دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، خشمگین از نمایش سلاحهای امریکایی در رژه طالبان، از این گروه خواست این تسلیحات را پس بدهد، سلاحهایی که ستون فقرات حاکمیت طالبان است. پاکستان در این نارضایتی فرصتی را دید و استفاده کرد.
اسلام آباد که به نظر میرسد بعد از کوچیدن رهبران و فرماندهان طالبان به افغانستان، اهرام فشار خود بر این گروه را از دست داده است، به دنبال راهی دیگر برای اعمال نفوذ بر طالبان است.
اسلامآباد در یک مانور سیاسی از پس گرفتن سلاحها حمایت کرد و گفت که این سلاحها به دست شبهنظامیان اسلامگرا افتاده است. این کشور همچنان یک عضو خراسان داعش را دستگیر کرد و به واشنگتن تحویل داد. پاکستان با این اقدامات نشان داد که افغانستان تحت کنترول طالبان نه تنها از ناحیه سلاحهای به جا مانده امریکایی، بلکه از ناحیه قدرتگرفتن داعش خراسان، به تهدیدی برای منافع امریکا و کشورهای منطقه تبدیل شده است.
اسلامآباد با تحریک ترامپ علیه طالبان، مشتی دیگر به سوی گروه حاکم در افغانستان حواله کرده است که تلاشی ناامیدانه برای تغییر رفتار گروه نیابتی سابقش است؛ اما احتمالا نتیجهای نخواهد داشت.
بهار کوتاه ایتلاف
پیروزی طالبان در آغاز یک دستاورد استراتژیک برای پاکستان بود که توانست یک دولت نزدیک به هند را -به تصور استراتژیستهای پاکستانی- به کمک یک گروه شورشی نیابتی سقوط دهد. اما، طالبان با اینکه پیروزی خود را مدیون پاکستان است، به دو دلیل از اسلامآباد فاصله گرفته و به منافع امنیتی آن بیاعتنایی کرده است.
یک، طالبان به دلایل قومی و سیاسی از تقابل با پاکستان که یکی از عناصر ذاتی سیاست خارجی افغانستان بوده، فاصله نگرفت و به این ترتیب پس از ورود به کابل، ایتلاف موقتی و ابزاری طالبان با پاکستان شکست. این ایتلاف در صورتی زنده خواهد شد که بخشی از طالبان(شبکه حقانی) از حمایت پاکستان در نبرد داخلی برسر قدرت استفاده کنند.
دوم، طالبان به عنوان یک گروه شبهنظامی اسلامگرا، به تحریک طالبان پاکستان پشت نکرد. چون هم متحد آن است و این کار خلاف ایدیولوژی این گروه نیز به حساب میآید. طالبان به درخواست چین هم برای اخراج اسلامگرایان ایغور نه گفته است.
طالبان برخلاف گروه تحریر شام به رهبری احمد شرع، در سیاست خارجی کمتر عملگرا است و بیشتر ایدیولوژیک. نگاه این گروه به روابط به دولتها بیشتر فرصتطلبانه است تا استراتژیک و منطبق بر واقعیت و وزن دولت تحت کنترول آنان در مناسبات منطقهای و جهانی.
بزن اما نکش!
پاکستان بار دیگر در طالبان سیمای دولتی میبیند که دستش در کاسه هند است، به ملیگرایی ضد پاکستانی جا افتاده در میان پشتونهای افغانستان روی خوش نشان میدهد و در برابر ناامنی داخلی پاکستان که در وضعیت بحرانی مالی و امنیتی قرار دارد، بیتفاوت است. بیدلیل نیست که سیاستمداران پاکستانی با ادبیاتی علیه طالبان صحبت میکنند که قبلا علیه حکومتهای کرزی و غنی صحبت میکردند. آنها به صراحت طالبان را همدست هند برای ناامن کردن پاکستان توصیف میکنند.
پاکستان در مرحله کنونی فشار بر طالبان برای تغییر رفتار آن را ترجیح میدهد. احتمالا اگر تنش میان طالبان و اسلامآباد حل نشود و پاکستانیها به این نتیجه برسند که طالبان از حمایت از شورشیان پشتون و بلوچ دست نمیکشد یا جلو حملات شان به این کشور را نمیگیرد، احتمالاً به همان استراتژی بیثبات کردن دولت طالبان از طریق راه انداختن یک شورش داخلی دیگر، تقویت اختلافات سیاسی و قبیلهای در میان این گروه روی بیاورد.
زیر پای فیل ترامپ
پاکستان هیچ تلاشی برای کاهش انزوای بینالمللی طالبان نکرده است. در اوایل دیپلوماتهای پاکستانی کشورهای جهان را به تعامل با طالبان و رویکرد واقعبینانه در برابر این گروه ترغیب میکردند. اما با بدترشدن روابط سیاسی، پاکستان به انتقاد از طالبان در مجامع بینالمللی مانند شورای امنیت روی آورده است.
منیر اکرم، سفیر پاکستان هفته گذشته در نشست شورای امنیت گفت که داعش خراسان در افغانستان قوی است و چالشی برای حاکمیت طالبان شده است. او حتا قرار است قطعنامهای علیه طالبان و هند به دلیل «حمایت از تروریسم» به این سازمان ارائه کند.
حمله اخیر شورشیان بلوچ به یک قطار مسافربری و کشتن سربازان و مردم عادی خشم پاکستان را برانگیخته است و این کشور مدعی است که مغز متفکر این حمله در افغانستان است. نخستوزیر پاکستان در واکنش به این رویداد به تندی علیه طالبان سخن زد.
این اظهارات طالبان را منزویتر میکند و نگرانی کشورهای منطقه در برابر استفاده مرگبار شبه نظامیان اسلامگرای خارجی از خاک افغانستان را قویتر میسازد.
در کابینه ترامپ مقامهایی با سابقه نبرد با طالبان حضور دارند، نبردهایی که جان شماری از دوستان و همقطاران شان را گرفت. موضعگیریهای پاکستانیها که حرف شان هنوز در واشنگتن خریدار دارد، پیوند نام طالب با تروریسم، داعش و ناامنی را ناگسستنی میکند. این درحالیست که محور اصلی تبلیغات طالبان مبارزه با داعش و مهار تهدید تروریسم از خاک افغانستان علیه امریکا و کشورهای منطقه است تا واشنگتن نگرانیای درباره این گروه نداشته باشد.
تحریک ترامپ علیه طالبان حرکتی ماهرانه است اما پاکستان بیش از حد روی لفاظیهای ترامپ حساب کرده است. ترامپ با تهدید و تحقیر از رهبران سیاسی کشورها امتیاز میگیرد، اما همیشه گفته است که اهل جنگ و لشکرکشی نیست.
برخی امیدوارند که ترامپ پس گرفتن سلاحهای باقی مانده را جدی بگیرد. اما، آنها فراموش کردند که کل موضعگیریهای ترامپ و جمهوریخواهان در رابطه به سلاحهای باقی مانده، تحقیر تیم بایدن است و انداختن مسئولیت کل رویدادفاجعهبار خروج به گردن آنان. طالبان تسلیحات عادی ارتش افغانستان را به ارث برده اند و خیلی دشوار است که تصور کرد واشنگتن به خاطر چرخبال، هاموی و تفنگ به طالبان حمله کند و حتا برنامه باز خرید این تسلیحات را در پیش گیرد.
با این که امریکا نگران حضور گروههای تروریستی در افغانستان است اما هنوز مانند جمهوری اسلامی، یک دشمن خطرناک تعریف شده حیاتی برای این کشور محسوب نمیشود. اولویت ایالات متحده مهار چین در غرب آسیا و جمهوری اسلامی در خاورمیانه است. کما این که ترامپ در آینده نزدیک باید بحران اوکراین را به سرانجام برساند که روابط امریکا با متحدانش در ناتو را به خطر انداخته است.
همچنین، تیم ترامپ رویای بلندپروازانه انقلاب اقتصادی در امریکا از طریق بازگشت صنایع و شرکتهای امریکایی به کشور، با استفاده از وضع تعرفههای سنگین و مشوقهای مالیاتی و مقررات زدایی را در سر دارد که احتمالا امریکا را وارد یک مرحله رکود اقتصادی و هرج و مرج بینالمللی خواهد کرد.
در میان این همهمه، طالبان پس از ۲۰ سال دردسر پاکستان و آسیای میانه است تا ایالات متحده که نتوانست معضل این گروه شورشی را حل کرده و با امضای یک موافقتنامه صلح، خود را از این مخمصه بیرون کرد.
احتمالا، واشنگتن خوشحال خواهد شد که پاکستان، هند، روسیه و چین پرونده طالبان را به دست بگیرند و با پیامدهای به قدرت رسیدن این گروه دست و پنجه نرم کنند.
جشنهای نوروز همچنان زنده و پرشور در سراسر ایران برگزار میشود؛ این نه از سر لطف حکومت، بلکه به دلیل ایستادگی مردم در برابر سرکوب فرهنگی است.
نوروز بهعنوان جشنی ریشهدار در تاریخ ایران فراتر از یک مناسبت تقویمی است. این آیین نماد هویت ملی، پیوندهای فرهنگی و ایستادگی در برابر تحمیل ایدئولوژیک است.
حکومت جمهوری اسلامی از همان ابتدای استقرار خود کوشیده است تا نوروز و سایر سنتهای ملی ایرانیان را کمرنگ کند. مقابله با نوروز تنها محدود به امسال نیست، بلکه روندی است که از سال ۱۳۵۷ آغاز شده و همچنان ادامه دارد.
از تغییر نام چهارشنبهسوری به «چهارشنبه آخر سال» گرفته تا معرفی «روز طبیعت» بهجای سیزدهبدر، همگی تلاشهایی بودهاند برای تحریف سنتهای ایرانی و تحمیل یک قرائت حکومتی بر فرهنگ مردم.
با این حال، همانگونه که مردم در برابر تلاشهای گذشته برای حذف نوروز ایستادگی کردند، امروز نیز با وجود تهدیدات امنیتی، بازداشتها، و ممنوعیتهای رسمی، جشنهای نوروزی را با شور و حرارت برگزار میکنند.
نوروز تنها یک جشن نیست، بلکه یک بیانیه است. هر سال که مردم علیرغم فشارهای حکومت، آیینهای نوروزی را برگزار میکنند، در واقع پیام روشنی به حاکمان میدهند: این سرزمین تاریخی طولانی دارد که فراتر از حکومتهای گذراست.
۲۸۰۰ سال پیش مادها نوروز را در آغاز بهار جشن میگرفتند، ۲۶۰۰ سال پیش در دوران هخامنشیان این آیین در سراسر امپراتوری گسترده شد، و امروز نیز علیرغم تمام سرکوبها، نوروز همچنان پابرجاست.
اصرار حکومت بر جلوگیری از جشنهای نوروزی در شهرهای کردنشین و دیگر نقاط ایران، نهتنها مانع از برگزاری این جشنها نشده، بلکه به نمادی از مقاومت فرهنگی مردم تبدیل شده است.
همانگونه که اقدامات جمهوری اسلامی برای جلوگیری از بزرگداشت روز کوروش در پاسارگاد ناکام ماند، تلاشهای حکومت برای محدود کردن نوروز نیز نتیجهای جز افزایش همبستگی ملی در برابر تحمیلهای ایدئولوژیک نداشته است.
حکومتی که از مردم میخواهد در برابر مشکلاتی همچون قطعی برق، کمبود آب و تورم افسارگسیخته صبر پیشه کنند، چگونه انتظار دارد که همان مردم در برابر ممنوعیت شادی و جشن نیز سکوت کنند؟
این برخوردهای حکومتی بیش از آنکه نشانهای از قدرت باشد، نشاندهنده ترس و ضعف است.
حکومتی که از نوروز، از جشن و شادی مردم وحشت دارد، بهروشنی در برابر یک حقیقت تاریخی و فرهنگی شکست خورده است؛ نوروز برخلاف اراده حکومت، نهتنها خاموش نخواهد شد، بلکه سال به سال پررنگتر و با صلابتتر ادامه خواهد یافت. نوروز تجلی روح ایرانی است و این روح را هیچ حکومتی نمیتواند از میان بردارد.
نکته مهم آنکه تقابل با نوروز و سایر اشکال فرهنگ ایرانی از بالاترین سطوح حکومت تا پایینترین ردههای آن در جریان است و در واقع به امر و رضایت علی خامنهای صورت میگیرد.
بودجه تنها یک حساب دخلوخرج سالانه حکومت نیست، بلکه آینهای تمامنما از اقتصاد سیاسی رژیم حاکم و نگرش آن نسبت به توسعه و حکومتداری نیز است.
سند بودجه معمولاً یکی از ابزارهای قدرتمند سیاست مالی به شمار میرود که دولتها از آن برای دستیابی به اهداف اقتصادی و ایجاد ثبات در اقتصاد کلان استفاده میکنند.
با توجه به محدودیت منابع مالی، دولتها اولویتهای اصلی سیاستگذاری در حوزه توسعه را از طریق یک فرآیند شفاف تعیین کرده و بودجههای لازم را به آنها اختصاص میدهند. به عبارت دیگر، سند بودجه بازتابدهنده اولویتهای اساسی حکومت در زمینه توسعه، حکومتداری و مسائل اجتماعی است.
به همین دلیل، امروزه شاخص «بودجه باز» بهعنوان ابزاری برای سنجش شفافیت، پاسخگویی و مشارکت مردم در فرآیند تصمیمگیری درباره بودجه مورد استفاده قرار میگیرد. در سهونیم سال گذشته، ارزش این شاخص در افغانستان به صفر کاهش یافته و طالبان تمامی استانداردهای بینالمللی مربوط به شفافیت در روند بودجهسازی را نقض کردهاند.
پس از تسلط دوباره این گروه، طالبان تنها بودجه سال ۱۴۰۱ خورشیدی را پس از تصویب ملا هبتالله بهصورت عمومی منتشر کرد. از آن پس، اسناد بودجه بهصورت غیرعلنی تهیه، تصویب و اجرا میشود. بااینحال، اطلاعات منتشرشده توسط وزارت مالیه و اداره احصائیه و معلومات طالبان، تصویری نسبتاً کامل از بودجه این گروه و اولویتهای اصلی سیاستگذاری در سهونیم سال گذشته ارائه میدهد.
بر اساس ارزیابیهای این تحلیل، مهمترین اولویت طالبان تقویت ساختارهای نظامی بهمنظور تشدید سرکوب اجتماعی و هدایت منابع مالی محدود به حوزههایی است که تأثیر ناچیزی بر بهبود وضعیت زندگی مردم دارند. بهعبارت دیگر، طالبان تلاش میکنند منابع درآمد داخلی افغانستان را در جهت ایجاد زیرساختهای مالی گسترده برای تقویت سیستم سرکوب سیاسی و تثبیت سلطه خود بهکار گیرند.
مجموع بودجه از ۱۴۰۰ تا ربع دوم ۱۴۰۳
اطلاعات منتشرشده توسط ادارههای تحت کنترول طالبان بدون تردید دستکاری شده و میزان واقعی مصرف واحدهای بودجهای این گروه بسیار بیشتر از آنچه گزارش شده، است. بااینحال، حتی با اتکا به همین آمار، تحلیل ساختار بودجه طالبان تصویری روشن از برنامه درازمدت این گروه برای افغانستان ارائه میدهد. تمام اطلاعات مورد استفاده در این تحلیل از وزارت مالیه و اداره احصائیه و معلومات طالبان گردآوری شده است. اطلاعات مربوط به سالهای ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۲ تقریباً بهطور کامل در دسترس است، اما برای سال ۱۴۰۳ خورشیدی، تاکنون تنها آمار مربوط به دو رُبع اول منتشر شده است.
در گراف زیر، میزان بودجه عادی، بودجه انکشافی و کسری بودجه طالبان از سال ۱۴۰۰ تا پایان رُبع دوم سال ۱۴۰۳ خورشیدی نشان داده شده است. نکته قابل توجه، کاهش چشمگیر بودجه انکشافی این گروه و افزایش کسری بودجه است. با توجه به نیازهای گسترده توسعهای افغانستان، مجموع بودجه انکشافی طالبان بهسختی با بودجه وزارت دفاع این گروه برابری میکند، و کسری بودجه در سال ۱۴۰۲ به ۶۴.۴ میلیارد افغانی رسیده است. اطلاعات مربوط به بودجه انکشافی و کسری بودجه طالبان در سال ۱۴۰۳ هنوز منتشر نشده است.
مجموع بودجه از ۱۴۰۰ تا ربع دوم ۱۴۰۳ به میلیارد افغانی
بودجه دفتر ملا هبتالله
رهبر طالبان برای تحکیم قدرت، تلاشها برای کنترول شریانهای مالی افغانستان را تشدید کرده و صلاحیت نهایی در تصمیمگیری درباره نحوه مصرف بودجه را بهطور کامل در اختیار دارد. از سال ۲۰۲۱ تاکنون، دفتر رهبر طالبان بهعنوان یکی از واحدهای اصلی بودجهای وارد ساختار بودجه شده است. بر اساس اطلاعات ارائهشده در گراف دوم، بودجه دفتر رهبر طالبان از سال ۱۴۰۰ تا پایان رُبع دوم ۱۴۰۳ بیش از ۴۰۰ درصد افزایش داشته است.
بر اساس آمارهای رسمی، تاکنون رهبر طالبان بیش از ۱۲ میلیارد افغانی هزینه کرده است. در رُبع اول و دوم سال ۱۴۰۳، افزایش بیسابقهای در بودجه دفتر رهبر طالبان مشاهده میشود.
در رُبع دوم، بودجه اختصاصیافته به دفتر رهبر طالبان به دو میلیارد افغانی رسیده که بیش از شش درصد از کل بودجه عادی را شامل میشود. هرچند اطلاعات مربوط به رُبع اول منتشر نشده، اما با در نظر گرفتن میانگین هزینههای دفتر ملا هبتالله در رُبع دوم، میتوان برآورد کرد که در دو رُبع نخست سال ۱۴۰۳، بودجه این دفتر حدود چهار میلیارد افغانی بوده که از کل بودجه آن در سال ۱۴۰۲ بیشتر است.
به نظر میرسد این افزایش چشمگیر در بودجه دفتر رهبر طالبان نشاندهنده تلاش بیسابقه او برای تحکیم قدرت از طریق تقویت ساختار نظامیِ تحت کنترولش، که دستکم ۲۵,۰۰۰ نیرو دارد، باشد. با توجه به فشارهای بینالمللی و تشدید اختلافات درونگروهی، رهبر طالبان درصدد است تا حاکمیت بلامنازعه خود را در سراسر افغانستان تثبیت کرده و تمامی تهدیدها علیه رهبریاش را سرکوب و تضعیف کند.
باید در نظر داشت که این آمار تنها شامل اطلاعات رسمی منتشرشده درباره بودجه دفتر ملا هبتالله است. در ساختار بودجه عادی این گروه، سه کد بودجهای مهم وجود دارد که تحت اختیار مستقیم رهبر طالبان قرار دارد.
در سه سال گذشته، به کدهای بودجهای برای وجوه احتیاطی حوادث غیرمترقبه، وجوه احتیاطی پالیسی و سایر مصارف، به ترتیب ۱۸ میلیارد، ۸.۴ میلیارد و ۷۹.۹ میلیارد افغانی اختصاص یافته است. در قانون بودجه، مکانیزمهای مشخصی برای برداشت از این کدها تعیین شده است، اما به نظر میرسد بخش عمدهای از این مبالغ به فرمان رهبر طالبان برداشت شده و در نهادهای خاص، به ویژه دفتر او در قندهار، به مصرف رسیده است.
بودجه نهاد ریاستالوزرا
نهاد ریاستالوزرا یکی دیگر از واحدهای بودجهای طالبان است که در سه و نیم سال گذشته بیش از ۱۹ میلیارد افغانی به مصرف رسانده است. این بودجه در سه نهاد زیرمجموعه ریاستالوزرا – مقام عالی دفتر رئیسالوزرا، ریاست عمومی اداره امور و ریاست حفاظت از رئیسالوزرا – هزینه شده است. در این میان، بیش از چهار و نیم میلیارد افغانی توسط اداره حفاظت از رئیسالوزرا مصرف شده است.
همانطور که در گراف دو قابل مشاهده است، در سال ۱۴۰۳ افزایش قابل توجهی در مصرف دفتر ریاستالوزرا صورت گرفته است. در ربع اول و دوم سال ۱۴۰۳، میزان بودجه دریافتی توسط این نهاد نزدیک به پنج میلیارد افغانی بوده که بیشتر از کل بودجه دریافتی این اداره در سال ۱۴۰۲ است.
نهادهای امنیتی و اداره زندانها
مهمترین بخش بودجه طالبان هر ساله به نهادهای امنیتی اختصاص مییابد. پس از سال ۱۴۰۰، بودجههای عادی تخصیصیافته به وزارتهای دفاع و داخله با تفاوت اندکی از هم قرار دارند. اگرچه شاهد روند نزولی در بودجه نهادهای امنیتی پس از سال ۱۴۰۰ هستیم، اما بودجه ریاست استخبارات، با کاهش اندک، برخلاف وزارتهای دفاع و داخله، تقریباً روند ثابتی را طی کرده است. تداوم جنگ، تلاش طالبان برای بازسازی ساختار امنیتی و ادغام هزاران جنگجوی این گروه در صفوف نیروهای امنیتی از جمله مهمترین دلایل اختصاص بودجه عظیم به این نهادها به شمار میروند.
نکته قابل توجه در این بخش، افزایش چشمگیر بودجه زندانهای گروه طالبان است. در سال ۱۴۰۲، در مقایسه با سال ۱۴۰۱، بودجه زندانها بیش از ۲۰۰ درصد افزایش نشان میدهد. در ربع اول و دوم سال ۱۴۰۳ نیز بودجه این اداره بیشتر از کل بودجه اختصاصیافته به این نهاد در سال ۱۴۰۱ بوده است. به نظر میرسد عمدهترین دلیل افزایش بودجه زندانها، ورود هزاران زندانی عمدتاً از مناطق تاجیکنشین به اتهام عضویت در جبهات نظامی مخالف طالبان باشد. همچنین، تشدید سرکوب اجتماعی و افزایش جرایم در حاکمیت طالبان نیز میتواند از عوامل تعیینکننده دیگر در این روند باشد.
در بیست سال حاکمیت جمهوری، بهطور متوسط بیش از ۵۰ درصد بودجه توسط نهادهای امنیتی برای جنگ علیه طالبان به مصرف میرسید. حالا اما به نظر میرسد تمرکز طالبان بر نهادهای امنیتی، در راستای چشمانداز درازمدت این گروه برای تقویت حاکمیت از طریق زور و جلوگیری از فروپاشی صورت میگیرد.
طالبان بیش از ۷۰ درصد بودجه را به سکتورهای امنیتی و دفاتر ملا هبتالله و رئیسالوزرا اختصاص داده است
بودجه سرکوب اجتماعی و تشدید بنیادگرایی
در سال ۱۴۰۲ خورشیدی، پس از نهادهای امنیتی، بیشترین بودجه به سکتور معارف، فرهنگ و دین اختصاص یافت. بر اساس اطلاعات منتشر شده، در این سال، ۴۴.۷۳ میلیارد افغانی (۱۸ درصد کل بودجه عادی سال) در این بخش به مصرف رسید. وزارت معارف، وزارت امر به معروف و نهی از منکر، و برنامههای تبلیغاتی فرهنگی این گروه، این بودجه هنگفت را برای حمایت از هزاران مدرسه دینی، استخدام صدها محتسب توسط وزارت امر به معروف و تولید برنامههای تبلیغاتی به منظور ترویج اندیشههای بنیادگرایانه و سرکوب اجتماعی به مصرف رساندهاند.
بودجه نهادهای توسعه و مصونیت اجتماعی
این در حالی است که در سال ۱۴۰۲، سهم سکتورهای اقتصاد و زراعت، صحت، ترانسپورت و مخابرات، مصونیت اجتماعی و محیط زیست، و تهیه مسکن به ترتیب ۶.۶۵ درصد، ۲.۲۴ درصد، ۱.۴۹ درصد، ۵.۶۱ درصد و ۰.۴۴ درصد بودجه را دریافت کردهاند که مجموعاً ۳۹ میلیارد افغانی میشود. به عبارت دیگر، سهم این سکتورهای کلیدی برابر با سهم تنها وزارت دفاع طالبان است. همچنین، در دو ربع اول سال ۱۴۰۳ خورشیدی، بودجه وزارتهای صحت عامه، انرژی و آب، احیا و انکشاف دهات، اداره حفاظت از محیط زیست و اداره مبارزه با حوادث با ۱.۳ میلیارد افغانی کاهش بیسابقهای مواجه شده است.
این اولویتبندی در حالی انجام میشود که افغانستان با یکی از بدترین بحرانهای بشری دست و پنجه نرم میکند. نزدیک به ۲۳ میلیون نفر وابسته به کمکهای بشردوستانه هستند، شمار زیادی از کارمندان دولتی چندین ماه است که معاش دریافت نکردهاند و نظام صحی افغانستان در آستانه فروپاشی قرار دارد. در سه و نیم سال گذشته، سازمانهای بینالمللی وظایف طالبان را در عرصههای مختلف، از جمله بهداشت، بر عهده داشتند. انتظار میرود که تعلیق کمکهای ایالات متحده بحران بشری افغانستان را به سوی فاجعه تمامعیار سوق دهد. ادامه این وضعیت تهدیدی جدی برای بقای طالبان نیز به شمار میرود.
اختصاص بیش از ۷۰ درصد بودجه به سکتورهای امنیتی و دفاتر ملا هبتالله و رئیسالوزرا، برنامه درازمدت طالبان برای تشدید سرکوب را نشان میدهد. نباید فراموش کرد که طالبان هنوز هم بر منابع مالی غیرقانونی گستردهای مانند مواد مخدر و قاچاق معادن افغانستان مسلطاند و سالانه مبالغ هنگفتی از این طریق بهدست میآورند.
نگاه امنیتی ملا هبتالله به اقتصاد و وضعیت اجتماعی افغانستان، زنگ هشدار جدی برای تداوم منازعه و بحران در کشور است و بنبست توسعهنیافتگی افغانستان را تشدید میکند.
بر اساس گزارش مرکز مطالعات آلما در اسرائیل، موسسه قرضالحسن، وابسته به گروه حزبالله لبنان، پرداخت برخی غرامتها تا سقف هزار دالر را آغاز کرده است. ارزیابی این موسسه این است که در فضای تشییع جنازه حسن نصرالله، دبیرکل سابق حزبالله، پول مناسبی از ایران به لبنان تزریق شده است.
به گزارش موسسه آلما، بانک قرضالحسن، نهاد مالی وابسته به گروه شیعه حزبالله لبنان، در تاریخ پنجم ماه مارچ (۱۵ حوت)، با صدور دستورالعملی جدید، سیاست پیشین خود را تغییر داد و پرداخت فوری مبالغ تا سقف هزار دالر را مجاز اعلام کرد.
این تصمیم که جایگزین سیاست قبلی مبنی بر اعمال تاخیر ۲۰ روزه در پرداختها شده است، نشانهای از احیای نسبی منابع مالی حزبالله تلقی میشود و پرسش اساسی این است که آیا تهران بار دیگر مستقیما منابع مالی این گروه را افزایش داده است؟
برخی ارزیابیها نشان میدهند مراسم تشییع جنازه حسن نصرالله و هاشم صفیالدین در پنجم حوت (۲۳ فبروری)، فرصت مناسبی برای انتقال فیزیکی پول به حزبالله از طریق هیاتهای خارجیای فراهم کرد که به لبنان سفر کردند.
با توجه به بحران مالی این گروه در ماههای اخیر، هرگونه تغییر در سیاستهای مالی آن میتواند نشانهای از ورود منابع جدید باشد.
شبکه مالی حزبالله و نقش بانک قرضالحسن
موسسه قرضالحسن که در ظاهر بهعنوان یک نهاد مالی غیربانکی و خیریه فعالیت میکند، به یکی از ابزارهای کلیدی حزبالله برای مدیریت منابع مالی تبدیل شده است.
برخی گزارشها حاکی از آن است که این نهاد نه تنها به دریافت کمکهای مالی از منابع خارجی پرداخته بلکه توزیع پول میان نیروهای وابسته به حزبالله را نیز تسهیل کرده است.
گزارشهایی منتشر شده که نشان میدهند وامهای پرداختشده از سوی این موسسه در حقیقت کمکهای بلاعوضی هستند که برای تامین مالی فعالیتهای حزبالله مورد استفاده قرار میگیرند.
انتقال پول از تهران به بیروت
روابط مالی میان تهران و حزبالله همواره بخشی از استراتژی جمهوری اسلامی برای حفظ نفوذ منطقهای بوده است و از زمان تاسیس حزبالله در دهه ۱۹۸۰، ایران از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منابع مالی قابل توجهی را به این گروه اختصاص داده است.
با افزایش فشارهای اقتصادی بر تهران، روشهای انتقال این منابع نیز پیچیدهتر شدهاند.
اطلاعاتی وجود دارد که نشان میدهد جمهوری اسلامی از پروازهای غیرنظامی برای انتقال پول نقد به لبنان استفاده کرده است.
گفته میشود که فرودگاه بیروت یکی از مسیرهای اصلی این نقل و انتقالات بوده و در موارد متعددی، پول نقد از طریق هواپیماهای تجاری و مسافری به این کشور منتقل شده است.
حملات اسرائیل به زیرساختهای مالی حزبالله
در ماههای اخیر، اسرائیل حملاتی را علیه زیرساختهای مالی حزبالله انجام داده است.
هدف قرار دادن شعب موسسه قرضالحسن و برخی نهادهای مرتبط، بخشی از تلاشها برای مختل کردن منابع تامین مالی این گروه بوده است.
ارتش اسرائیل تاکید کرده است که هدف قرار دادن این موسسه میتواند ضربهای جدی به منابع مالی حزبالله وارد کند و مانع از ادامه تجهیز نیروهای آن شود.
فشارهای بینالمللی بر دولت لبنان
با توجه به این تحولات، افزایش فشارهای بینالمللی بر دولت لبنان برای تعطیلی موسسه قرضالحسن بیش از پیش مطرح است.
برخی دیپلوماتهای غربی معتقدند در صورت تداوم فعالیت این موسسه، حزبالله همچنان میتواند از منابع مالی خارجی بهره ببرد و تحریمهای موجود، تاثیر محدودی بر تواناییهای مالی آن خواهد داشت.
مقامات امریکایی نیز در ماههای اخیر بارها از دولت لبنان خواستهاند تا این موسسه را تحت نظارت قرار دهد یا فعالیت آن را متوقف کند.
مقامات لبنانی تاکنون در برابر این فشارها مقاومت کردهاند اما در صورت تشدید تحریمها، ممکن است بیروت مجبور شود تصمیمی سخت در مورد آینده موسسه قرضالحسن بگیرد.
در تصویر پیوست، دستورالعمل صادرشده از سوی مدیرعامل این موسسه درباره تغییر سیاست پرداختها قابل مشاهده است.
دریک گروسمن، مشاور پیشین وزارت دفاع امریکا میگوید اگر هند روابط خود را با طالبان بهبود نبخشد، این گروه با دهلی در مورد مهار سازمانهای تروریستی ضد هندی تحت حمایت پاکستان، مانند لشکر طیبه، همکاری نخواهد کرد.
ه گفته او، سیاست نزدیکی محتاطانه دهلی به طالبان منطقی است اما الزاماً موفق نخواهد بود.
گروسمن روز پنجشنبه در نشریه نیکی آسیا نوشت که چین و پاکستان، رقبای اصلی هند در منطقه، میخواهند جای خالی امریکا در افغانستان را پر کنند که این حرکت پیامدهای بالقوه جدی اقتصادی و امنیتی برای هند دارد.
گروسمن که اکنون تحلیلگر اندیشکده بانفوذ راند کورپوریشن است، نوشت که دهلی به صورت محتاطانه و بیسروصدا روابط خود را با طالبان احیا کرده و گسترش داده است. چون، دهلی میخواهد طالبان به جای دشمن، یک شریک استراتژیک بر این کشور باشد. همچنین، طالبان انگیزه کافیای برای همکاری با هند به دست آورده و تنها به چین و پاکستان متکی نباشد.
چین پس از خروج امریکا سفارت خود را در کابل نبست و در عوض آغوش سیاسی خود را به روی طالبان باز کرد. اما، پاکستان به نظر میرسد که کارت برندهاش سوخته است. اسلام آباد سالها از طالبان به عنوان یک گروه نیابتی ضد حکومت افغانستان حمایت کرد که به عقیده این کشور، روابط خیلی نزدیک با هند داشت. اما، طالبان افغان پس از رسیدن به قدرت، با نادیده گرفتن منافع و نگرانیهای امنیتی پاکستان، به حامی سابق خود پشت کرده است و مایل به بهبود روابط با دهلی است.
اگرچه هند پس از سقوط دولت سابق افغانستان سفارت خود در کابل را تعطیل کرد، اما در جون ۲۰۲۲ یک «تیم فنی» را برای احیای حضور دیپلوماتیک خود به آنجا فرستاد. پس از آن چندین مقام مهم هند با مقامهای طالبان دیدار کردند.
گزارشهایی در دست است که هند نمایندگیهای سیاسی و قنسولی افغانستان در این کشور را به طالبان میسپارد، اقدامی که بخشی از تلاش هند برای جلب اعتماد و همکاری طالبان است.
گروسمن نوشت این تصمیم ظاهراً مسیر را برای تعامل بیشتر دیپلوماتیکی هموار کرد. چنانچه، ویکرم میسری، معاون وزارت خارجه هند، و امیرخان متقی، سرپرست وزارت خارجه طالبان، برای گفتوگو درباره روابط دوجانبه در امارات متحده ملاقات کردند.
طالبان، که آشکارا از این دیدار خرسند بود، بعداً اعلام کرد که «در راستای سیاست خارجی متوازن و اقتصادمحورش، به دنبال تقویت روابط سیاسی و اقتصادی با هند به عنوان شریکی مهم در سطح منطقهای و اقتصادی است.»
به گفته این مقام سابق پنتاگون، هنوز مشخص نیست که دهلینو به رغم قایل شدن امتیازاتی، آیا در رویکرد محتاطانه خود نسبت به طالبان موفق بوده یا خیر. طالبان در سال ۲۰۲۲ ظاهراً به لشکر طیبه و جیش محمد اجازه داد که به افغانستان بازگردند. حضور این دو گروه متهم به حملات تروریستی در خاک هند، نگرانی دهلی درباره تبدیل شدن مجدد این کشور به پایگاهی برای گروههای تروریستی ضد هند را افزایش داده است.
دهلی باور دارد که این گروههای شبه نظامی از سوی پاکستان حمایت میشوند و هدف آنها ایجاد ناامنی در هند، به ویژه در کشمیر تحت کنترول این کشور است.
همچنین مشخص نیست که آیا هند در رقابت با چین در افغانستان، پیشرفت قابل توجهی در مقابل چین داشته است یا خیر. به گفته گروسمن، هند هنوز موفقانه عمل نکرده است، زیرا چین در دفاع از طالبان و گسترش روابط با این گروه جسورانهتر عمل کرده است.
با این که بیجینگ حکومت طالبان را رسماً به رسمیت نشناخته، اما سفیر طالبان را پذیرفته و حتا او اعتبارنامه خود را به شی جینپینگ، رئیس جمهور قدرتمند چین تقدیم کرد.
افزون بر این، مقامهای ارشد چینی حتی پیش از خروج نیروهای امریکایی از افغانستان نیز با مقامهای طالبان مراوده داشتند، کاری که هند انجام نداده بود.
به این ترتیب، از نظر گروسمن، احتمالاً چین در دستیابی به منابع حیاتی معدنی افغانستان پیشتاز است و از این کشور در چارچوب استراتژی منطقهای برای همکاریهای اقتصادی و امنیتی در آسیای مرکزی بهره خواهد برد.
گروسمن نوشت که استراتژی هند در آسیای مرکزی به طور مداوم تحت تاثیر روابط بد با پاکستان و رقابت شدید با چین دچار مشکل بوده است. اگر نفوذ هند همچنان کمتر از چین در افغانستان باقی بماند، تعامل با کشورهای آسیای مرکزی نیز برای دهلی دشوار خواهد ماند.
گروسمن نوشت که سیاست نزدیکی هند به طالبان منطقی است اما در عین حال، این کشور نمیخواهد با برداشتن گامهای شتاب زده دچار خطا شود. بهترین سیاست، تعامل مستقیم اما محتاطانه و گامبهگام است که میتواند مزایایی برای هند به همراه داشته باشد، بدون اینکه موقعیت استراتژیک آن را به خطر بیندازد.
ایالت محروم بلوچستان در جنوبغرب پاکستان سالهاست که صحنه یک شورش مسلحانه است. افزایش چشمگیر حملات در سالهای اخیر چالشهای دولت مرکزی پاکستان را در مقابله با تهدیدات امنیتی متعدد برجستهتر کرده است.
جداییطلبان موسوم به «ارتش آزادیبخش بلوچ» روز سهشنبه به قطار سریعالسیر جعفر اکسپرس که حامل بیش از ۴۰۰ مسافر بود، در منطقهی بولان بلوچستان حمله کردند.
این قطار از شهر کویته حرکت کرده و قرار بود با عبور از ایالت ناآرام بلوچستان که هممرز با افغانستان و ایران است، به شهر پیشاور برود.
جداییطلبان صدها مسافر این قطار را گروگان گرفتند، اما ارتش پاکستان روز چهارشنبه اعلام کرد که تمامی ۵۰ مهاجم را کشته است. به گفته ارتش، مهاجمان ۲۱ مسافر را کشتند و باقی مسافران نجات یافتند.
ارتش آزادیبخش بلوچ که از سوی پاکستان و امریکا بهعنوان یک سازمان تروریستی شناخته شده است و تخمین زده میشود حدود ۳۰۰۰ جنگجو داشته باشد، بلافاصله مسئولیت حمله روز سهشنبه را بر عهده گرفت.
تصرف این قطار مسافربری توسط ارتش آزادیبخش بلوچ که یک گروه جداییطلب غیرقانونی است، سطح این درگیری را به مرحله جدیدی رساند. این نخستین عملیات گسترده این گروه محسوب میشود.
جداییطلبان بلوچ در پاکستان چه کسانی هستند و برای چه میجنگند
ایالت بلوچستان، بزرگترین اما کمجمعیتترین ایالت پاکستان، مرکز اقلیت قومی بلوچ در این کشور است. اعضای این قوم میگویند که از سوی دولت پاکستان مورد تبعیض قرار میگیرند.
جداییطلبان از اوایل دهه ۲۰۰۰ برای خودمختاری و در برخی موارد استقلال کامل از اسلامآباد و همچنین دریافت سهم بیشتری از منابع طبیعی غنی اما توسعهنیافته این ایالت، مانند گاز طبیعی، نفت و معادن، مبارزه کردهاند.
در طول سالها، ارتش آزادیبخش بلوچ بهطور قابلتوجهی قدرت گرفته است، بهطوری که برخی تحلیلگران اکنون آن را از نظر تهدید امنیتی همردیف طالبان پاکستان میدانند.
این گروه بهطور مداوم نیروهای امنیتی پاکستان را هدف قرار داده و در گذشته غیرنظامیان، از جمله اتباع چینی مشغول به کار در پروژههای چند میلیارد دالری تحت «کریدور اقتصادی چین-پاکستان»، را نیز مورد حمله قرار داده است. همچنین، ارتش آزادیبخش بلوچ حملاتی را فراتر از بلوچستان، از جمله در کراچی – بزرگترین شهر پاکستان – انجام داده است.
هرچند دولت پاکستان ادعا میکند که بهطور قابلتوجهی خشونتها را کاهش داده است، اما حملات در بلوچستان همچنان ادامه دارد. علاوه بر جداییطلبان، گروههای اسلامگرا نیز در این استان فعالیت دارند.
این گروه بهدنبال ایجاد یک کشور مستقل بلوچ است که شامل مناطقی در پاکستان، ایران و افغانستان میشود؛ جایی که جمعیت بلوچ در آن زندگی میکنند.
اسلامآباد مدعی است که ارتش آزادیبخش بلوچستان از حمایت هند، رقیب منطقهای و قدرت هستهای پاکستان، برخوردار است، اما دهلی این اتهام را رد کرده است. دولت پاکستان همچنین ادعا میکند که بین ارتش آزادیبخش بلوچ و تحریک طالبان پاکستان سطحی از همکاری وجود دارد.
برخی تحلیلگران میگویند که ارتش آزادیبخش بلوچ از زمانی که طالبان پاکستانی در نوامبر ۲۰۲۲ آتشبس با دولت را پایان داد، جسورتر شده و این امر باعث افزایش حملات شورشی در سراسر پاکستان شده است.
جدا از رقابت با هند، پاکستان همچنین روابط پرتنشی با ایران دارد که به ناامنی در بلوچستان دامن زده است.
دو کشور یک مرز ۹۰۰ کیلومتری دارند که تا حد زیادی بدون نظارت باقی مانده و به قاچاقچیان و گروههای شورشی امکان تحرک آزادانه میدهد. هر دو طرف یکدیگر را به پناه دادن یا تحمل گروههای شورشی متهم میکنند.
عوامل اقتصادی نیز در این ناآرامیها نقش دارند. به گفته تحلیلگران، این وضعیت برای اقتصاد پاکستان پیامدهای منفی دارد. یکی از تحلیلگران گفت: «چه کسی حاضر است در کشوری سرمایهگذاری کند که شاهد چنین حملاتی است؟»
ابتکار کمربند و جاده چین میلیاردها دالر در پاکستان سرمایهگذاری کرده، اما این پروژه باعث افزایش نارضایتی اقلیت بلوچ شده است. آنها معتقدند که اسلامآباد منابع بلوچستان را استخراج میکند، در حالی که جوامع محلی را نادیده میگیرد.
سید محمد علی، تحلیلگر امنیتی به خبرگزاری فرانسه گفت اگرچه حمله به قطار توجه عمومی و رسانهها را به ارتش آزادیبخش بلوچ جلب کرد، اما کشته شدن غیرنظامیان احتمالا حمایت مردمی از این گروه را در بلوچستان تضعیف خواهد کرد.
آیا ارتش آزادیبخش بلوچ با طالبان ارتباط دارد؟
ارتش پاکستان در بیانیهای اعلام کرد که گزارشهای اطلاعاتی نشان میدهد این حمله توسط رهبران «حلقه تروریستی فعال» در افغانستان سازماندهی و هدایت شده است و آنها در زمان حمله، مستقیماً با مهاجمان در ارتباط بودهاند. درحالیکه مقامهای پاکستان ادعا دارند مهاجمان دخیل در حمله به قطار جعفر اکسپرس در بلوچستان با رهبرانشان در افغانستان در تماس بودند، وزارت خارجهی طالبان این ادعا را بیاساس خوانده و تکذیب کرده است.
عبدالقهار بلخی، سخنگوی وزارت خارجهی طالبان، اظهارات مقامهای پاکستانی را رد کرده و از اسلامآباد خواسته است که بهجای طرح چنین ادعاهای غیرمسئولانه، بر رسیدگی به چالشهای امنیتی و داخلی خود تمرکز کند.
او تاکید کرد که هیچ یک از اعضای گروههای شورشی بلوچ در افغانستان حضور ندارند و تاکنون هیچگونه ارتباطی با طالبان نداشته و ندارند.