چنی از آغاز دولت بوش، نقشی کلیدی در شکلدهی سیاست خارجی ایالات متحده داشت. پس از حملات یازدهم سپتمبر ۲۰۰۱، او مغز متفکر سیاست «جنگ علیه ترور» بود. چنی نقش کلیدی در حمله امریکا به افغانستان و سپس عراق داشت.
بسیاری از ناظران باور دارند که در دولت جورج بوش این دیک چنی بود که با قاطعیت و بدون ندامت از این جنگها و از اقدامات جنجالی ضدتروریستی مانند زندان گوانتانامو دفاع میکرد.
دیک چنی پیش از معاونت بوش، وزیر دفاع در دولت جورج بوش پدر بود و در جنگ خلیج فارس نقش داشت. در تابستان ۲۰۰۰، بوش پسر وی را به معاونت خود برگزید. کمتر از یک سال پس از آغاز حکومت بوش، حملات ۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱ به وقوع پیوست که هم تاریخ ایالات متحده و هم مسیر زندگی سیاسی جورج بوش و معاون وی را برای همیشه تغییر داد.
در روزهای پس از حملات یازده سپتامبر که هراس از وقوع حوادث تروریستی بیشتر جامعه امریکا را فرا گرفته بود، چنی به «مکان نامعلومی» منتقل شد تا در صورت کشته شدن رئیسجمهور بوش، جانشینی برای وی وجود داشته باشد.
او با این که معاون رئیسجمهور بود، اما به اندازه بوش نقش پر رنگ در سیاستهای خارجی و امنیتی امریکا ایفا کرد. در همان دوران، چنی نقشی تعیینکننده در طراحی حمله امریکا به افغانستان و عراق، تاسیس نهادهای امنیتی جدید، از جمله وزارت امنیت داخلی و شبکهای بازداشتگاههای مخفی امریکا در کشورهای دیگر بازی کرد. در این بازداشتگاهها افراد متهم به تروریسم به طور مخفیانه و بیرون از قوانین دولت امریکا، بازجویی و شکنجه میشدند.
چنی و افغانستان
چنی از آغاز جنگ در ۷ اکتوبر ۲۰۰۱، نابودی طالبان و القاعده را ماموریتی حیاتی برای حکومت امریکا میدانست. او باور داشت که پیروزی در افغانستان، الگویی برای دموکراسی در خاورمیانه خواهد بود. در سالهای بعد، چنی چندین بار به افغانستان سفر کرد. از جمله وی، در هفتم دسامبر سال ۲۰۰۴ در مراسم تحلیف حامد کرزی، نخستین رئیسجمهور منتخب افغانستان شرکت کرد.
او در دفتر یادبود نوشت: «جای افتخار است که در این روز تاریخی در کنار مردم افغانستان حضور دارم.»
چنی سپس در سخنرانی خود در پایگاه بگرام گفت: «پیروزی آزادی در افغانستان و عراق الهامبخش اصلاحطلبان در سرزمینهای دیگر خواهد بود.»
او بعدتر در مراسم افتتاح نخستین پارلمان منتخب افغانستان در سال ۲۰۰۵ نیز شرکت کرد. در این مراسم، دهها مقام خارجی بلندپایه حضور داشتند.
دیک چنی در فبروری ۲۰۰۷ در سفری اعلام ناشده به بگرام رفت. همزمان با حضور وی در بگرام، طالبان با حمله به این پایگاه ۲۳ نفر را کشته و ۲۰ نفر دیگر را زخمی کردند. در این حمله به چنی آسیبی نرسید.
چنی از این نظریه دفاع میکرد که رئیسجمهور باید در زمان جنگ اختیارات تقریباً نامحدودی داشته باشد. این دیدگاه زمینهساز اجرای سیاستهایی، چون بازجوییهای خشن و توام با شکنجه، زیر نظر گرفتن شهروندان به ویژه مکالمات و فعالیتهای اینترنتی شان شد. این سیاستها به شدت از سوی فعالان و سازمانهای مدافع حقوق بشر و آزادیهای مدنی مورد انتقاد قرار گرفت.