پاکستان چگونه توانست جنگندههای هندی را سرنگون کند؟
ارتش پاکستان طی دو روز گذشته از سرنگونی چند جنگنده و شماری از پهپادهای هندی خبر داده است.
در این مطلب نگاهی میاندازیم به سیستم دفاع هوایی پاکستان که یک شبکه چندلایه و یکپارچه است که برای مقابله با انواع تهدیدات هوایی از جمله هواپیماها، موشکهای کروز و بالستیک طراحی شده است.
سخنگوی ارتش پاکستان اعلام کرده که این کشور پنج هواپیمای جنگی هند و ۲۵ پهپاد هاروپ ساخت اسرائیل که توسط هند استفاده شده است را سرنگون کرده است.
چهار مقام هندی به خبرگزاری رویترز تایید کردند که این کشور در منطقه جامو و کشمیر سقوط کردهاند.
پاکستان چگونه توانست جنگندههای هندی را سرنگون کند؟
سیستم دفاعی پاکستان عمدتاً توسط نیروی دفاع هوایی ارتش و نیروی هوایی اداره میشود و نیروی دریایی نیز در آن سهم دارد. این سیستم از سال ۱۹۷۰ تاکنون دستخوش تحولات چشمگیری شده که عمدتاً ناشی از دینامیک امنیتی منطقهای، بهویژه تنش با هند بوده است. سامانه دفاع هوایی پاکستان بهشدت به فناوریهای چین متکی است و با توسعههای بومی و برخی تجهیزات محدود غربی تکمیل شده است. پیشینه تاریخی و روند تکامل توسعه اولیه در بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ انجام شد. در ابتدا، پاکستان برای رهگیری هوایی از رادارهای شناسایی زمینی مانند مدل بریتانیایی تیپ ۲۱ افپیاس ۲۰ امریکایی و هواپیماهای رهگیر استفاده میکرد. در اوایل، توپهای ضد هوایی رایج بودند، اما با ظهور تهدید جنگندههای جت، نیاز به سیستمهای پیشرفتهتر احساس شد. در سالهای ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۶ نیروی هوایی پاکستان فرماندهی دفاع هوایی را تأسیس کرد و پروژهای به نام کریستال را آغاز کرد تا سامانه دفاع هوایی زمینی را ایجاد کند.
طبق گزارشهای منتشرشده، پاکستان در این چارچوب، ۴۵ رادار امپیدیآر از زیمنس آلمان، ۶ مرکز کنترول و گزارش، ۶ رادار ایان۴۳ از امریکا و سامانههای موشکی کوتاهبرد مانند کروتال فرانسوی و ایچ کیو۲ از چین خریداری کرد. در سالهای ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۰ میلادی پاکستان تنوع تامینکنندگان را افزایش داد و با کاهش روابط با امریکا، بیشتر به چین روی آورد. تمرکز این کشور بر سامانههای دفاع هوایی کوتاهبرد باقی ماند. پس از ۲۰۱۰ ارتش پاکستان سامانه یکپارچه و چندلایه را توسعه داد که تهدیدات میانبرد و دوربرد را نیز پوشش میدهد.
این تحول بهمنظور مقابله با توان فزاینده هوایی و موشکی هند و کاهش وابستگی به نیروی هوایی برای رهگیری صورت گرفت.
سرمایهگذاری در پدافند هوایی دو رویداد مهم باعث شد تا هر سه شاخه ارتش پاکستان پدافند هوایی را جدیتر بگیرند. درگیری مرزی با هند در سال ۲۰۱۹ در امتداد خط کنترول در کشمیر و جنگ روسیه و اوکراین. یکی از نکات کلیدی درگیری ۲۰۱۹ با هند، ظهور حملات دوربرد بود؛ یعنی حالتی که کشوری میتواند مهمات هدایتشونده مانند بمبهای سرنده، مانند (کیت هدایتشونده اسرائیلی که نیروی هوایی هند در بالاکوت استفاده کرد) از فاصله دور و حتی از درون مرزهای خود پرتاب کند. این حمله هوایی مشکلات بزرگی را برای نیروی هوایی پاکستان آشکار ساخت. همواره خطر حملات دقیق از سوی نیروی هوایی هند و حتی ارتش و نیروی دریایی هند از داخل خاک آن کشور وجود دارد. زیرا نیروی هوایی هند برای ایجاد تهدید نیازی به عبور از مرز پاکستان ندارد. اگرچه نیروی هوایی پاکستان خود نیز زرادخانهای از سلاحهای دورایستا در اختیار دارد، اما در زمان جنگ، خطر حمله هند و وارد آمدن خسارات شدید همچنان باقی است. از همینرو، پاکستان به تواناییهایی نیاز دارد که بتواند این تهدیدات ورودی را خنثی کند. موضوع بعدی، ممکن است هواپیماهای شکاری نیروی هوایی پاکستان نتوانند تهدیدات ورودی را بهسرعت رهگیری کنند؛ در حالیکه یک سامانه موشکی پدافند هوایی میتواند زودتر روند رهگیری را آغاز کند. به باور کارشناسان، اگر جنگ روسیه و اوکراین نبود، این دو سناریو در حد فرضیه باقی میماندند؛ اما در این جنگ، اوکراینیها نشان دادند که استقرار ماهرانه سامانههای پدافندی میتواند نهتنها مهمات هدایتشونده را خنثا کند، بلکه حتا هواپیماهای پیشرفتهای چون سوخو سو-۳۰ و سو-۳۴ را نیز رهگیری کند. گزینههایی جایگزین برای تأمین تجهیزات (از طریق چین و ترکیه) نیز برای پاکستان فراهم شدهاند، نیروی هوایی، ارتش و نیروی دریایی پاکستان بهشکل قابل توجهی هزینههای خود برای خرید سامانههای پدافندی را افزایش دادهاند.
سرتاج عزیز، مشاور سابق امور خارجی پاکستان در سنا گفته بود: «پاکستان نسبت به توان دفاع موشکی هند نگرانیهای جدی دارد و برای تقویت توان دفاعی خود تمامی اقدامات لازم را انجام خواهد داد.» ساختار فعلی دفاع هوایی پاکستان سامانه دفاع هوایی پاکستان در چهار لایه سازماندهی شده: برد کوتاه، کوتاهبرد توسعهیافته، برد متوسط و برد بلند. این لایهها با استفاده از رادارهای پیشرفته، سیستمهای فرماندهی و کنترول، و رهگیرها به هم متصلاند. ۱. سامانههای برد بلند سامانه ایجکیو ۹پی: یک سیستم دفاع هوایی ساخت چین است که از مدل روسی اس ۳۰۰ الهام گرفته شده و از سال ۲۰۲۱ در ارتش پاکستان فعال شده است. این سامانه میتواند اهدافی با سرعت بالا (تا ۱۴ برابر سرعت صوت) را رهگیری کند و از رادار ایچتی ۲۳۳ شناسایی تا ۱۰۰ هدف و درگیری همزمان با ۸ تا ۱۰ هدف استفاده میکند. برد آن حدود ۱۲۵ کیلومتر برای هواپیماها و ۲۵ کیلومتر برای راکتهای کروز است. این سامانه دفاعی در مناطق راهبردی مانند کراچی و راولپندی مستقر است.
سامانه ایچکیو۹ بیای نسخه پیشرفتهتر ایجکیو ۹پی است که توسط نیروی هوایی پاکستان استفاده میشود و دارای برد ۲۶۰ تا ۳۰۰ کیلومتر است. این سامانه به رادارهای پیشرفته جیاسجی۴۰۰ و جیپیجی ۶۰۰ مجهز است و توانایی مقابله با حملات الکترونیکی را دارد. هرچند قابلیت محدودی در برابر راکتهای بالستیک دارد، اما از نظر فناوری نسبت به سامانه اس ۴۰۰ هند ضعیفتر است. نخستین واحد این سامانه در سال ۲۰۲۴ بهکار گرفته شد. سامانه افدی ۲۰۰۰ نسخه صادراتی اولیه ایچکیو۹ است که از سال ۲۰۲۰ در نیروی هوایی پاکستان بهکار گرفته شد. برد آن برای هواپیماها ۱۲۵ کیلومتر و برای راکتهای کروز ۲۵ کیلومتر است. این سامانه با استفاده از رادار ایجتی ۲۳۳ توان رهگیری و درگیری با اهداف مختلف، بهویژه موشکهای کروز با پرواز پایین را دارد. اگرچه در برابر موشکهای بالستیک عملکرد ضعیفتری دارد، اما نسبت به سامانههای غربی مانند پاتریوت پیاسسی ارزانتر و با صرفهتر است. سامانه الوای ۸۰ یک سامانه پدافند هوایی چینی با برد متوسط است که بر پایه سامانه روسی به نام بییوک طراحی شده و از سال ۲۰۱۷ میلادی وارد خدمت ارتش پاکستان شد. این سامانه دفاعی دارای برد ۴۰ کیلومتر علیه هواپیماها و ۳.۵ تا ۱۲ کیلومتر علیه موشکهای کروز است. این سامانه توان رهگیری اهداف پرنده از ارتفاع ۱۵ متر تا ۱۸ کیلومتر و با سرعتی تا ماخ ۲.۵ را دارد. پاکستان در سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۵، شش سامانه به ارزش ۳۷۳ میلیون دالر خریداری کرده که اکنون تحت فرماندهی نیروی دفاع هوایی ارتش بهکار گرفته میشوند.
پیش از این وزارت تولیدات دفاعی پاکستان اعلام کرده بود که نیروهای مسلح این کشور در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵، شش سامانه الوای۸۰ را به ارزش ۳۷۳ میلیون دالر از چین سفارش دادهاند. به گفته جنرال قمر جاوید باجوه، فرمانده پیشین ارتش پاکستان، این سامانه توان پاسخدهی به تهدیدهای فعلی و احتمالی در حوزه دفاع هوایی را افزایش خواهد داد.
۲. سامانههای برد متوسط سامانههای میانبرد ارتش شامل الوای ۸۰ و نسخه پیشرفتهتر آن الوای۸۰ ایوی هستند که بهعنوان سامانههای «برد پایین تا متوسط» طبقهبندی شدهاند. سامانه الوای۸۰ تا ۴۰ کیلومتر و الوای۸۰ ایوی تا ۷۰ کیلومتر است. این موشکها از جستوجوگر نیمهفعال راداری اسایآرایچ همراه با آیاناس استفاده میکنند. این سامانه رادار کنترول آتش از لحظه پرتاب تا رسیدن به هدف، قفل راداری را حفظ میکند.
۳. سامانههای برد کوتاه لایه برد کوتاه ارتش پاکستان به دو بخش تقسیم میشود: سامانه پدافند هوایی برد کوتاه توسعهیافته و سامانه پدافند هوایی برد کوتاه قدیمی. پدافند هوایی برد کوتاه موشک افام ۹۰ ساخت چین است که نسخه صادراتی ایچکیو۷ و برگرفته از سامانه فرانسوی کروتال است. این موشک از سیستم هدایت فرمانی استفاده میکند، یعنی کامپیوتر کنترول آتش با دریافت دادهها از رادار، مسیر رهگیری را محاسبه کرده و از طریق لینک داده آن را به موشک ارسال میکند. برد این موشک تا ۱۵ کیلومتر است و توانایی درگیری با هواپیماهای با پرواز پایین، چرخبالها، پهپادها و حتا مهمات هدایتشونده را دارد.
نیروی دریایی پاکستان پس از از دست دادن ناو فریگیت کلاس «بروک» که پاکستان از ایالات متحده خریداری کرده بود پوشش پدافند هوایی نیروی دریایی پاکستان محدود به دفاع نقطهای بود؛ یعنی تنها توانایی دفاع از شناورها در برابر تهدیدات ارتفاع پایین و تا حدی موشکهای ضدکشتی را داشت. اما تا سال ۲۰۲۲، نیروی دریایی پاکستان توانست پوشش پدافند هوایی منطقهای خود را با بهرهگیری از چهار فروند ناو چندمنظوره که از چین خریداری شده بود، بازیابی کند. بعدا این توانایی با خرید چهار فروند کوروت کلاس بابر از ترکیه تقویت شد. در حال حاضر، نیروی دریایی پاکستان از دو سامانه موشکی پدافند هوایی منطقهای بهره میبرد: سامانه چینی ال وای ۸۰ و سامانه ایتالیایی-بریتانیایی امبیدیای. این ناوها میتواند ۳۲ فروند موشک الوای ۸۰ را از طریق پرتابگرهای عمودی حمل کند. نیروی دریایی پاکستان میخواهد موشک «سمر» را روی کشتیهای بیشتری نصب کند.
ابتکارات بومی در حالیکه هر شاخه از نیروهای مسلح پاکستان مسئولیت بیشتری برای تأمین نیازهای پدافند هوایی خود بر عهده گرفتهاند، اما فعالیتهای آنها به صورت جزیرهای و جداگانه انجام نمیشود. بهعکس، برنامههایی در جریان است که تلاش میکنند تلاشهای سهگانه (هوایی، زمینی، دریایی) را بهصورت هماهنگ درآورند.
پوشش حسگرها در سال ۱۹۹۹، نیروی هوایی پاکستان برنامهای با عنوان تصویر شناساییشده هوایی و دریایی را آغاز کرد. هدف از برنامه، یکپارچهسازی دادههای راداری زمینی، دریایی و هواپیماهای شناسایی و هشدار زودهنگام نیروی هوایی پاکستان بود تا یک نمای کامل و بدون نقاط کور ارائه شود. با ترکیب این دادهها، نیروی هوایی پاکستان توانست نقیصههایی مانند نقاط کور ناشی از انحنای زمین را که در استفاده از تنها یک منبع راداری وجود دارد، برطرف کند. موشکهای زمینبههوا علاوه بر رادارها، صنایع دفاعی پاکستان حداقل دو سامانه موشکی پدافند هوایی در حال توسعه دارد. یکی سامانه لومادس و سامانه فاز اسال. انتظار میرود لومادس بردی بین ۷ تا ۱۰۰ کیلومتر داشته باشد و فاز اسلال در محدوده ۲۰ تا ۲۵ کیلومتر عمل کند. سامانههای ضد پهپاد صنایع دفاعی پاکستان دستکم روی یک راهحل ضدپهپاد کار میکند. برخی از تهدیدهای پهپادی شامل گروههای پهپادی و مهمات سرگردان ارزانقیمت هستند که دفاع در برابر آنها با استفاده از موشکهای پدافند هوایی دشوار و پرهزینه است. بنابراین، این تهدیدات نیاز به راهحلهایی مقیاسپذیرتر مانند جنگ الکترونیکی (ایدبلیو) و سلاحهای انرژی هدایتشونده (دیایدبلیو) دارند. فرصتهای صنعتی در حالیکه راهحلهای بومی هدف نهایی هستند، اما خریدهای کوتاهمدت پاکستان در حوزه پدافند هوایی عمدتاً متکی به واردات خواهد بود. در حال حاضر، چین سهم عمدهای از فروش سامانههای پدافند هوایی به پاکستان را در اختیار دارد، در حالیکه اروپا و امریکا عمدتاً در حوزه رادار فعال هستند. در این میان، اگرچه قیمت اهمیت دارد، اما عامل تعیینکننده نیست. برای مثال، در زمینه رادار، نیروی هوایی و نیروی دریایی پاکستان آمادگی خود را برای خرید از امریکا و کشورهای اروپای غربی نشان دادهاند.
رویترز با بررسی تواناییهای نظامی هند و پاکستان نوشته است این دو کشور هستهای پس از درگیری سال ۲۰۱۹، تواناییهای نظامیشان را تقویت کرده و به جنگندههای پیشرفتهای مجهز شدهاند. این وضعیت خطر تشدید درگیری حتی در یک جنگ محدود را بالا برده است.
پاکستان میگوید هند قصد دارد (پس از آن که دهلی نو اسلامآباد را بهخاطر حمله مرگبار به گردشگران داخلی در کشمیر هند متهم کرد) به خاک پاکستان حمله نظامی کند. نرندرا مودی نخستوزیر هند، وعده داده است که از حامیان این حمله انتقام بگیرد و گفته است آنها را «بیش از آنچه تصور میکنند» مجازات خواهد کرد. پاکستان دست داشتن در این حمله را رد کرده است، اما هشدار داده که در صورت هدف قرار گرفتن، پاسخ محکمی خواهد داد. در سال ۲۰۱۹، هند پس از بمبگذاری در یک کاروان نظامی هند در کشمیر، حملات هوایی به داخل پاکستان انجام داد و اعلام کرد که «اردوگاههای تروریستی» را نابود کرده است. جتهای پاکستانی در واکنش به این حملات یک حمله هوایی تلافیجویانه انجام دادند و یک هواپیمای هندی ساقط کردند.
هند و پاکستان از زمان استقلالشان در سال ۱۹۴۷ چندینبار با هم درگیر شدهاند و سه جنگ بزرگ در سالهای ۱۹۴۸، ۱۹۶۵ و ۱۹۷۱ میلادی میان آنها رخ داده است. بیشتر این درگیریها بر سر منطقه کشمیر بوده که هر دو کشور آن را متعلق به خود میدانند.
نظامیگری در هند و پاکستان هر دو کشور در دهه ۱۹۹۰ سلاحهای هستهای بهدست آوردهاند. کشمیر که محل اختلاف این دو کشور است بهعنوان یکی از خطرناکترین نقاط بحرانساز در جهان شناخته میشود. رویترز نوشته است کارشناسان نظامی معتقدند هند و پاکستان تنها در صورت فشار شدید ممکن است به استفاده از سلاحهای هستهای فکر کنند، اما هشدار میدهند که حتی یک درگیری محدود میان این دو کشور نیز میتواند بهسرعت از کنترول خارج شده و به جنگی گستردهتر منجر شود. بهگفته کارشناسان، در صورت بروز درگیری، احتمال دارد نبرد با استفاده از جنگندهها، موشکها یا پهپادها انجام شود؛ حوزههایی که توان نظامی هند و پاکستان بههم نزدیک است. هرچند هند در جنگی طولانیمدت بهدلیل منابع بیشتر، برتری خواهد داشت. فرانک او دانل، عضو غیرمقیم اندیشکده برنامه آسیای جنوبی در مرکز استیمسون، در واشنگتن، به رویترز گفته است: «تصمیمگیرندگان در هر دو کشور اکنون تمایل بیشتری برای آغاز و تشدید درگیریها دارند چون در سال ۲۰۱۹ توانسته بودند بدون استفاده از سلاحهای هستهای درگیر شوند.» او افزود: «اما بدون درک مشترک دقیق از اقدامات خاص، این میتواند منجر به تشدید یک جنگ ناخواسته شود.» هر دو طرف از سال ۲۰۱۹ تجهیزات نظامی جدیدی بهدست آوردهاند که گزینههای جدیدی برای حملات متعارف فراهم کرده است.
هند با جنگندههای رافال و پاکستان جنگندههای جی ۱۰ مجهز شدهاند. کارشناسان هشدار میدهند که حتی یک درگیری محدود میتواند به تشدید تنشها و خطرات هستهای منجر شود. این همسایگان هستهای پس از حمله در کشمیر با بحران خطرناکی روبهرو شدهاند. محمد فیصل، پژوهشگر امنیتی آسیای جنوبی در دانشگاه فناوری سیدنی، گفت: «هر طرف فکر میکند که در موقعیت بهتری نسبت به دفعه گذشته قرار دارد.» او افزود: «فقط زمانی که شاهد درگیری واقعی باشیم، متوجه خواهیم شد.» هند معتقد است که در سال ۲۰۱۹ میلادی در موقعیت ضعیفی قرار داشت زیرا مجبور بود عمدتاً به هواپیماهای روسی قدیمی تکیه کند. از آن زمان، هند ۳۶ جنگنده رافال ساخت فرانسه را وارد کرده است، که یکی از بهترین هواپیماهای غربی است و تعداد بیشتری از این هواپیماها برای نیروی دریاییاش سفارش داده است. برای مقابله، پاکستان از یکی از پیشرفتهترین هواپیماهای جنگی چین، یعنی جت جی ۱۰، که معادل تقریبی رافال است، از سال ۲۰۲۲ بهتدریج وارد کرده است. طبق گزارش موسسه بینالمللی مطالعات اشتراتیژیک مستقر در لندن، پاکستان حداقل ۲۰ فروند از این هواپیماها را در اختیار دارد. این جنگندهها دارای قابلیتهای پیشرفته هستند، بهطوری که رافال به موشکهای هوا به هوا متئور مجهز است که میتوانند در فاصلههای فراتر از دید عمل کنند. جی ۱۰-نیز به موشک معادل پیال ۱۵ مسلح است.
برای پوشش شکافهای موجود در دفاع هوایی که در جنگ ۲۰۱۹ در هر دو طرف نمایان شد، هند سامانه موشکی ضد هوایی اس ۴۰۰ روسیه را که آزمایشهای جنگی را پشت سر گذاشته است، بهدست آورد. پاکستان نیز سامانه ایچکیو ۹ از چین را که همسطح با اس ۳۰۰ روسیه است، خریداری کرد. انیل گولانی معاون پیشین نیروی هوایی هند به رویترز گفته است در برخی جنبهها از ۲۰۱۹ بهتر هستیم. او گفت: «در کشور هیاهو برای اقدام زیاد است، اما به ارزیابی شخصی من، هم هند و هم پاکستان به دنبال درگیری تمامعیار نیستند.» بر بنیاد تحلیل رویترز در درگیری احتمالی میان هند و پاکستان، چین که رقیب اصلی هند و متحد نزدیک پاکستان به شمار میرود، نقش پررنگی خواهد داشت. چین بزرگترین تأمینکننده تجهیزات نظامی پاکستان است و این مسئله باعث میشود تا درگیریهای منطقهای فراتر از دو کشور گسترش یابد. در همین حال، ایالات متحده اگرچه از هر دو کشور خواسته است که تنشها را کاهش دهند، اما هر نوع درگیری را با دقت دنبال خواهد کرد تا از آن برای بررسی توانمندیهای هوایی چین بهرهبرداری کند. هواپیمای جنگی ساخت چین و موشک پیال ۱۵ تا کنون در میدان واقعی جنگ آزمایش نشدهاند و کارشناسان میگویند ممکن است چنین درگیریای به نبردی میان فناوری غربی و چینی تبدیل شود.
محمد فیصل، پژوهشگر امنیتی جنوب آسیا، هشدار داده است که هند با چالش بزرگی روبهروست. او گفته است این برای هند دشوار است که چند اسکادران جنگنده را به جبهه پاکستان اختصاص دهد در حالیکه باید همزمان مرزهای خود با چین را نیز محافظت کند. چین و هند پیشتر در سال ۱۹۶۲ یک جنگ مرزی کوتاه داشتند و درگیری نظامی میان دو ارتش آنها آخرینبار در سال ۲۰۲۲ میلادی در مرزهای هیمالیا رخ داد. این تنشهای چندجانبه نشان میدهد که یک درگیری محدود میان هند و پاکستان، بهراحتی میتواند به بحرانی منطقهای با پیامدهای جهانی تبدیل شود. پاکستان دارای ناوگان اف ۱۶ است که سالها پیش زمانی که روابطش با امریکا قویتر بود خریداری کرد. این ناوگانها در درگیری ۲۰۱۹ به کار گرفته شدند که باعث شد هند اعتراضاتی به امریکا داشته باشد، اگرچه اکنون روابط دهلی نو با واشنگتن به مراتب نزدیکتر از روابط اسلامآباد با واشنگتن است. به گفته کارشناسان اینبار، بهمنظور جلوگیری از پیامدهای سیاسی استفاده از اف۱۶ و بهرهبرداری از هواپیماهای پیشرفتهتر، پاکستان احتمالاً با جنگندههای چینی جی۱۰ پیشتاز خواهد شد. اما حمله با پهپاد یا موشکهای پرتابشده از زمین بیشتر محتمل است، زیرا هیچکدام از طرفین نمیخواهند خلبانان هدف قرار گیرند. هند به اسرائیل برای پهپادهای جنگی مراجعه کرده و پهپاد هِرون مارک ۲ را بهدست آورده و پهپادهای پیشرفته پریددیتور ایالات متحده را نیز سفارش داده است. پاکستان همچنین پهپادهای تیبی۲ ترکی که توسط اوکراین در جنگ با روسیه استفاده میشود را از ترکیه خریداری کرده است. در بحبوحه این تنش، پاکستان روز شنبه یک موشک بالستیک سطح به سطح با برد ۴۵۰ کیلومتر آزمایش کرد تا به گفته ارتش این کشور نشان دهد نیروهای مسلح آمادهاند تا «امنیت ملی خود را در برابر هرگونه تجاوز» حفظ کنند. هیچ واکنش فوری از هند به این آزمایش اعلام نشد. پاکستان همچنین انواع موشکهای کوتاهبرد و میانبرد دارد که قادر به شلیک از زمین، دریا و هوا هستند. قابلیتهای هند شامل موشک کروز براهموس با برد حدود ۳۰۰ کیلومتر و همچنین سری موشکهای بالستیک قارهپیما آگری است. درگیری سال ۲۰۱۹ بین هند و پاکستان تقریباً از کنترول خارج شد، بهطوری که تهدیدهایی برای حملات موشکی متعدد مطرح شد تا اینکه مداخله امریکا وضعیت را آرام کرد. کایزر توفیق، خلبان پیشین نیروی هوایی پاکستان، گفته است که هند در سال ۲۰۱۹ نتوانست بازدارندگی ایجاد کند، بنابراین اینبار قصد دارد ضربهای قویتر وارد کند که در پی آن خطرات بیشتری وجود دارد.
درگیریهای سال ۲۰۱۹ باعث شد نرندرا مودی، نخستوزیر هند، بگوید که کشورش در آن زمان به جنگندههای رافال نیاز داشت و اگر این هواپیماهای فرانسوی را در اختیار میداشت، نتیجه درگیری ممکن بود فرق میکرد. توفیق خلبان پاکستانی گفت: «اگر از آنچه در ۲۰۱۹ دیدیم فراتر بروید، این بسیار پرخطر است. جنگ کشورهای مجهز به سلاح هستهای، فوقالعاده خطرناک است.»
حمله اخیر در منطقه کوهستانی و پوشیده از درختان سبز پهلگام در ایالت جامو و کشمیر هند که جان ۲۶ نفر را گرفت، بار دیگر نگرانیهای مرتبط با این منطقه و ساکنان آن را دامن زده است.
پهلگام با داشتن آبوهوای خنک، کوهستانی و رودهای زلال و خروشان شهره است و یکی از محافظتشدهترین مناطق جامو کشمیر است.
موج تازهای که پس از این حمله راه افتاده، سطوح مختلف دارد. از درگیری کاربران پاکستان و هندی در شکبههای اجتماعی تا تهدید مقامها به حمله نظامی علیه همدیگر. همچنین، در روزهای گذشته مواردی از حمله و خشونت علیه مردم کشمیر در مناطق دیگر هند گزارش شده است.
در روزهای گذشته، برخی از کاربران هندی در شبکههای اجتماعی، پاکستان را به دستداشتن در این حمله متهم کردهاند، برخی دیگر میگویند که این حمله کار «تروریستهای جهادگرای کشمیری» است و تعدادی دیگر، معتقدند که حکومت مرکزی هند در حمله نقش داشته است. اما درشتتر از همه و موجب نگرانی کشمیریها، موج نفرتی است که از سوی جناحهای مختلف پخش میشود.
اما حمله پهلگام در جامو و کشمیر، سر زخم کهنهای را باز کرده که است که این منطقه برای مدتها از آن رنج خواهد برد. برخی از ساکنان جامو و کشمیر، نسبت به آنچه «نفرتپراکنی» علیه خود میخوانند، نگراناند.
ارتش هند پس از این حمله، عملیات سرکوب گستردهای را در مناطق مختلف کشمیر راهاندازی کرده که برخیها آن را نگرانکننده خواندهاند. ارتش در شش روز گذشته، تعدادی از خانهها را که میگوید که متعلق به «تروریستهای محلی» است، با خاک یکسان کرده و صدها نفر را بازداشت کرده است.
مردم کشمیر چه میگویند؟
مارب خان، شهروند مسلمان که در جامو و کشمیر متولد و بزرگ شده است، میگوید که به عنوان باشنده این ایالت، باور کردن روایت رسمی حکومت هند درباره حمله پهلگام برای او دشوار است.
مارب به افغانستان اینترنشنال گفت: «پهلگام یکی از مناطق بهشدت حفاظتشده در دره کشمیر است. در هر کیلومتر پاسگاههای بازرسی وجود دارد و نیروهای پولیس مستقرند و حتی گردشگران عادی نیز تحت بررسیهای کامل قرار میگیرند.»
او میگوید که اینکه چند مرد مسلح بتوانند به این منطقه حمله کنند و بیهیچ ردپایی ناپدید شوند، بعید به نظر میرسد.
مارب خان افزود که حمله اخیر، موج تازهای از رنج را برای مردم عادی جامو و کشمیر در پی داشته است. به گفته او: «در سراسر هند، دانشجویان و کارگران کشمیری مورد آزار و حمله قرار میگیرند. بسیاری مجبور شدهاند به خانه بازگردند، نه به میل خود، بلکه چون دیگر جای امنی برایشان باقی نمانده است.»
«من دقیقاً نمیدانم چه کسی این حمله را انجام داده است. چه پاکستان باشد، چه هند یا هر طرف دیگری. اما یک چیز برایم روشن است: کشمیریها در این ماجرا دخیل نبودهاند.»
او میگوید که ۹۰ درصد درآمد ساکنان کشمیر از گردشگری در این منطقه میآید و تاوان حمله اخیر، را بیش از هرکسی، مردم عادی جامو و کشمیر خواهند پرداخت: «آیا منطقی است که خودمان به منبع اصلی حیات اقتصادیمان آسیب بزنیم؟»
مارب میگوید که به باور تعدادی، این حمله از نظر سیاسی در مقطع زمانی «مناسب» و در جهت منافع حکومت هند رخ داده است. به گفته او، اخیرا نارضایتی در میان مسلمانان هند، از جمله در جامو و کشمیر، به دنبال تصویب اصلاحیه قانون موسوم به «وقف» بالا گرفته است. در کنار این، مردم کشمیر خواستار بازگردان وضعیت قانونی قبلی این منطقهاند که به آن اختیارات ویژه میدهد.
حکومت نرندرا مودی، نخستوزیر هند، در سال ۲۰۱۹ وضعیت ویژه جامو و کشمیر براساس اصل ۳۷۰ قانون اساسی هند را لغو کرد که اختیارات ویژهای به این ایالت میداد. این اقدام، همواره با اعتراضات گسترده روبهرو بوده است.
همچنین، هند در ماهها و هفتههای اخیر، با اعترضات گسترده جامعه مسلمان علیه اصلاحیه قانون موسوم به وقف مواجه است. قانونی که تغییرات گستردهای در نحوه ثبت و مدیریت اموال موقوفه متعلق به جامعه مسلمان اعمال میکند و خشم بسیاری از اعضای این جامعه را برانگیخته است.
مارب خان میگوید همزمانی این حمله با تحولات اخیر، این پرسش را خلق میکند که آیا این حمله برای منحرف کردن توجهها یا پیشبرد یک دستورکار سیاسی طراحی شده بود؟
او میگوید: «متأسفانه این الگو بارها و بارها تکرار شده است.»
به گفته او، تنش کنونی در جامو و کشمیر، برای برخیها منافع سیاسی در پی دارد و سیاستمداران، با استفاده از احساسات هندوها و مسلمانها، به قدرت و رای میرسند: «همیشه این مردم عادی، چه هندو و چه مسلمان، هستند که جان، کرامت و معیشت خود را از دست میدهند.»
او میافزاید: «به همین دلیل است که مردم میگویند مسئله کشمیر هرگز حل نخواهد شد. چون برای صاحبان قدرت، یک درگیری حلنشده سودمندتر از صلح است.»
انگشت اتهام به سوی پاکستان
دروف، شهروند هندو که ساکن جامو و کشمیر است، میگوید حمله اخیر نه فقط علیه مردم هند، بلکه حملهای به انسانیت و تلاشی برای نمایش بنیادگرایی جهادی بود.
او مدعی است که این حمله، از مدتها پیش در مقر سازمان استخبارات پاکستان (آیاسآی) برنامهریزی شده بود. با این حال، او میگوید بدون همکاری «عوامل همدست محلی با تروریستهای پاکستانی» راهاندازی این حمله غیرممکن بود.
دروف به افغانستان اینترنشنال گفت: «کشمیر به صنعتی بر پایهی منازعه تبدیل شده و بهرهبرداران این صنعت، از جمله سیاستمداران، بازرگانان و نیروهای پولیس، هرگز اجازه نخواهند داد این چرخه متوقف شود.»
او همچنین مسلمانان کشمیری را متهم میکند که اجازه نمیدهند که پیروان سایر ادیان، در این منطقه ساکن شوند.
به باور دروف، جامو و کشمیر در سه چهار سال گذشته، به آرامش نسبی رسید، گردشگری رونق گرفت و موجب ایجاد اشتغال و درآمد برای مردم شده بود و در این وضعیت، پاکستان و سایر طرفهای منازعه منافع خود را در خطر میدیدند: «آنها به این نتیجه رسیدند که به زودی کسبوکارشان نابود خواهد شد و در نتیجه این حمله را سازماندهی کردند.»
او همچنین برخی از مسلمانان اهل جامو و کشمیر را متهم میکند که «دل در گرو پاکستان» دارند و به رغم اینکه پاسپورت هندی دارند، هر چیزی متعلق به پاکستان را میستایند.
او میگوید که پاکستان با راهاندازی تبلیغات، ذهن برخی از مسلمانان جامو و کشمیر را «با جهاد، بنیادگرایی و نفرت آلوده کرده است.»
با این حال، دروف امیدوار است که روز وضعیت بهبود خواهد یافت: «این زمانی رخ میدهد که مردم محلی در آن منطقه به جوهر توسعه پیشرو پی ببرند و بنیادگرایی مذهبی را کنار بگذارند. روزی، در آینده، انسانیت پیروز خواهد شد.»
حمله به کشمیریها در هند
چند روز پس از حمله پهلگام، محمد اقبال، فروشنده ۲۶ ساله کشمیری، مثل هر روز در یک دهه گذشته، وارد خیابانی در شهر موسوری ایالت اوتاراکند شد تا شال بفروشد. چند لحظه بعد، گروهی از مردم محل دور او و یک فروشنده کشمیری دیگری را حلقه کردند، آنها را «بیگانه» خواندند، به فروشندهها ناسزا گفتند و بارها به صورت آنها سیلی زدند.
تصاویری بخشهایی از این جریان، در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود.
طبق گزارش رسانههای هندی، پولیس به محمداقبال توصیه کرد که تا آرام شدن وضعیت، به خانهاش بازگردد.
رسانههای هندی نوشتند که ساعتی پس از این رویداد، دستکم ۱۵ فروشنده کشمیری که صدها کیلومتر برای کسب درآمد سفر کرده بودند، تکت بازگشت به کشمیر را گرفتند و در نیمهشب به خانههای خود حرکت کردند.
این تنها یک نمونه از رفتارهایی است که دانشجویان و کارگران کشیمری پس از حمله اخیر در نقاط مختلف هند با آن مواجه شدهاند.
«مهاجمان میگفتند کلمه بخوان»
در روزهای گذشته، بازماندگان حمله پهلگام روایتهای خود را از لحظه تیراندازی مهاجمان بیان کردهاند و این روایتها در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود.
برخی از شاهدان، گفتند که مهاجمان، با نشانه گرفتن اسلحه به سمت گردشگران، از آنها میپرسیدند که مسلمان هستند یا هندو و همچنین، از گردشگران میخواستند که «کلمه طیبه» را بخوانند.
دینش میرانیا، بازرگان هندی که همراه با همسر و فرزندان خود برای تجلیل سالگرد ازدواج خود به جامو و کشمیر رفته بود، در تیراندازی کشته شد.
نها، همسر دینش میگوید که مهاجمان از همسرش خواستند که «کلمه» بخواند، اما او وقتی گفت که نمیفهمد، در مقابل دخترش به سرش شلیک کردند.
روایتهای مشابهی برخی دیگر از بازمندگان نیز داشتهاند که بار دیگر به تقابل جامعه غیرمسلمنانان و مسلمانان در جامو و کشمیر دامن زده است. در روزهای گذشته، موجی از نظرات تند دو طرف علیه یک دیگر در شبکههای اجتماعی راه افتاده است.
یک کاربر در شبکه اکس نوشت که دلخراش است وقتی میبیند که «کلمه طیبه که برای نزدیک کردن دلها به خداوند است، امروز به دست تروریستها برای توجیه خونریزی مورد سوءاستفاده قرار میگیرد.»
او افزود: «به عنوان یک مسلمان، جز احساس شرم چیزی در دل ندارم. این، شرارت است که در لفافه واژگان مقدس پیچیده شده است.»
«رهبران دینی باید برخیزند. فتوا صادر کنند. صدایشان را بلند کنند. نباید اجازه داد که ترور با نقاب دین ما ظاهر شود.»
در شبکههای اجتماعی، همچنین تصاویری از خانههایی دست به دست میشود که به دست ارتش هند ویران شدهاند. برخیها این رویکرد را بیرویه خواندهاند و از آن انتقاد کردهاند.
میرویس عمر فاروق، رئيس کنفرانس سراسری احزاب حریت، در شبکه اکس نوشته است که مردم کشمیر به صورت جمعی جنایت هولناک پهلگام را محکوم میکنند و نیاز است که عاملان آن به دست عدالت سپرده شوند.
با این حال، به گفته او، «دستگیریهای بیرویه» و ویدیوهایی که از تخریب خانهها و محلهها در شبکههای اجتماعی منتشر میشود، نگرانکننده و اندوهبار است.
او از مسئولان هندی خواست که در مسیر تحقق عدالت برای قربانیان بیگناه، خانوادههای بیگناه کشمیری را مجازات نکنند.
اعتراضات هندیها در داخل و خارج
پس از حمله مرگبار پهلگام، شهروندان هندی در شهرهای مختلف این کشور و همچنین در لندن علیه «جهادگرایی» اعتراض کردند.
معترضان از حکومت هند میخواهند که «انتقام سخت» از عاملان این حمله بگیرد. در پهلگام نیز مردم محل دست به تظاهرات زدند.
در بریتانیا نیز معترضان هندی در مقابل کمیسیون عالی پاکستان در لندن گردهم آمدند. تصاویر منتشرشده در شبکههای اجتماعی، معترضان پرچم هند و اسرائيل را در دست دارند و علیه «جهادگرایی اسلامی» شعار سر میدهند.
در میان پستهای شبکههای اجتماعی، ویدیویی دست به دست میشود که گفته شده یک نوجوان کشمیری را در حال انتقال کودک یک گردشگر پس از حمله نشان میدهد. در این ویدیو که صدای جیع و تیراندازی در اطراف شنیده میشود، دیده میشود که نوجوانی با کودکی در بغل از دامنه کوه و میان درختان میگذرد.
برخیها با بازنشر این ویدیو، آن را مهماننوازی کشمیرها از گردشگران خوانده و انتقاد کردهاند که این تصویر، به طور گسترده بازتاب داده نشده است.
بحث در مورد فدرالیسم در افغانستان نه حاصل هیجان سیاسی و نه یک مد روز روشنفکرانه، بلکه پاسخی به سه بحران تاریخی کشور است: بحران مشروعیت سیاسی، بیعدالتی ساختاری در توزیع منابع، و حذف سیستماتیک اقوام و مناطق از مشارکت در قدرت.
مقاله رحمتالله نبیل، رئيس اسبق امنیت ملی در افغانستان اینترنشنال با عنوان «نه تابو، نه توتم»، هرچند کوششی تحسینبرانگیز در باز کردن این بحث است، اما همچنان تحت تأثیر کلیشهها و پیشفرضهای کهنه تاریخی باقی مانده است.
نگرانیهایی چون «خطر تجزیه»، «ضعف نهادهای محلی»، و «آماده نبودن بستر فدرالیسم» – که در یادداشت آقای نبیل نیز بازتاب یافتهاند – بیش از آنکه بر دادههای عینی تکیه داشته باشند، بازتولید همان روایت تمرکزگرایانهای هستند که افغانستان را به بحرانهای پیدرپی رسانده است.
در این نوشتار، ضمن پاسخ به این نقدها، تلاش میشود تصویری واقعبینانه، مرحلهبندیشده و عملی از فدرالیسم به عنوان یک بدیل ساختاری برای آینده افغانستان ترسیم گردد. همچنین نویسنده به عنوان دانشآموخته رشته حکومتداری و حقوق اساسی و با بهرهگیری از تجربه عملی در حوزه حکومتداری محلی، میکوشد با نگاهی علمی و مبتنی بر تجربه، به بررسی این مسأله بپردازد.
بخش اول: نقد استدلالهای کلیشهای علیه فدرالیسم
۱. «فدرالیسم برابر با تجزیه است»؛ مغالطهای تاریخی
تجربه جهانی خلاف این را نشان میدهد. فدرالیسم در کشورهایی مانند هند، آلمان، کانادا، سوئیس و حتی عراق، موجب انسجام و ثبات شده است. برعکس، آنجا که تنوع قومی و زبانی نادیده گرفته شد – مانند سودان یا اتیوپی – فروپاشی رخ داد.
افغانستان نیز در تجربه حکومتهای متمرکز، از سلطنت تا جمهوریت و طالبان، همواره شاهد شورش از روستا به مرکز بوده است. ادعای آقای نبیل مبنی بر اینکه «تجربه مجاهدین شکست عدم تمرکز بود»، دقیق نیست. آن دوره نمونهای از فروپاشی نظم سیاسی و شاهد عینی انارشی جنگ بود، نه فدرالیسم.
۲. «اول دموکراسی، بعد فدرالیسم»: یک دور باطل
فدرالیسم میتواند بستر دموکراسی را فراهم کند، نه برعکس. هند در ۱۹۴۷ و آلمان پس از نازیسم، با وجود ضعف نهادی به سوی فدرالیسم رفتند. انتظار دموکراسی کامل برای آغاز تمرکززدایی، چرخهای عقیم و محافظهکارانه است.
در افغانستان، نهادهای محلی در صورتی رشد میکنند که اختیار و منابع واقعی در اختیارشان قرار گیرد. نظرسنجی بنیاد آسیا (۱۴۰۲) نشان میدهد که ۶۸درصد مردم ولایات خواهان انتخابات محلی مستقلاند، خواستی که با فدرالیسم همخوان است.
۳. «فساد محلی و تسلط زورمندان بر منابع محلی»: یک ادعای بیپشتوانه
بر اساس آمار بانک جهانی، در دوره جمهوریت بیش از ۷۰ درصد فساد مالی در سطح قراردادهای مرکزی رخ داده است، نه در پروژههای محلی. مثال بارز آن، پروژه معدن مس عینک است که زیر کنترل مستقیم دولت مرکزی بود.
در مدل فدرال، امکان ایجاد نهادهای محلی نظارتی (مانند دادگاههای ایالتی، رسانههای آزاد و شوراهای محلی) وجود دارد؛ چیزی که هم شفافیت را افزایش میدهد و هم فساد را کاهش میدهد – همانند تجربه کانادا و سوئیس.
بخش دوم: فدرالیسم به مثابه راهحل ساختاری، نه آرمانگرایی سیاسی
۱. عدالت توزیعی
در نظام متمرکز، منابع مناطق محروم به کابل سرازیر میشود. فدرالیسم اجازه میدهد بخشی از عواید مناطق صرف توسعه همان مناطق شود. تجربه هند نشان داده که ایالتهایی مانند بیهار و اودیشا، با خودمختاری مالی توانستهاند پیشرفت کنند.
۲. مشارکت سیاسی و مشروعیت محلی
سیستم والیهای انتصابی – که از کابل فرستاده میشوند – در بسیاری از مناطق به عنوان «بیگانه» تلقی شده است. در فدرالیسم، مردم میتوانند نمایندگان و مسئولان خود را از میان چهرههای محلی و مورد اعتماد انتخاب کنند. این مدل هم تنش میان مرکز و ولایات را کاهش میدهد و هم مشروعیت نهادهای حکومتی را افزایش میبخشد.
۳. مدیریت تنوع زبانی و فرهنگی
اگرچه قانون اساسی افغانستان زبانهای محلی را به رسمیت شناخته، اما در عمل سیاستهای آموزشی و فرهنگی کاملاً در کابل متمرکز بوده است. فدرالیسم اجازه میدهد ایالتها نظام آموزشی، فرهنگی و رسانهای خود را متناسب با زبان و فرهنگ محلی تدوین کنند. تجربه نشان میدهد که نظامهای آموزشی موفق در جهان با مدل غیر متمرکز متحول شده اند.
بخش سوم: رفع نگرانی با مدلهای پیشنهادی برای افغانستان
۱. فدرالیسم مرحلهبندیشده و متناسب با ظرفیتها
• ایالتهای دارای ظرفیت بالا مانند هرات، بلخ و کابل: واگذاری فوری اختیارات اداری، مالی و تقنینی؛
• ایالاتی دارای چالش امنیتی مانند قندهار: واگذاری تدریجی اختیارات طی یک دوره سهساله همراه با ظرفیتسازی نهادی؛
• مناطق خاص مانند جوزجان و نورستان: اعطای خودگردانی فرهنگی و زبانی با حمایت و نظارت ساختاری از سوی دولت فدرال
۲. نهادهای وحدتبخش
• شورای فدرال مرکب از نمایندگان تمام ایالتها با حق وتوی جمعی
• دادگاه قانون اساسی فدرال متشکل از قضات محلی و مرکزی
• سیاست خارجی و دفاع کاملاً در اختیار دولت فدرال
۳. نهادهای نظارتی برای مبارزه با فساد محلی
• بودجه شفاف در سطح ایالتها
• رسانههای محلی مستقل
• بازرس کل ایالتی با استقلال کامل
بخش چهارم: پاسخ به پنج نگرانی رایج
فدرالیسم، ابزار اصلاح است نه عامل بحران
مقاله آقای نبیل، با نیت مثبت، اما دچار مغالطه علیت معکوس است. بحرانهای افغانستان، نه نتیجه فدرالیسم، که حاصل تمرکز بیقاعده قدرت بوده است. تکرار ساختار متمرکز، تنها چرخه ناکامی را تداوم خواهد داد.
افغانستان به ساختاری نیاز دارد که از «کابلمحوری» فاصله بگیرد، اگر این کشور به دنبال مشروعیت، عدالت و همزیستی پایدار است، راهی جز توزیع قدرت از پایین به بالا و از اطراف به مرکز ندارد. فدرالیسم پاسخی ساختاری، محلی و تجربهمحور به معضلاتی است که نظام متمرکز نتوانسته حل کند.
پیشنهاد عملی
تشکیل کمیسیون قانون اساسی فدرال با ترکیب:
• ۳۰ درصد نمایندگان داخلی (حتی زیر حاکمیت فعلی)
• ۳۰ درصد متخصصان حقوقی و تکنوکراتها
• ۴۰ درصد نمایندگان اقوام، مناطق و زنان
آینده افغانستان نه در بازگشت به کابلمحوری، بلکه در ایجاد ساختاری منعطف، پاسخگو و مشارکتی نهفته است. فدرالیسم نه خطر، که فرصت اصلاح عمیق و نهادینهسازی صلح و توسعه است.
با گذشت بیش از سه سال از بازگشت طالبان به قدرت، این گروه همچنان در تلاش برای تثبیت مشروعیت و گسترش نفوذ خود در میان اقوام و گروههای مختلف افغانستان است.
در این میان، جامعه هزاره بهدلایل تاریخی، مذهبی و قومی، همچون گذشته در برابر این نفوذ ایستاده و مقاومت میکند.
اما پرسش اینجاست: آیا طالبان توانستهاند شکافی در بدنه اجتماعی هزارهها ایجاد کنند؟ و آیا چهرههای هزارهتباری که به این گروه پیوستهاند، نشانهای از تأثیرگذاری طالبان بر این جامعهاند؟
در این مقاله که بر پایه گفتوگو با منابع مختلف هزاره و منابع باز تدوین شده، به بررسی همین موضوع پرداختهام.
آغاز نفرت آشتیناپذیر
در ۲۲ حوت ۱۳۷۳، قتل عبدالعلی مزاری توسط طالبان، آنهم در شرایطی که برای مذاکره نزد آنها رفته بود، جامعه هزاره را در شوک فرو برد. این حادثه نه تنها خشم عمومی را برانگیخت، بلکه نفرت تاریخی از طالبان را در حافظه جمعی این قوم بیشتر کرد.
تاریخ پر منازعه افغانستان پیش از این نیز مملو از تبعیض، قتل و سرکوب هزارهها بوده است؛ اما پس از قتل مزاری، فجایعی همچون قتل عام مزار شریف (۱۳۷۷)، کشتار یکاولنگ در بامیان، و دهها حمله انتحاری در مناطق هزارهنشین، زخمهایی عمیقتر بهجا گذاشت.
عبدالعلی مزاری در دوره اول حکومت طالبان در سال ۱۳۷۵ بازداشت و کشته شد.
آمارها از قربانی شدن بیش از چهار هزار نفر در حملات هدفمند انتحاری علیه هزارهها در دوره جمهوریت خبر میدهد. پس از هر حملهای انگشت انتقاد عمدتا به طرف طالبان و داعش نشانه رفته است.
در مقابل، هزارهها در ۲۰ سال گذشته، یکی از فعالترین گروههای اجتماعی در دفاع از دموکراسی بودهاند. از اعتراضهای مدنی در داخل و خارج از کشور تا حضور گسترده در سیاست، رسانه، هنر و ورزش. آنان سهم قابل توجهی در تمرین و تقویت دموکراسی ایفا کردند. جنبش روشنایی که با حمله انتحاری در دوم اسد ۱۳۹۵ به خاک و خون کشیده شد، بزرگترین نماد این ایستادگی مدنی بود. ۸۶ جوان عمدتا هزاره در این حمله جان باخته و بیش از ۲۵۰ تن دیگر زخمی شدند.
علاوه بر حملات خشونتباری که جامعه هزاره در افغانستان را متاثر کرده، اختلاف عمیق فکری و مذهبی میان طالبان و هزارهها نیز مانع جدی دیگر بر سر راه نفوذ این گروه در میان هزارهها بوده است. طالبان پیرو مکتب فکری دیوبندی و برداشت سختگیرانه و افراطی خود از شریعت اسلامی را پیاده میکنند، در حالیکه هزارهها عمدتاً بهعنوان جامعهای شیعهمذهب شناخته میشوند.
اقدامات این گروه در دور دوم حاکمیت خود، مانند حذف فقه جعفری از نصاب تعلیمی، کوچهای اجباری، و حمایت غیرمستقیم از حملات کوچیها، نه تنها اعتمادسازی نکرده، بلکه شکافها را عمیقتر کرده است.
هرچند طالبان در دومین دور حاکمیت خود توانستند برخی از چهره های هزاره را درکنار خود بکشانند که این موضوع در نفس خود بحثها و گاه انتقادهایی را برانگیخته است.
چهرههایی در سایه: هزارههای نزدیک به طالبان
مهدی مجاهد
مهدی مجاهد، نخستین فرمانده بلندپایه هزارهتبار طالبان، زاده روستای «هوش» در ولسوالی بلخاب ولایت سرپل بود. در کودکی بهدلیل حمله طالبان به زادگاهش به ایران گریخت.
پس از بازگشت از ایران، هفت سال را به اتهام آدمربایی در زندان سپری کرد. سپس به صفوف طالبان پیوست. مهدی مجاهد در ابتدا بهعنوان ولسوال نامنهاد طالبان در بلخاب و سپس رئیس استخبارات این گروه در بامیان تعیین شد.
پس از تسلط طالبان بر افغانستان در اسد ۱۴۰۰، اختلافها میان مهدی مجاهد و طالبان بالا گرفت. اختلافهایی که منجر به درگیری مسلحانه تمامعیار در بلخاب شد. مهدی بعد از سه روز جنگ، شکست خورد و در تابستان ۱۴۰۱ هنگام فرار به ایران از سوی طالبان بازداشت و کشته شد.
با آنکه مهدی مجاهد پیرو مذهب شیعه بود، در ظاهر به سبک طالبان تندرو عمل میکرد. ریش بلند با سبیلهای تراشیده داشت. دستار سیاه بر سر میگذاشت و سعی میکرد چهره نسبتاً هیتناک از خود به نمایش بگذارد.
مهدی مجاهد، فرمانده طالبان در بلخاب که به دست این گروه کشته شد
باقر مبلغزاده
باقر مبلغزاده از ولسوالی اشترلی دایکندی، یکی فرماندهان مسلح غیرمسئول در زمان جمهوریت و از همراهان جنرال صداقت، فرمانده ناراضی دیگر همسو با طالبان، است.
پس از اسد ۱۴۰۰، طالبان باقر مبلغزاده را بهعنوان رئيس شهرسازی دایکندی تعیین کرد. او باری بهطور موقت بازداشت و جنگافزارهایش نیز ضبط شد، اما دوباره آزاد شد و اکنون بهعنوان رئیس مواد نفتی و پطرولیم طالبان در دایکندی کار میکند.
از باقر مبلغزاده بهعنوان یکی از حامیان قدرتمند طالبان در دایکندی یاد میشود. باقر مبلغزاده نیز سعی میکند مثل دیگر طالبان لباس بپوشد و ظاهرش با ظاهر کتله اصلی طالبان تفاوتی نداشته باشد.
عبداللطیف نظری
عبداللطیف نظری، فعال سیاسی، استاد دانشگاه، و دارنده مدرک دکترای روابط بینالملل از دانشگاه تهران است. پیش از بازگشت طالبان، او مشغول فعالیتهای مدنی و سیاسی در کابل بود. در انتخابات ۱۳۹۸ بهعنوان معاون دوم احمد ولی مسعود وارد کارزارهای انتخابات ریاستجمهوری شد. اما با روی کار آمدن طالبان، دستار سیاه به سر کرد، ریش گذاشت و اکنون بهعنوان معین وزارت اقتصاد طالبان کار میکند. در اداره زیر امر او هیچ زن اجازه کار را ندارد.
جعفر مهدوی
جعفر مهدوی، نماینده پیشین مردم در مجلس نمایندگان و در دانشگاه تهران تا سطح دکترا در رشته جامعهشناسی تحصیل کرده است.
آقای مهدوی در رژیم طالبان موقف رسمی ندارد، اما در محافل سیاسی از سیاستهای طالبان دفاع میکند و بهعنوان یک چهره رسانهای نزدیک به طالبان شناخته میشود.
محمد اکبری
محمد اکبری، روحانی برجسته و سیاستمدار کهنهکار، زاده بامیان است. آقای اکبری در حاکمیت اول و دوم طالبان با این گروه بیعت کرده است و اکنون، در دوره دوم طالبان، معاون شورای علمای شیعه افغانستان است. آقای اکبری از حامیان پرنفوذ طالبان در میان برخی حلقات مذهبی شناخته میشود.
محمد اکبری، معاون شورای علمای شیعه افغانستان
دیگر چهرهها
شیخ مدارعلی کریمی، معاون وزارت شهرسازی و مسکن و حسن غیاثی، معاون وزارت صحت عامه، نیز از جمله چهرههای هزارهتبار در ساختار طالبان هستند.
فعالان جامعه هزاره معتقدند هزارههایی که در اداره طالبان کار میکنند و یا در تبلیغات رسانهای این گروه سهم میگیرند، فاقد پایگاه مردمی اند و جایگاهی در جامعه هزاره ندارند. به گفته این فعالان، به ویژه پس از قتل مهدی مجاهد و شدت برخوردهای تبعیضآمیز طالبان، فاصله میان جامعه هزاره و این چهرهها بیشتر شده است.
آصف مبلغ، استاد دانشگاه، معتقد است این افراد هیچ تأثیر واقعی بر جامعه هزاره ندارند.
به باور آقای مبلغ: «آنها در عمل به یک رژیم قومی تن دادهاند. نه تنها نماینده واقعی خواستهای جامعه هزاره نیستند، بلکه به حل ریشهای منازعه قدرت در افغانستان باور ندارند».
به باور او، نگاه بدنه اصلی جامعه هزاره نسبت به طالبان تعیینکنندهتر از مواضع «چند چهره سیاسی فاقد صلاحیت» است.
آینده مبهم؛ تأثیر احتمالی قدرت بر فرهنگ
با آنکه شکاف میان طالبان و جامعه هزاره بسیار عمیق به نظر میرسد، اما با توجه به خصوصیت قدرت که مولد فرهنگ خودش است، خطر تأثیرگذاری غیرمستقیم قدرت بر فرهنگ اجتماعی هزارهها در بلندمدت وجود دارد.
اگر طالبان در حفظ قدرت موفق باشند و منابع اقتصادی و فرهنگی بیشتری را در اختیار بگیرند، ممکن است با گذشت زمان، ارزشها و هنجارهای خود را به جامعه تحمیل کنند. حتی اگر این تأثیرپذیری آهسته و ناخواسته باشد میتواند در درازمدت تاثیر خود را روی گروههای اجتماعی بگذارد.
هرچند عدهای به این باورند که با وجود تلاشهای طالبان برای جذب برخی چهرههای هزاره، نفوذ واقعی این گروه در جامعه هزاره همچنان ناممکن به نظر میرسد.
خاطرات تاریخی، تبعیض ساختاری و بیاعتمادی گسترده از موانعی هستند که سبب شده است هیچ چهرهای با اعتبار از میان جامعه هزاره نتوانسته از آنها بگذرد. اما در کشوری چون افغانستان، جایی که قدرت میتواند تاثیر به سزایی روی فرهنگ بگذارد، غفلت از تهدیدهای نرم و درازمدت، ممکن است سبب اتفاقاتی شود که تصور آن حداقل در شرایط کنونی غیر ممکن به نظر برسد.
جامعه سیکها در بریتانیا، در سالهای اخیر حضور رو به رشدی در صحنه سیاست و نمایندگی در این کشور داشته است.
در انتخابات پارلمانی سال گذشته بریتانیا، ۱۲ سیاستمدار سیک به شمول شش زن از حوزههای مختلف انتخاباتی موفق به کسب کرسی مجلس نمایندگان این کشور شدند.
چهار نماینده سیک در مقابل پارلمان بریتانیا
همه این ۱۲ نماینده از حزب کارگر بریتانیا هستند. در این میان، دو نفر آنها برای سومین بار، یک نفر برای دومین بار و ۹ نفر دیگر آنها برای اولین بار در انتخابات پارلمانی بریتانیا پیروز شدند.
حضور برجسته سیکها در سیاست بریتانیا یکشبه به دست نیامده چرا که این اقلیت مذهبی به دلیل باورها و پوشش متفاوتشان به ویژه پوشیدن دستار مخصوص در بریتانیا هم با تبعیض جدی مواجه بودهاند.
براساس یک ارزیابی پارلمان بریتانیا، تنها در سال ۲۰۱۶ میلادی شهروندان سیک این کشور با بیش از ۱۰۰ هزار مورد نفرت و تبعیض روبهرو شدهاند.
در این مطلب بخوانید که ۱۲ نماینده سیک در پارلمان بریتانیا کیها اند؟
پریت کاور گیل
پریت کور گیل نخستین زن سیک است که به پارلمان بریتانیا راه یافته است. او متولد بریتانیا است و پیش از ورود به پارلمان، بهعنوان کارمند اجتماعی، عضو شورای شهر و عضو کابینه محلی برای بهداشت عمومی و حفاظت اجتماعی فعالیت داشته است. او در سال ۲۰۱۷ از منطقه ادگباستن شهر برمنگام پیروز شد و در سال ۲۰۲۴ برای سومین بار کرسی مجلس نمایندگان را به دست آرود. گیل اکنون بهعنوان دستیار پارلمانی جاناتان رینولدز، وزیر بازرگانی بریتانیا خدمت میکند.
پریت کاور گیل
در معرفی پریت کور گیل در سایت پارلمان بریتانیا آمده است که او در پارلمان ریاست گروه همهحزبی نمایندگان سیکهای بریتانیا را هم بر عهده دارد و همچنین معاون رئیس گروههای پارلمانی آزادی مذهبی، بازیهای مشترکالمنافع، و همیاری بینالمللی است.
گیل در سال ۲۰۲۰ از سوی بنیاد Patchwork عنوان نماینده سال را دریافت کرد و پیشتر نیز جایزه «زن برجسته سیک» را از سوی اتحاد زنان سیک کسب کرده بود.
تانمنجیت سینگ دِسی
تانمنجیت سینگ دسی یکی از نمایندگان برجسته سیکهای بریتانیا است که در سال ۲۰۱۷ به عنوان نماینده منطقه اسلاو در غرب لندن به مجلس نمایندگان بریتانیا راه یافت و در انتخاباتهای ۲۰۱۹ و ۲۰۲۴ نیز مجدداً انتخاب شد.
در سایت شخصی آقای دِسی آمده است که او نخستین نماینده سیک با دستار در پارلمان بریتانیا و در کل کشورهای اروپایی است. دسی در برکشایر متولد شد، اما بیشتر دوران کودکی خود را در پنجاب هند گذراند و در ۹ سالگی به بریتانیا بازگشت. او دارای مدرک ریاضی با مدیریت از دانشگاه لندن، کارشناسی ارشد آمار کاربردی از آکسفورد و فوق لیسانس در تاریخ آسیای جنوبی و ارتباط آن با بریتانیا از کمبریج است.
تانمنجیت سینگ دِسی
پیش از ورود به پارلمان، تانمنجیت در حوزه ساختوساز فعال بود و یک شرکت کوچک را در اسکاتلند اداره میکرد. در سال ۲۰۰۷، به عنوان عضو شورای شهر گریوشم انتخاب شد و در سال ۲۰۱۱ شهردار آنجا شد.
در پارلمان، او سابقه فعالیت در سمتهای مختلفی چون وزیر سایه صادرات، خزانهداری و راهآهن را دارد. در سپتامبر ۲۰۲۴، توسط سایر نمایندگان به عنوان رئیس کمیته منتخب دفاعی مجلس نمایندگان انتخاب شد. او از چهرههای برجسته در توسعه خطوط حملونقل جنوبشرق بریتانیا است.
نادیا ویتوم
نادیا ویتوم یکی از نمایندگان سیک در پارلمان بریتانیا است که در انتخاباتهای پارلمانی ۲۰۱۹ و ۲۰۲۴ به عنوان نماینده منطقه شرقی ناتینگهام وارد مجلس نمایندگان بریتانیا شده است.
نادیا ویتوم
خانم ویتوم در سال انتخابات ۲۰۱۹ بریتانیا جوانترین عضو مجلس نمایندگان بود. او متولد بریتانیا است و تحصیلات خود در رشته حقوق در دانشگاه ناتینگهام را نیمهتمام رها کرد. او پیش از ورود به پارلمان، به عنوان عضو شورای شهر ناتینگهام خدمت کرده است.
بگت سینگ شنکر
بگت سینگ شنکر مشهور به بگی شنکر سیاستمدار دیگر سیکها در بریتانیا است که در سال ۲۰۲۴ بهعنوان نماینده جدید منطقه جنوبی شهر «دربی» در مجلس نمایندگان بریتانیا انتخاب شد.
آقای شنکر در منطقه نرمانتون شهر «دربی» متولد و بزرگ شده است و پیش از ورود به پارلمان، در سال ۲۰۰۸ بهعنوان عضو شورای شهر سینفین انتخاب شد و در سال ۲۰۲۰ به رهبری گروه حزب کارگر در شورای شهر «دربی» رسید.
بگت سینگ شنکر
شنکر پیش از ورود به سیاست، در بخش مهندسی شرکت مشهور رولز رویز (Rolls-Royce) فعالیت میکرد. او در پارلمان بر روی مسائلی مانند امنیت شغلی، سرمایهگذاری در جامعه، عدالت اجتماعی، بهداشت، ایجاد شغل و امنیت محلهها تمرکز دارد.
گوریندر سینگ جوسان
گوریندر سینگ جوسان از اعضای باسابقه حزب کارگر بریتانیا است که در انتخابات سراسری ۲۰۲۴ بهعنوان نماینده جدید منطقه اسمتویک به مجلس نمایندگان راه یافت. او فعالیت سیاسی خود را از سال ۲۰۰۲ آغاز کرد و تا ۲۰۱۰ بهعنوان عضو شورای شهر سندول خدمت کرد. جوسان همچنین عضو کمیته اجرایی حزب کارگر است.
گوریندر سینگ جوسان
بر بنیاد سایت دایاسپورای هند (INDIAPORA)، جوسان علاوه بر سیاست، چهرهای شناختهشده در فعالیتهای اجتماعی چون اداره بنیادهای خیریه، گردوارههای گرو نانک (اماکن مقدس سیکها) و فعالیت در بخش آموزش است.
جیون سینگ سندهر
جیون سینگ سندهر هم یک سیاستمدار و اقتصاددان سیک بریتانیایی است که در انتخابات سال ۲۰۲۴ بریتانیا بهعنوان نماینده جدید از حوزه لوبره (Loughborough) به پارلمان راه یافت.
جیون سینگ سندهر
آقای سندهر در این انتخابات توانست جین هانت، رقیب محافظهکار خود را شکست داده و این کرسی مجلس از حزب محافظهکار به حزب کارگر منتقل کند. او متولد بدفوردشایر انگلستان است و مدرک کارشناسی اقتصاد و فلسفه و کارشناسی ارشد توسعه اقتصادی و تحلیل سیاست از دانشگاه ناتنگهام و مدرک دکترای اقتصاد سیاسی از کینگ کالج لندن دارد.
پیش از ورود به پارلمان، جیون سندهر به عنوان اقتصاددان در وزارت خزانهداری و وزارت کار و رفاه اجتماعی بریتانیا در زمینههای بودجهبندی، سیاستهای کلان اقتصادی، نابرابری، فقر و تامین اجتماعی خدمت کرده است. او حالا عضو کمیته انتخابی خزانهداری پارلمان است.
جس آتوال
جَس آتوال سیاستمندار کهنهکار سیک از حزب کارگر بریتانیا و عضو پارلمان این کشور است. او در سال ۲۰۲۴ از منطقه جنوبی شهر ایلفورد پیروز شد. آقای آتوال متولد پنجاب هند است. او پیشتر برای ده سال از ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۴ رهبری شورای محلی ردبریج را بر عهده داشته است. او در زمینه توسعهٔ مسکن و بهبود زیرساختهای محلی این شهر، نقش موثری ایفا کرده است.
جس آتوال
وریندر سینگ جس
وریندر سینگ جس یک حقوقدان و سیاستمدار سیک بریتانیایی است. او در انتخابات ۲۰۲۴ بریتانیا از منطقه غربی شهر ولورهمپتون به پارلمان این کشور راه یافت. آقای جس در این انتخابات رقیب محافظهکارش را شکست داد و کرسی را به حزب کارگر منتقل کرد.
وریندر سینگ جس
وریندر سینگ جس متولد شرق افریقا است و در سال ۱۹۶۸ به بریتانیا مهاجرت کرده است. پیش از ورود به پارلمان، او تدریس در دانشکدههای حقوق را در کارنامهاش دارد.
سونیا کور کومار
سونیا کور کومار یکی از سیاستمداران زن اقلیت سیک در بریتانیا است که در انتخابات ۲۰۲۴ این کشور توانست از منطقه دادلی این کشور وارد پارلمان این کشور شود. خانم کومار با شکست دادن رقیب محافظهکارش توانست کرسی این منطقه در پارلمان را به حزب کارگر منتقل کند.
سونیا کور کومار
این سیاستمدار جوان سیک فقط دو هفته پیش از پیروزیاش در انتخابات پارلمانی، مدرک کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه آستون گرفت. پیش از ورود به پارلمان، او بهعنوان فیزیوتراپیست و عضو هیات مدیره در بیمارستان ارتوپدی سلطنتی در نورتفیلد خدمت کرده است.
او در سایت شخصیاش نوشته که در پارلمان بریتانیا به مسایل مربوط به بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، و حمایت از کسبوکارهای کوچک و متوسط تمرکز دارد.
کریث انتویستل
کریث انتویستل یکی از دیگر از نمایندگان سیک در پارلمان بریتانیا است. خانم انتویستل هم در انتخابات ۲۰۲۴ بریتانیا به عنوان نماینده تازه از منطقه شمال شرقی شهر بولتون وارد پارلمان شد.
کریث انتویستل
براساس اطلاعات سایت متعلق به خانم انتویستل، پیش از انتخاب شدن به عنوان نماینده پارلمان، او در سازمانهای خیریه فعالیت داشته و در جریان همهگیری کرونا کارزاری تحت عنوان «تماس با همسایه» را در منطقه هاروود برای حمایت از افراد آسیبپذیر قرنطینهشده رهبری کرده است.
او در بخش حمایت از قربانیان سوء استفادههای رسانهای و شنود تلفونی هم کار کرده و یکی از حامیان جدی نیروهای مسلح این کشور است.
ساتویر کائور
ساتویر کائور هم یک نماینده سیک در پارلمان بریتانیا است که در سال ۲۰۲۴ به عنوان نماینده پارلمان از حوزه ساوتهمپتون تست انتخاب شد. او متولد ساوتهمپتون است و در دانشگاه همین شهر در رشته تاریخ و علوم سیاسی تحصیل کرده و سپس مدرک حقوق خود را از دانشگاه سولِنت دریافت کرده است.
ساتویر کائور
ساتویر کائور فعالیت سیاسی خود را در سال ۲۰۱۱ بهعنوان عضو شورای شهر ساوتهمپتون آغاز کرد. او از سال ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۳ رئیس شورای شهر بود و بهعنوان نخستین زن سیک در این جایگاه قرار گرفت.
هرپریت کائور اوپال
هرپریت کائور اوپال هم یکی از سیاستمداران سیک بریتانیا است که در سال ۲۰۲۴ از منطقه هودرفیلد به پارلمان بریتانیا راه یافت. او در رشته سیاست در دانشگاه ناتنگهام تحصیل کرده و مدرک کارشناسی ارشد را از دانشگاه برادفورد به دست آورده است.
خانم اوپال پیش از ورود به پارلمان به عنوان بهعنوان عضو شورای منطقه کیرکلیس خدمت کرده است.
هرپریت کائور اوپال
وضعیت دشوار سیکها در افغانستان
سیکها یکی از قدیمیترین باشندگان افغانستان است که در گذشته هزاران خانواده سیک و هندو در شهرهای کابل، غزنی، ننگرهار، پکتیا و بخشهای از شمال کشور زندگی میکردند.
جمعیت این اقلیت مذهبی در جریان چند دهه جنگ داخلی به شدت کاهش یافت. در زمان حکومت حامد کرزی صدها خانواده در شهرهای کابل، غزنی و ننگرهار زندگی میکردند. بخش بزرگی از جمعیت این اقلیت مذهبی در اواخر حکومت جمهوریت به دلیل نا امنی افغانستان را ترک کردند.
با بازگشت طالبان در افغانستان، جمعیت این کشور به حدود ۲۰۰ نفر کاهش یافت. سیکها در افغانستان تحت کنترول طالبان دستکم دو حمله تروریستی وحشتناک را تجربه کردند. پس از این حملات، سیکها کتاب مقدس شان را به هند منتقل کردند.
این اقلیت که در زمان جمهوریت دستکم یک یک نماینده در مجلس نمایندگان و سنای افغانستان داشت، حالا هیچ مقامی در حکومت طالبان ندارد.
اخیرا، محمد خالد حنفی، وزیر امر به معروف و نهی از منکر طالبان در نشستی با مسئولان حکومت طالبان در کابل گفته است که غیرمسلمانان به شمول هندوها و سیکها، از «چهارپایان بدترند.»
این دید طالبان به سیکها، آنها را نگران ساخته است.