وزارت تجارت و صنایع طالبان اعلام کرد که نورالدین عزیزی، در رأس هیئتی برای اشتراک در نمایشگاه تولیدات و محصولات افغانستان عازم قزاقستان شد.
این نمایشگاه از سوم تا هشتم عقرب در شهر شیکمنت قزاقستان با حضور بازرگانان و سرمایهگذاران افغان برگزار میشود.
وزارت تجارت و صنایع طالبان روز شنبه سوم عقرب در خبرنامهای نوشت که در این نمایشگاه تولیدات و محصولات افغانستان در بخشهای مختلف به نمایش گذاشته خواهد شد.
طالبان نوشت که این هیئت به دعوت سریک ژومانگارین، معاون نخستوزیر و وزیر اقتصاد قزاقستان به شهر شیکمنت سفر کرده است.
در خبرنامه آمده است که نزدیک به ۲۰۰ بازرگان، سرمایهگذار و کارآفرین افغان داخل و خارج کشور در این نمایشگاه شرکت کرده و محصولات خود را به نمایش میگذارند. به گزارش وزارت تجارت طالبان، در حاشیه این نمایشگاه، نشستهای تجاری دوجانبه نیز برگزار خواهد شد.
کالاهای افغانستان از جمله قالین، صنایعدستی، موادغذایی، نوشابههای غیرالکولی و انرژیزا، ذوبآهن و میوه خشک در این نمایشگاه به نمایش گذاشته خواهد شد.
رادیوی فرانسه گزارش داد که موزیم لوور در پاریس، شماری از گرانبهاترین جواهرات خود را به بانک فرانسه منتقل کرده است.
این جابجایی پس از آن انجام شد که افراد ناشناس روز یکشنبه ۲۷ میزان هشت قطعه جواهر گرانبها به ارزش بیش از صد میلیون دالر را از موزیم لوور دزدی کردند.
رادیوی فرانسه به نقل از منابع خود گزارش داد که انتقال برخی از اشیا و جواهرات گرانقیمت از گالری آپولو، محل نگهداری جواهرات سلطنتی فرانسه، روز جمعه تحت تدابیر مخفی پولیس انجام شده است.
بانک فرانسه که ذخایر طلای این کشور را در خزانهای بزرگ در عمق ۲۷ متری زیر زمین نگهداری میکند، تنها ۵۰۰ متر از موزیم لوور فاصله دارد و در سمت راست «سن» واقع شده است.
موزیم لوور و بانک فرانسه هنوز به درخواست خبرنگاران برای اظهار نظر پاسخ ندادهاند.
دزدان روز یکشنبه با استفاده از جرثقیل، در جریان ساعات بازدید عمومی، شیشه یکی از پنجرههای طبقه بالا را شکستند و وارد موزیم شدند. اقدامی که ضعفهای امنیتی موزیم پربازدید جهان را آشکار کرد. دزدان سپس با گرفتن تعدادی از جواهرات با ارزش با موترسایکل از محل فرار کردند.
وزارت داخله فرانسه روز یکشنبه ۲۷ میزان اعلام کرد که جواهرات دزدیده شده میراثی ارزشمند بودند.
تا کنون هیچ گروه یا فردی در پیوند به این دزدی بازداشت نشده است.
خبر این رویداد در سراسر جهان بازتاب گستردهای یافت و در فرانسه به بحثی درباره آنچه بسیاری آن را «تحقیر ملی» دانستند، دامن زد.
آرامگاه منسوب به یک عارف اسماعیلی به نام «دیوانهشاه معروف به شاه درویشان» در روستای خلخان ولسوالی زیباک بدخشان آتش زده شده است. منابع محلی، اعضای طالبان را بهدلیل آتشزدن این آرامگاه مقصر میدانند. ریاست اطلاعات و فرهنگ طالبان این رویداد را به «افراد ناشناس» نسبت داده است.
ریاست اطلاعات و فرهنگ طالبان بدخشان روز شنبه اعلام کرد که هیئتی را برای بررسی این رویداد به ولسوالی زیباک اعزام کرده است.
در خبرنامه آمده است که حدود ۷۰ درصد از سازه این قبر تخریب شده است.
برخی از منابع محلی در ولسوالی زیباک به افغانستان اینترنشنال گفتند این آرامگاه از سوی جنگجویان طالبان به آتش کشیده شدهاست. آنها افزودند که «کسی جز افراد طالبان در این منطقه جرائت و امکان انجام چینین کاری را ندارد».
عبدالرحمن کسرا، معاون گماشتهشده طالبان در ولسوالی زیباک گفت ارگانهای کشفی در تلاش شناسایی عاملان این رویداد اند. مسئولان فرماندهی پولیس طالبان در زیباک گفتند بررسیها درباره این رویداد جریان دارد و تاکنون علت و انگیزه آتشسوزی روشن نیست.
اطلاعات دقیق درباره زندگینامه دیوانهشاه در منابع عمومی در دسترس نیست. اما مردم محل در ولسوالی زیباک به او بهعنوان یکی از رهروان ناصر خسرو بلخی، شاعر و فیلسوف قرن پنجم احترام میگذارند.
باشندگان محل در زیباک گفتند نسخههایی از آثار شعری دیوانهشاه نیز در آرامگاهش وجود داشت که در اثر آتشسوزی از بین رفته است.
خواجه آصف، وزیر دفاع پاکستان هشدار داد که اگر گفتوگوهای جاری میان اسلامآباد و طالبان به نتیجه نرسد، پاکستان ممکن است وارد «جنگ آشکار» با افغانستان شود.
این اظهارات زمانی منتشر شد که مذاکرات طالبان و پاکستان در استانبول جریان دارد.
وزیر دفاع پاکستان روز شنبه در گفتوگو با خبرنگاران در سیالکوت گفت: «با کسانی که در دوحه مذاکره کردیم، همه در پاکستان بزرگ شدهاند.»
خواجه آصف، ریاست هیئت پاکستان در مذاکرات دوحه را بر عهده داشت. از جانب طالبان، یعقوب مجاهد، وزیر دفاع، و عبدالحق وثیق در گفتوگوها حضور داشتند. در مذاکرات دوحه، دو طرف بر آتشبس فوری توافق کردند. اکنون دور دوم این گفتوگوها در استانبول جریان دارد.
وزیر دفاع پاکستان با اشاره به روابط پرتنش میان دو طرف گفت: «ما چهل سال از افغانها میزبانی کردیم. کسانی که در دوحه با آنها گفتوگو کردیم، در پاکستان بزرگ شدهاند. با این همه، نمیدانم چرا افغانستان چنین رفتاری با ما دارد.»
او افزود که در حال حاضر، طالبان افغانستان بهعنوان نیروی نیابتی هند علیه پاکستان عمل میکند.
خواجه آصف همچنین گفت که مهاجران افغان بخش بزرگی از بازار کار و تجارت پاکستان را در اختیار گرفتهاند و تاکید کرد: «ما باید تنها یک هدف داشته باشیم و آن این است که بهعنوان همسایه، با اخوت و احترام در کنار هم زندگی کنیم.»
او در بخشی از صحبتهایش به نتیجه مذاکرات دوحه اشاره کرد و گفت که «در چهار تا پنج روز گذشته هیچ حادثهای رخ نداده، اما اگر مذاکرات به توافق نرسد، با افغانستان وارد جنگ آشکار خواهیم شد.»
پس از توافق طالبان و پاکستان در دوحه، حملات تحریک طالبان پاکستان متوقف شده است. این گروه متحد طالبان افغانستان پس از توافق صلح طالبان افغان با حکومت پاکستان، هیچ حملهای علیه نیروهای امنیتی پاکستان در ایالت خیبرپختونخوا انجام نداده است.
در مذاکرات جاری در استانبول، شش مقام از وزارتهای داخله، دفاع و خارجه طالبان و هفت دیپلومات و مقام امنیتی پاکستان شرکت دارند. در این دور گفتوگوها، دو طرف درباره جزئیات اجرای توافقنامه دوحه رایزنی میکنند. پاکستان از طالبان خواسته است تا جلو فعالیت تحریک طالبان پاکستان در خاک افغانستان را بگیرد و طالبان نیز از اسلامآباد خواسته است که از حمایت مخالفان این گروه دست بردارد.
اسماعیل میاخیل، رئیس سابق تلویزیون ملی افغانستان در مقالهای که به افغانستان اینترنشنال فرستاد، نوشت که زلمی خلیلزاد بار دیگر در نقش «میانجی خودخوانده» به صحنه بازگشته و با استفاده از شبکههای خود در تلاش است طالبان را از طریق پروژههای اقتصادی و لابی بینالمللی مشروعیت ببخشد.
زلمی خلیلزاد بار دیگر در صحنه افغانستان ظاهر شده است؛ نه بهعنوان نماینده رسمی، بلکه بهحیث یک «میانجی خودخوانده» که میان طالبان و منافع خارجی در رفتوآمد است. فعالیتهای اخیر او مرزهای میان دیپلوماسی، لابیگری شخصی و تلاش برای بازسازی اعتبار از دسترفته را مخدوش کرده است.
چند هفته پیش آقای خلیلزاد در سفری که «غیررسمی» خوانده شده، وارد کابل شد. با این حال او با پروتکل کامل از سوی امیرخان متقی وزیر خارجه طالبان مورد استقبال قرار گرفت؛ استقبالی که معمولا برای فرستادگان رسمی انجام میشود، نه شهروندان عادی.
صحنهای که در آن یک دیپلومات امریکایی غیرمنتخب، از سوی رژیمی که به رسمیت شناخته نشده، خوشآمد گفته میشود پیام عمیقی داشت: مردی که هنوز میکوشد ثابت کند توافق ناکام دوحه میتواند کارا باشد.
روز جمعه زلمی خلیلزاد بار دیگر در صحنه ظاهر شد. اینبار در نشستی میان عبدالغنی برادر معاون اقتصادی رئیسالوزرای طالبان و شهیرالطقی، رئیس اجرایی شرکت دلتا انترنشنل از عربستان سعودی. این نشست بر سرمایهگذاریهای نفت، گاز و انرژی تمرکز داشت و شامل بحث درباره مشارکت احتمالی عربستان در پروژه تاپی (ترکمنستان، افغانستان، پاکستان، هند) میشد.
طالبان و دلتا انترنشنل توضیح ندادهاند که چرا زلمی خلیلزاد در این نشست حضور داشت یا نقش او در پروژههای نفت و گاز چیست.
این حضور تصادفی نیست، آقای خلیلزاد پیشینه طولانی در پروژههای انرژی منطقوی دارد.
در دهه ۱۹۹۰ او بهعنوان مشاور یونوکال (Unocal) کار میکرد و در طرح نخستین خرید گاز از طریق افغانستان، تحت کنسرسیوم سنتگس (CentGas)، مشوره میداد. پروژهای که شامل شرکت دلتا اویل سعودی نیز بود. شرکتی که امروز از آن بهعنوان پیشزمینه یا نسخه ابتدایی دلتا انترنشنل یاد میشود. هرچند هیچ پیوند تجاری مستقیمی تأیید نشده است، اما همزمانی شبکهها چشمگیر است: سه دهه بعد، همان شبکه تجارتی خلیجی دوباره در کابل فعال شده و خلیلزاد باز هم در محور جلسه حضور دارد.
در یکی از گفتوگوهایی که با محمداشرف غنی رئیسجمهور پیشین افغانستان داشتم، بخشی از آن در یکی از پادکستها نیز ضبط و منتشر شده است، او بهصراحت گفت که زلمی خلیلزاد در جریان مذاکرات و پروژههای منطقوی، بهویژه در بخش گاز و انرژی، با چهرههای خاص امریکایی و منطقهای در تماس بوده است.
رئیسجمهور غنی تأکید کرد که خلیلزاد و شماری از مشاوران امریکایی او در تلاش بودند تا با طرح دوباره پروژه تاپی و جلب حمایت پاکستان، یک چارچوب اقتصادی و سیاسی ایجاد کنند که طالبان را بهعنوان نیرویی باثبات در منطقه معرفی کند و مسیر انرژی آسیای مرکزی را به سوی جنوب باز کند. او گفت که این طرح عملا در تضاد با منافع ملی و استقلال افغانستان قرار داشت.
بار دیگر، در حالیکه طالبان هر روز حقوق اساسی شهروندان افغانستان، بهویژه زنان را پایمال میکنند، در هر ولایت شکنجه وجود دارد، خلیلزاد عملاً چشم بر تمام این واقعیتها بسته است. او بهجای همسویی با صدای قربانیان و نیروهای غیرطالبان، در تلاش است با رژیمی همکاری کند که مشروعیت ملی و بینالمللی ندارد. او همهروزه با طالبان همکاری میکند.
بسیار روشن است که آقای خلیلزاد میکوشد نشان دهد توافقی که او میان طالبان و ایالات متحده امریکا امضا کرد، در واقع یک «موفقیت» بوده است؛ توافقی که قرار بود صلح بیاورد، اما کشور را به پرتگاه سقوط برد.
بدتر از آن او اکنون به گونهای غیررسمی و بدون پنهانکاری بهعنوان مدافع و لابی طالبان عمل میکند، با حضور و گفتوگوهای پنهان، رژیم طالبان را مشروعیت میبخشد و در سطح خصوصی، کشورها و سرمایهگذاران را به تعامل با طالبان تشویق میکند. بهجای آنکه از ناکامی بیاموزد، گویا مصمم است آن را توجیه کند. این دیگر دیپلوماسی نیست، بلکه غرور در لباس تعامل است.
او هنوز هم به این باور است که برخی طالبان بهویژه آنانی که در کابلاند، به ویژه شبکه حقانی «طالبان خوب» اند، در حالیکه رهبران قندهار مشکل اصلی بهشمار میروند. او فکر میکند میتواند از طریق حقانیها اصلاحات بیاورد. این توهم توسط تیمهای تبلیغاتی همنظر با او تقویت میشود، اما برای مردم عادی افغانستان، چنین تفاوتی وجود ندارد، سرکوب، سرکوب است؛ چه از سوی حقانی باشد و چه از آدرس هبتالله.
اگر زلمی خلیلزاد واقعا به آینده افغانستان باور دارد، باید نفوذ و دسترسی خود را نه برای لابی در حمایت از طالبان یا بازگشت به بازار انرژی، بلکه برای ایجاد یک روند ملی و فراگیر بهکار گیرد، روندی که طالبان و غیرطالبان را در چارچوبی از حقوق و آزادیهای شهروندی، نمایندگی از مردم و کسب اعتبار بینالمللی گردهم آورد.
افغانستان به دیدارهای پنهانی، قراردادهای خصوصی یا نمایشهای سمبولیک نیاز ندارد. این کشور ما به صداقت نیاز دارد و به سیاسیونی که جرات داشته باشند اشتباهات خود را بپذیرند و تلاش کنند مسئولیت آنرا به گردن گیرند و بهتر از گذشته عمل کنند.
بازسازی این سرزمین از سایه توافقهای ناکام یا خطوط لوله فرسوده بهدست نخواهد آمد.
افغانستان زمانی دوباره ساخته میشود که مردان و زنان باهم و بهصورت شفاف کار کنند تا آنچه شکسته ترمیم شود. تاریخ به یاد نخواهد داشت که چه کسی برحق بود؛ تاریخ به یاد خواهد داشت که چه کسی جرات کرد تا چیزها را درست کند.
احمدضیا مسعود، از رهبران جمعیت اسلامی در مقالهای در افغانستان اینترنشنال بر لزوم بازسازی فوری این حزب تاکید کرده است. آقای مسعود میگوید جمعیت اسلامی نیازمند اصلاحات ساختاری، انتخاب رهبری از طریق انتخابات درونحزبی، شفافیت و اجتناب از رفتارهای تفرقهافکنانه یا فردمحور است.
در جامعهای چون افغانستان که ساختارهای اجتماعی آن بر پایه قومیت و قبیلهگرایی استوار است، شکلگیری یک دولت مدرن و با ثبات نیازمند نهادهای سیاسی فراگیر و ملی است.
در نبود جامعه ملی، هویت مشترک ملی نیز شکل نمیگیرد و در نتیجه وحدت و همدلی میان اقوام تضعیف میشود. در چنین وضعیتی، بازسازی «جمعیت اسلامی افغانستان» بهعنوان حزبی مردمسالار و فراگیر میتواند گامی موثر در جهت ملتسازی، استقرار ثبات سیاسی و تحکیم هویت ملی باشد. این مقاله ضمن بررسی ویژگیهای اساسی حزب سیاسی، جایگاه جمعیت اسلامی را در روند مردمسالاری افغانستان تحلیل کرده و بر ضرورت دموکراسی درونحزبی و نوسازی ساختار جمعیت تاکید میورزد.
یکی از نیازهای مبرم و حیاتی افغانستان معاصر، ایجاد و تقویت احزاب سیاسی فراگیر در سطح ملی است. در جامعهای که روابط اجتماعی و سیاسی هنوز در چارچوب قومیت و قبیلهگرایی تعریف میشود، مسیر ملتسازی و شکلگیری دولت ملی با دشواریهای فراوان روبهروست. نبود هویت ملی فراگیر، مانع شکلگیری وحدت اجتماعی و سیاسی میشود و در نتیجه ساختار اجتماعی در قالب قبایل و گروههای قومی باقی میماند. این وضعیت، زمینه بیاعتمادی، بیثباتی و حتی جنگهای داخلی را فراهم میکند.
در چنین بستر تاریخی، بازسازی جمعیت اسلامی افغانستان بهعنوان یک حزب سیاسی ملی و فراگیر میتواند نقش تعیینکنندهای در پیوند دادن منافع گروههای گوناگون اجتماعی و ایجاد پایههای دولت مدرن ملی ایفا کند.
نقش و جایگاه حزب سیاسی در نظام مردمسالار
حزب سیاسی، نهادی سازمانیافته است که از گروهی از شهروندان با باورها، اهداف و منافع مشترک تشکیل میشود و هدف اصلی آن، کسب یا تأثیرگذاری بر قدرت سیاسی از طریق سازوکارهای قانونی و دموکراتیک است.
احزاب نقش واسطهای میان مردم و حکومت دارند. از یکسو مطالبات و نارضایتیهای مردم را گردآوری و نمایندگی میکنند، و از سوی دیگر در فرایند تصمیمگیری و سیاستگذاری مشارکت میکنند.
مولفههای اصلی حزب سیاسی عبارتاند از:
۱. ایدئولوژی و چارچوب فکری: هر حزب باید دارای بینش فکری مشخص باشد که جهتگیری سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن را تعیین کند؛
۲. ساختار سازمانی: انسجام درونی، رهبری مشروع و سازوکارهای تصمیمگیری منظم، ضامن پایداری حزب است؛
۳. پایگاه اجتماعی: حزب زمانی معنا مییابد که در میان اقشار و اقوام گوناگون ریشه داشته باشد و از حمایت واقعی مردم برخوردار باشد؛
۴. برنامهمحوری: احزاب با تدوین برنامههای روشن اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاست خارجی، اعتماد عمومی را جلب میکنند؛
۵. رقابت و مشارکت سیاسی: حزب در انتخابات و عرصه عمومی بهصورت فعال شرکت میکند و بدون رقابت، موجودیتی صوری خواهد داشت؛
۶. نقش واسطهای میان مردم و حکومت: حزب، زبان سیاسی مطالبات جامعه است و ابزار انتقال قانونی قدرت در نظام مردمسالار محسوب میشود.
بحران قدرت در افغانستان و نقش احزاب در حل آن
یکی از عمیقترین چالشهای تاریخی افغانستان، مسئله قدرت و انتقال مسالمتآمیز آن است. تاریخ سیاسی کشور مملو از کودتا، غصب قدرت و جنگهای خونین است که ریشه در فقدان نظام حزبی نهادینه و دموکراتیک دارد.
در جوامع پیشرفته، رقابت سیاسی از طریق سازوکارهای حزبی و انتخابات آزاد صورت میگیرد؛ اما در افغانستان، نبود احزاب قدرتمند و برنامهمحور، سبب شده که رقابتها به سطح قومی و قبیلهای فروکاسته شود و در نتیجه بیثباتی، فقر و بیاعتمادی گسترش یابد.
احزاب فراگیر با ساختار ملی میتوانند این چرخه معیوب را بشکنند و رقابتهای قومی را به رقابتهای برنامهای و فکری تبدیل کنند. بازسازی جمعیت اسلامی در همین راستا، ضرورتی تاریخی و ملی است.
ظرفیت و رسالت تاریخی جمعیت اسلامی
جمعیت اسلامی افغانستان یکی از نهادهای سیاسی ریشهدار در تاریخ معاصر کشور است که در میان اقوام مختلف پایگاه اجتماعی قابلتوجهی دارد.
.جمعیت اسلامی پس از کشتهشدن برهانالدین ربانی، رهبر این حزب، با دو دستگی روبرو شده است
این حزب از آغاز تا امروز، به ارزشهای اسلامی، عدالت اجتماعی، صداقت، خیر عمومی، مشارکت مردم در تصمیمگیریها و حاکمیت قانون باورمند بوده است. در برنامههای سیاسی جمعیت، بر اصول زیر تاکید میشود:
• تامین آزادیهای مدنی و سیاسی مردم؛
• مشارکت عادلانه در تعیین سرنوشت؛
• تفکیک قوا برای جلوگیری از استبداد؛
• ایجاد نهادهای پاسخگو و کارآمد؛
• ساماندهی نظام اداری متخصص و خدمتمحور؛
• و تقویت ارزشهای اخلاقی و دینی در مناسبات اجتماعی.
چنین چارچوبی میتواند جمعیت را به حزبی مردمسالار، ملی و مدرن بدل کند که هم به میراث اسلامی ملت وفادار است و هم به نیازهای معاصر جامعه پاسخ میدهد.
ضرورت دموکراسی درونحزبی و نوسازی ساختار جمعیت
تجربه سیاسی جهان نشان داده است که بقای احزاب در گرو دموکراسی درونسازمانی است. حزبی که در درون خود فاقد انتخابات، شفافیت و گردش نخبگان باشد، دیر یا زود به ساختاری اقتدارگرا و بیروح بدل میشود و پایگاه مردمی خود را از دست میدهد.
در بازسازی جمعیت اسلامی، رعایت اصول زیر حیاتی است:
• برگزاری انتخابات درونحزبی مطابق اساسنامه؛
• تقسیم عادلانه مسئولیتها بر مبنای شایستگی؛
• شفافیت در تصمیمگیری و مالیات حزبی؛
• ایجاد شوراها و نهادهای مشورتی در سطوح مختلف؛
• و پرهیز از هرگونه رفتار تفرقهافکنانه یا شخصمحور.
جمعیت اسلامی میراث تاریخی یک ملت است، نه ملکیت شخص یا گروهی خاص. مشروعیت و آینده آن وابسته به اراده سیاسی مردم و توانایی آن در همگرا ساختن نیروهای اجتماعی است.
در آخر
افغانستان برای عبور از بحرانهای تاریخی خود ـ از منازعه قدرت گرفته تا گسستهای قومی و فقر ساختاری ـ نیازمند نهادهای سیاسی ملی، مردمسالار و پاسخگو است.
بازسازی جمعیت اسلامی افغانستان در قالب یک حزب سیاسی فراگیر، میتواند مسیر ملتسازی را هموار کرده و با پیوند دادن اقوام مختلف در زیر پرچم عدالت، آزادی و هویت ملی، کشور را به سوی ثبات پایدار رهنمون سازد.
دموکراسی درونحزبی، شفافیت ساختاری، و باور به نقش مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، سه ستون اساسی برای نوسازی جمعیت و ایفای نقش تاریخی آن است. آینده با ثبات افغانستان در گرو آن است که احزاب سیاسی، بهویژه جمعیت اسلامی، از تفرقه بپرهیزند و در مسیر وحدت، اصلاح و بازسازی ملی گام بردارند.
مقالههایی که در صفحه زاویه منتشر میشوند، بیانگر دیدگاه نویسندگان است و لزوما نظر تحریریه افغانستان اینترنشنال را بازتاب نمیدهند. صفحه زاویه با انتشار دیدگاههای گوناگون، میکوشد فضای گفتوگوی باز بین دیدگاههای متفاوت را فراهم کند.