گزارش سازمان یوراشیننت؛داعش از تنشهای قومی در شمال علیه طالبان استفاده میکند
موسسه یوراشیننت در گزارشی میگوید که داعش در افغانستان با راه اندازی کارزار تبلیغاتی گسترده، به دنبال جذب نیرو از میان اقلیتهای قومی در افغانستان و آسیای میانه است. به گفته این سازمان، داعش در تبلیغات خود در شمال افغانستان از تضادهای قومی علیه طالبان استفاده میکند.
داعش در تبلیغات خود «طالبان را یک گروه قومی ناسیونالیست توصیف مینماید که به جنبش اسلامی تعلق چندانی ندارد.»
این سازمان میگوید که «داعش به تنشهای قومی موجود میان طالبان و گروههای قومی مختلف در شمال افغانستان که خود را در حاشیه میبینند، به عنوان یک فرصت میبیند و از آن بهره میگیرد.»
به گفته این سازمان، همزمان با این که ازبیکها و تاجیکها از حکومت طالبان کنار گذاشته شده اند، فعالیتهای داعش در شمال افغانستان نیز بیشتر گردیده است.
بنا به این گزارش، بررسی کانالهای داعش در تلگرام نشان میدهد که این گروه با تولید محصولات تبلیغاتی چشم به کشورهای آسیای میانه دوخته است. این محصولات عمدتا برای گویندگان زبانهای ازبیکی، قرغیزی و فارسی تاجیکی تولید گردیده است.
در این محصولات تبلیغاتی برای مخاطبان آسیای میانه، طالبان، رقیب اصلی ایدیولوژیک داعش، به عنوان «نوکران چین، روسیه، امریکا، پاکستان و ترکیه» توصیف شده است.
در حالیکه سازمانهای اسلامگرای تروریستی چون القاعده پیروزی طالبان را تجلیل کرده اند، اما به گفته یوراشیننت، در تبلیغات داعش برای آسیای میانه، روی توجیه افزایش حملات در افغانستان تمرکز شده است.
یوراشیننت یک سازمان خبری مستقر در دانشگاه کلمبیا است که در مورد آسیای مرکزی و جنوب قفقاز به زبانهای انگلیسی و روسی گزارش و تحلیل ارائه میکند.
شماری از افغانهایی که با تسلط طالبان با پروازهای نظامی امریکا به امارات متحده عربی تخلیه شده بودند، به علت بلاتکلیفی و ناامیدی از رفتن به امریکا به افغانستان بازگشته اند. به گزارش وال استریت ژورنال، اما حکومت امریکا از این افغانها در امارات خواسته که به افغانستان بر نگردند.
این روزنامه میگوید که حدود ۱۰ هزار افغان همزمان با تسلط طالبان بر کابل توسط پروازهای تخلیه به امارات متحده انتقال داده شده و در کمپی به نام «یومنیترین سیتی» جا به جا شدند.
این پناهندگان در امارات، یکبار در ماه دلو به روشن نبودن وضعیت پرونده مهاجرت خود به امریکا اعتراض کردند.
وال استریت ژورنال مینویسد که وزارت خارجه امریکا وعده داده است که دوسیه های شان در حال بررسی است و از آنان خواسته است تا از بازگشت به افغانستان خودداری کنند.
وزارت خارجه امریکا گفته است: «ما تمام افغانهای ساکن شهرک یومنیترین در امارات متحده عربی را تشویق میکنیم که به افغانستان بر نگردند. ما در حال بررسی [دوسیهها] هستیم تا افراد واجد شرایط آمدن به امریکا یا کشورهای دیگر را معین کنیم.»
وزارت خارجه امریکا میافزاید: «ایالات متحده در حال صحبت با کشورهای دیگر است که حاضر به پذیرش آن دسته از افغانهای [پناهنده] شوند که واجد شرایط آمدن به امریکا نیستند.»
مقامات امریکایی و اماراتی از ارائه آمار پناهندگانی که به افغانستان برگشته اند، خودداری ورزیده اند. اما، به گفته این روزنامه، هفته گذشته دستکم ۴۵ پناهنده افغان خاک امارات متحده را ترک کردند.
خبرگزاری دولتی باختر که در کنترول طالبان قرار دارد، مدعی است که حدود ۳۰۰ نفر از این پناهندگان از امارات بازگشته اند؛ آماری که تایید صحت آن دشوار است.
یکی از پناهندگان به وال استریت ژورنال گفت که هرچند در افغانستان آیندهای ندارد، اما به خاطر خانوادهاش که در وضعیت نامساعد اقتصادی بسر میبرد، به افغانستان برگشته است.
حکومت بایدن حدود ۷۵ هزار نفر را پس از تسلط طالبان، از افغانستان به امریکا انتقال داد. در مورد تاخیر در انتقال پناهندگان در امارات متحده، مقامات امریکایی به این روزنامه گفتند که در مورد دوسیه پناهندگی افغانهایی که در کشورهای ثالث مانند امارات متحده عربی باقی مانده، پس از تکمیل روند معمول مهاجرتی تصمیم گرفته خواهد شد؛ روندی که شاید چندین سال را در بر گیرد.
امیر خان متقی در جلسه آنتالیا، در ردیف کارشناسان، دیپلوماتها و سیاستمداران نشست و از جایگاه وزیر خارجه گروهی که بر افغانستان حاکم شده، تصویری توام با صلح و آرامش و آماده رفاه و شگوفایی از این کشور جنگزده ترسیم کرد.
حرفهای سرپرست وزارت خارجه طالبان، چه آنها که از روی کاغذ برای حاضران خواند، چه نکاتی که به صورت شفاهی گفت، حسابشده و در راستای سیاستهای این گروه برای جلب توجه، کمک و شناسایی از سوی جامعه جهانی بود.
اما مخاطبان سخنان امیرخان متقی در آنتالیا چیزی از زبان او میشنوند که تصویر واقعی افغانستان تحت سیطره این گروه را بازتاب نمیدهد و به عبارت دیگر، تمام واقعیت موجود نیست.
نگاهی به چند نکته از سخنان سرپرست وزارت خارجه طالبان:
"امریکا نتوانست داعش را شکست دهد، ما شکست دادیم"
بسیاری در افغانستان به تقسیمبندی طالب و داعش در این کشور باور چندانی ندارند. همان حملههایی که در سالهای پیشین، گروه طالبان انجام میداد و سخنگویان این گروه مانند لطیفالله حکیمی، قاری یوسف احمدی و پسانتر ذبیحالله مجاهد، مسئولیت آن را به دوش میگرفتند، در سالهای پسین به نام گروه داعش انجام میشد.
این پرسش به صورت جدی وجود دارد که چگونه ممکن است ایالات متحده امریکا با دهها هزار نظامی تا بندندان مسلح و استفاده از روشهای مختلف، از حملات هواپیماهای بدون سرنشین گرفته تا استفاده از مادر بمبها، نتوانست "داعش" را در افغانستان شکست دهد، اما طالبان پس از چند عملیات کوچک، کار را به جایی رساند که اکنون از شکست داعش سخن میگوید و یک فرمانده این گروه پس از پیوستن به طالبان میگوید داعش در افغانستان ضعیف شده است.
"ما به دیپلوماسی به جای جنگ باور داریم"
گروه طالبان در ۲۰ سال گذشته، تا پیش از اینکه کابل را در پی خروج امریکاییها و مقاومت نکردن ارتش تحت فرمان اشرف غنی تسخیر کند، همواره بر طبل جنگ میکوبید. حکومتهای افغانستان به رهبری حامد کرزی و اشرف غنی، همواره بر گفتگو و دیپلوماسی به جای جنگ و خونریزی تاکید میکردند و حتی شرکای بینالمللی خود مانند امریکا و ناتو را هم متقاعد کردند که با طالبانی که پس از شکست در سال ۲۰۰۱، بسیار ضعیف شده بود، نمیتوان از لوله تفنگ سخن گفت. طالبان، فقط در برابر امریکا حاضر به دیپلوماسی شد و همزمان با گفتگوهای صلح با زلمی خلیلزاد و همراهانش در قطر، در داخل افغانستان به انفجار و انتحار و کشتار ادامه داد تا به دروازههای کابل رسید.
گروه طالبان پس از تسخیر کابل هم، با مقاومت پنجشیر از راه جنگ درآمد و به پیشنهاد گفتگو برای حل مسائل مورد اختلاف، روی خوش نشان نداد. اکنون که عملاً جنگ چندانی باقی نمانده و بقایای جبهه مقامت هم در عملیات جستجوی خانه به خانه بازداشت، سرکوب و شکنجه میشوند، این گروه در یک پلتفرم بینالمللی از دیپلوماسی به جای جنگ سخن میگوید.
"ما عفو عمومی اعلام کردیم و در عمل آن را ثابت کردیم"
این سخن درحالی گفته میشود که مردم افغانستان عملاً شاهد بازداشت، ربودن، شکنجه و کشتن نظامیان سابق و افراد جبهه مقاومت از سوی طالباناند. سازمانهای حقوق بشر میگویند کشتارهای انتقامجویانه طالبان هنوز هم ادامه دارد. سراجالدین حقانی، سرپرست وزارت داخله طالبان، در دیدار اخیر خود با کمیشنر حقوق بشر ملل متحد، به روی دادن این کشتارها اعتراف کرد اما وعده داد که با اجرای برنامه عفو عمومی، جلوی این کشتارها گرفته شود.
"امریکا در بیست سال باوجود صرف میلیارد ها دالر، هیچ کار زیر بنایی نکرد"
این جمله شاید یکی از نکاتی باشد که در افغانستان مخالفان زیادی ندارد. بسیاری در افغانستان بر این باورند که حضور ۲۰ ساله امریکا در افغانستان و سرازیر شدن دهها میلیارد دالر پول به این کشور، به جای کمک به رشد اقتصاد کشور و رفاه جامعه افغانستان، به گسترش فساد مالی دامن زد، صدها میلیونر (عمدتاً از میان سیاستمداران و جنگسالاران) به وجود آورد اما آنچنان که باید، از رنج و فقر مردم کم نکرد. سرانجام کار به جایی کشید که با خروج امریکا، افغانستانِ محروم از کمکهای بینالمللی، بار دیگر به پله اول، یعنی وضعیت شکننده و بیثبات اقتصادی دور اول حکومت طالبان بازگشت.
"امنیت تاریخی و مثالزدنی در افغانستان به وجود آمدهایم"
رهبران طالبان، از جمله امیرخان متقی، این ادعا را در هفت ماهی که از بازگشتشان به قدرت میگذرد، بارها تکرار کردهاند و پاسخی که در شبکههای اجتماعی به این ادعا داده میشود این است که وقتی عاملان جنگ و انفجار و انتحار به قدرت رسیدهاند، دیگر کسی انفجار و انتحار و بمبگذاری هم نمیکند.
گذشته از این، وزیر خارجه طالبان ظاهراً امنیت را در کم شدن انتحار و انفجار میبیند اما سرکوب، بازداشت، شکنجه و اعتراف اجباری زنانی که با شعار کار، نان، آزادی به خیابان آمده بودند و بازداشت، شکنجه و کشتن نظامیان سابق، کشتار بدون محاکمه انسانها و به نمایش گذاشتن اجساد آنها در معرض دید مردم در خیابانها، در کنار ایجاد رعب و وحشت از طریق هجوم به خانههای مردم برای پیدا کردن اسلحه، ظاهراً از دید امیرخان متقی، جزو ناامنی حساب نمیشود.
دختران و پسران در افغانستان آزادانه درس میخوانند"
طالبان زیر فشارهای جامعه جهانی و کشورهایی که این گروه دست کمک به سوی آنها دراز کرده است، پذیرفت که مکتبها و دانشگاهها را باز کند. مکتبها هنوز باز نشده و در دانشگاههایی هم که باز شده، خبری از درس نیست. معلمان و استادان گریختهاند و دانشجویان با صنفهای خالی رو برو میشوند. در کنار این، نگهبانان طالبان در ورودی دانشگاهها، از درآمدن دانشجویانی که پوشش آنها مطلوب این گروه نباشد، جلوگیری میکنند. باید پرسید برداشت امیرخان متقی از درس خواندن آزادانه دختر و پسر چیست.
"ما به ناتو و غرب حمله نکردیم، آنها کشور ما را اشغال کردند"
امریکا و ناتو به افغانستان حمله کردند، اما زمینه این حمله را گروه طالبان فراهم کرد. این گروه به شبکه القاعده، کمپهای آموزشی آن و رهبرش اسامه بنلان پناه داد و درخواست امریکا برای تحویل دادن بنلادن را نپذیرفت و آنقدر مقاومت کرد تا زمینه هجوم نیروهای ائتلاف تحت فرمان امریکا به افغانستان فراهم شد. درست است که طالبان به امریکا حمله نکرد، اما با پناه دادن و حمایت از حملهکنندگان به امریکا، به ارتش آن کشور بهانه حمله داد. چوب این حمایت را مردم افغانستان با دادن دهها هزار قربانی خوردند، وگرنه تا جایی که به رهبران طالبان بر میگردد، آنها چیزی از دست ندادهاند و اکنون دوباره بر افغانستان سلطه یافتهاند.
"ما در کل افغانستان زندانی زن و زندانی سیاسی نداریم"
گروه طالبان با ورود به شهرهای مختلف افغانستان، از جمله کابل، درهای زندانها را باز کرد و در کنار زندانیان خود و گروه داعش، بسیاری از مجرمان جرایم جنایی را هم از زندانها آزاد کرد. این زندانها، به شهادت رسانهها و شاهدان عینی، اکنون بار دیگر در حال پر شدن است، اما بیشتر زندانیان را، نظامیان پیشین و کارمندان حکومت گذشته تشکیل میدهند. علاوه بر این، در ماههایی که از به قدرت رسیدن گروه طالبان میگذرد، این گروه اقدام به بازداشت دهها فعال زن، روزنامهنگار و فعال مدنی کرده است و شماری از این افراد فقط در صورتی رها شدند که طالبان زیر فشار رسانهای قرار گرفت.
"همه مردم در تلویزیونها آزادانه ما را نقد میکنند"
نه تنها از زمان روی کار آمدن دوباره طالبان، دهها رسانه در کابل و شهرهای دیگر بسته شده و صدها روزنامهنگار که حالا نمیتوانند آزادانه و در امنیت کار کنند، از کشورشان بیرون شدهاند، بلکه همان تعداد اندک که در افغانستان ماندهاند، همه روزه با انواع اعمال سلیقهها و تهدیدها از سوی طالبان رو برو میشوند. گروه طالبان رسانههای ولایتهای مختلف را وادار میکند تا مطالب خلاف این گروه نشر نکنند.
این گروه در مواردی، کارشناسان و تحلیلگران مخالف خود را بازداشت کرده است که بازداشت فیضالله جلال و باقر محسنی، فقط دو نمونه از این برخوردها با دگراندیشان است. تن کبود روزنامهنگارانی که از سوی طالبان بازداشت و شکنجه شدهاند، پاسخ روشنی به این گفته امیرخان متقی است که ادعا میکند همه آزادانه گروه او را نقد میکنند.
"ما به زور وارد نشدیم، مجبور شدیم بهخاطر غارت نشدن مردم وارد شویم"
این گفته شاید درباره وارد نشدن افراد طالبان به خیابانهای اطراف ارگ ریاست جمهوری و مرکز شهر کابل صدق کند، اما طالبان پس از سقوط پی در پی شهرهای افغانستان، خود را به دروازههای کابل رساندند و حتی پیش از اینکه خبر فرار اشرف غنی نشر شود، گزارشها و شواهد تصویری وجود داشت که افراد این گروه وارد کابل شده بودند. صرف نظر از اتهام معامله و خیانت که بسیاری در افغانستان متوجه اشرف غنی میکنند، رییسجمهور فراری افغانستان گفته است که گروه طالبان تلاش او برای تحویل قدرت به یک گروه بیطرف را نپذیرفته او را وادار به فرار کردهاند.
"کابینه ما همهشمول است از هر جای افغانستان وزیر داریم"
در کابینه طالبان یک وزیر هزاره یا یک وزیر زن دیده نمیشود. تمام وزیران کابینه این گروه و مقامهای ارشد حکومت طالبان، از افراد طالبان و شبکه حقانیاند. هیچ فرد غیرطالبی وزیر نشده است. اکثریت قریب به اتفاق اعضای رهبری، کابینه و فرماندهان نظامی گروه طالبان، از قوم پشتوناند و تعداد اندکی طالب تاجیک و ازبک هم این سو و آن سو دیده میشود.
"در هیچ جای دنیا حکومت برنده، مخالفانش را در کابینه شامل نمیکند"
این سخن در جایی معنی میدهد که گروههای سیاسی بر سر رسیدن به قدرت، در پای صندوقهای رای با هم رقابت کنند و گروه برنده، حکومت تشکیل دهد و اعضای حکومت را از میان جریان سیاسی خود برگزیند.
در نظامهای دموکراتیک، مردم می توانند انتخاب کنند که کدام حزب یا جناح سیاسی، برای یک مدت مشخص (چهار یا پنج ساله) بر کشورشان حکومت کند. آیا گروهی که به زور یا با معامله به قدرت رسیده است، میتواند از کشورهای دموکراتیک مثال بیاورد؟ آیا طالبان با انتخابات و از طریق صندوقهای رای به قدرت رسیده است؟ طالبان خود از راه زور یا با معامله به قدرت رسیده و نه از طریق صندوق رای؛ بنابراین مثال آقای متقی از کشورهای دموکراتیک و مقایسه آنها با حکومت خود، بیربط است.
"دوره خاندانبازی و چوکرهگری و سهام تنظیمی گذشته است"
این سخن از سوی وزیر خارجه گروهی مطرح میشود که هیچ عضو غیرطالبی در کابینهاش دیده نمیشود و بسیاری از مقامهای نظامی و ملکی را با کنار زدن افراد دانشآموخته و مسلکی، به ملاهایی داده است که یا عضو گروه طالبان بودهاند یا با این گروه بیعت کردهاند. اگر دوره سهام تنظیمی گذشته است، حکومت طالبان بر چه اساس میان دو گروه طالبان و شبکه حقانی تقسیم شده است؟ آیا هیچ چهره مستقل و مسلکی در کابینه طالبان دیده میشود؟
"افغانستان ناتوان به نفع هیچ کشور نیست، بلکه تهدیدی برای جهان است"
این گفته را شاید بتوان به نوعی تهدید حساب کرد. وزیر خارجه طالبان تلویحاً تهدید میکند که اگر به افغانستان تحت کنترل طالبان کمک نشود، این کشور بار دیگر میتواند به جولانگاه گروههایی تبدیل شود که امنیت جهان را تهدید میکنند؛ همانگونه که در دهه ۱۹۹۰ به القاعده و بنلادن پناه داد. برداشت خوشبینانه از این سخن امیرخان متقی میتواند ناظر بر قحطی و گرسنگی و راه افتادن موج مهاجرت از افغانستان باشد؛ اما باید به یاد داشت که این موج مهاجرت و فرار، به محض ورود طالبان به کابل شروع شد و همچنان ادامه دارد.
بازرسی خانه به خانه طالبان نگرانیهایی را در میان هنرمندان افغانستان برانگیخته است.
برخی از هنرمندان پس از آغاز بازرسی خانه به خانه، سازهایشان را مخفی کرده و برخی دیگر آنها را شکستهاند.
شماری از هنرمندان میگویند آثار هنریشان ممکن است جان آنها را به خطر اندازد.
طالبان روز جمعه، ۴ حوت عملیات گسترده بازرسی خانه به خانه را در کابل و شماری از ولایتهای افغانستان آغاز کردند.
گزارشهایی از بدرفتاری طالبان با هنرمندان، با گذشت هر لحظه رعب و وحشت را در جامعه هنری تشدید کرده است.
در آخرین مورد ویدیویی در رسانهها منتشر میشد که نشان میداد طالبان در ولایت کنر آرمونیه و تبله دو هنرمند را بر گردنشان آویخته و آنها را در میان شهر میگردانند.
یک نقاش از کابل با نام مستعار ب. آفتاب میگوید حسی که با شنیدن این خبرها به یک هنرمند دست میدهد "تنها ترس و وحشت نیست، خشم نیز همراهش سراغ ما میآید".
او مدرک کارشناسیاش را از دیپارتمنت نقاشی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه کابل به دست آورده است.
"آفتاب" چهار سال کارگاههایی را برای آموزش نقاشی به جوانان کابل برگزار کرده و آثارش در نمایشگاههایی در کابل، پنجشیر و پاریس به نمایش درآمده است.
این هنرمند میگوید "در دومین روزی که بازرسی خانه به خانه آغاز شد، منطقه ما حالت نظامی به خود گرفت. افراد طالبان به کوچهها ریختند. ما فهمیدیم که تا ساعاتی دیگر نوبت بازرسی به خانه ما میرسد."
او افزود: "از ترس اینکه طالبان مرا شناسایی و اذیت کنند، خانه را ترک کردم. پس از چند ساعت که به خانه برگشتم، اول به جایی رفتم که تابلوهایم را در آنجا جابهجا کرده بودم."
"چیزی که دیدم، صحنه تکاندهندهای بود. طالبان تمام تابلوهایم بر زمین ریخته و تعدادی از آنها را پاره کرده بودند."
طالبان در جریان بازرسی خانه یک هنرمند، آثار او را برهم ریختهاند.
احمد سرمست، رئیس انستیتیوت ملی موسیقی افغانستان میگوید در زمان همهگیری کرونا اداره این انستیتیوت برخی از آلات موسیقی را در اختیار هنرجویان خود قرار داد تا با آن در خانه تمرین کنند، اما وقتی که بازرسی خانه به خانه طالبان آغاز شد، خانوادههای این هنرجویان با او تماس گرفتند و نگرانیشان را ابراز کردند.
به گفته آقای سرمست این خانوادهها نگران بودند که مبادا آلات موسیقی امنیت آنها را در خطر بیندازد.
رئیس انستیتیوت ملی موسیقی افغانستان میگوید آنها از ما پرسیدند "با این سازها چه کنیم؟"
آقای سرمست گفت "به آنها گفتم هیچ چیزی مهمتر از امنیت شما نیست. بنابراین شما میتوانید سازها را از بین ببرید."
شماری از هنرمندان از ترس بازرسی خانه به خانه طالبان، مجبور شدهاند سازهای خودشان را بشکنند.
آقای سرمست میگوید این مشوره، برای خود من بسیار درآور بود. چون این آلات موسیقی با خون دل تهیه شده بود، اما مجبور شدیم مشوره بدهیم که آنها را از بین ببرند.
او گفت: "وقتی که خانوادههای دانشآموزان هنر تصاویر سازهای شکسته را برایم میفرستادند غمگین میشدم. چون میدیدم که در افغانستان مردم از بیم و هراس طالبان مجبور میشوند پدیدههای هنری را که جزو زندگی فرهنگی در تمام جوامع است از بین ببرند."
مرتضی احمدی، دانشجوی هنر از دشت برچی روایت میکند که بعد از شروع بازرسی خانه به خانه مجبور شده گیتارش را از خانه بیرون کند و به عکاسخانه یکی از دوستانش در برچی منتقل کند.
روز بعد، دوست عکاس مرتضی به او زنگ زده و گفته "گیتارت خطرناک است. باید آنرا از اینجا ببری."
به گفته مرتضی او به یکی دیگر از دوستانش که مالک یک مکتب خصوصی است زنگ زده و موافقت او را گرفته که گیتارش را در مکتب او پنهان کند.
مرتضی گفت: "گیتارم را داخل یک بوجی انداختم و به طرف مکتب حرکت کردم، اما در شهرک مهدیه دشت برچی با ایست بازرسی طالبان مواجه شدم."
مرتضی میگوید رنگ از رخش پریده بود و دستانش میلرزید. او روایت میکند "یکی از اعضای طالبان پرسید داخل بوجی چیست؟ به او راست گفتم. گفتم گیتار است."
آقای احمدی گفت "یکی از طالبان گیتارم را از دستم گرفت. آنرا بلند کرد و بر زمین زد. تکه تکهاش کرد. بعد مرا زیر مشت و لگد گرفت. او از گریبانم میکشید تا با خود به حوزه ببرد."
"مرا چند متر با خود کشیدند تا اینکه چند پیرمرد دخالت کردند و با وساطت آنها از چنگ طالبان آزاد شدم."
در ۱۵ اگست ۲۰۲۱، روزی که در روایتهای رسمی به عنوان روز سقوط دولت افغانستان به ثبت رسیده است، اعضای ارکستر ملی موسیقی افغانستان در سالن ارکستر این انستیتوت مشغول تمرین بودند.
آنروز ملودی هنوز در دهلیزهای انستیتوت ملی موسیقی جریان داشت و دانشجویان با هیجان برای اجرای کنسرتی آماده میشدند که قرار بود در ماه اکتبر در کلمبیا اجرا شود.
مسئولان حفاظت انستیتیوت با عجله به بخش اداری آمدند و از آنها خواستند ساختمان را تخلیه کنند زیرا "طالبان به کوته سنگی رسیدهاند."
این آخرین باری بود که صدای پیانو و سهتار در فضای ساختمان انستیتوت شنیده شد. ملودی خاموش شد و جان آن را ترس گرفت. دانشآموزان با سرآسیمهگی انستیتوت را ترک کردند. مسئولان انستیتوت به آنها کمک کردند به خانههایشان برسند.
ساعاتی بعد طالبان وارد ساختمان شدند و "اولین قربانی، گیتاری بود که استاد آرمان به انستیتوت ملی موسیقی هدیه داده بود."
احمد سرمست میگوید: ما آن گیتار را در داخل صندوقچه ویژهای گذاشته بودیم تا بینندگان بتوانند آنرا ببینند. زیرا این گیتار برای انستیتوت ارزش تاریخی داشت.
آقای سرمست روایت میکند که "طالبان در نخستین ساعات حضورشان در انستیتوت ملی موسیقی با هرچه که در اختیارشان داشتند به این مرکز فرهنگی آسیب وارد کردند."
رئیس انستیتوت ملی موسیقی از دو پیانو، سهتار، چیلو، مرین و تنبور به عنوان آلات موسیقی نام میبرد که در نخستین روز ورود طالبان شکستانده شده است.
رئیس انستیتیوت ملی موسیقی از دو پیانو، سه تار، چیلو، مرین و تنبور به عنوان آلات موسیقی نام میبرد که در نخستین روز ورود طالبان شکستانده شده است.
اینها همان سازهایی بودند که هنرجویان در پانزدهم اگست با آن در اتاق ارکستر مشغول مشق و تمرین بودند.
آقای سرمست میگوید مسئولان انستیتوت موفق شدهاند تمام دانشآموزان از صنف شش تا صنف چهاردهم را همراه با استادان و کارمندان اداری این انستیتوت به کشور پرتگال منتقل کنند.
او میگوید در حال حاضر هنرجویان مصروف ادامه آموزشهایشان در زمینه موسیقیاند و قرار است سال آینده در سازمان ملل کنسرت بدهند.
"اما طالبان زیربناهای انستیتوت را به دیگر نهادها بخشیدهاند، حساب بانکی انستیتوت را تحت کنترول خود درآورده، ترانسپورت را به یغما بردهاند."
آقای سرمست گفت "اکنون ساختمان قدیمی انستیتوت به مرکز یکی از گروههای شبکه حقانی تبدیل شده و افراد مسلح این گروه با خانوادههایشان در آنجا به سر میبرند."
رییس انستیتوت ملی موسیقی افغانستان میگوید نگران وسایل باقیمانده موسیقی در انبارخانههای انستیتوت است، زیرا به گفته او طالبان آنها را به طور خودسرانه به یکی دیگر از ساختمانها منتقل کردهاند: "آنها همه سازها را به شکل بسیار غیرمعیاری سربهسر انداختهاند. گویا دارایی انستیتوت را نگهداری میکنند."
به گفته رئیس انستیتوت ملی موسیقی اگر از وسایل موسیقی مراقبت نشود، آنها به زودی از کار خواهند افتاد.
بهرنگ آتی، نقاشی از هرات میگوید "اگر طالبان با آثارم مواجه شوند یقینا مرا با خودشان میبرند. چون فیگورهای نقاشیام مشکلساز خواهد شد."
به گفته آقای آتی "در ایدیولوژی آنها نقاشیهای برهنهای که من از تن و چهره میکشم مساوی با زنا و جزایش مرگ است."
این نقاش جوان میگوید: "بازرسی خانهبهخانه واقعن نگرانکننده است. چون ضمانتی وجود ندارد که طالبان فقط به دنبال سلاح و مهمات نظامی باشند. آنها هر چیز مشکوکی را که میبینند با خود میبرند."
او گفت: "میترسم که آنها نقاشیهایم را پیدا کنند."
اثری از بهرنگ آتی
طالبان با تسلطشان بر افغانستان به گونه گسترده دست به سانسور، ممنوعیت، محدودیت و حذف هنر زدهاند.
شماری از هنرمندان محلی در ماههای گذشته قتل، بازداشت و شکنجه شدهاند.
این گروه در نخستین روزهای تسلطشان بر افغانستان در ماه اگست فواد اندرابی، آوازخوان محلی را در اندراب ولایت بغلان کشتند.
پروتکلهای الحاقی کنوانسیونهای جنیوا ۱۹۴۹، تخریب اموال و اماکن فرهنگی و مذهبی را جنایت جنگی میداند.
وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان پیش از این با صدور فرمانی به رانندگان تاکسیها در کابل دستور داده بود که در موترها موسیقی نشر نکنند.
در دهم حوت ۱۳۹۸ پس از پس از ۱۸ ماه مذاکره با نمایندگان طالبان که بیشتر پشت درهای بسته انجام شد، زلمی خلیلزاد، نماینده پیشین امریکا، بدون هیچگونه مشوره و توافقی با حکومت و مردم افغانستان، توافق دوحه را با طالبان امضا کرد.
اکنون، دو سال بعد از امضای آن توافق، طالبان بر سراسر افغانستان سیطره دارد و در داخل در حال استحکام مواضع خود از طریق حذف مخالفان و جستجوی خانه به خانه مردم عادی برای یافتن سرنخهایی از مقاومت احتمالی، در کنار تلاش برای تحمیل روایت خشن خود از شریعت اسلامی بر مردم افغانستان است.
در عرصه خارجی هم، این گروه همزمان در حال تلاش و چانهزنی برای کسب مشروعیت بینالمللی و جذب کمکهای خارجی، از جمله از ایالات متحده امریکاست، کشوری که طالبان ادعا میکنند آن را شکست دادهاند.
در چنین شرایطی، ملا برادر، از چهرههای اصلی مذاکرات امریکا و طالبان در قطر و معاون رئیسالوزرای حکومت طالبان در دو سالگی امضای توافقنامه دوحه آن را سند تسلیمی جهان به طالبان میخواند.
مرور توافق دوحه البته شک چندانی باقی نمیگذارد که دولت امریکا به مشوره زلمی خلیلزاد نه فقط قدرت سیاسی، بلکه افغانستان و همه دستاوردهای مردم این کشور را به طالبان تسلیم کرد تا پای امریکا را از جنگی که در نتیجه سیاست حکومتهای حامد کرزی و اشرف غنی، ناتو و ایالات متحده در قبال طالبان به یک باتلاق تبدیل شده بود، بیرون کشد؛ حتی اگر شده به قیمت برباد رفتن کل سرمایهگذاری انسانی و مالی بیست سال گذشته جامعه جهانی در افغانستان.
در این سند بر سر خروج کامل نیروهای ائتلاف به رهبری امریکا، آزادی پنج هزار زندانی طالبان و آغاز گفتگو میان این گروه و حکومت اشرف غنی توافق شد. این توافق به مسئله تحریمها و فهرست آنعده از چهرههای اصلی طالبان که امریکا برای دستگیری یا کشتنشان جایزه تعیین کرده بود نیز اشاره کرده و وعده حذف این تحریمها را داده است.
در مقابل تنها خواست امریکا در این توافق این است که طالبان و هیچ گروه دیگری مانند القاعده، از خاک افغانستان امنیت امریکا و متحدان آن را تهدید نکنند و همکاری طالبان با این گروهها قطع شود.
ولی آنچه باعث شکست ماموریت جهانی در افغانستان شد، نه قدرتمندی طالبان، که ضعف حکومت و شرکای بینالمللی آن بود؛ فساد گسترده، زد و بندهای قومی و سیاسی و جهل مدیریتی، دولت افغانستان را سالها قبل از فروپاشی فلج کرده بود. همین وضعیت امریکاییها و کشورهای عضو ناتو را به این نتیجه رساند که با سرمایهگذاری در افغانستان فقط به گسترش فساد کمک میکنند و به دنبال راهی برای خروج از افغانستان بودند.
از طرف دیگر، اشتباه غربیها در برنامهریزی ماموریتشان این بود که به نقش و تاثیر پیچیدگیهای جامعه افغانی و رقابتهای قومی توجه نکردند؛ پیچیدگیهایی که جنگهای داخلی سالهای ۱۹۹۰ نشان داد که میتواند هر گونه مداخله در افغانستان را با ناکامی مواجه کند.
در بیست سال گذشته نیز، تمامیتخواهی قومی نقشی برجسته در سقوط افغانستان داشت؛ به باور بسیاری از افغانها و ناظران بیرونی، اشرف غنی و حامد کرزی نیز، همانند طالبانِ امروز، به دنبال ایجاد یک حکومت امروزی همهشمول و نظامی کارآمد در افغانستان نبودند، بلکه هدفشان احیاء حاکمیت تکقومیای بود که معتقد بودند در طول تاریخ از دست رفته است. اشاره اشرف غنی به انجام رساندن «فصل ناتمام امانالله خان» به همین هدف معطوف بود.
اساساً رفتار و نگرش امروز طالبان که حاضر نیستند مشارکت غیرپشتونها را در حاکمیت خود بپذیرند، نسخهٔ بدوی و عریان همان بینش اشرف غنی و حامد کرزی است که تلاش میکردند آن را با لفاظیهای ملالآور بپوشاند.
هرچند فرار اشرف غنی و سرعت سقوط کابل با وجود حضور نیروهای بینالمللی و قوای مسلح افغان همه را حیرتزده کرد، اما بازگشت طالبان به قدرت پس از امضای «سند تسلیمی دوحه» قابل پیشبینی بود.
وحشتی که طالبان فقط شش ماه پس از تصرف افغانستان بر مردم این کشور مستولی کردهاند، نیز قابل پیشبینی بود. برخلاف ادعاهای برخی از مقامهای غربی و حکومتی افغانستان مبنی بر تغییر طالبان، کمتر کسی در میان از شهروندان عادی، به ویژه آنها که زندگی زیر شلاق طالبان را در دوران حاکمیتشان در سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ تجربه کرده بودند، باور داشت که طالبان تغییر کرده باشند. همه میدانستند که بازگشت طالبان به معنای نقض کرامت انسانی و محرومیت از ابتداییترین حقوق شهروندی است.
با اینوجود، رفتار اشرف غنی در ماهها و روزهای منتهی به فرارش از کابل بسیاری از شهروندان عادی و تحلیلگران را به این نتیجه رساند که او به جای انجام مسئولیتش به عنوان فرمانده اعلی قوای مسلح افغانستان، ترجیح میدهد افغانستان را به طالبان تسلیم کند، چرا که حاکمیت طالبان را هم مرحلهای دیگر از فرایند «تکمیل فصل ناتمام امانالله خان» میدید.
بازگشت طالبان به قدرت، بر امریکا و غرب نیز - علاوه بر شرمساری شکست در برابری یک گروه شورشی - هزینههایی جدی تحمیل خواهد کرد؛ دو سال پس از امضاء توافقنامه دوحه، و شش ماه پس از بهدست آوردن قدرت، طالبان نه تنها رابطه خود را با القاعده قطع نکردهاند، بلکه بیتوجهی آنها به قوانین و کنوانسیونهای بینالمللی، از جمله کنوانسیون حقوق بشر، تفسیرهای به شدت تندروانه از آموزههای اسلامی در ترکیب با فرهنگ بدوی، بیسوادی و ناآگاهی از مناسبات حاکم بر جهان، افغانستان را مستعد شکلگیری و پرورش گروههای تروریستی متعدد با ایدیولوژی القاعده و با هدف برهم زدن نظم و امنیت اروپا و غرب کرده است.
حکومتهای غربی داراییهای ولادیمیر پوتین و برخی اطرافیانش را در غرب به خاطر حمله به اوکراین مسدود کردند، اما هیچ کسی به درستی نمیداند که رئیس جمهور روسیه و نزدیکانش چقدر ثروت دارند. روزنامه نیویورک تایمز تخمین میزند که دستکم ثروت شخصی پوتین بیشتر از ۱۰۰ میلیارد دالر است.
به گزارش این روزنامه، همیشه در مورد میزان ثروت رئیس جمهور روسیه گمانهزنی و شایعات وجود داشته است. بر اساس اسناد رسمی دولت روسیه، پوتین دارای یک اپارتمان کوچک و معاش سالانه ۱۴۰ هزار دالر است، اما گفته میشود که ثروت واقعی وی در پوشش حسابهای اطرافیانش و املاک گرانقیمت که قواله شان به نام دیگران است، مخفی میباشد.
از جمله، گفته میشود که پوتین قصری در بحیره سیاه دارد که ارزش آن ۱ میلیارد دالر است یا صاحب یک کشتی تفریحی به قیمت ۱۰۰ میلیون دالر است که چند هفته پیش از حمله نیروهای روسی به اوکراین از آلمان به روسیه آورده شد.
هیچ کدام از این داراییها مشخصاً به نام پوتین ثبت نشده است.
همچنان، یک اپارتمان گرانقیمت به ارزش ۴ میلیون دالر در کشور موناکو از طریق یک کمپنی برای زنی روسی خریده شده که تصور می شود معشوقه رئیس جمهور روسیه است. به نقل از موسسه گزارشدهی فساد و جرایم سازمان یافته، یک ویلای قیمتی دیگر در جنوب فرانسه متعلق به همسر سابق پوتین است.
برای حکومت های غربی دشوار است که رد پای پوتین را در حسابهای بانکی و داراییهای اطرافیانش پیدا کنند. از این رو، مقامات غربی تصمیم گرفتند که حسابها و دارایی افراد نزدیک به پوتین را نیز مسدود کنند که از نظر آنان در پنهان کردن پولهای رئیس جمهور روسیه همکاری میکنند.
این افراد عبارت از کیریل شاملوف، داماد سابق پوتین؛ بوریس روتنبرگ، غول دنیای ساختمان سازی و گندی تیمچنکو، ششمین مرد ثروتمند روسیه اند.
به گزارش نیویورک تایمز، حکومتهای غربی با تحریم ثروتمندان روس که اغلب با پوتین رابطه نزدیک داشته اند و صاحب شرکتها و املاک لوکس در کشورهای غربی اند، امیدوارند که فشار بالای رئیس جمهور روسیه افزایش یابد یا آنان به خاطر منافع خود بالای مرد قدرتمند کرملین فشار بیاورند.
اما، آنچه موثریت این تحریمها را دشوار میکند این نکته است که این ثروتمندان در یک دهه گذشته به کمک بانکها و شرکتهای بزرگ مشاوره مالی توانسته اند ثروت خود را در شبکه پیچیدهای از تملک کمپنیها از چشم مقامات غربی پنهان کنند.
البته، در چند سال گذشته به دلیل درز اسناد بانکها و موسسات مالی توسط هکرها، اطلاعاتی در مورد این شرکتها با سرمایهگذاران روسی در اختیار حکومتهای غربی قرار گرفته است، با این هم، کشف میزان ثروت ثروتمندانی چون پوتین به خصوص دارایی شان در کشورهای غربی دشوار است.
با توجه به این دشواری، یک دیپلمات اروپایی به این روزنامه گفته است که این مسدودسازی بیشتر ارزش سمبولیک دارد و «حاوی پیام مهم سیاسی» برای پوتین و اطرافیانش است.