اسلام آباد که به نظر میرسد بعد از کوچیدن رهبران و فرماندهان طالبان به افغانستان، اهرام فشار خود بر این گروه را از دست داده است، به دنبال راهی دیگر برای اعمال نفوذ بر طالبان است.
اسلامآباد در یک مانور سیاسی از پس گرفتن سلاحها حمایت کرد و گفت که این سلاحها به دست شبهنظامیان اسلامگرا افتاده است. این کشور همچنان یک عضو خراسان داعش را دستگیر کرد و به واشنگتن تحویل داد. پاکستان با این اقدامات نشان داد که افغانستان تحت کنترول طالبان نه تنها از ناحیه سلاحهای به جا مانده امریکایی، بلکه از ناحیه قدرتگرفتن داعش خراسان، به تهدیدی برای منافع امریکا و کشورهای منطقه تبدیل شده است.
اسلامآباد با تحریک ترامپ علیه طالبان، مشتی دیگر به سوی گروه حاکم در افغانستان حواله کرده است که تلاشی ناامیدانه برای تغییر رفتار گروه نیابتی سابقش است؛ اما احتمالا نتیجهای نخواهد داشت.
بهار کوتاه ایتلاف
پیروزی طالبان در آغاز یک دستاورد استراتژیک برای پاکستان بود که توانست یک دولت نزدیک به هند را -به تصور استراتژیستهای پاکستانی- به کمک یک گروه شورشی نیابتی سقوط دهد. اما، طالبان با اینکه پیروزی خود را مدیون پاکستان است، به دو دلیل از اسلامآباد فاصله گرفته و به منافع امنیتی آن بیاعتنایی کرده است.
یک، طالبان به دلایل قومی و سیاسی از تقابل با پاکستان که یکی از عناصر ذاتی سیاست خارجی افغانستان بوده، فاصله نگرفت و به این ترتیب پس از ورود به کابل، ایتلاف موقتی و ابزاری طالبان با پاکستان شکست. این ایتلاف در صورتی زنده خواهد شد که بخشی از طالبان(شبکه حقانی) از حمایت پاکستان در نبرد داخلی برسر قدرت استفاده کنند.
دوم، طالبان به عنوان یک گروه شبهنظامی اسلامگرا، به تحریک طالبان پاکستان پشت نکرد. چون هم متحد آن است و این کار خلاف ایدیولوژی این گروه نیز به حساب میآید. طالبان به درخواست چین هم برای اخراج اسلامگرایان ایغور نه گفته است.
طالبان برخلاف گروه تحریر شام به رهبری احمد شرع، در سیاست خارجی کمتر عملگرا است و بیشتر ایدیولوژیک. نگاه این گروه به روابط به دولتها بیشتر فرصتطلبانه است تا استراتژیک و منطبق بر واقعیت و وزن دولت تحت کنترول آنان در مناسبات منطقهای و جهانی.
بزن اما نکش!
پاکستان بار دیگر در طالبان سیمای دولتی میبیند که دستش در کاسه هند است، به ملیگرایی ضد پاکستانی جا افتاده در میان پشتونهای افغانستان روی خوش نشان میدهد و در برابر ناامنی داخلی پاکستان که در وضعیت بحرانی مالی و امنیتی قرار دارد، بیتفاوت است. بیدلیل نیست که سیاستمداران پاکستانی با ادبیاتی علیه طالبان صحبت میکنند که قبلا علیه حکومتهای کرزی و غنی صحبت میکردند. آنها به صراحت طالبان را همدست هند برای ناامن کردن پاکستان توصیف میکنند.
پاکستان در مرحله کنونی فشار بر طالبان برای تغییر رفتار آن را ترجیح میدهد. احتمالا اگر تنش میان طالبان و اسلامآباد حل نشود و پاکستانیها به این نتیجه برسند که طالبان از حمایت از شورشیان پشتون و بلوچ دست نمیکشد یا جلو حملات شان به این کشور را نمیگیرد، احتمالاً به همان استراتژی بیثبات کردن دولت طالبان از طریق راه انداختن یک شورش داخلی دیگر، تقویت اختلافات سیاسی و قبیلهای در میان این گروه روی بیاورد.
در کابینه ترامپ مقامهایی با سابقه نبرد با طالبان حضور دارند، نبردهایی که جان شماری از دوستان و همقطاران شان را گرفت. موضعگیریهای پاکستانیها که حرف شان هنوز در واشنگتن خریدار دارد، پیوند نام طالب با تروریسم، داعش و ناامنی را ناگسستنی میکند. این درحالیست که محور اصلی تبلیغات طالبان مبارزه با داعش و مهار تهدید تروریسم از خاک افغانستان علیه امریکا و کشورهای منطقه است تا واشنگتن نگرانیای درباره این گروه نداشته باشد.
برخی امیدوارند که ترامپ پس گرفتن سلاحهای باقی مانده را جدی بگیرد. اما، آنها فراموش کردند که کل موضعگیریهای ترامپ و جمهوریخواهان در رابطه به سلاحهای باقی مانده، تحقیر تیم بایدن است و انداختن مسئولیت کل رویدادفاجعهبار خروج به گردن آنان. طالبان تسلیحات عادی ارتش افغانستان را به ارث برده اند و خیلی دشوار است که تصور کرد واشنگتن به خاطر چرخبال، هاموی و تفنگ به طالبان حمله کند و حتا برنامه باز خرید این تسلیحات را در پیش گیرد.
با این که امریکا نگران حضور گروههای تروریستی در افغانستان است اما هنوز مانند جمهوری اسلامی، یک دشمن خطرناک تعریف شده حیاتی برای این کشور محسوب نمیشود. اولویت ایالات متحده مهار چین در غرب آسیا و جمهوری اسلامی در خاورمیانه است. کما این که ترامپ در آینده نزدیک باید بحران اوکراین را به سرانجام برساند که روابط امریکا با متحدانش در ناتو را به خطر انداخته است.