خبرنگاران افغان در تبعید میگویند با موجی از حملات سازمانیافته و هدفمند از سوی شبکههای سایبری طالبان روبهرو هستند؛ حملاتی که با هدف اعتبارزدایی جریان اطلاعرسانی آزاد و گزارشدهی درباره وضعیت حقوق بشر در افغانستان انجام میشود.
خبرنگاران مستقل افغان میگویند که در جریان کار حرفهای خبرنگاری به گونه گسترده هدف خشونت آنلاینی قرار گرفتهاند که از سوی اداره طالبان مدیریت میشود.
با وجود سرکوب گسترده رسانههای آزاد و مستقل در افغانستان، خبرنگاران افغان در خارج از کشور توانستهاند چرخهٔ آزاد اطلاعرسانی را زنده نگه دارند. اما این خبرنگاران پیوسته با تهدید و خشونت آنلاین روبهرو بودهاند که هدف آن خاموشکردن صدای آنان و بیاعتبار کردن گزارشهایشان است.
شبکه طالبان خبرنگاران را تهدید به مرگ میکند
از تهدید به مرگ تا آزار و اذیت خانواده
حبیب توتاخیل، خبرنگار، به افغانستان اینترنشنال گفت که طالبان به شیوههای مختلف تلاش کرده است خبرنگارانی را که «نقض حقوق بشر و سرکوب داخلی را افشا میکنند» هدف قرار دهد. آقای توتاخیل گفت: «تهدید به مرگ، ممنوعالورود به افغانستان، آزار و اذیت خانوادهها در داخل کشور و دشنام بخشی از برنامه روزمره حسابهای طالبان در شبکههای اجتماعی است.»
او گفت از سوی آدرسهای طالبان به «همجنسگرایی، ارتداد یا جاسوسی برای پاکستان» متهم شده است.
توتاخیل گفت که طالبان با استفاده از تکنالوژی معاصر و تصویرسازی سعی میکنند مرا همجنسگرا معرفی کنند.
حبیب توتاخیل در ادامه گفت که «خالد زدران، سخنگوی پولیس طالبان در کابل، بهطور مشخص با همین عناوین مرا تهدید کرده است. در جامعه سنتی ما این برچسبها فوقالعاده حساسیتبرانگیزاند.»
حبیب توتاخیل خبرنگار و فعال شبکههای اجتماعی است. صفحه اکس او ۲۴۸ هزار دنبالکننده دارد و معمولا به اطلاعرسانی در مورد وضعیت حقوق بشر و دادخواهی به قربانیان میپردازد.
این فعال رسانهای گفت: «حسابهای طالبان حتی خواهرم را که در شبکههای اجتماعی فعال است زیر پستهایم منشن میکنند و توهین میکنند.»
واکنش شبکه طالبان به یکی از پستهای حبیب توتاخیل در شبکه اکس
سمیع یوسفزی، روزنامهنگار، نیز از تهدید و آزار شدید توسط شبکه سایبری طالبان سخن زد. وی به افغانستان اینترنشنال گفت: «هفته گذشته یکی از ویدیوهایم در گروههای واتساب طالبان وایرال شد و بلافاصله شبکه سایبری وابسته به این گروه حملات گستردهای را علیه من آغاز کردند. این افراد بسیار فعال هستند و از شدیدترین الفاظ توهینآمیز و تهدیدآمیز استفاده میکنند.» آقای یوسفزی افزود که تنها اظهارنظر او این بوده که «اقتصاد افغانستان در دوره حاکمیت طالبان را در واقع نمیتوان به معنای واقعی کلمه اقتصاد نامید و بخش عمده آن صرفاً یک اقتصاد تبلیغاتی و مبتنی بر پروپاگاندا است.»
بی اعتبار کردن خبرنگاران مستقل
یک خبرنگار شناختهشده دیگر که بهدلایل امنیتی نخواست نامش فاش شود، گفت که طالبان میکوشد اعتبار فعالیت و اطلاعرسانی خبرنگاران مستقل را از بین ببرند.
او گفت: «وقتی خبری از یک رویداد امنیتی در افغانستان به دست رسانهها میرسد و خبرنگاران با حفظ معیارهای حرفهای آنرا با منابع متعدد بررسی میکنند از وقوع حادثه مطمین میشوند. پس از نشر خبر، حسابهای مرتبط با طالبان برای اینکه گزارشدهی خبرنگاران را بیاعتبار کنند فوراً مینویسند: ما در محل هستیم و هیچ حادثهای اتفاق نیفتاده است.»
این خبرنگار افزود کسانی که دنبالکنندگان بیشتری دارند، بیشتر زیر حملات طالبان قرار میگیرند.
این خبرنگار شناخته شده گفت: «ریپورت دستهجمعی، بلاککردن، ایمیلزدن به شرکت اکس؛ بخشی از سیاست طالبان برای از کار انداختن صفحات خبرنگاران است.»
حملات سایبری هدایتشده از کابل
یاسر ابرار، بنیانگذار تلویزیون دیار، به افغانستان اینترنشنال گفت: «آدرسهای شخصی و رسانهای من بهگونه هدفمند مورد حمله قرار گرفت. بررسیها نشان داد حمله از کابل هدایت شده و با اداره حاکم مرتبط بوده است. در این حملات وبسایت دیار از کار افتاد و حساب فیسبوکم برای مدتی بسته شد.»
آقای ابرار گفت که تنها او هدف حملات نبوده و در یک دورهٔ زمانی مشخص دستکم پنج خبرنگار شناختهشده تبعیدی مورد حمله سایبری قرار گرفتند. به گفته او، «الگوی حملهکنندهها و منشأ آن یکی بوده است.»
یاسر ابرار در حال حاضر مسئول تلویزیون دیار است. او قبل از اسد ۱۴۰۰ با رسانههای خصوصی پربیننده افغانستان بهعنوان مجری خبر کار کرده بود.
زنان خبرنگار بیش از همه در معرض این خشونت آنلاین هستند. یک خبرنگار زن گفت: «دشنامهای شخصی، جنسی و غیراخلاقی طالبان آزارم میدهد.»
او تاکید کرد زنان خبرنگار بیشتر از مردان هدف حملات سایبری طالباناند.
خبرنگاران زن با تهدید بیشتری روبرو هستند.
استخدام دهها نفر برای حمله سایبری به خبرنگاران
یافتههای افغانستان اینترنشنال نشان میدهد که مقامهای کلیدی طالبان در کابل برای تبلیغ خود و حمله سایبری به خبرنگاران و اپوزیسیون در شبکههای اجتماعی دهها نفر را استخدام کردهاند. منابع از کابل به افغانستان اینترنشنال گفتند سه گروه اصلی سایبری طالبان شامل «فدائیان مجازی بدری»، «ابابیل امارتی» و «مدافعان عمری» فعالیت میکنند و هر کدام وابسته به یکی از چهرههای کلیدی طالبان هستند.
شبکه سایبری طالبان سعی میکند خبرنگاران را بیاعتبار کند. اتهام وابستگی به جریانهای مسلح و شبکههای استخباراتی بخشی از تبلیغات طالبان است
گروه «فدائیان مجازی بدری» که تحت مدیریت انس حقانی و سعید خوستی قرار دارد، دارای سه دفتر در کابل است و حدود ۱۵۰ نفر در آن فعالیت میکنند. این گروه با بیش از ۵۰۰ حساب فیسبوک و ۸۰۰ حساب اکس، همزمان به تبلیغ مثبت طالبان و حمله به مخالفان میپردازد.
گروه «ابابیل امارتی» زیر نظر عبدالحق وثیق، رئیس استخبارات طالبان، به جمعآوری اطلاعات از مخالفان سیاسی و حمله به کاربران منتقد در خارج و داخل کشور میپردازد و از هکرهای قراردادی پاکستانی نیز بهره میبرد.
گروه «مدافعان عمری» وابسته به ملا یعقوب، وزیر دفاع طالبان است و با حدود ۱۰۰ عضو فعالیت میکند. این گروه تمرکز اصلی خود را بر تبلیغ مثبت از ملا یعقوب و مقابله با منتقدان او قرار داده است.
تمامی این گروهها عمدتاً در شبکههای اجتماعی فیسبوک و اکس فعالند و از حسابهای جعلی و ناشناس برای ترولینگ و آزار مخالفان استفاده میکنند. منابع میگویند این شبکههای سایبری، با دریافت حقوق ماهانه بین ۲۰ تا ۱۱۰ هزار افغانی، سازماندهی شده و هدفمند عمل میکنند تا چهرههای کلیدی طالبان را تبلیغ و مشروعیت آنها را تقویت کنند.
عضو ارشد یک نهاد بینالمللی حامی خبرنگاران گفت فعالان رسانهای طالبان با نام افراد مشهور و رسانهها صدها حساب جعلی میسازند و بهصورت هماهنگ به پستهای منتقدان حمله میکنند، روایت طالبان را تبلیغ میکنند و پیامهای رهبرانشان را بازنشر میکنند.
مسئول افغانستان در یک نهاد رسانهای بینالمللی نیز گفت طالبان روز به روز بودجه بیشتری به این تیمها اختصاص میدهند و از امکانات دولتی برای بیاعتبارسازی رسانهها و خبرنگاران مستقل بهره میگیرند.
ابومسلم خراسانی، پژوهشگر رسانه، نیز گفت طالبان یک روایت رسانهای از افغانستان ساختهاند و بخش عظیمی از انرژیشان صرف ترویج آن میشود. او افزود: «ابزار طالبان برای زیرسؤالبردن روایت واقعی، تخریب، دشنام، تهمت، افترا و حتی پروندهسازی است. دشنامدادن، حتی دشنام ناموسی و شخصی، بخشی از استراتژی طالبان است.» برخی خبرنگاران اداره طالبان را «امارتِ فحش و دشنام» مینامند. آنان میگویند که ادبیات تند و زننده طالبان باعث نمیشود به رفتار مشابه روی آورند. این خبرنگاران تأکید میکنند که همچنان با رعایت بیطرفی و بر اساس اصول حرفهای خبرنگاری به کار خود ادامه میدهند
سرکوب عریان خبرنگاران در داخل افغانستان
براساس گزارش نهادهای مستقل خبرنگاری، طالبان پس از بازگشت به قدرت آزادی بیان و رسانههای مستقل را نابود کردهاند. تکثر رسانهای در افغانستان تقریباً از میان رفته و اکنون تنها رسانههایی اجازه فعالیت دارند که در راستای اهداف و ادبیات رسانهای طالبان کار میکنند و از سیاست نشراتی اداره اطلاعات و فرهنگ عدول نمیکنند.
در داخل افغانستان نیز رسانهها با سانسور و فشار شدید مواجهاند. خبرنگاران مستقل و منتقد یا زندانیاند یا فراری. در ولایتها، زنان خبرنگار عملاً در «فهرست سیاه» قرار گرفتهاند. هر رسانهای که از داخل فعالیت کند باید از فیلتر طالبان بگذرد و نشان دهد که با روایت رسمی هماهنگ است.
افغانستان در شاخص جهانی آزادی مطبوعات ۲۰۲۵ خبرنگاران بدون مرز، در رتبه ۱۷۵ از میان ۱۸۰ کشور قرار گرفته؛ سقوط چشمگیر نسبت به پیش از ۲۰۲۱.
فدراسیون بینالمللی خبرنگاران میگوید در دوره طالبان بیش از نیمی از رسانهها تعطیل شدهاند و حدود ۴۷۰ رسانهٔ باقیمانده عمدتاً محتوای همسو با سیاست رسمی طالبان منتشر میکنند.
افغانستان به قعر جدول آزادی بیان سقوط کرده است
همزمان، طالبان یک دستگاه رسانهای گسترده در داخل کشور ایجاد کردهاند: دهها تلویزیون و رادیو، روزنامهها، و صدها کانال یوتیوب، اکس و تلگرام که بهصورت هماهنگ روایتی از «امنیت سراسری» و «برقراری نظام اسلامی» را تبلیغ میکنند. در هفتههای اخیر، منازعه با پاکستان نیز بخشی از همین کارزار تبلیغاتی شده است.
طالبان در دور تازه حاکمیتشان اهمیت «رسانه، تبلیغات و ضدتبلیغات» را به شکل بیسابقهای درک کردهاند. آنان که از طریق جنگ روایتها به قدرت برگشتند، اکنون از همان ابزار برای تثبیت قدرت استفاده میکنند.
ملا یعقوب چندی پیش با فعالان رسانهای طالبان دیدار کرد
میرویس بلخی، استاد دانشگاه در امریکا گفت طالبان در این دور از ابزارهای مدرن بهره استراتژیک میبرند: «طرز فکرشان عقبگراست، اما روشهایشان عملگرایانه است. در ایدئولوژی آنان هدف وسیله را توجیه میکند.»
او افزود طالبان حتی میتوانند یک بازیگر پورن را ویزا دهند و امنیتش را تأمین کنند تا تصویری از «ثبات» و امنیت در افغانستان بسازند.
با وجود این فشارها، خبرنگاران میگویند این حملات آنان را از مسیر اطلاعرسانی آزاد و بیطرف بازنخواهد داشت.
به نظر میرسد که حمله به کارگران چینی در ولایت ختلان تاجیکستان با استفاده از پهپاد، زنگ خطر را در منطقه به صدا درآورده است.
در این حمله که از خاک افغانستان انجام شده، سه شهروند چین کشته شدند. پاکستان درباره بلندشدن پهپادها از خاک افغانستان و استفاده گروههای شبهنظامی از آنجا، به چین و دیگر کشورهای منطقه هشدار داده است.
این حمله نشان داد که نزدیکی دوشنبه و طالبان سطح تهدیدها را برای تاجیکستان کاهش نداده است. زیرا، علاوه بر گروههای تبهکار، شبهنظامیان مخالف دوشنبه نیز میتوانند از این ابزار برای ضربه زدن به امنیت این کشور بهره گیرند. از سوی دیگر آسیبپذیری سرمایهگذاری چین در افغانستان و تاجیکستان نیز آشکار شده است.
وزارت خارجه تاجیکستان گفته است که «این حمله با استفاده از سلاحهای آتشین و یک پهپاد مجهز به نارنجک انجام شده است.»
تاجیکستان این حمله را کار «گروههای جنایتکار» در افغانستان خوانده است.
هنوز هیچ گروهی مسئولیت این حمله را به عهده نگرفته است. اما داعش خراسان، اویغورهای چین، انصارالله تاجیکستان و جنبش اسلامی اوزبیکستان در مرزهای آسیای مرکزی بهویژه در بدخشان حضور و فعالیت دارند. کشورهای آسیای مرکزی بارها از حضور تروریستان در مرزهایش با افغانستان ابراز نگرانی کرده است.
این نخستین بار است که شبهنظامیان برای هدف قراردادن اهدافی در خاک تاجیکستان از پهپاد استفاده میکنند. اما هدف قرارگرفتن شهروندان چین در این منطقه پیشینه دارد. سال گذشته در حمله مسلحانه در مرز افغانستان و تاجیکستان، یک شهروند چین کشته و دستکم چهار تن زخمی شدند. قربانیان کارمندان یک شرکت معدنکاری در تاجیکستان بودند.
در افغانستان نیز شهروندان چین بارها آماج حملات هدفمند قرار گرفتهاند. در ماه دلو ۱۴۰۳، یک شهروند چین در ولسوالی خواجهبهاءالدین تخار کشته شد که داعش مسئولیت آن را پذیرفت. سال پیشتر، در حمله مسلحانه به شهروندان چین در شهر نو کابل چند تن زخمی شدند. پیش از آن نیز در کراچی، بلوچستان و مناطق قبایلی پاکستان، اتباع چینی در حملات مرگبار گروههای تندرو کشته شدهاند.
حمله فرامرزی از خاک افغانستان
وزارت خارجه تاجیکستان رسماً اعلام کرده است که این حمله از خاک افغانستان سازماندهی شده و از طالبان خواسته است برای تامین امنیت مرزی و جلوگیری از تکرار چنین رویدادهایی اقدام کند.
طالبان که همواره تاکید داشتهاند خاک افغانستان تهدیدی برای کشورهای منطقه نیست، در برابر این حمله سکوت کردهاند. با این حال، والی طالبان در بدخشان پس از حادثه به بدخشان تاجیکستان رفته و با مقامهای آن کشور درباره تامین امنیت مرز، تبادل اطلاعات و جلوگیری از نفوذ قاچاقبران مواد مخدر و گروههای تبهکار گفتوگو کرده است.
تاجیکستان طی سالهای اخیر بارها نسبت به تهدیدهای ناشی از خاک افغانستان ابراز نگرانی کرده و برای کاهش خطرات، ناگزیر به تعامل با طالبان شده است. مقامهای تاجیک با طالبان در ماههای گذشته چندینبار در کابل و دوشنبه درباره امنیت مرزی و همکاریهای امنیتی و اقتصادی دیدار کردهاند.
با این حال، ادامه حملات از خاک افغانستان نشان میدهد که نزدیکی دیپلوماتیک دوشنبه با طالبان نتوانسته سطح تهدیدها را کاهش دهد. حملات فرامرزی تروریستان به تاجیکستان، باردیگر روایت طالبان را که خاک افغانستان تهدیدی برای کشورهای منطقه نیست، زیر سوال برده است.
کشورهای آسیای مرکزی همراه با روسیه، با توجه به نفوذ روزافزون تروریستان در خاک افغانستان، سرازیر شدن تروریستان از سوریه به افغانستان، تهدید روزافزون شاخه خراسان داعش و رشد نگرانکننده افراطگرایی در افغانستان، به تقویت امنیت مرزهای تاجیکستان-افغانستان متمرکز شدهاند.
این کشورها پیشتر نیز استحکام مرزهای جنوبی تاجیکستان را در اولویت راهبردی خود قرار داده و در چارچوب سازمان پیمان امنیت جمعی طرحهایی را تصویب کردهاند که بر اساس آن، با تامین تسلیحات پیشرفته، تجهیزات نظارتی، پهپادها، تقویت پایگاههای نظامی و برگزاری رزمایشهای مشترک، امنیت مرز ۱۳۵۷ کیلومتری تاجیکستان با افغانستان را تامین کنند. اما به نظر میرسد که هنوز این طرح تا مرحله اجراییشدن فاصله دارد. حمله اخیر میتواند یک زنگ خطر جدی و فوری به تمام کشورهای آسیای مرکزی و روسیه باشد.
نخستین حمله پیچیده با پهپاد
این حمله با استفاده از یک پهپاد صورت گرفته است. ناظران استفاده شبهنظامیان و گروههای تبهکار از پهپاد را نقطه عطفی در تاکتیکهای گروههای مسلح در افغانستان و آسیای مرکزی عنوان میکنند.
وزارت خارجه پاکستان نیز این تهدید را برجسته کرده است. این وزارت در بیانیهای ضمن محکومیت حمله و کشتهشدن اتباع چین اعلام کرد که «استفاده از پهپادهای مسلح، شدت تهدیدهای ناشی از خاک افغانستان و جسارت عاملان آن را نشان میدهد.»
دسترسی گروههای تندرو به پهپاد که یک فناوری کارآمد و کمهزینه جنگی محسوب میشود، معادلات امنیتی منطقه را تغییر میدهد. پیشتر نیز گزارشهایی از استفاده گروههای مسلح از پهپاد در خاک پاکستان منتشر شده بود. بهکارگیری چنین فناوریهایی معمولاً بدون حمایت و پشتیبانی ساختاری دشوار است؛ امری که گمانهزنیها درباره وجود شبکههای سازمانیافته پشت پرده را تقویت میکند.
پهپادها این امکان را فراهم میکنند که شبهنظامیان بدون عبور مرزی، اهداف را از کیلومترها فاصله مورد اصابت قرار دهند؛ مسئلهای که بر چالشهای امنیتی کشورهای منطقه بهطور چشمگیری میافزاید.
به نظر میرسد گروههای مسلح در منطقه ما از جنگهای اخیر از جمله اوکراین، جنگهای خاورمیانه و درگیریهای غزه در استفاده نظامی از پهپاد الهام گرفتهاند.
تهدید سرمایهگذاری چین
چین در سالهای اخیر سرمایهگذاری قابلتوجهی در حوزه استخراج معادن در افغانستان منطقه انجام داده است. دهها پروژه استخراجی میان طالبان و شرکتهای چینی امضا شده و بیجنگ در تاجیکستان نیز سرمایهگذاری میلیارد دالری در معادن کمیاب این کشور انجام داده است.
اما تداوم حملات نشان میدهد که چین در مسیر دستیابی به طلا، زمرد، مس و دیگر منابع ارزشمند منطقه با چالشهای جدی روبهرو است. تقریباً تمامی گروههای مسلح فعال در منطقه مخالف حضور چین در پروژههای بزرگ استخراجی هستند. زیرا، این پروژهها به دولتهایی نفع میرسانند که شبه نظامیان برای براندازی آن تلاش دارند.
پیشتر گزارشهایی از توقف و ناکامی برخی پروژههای مشترک چین و طالبان نشر شده بود. طالبان چین را به «عدم پایبندی به تعهدات» متهم کرده و چین نیز «ناامنی» را علت اصلی کندی همکاریها عنوان کرده است. وزیر خارجه چین در سفر اخیرش به کابل خواستار تضمین امنیت اتباع چینی شده بود.
حوادث اخیر نشان میدهد که شهروندان چین نه در پاکستان، نه در افغانستان و نه در تاجیکستان مصونیت کامل ندارند، موضوعی که میتواند بر آینده سرمایهگذاری چین در منطقه سایه بیفکند.
شبکه اجتماعی اکس به تازگی قابلیت جدیدی را اضافه کرده که موقعیت کاربران را افشا میکند. این قابلیت اطلاعات جدیدی را در اختیار شهروندان قرار میدهد که پرده از رازهای صاحبان قدرت و سرمایهگذاریای که در زمینه جنگ تبلیغاتی هزینه میکنند برمیدارد.
افغانستان اینترنشنال صفحههای کاربری برخی از چهرههای سیاسی، از جمله مقامهای طالبان، هوادارانشان و مقامهای ارشد حکومت پیشین را بررسی کرده که اطلاعات تازهای درباره موقعیت آنها ارائه میکند.
این قابلیت موقعیت کاربرانی را فاش میکند که وانمود میکنند در افغانستان یا کشوری دیگر هستند و فعالیتهای مرتبط با کشور مورد نظر دارند، اما حساب کاربری آنها برخلاف ادعایشان را نشان میدهد.
بررسیهای ما نشان میدهد که صفحاتی از کشورهای اروپایی مثل بریتانیا، فرانسه، هالند و... مشغول تبلیغات نظاممند به نفع طالباناند.
قابلیت جدید اکس نشان میدهد که صفحه ذبیحالله مجاهد، سخنگوی هبتالله آخندزاده، رهبر طالبان با بیش از یک میلیون دنبالکننده از ایالات متحده امریکا مدیریت میشود. حساب کنونی او از سال ۲۰۱۷ فعال است.
تاکنون هیچ گزارشی از سفر مجاهد به ایالات متحده منتشر نشده، اما نمایش ایالات متحده بهعنوان موقعیت صفحه کاربری او، چند احتمال دیگر را نیز مطرح میکند: فردی در امریکا مدیریت صفحه اکس سخنگوی طالبان را به عهده دارد یا دستکم اخیرا این فرد وارد حساب او شده است. این احتمال نیز وجود دارد که آقای مجاهد از فیلترشکن (ویپیان) استفاده میکند.
احتمال آخر ضعیف است چرا که در افغانستان محدودیت اینترنتی چندانی وجود ندارد و استفاده از ویپیان مروج نیست.
سخنگوی هبتالله آخندزاده از آیفون استفاده میکند؛گوشی هوشمند ساخت شرکت اپل که یکی از پیشرفتهترین و گرانقیمتترین تلفنهای همراه جهان است.
طالبان معمولاً با فناوریهای غربی یا مظاهر مدرن محتاطانه برخورد میکنند و معمولا درباره سادهزیستی رهبران خود تبلیغ میکنند. اما آیفون در تمام جهان از نمادهای جهان سرمایهداری غربی و زندگی لوکس است.
قابلیت جدید اکس نشان میدهد که صفحه رسمی دفتر عبدالغنی برادر، معاون اقتصادی اداره طالبان، از بریتانیا مدیریت میشود. این دفتر تاکنون از سفر هیچ یک از مقامهای خود به لندن خبر نداده است.
قابلیت جدید شبکه اکس همچنین فاش میکند که صفحه کاربری سفارت طالبان در مسکو، از اتریش مدیریت میشود. بنابر اطلاعات اکس، این حساب از طریق اپاستور اپل در امریکا وصل شده است.
همچنین، شبکه اکس موقعیت حساب کاربری احمدالله وثیق، رئيس اداره تربیت بدنی طالبان را ایالات متحده نشان میدهد.
موقعیت مذاکرهکننده طالبان با پاکستان: هند
دادههای ارائه شده در شبکه اکس همچنین نشان میدهد که حساب کاربری عبدالقهار بلخی، سخنگوی وزارت خارجه طالبان از هند فعالیت میکند.
آقای بلخی در اوایل ماه عقرب بهعنوان عضو هیئت مذاکرهکننده طالبان با پاکستان در استانبول حضور داشت. این مذاکرات پس از چند روز بینتیجه پایان یافت.
موقعیت حساب کاربری اکس عبدالقهار بلخی به این دلیل جلب توجه میکند که پاکستان ادعا میکند که طالبان افغان و هند، در تبانی با همدیگر از گروههای مسلح مخالف اسلامآباد حمایت میکنند.
اخیرا، روابط طالبان و هند، به طور بیسابقهای رو به گرمی گذاشته است. سفرهای مقامهای طالبان نیز به هند افزایش یافته است.
رد پای تبلیغاتچیهای طالبان در اروپا
بررسیهای ما همچنین نشان میدهد که صفحاتی در اکس از کشورهای اروپایی بهطور نظاممند به نفع طالبان تبلیغات میکند.
به طور نمونه کاربری با نام «عبدالسلام مجاهد» که در نمایهاش عکس ملا یعقوب، وزیر دفاع طالبان است، بیش از هفت هزار دنبالکننده دارد و اکس میگوید در فرانسه فعال است و از اپساستور این کشور وصل شده است. این حساب پنج بار اسم خود را نیز عوض کرده است.
موقعیت یک حساب کاربری به نام «د حافظ انس حقانی ویناوی» که عمدتا تصاویر، صحبتها و مصاحبههای انس حقانی، از چهرههای برجسته شبکه حقانی را منتشر میکند، فرانسه ذکر شده است. این حساب بیش از هزار و ۴۰۰ دنبالکننده دارد و از اواخر پارسال به اینسو فعالیت میکند.
برپایه اطلاعات اکس، حساب دیگری با نام «د اسلامی امارت» که در نمایه آن عکس هبتالله آخندزاده، رهبر طالبان است، در جایی در اروپا فعال است. این حساب نیز بیش هزار و ۲۰۰ دنبالکننده دارد.
این حساب نیز محتوای رسانهها و مقامهای طالبان را نشر و بازنشر میکند.
یک کاربر دیگر به نام «شاهین درانی» که در عکس پسزمینه حساب آن پرچم طالبان است، از ناروی فعالیت میکند. این حساب بیش از ده هزار دنبالکننده دارد و پیوسته عکس، ویدیو و متنهایی در ستایش اداره و جنگجویان طالبان منتشر میکند.
یک کاربر دیگر حامی طالبان با حسابی به نام سیده سادات، با بیش از ۱۱ هزار دنبالکننده، نوشته است که در افغانستان است اما شبکه اکس موقعیت او را در هالند نشان میدهد.
او که از عکس کودکان دختر با پرچم طالبان در پسزمینه و نمایهاش استفاده کرده، گسترش روابط طالبان با کشورهای منطقه را جشن میگیرد و علیه مخالفان سیاسی و نظامی حاکمان کابل مینویسد.
به همین ترتیب، حسابهای بیشماری در شبکه اکس فعالیت میکنند که شبکه اکس میگوید صاحبانشان در جایی در خارج از افغانستان و عمدتا در اروپا و کشورهای عربی مستقرند. پستهای این کاربران در حمایت و ستایش از طالبان روزانه هزاران بازدید میگیرد.
حسابهای مقامهای حکومت پیشین
افغانستان اینترنشنال همچنین صفحههای کاربری برخی از مقامهای حکومت پیشین افغانستان بررسی کرده است.
شبکه اکس پیشتر نشان میداد که حساب اشرف غنی، رئيسجمهور سابق از هالند مدیریت میشود. با این حال، وقتی بامداد روز پنجشنبه به آن سر زدیم، موقعیت حساب کاربری رئيسجمهور سابق به بریتانیا تغییر کرده بود.
اشرف غنی پس از فرار از افغانستان در اسد ۱۴۰۰، در امارات متحده عربی به سر میبرد. تاکنون هیچ خبری درباره حضور اشرف غنی در هالند یا بریتانیا منتشر نشده است. همچنین، برپایه اطلاعات اکس، حساب آقای غنی از طریق اپاستور بریتاینا وصل شده است.
قابلیت جدید شبکه اکس همچنین موقعیت حساب کاربری عبدالله عبدلله، رئيس پیشین شورای عالی مصالحه افغانستان را در بریتانیا نشان میدهد. در بیش از چهار سال بازگشت طالبان، هیچ گزارشی درباره سفر آقای عبدالله به لندن منتشر نشده است. آقای عبدالله در این مدت، عمدتا بین کابل و دهلی نو در رفت و آمد بوده است. امکان دارد این صفحه به دست یکی از همکاران آقای عبدالله در بریتانیا مدیریت شود.
شبکه اکس همچنین نشان میدهد که حنیف اتمر، وزیر خارجه و مشاور شورای امنیت حکومت پیشین، در آلمان به سر میبرد.
برپایه اطلاعات، حسابهای احمد مسعود، رهبر جبهه مقاومت ملی و امرالله صالح، معاون سابق رئیسجمهور، از جایی در آسیای میانه فعالیت میکنند. گزارشهای تاییدناشدهای وجود دارد که این دو چهره مخالف طالبان عمدتا در تاجیکستان به سر میبرند.
احتمال خطا
در نخستین ساعات فعال شدن قابلیت جدید شبکه اکس، برخی از کاربران تردیدهایی را نسبت به کارایی و دقت ارزیابی اکس در تشخیص موقعیت مکانی کاربران مطرح کردند.
اطلاعات جدید، در صفحه کاربر تحت عنوان «درباره این حساب» نمایش داده میشود. با این حال، اکس در همینجا هشدار نیز میدهد که موقعیت مکانی ممکن است متاثر از سفر اخیر، اقامت موقت یا استفاده کاربر از ویپیان باشد.
به رغم این، نیکیتا بیر، رئیس بخش محصول شبکه اکس در واکنش به تردید کاربران نسبت به اطلاعات ارائه شده، در اکس نوشت: «این اطلاعات ۹۹ درصد دقیق است.»
اکس قابلیت جدید را برای گسترش شفافیت بیشتر در این شبکه اضافه کرده است. این اقدام در راستای تلاشهای اکس برای شناسایی کاربرانی صورت گرفته که با هویتهای جعلی از این پتلفرم برای پیشبرد اهداف سیاسی، کلاهبرداری و کسب شهرت استفاده میکنند.
در ایالات متحده، قابلیت جدید اکس از روی موقعیت کاربرانی پرده برداشت که وانمود میکردند در امریکا هستند اما قابلیت جدید نشان داد این افراد در کشورهایی نظیر هند، تایلند و بنگلادش مستقرند.
انبیسینیوز به نقل از کارمندان سابق شبکه اکس نوشت که این ایده حداقل از سال ۲۰۱۸ مطرح بوده، اما بارها رد شده است.
این کارمندان گفتند که اطلاعات مربوط به مکان کاربران، میتواند نادرست باشد یا با استفاده از فناوریهای گسترده و در دسترس، مانند فیلترشکنها جعل شود.
پیش از این، اکس در صفحه کاربران موقعیتی را نشان میداد که خود کاربران به میل خود انتخاب میکردند.
روشن نیست که اکس از چه دادههایی برای تشخیص موقعیت کاربران استفاده کرده است.
کابل پایتخت افغانستان یکی از قدیمیترین شهرهای آسیای مرکزی است که تاریخچه آن به بیش از هزار سال قبل باز می گردد. در قرن هفتم و هشتم میلادی این منطقه بهعنوان مرکز تجاری و فرهنگی مهم شناخته میشد.
در دورههای مختلف، کابل تحت سلطه امپراتوریهای متفاوتی مانند غزنویان، غوریان و تیموریان قرار داشت در قرن نوزدهم کابل به عنوان پایتخت افغانستان انتخاب شد و در طول جنگها و تحولات سیاسی نقش مهمی در تاریخ این کشور ایفا کرد.
بعد از تسلط دوباره طالبان بر این شهر در ۱۵ اگست ۲۰۲۱ تعداد زیادی از افغانهایی که در طول چهار و نیم دهه جنگ به خارج از کشور مهاجرت کرده بودند، به وطن بازگشتند و تلاش کردند تصویری عاشقانه و با صفا از شهر کابل، امنیت، امکانات و زیبایی آن ترسیم نمایند.
این کار نه تنها توسط افغانهای ساکن در خارج انجام میشود بلکه توسط یوتیوبرهای خارجی و داخلی نیز بازار گرمی دارد ولی هیچکس به این شهر بهعنوان یک پایتخت قرن بیستویکم فاقد هر نوع امکانات شهری نمیپردازد.
در قرن بیستویک یک پایتخت باید مجموعهای از مشخصات و شاخصهای ضروری را داشته باشد تا بتواند وظایف خود را در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، زیرساختی و فرهنگی بهدرستی انجام دهد و رضایت شهروندان را تأمین کند. در مجموع یک پایتخت در قرن بیستویک باید بتواند زندگی راحت امن و باکیفیتی را برای شهروندان خود فراهم کند و در عین حال به توسعه پایدار و حفظ محیط زیست اهمیت دهد. این شاخصها کمک میکند تا شهر به عنوان یک مرکز مهم اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در سطح ملی و بینالمللی شناخته شود.
در این نقد مهمترین امکانات و ویژگیهایی که یک پایتخت باید دارا باشد با امکانات زندگی در کابل مقایسه میشود و قضاوت را به خواننده سپردهایم تا خود داوری کند که آیا واقعاً طالبان پس از کنترول این شهر، آن را به مکانی امن و مرفه برای ساکنانش تبدیل کرده است یا خیر.
حمل و نقل کارآمد
اولین مشخصه یک شهر یا پایتخت زیر ساختهای حملونقل کارآمد و مدرن است. شبکه حملونقل عمومی گسترده و قابل اعتماد مانند متروبسهای شهری تکسیها و سایر وسایط نقلیه باید وجود داشته باشند. حال کابل با جمعیت حدود ۴.۸۸ میلیون نفر تنها پایتخت در منطقه است که هیچ نوع سیستم حملونقل شهری منظم امن و کارآمد ندارد. اکثریت ساکنان این شهر یا با موترهای شخصی سفر میکنند یا از تکسی استفاده میکنند که برای زنان امن نیست و بدون محرم اجازه سوار شدن در تکسیها را ندارند. شمار بسهای شهری محدود است و هیچ سیستم مترو وجود ندارد. رانندگان تکسی به صورت خودسرانه هر قیمتی که خواستند از مسافران میگیرند و هیچگونه قیمت مشخص و معینی برای استفاده از تکسیها در کابل وجود ندارد.
علاوه بر آن جادههای استندارد و مناسب برای تردد موترهای شخصی و وسایط نقلیه عمومی وجود ندارد و امکانات پیادهروی و مسیرهای بایسکلسواری نیز بسیار محدود است. حتی در جادههایی که امکانات پیادهروی فراهم است گردوغبار زیادی دارد و قدم زدن را دشوار میسازد. در برخی موارد آزار و اذیت خیابانی رفتوآمد زنان و دختران را مشکلتر میکند.
دوم، امنیت عمومی و شهری
نیروهای پولیس و امنیتی در کابل نه تنها امنیت را تأمین نمیکنند بلکه باعث آزار و اذیت مردم، بهخصوص زنان میشوند. فراموش نکنیم که همین نیروها در بیست سال گذشته مسئول قتل و کشتار شهروندان بیگناه افغانستان بودند.
وزیر داخله طالبان رهبر یکی از مخوفترین شبکههای تروریستی جهان است که هنوز در لیست سیاه بسیاری از کشورها قرار دارد و زمانی دولت آمریکا بر سر او جایزه ده میلیون دلاری تعیین کرده بود. حال چگونه این افراد میخواهند مسئولیت امنیت شهروندان کابل را بر عهده بگیرند.
بر علاوه، برای تأمین امنیت نیاز به سیستمهای نظارتی پیشرفته است ولی متأسفانه در کابل به جای این سیستمها، طالبان از شکنجه تهدید و باج گیری استفاده میکنند. کابل بهعنوان پایتخت هیچگونه امکانات اضطراری و خدمات سریع ندارد و در مواقع بحرانی پاسخ مناسبی ارائه نمیشود.
سوم، خدمات صحی و درمانی
خدمات درمانی یکی از حیاتیترین نیازهای هر شهر است. متأسفانه پس از ۱۵ اگست ۲۰۲۱، بسیاری از داکتران و پرستاران کشور را ترک کردند. پوهنتون طبی کابل در چهارمین سال متوالی هیچ داکتر زن فارغ التحصیل نکرده است، زیرا زنان تحت سلطه طالبان اجازه تحصیل در پوهنتون ها را ندارند حتی آموزش کمکهای اولیه صحی برای آنان ممکن نیست.
شفاخانه ها و مراکز درمانی مجهز و در دسترس نیستند و امکانات واکسیناسیون و خدمات صحی عمومی نیز کم است. سیستمهای کنترول و مدیریت سلامت توسط افراد غیر متخصص و عمدتاً طالبان اداره میشوند که هیچ تخصص مدیریتی در حوزه سلامت ندارند.
چهارم، آموزش و فضای فرهنگی
در حال حاضر، افغانستان فاقد مکاتب و مراکز آموزشی مدرن و باکیفیت است. دختران بالاتر از صنف ششم اجازه رفتن به مکتب ندارند و تحصیلات عالی برای زنان ممنوع است. نصاب درسی مکاتب، به شدت دستکاری شده و با نصاب مدارس پاکستانی جایگزین شده است. هر روز بر تعداد مدارس دینی افزوده میشود که تنها آموزشهای افراطی و زنستیزانه ارائه میدهند. مراکز فرهنگی، هنری و تفریحی مانند کتابخانهها، تیاترها و پارکها، در مجموع بر روی زنان بسته شده و مردان نیز دسترسی مناسبی به آنها ندارند.
کابل شهری است که برنامههای فرهنگی و اجتماعی برای ارتقاء سطح فرهنگی شهروندان در آن وجود ندارد. مردم اغلب توسط مأمورین امر به معروف و نهی از منکر طالبان تحقیر و توهین میشوند و هر فعالیت فرهنگی، هنری، تفریحی و اجتماعی را خلاف شرع میپندارند به ویژه برای زنان و دختران.
پنجم، امکانات مسکن و زندگی روزمره
اکثر خانههای کابل، امکانات رفاهی قرن بیستویکم را ندارند. مسکنهای مناسب و متنوع برای اقشار مختلف وجود ندارد. امکانات اولیه مانند برق، آب، گاز، و سیستم فاضلاب و جمعآوری زباله بسیار محدود و ابتدایی است. بیشتر مناطق برق ۲۴ ساعته ندارند و در برخی تنها در چند ساعت شب برق برقرار است. دسترسی به آب سالم و پایدار ممکن نیست و سیستم فاضلاب غیر معیاری و خودسرانه است. فضاهای سبز و پارکها بسیار کثیف و نامناسبند و زنان اجازه رفتن به آنها را ندارند.
ششم، توسعه اقتصادی و فرصتهای شغلی
اقتصاد افغانستان وابسته به کمکهای خارجی به ویژه کمکهای آمریکا است. تجارت به شکل غیررسمی و غیرقابل اعتماد انجام میشود. عمده صادرات افغانستان به پاکستان است؛ که به دلیل مشکلات مرزی و تیره شدن روابط مرزهای آن گاه بسته میشود و خسارات زیادی به تجار وارد میگردد.
تحریم های اقتصادی، تأثیر عمیقی بر زندگی مردم دارد. حدود نود درصد مردم زیر خط فقر هستند و طالبان در مقابل خواستهای جهانی برای احترام به حقوق بشر و حقوق زنان بیتوجه است. مراکز اقتصادی و تجاری فعال حمایت از کسب و کارهای کوچک و متوسط و ایجاد فرصت های شغلی ،پایدار در این کشور وجود ندارد.
هفتم، پایداری و محیط زیست
سیاستهای حفاظت از محیط زیست، توسعه فضاهای سبز، جلوگیری از آلودگی هوا، استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر و فناوریهای سبز در کابل، تحت اداره طالبان عملی نیست زیرا آنان توان و دانش لازم را ندارند. بیشتر مقامات طالبان علاوه بر مدارس دینی پاکستان، دانش مدرن ندارند و مدیریت چنین مواردی برای آنان ناشناخته است. نسل تحصیل کرده در بیست سال اخیر یا از کشور خارج شده یا امکان فعالیت در ادارات تحت کنترل طالبان را ندارند.
هشتم دسترسی به فناوری و ارتباطات
شبکه انترنت پرسرعت و فراگیر خدمات دولت الکترونیک و سامانههای هوشمند شهری در افغانستان تحت حاکمیت طالبان وجود ندارد. کابل یکی از کم سرعتترین انترنتها در جهان را دارد و خدمات انترنت برای مردم عادی بسیار گران است. رهبر طالبان در ماه اکتوبر سال ۲۰۲۵ برای سه روز انترنت را قطع کرد و ارتباط افغانستان با جهان را مختل ساخت؛ که این نشان میدهد آنان توان و دانش لازم برای زندگی در قرن بیستویکم را ندارند.
در نهایت، حاکمیت شفاف و مشارکت شهروندان در افغانستان به شدت محدود است. نظامهای مدیریتی، پاسخگو نیستند و طالبان خود را برنده و مالک کشور میدانند در حالی که مردم به ویژه شهروندان کابل در حاشیه قرار دارند. فرصتهای مشارکت در تصمیم گیریهای شهری بسیار کم است و اطلاعرسانی درباره خدمات و پروژههای شهری انجام نمیشود. با وجود این وضع چگونه برخی افغانهایی که در کشورهای غربی زندگی مرفه دارند، وقتی به افغانستان سفر می کنند، هنوز کابل را شهری آرام و مرفه میپندارند و یوتوبرهای خارجی و داخلی در این زمینه نقش پررنگی ایفا میکنند؟ کابل شهری است به ظاهر آباد ولی در باطن، فاقد هر نوع خدمات و امکانات یک شهر مدرن قرن بیستویکم. آبادانی سطحی این شهر تنها ظاهر را حفظ کرده، اما ساختارهای درونی آن رو به ویرانی است.
سلمان رشدی پس از حمله خونینی که در سال ۲۰۲۲ او را برای همیشه زخمی کرد، با انتشار کتاب تازهاش بار دیگر به صحنه ادبیات بازگشته است. او همزمان با معرفی این کتاب، «ساعت یازدهم»، در گفتوگویی با فرید زکریا در شبکه سیانان، «اسلامهراسی» در امریکا را محکوم کرد.
رشدی سالها در سایه تهدید، تعقیب، خشونت، فتوای مرگ و نفرتپراکنی از سوی تندروهای اسلامگرا زندگی کرده است، با این حال هشدار میدهد که هیچ شکل از تعصب و ستیز علیه هیچ گروهی، از جمله مسلمانان، قابل پذیرش نیست. دفاع سلمان رشدی از حقوق مسلمانان، جوهره مفهوم آزادی بیان را آشکار میکند؛ او میگوید آزادی بیان دقیقاً زمانی آغاز میشود که تفاوت باورها پدید میآید.
صحبتها و موضعگیریهای سلمان رشدی درباره آزادی بیان میتواند برای فهم این پدیده بسیار مهم باشد. او از معدود کسانی است که سالها برای حق بیانش هزینه داده است. پس از انتشار رمان «آیات شیطانی»، روح الله موسوی خمینی، رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، در سال۱۹۸۹ فتوا داد که رشدی به پیامبر اسلام توهین کرده است.
بعدها گزارشهایی منتشر شد مبنی بر اینکه خمینی احتمالاً کتاب را نخوانده بود. اما، این فتوا واکنشهای جهانی گستردهای برانگیخت و رشدی را مجبور کرد سالها در اختفا زندگی کند. اما زندگی مخفی مانع از آن نشد که او هدف حمله قرار نگیرد: در سال ۲۰۲۲ در نیویورک با چاقو مورد حمله قرار گرفت و در نتیجه بینایی یک چشم خود را از دست داد و یکی از دستهایش نیز بهشدت آسیب دید و تا حدی از کار افتاد.
اکنون پس از آن حمله، نخستین اثر داستانی خود را منتشر کرده است؛ مجموعهای از داستانها که نشان میدهد او همچنان به ادبیات و نیروی تخیل وفادار مانده است. این کتاب مجموعهای از پنج داستان (سه داستان بلند و دو داستان کوتاه) است که در هند، انگلستان و امریکا میگذرند و به موضوعاتی مثل مرگ، پیری، خاطره، هویت و لحظههای پایانی زندگی میپردازند. روایتی از آدمهایی است که در آستانه پایان چیزی ایستادهاند؛ رابطه، زندگی یا ایمانشان. نوعی مواجهه غیر مستقیم خود رشدی با تجربه نزدیکشدن به مرگ و معنای ادامه دادن بعد از آن نیز محسوب میشود.
نکته قابل تامل این است که او امروز در امریکا یکی از مدافعان حقوق و آزادیهای مسلمانان است. اخیراً در مصاحبهای با فرید زکریا گفت که اسلامهراسی در امریکا وجود دارد و نباید چنین باشد. رشدی اسلامهراسی، یهودستیزی و هرگونه تعصب و ستیز علیه هر گروه انسانی را محکوم کرد و از حقوق و آزادیهای همه این گروهها دفاع کرد.
ممکن است این پرسش پیش بیاید که چگونه سلمان رشدی، که بیشترین فشار، آسیب و هزینه روانی و فیزیکی را از سوی اسلامگرایان تندرو تجربه کرده، اکنون مدافع حقوق مسلمانان در کشورهای غربی است؟ پاسخ در کارنامه و جهانبینی خود او نهفته است. رشدی تاکید میکند که معنای آزادی بیان تنها زمانی آغاز میشود که تفاوت دیدگاه و تفاوت تجربههای انسانی پدید میآید؛ در غیر این صورت آزادی بیان معنایی ندارد.
او میگوید همانطور که خودش حق دارد دیدگاهها و نظراتش را آزادانه بیان کند و قانون از این حق حمایت کند، مخالفان او نیز باید حق داشته باشند باورها و دیدگاه خود را بیان کنند و قانون نیز از آزادی آنها حمایت کند. اما این تفاوت دیدگاه باید مدنی، مستدل و عاری از نفرت باشد و هیچ شکل از خشونت در آن جای نداشته باشد. جایی که کسی برای مخالفت، به حذف فیزیکی روی میآورد، آزادی بیان پایان یافته است و گفتوگو و استدلال به بنبست رسیده است.
رشدی پیشتر نیز درباره سیاستهای دولت فرانسه مبنی بر ممنوعیت حجاب در مکانهای عمومی اظهار مخالفت کرده بود. او تصریح کرده بود که هرکس حق دارد آزادی پوشش داشته باشد و اعمال فشار و تحمیل هر نوع پوشش، چه حجاب و چه بیحجابی، مغایر آزادی انسان است. او گفته بود: من شخصاً مخالف پوشیدن حجاب هستم، اما از حق کسانی دفاع میکنم که میخواهند حجاب داشته باشند.
برای فهم بهتر مفهوم آزادی بیان و اینکه چرا سلمان رشدی با وجود تجربه خشونت اسلامگرایان تندرو، از حقوق مسلمانان دفاع میکند، میتوان از یک مثال ساده استفاده کرد. تصور کنید کسی در یک شهر لیبرال غربی میگوید: همسایه ما که نویسندهای خداناباور است، دیروز همراه با جمعی از مسلمانها در مقابل دفتر شهردار تظاهرات کرده بود تا از حق مسلمانها برای ساخت مسجد دفاع کند؛ در حالی که شهردار جدید اعلام کرده اجازه نمیدهد در این شهر مسجد ساخته شود. در برابر چنین صحنهای، ممکن است عدهای بگویند این از «فضایل» دین اسلام است؛ این خداناباور تازه فهمیده اسلام چه دین بزرگی است و حالا به آن علاقهمند شده. عده دیگری ممکن است بگویند نه، اصلاً ممکن نیست؛ این آدم ریگی به کفش دارد، شیطنت میکند، حتماً جاسوس است.
اما حقیقت این است که معنای واقعی اعتقاد به آزادی دقیقاً در همین رفتار نهفته است. مسئله نه تعلق خاطر دینی است و نه شیطنت سیاسی. کسانی که به آزادی باور دارند و آن را بهطور جدی در زندگی خود به کار میگیرند، برای احترام به اصل آزادی، در کنار دیگران میایستند تا آنها نیز بتوانند شکل مورد نیاز آزادی را تجربه کنند. آنها برای تامین حق آزادی دیگران مبارزه میکنند تا حق آزادی خودشان محفوظ بماند.
خداناباوری که از حق آزادی یک مسلمان مومن برای داشتن مسجد دفاع میکند، در واقع از حق خودش برای آنکه آزادانه خداناباور باشد دفاع میکند؛ برای اینکه بتواند بیهراس کتاب بنویسد، نقد دینداری کند، سخنرانی داشته باشد و عقاید مومنان را به چالش بکشد. اگر امروز از حق آزادی یک مسلمان در آن شهر دفاع نکند، فردا در شرایطی دیگر ممکن است عدهای بگویند: «ما از کتابها و افکار خداناباورانه تو خوشما نمیآید؛ دفتر و دیوانت را ببند.» و درست از همینجا سلامت و تعادل جامعه بههم میریزد. این منطق متقابل، همان منطق آزادی است که در رفتار و سخن سلمان رشدی نیز دیده میشود؛ کسی که با وجود هزینههای شخصی سنگین، هنوز از حق مسلمانان برای زیستن و بیان کردن دفاع میکند.
در نتیجه، آزادی بیان و باور به آزادی یعنی اینکه ما فقط از سخنان و دیدگاهها و نظرهای کسانی استقبال نکنیم که مثل ما فکر میکنند، مثل ما حرف میزنند و مثل ما میاندیشند. این آزادی بیان نیست. آزادی بیان یعنی حق نظر مخالف را به رسمیت بشناسیم؛ استدلال طرف مخالف و حق استدلالکردن او را بپذیریم. چون آزادی بیان دقیقاً چنین چیزی است؛ از آزادی دیگران دفاع کنیم تا خودمان حق بیان و اظهار نظر آزادانه را از دست ندهیم.
چرخش سیاست خارجی طالبان به سوی هند به همکاری تجاری و دیپلوماتیک رسیده است. وزیر تجارت طالبان به دهلی رفته و دو طرف بر تعیین اتشههای تجارتی و استفاده از چابهار توافق کردند. آنطرف اما پاکستان عصبانی است و این خشم، احتمالاً اسلامآباد را به سمت حمایت از مخالفان طالبان سوق میدهد.
روابط طالبان با اسلامآباد پس از اسد ۱۴۰۰ برخلاف انتظار پاکستان بهسوی تنش رفته است. پاکستان طالبان افغان را به حمایت از تحریک طالبان پاکستانی متهم میکند، اما طالبان این ادعا را رد میکند.
تنش آنقدر بالا رفته که پاکستان قلب کابل را هدف حمله هوایی قرار داد و دو طرف در مرزها درگیر شدند. اکنون که بیش از یک ماه از اوج این تنشها و بینتیجهماندن سه دور مذاکرات گذشته، مرزها همچنان بسته است، تجارت متوقف مانده و بهویژه مقامهای پاکستانی از احتمال آغاز درگیری و شدتگرفتن دوباره تنش هشدار میدهند.
از زمانی که تجارت میان طالبان و پاکستان متوقف شده، طالبان در واکنش مسیر مبادلات را به سوی ایران و آسیای میانه منحرف کرده است. در شش ماه گذشته حجم تجارت افغانستان با ایران به حدود ۱.۶ میلیارد دالر رسیده و از تجارت با پاکستان که حدود ۱.۱ میلیارد دالر گزارش شده پیشی گرفته است. این تغییر عمدتاً به سمت بندر چابهار بوده که با حمایت هند فعالیت میکند.
وقتی طالبان از هند میخواهد دهلیز چابهار را توسعه دهد و همزمان دهلیز هوایی را فعال میکند، در واقع تلاش دارد وابستگی ساختاری خود به پاکستان را کاهش دهد و هزینههای سیاسی بستهشدن مرزها را پایین بیاورد.
طالبان میداند که بهرسمیتشناسی سیاسی در سطح بینالمللی فعلا دور از دسترس است. بههمین دلیل راهبرد «قدرت نرم اقتصادی» برایش یک راه عملی است تا با کشورهای مهم منطقه رابطه کاری بسازد و از انزوا فاصله بگیرد.
تحلیلگران هندی و بینالمللی میگویند دهلی این سیاست «تعامل بدون بهرسمیتشناختن» را برگزیده تا هم خلای نفوذش در کابل را پر کند و هم هزینه دیپلوماتیک مشروعیت دادن به طالبان را نپردازد.
از همین زاویه، هند برای طالبان گزینهای است تا نقش و وزن پاکستان در سیاست خارجیشان کمتر شود.
پیامدهای این چرخش برای پاکستان
پاکستان سالها از مسیرهای ترانزیتی خود بهعنوان ابزار فشار استفاده میکرد. با جان گرفتن بندر چابهار و دهلیزهای هوایی هند، این اهرم ضعیفتر میشود و اسلامآباد در مذاکرات امنیتی و مرزی، کارت کمتری در دست دارد.
پاکستان در حالی پروژههای بزرگ ترانزیتی با چین و آسیای میانه را پیش میبرد که چابهار یک مسیر رقیب مستقیم در برابر گوادر و دهلیز اقتصادی چین-پاکستان است. هرچه افغانستان زیر اداره طالبان بیشتر در دهلیز چابهار جا بگیرد، ظرفیت گوادر در بازار افغانستان و حتی فراتر از آن کمرنگتر میشود.
عصبانیت پاکستان و امکان تکیه بر گروههای مخالف طالبان
اسلام آباد پس از بازگشت طالبان امیدوار بود «عمق راهبردی»اش در کابل دوباره احیا شود. اما برخلاف انتظار پاکستانیها، نفوذشان کاهش یافت و هند اکنون چای پای تازهای در افغانستان زیر حاکمیت طالبان پیدا کرده است.
همین تغییر محاسبه پاکستان را بهسوی سیاستهای تهاجمیتر سوق داده و به نظر میرسد که این کشور را به حمایت از بازیگران رقیب طالبان سمتوسو داده است. نزدیکشدن طالبان به هند دقیقا به جایی ضربه میزند که پاکستان آن را سرمایه راهبردی خود در افغانستان میدانست.
گزارش اخیر نیوزلاینز نیز بر این تاکید کرده که در میان مخالفان طالبان، مشخصا یاسین ضیا رهبر جبهه آزادی افغانستان و احمد مسعود رهبر جبهه مقاومت ملی، هر دو به شکل تازهای در محاسبات پاکستان «سیاسی و امنیتی» مهم شدهاند.
نیوزلاینز به صراحت نوشت اگر پاکستان بخواهد طالبان را کنار بزند، این کار بدون نیروی بدیل ممکن نیست. به همین دلیل تماس با مخالفان، از نگاه این گزارش، بخشی از آمادهسازی برای سناریوی فشار یا حتی تغییر موازنه در کابل است.
در همان گزارش تاکید شده که مخالفان طالبان تا امروز پراکنده و کماثر بودهاند و حملههای شان بیشتر «گزیدن پشه» توصیف شده است، اما اگر پشتوانه یک دولت مثل پاکستان را پیدا کنند، با سرعت میتوانند از یک نیروی حاشیهای به بازیگر جدی تبدیل شوند.
اگر پاکستان به سمت استفاده نیابتی از مخالفان برود، برای طالبان هزینهساز میشود؛ چون امنیت نسبی چهار سال گذشتهاش بر فرض «کنترول میدان» و نبود یک جبهه منسجم مخالف بنا شده و هر نوع تزریق منابع یا پناهگاه بیرونی میتواند این موازنه را بهتدریج فرسوده کند.
چرا طالبان مجبور است با پاکستان تعامل کند؟
اگر سناریوی گروههای نیابتی، که حتا نصیراحمد اندیشه از چهرههای نزدیک به مخالفان طالبان، آن را فرصتی برای گروههای ضد طالبان دانسته، وارد مرحله عمل شود، برای طالبان جدیترین تهدید در چهار سال گذشته خواهد بود. تهدیدی که میتواند افغانستان را به فضای پرآشوب دهه ۱۹۹۰ برگرداند.
در چنین وضعی، به نظر میرسد طالبان چارهای جز تعامل با پاکستان ندارد. یا باید هزینه ناامن شدن و بحرانهایی را که در پی میآید بپردازد، یا ناچار است در اولویتبندی سیاست خارجیاش، تعامل با پاکستان را بر نزدیکی به هند ترجیح بدهد.