از سامانههای دفاع هوایی اسرائیل که حملات ایران را خنثی کردند چه میدانیم؟
روزنامه نیویارک تایمز روز یکشنبه نوشت که اسرائیل از دو سامانه دفاعی «گنبد آهنین» و «پیکان-۳» برای رهگیری بیش از ۳۰۰ پهپاد، راکتهای کروز و بالستیک در جریان حمله اخیر جمهوری اسلامی استفاده کرد.
این نشریه به ارائه توضیحاتی درباره این سامانهها پرداخت.
گنبد آهنین
به گزارش نیویارکتایمز، این سامانه میتواند بسیاری از انواع راکت را که متوقف کردن آنها به دلیل قوس بلندشان دشوار است، رهگیری کند.
گنبد آهنین از سال ۲۰۱۱ فعالیت خود را آغاز کرد و اولین آزمون خود را در جریان جنگ هشت روزه با گروه حماس در نوامبر ۲۰۱۴ پشت سر گذاشت.
شبهنظامیان فلسطینی در آن مقطع حدود هزار و ۵۰۰ راکت به سوی اسرائیل شلیک کردند.
مقامهای اسرائیلی گفتند ضریب موفقیت گنبد آهنین در دفع حملات راکتی حماس ۹۰ درصد بوده اما برخی متخصصان در آن زمان با دیده شک به این آمار مینگریستند.
رهگیرهای این سامانه که بیش از ۱۵ سانتیمتر عرض و حدود سه متر طول دارند، برای هدف قرار دادن راکتهای کوتاهبرد به حسگرهای مینیاتوری و هدایت کامپیوتری مجهز هستند.
رهگیرهای بزرگتر ارتش اسرائیل، نظیر سامانههای پاتریوت و پیکان، میتوانند مسافت بیشتری را برای هدف قرار دادن تهدیدهای عظیمتر طی کنند.
گنبد آهنین در سال ۲۰۲۱ بهروز رسانی شد اما جزییات تغییرات اعمال شده در آن در اختیار عموم قرار نگرفت.
نیویارک تایمز به نقل از یک مقام امریکایی نوشت پس از تهاجم مرگبار حماس در روز ۱۵ میزان (هفتم اکتوبر)، اسرائیل از ایالات متحده خواست مهمات هدایتشونده بیشتری برای هواپیماهای جنگی و رهگیرهای بیشتری برای سامانه دفاعی گنبد آهنین در اختیار اسرائیل قرار دهد.
پس از افزایش قابل توجه آمار تلفات غیرنظامیان در نوار غزه، دموکراتها از جو بایدن، رییسجمهوری امریکا خواستند ارسال تسلیحات به اسرائیل را متوقف یا ادامه آن را مشروط به رعایت برخی موارد از سوی حکومت اسرائیل کند.
پیکان-۳
این سامانه بالاترین سطح از سیستم دفاعی چند لایه اسرائیل محسوب میشود و برای دفع موشکهای بالستیک مجهز به کلاهکهای هستهای یا غیرمتعارف در خارج از جو زمین طراحی شده است.
دانیل هاگاری، سخنگوی ارتش اسرائیل روز ۲۶ حمل گفت پیکان-۳ تواناییهای خود را در برابر تعداد قابل توجهی از موشکهای ایران به اثبات رساند.
کمال پنحاسی، سخنگوی فارسیزبان ارتش اسرائیل نیز اعلام کرد هیچ پهپاد یا موشک کروزی در خاک اسرائیل نفوذ نکرده است.
پیکان-۳ محصول مشترک شرکت بوئینگ امریکا و صنایع حوزه هوافضا حکومت اسرائیل است و نهادهای دفاع موشکی دو کشور برای طراحی و راهاندازی آن با یکدیگر همکاری کردند.
به گزارش نیویارک تایمز، ایالات متحده بخش بزرگی از بودجه مورد نیاز برای توسعه پیکان-۳ را تامین کرد.
این سامانه در سال ۲۰۱۵ آزمایش و موفق شد یک موشک را که خارج از جو زمین در حال حرکت بود، رهگیری کند.
مقامهای اسرائیلی میگویند پیکان-۳ مدل تکامل یافته پیکان-۲ به شمار میرود و در مقایسه با سامانه قدیمیتر، سریعتر و از قدرت مانور بیشتری برخوردار است.
اسرائیل در ماه آگست سال گذشته میلادی خبر داد ایالات متحده با درخواست این کشور برای فروش پیکان-۳ در قالب توافقی ۳/۵ میلیارد دلاری به آلمان موافقت کرده است.
سلاحهای مورد استفاده حکومت ایران برای حمله به اسرائیل
جمهوری اسلامی از پهپادهای انتحاری شاهد-۱۳۶، موشکهای بالستیک و موشکهای کروز برای حمله به اسرائیل استفاده کرد.
به گفته رسانههای داخلی، هر چند سپاه پاسداران پیشتر از شاهد-۱۳۶ برای حمله به مواضع گروههای کُرد در اقلیم کردستان عراق بهره برده بود اما این پهپاد مثلثیشکل برای اولین بار شامگاه شنبه ۲۵ حمل در تعداد بالا و بُرد بیش از هزار کیلومتر به کار گرفته شد.
هزینه تولید هر فروند از این پهپادها بین ۲۰ تا ۵۰ هزار دالر برآورد شده است.
شاهد-۱۳۶ که سپاه پاسداران سال ۱۳۹۹ از آن رونمایی کرد، بدنهای به عرض ۲/۵ متر و طول ۳/۵ متر دارد که به دلیل ساخته شدن از مواد مرکب، از قابلیت جذب امواج راداری نیز برخوردار است.
سر جنگی این پهپاد ۵۰ کیلوگرام وزن دارد که ۴۱ کیلوگرم از آن وزن مواد منفجره است.
خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران، در گزارشی که سنبله ۱۴۰۲ منتشر شد، «قیمت اقتصادی» و «میزان تخریب» شاهد-۱۳۶ را از موارد متمایزکننده این پهپاد برشمرد و گفت تا کنون سه کشور چین، تایوان و ترکیه از این مدل کپیبرداری کردهاند.
جمهوری اسلامی علاوه بر پهپاد شاهد-۱۳۶، از موشکهای بالستیک و کروز نیز برای هدف قرار دادن اسرائیل بهره گرفت.
مسیر حرکت موشکهای بالستیک به مانند منجنیقهای به کار رفته در جنگهای گذشته است؛ بدین ترتیب که ابتدا موشک با استفاده از سوخت، خود را به بالاترین ارتفاع ممکن میرساند و پس از اینکه سوختش تمام شد، بر اثر جاذبه زمین، از ارتفاع چند صد کیلومتری روی هدف سقوط میکند و میتواند به دلیل سرعت بالای خود، قدرت تخریب قابل توجهی داشته باشند.
موشک کروز اما از سرعت و ظرفیت کمتری در مقایسه با موشک بالستیک برخوردار است.
نقطه قوت موشک کروز پرواز در ارتفاع پایین است که آن را قادر میسازد به دور از چشم رادارها تا چند هزار کیلومتر را با سرعت مافوق صوت یا نزدیک به صوت طی کند و با غافلگیری به هدف خود ضربه بزند.
موشک کروز مانند هواپیما در هوا پرواز میکند و کلاهک جنگی بخشی از بدنه آن به شمار میرود.
پس از انتشار گزارشهایی مبنی بر حمله قریبالوقوع جمهوری اسلامی به اسرائیل، در آخرین دقایق شنبه سپاه پاسداران حمله موشکی و پهپادی خود به اسرائیل را آغاز کرد.
بلافاصله بنیامین نتانیاهو برای تشکیل جلسه با کابینه جنگ اسرائیل راهی مقر وزارت دفاع این کشور شد.
وزارت دفاع اسرائیل نیز اعلام کرد که یوآو گالانت در نشستی با رییس ستاد کل ارتش اسرائیل و دیگر مقامهای دفاعی این کشور در حال ارزیابی وضعیت است.
آژیرها در اسرائیل به صدا در آمدند. پس از عبور پهپادها از آسمان عراق و اردن، رویترز گزارش داد که در اسرائیل صدای شدیدی شنیده میشود و رسانههای محلی اعلام کردند که این صداها، صدای رهگیری هوایی پهپادهای انفجاری است.
مقامات اسرائیل گفتند که یک دختر هفت ساله به شدت مجروح شده است.
انبیسی نیوز گزارش داد اورژانس اسرائیل به ۳۱ نفر که در پی حمله جمهوری اسلامی به صورت جزیی زخمی شده و یا دچار حملههای اضطرابی شدهاند، رسیدگی کرد.
دانیل هاگاری، سخنگوی ارتش اسرائیل اعلام کرد که ایران دهها موشک زمین به زمین به سمت اسرائیل شلیک کرد که بیشتر آنها در خارج از مرزهای اسرائیل رهگیری شدند.
او گفت که آنها شامل بیش از ۱۰ موشک کروز بودند.
هاگاری افزود که بیش از ۲۰۰ فروند پهپاد و موشک از سوی جمهوری اسلامی شلیک شد و یکی از تاسیسات نظامی اسرائیل آسیب جزئی دید.
سپاه پاسداران در بیانیهای شلیک به «اهداف معینی» در اسرائیل را در پاسخ به حمله این کشور به بخش کنسولی سفارت جمهوری اسلامی در دمشق تایید کرد.
کشورهای مختلفی در دفع پهپادها و موشکهای پرتاب شده به اسرائیل مشارکت داشتند.
دو منبع امنیتی به رویترز گفتند جنگندههای اردن دهها پهپاد جمهوری اسلامی را که در شمال و مرکز اردن در حال پرواز به سمت اسرائیل بودند، سرنگون کردند.
وزارت دفاع بریتانیا اعلام کرد که جنگندههای این کشور برای رهگیری هرگونه حمله هوایی در خاورمیانه مستقر شدهاند.
به گفته ارتش اسرائیل، فرانسه نیز در رهگیری این پهپادها و موشکها مشارکت داشت.
جو بایدن در بیانیهای اعلام کرد نیروها و تجهیزات نظامی آمریکا که از هفته قبل به منطقه منتقل شده بودند، به اسرائیل کمک کردند که تقریبا همه موشکها و پهپادهایی را که جمهوری اسلامی پرتاب کرده بود، سرنگون کند.
اکنون که این سطور نوشته میشود پهپادهای و موشکهای جمهوری اسلامی در مسیر اسرائیل هستند. گامی بزرگ برای جنگی تمامعیار برداشته شده، اما برداشتن گام نهایی اکنون تنها به یک چیز بستگی دارد. ضربه ضعیف خواهد بود که به جنگ کامل نکشد یا آن قدر قوی که جنگ را ناگزیر کند؟
پس از گذشت چهار دهه از دشمنی، جدال شدید لفظی، درگیریهای پراکنده اما پیوسته و جنگی نیابتی، سرانجام جمهوری اسلامی با اسرائیل بهصورت مستقیم درگیر شد. هنوز مشخص نیست که این حمله چه ابعادی دارد، یا چه خسارات و تلفاتی در اسرائیل به جای خواهد گذاشت. با وجود این به نظر میرسد جمهوری اسلامی که در اقدام تلافیجویانهای دیرهنگامی سرانجام از دست به این اقدام زد، باید تدبیری اندیشیده باشد که حداقلی از خسارات و تلفات را بر جای بگذارد.
اما اکنون سوال بزرگ این است که آیا چنین اتفاقی خواهد افتاد و آیا در صورت اتفاق رهبران اسرائیل درکی یکسان از «حمله محدودی» دارند که رسانهها و مقامهای آمریکا، اسرائیل و جمهوری اسلامی در روزهای اخیر از آن سخن گفته بودند.
تردیدی نیست که اگر آمریکا و اسرائیل در رهگیری کامل پهپادها، موشکهای کروز و موشکهای بالستیک موفق باشند و ارزیابی اسرائیل از خسارات و تلفات بیش از حدی اندازه شود که قابل تصور و چشمپوشی است، باید منتظر جوابی تند از سوی اسرائیل بود.
مساله اساسی این است که جمهوری اسلامی هیچ تمایلی به ادامه این درگیری مستقیم ندارد، اما اگر جوابش به حمله اسرائیل به کنسولگری جمهوری اسلامی در دمشق و کشتن ارشدترین فرمانده سپاه پس از کشته شدن قاسم سلیمانی چندان کوچک باشد که آمریکا و اسرائیل آن را قابل تحمل بیابند، این پاسخ نه تنها هواداران خود حکومت را هم راضی نخواهد کرد، بلکه باقیمانده اقتدار جمهوری اسلامی بهویژه برای مقابله با اصلیترین دشمنش هم بهشدت آسیب میبیند.
رهبران جمهوری اسلامی نمیتوانند سناریو پرتاب به زمینهای بایر عینالاسد را تکرار کند. آنها یا نباید مستقیم به اسرائیل شلیک میکردند، یا باید قادر باشند به شکل بازدارندهای به اسرائیل آسیب برساند و به هوادارانش و گروههای نیابتی نشان دهد که ببر کاغذی نیست و اگر اراده کند، میتواند شعارهایش را عملی کند.
اما باز همان مشکل پیشین در کار است و اگر به هر دلیلی، حتی بعد از نزدیک به 12 روز تبادل پیام و سنجیدن جوانب، آمریکا و اسرائیل میزان آسیب را بیش از حد متعارف و قابل قبولی بدانند، باید گفت که جنگی بزرگ و تمامعیار آغاز شده است.
آمریکا و اسرائیل شاید برای سرنگون کردن پهپادها و موشکهای کروز فرصت بیشتری داشته باشند و ناگزیر باشند در آسمان اسرائیل موشکهای بالستیک رهگیری کنند. هنوز مشخص نیست که جمهوری اسلامی چند پهپاد و موشک را به سوی اسرائیل شلیک کرده است. رسانهها به نقل از مقامهای نظامی آمریکا و اسرائیل گفتهاند تا این لحظه 100 پهپهاد و موشک شلیک شده است.
گند آهنین اسرائیل حتی در اوج موشکبارانها از غزه و لبنان، کارآمدی در مجموع بسیار بالایی داشته است. آمریکا نیز در رهگیری و انهدام موشکها و پهپادهای حوثیها تا حدی بسیار زیادی موفق بوده است.
توجه: این یادداشت در ساعاتی نوشته شده که پهپادها و موشکهای جمهوری اسلامی هنوز به حریم هوایی اسرائیل نرسیدهاند و موشکهای بالستیک هنوز شلیک نشدهاند. به نظر میرسد برنامهریزی برای شلیکها به گونهای صورت گرفته که برای گذر از گنبد آهنین شمار زیادی موشک و پهپهاد به ناگهان در آسمان اسرائیل ظاهر شوند و چه بسا در آن هنگام، از غزه، لبنان و یمن هم موشکها و پهپادهایی به اسرائیل رسیده باشند.
طالبان پس از به قدرت رسیدن، وضعیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و روابط بینالمللی افغانستان را عادی و رو به جلو نشان دادهاند. آنها نه تنها بر مشکلات داخلی بلکه بر تهدیدها در برابر رژیم خود چشم بستهاند.
یک پژوهشگر اروپایی مسایل افغانستان دو سال قبل به نویسنده این سطور گفته بود که طالبان بدون جنگ مسلحانه گروههای مقاومت نیز خود را نابود خواهند کرد. ظاهراً، پیشبینی او به تدریج به واقعیت میپیوندد.
رژیم طالبان با دهها تهدید مواجه است که مقاومت ضدطالبان تنها یکی از آن است. به نظر میرسد که نه حمایت نسبی کشورهای منطقه و نه ادعای داشتن ارتش چند صد هزار نفری، میتواند رژیم طالبان را حفظ کند.
این تهدیدها دو منشا داخلی و خارجی دارد.
ترس از نفوذ و حملات داعش در مرکز قدرت رهبر طالبان
طالبان همواره ادعا کرده که داعش سرکوب شده است، اما حمله داعش به یک شعبه کابل بانک در قندهار، در نزدیک مقر رهبر طالبان در قندهار، تدابیر امنیتی رهبر طالبان را بالا برده و ترس را در رهبران این گروه ایجاد کرده است.
به تازگی اطراف اقامتگاه رهبر طالبان با دیوارهای بلند سمنتی احاطه شده و محل ادای نماز عید فطر با محرمیت شدید و در چندین محل و با هشدارها و احضارات درجه یک امنیتی همراه بوده است. همچنان، مقامات طالبان در کابل نیز در وضعیت آرامی نیستند و هر لحظه منتظر حادثه جدید اند.
هراس از کودتای درونی
رهبر طالبان را کودتای احتمالی تهدید میکند که ریشه در نارضایتی داخلی این گروه دارد. منابع معتبر گفتهاند که جناحهای ملاعبدالغنی برادر، ملایعقوب و سراجالدین حقانی از اقدامات و اظهارات رهبر شان به ستوه آمدهاند، و ظاهراً گفته میشود که آنها در پی فرصتی برای به زیر کشیدن هبتالله آخندزادهاند.
در همینحال، حامیان جنرال رازق، فرمانده امنیه پیشین قندهار، که دشمن سرسخت طالبان بود و در حمله انتحاری این گروه کشته شد، در صدد انتقام گرفتن از رهبر طالبان اند.
اگر در گذشته بحث اختلافات جناحهای قندهاری و غیرقندهاری و شبکه حقانی بود، اما حالا تنها در میان جناح قندهار چندین فراکسیون و علیه یکدیگر ایجاد شده و همچنان شبکه حقانی کماکان از فکر و عمل به شدت انحصارگرایانه هبتالله آخندزاده خشمگین و ناراضی است.
اما چرا طالبان با وجود اختلافات چند وجهی و متنوع از هم نپاشیدهاند؟ احتمالا به دلیل این پنج عامل:
۱- پابندی به بیعت با امیر طالبان؛
۲- تکقومی بودن رژیم طالبان؛
۳- پندگیری از تجربه تلخ جنگهای ویرانگر داخلی دهه نود میلادی که ناشی از اختلافات رهبران جهادی بود؛
۴- تلاش حامیان منطقهای برای حفظ این گروه؛
۴- فعالیت جبهات نظامی ضدطالبان که باعث یکپارچگیشان شده است.
جبهات مقاومت
حملات جبهه مقاومت ملی در این اواخر افزایشی غیر قابل انکار داشته و این گروه در هفته تا ۷ حمله بر پاسگاهها و قرارگاههای طالبان در کابل و ولایات انجام داده است.
جبهه آزادی تا قبل از عید حملات زیادی علیه طالبان انجام داد و به نظر میرسد که در ماه رمضان با توقف حملات، مصروف برنامهریزی و تدارک عملیاتهای بیشتر است.
حملات همزمان این دو گروه، فشار بر طالبان را افزایش خواهد داد.
فقدان مشروعیت داخلی
طالبان از کمبود مشروعیت داخلی رنج میبرد و تلاش کرده فقدان مشروعیت را با بیعت گرفتن و برگزاری نشست علمای حامی این گروه برای تایید زعامت ملا هبتالله جبران کند.
در همین حال، نارضایتی در میان نخبههای پشتون در داخل و خارج از افغانستان از ناتوانی طالبان در حکومتداری به وجود آمده است. ظاهراً، حکومت تکقومی، محروم کردن اقوام دیگر از قدرت سیاسی و سیاستهای زبانی و اداری تبعیضآمیز نتوانسته پایگاه قومی طالبان را راضی کند.
طالبان برای اثبات مشروعیت و کارایی، به تبلیغات و جنگ روانی برای مدیریت افکار عامه رو آورده است، اما در عین حال، سرکوب داخلی را تشدید کرده است. سیاستهای سرکوبگرانه به علت فساد، سوءمدیریت و ناتوانی در اداره کشور گسترش یافته است. در دو سال گذشته، همزمان با افزایش نارضایتیها در داخل طالبان و در جامعه افغانستان، اداره استخبارات طالبان بیشترین انرژی خویش را صرف خاموش کردن مخالفان و صداهای اصلاحطلبانه کرده است.
طالبان در بخش خارجی نیز با تهدیدها دستوپنجه نرم میکند.
فقدان مشروعیت خارجی
تا هنوز هیچ کشوری آماده رسمیتشناسی طالبان نیست. شماری از کشورها براساس مجبوریت و در فقدان بدیل طالبان با این گروه تعامل کژدار و مریز داشتهاند.
طالبان امیدوار است که به خاطر نبود نیروی الترناتیف داخلی، قول مبارزه با داعش و استقرار حکومت با ثبات توجه کشورها را به خود جلب کند. اما، حضور گروههای تروریستی در افغانستان، در کنار دیگر عوامل، باعث شده که کشورها در به رسمیت شناختن این گروه تعلل کند.
برعکس، حضور گروههای تروریستی گشتزنی هواپیماهای بیسرنشین امریکایی بر فراز ولایات افغانستان را بیشتر کرده است. این حرکت امریکاییها در طالبان ایجاد ترس کرده است و باعث شد که رهبر طالبان از شهر قندهار به ولسوالی پنجوایی نقل مکان کند. البته، با توجه به کشته شدن رهبر القاعده در قلب کابل، ترس ملا هبتالله از پهپادهای امریکایی بیعلت نیست.
در همین حال، در میان طالبان تنش و رقابت بر سر تامین روابط جناحی با کشورهای همسایه وجود دارد. اطلاعات حاکی از آن است که جناح ملابرادر و ملایعقوب و بخشی از طالبان قندهاری با پاکستان وارد تنش بیوقفه شدهاند. در حالی که رهبر طالبان موافق این تنش نیست، اما قادر به جلوگیری از آن هم نمیباشد.
از سوی دیگر جناح حقانی با نزدیکی طالبان قندهاری با ایران نیز موافق نیست.
رهبری، ساختار و صفوف طالبان نسبت به یکسال قبل، در عدم پیشرفتهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، تنشهای داخلی و تهدیدات داعش خراسان آن هم در تبانی و حمایت یک بخشی از طالبان علیه بخش دیگر، آسیبپذیر و التهابی است و نظام طالبان پس از نزدیک به سه سال در قدرت بودن، به بنبست خورده است.
جبهات مقاومت ملی و آزادی بر ضد طالبان نسبت به گذشته قدرتمند شده و با حملات مکرر علیه این گروه، جایگاهشان را به عنوان یک تهدید ثابت کردهاند.
طالبان در کسب مشروعیت داخلی و خارجی نه تنها موفق نبوده، حتی حمایت باشندگان ولایات پشتوننشین را نیز در حال از دست دادن است.
پاکستان عامل تعیینکننده در تداوم عمر حکومت طالبان است، اما راهحل اساسی برای حل تنشهای موجود میان طالبان و پاکستان وجود ندارد. تجربه نشان داده که پاکستان در صورت سرخوردگی، چنانچه در مورد حزب اسلامی اتفاق افتاد، به دنبال گزینهها و گروههای جایگزین خواهد بود.
هفتاد و سومین سالروز درگذشت صادق هدایت در حالی آغاز میشود که از انتشار اولین کتاب این نویسنده شهیر ۱۰۰ سال گذشته است.
صادق هدایت با انتشار کتاب «انسان و حیوان» در سال ۱۳۰۳ به اولین ایرانیای تبدیل شد که کتابی پیرامون حقوق حیوانات نوشته است.
هدایت جوان در این زمان، همزمان با دیگر نویسندگان پیشرو غربی به این موضوع حقوقی تازه پرداخت و انسان و حیوان را در کفه ترازو قرار داد.
زاویه دید خاص هدایت به طبیعت که تلاش داشت تا انسانها را بیدار کند از دید او چنین هدفی داشت: «حرف زدن برای بیزبانان، دفاع از ناتوانان، دادخواهی برای ستمديدگان، احقاق حق زيردستان و جلوگيری مظالم و قبايحی كه برای مقام انسانيت يک لكه ننگآوری است.»
این بیاخلاقی نسبت به حیوانات در آغاز قرن بیستم از چشم تیزبین نویسندگان مدرن دور نماند و آنها این در معرض ستم بودن توسط انسان و ماشین را سوژه آثار خود قرار دادند.
یکسال پیش از انتشار «کتاب انسان و حیوان»، اولین اثر داستانی در حمایت از حیوانات در امریکا توسط ارنست تامپسون استون نوشته شده بود: «سنجاب خاکستری» که به واسطه کارتونی به نام «بنر» در ایران شناخته میشود، ظاهرا کتابی برای کودکان بود اما در باطن هدفش بزرگسالانی بود که برای ساخت شهرهای جدید در امریکا دست به کار قطع گسترده درختان جنگلها شده بودند. موضوعی که مترادف با بیخانمانی حیوانات بود و تامپسون آن را با تصویرگری خود بدل به قصهای ماندگار کرد.
در آغاز عصر تکنولوژی، کافکا نویسنده چکتبار که هدایت بسیار به او علاقهمند بود قصههایی درباره حیوانات نوشته بود و به صراحت از آنها دفاع کرده بود. کارل چاپک، دیگر نویسنده چک که هدایت معرف او در ایران بود در همین دوره «کارخانه مطلقسازی» را نوشت و اکسل مونته، روانپزشک سوئدی ساکن ایتالیا در تنها اثرش «نامههای سن میکله» از تبعیض میان انسان و حیوان گفت و در بحبوحه جنگ دوم در جزیره کاپری ایتالیا به حیوانات پناه برد. کورتزیو مالاپارته، نویسنده ایتالیایی در رمان «پوست» که هدایت بارها از آن نام برده، در ابتدای هر فصل از حیوانات رنجدیده در جنگ دوم یاد میکند و آنها را به همراه انسان از قربانیان این واقعه میداند.
کتاب «انسان و حیوان» درباره چیست؟
شکارچی بد هیبت مسلحی که برابر فرشته عدالت قرار گرفته، آغازگر کتاب انسان و حیوان است. این نقاشی که خود هدایت آن را کشیده، در همان صفحات آغازین کتاب بیانگر احساسات و افکار پدر داستان مدرن ایرانی درباره حیوانات است و میتوان گفت مانیفست او درباره حقوق حیوانات.
شکارچی با انواع وسایل شکار از وجود فرشته ترسیده و چشم به حیواناتی دارد که پشت سر فرشته پناه گرفتهاند. منجی حیوانات با ترازوی عدالت چهرهای حاکی از آرامش دارد. در چهره مرد شکارچی اما علاوه بر ترس، ندامت هم دیده میشود؛ موضوعی که هدایت بسیار به آن چشم داشت. اینکه عاقبت بتواند آن را در صورت ظالمان به حیوانات ببیند. از این رو کتاب «انسان و حیوان» را بسیار رک و بیپرده آغاز میکند: «انسان وقتی به درجه هوش حيواني پی برد، میتواند از خود سوال كند: تا چه اندازه رعايت حقوق آنها را بايد در نظر گرفت؟»
او به باهوش بودن حیوان اشاره میکند. اینکه حیوان حس میکند، محبت دارد، تنفر دارد، خشمگین میشود، حسادت میورزد، صبر پیشه میکند، اعتماد میکند. آنها اراده دارند، التماس میکنند، اضطراب دارند و نتیجه میگیرد: «انسان مظلومكش است، و خود را بدترين مستبد، پستترين ظالم به حیوانات معرفی کرده، آنها را بـه قيد اسارت خود درآورده، حبس مینماید و به قسمی با آنها رفتار میكند که زندگانی بر آنها دشوارتر از مرگ میشود.»
صادق هدایت که از نوجوانی به گیاهخواری روی آورده بود گوشتخواری انسانها را زیر سوال میبرد و یکصدسال پیش نظریهای نزدیک به سبک غذایی وگانیسم را مطرح میکند: «انسان اصلن گوشتخوار نبوده و نیست و فقط از ناچاری در زمان توحش مجبور به خوردن گوشت شده و تا به حال آن را به یادگار از زمان بربریت نگاه داشته است. انسـان به تنهایی خيلی خيلي زيادتر گوشت میبلعد كه تمام حيوانات درنده و اين از روی اجحاف است نه از حيث لزوم.»
نویسنده سپس از ایرانیان قدیم یاد میکند که «هميشه رعايت حال حيوانات را میکردهاند و نويسندگان، حكما، عرفا و شعرای ایران در کتب خودشان رحم نسبت به حيوانات را گوشزد کردهاند، و غریبتر از همه آن كه ایرانیان باستانی در زمان پادشاه دادگستر انوشیروان عادل، قوانين سختی براي حفظ حقوق حيوانات داشتهاند. و اين يک ننگی است برای اهالی سرزمينی كه مهد آسايش حيوان بوده امروز از ساير ملل عقب مانده، و در نهايت ظلم و جور با آن رفتار میکنند.»
صادق هدایت با وجود نومیدی از رفتار هموطنانش با حیوانات امیدوار است تا روزی ایران تبدیل به سرزمینی شود که قهرمان داستان سامپینگه او در آرزوی آن بود. سرزمینی که ساکنینش احتیاجات ناهنجار آدمی را نداشته باشند.
حیوانات در آثار هدایت
اولین اثر و آخرین اثر هدایت درباره حیوانات است. «زبان حال یک الاغ در وقت مرگ» داستان کوتاهی از هدایت است که اولین بار در سال ۱۳۰۳ خورشیدی در مجله وفا منتشر شد و بازگوکننده ماجرای الاغی است که در خیابان شمیران در حال مرگ است و آخرین سخنانش را خطاب به عابران بیخیال میزند. آخرین اثر هدایت که به دست خودش آن را معدوم کرد، آنطور که مصطفی فرزانه در کتاب «آنچه صادق هدایت به من گفت» میگوید، درباره عنکبوت نفرینشدهای است که دیگر نمیتواند تار بتند. او به لحاظ احساسی توانایی نزدیک شدن به حیوانات و جانوران را دارد. نزد او بزرگی و کوچکی آنها اهمیتی ندارد. تمامی آنها از دید او جاندار هستند و حق حیات دارند.
میتوان گفت از سال ۱۳۰۲ که هدایت مجله فرانسوی «حمایت از حیوانات» را که از فرانسه برای او ارسال میشده٬ مشترک شده بود در فکر این بود که صدای حیوانات ستمدیده به شکل قصه باشد. در «سگ ولگرد» ستمگری هموطنانش به «پات» سگ خانگی را موضوع داستانش میکند. در «سه قطره خون» به واکاوی یک گربه میپردازد. در «علویه خانوم» برای اسبهای گاری زائران مشهدی دل میسوزاند و در «بوف کور» لاشه گوسفند و قصاب را تحلیل میکند. در «مردی که در یک بزن بزن در جنوب تهران کشته شد» که از جمله داستانهای معدوم شده هدایت است، روح مرد آزاد شده٬ به گشتوگذار در شهر میپردازد و هیچ روح انسانی دیگری را ملاقات نمیکند جز روح یک مرغ. در كتاب «فوايد گياهخواری» ضمن تقبیح موضع انسان در قبال آزار و کشتار حیوانات، حتی دست به دامان حديثی میشود: «شکمهای خودتان را مقبره حیوانات نسازید.»
کتاب «انسان و حیوان» هرچند به تعداد ناچیزی منتشر شد اما «سگ ولگرد» رکورد شکست و در تهران نایاب شد. برخی آن را ضاله دانستند و برخی نادیدهاش گرفتند.
در سالهای اولیه انتشار کتاب «انسان و حیوان»، ویتا سکویلوست، نویسنده انگلیسی و از نزدیکان ویرجینیا وولف که به همراه همسرش هارولد نیکولسون مشاور سفارت بریتانیا در تهران به ایران آمده بود، بسیار از ایران و ایرانیان تمجید کرد. تنها یک نکته بود که او را برآشفته کرد. رفتار ایرانیان با حیوانات.
برخی میگویند خانم سکویلوست تحت تاثیر کتاب «انسان و حیوان» هدایت بوده. او مینویسد: «خدا میداند که ایران جای دوستدار حیوانات نیست. در واقع ترجیح میدهم شاهد یک گاوبازی باشم تا برخی از صحنههایی که در این کشور دیدهام. آدم خیلی زود به اسکلت عادت میکند. اینکه چیزی نیست؛ اسکلت چیز تمیزی است. حتی به اجساد حیواناتی که به تازگی مردهاند هم آدم عادت میکند: قاطر یا شتری که کنار جاده افتاده بود، هنوز هم میشد آن را از پوست پشمالو و چشمهای براقشان شناخت. اینطور نیست که این مردم ظالم باشند، بلکه نادان هستند؛ به نظر من، ایرانیها با میل و علاقه با بچهها مهربان هستند و بهسادگی به خنده میافتند اما به نظر میرسد که آنها از درد و رنج حیوانات بیخبرند.»
در زمانی که جهل و خرافه و بیسوادی در جامعه موج میزد، هدایت جوان به حمایت از حیوانات برمیخیزد و نگاه متفاوت او، که در این زمان نیز کمتر قابل پذیرش است، موجی از دشنام و بدگویی را نصیب وی میکند.
او که به دلیل زبان تند و عصیانگرش و برنتافتن ناهنجاریهای اجتماعش شهره خاص و عام بود با این اثر ابتدایی بنا را بر غریبه شدن با اطرافیان گذاشت. امری که در نهایت به خودکشی او منجر شد.
«۲۰ روز در ماریوپل» ساخته میستیسلاف چرنوف که اسکار بهترین فیلم مستند سال را آن خود کرد، تصویر دهشتناکی از اشغال شهر ماریوپل در جنوبشرقی اوکراین به دست نیروهای روسیه را ترسیم میکند.
فیلم را در واقع یک خبرنگار ساخته است؛ خبرنگار آژانس آسوشیتدپرس که همزمان با آغاز جنگ تصمیم میگیرد به ماریوپل برود. شهر بندری مهمی در ۲۰ مایلی روسیه که به نظر میرسد از اولین اهداف روسها خواهد بود.
این خبرنگار ۲۰ روز از آغاز حمله را ثبت میکند تا آنجا که تانکهای روسی روبروی شفاخانهای که او حضور دارد، میرسند. هدف از حضورش ارسال تصاویر روزانه برای خبرگزاریهاست. زمانی که حمله آغاز میشود، دیگر خبرنگاران خارجی آنجا را ترک میکنند، اما چرنوف میماند تا تصویرگر صحنههایی از جنگ اوکراین باشد که با این صراحت و خشونت، توسط هیچکس دیگری به ثبت نرسیده است.
فیلم در نمایش خشونت هیچ تعارفی ندارد و شماری از دهشتناکترین تصاویر جنگ اوکراین را به ثبت میرساند که تماشای فیلم را آزاردهنده میکند؛ آزاری که از ابتدا تا انتها عامدانه ادامه دارد (و فیلمساز به آن اعتراف هم میکند) تا تماشاگر بدون هیچ نوع پردهپوشی به دل جنگی برود که حالا فیلمساز/ خبرنگار در حال ثبت تاثیر آن است بر غیرنظامیان و مردم عادی شهر.
نمایش تصاویر هر جنگی میتواند آزاردهنده باشد، اما اینجا با تصویر کردن مردم غیرنظامی زخمی در شفاخانه (با نمایش جزئیات آسیبدیدگی آنها که به کرات اتفاق میافتد) میزان خشونت تصاویر شوکدهندهتر از هر فیلمی میشود که میتوان در ثبت جنگ اوکراین تصور کرد، به ویژه که کودکان به بخش مهمی از فیلم بدل میشوند: کودکی در حال بازی فوتبال که با اصابت موشک پاهایش را از دست داده و بعد جانش را هم در شفاخانه از دست میدهد یا یک کودک ۱۸ ماهه که جلو چشمان والدینش در شفاخانه میمیرد و تیم پزشکیای که بدون آب و برق و تلفن و حتی مسکن برای تسکین دردها، سعی دارند زخمیها را درمان کنند و گاه از فرط ناتوانی به گریه میافتند.
فیلمساز از ابتدا تا انتها با این تصاویر به ذهن مخاطبش حمله میکند و میخواهد تصویر دهشتناکی را که به چشم دیده، با جهانیان قسمت کند. این تصاویر در واقع برای مخابره خبر ضبط شدهاند و برخی از آنها در همان روزهای آغاز اشغال در ماه فبروری و مارچ ۲۰۲۲، از تلویزیونهای جهانی پخش شدهاند و توجهها را به وضعیت ماریوپل جلب کردهاند، تا آنجا که تلویزیون روسیه هم به آن واکنش نشان داده و این تصاویر را جعلی خوانده است (با این ادعا که سیاهی لشگرها در این تصاویر نقش بازی کردهاند!) در پایان فیلم میبینیم که سفیر روسیه در سازمان ملل هم این ادعا را در برابر خبرنگاران تکرار میکند، اما تصاویر واقعی تکاندهنده فیلم، تصویری چنان مستند ارائه میدهند که تصور بازسازی آنها به شوخی میماند.
یکی از تکاندهندهترین بخشهای فیلم زمانی است که موشک روسی به شفاخانه زنان و زایمان برخورد میکند و زنان باردار که زخمی شدهاند از بیمارستان بیرون برده میشوند. فیلمساز در آنجا حضور دارد و تصاویر غریبی را خلق میکند؛ جایی که مثلا یک زن باردار با سر و روی خونین اصرار دارد حالش خوب است.
فیلم جلوتر به همین زنان باردار باز میگردد، جایی که فیلمساز چند روز بعد در شفاخانهای دیگر به دنبال آنهاست و میشنود برخیشان مردهاند و حالا دست بر قضا نوبت وضع حمل یکی دیگر از آنهاست. دوربین فیلمساز در اتاق عمل میماند تا زنی که زخمی است و همه نگران سلامت بچهاش هستند، فرزندش را به دنیا بیاورد، اما بچه پس از به دنیا آمدن حرکتی ندارد.
پزشک گویی با التماس بارها و بارها به او ضربه میزند و بدنش را میمالد تا جان بگیرد؛ دقیقهای نفسگیر شکل میگیرد که میتواند اشک تماشاگرش را سرریز کند. در نهایت، کودک گریه میکند و نفس میکشد؛ یک دختر زیبا که در دل غیرانسانیترین شرایط، نوید زندگی میدهد.
جلوتر اما فیلمساز- که چندین بار در طول فیلم اشاره میکند دو فرزند دارد- باز به بچه باز میگردد، این بار زمانی که یک پزشک او را به زیرزمین میبرد تا نوزاد بسیار کوچک مردهای را به او نشان دهد. دوربین کماکان روشن است و یکی از خوفناکترین تصاویر جنگ را ثبت میکند.
اما فیلم تصویری قهرمانانه و شعاری هم از مردم اوکراین ارائه نمیکند. مردم بیپناه دائم در حال شیون و زاری به نمایش درمیآیند و حتی زمان آغاز حمله، به فروشگاهها هجوم میآورند و همه چیز را غارت میکنند.
فیلمساز- به عنوان خبرنگار - تصاویر این غارتها را هم ثبت میکند و اشاره دارد که به قول پزشکی در شفاخانه، مردم به هنگام جنگ، گویی به تصاویر «ایکس- ری» شبیه میشوند: «بدها خودشان را نمایان میکنند و خوبها خوبیهایشان را نشان میدهند.»
نریشن فیلم به شکل ساده و خبری نوشته شده و فیلم هم اساسا ساختاری خبری/گزارشی دارد تا سینمایی. خلاف فیلمهایی چون «رهگیری شده» (اوکسانا کاراپوویچ) و «در آینه پشتی» (ماچک هاملا) که سازندگانشان نگاهی سینمایی را هم بر اثر سوار کردهاند، چرنوف تلاش چندانی در وجوه هنری فیلم ندارد و بیش و بیشتر به نمایش خام و گزارشگونه اتفاقات اکتفا میکند که این امر - بنا به زاویه دید ما- میتواند به شکل تناقضآمیزی هم نقطه قوت فیلم باشد و هم نقطه ضعف آن.
ضعف از این رو که فیلم در نهایت هیچ ساختار فرمی ویژه و تحسینبرانگیزی ندارد و یک نریشن بسیار ساده و غیرهوشمندانه هم آن را همراهی میکند، و نقطه قوت از این جهت که خود این تصاویر خام که تنها برای ثبت موقعیت و نمایش آن به جهانیان ثبت شدهاند، آنقدر دیدنی هستند و بیهمتا که میتوانند هر تماشاگری را میخکوب کنند.