کشتن جنرال ارشد سپاه قدرت استخباراتی اسرائیل را نشان داد اما شعله تنش را بالا برده است
رهبر ایران پس از حمله اسرائیل به قنسولگری ایران در دمشق و کشته شدن هفت نظامی به شمول یکی از جنرالهای ارشد سپاه پاسداران، وعده انتقام را داد.
رویترز نوشت که این حمله دامنه نفوذ اسرائیل را نشان داد اما وعده انتقام خامنهای، نگرانی از گسترش درگیریها را به دنبال داشته است.
حمله اسرائیل به مکانهای متعلق به سپاه پاسداران جمهوری اسلامی در سوریه در چند سال گذشته بیسابقه نبوده است، اما زمانی که فرماندهان ارشد سپاه در قونسلگری ایران تشکیل جلسه دادند، تصور نمیکردند که اسرائیل به آنجا حمله کند.
در حمله اسرائیل در ۱۳ حمل، دو جنرال بلندپایه به شمول محمد رضا زاهدی، جنرال ارشد سپاه پاسداران و پنج مستشار نظامی ایران کشته شدند. زاهدی در حد قاسم سلیمانی، فرمانده نامدار سپاه قدس توصیف شده است.
هواداران جمهوری اسلامی درباره زاهدی گفتهاند که او در حمله مرگبار هفتم اکتوبر حماس به اسرائیل نقش داشت. اگر این اطلاعات درست باشد، میتوان انگیزه قوی اسرائیل برای حمله به قنسولگری ایران را درک کرد. اسرائیل بارها گفته که عاملان حمله ۷ اکتوبر را مجازات خواهد کرد.
یک منبع امنیتی ایرانی به رویترز گفت که جنرال زاهدی همراه با دو فرمانده ارشد دیگر یک روز قبل از حمله در مقر قنسولگری ایران در دمشق برای گفتوگو در مورد مسایل عملیاتی در سوریه گردهم آمده بودند. او نقش عمده را در حمایت از نیروهای نیابتی ایران در سوریه و لبنان بازی میکرد، نیروهایی که تهدیدی جدی برای امنیت اسرائیل به حساب میآیند.
راز زیمت از دانشگاه تل آویو گفت که زاهدی نقش مهمی در «مدیریت استمرار فعالیتهای ایران در سوریه و لبنان» ایفا کرد. او گفت که یافتن جایگزین زاهدی به دلیل «تجربه و حضور طولانی مدتش در سوریه» دشوار خواهد بود، اما اهمیت اصلی این حمله برای اسرائیل نشان دادن این نکته بود که هیچ جایی برای فرماندهان جمهوری اسلامی در سوریه امن نیست.
زیمت به رویترز گفت: «موضوع مهم این پیام اسرائیل به ایران است که ایران نمیتواند از پیامدهای نقش اصلی خود در هماهنگی و فعالیتهای محور[ضد اسرائیلی] در منطقه بگریزد.»
این یک حمله نظامی نادر به یک مکان دیپلوماتیک بود که با محکومیت سریع سازمان ملل و اتحادیه اروپا مواجه شد. تحلیلگران آن را تشدید قابل توجهی در کارزار گستردهتر اسرائیل برای کاهش نفوذ ایران در سوریه میدانند.
اسرائیل که به ندرت درباره عملیات خود در سوریه اظهار نظر میکند، موضع خود را در قبال حمله اعلام نکرده و دفتر سخنگوی ارتش اسرائیل از اظهار نظر درباره این خبر خودداری کرده است.
یک مقام اسرائیلی که نخواست نامش فاش شود، از تایید دخالت اسرائیل در حمله روز دوشنبه خودداری کرد اما گفت که گردهم آمدن چند مقام ارشد ایرانی در یک مکان بسیار غیرعادی است. او گفت: «هر کسی که این کار را انجام داد، نمیخواست فرصتی بسیار بسیار نادر را از دست بدهد. این چیزی نیست که کشور در حال جنگ از آن بگذرد.»
روزنامه نیویارک تایمز به نقل از چند منبع رسمی اسرائیل گزارش داد که اسرائیل این حمله را در پاسخ به راکتپراکنی حزب الله به خاک اسرائیل انجام داده است.
سطح آمادگی امنیتی، از جمله فراخواندن نیروی هوایی، در اسرائیل بالا رفته است. با این حال، مشخص نیست که واکنش ایران چه خواهد بود که مقامهای آن در چند روز گذشته از انتقام سخت و کوبنده حرف زدهاند.
یک مقام ارشد ایرانی به رویترز گفت که تهران مجبور است برای جلوگیری از تکرار چنین حملاتی یا تشدید تنش با اسرائیل، پاسخی جدی بدهد. این مقام بدون اشاره به جزئیات گفت که سطح انتقامجویی محدود و با هدف بازدارندگی خواهد بود. به گفته او، ایران تمایلی به مواجهه مستقیم با اسرائیل و امریکا ندارد.
قاسم محبعلی، مدیرکل پیشین خاورمیانه وزارت امور خارجه ایران، این حمله را نقطه عطفی در حملات اسرائیل علیه حضور ایران در سوریه خواند. او گفت که «جنگ مستقیم با اسرائیل به هیچ وجه به نفع ایران نیست».
او افزود: «ورود به این عرصه فقط به جنگ با اسرائیل ختم نمیشود، درگیری میتواند تشدید شود و بازیگران دیگری مانند ایالات متحده را درگیر کند.»
یک منبع امنیتی ایرانی بدون ارائه جزئیات بیشتر گفت که ایران تاکتیکهای خود را با توجه به حمله روز دوشنبه تعدیل خواهد کرد. یک منبع نزدیک به ایران گفت که پس از تخطی اسرائیل از هنجارهای دیپلوماتیک دیگر هیچ مکان امنی در سوریه وجود ندارد.
اسرائیل بارها عمق رخنه اطلاعاتی خود را در دستگاههای امنیتی و نظامی ایران، در داخل و خارج از این کشور به رخ مقامهای جمهوری اسلامی کشیده است. این بار نیز استثنا نیست.
صنم وکیل از موسسه چتم هاوس در بریتانیا، گفت که اسرائیل با کشتن بلندپایهترین جنرال ایرانی و یک عضو ارشد حماس در لبنان، گستردگی نفوذ استخباراتی خود را در منطقه به نمایش گذاشت.
او گفت: «حمله اخیر به زاهدی بیانگر هدف گستردهتر اسرائیل در تلاش برای کاهش توان عملیاتی محور مقاومت(نیروهای نیابتی ایران) است.»
رویترز در ماه فبروری گزارش داد که ایران در نتیجه موج حملات اسرائیل علیه فرماندهان سپاه پاسداران، استقرار افسران ارشد خود در سوریه را کاهش داده است.
منابع امنیتی گفتند که اسرائیل هفته گذشته یکی از مرگبارترین حملات خود را در چند ماه اخیر در سوریه انجام داد که در آن ۳۳ سوری و ۶ جنگجوی حزبالله کشته شدند. اسرائیل همچنین از زمان آغاز جنگ غزه در ماه اکتوبر، حدود ۲۵۰ تن از جنگجویان حزبالله از جمله فرماندهان ارشد آن را کشت.
حماس و حزبالله، دو گروه شبهنظامی، بخشی از «محور مقاومت» ایران علیه اسرائیل در منطقه هستند.
ایران افسران و شبهنظامیان متحد خود را برای کمک به بشار اسد از ۲۰۱۱ بدینسو در سوریه مستقر کرده است. حکومت سوریه میگوید که آنها به دعوت دمشق به عنوان مستشاران خدمت میکنند.
«آرایشگاه کابل» مستند تازهای است درباره دو دختر آرایشگر که در یک سالن زیبایی در کابل کار میکنند و پس از به قدرت رسیدن طالبان مجبورند زندگی متفاوتی را آغاز کنند.
فیلم تصویری از وضعیت زنان و دختران را پس از به قدرت رسیدن طالبان ارائه میکند.
«آرایشگاه کابل» (Kabul Beauty) ساخته مارگو بن و سولن شاروون فیوریتی، که به تازگی در جشنواره تسالونیکی در یونان به نمایش درآمد، داستان دو دختر به نامهای نگینه و صوفیا را دنبال میکند.
در روایت داستان فیلم گفته میشود که سازندگان یک روز بعد از به قدرت رسیدن طالبان در ماه اگست سال ۲۰۲۱، افراد این گروه تعقیب این دو شخصیت را آغاز کردند و قصد دارند تصویری از وضعیت آنها و تغییری که در زندگی آنها به واسطه سلطه طالبان رخ میدهد را روایت کنند.
این دو مستندساز این دو شخصیت را برای مدتی طولانی دنبال کردهاند و گریختن آنها به اروپا را هم روایت میکنند.
در ابتدای فیلم به نظر میرسد آرایشگاه شلوغ آنها و حدود ۲۰ نفری که در آنجا کار میکنند، بدون هیاهوی اتفاقات بیرون از آن، به کار خود ادامه خواهد داد. زنان مختلف از ایل و تبارهای گوناگون از این آرایشگاه استفاده میکنند و حتی زنی رو به دوربین میگوید: «طالبان هم از زیبایی لذت میبرند.»
اما روند پیشبرد وقایع وضعیت متفاوتی را رقم میزند. زمانی که این دو فیلمساز در تاکسی این دو دختر را دنبال میکنند، حضور نظامیان طالبان در خیابان چشمگیر است و بسته شدن دانشگاه اولین ضربهای است که نگینه میخورد.
بعد از مدتی دانشگاهها باز میشوند و نگینه به دانشگاه باز میگردد، اما این بار در صنفهایی بدون حضور مردان. دوربین سازندگان اجازه ورود به دانشگاه را نمییابد، اما نگینه با تلفن همراه خود رسیدن خود به دانشگاه را فیلم میگیرد، ولی زمانی که تماشاگر منتظر است داخل صنف و مشکلات تازهاش را هم ببیند، فیلم موفق به نمایش مخفیانه آن نمیشود.
نگینه و صوفیا به تظاهرات زنان برای احقاق حق خود هم میرسند و در خیابان علیه ظلم و بیعدالتی طالبان درباره زنان فریاد میزنند، اما هر دو با نگهداشتن جانب احتیاط دور میایستند تا از گزند طالبان در امان باشند.
فیلم اما برخی از تظاهرکنندگان را به نمایش میگذارد، کسانی که دستگیر میشوند و بعدتر نگینه و صوفیا با یکی از آنها ملاقات میکنند. در حالی که ترس نگینه و سوفیا از ملحق شدن به این زنان، بسیار واقعی و «مستند» به نظر میرسد، صحنه دیالوگ آنها با فعال زن، ساختگی و شعاری است، مشکلی که فیلم در برخی قسمتهای مختلفش تجربه میکند و مرز میان مستند و حرفهای شعاری و بازسازی شده درهم آمیخته میشود.
تصاویر داخل آرایشگاه و نمایش زندگی روزمرهای که از زنان در افغانستان دریغ میشود، واقعی و قابل توجه است، جایی که سازندگان فیلم صورت همه زنان به جز دو سه نفر، از جمله نگینه و صوفیا را شطرنجی میکنند تا آنها در افغانستان امروز زیر سلطه طالبان دچار مشکل نشوند.
از جمله این زنان، ذکیه است که او هم در این آرایشگاه کار میکند، اما ما صورت او را نمیبینیم. مدتها پس از آن که دو شخصیت اصلی فیلم از افغانستان خارج میشوند و در اروپا پناه میجویند، این دو فیلمساز به کابل باز میگردند تا سرنوشت این آرایشگاه و ذکیه را دنبال کنند: آرایشگاه خلوت شده و در انتهای فیلم گفته میشود که به دستور طالبان بسته شده است. ذکیه هم خانهنشین شده و سعی دارد اوقاتش را بدون فکر کردن به مشکلاتش سر کند و حسرت میخورد که به مانند دو دختر دیگر، زندگی در کشوری آزاد را تجربه نمیکند.
دنبال کردن نگینه و صوفیا در اروپا هم بخشی از تنهاییها و دلتنگیهای آنها را به تصویر میکشد که حالا هر کدام در گوشهای از اروپا به زندگی خود ادامه میدهند.
فیلم به تماشاگر نمیگوید که این دو چگونه موفق میشوند خودشان را به اروپا برسانند، اما تلاش آنها برای وفق دادن خودشان در کشور مقصد از جمله با یاد گرفتن زبان تازه را روایت میکند و البته دلتنگی آنها برای کابل را هم به نمایش میگذارد.
ملاقات این دو دختر در هامبورگ پس از مدتها دوری از هم، قرار است تصویری صادق و مستند از وضعیت امروزشان ارائه کند، اما صحنههای این ملاقات هم به اندازه کافی طبیعی به نظر نمیرسند و مشکل چیده شدن صحنهها از موفقیت مستند جلوگیری میکند.
هرچند فیلم قرار است سندی بر وضعیت زنان در افغانستان امروز باشد، اما به نظر میرسد برای روایت آن شیوه مستقیم و شعاریای انتخاب شده که به فیلم لطمه میزند، در حالی که پناه بردن بیشتر به لحظات شخصی این دختران و پرهیز از روایت یا به تصویر کشیدن صحنهها و دیالوگهای شعاری که مشخص است برای دوربین بازی شدهاند، میتوانست نتیجه جذابتری به بار بیاورد.
تأثیرپذیری فرامرز اصلانی از شعر کلاسیک فارسی بیش از چیزی است که تصور میشود. ترانهها شاید ساده به نظر برسند اما ترانهنویس به دنبال هفت شهر عشق، رد پای سعدی، رودکی و مولانا را آشکار میکند.
سعدی میسراید: «برو ای سپر ز پیشم که به جان رسید پیکان/ بگذار تا ببینم که که میزند به تیرم.» دوبار «که» بهکار میرود در مصرع دومش. اولیاش حرف ربط است و دومی، ضمیر پرسشی بهمعنای «چه کسی». دوبار، یک صدا، ریتم میبخشد بیت را و نبرد تنهایی بیسپر را کوبندهتر میکند. سعدی چنین استاد سخن است (که که میتواند چون او باشد؟) که تنها با یک «که»، هیاهوی تنهایی عاشق را دوچندان میکند. و رودکی پیشتر سروده «گفتا که که را کشتی تا کشته شدی زار؟»
این زبانآراستنها، این شکوه کلام را حتی در سادهترین ترانههای فرامرز اصلانی میتوان جستوجو کرد. ترانهای بهغایت آسان که دوبار پشت سرِ هم از «تو» استفاده میشود: «اگه یهروزی نوم تو تو گوش من صدا کنه.» «تو»ی اول به یار خطاب است و «تُو»ی بعدیاش همان «درون» (توی گوش من). این دوتای یکسان، ضرباهنگ شوریدگی است که اگر یکروز چنان شود، چه غوغا که نمیشود. مسعود سعد سلمان در قصایدش دارد: «به دست تست امر تو تو را فرمان روا باشد» و سنایی: «تا تو گویی تو آن نه تو تو تویی».
این تکرارها، این صداهای یکسان از جنس همان آرایههای دیرینه شعری ماست که –به شکل عامیانه- در ترانه اصلانی به اوج خود میرسد: «یه دیواره، یه دیواره، یه دیواره...» انگار دیوار که اسارت است و سکون و سکوت، اینجا با خاطرات ترانهسرا دارد خشت به خشت فرومیپاشد. بر دیوار انگار کوبیده میشود و تکههای خاطره را نمایان میکند. چیزی شبیه وجد و هیاهوی مولانا که «معشوق همینجاست، بیایید بیایید.»
در بیت بعدی میخواند: «معشوق تو، همسایه و دیوار به دیوار.» به نظر بسامد این صداهای «بیایید» و «دیوار»، ابتدا دعوت حقیقت میکند و سپس فقدان حضور را به سکونِ دیوار ربط میدهد؛ زیرا مولانا اعتقاد دارد معشوق را نه در حج و کعبه که در خود میتوان یافت: «در بادیه سرگشته شما در چه هوایید.» در واقع ممارست صداها، قطعیت میدهد به فقدان و بیخبری. در ترانه دیوار نیز مکرر گفتن از دیوار، از دست رفتگی خاطرات را مدنظر دارد؛ دیواری که «پشتش هیچی نداره». این تنها یک از دهها تأثیری است که او از مشاهیر ادب گرفته است.
به نظر میرسد ترانهسرا، فخر زبان را در شعر پارسی میجوید. تأثیرش از شعر کلاسیک فارسی بیش از چیزی است که تصور میشود. ترانهها شاید ساده به نظر برسند اما از غنای زبان تاریخ بهره میبرند. گویی زبان گمشده در کتابهای شعر، عشق را بهتر میرساند تا زبان عصر نو. برای نمونه همانند غزلی از اوحدی، ترانه دل اسیره نیز با «دل اسیر» آغاز میشود و جالب که هر دو یک وزن عروضی دارد: اوحدی میسراید «دل اسیر حلقه آن زلف چون زنحیر شد» و او مینویسد «میدونی دل اسیره، اسیره تا بمیره» - وزن هر دو «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن» (رمل مثمن محذوف).
با این کوتاهوصف، بیراهه نیست اگر ترانهسرایش به راه بادیه رفته و آلبومی بهنام بهیاد حافظ را ضبط کرده باشد. در همان گام نخست -آلبوم دلمشغولیها- نیز ردپای حافظ پیداست: قطعه آهوی وحشی که بخشهایی از مثنوی خواجه شمسالدین محمد را به تاروپود گیتارش پیوند زده. در سومین گام خود روزهای ترانه و اندوه، ردپای مولانا چنان مشهود است که قطعه بشنو از نی همان نینامه مولوی است.
این شوریدگی مولویوار، تا آنجا ادامه مییابد که همانند آن عارف بلخ که نخست در جستن حقیقت میپرسید «کیستی تو؟» و با حاصل شدن معرفت، پرسش را برمیگرداند که «کیستم من؟»، ترانه کیستی با سوال ترانهسرا آغاز میشود: «تو کیستی؟ از جنس چیستی؟ /اهل مهری یا آنکه ماه، از خود بیخود یا که آگاه؟» و بلافاصله پرسش را چنین طرح میکند: «من کیستم؟ از جنس چیستم؟» و در آخر، معرفت عاشقانهاش راه میدهد به «ما کیستیم؟» روندی معرفتطلب و حقیقتجوی که از زبانآراییهای شعری به دنیای عرفان و عشق میرسد. نام یکی از آلبومهاش خط سوم است؛ ایدهای در میان عرفای ایرانی که حقیقتجویی و راههای نرفته را پیشنهاد میکند. و در این آلبوم یک قطعه از مولاناست و یکی از شیخ بهایی. خود قطعه خط سوم عرفان است. پرسش این است که «من کیستم؟» و در خود، خود را میجوید: «من نه پیرم نه جوانم، من نه پیدا نه نهانم.»
ترانهنویس در جستوجوی روشنایی است در ترانههاش. بهدنبال هفت شهر عشق است (نام یک قطعه از آلبوم روزهای ترانه و اندوه). دنبال چراغ است: «هیچکس در دل تاریکی شب/ با چراغی به سراغم نرسید» (قطعهای بهنام هیچکس). او شمایل یک دنبالکننده روشنی بود در عصر تیرگیها.
فرامرز اصلانی چنین بود و ترانههاش چنین است: زبان، زبان حافظ و سعدی است، نگاه، نگاه مولانا، کلام اما کنار هم آوردن محاوره است با ادب و شعر. در عامیانهترین ترانههاش، حرف زدن یک ادیب است. ناگهان میان حرفهای عام، یک فعل از کار افتاده، یک کلمه دیرینه جای خوش میکند و کلام را به شکوه میرساند. در ترانه دیوار از «بُنِ بال» نام میبرد؛ «بُن» در معنای «بیخ»، «بنیاد». یا در قطعه دستم بگیر بهجای «نیستی» از «نِئی» استفاده میکند: «گلدانی باش گلزار اگر نِئی» (گلزار اگر نیستی لااقل گلدان باش). در عین حال یک گویش «طهرونی» از دست رفته را میتوان لابهلای این شکوه کلمات یافت. او توأمان که دنبال جستوجو و آرامش بود، خیابانهای تهران را نیز در خاطرات میگشت و میگشت و همین دوگانه است که سبکش را میسازد.
شاید بتوان سبک او را با دو واژه نامرتبطِ نوستالژی و عرفان تعریف کرد. به یاد ندارم ترانهخوانی بهجز او در ترانهای به جای واژه «نام» از گویش تهرانی «نوم» استفاده کرده باشد: «اگه یهروزی نومِ تو...» و یا نوک دیوار را به لهجه قدیم تهران، «توک دیوار» بخواند در ترانه دیوار: «توکِ دیوار رو پوشیدن سیه ابرون». چه تناقض غریب و شگفتانگیزی برقرار میشود در کار فرامرز اصلانی. تناقض میان دو زمان در میانه دو زبان. نوستالژی دقیقا با همین لحظهها در کار او پیدا میشود. او به لهجه خود از عرفان میگوید و میخواند.
ثناالله غفاری، رهبر ۲۹ سال داعش خراسان، این گروه را به یکی از وحشتناکترین شاخههای داعش تبدیل کرده است.
تا قبل از حمله مرگبار ۲۰۲۱ داعش به میدان هوایی کابل، اطلاعات کمی درباره غفاری موجود بود. در آن حمله ۱۷۰ غیرنظامی افغان و ۱۳ سرباز امریکایی کشته شدند.
اما بحث داعش خراسان پس از تیراندازی مرگبار روز جمعه در یک تالار بزرگ کنسرت در نزدیکی مسکو که دستکم ۱۳۹ کشته بر جای گذاشت، داغتر شد. منابع اطلاعاتی امریکا تایید کردند که شاخه افغانستان داعش مسئول آن حمله بوده است.
هرچند ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه گفته که حمله مسکو کار اسلامگرایان بود، اما گفته که میخواهد بداند چه کسی دستور این حمله را صادر کرده است. او به طور غیرمستقیم اوکراین و حامیان غربی آن را در این حمله دخیل دانست.
غفاری کیست؟
دو منبع در میان طالبان افغان و پاکستانی به رویترز گفتند که ابتدا در ماه جون گذشته گزارش شد که غفاری در افغانستان کشته شده است. اما بعدا مشخص شد که او با جراحات وارده از مرز به پاکستان گریخته و گمان میرود که در ایالت مرزی بلوچستان زندگی میکند.
براساس گزارش رویترز، ثناالله غفاری در سال ۲۰۲۰ رهبری داعش خراسان را به عهده گرفت.
منابع گفتند که در زمان رهبری او، این گروه از حملات شدید به عنوان ابزاری برای جذب نیرو استفاده کرده و به جای پشتونها که ستون فقرات طالبان را تشکیل میدهند، به دنبال جذب تاجیکها و اوزبیکها در سراسر آسیای مرکزی بوده است.
وزارت خارجه امریکا هنگام اعلام پاداش برای اطلاعات مربوط غفاری با نام شهاب المهاجر که منجر به دستگیری او شود، از وی به عنوان یک رهبر نظامی با تجربه نام برده که حمله انتحاری داعش خراسان را در میدان هوایی کابل طراحی کرده بود.
این وزارت عصمتالله خالوزی را که یک شبکه انتقال غیررسمی پول یا حواله را در ترکیه اداره میکرد، به عنوان "تسهیل کننده مالی بینالمللی" این گروه معرفی کرده است.
شورای امنیت سازمان ملل در جولای ۲۰۲۳ گفت که داعش خرسان بین چهار تا شش هزار جنگجو به شمول اعضای خانوادههای شان در افغانستان دارد.
مهاجرت جنگجویان خارجی از عراق و سوریه به افغانستان
به گفته یک مقام ارشد امنیتی عراق که خواست نامش فاش نشود به رویترز گفته بسیاری از جنگجویان خارجی از عراق و سوریه گریختند و به افغانستان و پاکستان آمدند تا به داعش خراسان بپیوندند. او گفت که تخصص این جنگجویان در جنگ چریکی ارمغانی است که توانایی این گروه را برای انجام حملات در افغانستان، ایران و ترکیه افزایش داده است.
این مقام گفت بر اساس اطلاعات دهها جنگجوی ارشد داعش که در دو سال گذشته در عراق بازداشت شدهاند، داعش روی ایجاد یک شبکه منطقهای از هستههای جنگجویان جهادی برای راهاندازی حملات در بیرون افغانستان کار میکند.
به گفته یک مقام عراقی که بر فعالیتهای داعش در عراق و کشورهای همسایه نظارت میکند، دو تن از رهبران ارشد داعش که در ماه دسامبر در ترکیه دستگیر و به بغداد تحویل داده شدند، به استخبارات عراق گفتند که آنها از طریق دو عضو تاجیک داعش در ترکیه، برای حمایت مالی و لجستیکی با غفاری تماس گرفتند.
یک مقام استخباراتی طالبان در مصاحبه با رویترز مدعی شده که ۹۰ درصد کادر داعش اکنون غیر پشتون هستند.
مولوی حبیب الرحمان، یکی از رهبران ارشد سابق داعش که خود را به طالبان تسلیم کرد، در ماه نوامبر به المرصاد گفت که این داعش خراسان با موفقیت اتباع تاجیکستان را جذب کرده است.
به گفته حبیبالرحمان، جنگجویان تاجیک بر این باورند که دولت تاجیکستان از "کافران" تشکیل شده و داعش خراسان میخواهد مردم مسلمان این کشور را نجات دهد.
یک گزارش سازمان ملل که در جنوری ۲۰۲۴ منتشر شد، خاطر نشان میکند که داعش خراسان تلاشهای خود را برای جذب جنگجویان خارجی و اعضای سرخورده طالبان، با تمرکز ویژه بر تاجیکها، افزایش داده است.
یکی از مرگبارترین حملات داعش خراسان در مسکو که نزدیک به ۱۴۰ کشته بر جای گذاشت
عملیات داعش در خارج از افغانستان
یک روز قبل از حمله مسکو، یک افسر نظامی ارشد امریکا به کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان گفت که تلاشهای طالبان برای سرکوب داعش خراسان در افغانستان ناکافی است.
جنرال مایکل کوریلا، فرمانده فرماندهی مرکزی امریکا برای خاورمیانه و افریقا یا سنتکام، گفت که طالبان برخی از رهبران ارشد داعش را هدف قرار داده است اما توانایی و نیتی برای ادامه فشار بر این گروه ندارد. او گفت که این رویکرد طالبان به داعش فرصت داد تا شبکههای خود را بازسازی کند.
جنرال کوریلا در جلسه استماع کمیته سنا در این ماه گفت: «داعش خراسان توانایی و اراده خود را برای حمله به منافع امریکا و غرب در خارج از افغانستان در کمتر از شش ماه و بدون هیچ هشداری حفظ کرده است».
ذبیح الله مجاهد، سخنگوی طالبان در کابل، گفت که داعش خراسان در اثر سرکوب طالبان به طور جدی تضعیف شده است و تنها علیه غیرنظامیان هر از گاهی دست به حمله میزند. او حضور داعش در خاک افغانستان را تکذیب کرد، اما گفت که محل استقرار آن مشخص نیست.
سازمان ملل متحد در ماه جنوری در گزارشی اعلام کرد که کاهش حملات داعش در داخل افغانستان احتمالا منعکس کننده تغییر استراتژی رهبر این گروه و همچنین تلاشهای ضد تروریسم توسط طالبان است.
مقامها در چندین کشور اروپایی در ماههای جولای و دسامبر سال گذشته تعداد زیادی از افراد مدعی عضویت داعش خرسان را به اتهام طراحی حملات تروریستی دستگیر کردند.
کریستین ابیزید، مدیر مرکز ملی مبارزه با تروریسم، در ماه نوامبر به کمیته مجلس نمایندگان گفت که داعش خراسان تاکنون از «عوامل بیتجربه» برای حمله در اروپا استفاده کرده است.
شاخه خراسان داعش مسئولیت حمله مرگبار به یک سالن کنسرت در روسیه را به عهده گرفت. اما، رئیسجمهور این کشور انگشت اتهام را به سوی اوکراین برد. کییف که درگیر یک جنگ خونین با مسکو است، هر نوع دخالت در این حمله تروریستی را رد کرده است.
کشاندن پای اوکراین در این حمله تروریستی میتواند بخشی از جنگ تبلیغاتی مسکو برای ترسیم کییف به عنوان دشمن حیاتی و بسیج عمومی برای حمایت از جنگ با این کشور باشد.
پیش از این، پوتین با تکیه بر خاطره تلخ روسها از تهاجم آلمان نازی و کشته شدن ۲۷ میلیون نفر در جنگ میهنی علیه هیتلر، حکومت زلنسکی را به علت حمایت برخی از چهرههای نزدیک به او از گروهی از اوکراینیهای ضد اتحاد شوروی در جنگ جهانی دوم، «رژیم فاشیستهای نازی» قالب کرده است. حالا با حمله مسکو، پوتین برچسپ تروریسم را نیز میخواهد بر پیشانی دولت اوکراین بچسپاند.
حکومت امریکا در اوایل ماه مارچ به حکومت روسیه اطلاع داده بود که داعش احتمالا قصد حمله در خاک روسیه را دارد. اما، پوتین این هشدار را جدی نگرفت و آن را حاوی نیاتی دیگر دانست.
به نقل از خبرگزاری دولتی تاس، رئیسجمهور روسیه در واکنش گفته بود که هدف از هشدارهای امریکا در مورد حمله احتمالی تروریستی در روسیه، «تحریکآمیز» و به منظور «بیثبات کردن جامعه» است.
مجموعه کروکوس در آتش حمله داعش
پوتین ساعاتی پس از حمله به تالار کنسرت کروکوس گفت که مهاجمان قصد داشتند به اوکراین فرار کنند. وزارت خارجه اوکراین این اظهارات را «دامن زدن به هراس از اوکراین در جامعه روسیه و تهیج شهروندان آن برای حمایت از تهاجم جنایتبار علیه دولت ما» توصیف کرده است.این وزارت گفته که روسیه پیش از این برای توجیه حمله به چچن در سال ۱۹۹۹ توطئه بمبگذاری خونین در مجتمعهای آپارتمانی را ریخت. روسیه بارها این اتهام را رد کرده است.
این نخستین بار نیست که روسیه مورد حمله گروههای اسلامگرایی که عمدتا متعلق به کشورهای آسیای میانه و قفقاز اند، قرار میگیرد. در یکی از این حملات بر متروی مسکو در ۳۰ مارچ ۲۰۱۰، چهل نفر کشته شدند.
با این حال، مسکو در سطح سیاسی بیشتر مایل است که معضل اسلامگرایی خشونتبار حاصل توطئه خارجی حساب کند تا معضل داخلی کشورهای آسیای میانه. البته، مقصر دانستن غرب، پردهای بر ناتوانی دستگاههای امنیتی و دولتی برای حل معضل رشد اسلامگرایی خشونتبار میاندازد و انتقادهای داخلی از این دستگاهها میکاهد.
یک روز پس از حمله
تهدید اصلی: افغانستان یا کییف؟
پیش از این روسیه و کشورهای آسیای میانه درباره تهدید ترویج افراطگرایی و حملات تروریستی به دلیل حضور سازمانهای تروریستی خارجی در افغانستان ابراز نگرانی کرده بودند. یکی از این گروهها داعش است که با سازماندهی دو حمله در ایران، متحد نزدیک روسیه در جنگ اوکراین، توان خود را برای انجام حملات در شماری از کشورهای همسایه نشان داده است.
ایران پس از حمله به شاهچراغ در اسد ۱۴۰۲ گفته بود که مهاجمان داعش در افغانستان تربیه شده بودند. این کشور این مهاجمان را اهل تاجیکستان اعلام کرده بود.
شهروندان آسیای میانه نقش پررنگ در داعش دارند و آنها با نیروهای روسیه و حکومت اسد در سوریه جنگیده بودند. به رغم این، روسیه حاضر نیست که ادعای داعش خراسان درباره انجام حمله تروریستی روز جمعه در مسکو را بپذیرد.
آن طور که منتقدان میگویند، استفاده سیاسی از این رویداد برای متهم کردن اوکراین بیشتر به سود مسکو است تا کشاندن پای دولتهایی چون تاجیکستان که تصور میشود شهروندان آن در این حادثه تروریستی دست داشتند. اگر این اتهام درست باشد و البته حکومت تاجیکستان آن را رد کرده است، تاجیکهای مقیم این کشور در مظان بدگمانیهای امنیتی قرار خواهند گرفت و فشارها بر آنها افزایش خواهد یافت.
حمله تروریستی در تالار کروکوس نشان داد که روسیه و کشورهای آسیای میانه با یک خطر جدی در داخل رو به رو اند. از همه مهمتر، خطر تهدید داعش همچنان جدی است و نهادهای امنیتی روسیه در برابر آن از خود ضعف نشان دادند.
پیش از این، روسیه امریکا را در افغانستان متهم میکرد که داعش را به مرزهای شمالی افغانستان انتقال داده است و با این کار قصد برهم زدن امنیت این کشورها را دارد. این تصور درباره خاستگاه و تهدیدهای داعش در افغانستان سرآغاز همکاری نزدیک روسیه و طالبان در زمان حکومت غنی شد.
سود طالبان در انفجار مسکو
با اینکه روسیه بنا به تیوری قدیمی دست غرب و اوکراین را در حملات داعش میبیند، اما بزرگشدن تهدید داعش اهمیت طالبان را به برجسته میکند که دشمن خونین داعش است و بنا به ارزیابی ایالات متحده، توانسته که این گروه را سرکوب کند.
پس از شکست خوردن داعش در سوریه و عراق، افغانستان و مناطق قبایلی پاکستان محل مناسب رشد داعش و جذب نیرو است. این تهدید را متخصصان سازمان ملل در گزارش اخیر خود به شورای امنیت نیز تصدیق کرده اند.
به این علت، کشورهای غربی و همسایه افغانستان به طور ناخواسته به توانایی امنیتی طالبان برای از بین بردن یا تضعیف داعش چشم خواهند بست.
عزاداری شهروندان روسیه برای قربانیان حمله به سالن کنسرت در حومه مسکو
یک مقام امریکایی به رویترز گفت که سازمان اطلاعات امریکا ادعای داعش درباره حمله مرگبار به تالار کنسرت در حومه مسکو را تایید میکند. هرچند مقامهای روسیه درباره ادعای داعش ابراز تردید کردهاند.
داعش خراسان کیست و انگیزه آن از حمله به روسیه چیست؟
هنوز دولت روسیه تایید نکرده است که عامل اصلی حمله بر حومه مسکو داعش است. در بیانیهای که از نام داعش در رسانههای غربی منتشر شده نیز مشخص نشده که کدام شاخه از داعش این عملیات را سازماندهی کرده است. با این حال رویترز در تحلیلی احتمال داده که این حمله کار داعش خراسان باشد.
شاخه خراسان داعش چیست؟
دولت اسلامی خراسان (ISIS-K) یا شاخه خراسان داعش که از یک نام قدیمی منطقهای شامل بخشهایی از ایران، افغانستان و ترکمنستان اقتباس شده است، در اواخر سال ۲۰۱۴ در شرق افغانستان ظهور کرد و به سرعت به اعمال «خشونت شدید» شهرت پیدا کرد.
نمونه بارز «وحشیگری شدید» داعش خراسان گروگانگیری شماری از هزارهها و سپس سربریدن هفت نفر آنها از جمله شکریه تبسم، کودک ۹ ساله در نهم نوامبر ۲۰۱۵ (۱۸ عقرب ۱۳۹۴) در ولایت زابل واقع در جنوب شرق افغانستان بود.
داعش خراسان که زمانی در اوج قدرتنمایی و اعمال خشونت در افغانستان بود، از سال ۲۰۱۸ به تدریج اعضایش را از دست داد و از شدت حملاتش کاسته شد. طبق گزارش رویترز، طالبان و نیروهای امریکایی تلفات سنگینی بر داعش وارد کردند.
دولت امریکا گفته که توانایی این کشور برای جمعآوری اطلاعات درباره گروههای افراطی در افغانستان از جمله شاخه خراسان داعش پس از خروج سربازانش از این کشور در اگست سال ۲۰۲۱ کاهش یافته است.
حملاتی که داعش خراسان انجام داده است
شاخه خراسان داعش سابقه حملات مرگبار از جمله بر مساجد، مراکز ورزشی، آموزشی و گردهمآییها در داخل و خارج از افغانستان را دارد.
از مرگبارترین حملات داعش خراسان در داخل افغانستان، حمله انتحاری این گروه در جریان عملیات سراسیمه تخلیه در میدان هوایی بینالمللی کابل در ۲۶ اگست سال ۲۰۲۱ بود که در آن حدود ۱۷۰ شهروند افغان و ۱۳ سرباز امریکایی کشته شدند.
در سپتامبر ۲۰۲۲، داعش خراسان مسئولیت یک بمبگذاری انتحاری مرگبار در سفارت روسیه در کابل را بر عهده گرفت. در آن حمله شش نفر از جمله دو کارمند سفارت روسیه کشته و دستکم ۱۰ نفر دیگر زخمی شدند.
یکی از مرگبارترین حمله داعش در خارج از افغانستان، بمبگذاری دوگانه این گروه در مراسم سالگرد قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه در کرمان ایران بود که نزدیک به ۱۰۰ کشته برجای گذاشت.
در اوایل این ماه، یک جنرال ارشد امریکایی در خاورمیانه گفت که داعش خراسان میتواند «در کمتر از شش ماه و بدون هیچ هشداری» به منافع امریکا و غرب در خارج از افغانستان حمله کند.
وزارت خارجه امریکا در ارتباط با حمله عصر جمعه در مسکو هم گفت که آنها دو هفته پیش روسیه را درباره حمله احتمالی هشدار داده بودند.
هرچند اظهارات سخنگوی کاخ سفید درباره عدم دست داشتن اوکراین در حمله مسکو واکنش منفی مقامهای روس را برانگیخته است.
ماریا زاخارووا، سخنگوی وزارت امور خارجه روسیه گفت: «کاخ سفید اعلام کرد هیچ نشانهای از دست داشتن اوکراین یا اوکراینیها در حمله تروریستی مسکو مشاهده نمیکند.»
او پرسید: «مقامهای واشنگتن بر چه اساسی در وسط یک فاجعه درباره بیگناهی یک نفر نتیجه میگیرند؟"
او گفت که اگر واشنگتن اطلاعاتی دارد، باید به اشتراک گذاشته شود و اگر اطلاعاتی ندارد، نباید به این شکل اظهارنظر کند.
چرا داعش خراسان به روسیه حمله میکند؟
در حالی که حمله عصر جمعه داعش خراسان به تالار بزرگ کنسرت در حومه مسکو بیانگر شدت عمل این گروه بود، کارشناسان گفتند که داعش در سالهای اخیر همواره با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه مخالفت کرده است.
کالین کلارک از مرکز سوفان، یک گروه تحقیقاتی مستقر در واشنگتن، گفت: «داعش خراسان در دو سال گذشته روی روسیه متمرکز بوده و به طور مکرر از پوتین در تبلیغات خود انتقاد کرده است.»
مایکل کوگلمن از مرکز ویلسون مستقر در واشنگتن هم گفت که «داعش خراسان روسیه را شریک اقداماتی میداند که بهطور منظم مسلمانان را سرکوب میکند.»
او افزود که این گروه همچنین تعدادی از ستیزهجویان آسیای مرکزی ناراضی از مسکو را به عنوان اعضای خود به حساب میآورد.