همزمان با افزایش نارضایتی از غرب، گروه بریکس اهمیت پیدا کردهاست
بریکس، باشگاه اقتصادهای نوظهور، ممکن است هنوز فاصله زیادی با رقابت با صندوق بینالمللی پول یا به چالش کشیدن سلطه دالر امریکا در نظام مالی جهان داشته باشد. اما، اولین نشست بریکس با اعضای جدیدش، نشان میدهد که این گروه وزن بیشتری پیدا کردهاست.
رویترز در تحلیلی نوشت در حالی که نگرانیها از انتخابات امریکا بر نشست این هفته روسای شرکتهای مالی جهان در واشنگتن سایه افکنده بود، ولادیمیر پوتین با لبخندی در شهر کازان روسیه، از رهبران کشورهایی که تقریباً نیمی از جمعیت جهان را تشکیل میدهند، استقبال کرد.
بیانیه پایانی نشست طولانی بود و جزئیات کمی در مورد ایجاد میکانیزمهای جدید پرداخت و تجارت که میتواند ساختارهای مالی تحت سلطه غرب را دور بزند، ارائه شد.
امریکا و اروپا به دنبال آغاز جنگ اوکراین برای منزوی کردن روسیه تلاش کردند. رهبران امریکا و اروپا از کشورهای جهان خواستند که با اوکراین ابراز همبستگی کرده و برای جلوگیری از تعرض بیشتر روسیه، به تحریم و فشار بر این کشور بپیوندند. اما، نشست اخیر بریکس نشان داد که این استراتژی شکست خوردهاست.
این نشست برای روسیه چندین پیروزی دیپلوماتیک به همراه داشت: آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل و رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه که عضو ناتو است و علاقه خود را برای پیوستن به گروه بریکس ابراز کرده، در این نشست حضور پیدا کردند. هند و چین از این نشست برای تقویت روابط خود استفاده کردند.
آلیسیا گارسیا-هریرو، عضو ارشد اندیشکده اقتصادی بروگل به رویترز گفت: «آنها (کشورهای غربی) اهمیت این موضوع را درک نمیکنند. همه اینها نشان میدهد که غرب در حال از دست دادن قدرت بینالمللیاش است.»
احتمالاً، کازان جایگاه تاریخی برتون وودز را به دست نخواهد آورد. برتون وودز شهری در نیوهمپشایر امریکا است که ۸۰ سال پیش فاتحان جنگ جهانی دوم در آن نظام پولیای طراحی کردند که بر اقتصاد جهانی تسلط یافت و برتری دالر را تثبیت کرد.
با این حال، مذاکرات این هفته نارضایتی از سیستمی را برجسته کرد که خواستههای بخش بزرگی از جهان را برآورده نمیکند. طی دهه گذشته، اقتصادهای در حال توسعه شاهد کاهش سرمایهگذاری بوده و دیدگاههای کشورهای نوظهور در تصمیمگیریهای صندوق بینالمللی پول به درستی در نظر گرفته نشدهاست.
حالا برخی از این کشورها به دنبال کسب عضویت در بریکس اند و به نظر میرسد که آن را به عنوان یک فرصت میبینند. روسیه اعلام کردهاست که بیش از ۳۰ کشور درخواست عضویت دادهاند.
انتظارات غیر واقعی؟
ماریو هولتزنر از موسسه مطالعات بینالمللی اقتصادی ویانا باور دارد که عملکرد بریکس از زمان تاسیس آن در سال ۲۰۰۶ به دست برازیل، روسیه، هند و چین متفاوت بودهاست. به عنوان مثال، ایجاد این گروه تاکنون مسیر رشد اقتصادی سرانه چهار کشور بنیانگذار این باشگاه را تغییر ندادهاست.
از سوی دیگر، بریکس توانایی کمتری در برابر نهادهای مالی غربی داشتهاست. بانک توسعه بریکس امسال ۵ میلیارد دالر به کشورهای متقاضی وام دادهاست. این در حالیست که بانک جهانی بیش از ۷۲ میلیارد دالر در قالب اعتبارات، وامها و کمکها به کشورها پول دادهاست. همچنین، سایر پروژهها نیز هنوز در مراحل ابتدایی خود هستند.
شرطبندی محتاطانه
بسیاری از مفسران نیز اشاره میکنند که با گسترش این گروه، عدم تعادل در اندازه و نفوذ کشورهای عضو و گاهی تضادها در دستورکار و منافع دولتهای عضو ممکن است اجماع در مورد طرحهای مشترک را دشوارتر کند.
با این حال، از آنجا که بریکس در حال حاضر یک پنجم از تجارت جهانی را به خود اختصاص دادهاست، کشورهای خواهان عضویت، به این گروه بهعنوان یک حوزه مهم مبادلات تجاری میبینند و در این چارچوب میتوانند روابط و مبادلات تجاری خود را گسترش دهند.
محمد اورنگزیب، وزیر مالیه پاکستان، در حاشیه نشست صندوق بینالمللی پول در واشنگتن به رویترز گفت: «ارتباط با این دهلیزهای[اقتصادی] مزایای بسیار زیادی دارد. بنابراین، ما واقعاً مشتاق به عضویت در بریکس هستیم.»
منتقدان سیستم مالی کنونی میگویند امریکا با استفاده از تسلط دالر در مبادلات بین المللی و سیستم پرداختها مانند سوئیفت، کشورهای مخالف خود را تحریم میکند. برخی از کشورها نگران اند که مخالفت با سیاستهای کشورهای غربی آنان را مشمول تحریمهای غرب کند.
در حال حاضر، بیشتر ناظران تردید دارند که توافق بریکس برای راهاندازی سیستم پرداخت مستقل به زودی بتواند برتری دالر را به چالش بکشد. با این حال، صحبت و طرح چنین ابتکاراتی برای کشورهایی که منتقد تحریمهای یکجانبه غربی اند، جذاب است.
هامیش کینر، تحلیلگر ارشد شرکت وریسک مپلکرافت گفت: «شما به نوعی با ایجاد این ساختار جایگزین، خود را از اصطکاکهای آینده با غرب در زمینههای ژئوپلیتیکی محافظت میکنید.» او بریکس را «نشانه و نه علت تغییر نظم جهانی» توصیف کرد.
احتمالاً، برای شماری از کشورها بریکس پیش از آن که جایگزینی کامل برای صندوق بینالمللی پول باشد، ابزاری برای مدیریت ریسک در جهانی با تغییرات جیوپولیتیکی است.
در سال ۲۰۱۶، شکست هیلاری کلینتون در برابر دونالد ترامپ برای بسیاری از امریکاییها غافلگیرکننده بود. بیشتر پیشبینیها نشان میداد که خانم کلینتون برنده خواهد شد، اما اینگونه نشد.
تحلیلگران به بررسی علل این شکست پرداختند اما یک نکته قابل توجه بود: کلینتون نه به خاطر عدم ارائه طرح انتخاباتی، بلکه به دلیل ارائه طرحهای زیاد و تمرکز بیش از حد بر جزئیات آنها شکست خورد. او در تجمعات انتخاباتی خود درباره برنامههایش بهطور مفصل صحبت میکرد، در حالیکه ترامپ با استفاده از عناوین جذاب و شعارهای ساده، با احساسات و عواطف رایدهندگان ارتباط برقرار میکرد.
کلینتون بعداً در کتابش با عنوان «آنچه اتفاق افتاد» به این موضوع اعتراف کرد و نتیجهگیری کرد که او نتوانسته تعادل میان ارائه راهحلها و برقراری ارتباط احساسی با رایدهندگان را حفظ کند.
این تضاد در رویکردها در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ امریکا میان کاملا هریس و دونالد ترامپ نیز مشهود است. ترامپ با رفتارهای تحریکآمیز و عوامفریبانه، مانند رفتن به رستوران زنجیرهای مکدونالد، سعی دارد احساسات مردم را برانگیزد، در حالیکه هریس در تلاش است تا به نقد رسمی برنامههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ترامپ بپردازد.
کاراکتر یا برنامه؛ مردم به چه چیزی رای میدهند؟
حزب جمهوریخواه بهطور معمول بهعنوان نماینده سرمایهداران و طبقه متوسط رو به بالا شناخته میشود، در حالی که حزب دموکرات حامی طبقه کارگر و اقشار کمدرآمد جامعه امریکا است. اما در سالهای اخیر، این وضعیت تغییر کرده و تعداد بیشتری از کارگران و اعضای طبقه متوسط به حزب جمهوریخواه گرایش پیدا کردهاند. این تغییر باعث نگرانی استراتژیستهای دموکرات شده است.
یکی از مباحث مهم در گفتوگوهای درونحزبی دموکراتها این است که باید به ارائه طرحهای اقتصادی متفاوت، سختگیری در سیاستهای مهاجرتی و انعطافپذیری در داشتن اسلحه، توجه بیشتری داشته باشند. اما سوال اصلی این است که مردم به چه چیزی رای میدهند؟ آیا طرحهای جامع اقتصادی کلید جلب رضایت رایدهندگان است، یا اینکه ویژگیهای نامزدها، شیوههای پیامرسانی و کاراکتر آنها نقش بیشتری دارند؟
یافتههای علمی نشان میدهند که رایدهندگان بیشتر به شخصیت و ویژگیهای نامزدها رای میدهند تا به خود سیاستها. برخی از پژوهشگران روانشناسی و علوم شناختی بر این باورند که «افراد به برنامهها و سیاستهایی رای میدهند که سیاستمداران محبوب آنها ارائه میدهند.» گابریل لنز، استاد دانشگاه کالیفرنیا در برکلی و پژوهشگر این حوزه، بر این نکته تاکید میکند که موفقیت یک برنامه سیاسی به نامزد ارائهدهنده آن بستگی دارد. اگر طرحی توسط سیاستمداری محبوب معرفی شود، احتمالاً مورد استقبال قرار میگیرد، اما اگر این برنامه از سوی سیاستمداری غیرمحبوب ارائه شود، حتی اگر کیفیت بالایی داشته باشد، مردم به آن رای نخواهند داد.
سیاستمدار محبوب چگونه انتخاب میشود؟
محققانی که به بررسی انگیزههای رایدهندگان میپردازند، بر این باورند که انتخاب «سیاستمدار محبوب» بیشتر یک تصمیم عاطفی و احساسی است تا اینکه صرفاً منطقی و مبتنی بر دادههای علمی باشد. این انتخاب به نحوه رفتار و کنشهای سیاستمداران و همخوانی آنها با عواطف و ویژگیهای اجتماعی رایدهندگان بستگی دارد.
در سالهای اخیر، بسیاری از امریکاییها، بهویژه سفیدپوستان متوسط و کارگر، احساس میکنند که واشنگتن ارتباط معناداری با آنها ندارد. طبقه نخبه، که در دانشگاههای معتبر تحصیل کردهاند، سیاست میکنند و تصمیمات را بهنفع ایدهآلهای خود اتخاذ میکنند، نه به نفع طبقه کارگر. این رایدهندگان، واشنگتن را بریده از خود میدانند و تصور میکنند که لیبرالهای تحصیلکرده و نخبه، خارج از دسترساند. افزایش این سرخوردگی، جامعه امریکا را دو قطبی کرده و ظهور دونالد ترامپ نیز به همین مسئله مرتبط است.
بسیاری از هواداران ترامپ او را یکی از خود میدانند؛ ترامپ به زبان ساده صحبت میکند، به نگرانیهای داخلی توجه دارد و مهمتر از همه، یکی از سیاستمداران کارکشته واشنگتن نیست. این موضوع باعث شده که حتی گذشته جنجالی ترامپ، مانند محکومیتهای قضایی و اظهارات «نژادپرستانه»اش، تاثیر چندانی در کاهش محبوبیت او نداشته باشد. چند روز مانده به روز انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۴، به نظر میرسد انتقادات و هشدارها از سوی چهرههای کلیدی سیاست امریکا، حتی کسانی که زمانی در کابینه ترامپ بودند، مانند جان کلی، رئيس دفتر سابق او، تاثیر زیادی بر تصمیمگیری رایدهندگان نداشته است. نظرسنجیها نشان میدهند که رقابت میان کامالا هریس و دونالد ترامپ تنگاتنگ است.
جاناتان هایت، روانشناس و نویسنده امریکایی، که تحقیقات زیادی درباره انگیزههای رایدهندگان انجام داده، معتقد است که مردم دیدگاههای سیاسی و سیاستمدار محبوب خود را بر اساس «تعلقات و وابستگیهای قبیلهای خود انتخاب میکنند، نه عقلانیت طرحها و سیاستها.» به عبارت دیگر، هواداران ترامپ چندان نگران دقیق بودن سیاستها و اظهارات او نیستند؛ آنها ترامپ را یکی از خود میدانند و رفتارهای او به تقویت این احساس کمک میکند. این دسته از رایدهندگان به جامع بودن طرحها توجهی ندارند، بلکه مسئله این است که آنها خانم هریس را یکی دیگر از نخبههای واشنگتن میشناسند که با امریکاییهای عادی، بهویژه سفیدپوستان کمدرآمد و کمتحصیل، همخوانی ندارد.
'مردم آدمهای پولدار را میپسندند'
کاملا هریس در روزهای اخیر ادبیات خود را کمی تغییر داده و سعی دارد با لحن تندتری به ترامپ حمله کند تا از نظر احساسی مردم را بسیج کند. برای مثال، او برای اولین بار ترامپ را یک «فاشیست» خواند و یا با ظاهر شدن در کنار هنرمندانی مثل بیانسه تلاش کرد رایدهندگان جوان را به سمت خود جلب کند. اما به نظر میرسد کار بسیار دشواری پیش رو دارد. با وجود اینکه خانم هریس از دونالد ترامپ جوانتر است، اما در رسانههای اجتماعی مثل تیکتاک، صحبتها و رفتارهای ترامپ بیشتر جوانان را درگیر میکند.
علاوه براین، آنگونه که جوان ویلیامز، نویسنده امریکایی، میگوید ترامپ در میان طبقه کارگر امریکایی جذابیت خاصی دارد، زیرا او پولداری است که رفتارهای عوامفریبانه میکند. ویلیامز میگوید که «افراد طبقه کارگر امریکایی عاشق ثروتمندان هستند و کسانی را که ثروت خود را به رخ میکشند، میپسندند.»
از اینرو، موفقیت در انتخابات آینده امریکا به میزان زیادی به توانایی نامزدان در ایجاد ارتباط عاطفی با رایدهندگان بستگی دارد. در حالیکه طرحها و سیاستها مهم هستند، عواطف و احساسات مردم نقش حیاتی در تصمیمگیریهای سیاسی ایفا میکنند. نامزدی که بتواند این احساسات را درک کند و به آنها پاسخ دهد، شانس بیشتری برای جلب حمایت و اعتماد رایدهندگان خواهد داشت.
یک مقام ارشد اسرائیلی و از جنرالهای بازنشسته ارتش این کشور که خدمات مشاورهای به حکومت این کشور میدهد، گفت هر موضعی که اسرائیل در ایران هدف قرار دهد، تنها به یک نوبت حمله ختم نخواهد شد بلکه نشانگر شروع جنگی بزرگتر بین دو کشور خواهد بود.
امیر آویوی، سرتیپ بازنشسته ارتش که دوست نزدیک و همسایه بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل در قیصریه است و به طور مرتب به وزرای کلیدی دولت او مشورت میدهد در گفتوگویی اختصاصی به ایراناینترنشنال گفت: «حمله اسرائیل به ایران، حملهای بزرگ است اما این فقط یک حمله از شماری از حملات خواهد بود. این تنها آغاز یک جنگ طولانی بین اسرائیل و ایران است.»
هنوز اهدافی که اسرائیل برای انتقام از حمله موشکی ۹ میزان ایران به این کشور در ایران هدف قرار خواهد داد، فاش نشدهاند اما جنرال آویوی معتقد است اینکه اسرائیل چه اهدافی را میزند، اهمیتی ندارد زیرا «این تنها یک آغاز است» و نباید به آن به عنوان امکانی برای رسیدن به هدف نهایی نگاه کرد.
به گفته این مقام سابق نظامی اسرائیل، هدف نهایی این کشور این است که ایران به یک قدرت هستهای تبدیل نشود.
آیوی در گفتوگو با ایراناینترنشنال، تاکید کرد اسرائیل همچنین چندین اقدام غافلگیرانه برای ایران آماده کرده است اما وقتی از او پرسیده شد که منظورش از این اقدامها چیست، توضیح بیشتری نداد: «نمیتوانم وارد جزئیات شوم اما ما سورپرایزهای جالب بسیاری آماده کردهایم.»
آویوی هفت سال پیش از ارتش اسرائیل بازنشسته شد و آخرین مسئولیتش، بازرسی آمادگی نظامی ارتش بود.
او همچنین بنیانگذار و رئیس انجمن دفاع و امنیت اسرائیل (IDSF) است. سازمانی که بیش از ۳۰ هزار سرباز و افسر سابق ارتش اسرائیل عضو آن هستند و در سیاست این کشور تاثیرگذار است.
به گفته آویوی، مدت زمانی که جنگ احتمالی بین ایران و اسرائیل طول خواهد کشید بستگی به نتیجه انتخابات ریاستجمهوری امریکا خواهد داشت: «اگر امریکا تصمیم بگیرد به اسرائیل بپیوندد و در چارچوب ائتلافی نظامی با ایران مقابله کند، این حملات میتواند در چند روز به نتیجه برسد و تمام شود، در حالی که برای اسرائیل یک یا دو هفته طول خواهد کشید اما اگر امریکا به سیاست مماشات خود ادامه دهد، اسرائیل مجبور خواهد شد به تنهایی با این مسئله روبرو شود و این زمانبر خواهد بود.»
آویوی معتقد است در صورت ریاستجمهوری کامالا هریس، او به سیاست مماشات با ایران ادامه خواهد داد و اسرائیل ناچار خواهد شد به تنهایی کار را پیش ببرد، در حالی که دونالد ترامپ احتمالا از طریق ائتلاف نظامی به اسرائیل کمک خواهد کرد.
این مقام سابق نظامی همچنین پیشبینی کرد ائتلافی از کشورهای سُنی در مخالفت با محور شیعه، در منطقه شکل خواهد گرفت.
خط قرمز؛ حمله پهپادی به محل اقامت نخستوزیر اسرائیل
به گفته آویوی، همسر او صبح روز شنبه با صدای حمله پهپادی به خانه شخصی بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در شهر ساحلی شمالی قیصریه، از خواب بیدار شد.
آویوی گفت همسر او که راننده آمبولانس است، بلافاصله به صحنه رفته و خسارات سطحی وارد شده به خانه نتانیاهو را مشاهده کرده است.
نتانیاهو و همسرش که اغلب آخر هفتهها را در خانه ساحلی خود میگذرانند، در زمان حمله در خانه حضور نداشتند.
نخستوزیر اسرائیل در بیانیهای که در شبکه اکس منتشر شد، ایران را مسئول تلاش برای ترور خود معرفی کرد: «تلاش امروز ایران برای ترور من و همسرم از طریق نیروی نیابتی حزبالله یک اشتباه جدی بود.»
آویوی معتقد است حمله پهپادی به خانه شخصی نخستوزیر، این مجوز را به اسرائیل داد که سراغ رهبری ایران برود.
این مقام اسرائیلی در پاسخ به این پرسش که آیا منظور او از رهبری ایران، علی خامنهای است، گفت: «بله.»
آویوی گفت اسرائیل اینجا فرصتی به دست آوردهاست اما مقابله با ایران که بیش از هزار و ۶۰۰ کیلومتر از اسرائیل فاصله دارد، فرآیندی است که زمان میبرد.
جمهوری اسلامی از تلاش برای حمله به محل اقامت نتانیاهو فاصله گرفته و انگشت اتهام را به سمت حزبالله نشانه رفته است.
طالبان و داعش روز یکشنبه، ۲۹ میزان، در منطقه نورکوه در ۲۵ کیلومتری شمال شهر فیروزکوه مرکز ولایت غور باهم درگیر شدند. براساس اطلاعات منابع محلی این درگیری ساعتها ادامه داشت و هر دو طرف از سلاحهای سبک و سنگین استفاده کردند.
به دنبال نشر خبر این درگیری، طالبان با تاخیر چند ساعته اعلامیهای صادر کرد و مدعی شد که نیروهایش به یک پناهگاه داعش در غور حمله کرده و دو نفر از اعضای آن را کشته است. طالبان درباره تلفات خود در این درگیری چیزی نگفته است.
یک روز پس از درگیری اما اعضای طالبان در شبکههای اجتماعی شروع به نشر عکس یک عضو این گروه کردند که گفته میشود در درگیری با داعش در غور کشته شده است. این عضو برجسته طالبان انجنیر سیفالله سعید نام دارد و با حساب تایید شده به اسم جواد بدر در شبکه اجتماعی اکس فعالیت میکرد.
بر ساس روایت اعضای طالبان انجنیر سیفالله از ولسوالی چغتوی ولایت میدان وردک و از اعضای قطعه «فاتح» طالبان در ولایت غور بود. برخی از حسابهای متعلق به طالبان حتا گفتهاند که در درگیری این گروه با داعش در ولایت غور همراه با انجنیر سیفالله چهار عضو استخبارت طالبان نیز کشته شده اند.
ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان اما بدون ذکر تلفات این گروه، نوشت که طالبان «یک گروه فتنهگر» را در ولایت غور از بین برده است.
این نخستین بار نیست که طالبان از تلفات جنگجویان خود در جنگ علیه مخالفان شان طفره میروند. در سه سال حاکمیت طالبان این گروه به شدت تلاش کرده تا درز اطلاعات در مورد درگیری و یا تلفات نیروهایش را کنترول کند. مقامهای طالبان در برخی از موارد موفق عمل کردند و در برخی از موارد دیگر نتوانستند که تلفات نیروهای خود را پنهان کنند.
سخنگوی طالبان گفته است که این گروه وابسته به داعش مستقیما از سوی مراکز داعش در بلوچستان رهبری میشد.
حضور رهبری داعش شاخه خراسان در بلوچستان مسئلهای است که اخیرا بارها از سوی نهاد مختلف از جمله طالبان مطرح شده است. کارشناسان میگویند داعش با استفاده از اراضی پهن بلوچستان سربازگیری میکند، نیروهای جدید را آموزش میدهد و آنها را به افغانستان، منطقه و جهان میفرستد.
مرکزیت داعش در بلوچستان پاکستان که از نظر جغرافیایی به غرب و مناطق مرکزی افغانستان نزدیک است، بر فعالیت این گروه در این بخش افغانستان تاثیر مستقیم گذاشته است. مسیر رفت و آمد داعش از بلوچستان به این منطقه نسبت به سایر مناطق افغانستان آسانتر به نظر میرسد. هرچند حضور داعش در شرق افغانستان به خصوص ولایت کنر نیز چند باری گزارش شده است.
یکی دیگر از دلایل گسترش داعش در مناطق مرکزی و غرب افغانستان دور بودن آن از کابل است چرا که طالبان به مشکل میتوانند به این مناطق رسیدگی کنند و نیرو بفرستند. بنابرین داعش به اهداف نرمی مانند کشتن شهروندان شیعهمذهب افغانستان میتواند به آسانی حمله کند. شاخه خراسان داعش در شش ماه اخیر بیشترین فعالیت را در این بخشهای افغانستان داشته است. اخیرا این گروه یک موتر حامل ساکنان غور را که شهروندان شیعه افغانستان بودند متوقف کرد و حدود چهارده نفر آنها را کشت.
سه روز پیش در حمله مشابه دیگر افراد مسلح ناشناس در مسیر فاریاب- بادغیس شش نفر را از موتر پایین و تیرباران کردند که سه عضو طالبان نیز در میان آنها بود. مسوولیت این حمله را هنوز هیچ گروهی به عهده نگرفته است.
آمار ماههای اخیر نشان میدهد که شمار حملات داعش در افغانستان خصوصا در منطاق مرکزی، شمال و غرب کشور افزایش کمسابقه یافته است.
به نظر میرسد با ناامن کردن این مناطق داعش تلاش میکند پایگاه مناسبی برای خود در مناطق مرکزی و غرب افغانستان تدارک بیبیند و به اهداف بلند مدت خود دست یابند. به دنبال گسترش ناامنی در این مناطق، تامین امنیت دوباره آن توسط طالبان کار بسیار دشوار به نظر میرسد.
تلاشهای وزیران امر به معروف و تحصیلات طالبان برای اجرای ماده ۱۷ قانون امر به معروف درباره منع نشر تصاویر و همزمان انتشار سخنان قدیمی بنیانگذار شبکه حقانی در مورد اهمیت انتشار تصویر، شکاف تازه در حلقه رهبری طالبان باز کرده است. به نظر میرسد این قانون طالبان را هفت پاره کرده است.
ماده ۱۷ قانون بحثبرانگیز امر به معروف و نهی از منکر طالبان بر ممنوعیت ثبت و انتشار تصاویر انسان و حیوان تاکید میکند. در پی توشیح این قانون توسط رهبر طالبان، برخی مقامهای این گروه برای اجرای آن آستین بالا زدهاند.
خالد حنفی، وزیر امر به معروف طالبان و مجری اصلی این قانون در روزهای اخیر رشته سفرهای را به برخی از ولایات به منظور آگاهیدهی درباره محتوای این قانون انجام داده است.
ولایات شرقی ننگرهار و لغمان که عمدتا خاستگاه عمده شبکه حقانی به حساب میآیند، دو مقصد سفر اخیر آقای حنفی بوده است.
این وزیر طالبان که بهدلیل دیدگاههای زنستیزانهاش در فهرست تحریمهای سازمان ملل قرار دارد، در سفرش به این ولایات به خبرنگاران اجازه عکسبرداری و پوشش سفرش را نداده است.
وزیر تحصیلات عالی طالبان نیز اخیرا در سفر به خوست اجازه عکسبرداری و پوشش سفرش را نداد.
همزمان، افراد شبکه حقانی، از گروههای قدرتمند داخل طالبان ویدیویی قدیمی از جلالالدین حقانی، بنیانگذار این شبکه را همرسانی کردهاند که در آن درباره جایز بودن تصویربرداری در اسلام سخن میگوید.
بسیاریها این اقدام افراد شبکه حقانی را واکنشی به ماده هفتم قانون امر به معروف طالبان تفسیر کردهاند.
تقابل دو جناح اصلی طالبان
عزم راسخ جناح نزدیک به رهبری طالبان در قندهار، بهخصوص خالد حنفی که در راس وزارت مجری فرامین سختگیرانه و جنجالی ملاهبتالله قرار دارد، شماری از مقامهای ارشد طالبان بهخصوص شبکه حقانی، پرنفوذترین گروه داخل طالبان را نگران کرده است.
اعضای برجسته شبکه حقانی از جمله انس حقانی، پسر جلالالدین حقانی در سه سال گذشته با استفاده وسیع از شبکههای اجتماعی و رسانههای جمعی مبادرت به طرح دیدگاهها، معرفی چهرهها و حتا تصویرسازی از سراجالدین حقانی، وزیر داخله و رئیس این شبکه کردهاند.
حالا به نظر میرسد، بند ۱۷ قانون امر به معروف طالبان میان طالبان باعث بروز اختلاف تازهای شده است.
شبکه حقانی در سه سال گذشته با مستند کردن جنگهای دو دهه گذشته طبق روایت خود، گزارش تصویری از سفرها و دیدارهای حقانی و برجسته سازی استقبال مردمی از او در میان هوادارانش سعی در حفظ و تقویت جایگاه این شبکه دارد.
به همان اندازه که اجرای این قانون بر جدیت جناح قندهار بر اجرای فرامین منسوب به ملا هبتالله تاکید دارد، نمایانگر جنگ نرم در میان دو جناح اصلی قدرت در میان طالبان نیز است.
از همین رو است که در روزهای اخیر افراد شبکه حقانی ویدیویی از جلالالدین حقانی، بنیانگذار این شبکه را بهصورت گسترده در شبکههای اجتماعی همرسانی میکنند. حقانی در این ویدیو میگوید از نظر علمای دین پخش تصویر موجودات زنده جایز است و در صورت نیاز، مردم میتوانند از دوربین تصویربرداری کار بگیرند.
حقانی در سخنرانیاش که معلوم نیست چه وقت ایراد شده است میگوید: «خداوند آگاه است که فکری جز این نداریم که با این کار جهاد قوی میشود. برای این منظور دوربین هم گرفتهایم و بهگونه غیرمستقیم اجازه دادهایم و دوربین خریدهایم، فرهنگسازی کردهایم و استدیو ساختهایم، تلویزیون هم آوردهایم. من [به تصویربرداری] کاملا اجازه دادهام.»
البته در این تقابل بر سر پخش و نشر تصاویر موجودات زنده، طرفداران و اعضای شبکه حقانی تنها نیستند. در کنار سراجالدین حقانی، یعقوب مجاهد، پسر ملا محمد عمر و وزیر دفاع طالبان، ملا عبدالغنی برادر، عبدالسلام حنفی و عبدالکبیر، سه معاون رئیسالوزرای طالبان نیز مخالف آن هستند.
از دید این مقامها تطبیق مادههایی مربوط به رسانهها در قانون امر به معروف طالبان به معنای «فلج شدن دستگاه تبلیغاتی» اداره طالبان است و آن را به ضرر دستگاه دیپلوماسی طالبان میدانند.
در کنار مقامهای ارشد طالبان و اعضای شبکه حقانی که با ممنوعیت ثبت و نشر تصاویر موجودات زنده مخالف هستند، مردم افغانستان نیز که در طول دو دهه گذشته با دموکراسی، آزادی بیان و رسانههای آزاد، بهخصوص تلویزیون خو گرفتهاند، اجرای این قانون به معنی افغانستان بدون صدا و تصویر است که به طور کامل از دید جهان خواهد افتاد.
ئیس تلویزیون ملی تحت کنترول طالبان گفته است توقف نشرات این رسانه تصمیم رهبر طالبان است.
تلویزیون ملی هدف اول
اعمال محدودیتهای تازه بر نشر تصاویر موجودات زنده ابتدا از قندهار، محل صدور فرمانهای رهبری طالبان شروع شد. سرپرست این ولایت در ماه دلو گذشته عکاسی و تصویربرداری را در نشستهای رسمی و غیر رسمی مسؤلان محلی منع کرد و به تعقیب آن فعالیت تلویزیون ملی در این ولایت متوقف شد.
طالبان در ولایت تخار در شمالشرق افغانستان نیز به تازگی فعالیت تلویزیون ملی را متوقف کردند.
ولایت غزنی در مسیر کابل به قندهار نیز از شهرهای اولیه است که خالد حنفی سفری که در ماه سنبله به این شهر داشت اجازه ثبت تصویر به خبرنگاران را نداد. هرچند هنوز گزارشی از توقف فعالیت تلویزیون ملی در این ولایت منتشر نشده است.
در ولایت میدانوردک، در غرب کابل نیز کمیته تطبیق «قانون امر به معروف و نهی از منکر» طالبان خبرنگاران را از عکاسی و فیلمبرداری در نشستهای این گروه منع کرده بود.
در مورد دیگری که بیانگر عزم جدی جناح مورد حمایت ملاهبتالله در قندهار است، ندامحمد ندیم، سرپرست وزارت تحصیلات عالی طالبان در سفر اخیرش به خوست به خبرنگاران این ولایت اجازه تصویربرداری را نداده بود.
اکنون وزارت امر به معروف در صدد اجرای قانون تازه این گروه در سراسر افغانستان است. بهدلیل مخالفتها به خصوص با ممنوع شدن نشر تصاویر انسان و حیوان، آنطور که منابع گفتهاند، این وزارت در نظر دارد این ممنوعیت را ابتدا با بستن تلویزیون ملی در ولایات شروع و سپس اقدام به بستن رسانههای تصویری خصوصی بکند.
هرچند طالبانی که با تطبیق قانون تازه مخالف هستند موضع آشکار در برابر رهبری این گروه نگرفتهاند، خودداری از اجرای آن میتواند ملا هبتالله و وزیران فرمانبر او از جمله خالد حنفی را با چالش جدی رو بهرو کند. از این رو، میتوان گفت مخالفت از درون طالبان با این فرمان میتواند بزرگترین دردسر داخلی این گروه از زمان به قدرت رسیدن آن در سال ۲۰۲۱ باشد.
فرید ذکریا، مجری و تحلیلگر سرشناس امریکایی، در مقالهای در واشنگتن پست نوشت با این که ترامپ همواره خود را به عنوان کارآفرین موفق معرفی کردهاست اما ایدههای اقتصادی او برای رشد اقتصادی امریکا خطرناک است و نرخ تورم را شدیداً بالا میبرد.
ذکریا نوشت آسیبی که او به اقتصاد وارد میکند بسیار بدتر از هر سیاستی است که از نظر ترامپ، دموکراتها با سیاستهای لیبرالی خود به اقتصاد امریکا وارد خواهند کرد.
ذکریا در این مقاله نوشت از زمان ورود ترامپ به عرصه سیاست، بسیاری او را بهعنوان فردی میشناسند که در ایجاد رشد اقتصادی کشور مهارت دارد. او بهعنوان یک تاجر ثروتمند و چهرهای موفق در تلویزیون شناخته میشود، و این تصور را ایجاد کرده که میداند چگونه رشد و تحرک اقتصادی را در امریکا به وجود آورد. اما در واقع، تقریباً هر چیزی که ترامپ پیشنهاد میکند، نتیجه معکوس دارد.
از نظر این مجری سرشناس سیانان، یکی از مهمترین پیشنهادات او که خیلی تکرار میکند، وضع تعرفههای گسترده بر تمام کالاهای وارداتی و اخراج دستهجمعی کارگران غیرقانونی در امریکا است. اما از نظر بسیاری از اقتصاددانان، این دو اقدام برای رشد اقتصادی مضر بوده و تورم را به شدت افزایش میدهد.
زیرا، اگر قیمت کالاها برای مصرفکنندگان به علت افزوده شدن هزینه تعرفه گمرکی به کالاها، افزایش یابد و اگر تعداد کارگران کاهش یابد، افراد کمتری کار خواهند کرد و کالاهای کمتری تولید و خریداری خواهند شد.
به گفته نویسنده، یافتههای موسسه پیترسون نشان میدهد که بسته به میزان اجرای کامل سیاستهای ترامپ، اقتصاد امریکا تا سال ۲۰۲۸ بین ۲.۸ تا ۹.۷ درصد کوچکتر خواهد شد و تورم تا سال ۲۰۲۶ بین ۴.۱ تا ۷.۴ درصد افزایش خواهد یافت.
همچنین، یک موسسه دیگر نیز برآورد کردهاست که هر خانواده امریکایی به طور متوسط سالانه ۲۵۰۰ دالر بیشتر برای کالاها و خدمات پرداخت خواهد کرد. به این ترتیب، همه امریکاییها، فقیر و غنی، به یک اندازه با هزینه تعرفهها مواجه خواهند شد.
از نظر ذکریا، آسیبهایی که پیشنهادات ترامپ به اقتصاد امریکا وارد میکنند، بسیار بیشتر از هرگونه پیشنهاد «ضد تجارتی» دموکراتها، مثلاً افزایش مالیات شرکتها است. در واقع، بسیاری از پیشنهادات کامالا هریس به سمت چپ میانه گرایش دارند و برخی از آنها در ادامه تلاشهای حکومت بایدن برای سرمایهگذاری در اقتصاد امریکا است. این سرمایهگذاری میتواند به نتایج بزرگی بهویژه در زمینه آموزش، مهارتهای فنی و بهداشت، منجر شود. چنانچه، مساعدت مالی حکومت بایدن به خانوادهها باعث شده که فقر کودکان امریکایی در طول یک سال، ۳۰ درصد کاهش یابد.
افراد دریافتکننده این مزایا در آینده درآمد بیشتری کسب میکنند و بهطور کمتری به بودجه عمومی وابسته میشوند. به همین ترتیب، سرمایهگذاری در زیرساختها نیز بسیار ضروری است و مدتهاست که به تاخیر افتادهاست.
ذکریا نوشت که بایدن با وجود انتقاد از تعرفههای ترامپ بر کالاهای چینی در زمان مبارزات انتخاباتی، بیشتر آنها را حفظ کرد. یکی از قویترین نکات ترامپ در مناظره با هریس این بود که اگر او با تعرفههای ترامپ مخالف است، چرا او و بایدن بیشتر آنها را حفظ کردهاند؟
اخیراً، حکومت بایدن یک بررسی جامع از تعرفههای ترامپ انجام داد که نشان داد این تعرفهها تاثیر کمی در تغییر رفتار چین و بازگشت تولید به امریکا داشتهاست. با این حال، حکومت به این نتیجه رسید که باید این تعرفهها را نگه دارد، شاید به این امید که در آینده تاثیر مثبتی داشته باشند.
از نظر نویسنده، حکومت بایدن به درستی جلوی دستیابی چین به برخی از فناوریهای پیشرفته غربی که کاربردهای نظامی دارند، بهویژه مایکروچیپ یا تراشههای کمپیوتری را گرفته است. کاخ سفید برای احیای تولید تراشه در ایالات متحده، میلیاردها دالر(تقریباً ۲۰ میلیارد دالر به شکل وام و کمکهای بلاعوض) به شرکت امریکایی اینتل اختصاص دادهاست. این در حالیست که وضعیت اینتل خوب نیست، مشتریان، میزان سود و قیمت سهام آن تا حدی کاهش یافتهاست.
هم ترامپ و هم هریس برنامههایی برای حل معضل کمبود شدید مسکن دارند. برنامه ترامپ، طبق معمول نگرانکننده است. او ممکن است برای کاهش نرخ وام مسکن، مانند دوران ریاست جمهوری خود، فشار بیاورد که بانک مرکزی امریکا نرخ بهره را کاهش دهد. همچنین، هریس مجموعهای از یارانهها برای افزایش عرضه و تقاضا و همچنین گسترش کنترول کرایه خانه ارائه میدهد.
از نظر فرید ذکریا، هر دو نامزد اشتباه میکنند و آنها باید به آزمایش جدید حکومت آرژانتین نگاهی بیندازند.
خاویر میلی، رئیسجمهور آرژانتین، قانون کنترول کرایه خانه را که یکی از سختگیرانهترین قوانین در جهان بود، لغو کرد. در نتیجه، عرضه مسکن برای کرایهنشینی در بوئنوس آیرس، پایتخت این کشور، ۱۷۰ درصد افزایش یافت و اجاره بها بر اساس یک تخمین، ۴۰ درصد کاهش یافته است.
از نظر فرید ذکریا، «در دورهای که مداخله دولتی در اقتصاد رایج است، نباید فراموش کرد که این بازارها هستند که در نهایت رشد و کارایی پایدار را ایجاد میکنند. هیچکس به این یادآوری بیشتر از تاجر-سلبریتی این انتخابات نیاز ندارد.»