به امریکا بازگشته است که نتوانسته با طالبان کار کند یا طالبان او را نپذیرفته بودند، همانطور که هیچ زن دیگری را نپذیرفتند.
او در این مصاحبه گفت که در زمان فرار از افغانستان، میدانسته که "زهرا در آن حاکمیت (طالبان) آیندهای نخواهد داشت". خانم حمیدی همچنین به رادیو انپیآر گفت که دلیل مهاجرت خانوادهاش به امریکا در سال ۱۹۸۸، این بود که پدرش (غلامحیدر حمیدی) میخواست او و سه خواهر دیگرش (که بعدها خواهر پنجم هم به آنها اضافه شد) بتوانند در امریکا درس بخوانند.
خانم حمیدی در ایالات متحده درس خواند، کار کرد و بعدها که امریکا افغانستان را اشغال کرد، او به عنوان یک فعال اجتماعی، حامی حقوق زنان و یک تحصیلکرده غرب، در کابینه اشرف غنی احمدزی، وزیر معارف شد.
او حالا، بیش از دو سال پس از سقوط حکومتی که در آن وزیر بود و فرار از افغانستان، میکوشد که جهان با گروه طالبان تعامل کند.
خانم حمیدی معتقد است که طالبان مانند هر گروه دیگری، یکدست نیست و میتوان در داخل این گروه کسانی را پیدا کرد که موافق آموزش دختران باشند.
او بهخوبی میداند که گروه طالبان مانند دیگر گروههای سیاسی جهان آزاد نیست که اختلاف نظر در آن جایی داشته باشد. این گروه توسط یک چهره نامرئی که عنوان امیرالمومنین به او داده شده اداره میشود. طالبان بارها در اطلاعیهها و در منابر و همچین به نقل از ملا هبتالله آخندزاده گفته است که حکم امیرالمومنین حکم خداست و باید از آن پیروی کرد.
خانم حمیدی گفته است دخترش در حاکمیت طالبان، آیندهای نخواهد داشت
این سخن که طالبان مثل هر گروه دیگری، یکدست نیست و کسانی در داخل این گروه هستند که از آموزش دختران حمایت میکنند، درباره گروههای سیاسی مدنی ممکن است معنی بدهد. چنین تعریفی از طالبان برای مخاطب بیرون از افغانستان، چه معنایی غیر از عیبپوشی (whitewashing) میتواند داشته باشد؟ چگونه میتوان امیدوار بود که جامعه جهانی بتواند گروهی را در میان طالبان پیدا کند که برخلاف نظر رهبر عمل کند؟ این یعنی دو دستگی طالبان و چه بسا جنگ داخلی در میان این گروه. چیزی که به نظر نمیرسد دولت متبوع خانم حمیدی (امریکا) و جامعه جهانی خواهان آن باشد.
ترس از تکرار سرنوشت پدر که در حمله انتحاری طالبان کشته شد
رنگینه حمیدی در همان مصاحبه آگست ۲۰۲۲، به مخاطبان رادیوی ملی امریکا یادآوری کرده بود که پدرش غلامحیدر حمیدی (شهردار وقت قندهار) را در حمله انتحاری (طالبان) در سال ۲۰۱۱ از دست داده است و مادر و خواهرانش در امریکا نگران بودند که چنین تجربهای تکرار شود، برای همین التماس میکردند که او هرچه زود برگردد.
این پرسش به گونه جدی به میان میآید که زنی که پدرش را در حمله انتحاری طالبان از دست داده، خانوادهاش نگران سرنوشت مشابهی برای خود او بودهاند، و میداند که میلیونها زن در افغانستان از محدویتهای طالبان رنج میبرند، چگونه حالا از غرب و جامعه جهانی میخواهد با این گروه وارد تعامل شوند؟
به نظر میرسد تنها نکته منفی در عملکرد طالبان از نگاه وزیر معارف حکومت اشرف غنی، بسته ماندن مکتبهای دخترانه است. موضوعی که به نظر او، میتوان با پیدا کردن چهرههای موافق آموزش زنان، در میان رهبران طالبان، آن را حل کرد.
دختران محروم از مکتب "به مسجد بروند"
اما راهحلی که خانم حمیدی برای آموزش زنان پیشنهاد میکند، جالب و عجیب است. او اخیراً در یک گردهمایی سازمان ملل درباره آموزش زنان پیشنهاد کرده است که دختران محروم از آموزش مدرن، به مسجد و مدرسه دینی بروند.
اگر مخاطب غیرافغان در غرب نداند، خانم حمیدی به خوبی میداند که در مسجدها و مدارس دینی افغانستان، چیزی جز قرآن و مسائل دینی آموزش داده نمیشود. آیا این آموزشها میتواند جای ریاضیات، فیزیک، کیمیا، بیالوژی، علوم پزشکی و دیگر نیازهای دنیای مدرن را بگیرد؟
مخاطب غربی و ناآشنای سخنان خانم حمیدی ممکن است تصور کند که مدرسههای دینی افغانستان، مانند مکتبهای تحت کنترول کلیسا در غرب است که نهتنها تحت نظر دولت، دانش روز را آموزش میدهند، بلکه به دلیل داشتن پول و امکانات ناشی از خیریه و وقف، کیفیتی بالاتر از مکتبهای دولتی دارند.
این نگرانی وجود دارد که جامعه جهانی، صدای رنگینه حمیدی و دیگر حامیان تعامل با طالبان را صدای کشور بیصدای افغانستان بداند و بر اساس آن تصمیمگیری کند. آنگاه کسی از خانم حمیدی و امثال او نخواهد پرسید که اگر دختران افغان میتوانند بهجای مکتب به مسجد و مدرسه بروند، چرا او دخترش زهرا را به مسجد و مدرسه دینی نفرستاد و در اولین فرصت، مردم افغانستان را با طالبان تنها گذاشت و به کشور آرام، پیشرفته و پولدار خود، ایالات متحده امریکا بازگشت؟
ذکیه وردک و محمد ابراهیمخیل، قنسولهای حکومت پیشین افغانستان در مومبای و حیدرآباد هند، روز پنجشنبه سفارت افغانستان در دهلی را رسما در همکاری با وزارت خارجه طالبان بازگشایی کردند.
این تحول پس از خروج فرید ماموندزی، سفیر افغانستان در هند و تحویل سفارت به دولت هند رقم خورده است.
اداره طالبان تاکنون توانسته مقامهای زیادی از دوره جمهوریت را که پیشینه ضدیت با نوع نگاه طالبان داشتند با خود همراه کنند؛ اما ذکیه وردک نخستین زن دیپلومات است که برای طالبان کار میکند.
بسیاری میپرسند در شرایطی که طالبان درهای مکاتب را بهروی دختران بالاتر از صنف ششم بسته، مخالف آموزش زن و حضور آنها در دنیای سیاست است و میلیونها زن افغان را خانهنشین کردهاست، یک زن چگونه حاضر شده است وارد دنیای دیپلوماسی طالبان شود و این گروه چگونه حاضر شده حمایت او را بپذیرد؟
برای پاسخ به این پرسش صفحههای تاریخ معاصر را باید مرور کرد. ظاهرا در جهان تاریخ به ندرت تکرار میشود، اما برای افغانها تکرار تاریخ، یک امر معمولی شده است. در مساله حمایت ذکیه وردک از طالبان نیز داستان چنین است.
در اگست ۱۹۹۷ اتفاقی شبیه آنچه این روزها در برخی از سفارتخانههای افغانستان رخ میدهد، در سفارت افغانستان در واشنگتن اتفاق افتاد.
در آن زمان گروه طالبان، حکومت مجاهدین به رهبری برهانالدین ربانی را در کابل برانداخته بود و ۲۳ ولایت افغانستان را در تصرف داشت. دو دیپلومات ارشد افغانستان در واشنگتن بر سر چگونگی نمایندگی از افغانستان درگیر جنگ، اختلاف پیدا کردند.
یارمحمد محبت، کاردار وقت سفارت افغانستان در واشنگتن میخواست از حکومت برهانالدین ربانی نمایندگی کند که هنوز دولت قانونی و مورد تایید سازمان ملل در افغانستان بود، اما سراجالدین وردک، معاون او تصمیم گرفته بود دیپلومات اداره طالبان در واشنگتن شود.
دو طرف بعد از منازعه و اختلاف فراوان، نتوانستند به نتیجه برسند اما این دعوا پای دولت امریکا را به مسئله نمایندگی دیپلوماتیک افغانستان کشاند.
به گزارش واشنگتن پست، جیمز روبین، سخنگوی وقت وزارت خارجه امریکا اعلام کرده بود که دولتش سفارت افغانستان در واشنگتن را «بهطور موقت» میبندد چرا که دو دیپلومات نتوانستهاند بر سر نمایندگی از کشور خود به توافق برسند.
این دوره موقت تا سرنگونی حکومت طالبان و ایجاد دولت پساطالبان به رهبری حامد کرزی طول کشید. اختلاف اصلی دپیلوماتهای افغان بر سر پرچم بود.
یارمحمد محبت میخواست پرچم حکومت ربانی در محوطه سفارت افغانستان در واشنگتن حفظ بماند، اما سراجالدین وردک میخواست پرچم سفید طالبان را در واشنگتن به اهتزاز درآورد.
سراجالدین وردک، شوهر ذکیه وردک بود که اکنون تصمیم گرفته است اولین دیپلومات زن همکار طالبان شود. دولت امریکا بعدا آقای وردک را بازداشت و بر اساس برخی گزارشها شکنجه کرد. شوهر خانم وردک بعدا در سال ۲۰۱۱ در یک رویداد ترافیکی درگذشت.
خانم وردک شهروندی امریکا را دارد و در سال ۲۰۰۹ به افغانستان بازگشت. پیشینه او به یک خانواده جهادی برمیگردد. پدرش، جنرال عبدالعلی خان وردک سابقه جنگ علیه شوروی سابق را دارد. ذکیه وردک در دانشکده پلیتخنیک کابل درس خوانده و در رشته معماری ماستری دارد. او در رکاب سازمانهای غیردولتی که بعد از حمله امریکا به افغانستان، به شدت رو به افزایش بود، دوباره به کابل بازگشت و در همراهی با شوهرش سرگرم کار در چند پروژه بود.
خانم وردک سپس شرکت ساختوساز ایجاد کرد و از نظامیان امریکایی پروژه گرفت. با دست یافتن به منابع مالی عمدتا تاریخی، هوای سیاست به سرش زد و در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۱۸ وارد کارزارهای انتخاباتی شد.
این تلاش ناموفق بود و ذکیه وردک نتوانست به مجلس نمایندگان راه یابد. اما روابطش با مقامهای ارشد دولتی افغانستان تامین شد. یک دختر او در دفتر شورای امنیت ریاست جمهوری همکار حنیف اتمر، مشاور امنیت ملی شد. و به این ترتیب راه رسیدن ذکیه وردک به نمایندگیهای دیپلوماتیک افغانستان باز شد و حنیف اتمر او را بهعنوان سرقنسول افغانستان به مومبای هند فرستاد.
اکنون بسیاری از متحدان حنیف اتمر، وزیر خارجه حکومت اشرف غنی با بازگشت دوباره طالبان به قدرت، وارد همکاری با اداره طالبان شدهاند.
قادر شاه، سخنگوی او پیشتر از ذکیه وردک وارد منازعه مشابهی با فرید ماموندزی، سفیر سابق افغانستان در دهلی شد اما نتوانست کنترول سفارت را به دست گیرد. آصف رحیمی، سفیر حکومت پیشین افغانستان در هالند نیز پیش از این علنا اعلام کرد که با طالبان در تعامل است. چند سفیر وابسته به آقای اتمر نیز با طالبان بیعت کردهاند. اما خانم وردک نخستین زنی است که آشکارا وارد تعامل با طالبان میشود.
خانم وردک حاضر نشده است درباره پیوستنش با طالبان به رسانههای افغانستان توضیحات دهد. این هم روشن نیست که طالبان که مخالف سرسخت حضور زنان در دنیای سیاست است، چگونه تن داده است که ذکیه وردک از این گروه در هند نمایندگی کند و البته دولت هند نیز توضیح نداده است که چگونه به پذیرش نمایندگانی از طالبان گردن نهاده است.
اما فرید ماموندزی، سفیر پیشین افغانستان در هند که حاضر نشده است کلید سفارت را به طالبان بسپارد، میگوید که هند دیپلوماتهای حکومت سابق را پیوسته تشویق میکرد با طالبان تعامل داشته باشند.
فرید ماموندزی گفته است که دهلی از کسانی حمایت میکند که ارتباط مستقیم با طالبان دارند و ذکیه وردک نیز در میان آنهاست اما بسیاری از دیپلوماتهای حکومت سابق هند را ترک کردهاند و آنهایی که باقی ماندهاند از طالبان حمایت میکنند و با وزارت خارجه این گروه در تماسند.
وزارت خارجه هند از اظهار نظر درباره ادعای آقای ماموندزی خودداری کرد.
دلیل نزدیکی هند و طالبان مشخص نیست، اما به نظر میرسد که دهلی بهدنبال راههایی برای تعامل با طالبان است تا از سرمایهگذاریهای خود در افغانستان محافظت کرده و همچنان نفوذ خود را در این کشور حفظ کند.
هند سال گذشته سفارت خود را در کابل برای ارائه کمکهای بشردوستانه مانند غذا و دارو بازگشایی کرد. اما خدمات قنسولی، از جمله صدور ویزا برای شهروندان افغانستان از سر گرفته نشده است.
وزیر معارف پیشین با پیشنهاد استفاده از مدارس مذهبی و مساجد به عنوان جایگزین مکتب از مردم خواست که «به دنبال فرصتهای بومی برای ادامه آموزش دختران باشند.»
رنگینه حمیدی از این که امریکا و دیگر کشورها با طالبان همکاری نمیکنند، ابراز نارضایتی کرد.
خانم حمیدی تاکید کرد که افغانستان بودجه لازم را برای سرمایهگذاری در مکاتب ندارد اما به گفته او در شعاع ۲ کیلومتری یک مسجد وجود دارد که مکانهای آموزشی به شمار میروند.
او گفت: «مدرسهها امروزه فقط مترادف مدارس دینی هستند، اما از نظر تاریخی این مکانها فضاهایی برای یادگیری هستند.»
او بر حمایت از راهحلهای خانگی بر یافتن راههایی برای دور زدن ممنوعیتهای طالبان تاکید داشته و پیشنهاد کرد از فضاهایی مانند مدارس و مساجد که طالبان آن را مجاز دانستهاند باید استفاده کرد.
وزیر معارف حکومت اشرف غنی میگوید که جامعه جهانی میتواند از اختلافات دیدگاه طالبان درباره آموزش دختران برای بازگشایی مکاتب دخترانه استفاده کند.
روزنامه گاردین روز چهارشنبه این سخنان او را در گزارشی بازتاب داده که چندی پیش در یک گردهمایی سازمان ملل درباره آموزش دختران، در شهر استانبول ترکیه ابراز شده بود.
به گزارش گاردین، این مقام حکومت پیشین گفته با توجه به این که بسیاری از مقامهای طالبان از لغو ممنوعیت آموزش دختران حمایت میکنند میتوان آنان را متقاعد کرد که مکاتب دختران را بازگشایی کنند.
او گفت: «چه دنیا طالبان را به رسمیت بشناسد یا نه، برای نزدیک به ۴۰ میلیون افغان که حداقل نیمی از آنها زن و دختر هستند، [طالبان] واقعیتی است که هر روز با آن زندگی میکنند. این برای من دردناک است که حتی پس از دو سال، جامعه بینالملل نمیداند که چگونه با طالبان برخورد کند.»
این وزیر حکومت غنی از این که کشورهای جهان از تعامل و کار با طالبان خودداری میکنند، ابراز نارضایتی کرده است.
او گفت: «چندی پیش حکومت ایالات متحده همراه با متحدان و آژانسهای بین المللی درگیر گفتوگوهای سیاسی با طالبان بودند. پس چرا کشورها امروز با همکاری با طالبان مشکل دارند؟»
با این حال گاردین گزارش داد که برخی از شرکتکنندگان زن در این نشست از هرگونه پیشنهاد برای عادیسازی روابط با طالبان انتقاد کردند.
سلما آچونر، یکی از اعضای «ائتلاف زنان» در ترکیه در این نشست گفت: «کار با طالبان که پیوسته زنان را از حقوق شان محروم میکنند و تفسیر خود را از ایدئولوژیهای بنیادگرای رادیکال از طریق مدارس اعمال میکنند، وضعیت بسیار متناقضی را ایجاد کرده است.»
خانم آچونر اذعان کرد که مدارس دینی ممکن است فرصتی برای دختران برای ادامه مشارکت در یک فضای آموزشی فراهم کنند، اما گفت: «ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که موسسات مذهبی، فرصت از دست رفته به آموزش ثانویه را جبران کنند.»
جایزه شجاعت امسال بنیاد آزادی «اکسل اشپرینگر» آلمان در مراسمی در برلین برای زنان افغانستان اهدا شد.
رویا محبوب، رهبر تیم دختران رباتساز افغان و کارآفرین، این جایزه را به نمایندگی از زنان افغانستان دریافت کرد.
جایزه شجاعت «اکسل اشپرینگر» از مهمترین جوایز آلمان است که سالانه برای فعالان حقوق بشر در زمنیههای مختلف اهدا میشود.
این جایزه در حالی که به زنان افغانستان اهدا میشود که طالبان در بیش از دو سال گذشته، آنها را از حضور و فعالیت در اکثریت حوزههای زندگی و اجتماع محروم کرده است.
طالبان دختران بالاتر از صنف شش را از مکتب و دانشجویان دختر را از دانشگاه منع کرده است.
به رغم اقدامات سرکوبگرانه طالبان، زنان هرازگاهی در شهرهای مختلف به خیابان آمده و علیه سیاستهای این گروه اعتراض کردهاند.
پاسخ طالبان به اعتراضات زنان، تهدید، بازداشت و شکنجه متعرضان بوده است.
خروج نیروهای امریکا از افغانستان در اسد ۱۴۰۰ و تهاجم روسیه بر اوکراین در دلو همان سال، آسیای مرکزی و جنوبی را به منطقه جیوپولیتیک مهم برای قدرتهای بزرگ بدل کرده است.
موقعیت جغرافیایی این منطقه اکنون در راهبرد قدرتها، اهمیت جدیدی یافته است.
آسیای مرکزی
آسیای مرکزی با داشتن ذخایر عظیم نفت و گاز، مواد معدنی کمیاب و اورانیوم از مدتها مورد توجه امریکا، چین و روسیه قرار دارد و در میان این کشورها، رقابت و بازی بزرگ ادامه داشته است.
با آن که روسیه، آسیای مرکزی (قزاقستان، تاجیکستان، اوزبیکستان، ترکمنستان و قرغیزستان) را منطقه منافع حیاتی خویش میشمارد و در گذشته از لحاظ سیاسی، اقتصادی و نظامی در این منطقه از نفوذ پایدار برخوردار بود، اما حمله بر اوکراین پیامدهای منفی برای نقش روسیه در آسیای مرکزی بجا گذاشته است. ۵ کشور مذکور آسیای مرکزی، از تهاجم روسیه بر اوکراین حمایت نکردند.
در این اوضاع، چین سیاست گسترش مناسبات اقتصادی و امنیتی با آسیای مرکزی را در پیش گرفته است که در واقع تلاشی برای تطبیق طرح کمربند و راه در این منطقه است.
از سوی دیگر، امریکا و چین بحیث دو کشور بزرگ و رقیب اصلی، سیاست تقابل و صدمه زدن به منافع یکدیگر را دنبال میکنند که محور اصلی این رقابت در آسیا-پاسفیک است.
گفته می شود که امریکا در این حوزه و بحر هند، در برابر چین مواضع خود را مستحکم کرده، لذا چین تلاش دارد تا جایگاه خود را در آسیای مرکزی از طریق برنامههای بزرگ اقتصادی و تدویر نشستها در سطح سران با کشورهای آسیای مرکزی، تثبیت و به نحوی، تضعیف موقعیتش در آسیا-پاسفیک را جبران کند.
در این ارتباط، به تاریخ ۲۸ ثور ۱۴۰۲، کشور چین نخستین اجلاس با سران آسیای مرکزی را میزبانی کرد که هدف عمده آن افزایش کمکهای چین برای توسعه اقتصادی و مسایل امنیتی آسیای مرکزی بود و قرار است دومین اجلاس سران، در سال ۲۰۲۵ دوباره تدویر شود.
در حال حاضر، بزرگترین دغدغه و نگرانی چین و کشورهای آسیای مرکزی تهدیدهای امنیتی بوده، چون این پدیده دورنمای برنامههای بزرگ اقتصادی و سرمایهگذاری چین، انتقال انرژی و مسایل حمل و نقل را با موانع جدی روبرو میکند.
از جانب دیگر، واشنگتن در چارچوب ۵ کشور آسیای مرکزی به اضافه امریکا ( C5+1 ) که در سال ۲۰۱۵ در سطح وزیران امور خارجه تشکیل یافته است، مناسبات خود را با ممالک مذکور پیگیری میکند. آخرین اجلاس آن در ۲۸ سنبله، در حاشیه نشست مجمع عمومی ملل متحد در نیویارک، تدویر یافت.
به هر حال، کشور های آسیای مرکزی، با درک منافع دایمی شان سیاست متعادل و داشتن مناسبات با همه طرفها- غرب، چین و روسیه- را در پیش گرفته و خود را از رقابتها دور نگهداشته اند.
افغانستان
افغانستان با تاجیکستان، اوزبیکستان و ترکمنستان سرحد دارد که یکی از نگرانیهای عمده این کشور ها از ناحیه افغانستان افزایش افراطگرایی و تهدیدهای تروریستی است.
افغانستان از لحاظ موقعیت جغرافیایی بحیث معبر اتصالی میان آسیای مرکزی و آسیای جنوبی و همچنان ذخایر عظیم معادن و منابع آبی، در جیوپولیتیک منطقه از جایگاه خاص و دورنمای استراتژیک برخوردار است. البته، افغانستان تا هنوز به دلایل گوناگون از ظرفیتهای خود استفاده نکرده است.
به نظر میرسد در حال حاضر در خصوص قضایای افغانستان، اجماع واقعی و دید مشترک در سطح منطقه و فرا منطقه وجود ندارد و به گمان اغلب الی انتخابات سال ۲۰۲۴ در امریکا، وضعیت به همین منوال ادامه خواهد یافت. بدون شک، یک افغانستان با ثبات و دارای اعتبار بینالمللی، نقش حیاتی در بسط و توسعه تجارت و ترانزیت و استفاده از منابع و ثروت ایفا خواهد کرد.
آسیای جنوبی
آسیای جنوبی که به دلیل خصومتهای تاریخی دو کشور اتمی هند و پاکستان، یک منطقه حساس از لحاظ امنیتی به حساب میآید، از مدتها شاهد رقابت امریکا و چین بوده است. امریکا با هند همکاری و مشارکت استراتژیک دارد و با پاکستان این مناسبات اکثراً با فراز و نشیب همراه بوده است.
اما، چین و پاکستان یکدیگر را بحیث دوست همه فصول قلمداد کرده و همکاریهای استراتژیک در همه عرصهها به شمول نظامی و اقتصادی دارند. دهلیز اقتصادی چین و پاکستان(CPEC)، بحیث یک پروژه عظیم اقتصادی بوده که اهمیت پاکستان از لحاظ اقتصادی برای چین عمدتاً در تطبیق همین پروژه نهفته است.
پروژه دهلیز اقتصادی با هزینه ۶۲ میلیارد دالری، از ۲۰۱۵ آغاز یافته و تکمیل آن با برخی چالشها نیز روبروست. این پروژه شامل برنامههای اقتصادی زیربنایی مانند توسعه بندر گوادر، حمل و نقل و انتقال انرژی از مسیر ایالت سینکیانگ چین و بندر گوادر پاکستان به خلیج فارس را در بر میگیرد.
امریکا و هند سیاست به چالشکشیدن و رقابت با دهلیز اقتصادی چین و پاکستان و طرح راه و کمربند را در پیش گرفته اند. این سیاست و برگزاری موفقانه اجلاس اخیر گروه ۲۰ در دهلی جدید و توافق روی دهلیز حمل و نقل و انتقال انرژی(IMEC) باعث نگرانی چین است.
همچنان بر اساس برخی تحلیلها، گسترش نا امنیها در برخی مناطق پاکستان و مسیر دهلیز، علاوه بر عوامل و ابعاد داخلی آن، با رقابتهای کلان نمیتواند بیارتباط باشد.
به هر حال، از تحولات سالهای اخیر در جنوب آسیا، چنین استنباط میگردد که اهمیت هند برای منافع امریکا و غرب، در حال افزایش است و این موضوع برای منافع و موقعیت چین و پاکستان در منطقه هزینهها و پیامدهایی در قبال خواهد داشت.
بهرسمیت شناختن اسرائیل برای امریکا فقط ۱۱ دقیقه طول کشید. در ۱۴ می ۱۹۴۸، هری ترومن، رئيسجمهور دموکرات امریکا نخستین رهبر جهان بود که دولت تازهتاسیس اسرائيل را بهرسمیت شناخت؛ درست ۱۱ دقیقه پس از آنکه داوید بنگوریون، رئيس آژانس یهود تشکیل دولت اسرائیل در فلسطین را اعلام کرد.
این دولت بر اساس قطعنامه مجمع عمومی ملل متحد تشکیل شد. یک سال پیش از اعلام تشکیل دولت اسرائيل، در تاریخ ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷، سازمان ملل متحد قطعنامه ۱۸۱ را برای تقسیم فلسطین میان عربها و یهودیان و اداره اورشلیم (بیتالمقدس) تحت قیومیت بینالمللی تصویب کرده بود.
بر اساس این قطعنامه که همه کشورهای اسلامی عضو مجمع عمومی، از جمله افغانستان به آن رای مخالف دادند، قرار بود دو دولت اسرائيلی و فلسطینی در آن سرزمین تشکیل شود.
منشور استقلال اسرائيل، امضا شده در ۱۴ می ۱۹۴۸
روسای جمهور امریکا از آن زمان تاکنون، از هری ترومن تا جو بایدن، همگی بر راهحل دو دولت تاکید کردهاند. اما از سوی دیگر از اقدامات و سیاستهای اسرائيل که مانع این راهحل شده، عملاً حمایت کردهاند. اسرائیل با شهرکسازی در سرزمینهایی که قرار بود جزو قلمرو فلسطینیها باشد و همچنین اشغال اورشلیم، عملاً طرح تشکیل دو دولت را عقیم گذاشت و به روایتی، برای گروههای فلسطینی، بهانه مقاومت و برای کشورهای اسلامی و عرب، تا سالها دستاویز مخالفت فراهم کرد.
داوید بنگورین در ۱۴ می ۱۹۴۸ از تشکیل دولت اسرائيل در سرزمینهای فلسطینی خبر داد
ایالات متحده امریکا، نهتنها نخستین کشوری است که اسرائيل را به رسمیت شناخته و سالانه بیش از سه میلیارد دالر به آن کمک میکند، بلکه با استفاده از حق وتو، از تصویب دهها قطعنامه شورای امنیت علیه اسرائيل جلوگیری کرده است.
در تازهترین مورد، لیندا تامس - گرینفیلد، نماینده امریکا در سازمان ملل، قطعنامه پیشنهادی برازیل (رئيس دورهای شورای امنیت) درباره توقف انساندوستانه حملات اسرائيل به غزه را وتو کرد.
قطعنامههای وتو شده به نفع اسرائيل
حساب قطعنامههای شورای امنیت درباره اسرائيل که امریکا آنها را وتو کرده، از دست در رفته است. شبکه الجزیره میگوید امریکا تاکنون ۳۶ قطعنامه شورای امنیت درباره اسرائيل را وتو کرده، در حالی که روزنامه اسرائیلی هاآرتص در فبروی ۲۰۲۳ نوشت که از سال ۱۹۷۲، ایالات متحده جمعاً ۵۳ بار از حق وتوی خود در شورای امنیت برای جلوگیری از تصویب قطعنامههای این شورا علیه اسرائيل استفاده کرده است.
سایت کتابخانه مجازی یهودیان امریکا، قطعنامههای شورای امنیت علیه اسرائیل را فهرست کرده که امریکا در فاصله سپتامبر ۱۹۷۲ تا جون ۲۰۱۸ وتو کرده است. شمار قطعنامههای وتو شده از سوی امریکا در این فهرست به ۴۴ مورد میرسد.
شماری از این قطعنامهها در محکومیت شهرکسازیهای اسرائيل در مناطق اشغالی بوده که مانع اصلی صلح و راهحل دو دولت است. شماری دیگر در محکومیت اشغال بخشهایی از کشورهای همسایه از سوی اسرائیل بوده است؛ از جمله بلندهای جولان (۱۹۶۷ تاکنون) شبهجزیره سینا در مصر (از۱۹۶۷ تا ۱۹۸۲) و جنوب لبنان (از ۱۹۸۵ تا ۲۰۰۰). اسرائیل در سال ۱۹۸۱ بلندیهای جولان را ضمیمه خاک خود کرد امریکا در سال ۲۰۱۹ تنها کشوری بود که حاکمیت غیرقانونی اسرائیل بر بلندیهای جولان را به رسمیت شناخت.
امریکا همچنین برخلاف قطعنامه ۱۸۱ سازمان ملل متحد که منجر به تشکیل دولت اسرائیل شد، اورشلیم را پایتخت اسرائیل شناخت و سفارت خود را به این شهر منتقل کرد.
بسیاری باور دارند که راه حل بحران خاورمیانه، تشکیل دو دولت مستقل اسرائیل و فلسطین در کنار یکدیگر است. امریکا هم در حرف از این ایده حمایت میکند. اما رسیدن به راهحل دو دولت، مستلزم بازگشت اسرائیل به مرزهای پیش از جنگ ۱۹۶۷ و پایان شهرکنشینی در سرزمینهای اشغالی است که امریکا بارها قطعنامههای شورای امنیت در این موارد را وتو کرده است.
در بحران مزمن میان اسرائيل و فلسطینیها، البته نقش عوامل و بازیگران منطقهای را نمیتوان نادیده گرفت. از جمله اختلاف گروههای فلسطینی، بیاتفاقی کشورهای مسلمان و عربی و البته دولتهایی که مخالفت با اسرائیل را به هویت خود گره زده و حذف آن از روی نقشه را هدف اصلی خود تعیین کردهاند.
شمار معکوس جمهوری اسلامی در تهران برای "نابودی اسرائيل"
اما در کنار عوامل منطقهای که نفع خود را در ادامه بحران میبینند، تا جایی که مربوط به موضع اسرائیل میشود، این تردید به صورت جدی وجود دارد که مادامی که دست نماینده امریکا در شورای امنیت، برای وتو کردن قطعنامههایی بالاست که با هدف انعطاف در مواضع اسرائیل طرح میشود، آیا میتوان به صلح در خاورمیانه امید بست؟