طالبان روز یکشنبه اعلام کرد که امیر امیری، شهروند امریکایی را آزاد کرده است.
به گفته وزارت خارجه امریکا، امیری یکی از چند شهروند امریکایی است که «به طور ناموجه در افغانستان زندانی شده اند.»
طالبان و حکومت امریکا در مورد تعداد زندانیان امریکایی در افغانستان اطلاعاتی منتشر نکرده اند. اما، شبکه خبری سیانان به نقل از منابعی فاش کرد که دستکم سه شهروند امریکایی در زندان طالبان هستند.
دونالد ترامپ با امضای فرمانی در ۱۵سنبله، تهدید کرد کشورهایی که شهروندان امریکایی را به طور غیرقانونی بازداشت کرده اند با مجازات سنگین رو به رو خواهند شد.
وزارت خارجه طالبان گفته است که آقای امیری را فارغ از ملاحظات سیاسی و برای پیشرفت در روابط دو طرف آزاد کرده است. اکنون، سوال اینجاست که آیا ترامپ پاداشی به کوتاه آمدن طالبان در برابر تهدیدهایش میدهد یا رهایی شهروندان امریکایی در حدی نیست که تغییری ملموس در روابط واشنگتن و طالبان به وجود آورد.
در حالیکه جانب امریکا بازداشت شهروندان خود را ناموجه و بخشی از «دیپلوماسی گروگانگیری» گروههایی چون طالبان میداند، اما حکومت طالبان میگوید که شهروندان خارجی به اتهام تخلفات قانونی در افغانستان بازداشت شدهاند و آنها باید قوانین طالبان را رعایت کنند.
طالبان سابقه ربودن شهروندان امریکایی و آزاد کردن شان در بدل افراد خود از زندانهای امریکا را دارد. به نظر میرسد که این رویه هنوز ادامه دارد. طالبان برای جلب نظر ترامپ و بهبود روابط با واشنگتن به تدریج امریکاییهای زندانی را آزاد میکند اما در قبال آن خواهان رهایی زندانیانش در امریکا نیز است.
این گروه در دوره حکومت بایدن، مارک فریکس، رایان کوربت و ویلیام مکنتی را در بدل آزادی افراد کلیدی خود رها کرده بود. اما تا اینجا، حکومت ترامپ حاضر نشده است که چنین امتیازی به طالبان بدهد.
طالبان در حمل ۱۴۰۴ اعلام کرد که جورج گلزمن، یک شهروند امریکایی را به عنوان «اقدامی نمادین و به نشانه حسن نیت» آزاد میکند. رهایی گلزمن پیامی سیاسی هوشمندانه طالبان به شخص ترامپ بود که آزادی شهروندان امریکایی در زندانهای خارجی را در اولویت خود قرار داده و با آن دموکراتها را تحقیر میکند و مانور سیاسی میدهد.
با این حال، تلاش طالبان برای جلب حسن نیت ترامپ مفید نبوده و بدون قایل شدن هیچ امتیازی به طالبان، خواستار رهایی تمام شهروندان بازداشتی خود در افغانستان است.
طالبان با سرکوب داعش، همکاری اطلاعاتی با امریکا، ممنوعیت کشت خشخاش و اکنون آزادی شهروندان امریکایی به دنبال تعریفی تازه از روابطش با واشنگتن بوده است. اما، حکومت ترامپ بحث بازگشت نیروهای امریکایی به پایگاه هوایی بگرام را مطرح کرده است.
دونالد ترامپ با صراحت مخصوص به خود گفت که «در تلاش هستیم پایگاه هوایی بگرام را پس بگیریم.» او افزود که «آنها[طالبان] چیزهایی از ما میخواهند. ما آن پایگاه را میخواهیم.»
علاوه بر آن، وزارت خارجه امریکا گفته است که جلوگیری از تهدیدهای تروریستی یکی دیگر از اولویتهای سیاست امریکا در قبال افغانستان است. بنابرین، حتی اگر طالبان تمام شهروندان امریکایی را آزاد کند، اجابت خواستههای ترامپ در مورد پایگاه بگرام و اخراج سازمانهای تروریستی از افغانستان برای این گروه دشوار خواهد بود.
همان طور که آقای روبیو گفت، آزادی شهروندان امریکایی «گام چشمگیر اداره کابل» است، اما به تنهایی نمیتواند بر موضعگیری واشنگتن در مورد طالبان تاثیر بگذارد. آزادی شهروندان امریکایی کمکی است که طالبان به عملی شدن یکی از وعدههای ترامپ میکند، اما ترامپ عادت ندارد که ارفاق و مساعدت فرد یا کشوری را با اعطای امتیاز متقابل پاسخ بدهد.
از سوی دیگر، روابط اداره ترامپ با پاکستان بهبود یافته و احتمالا سیاستمداران پاکستانی بار دیگر گوش شنوایی برای مواضع شان در قبال افغانستان، در کاخ سفید یافته اند. در این مرحله، تنش در روابط طالبان با اسلام آباد، به خصوص حمایت از تیتیپی، به سود طالبان افغان نیست.
اکنون، طالبان افغان هم باید از حمایت از شبه نظامیان پاکستانی دست بردارد و هم پایگاههای القاعده را در افغانستان ببندد. بدون این اقدامات، واشنگتن و اسلام آباد از فشارهای خود بر طالبان دست بر نمیدارند و روابط شان همچنان غیررسمی و پرتنش باقی خواهد ماند.
در پی گسترش روابط میان ایالات متحده امریکا و پاکستان، شماری از سفیران پیشین پاکستانی با اشاره به فراز و نشیبهای تاریخی در روابط دو کشور هشدار دادهاند که اسلامآباد باید با احتیاط در همکاری با واشنگتن گام بردارد.
به باور آنها، با توجه به پیشبینیناپذیر بودن دونالد ترمپ، رئیسجمهور ایالات متحده، پاکستان نباید روابط خود را با متحدان منطقهای خود به خطر اندازد.
دونالد ترمپ، رئیسجمهور ایالات متحده، روز جمعه در کاخ سفید میزبان شهباز شریف، نخستوزیر پاکستان، و مارشال عاصم منیر، فرمانده ارتش این کشور، بود. دفتر نخستوزیری پاکستان اعلام کرد که در این دیدار درباره مسایل امنیتی، مبارزه با تروریسم و سرمایهگذاری گفتوگو شده است.
این نخستین دیدار دوجانبه و اختصاصی یک نخستوزیر پاکستانی با رئیسجمهور امریکا در شش سال گذشته است؛ آخرین دیدار از این دست میان عمران خان و دونالد ترمپ در سال ۲۰۱۹ انجام شده بود. همچنین، این سومین سفر رئیس ستاد ارتش پاکستان به ایالات متحده در سال جاری است. در دوره جو بایدن، رئیسجمهور پیشین ایالات متحده، روابط میان واشنگتن و اسلامآباد به پایینترین سطح خود رسیده بود.
نخستوزیر پاکستان، دونالد ترمپ را «شجاع» خواند و گفت که او شایسته دریافت جایزه صلح نوبل است. در مقابل، دونالد ترمپ نیز نخستوزیر پاکستان را «رهبری بزرگ» توصیف کرد.
سفیران پیشین پاکستان از بهبود چشمگیر روابط دو کشور استقبال کردهاند، اما هشدار میدهند که ماهیت پرنوسان این روابط در گذشته، که شاهد فراز و نشیبهای بسیاری بوده، احتیاط را ضروری میسازد.
چرخش قابلتوجه در روابط
ملیحه لودهی، که پیشتر نماینده دایم پاکستان در سازمان ملل متحد و سفیر این کشور در ایالات متحده بود، بهبود مستمر روابط میان ایالات متحده و پاکستان را «چرخشی قابلتوجه» توصیف کرد. او گفت که روابط میان دو کشور پس از خروج امریکا از افغانستان به پایینترین سطح خود رسیده بود. او اظهار داشت: «این دیدار شتاب بیشتری به بازسازی روابط پاکستان و ایالات متحده بخشیده است.»
وی افزود که دعوت از یک نخستوزیر پاکستانی به کاخ سفید پس از شش سال، نشاندهنده «بهرسمیتشناختن مجدد اهمیت ژئوپلیتیک پاکستان در منطقه و خاورمیانه در بستر تحولات پویای بینالمللی» است.
خانم لودهی تاکید کرد: «ارزیابی اهمیت این دیدار در کاخ سفید نیازمند آگاهی از جزئیات گفتوگوها و حوزههایی است که دو کشور برای همکاری توافق کردهاند.» او با اشاره به تاریخچه روابط دو کشور افزود: «ماهیت پرنوسان روابط در گذشته، که شاهد فراز و نشیبهای بسیار بوده، احتیاط را ایجاب میکند.»
لحظهای استراتژیک جدید
سردار مسعود خان، سفیر پیشین پاکستان در ایالات متحده، سازمان ملل و چین، این دیدار در کاخ سفید را «لحظهای استراتژیک جدید» در روابط اسلامآباد و واشنگتن توصیف کرد. او در بیانیهای اظهار داشت که گرچه ظاهر این دیدار امیدوارکننده است، محتوای اصلی آن در چارچوبهای نوین همکاری در زمینه صلح، امنیت و تحول اقتصادی نهفته است.
وی افزود: «وحدت میان پاکستان و عربستان سعودی نقش کلیدی در متقاعد کردن رئیسجمهور ترمپ و تیم او برای جلوگیری از تشدید تنش در غزه و حرکت به سوی راهحلی پایدار برای فلسطین داشته است. نقشه راه ارائهشده توسط استیون ویتکاف، فرستاده ویژه ایالات متحده، گواهی بر بهرسمیتشناختهشدن دیپلوماسی ماست.»
مسعود خان خاطرنشان کرد که این دیدار فرصتهای اقتصادی مهمی از جمله کاهش تعرفهها بر صادرات پاکستان و توافقهایی در زمینه مواد معدنی حیاتی، انرژی تجدیدپذیر، ارز دیجیتال و اکتشاف نفت به همراه داشته است. او همچنین از احیای همکاری اطلاعاتی میان دو کشور استقبال کرد و به همکاریهای گذشته پاکستان با نهادهای امریکایی در مبارزه با هراسافگنی اشاره کرد.
وی گفت: «تمرکز مجدد بر تهدیدات ناشی از افغانستان، داعش و تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) خواهد بود، در حالی که شبکههای گسترده هراسافگنانه هند در منطقه نیز مورد توجه قرار خواهد گرفت.»
رابطهای معاملهگرانه
با این حال، روزنامه دان چاپ پاکستان در سرمقاله خود پرسید: آیا این چرخش نشاندهنده بازتعریفی در روابط ایالات متحده و پاکستان است یا صرفا رویکردی موقت و خوشبینانه؟ این روزنامه نوشت که از نظر تاریخی، روابط دو کشور همواره معاملهگرانه بوده است. ایالات متحده در مقاطع کلیدی مانند جنگ سرد، جهاد افغانستان و جنگ علیه هراسافگنی در افغانستان از پاکستان حمایت کرده و تسلیحات و کمکهای مالی در اختیارش قرار داده، اما پس از دستیابی به اهداف ژئوپولیتیک خود، بیتفاوتی پیشه کرده یا حتی رویکردی خصمانه اتخاذ کرده است.
نخستوزیر و رییس ستاد ارتش پاکستان مهمان دونالد ترامپ رییسجمهور امریکا در کاخ سفید بودند.
سرمقاله این روزنامه دوره جو بایدن را نمونه روشنی از بیتفاوتی ایالات متحده نسبت به پاکستان خواند. دان افزود که دونالد ترمپ، رئیسجمهور کنونی ایالات متحده، به تغییر مواضع ناگهانی شهرت دارد و از اینرو، تدوین سیاستهای آینده بر اساس چند دیدار، خردمندانه نیست.
این روزنامه با اشاره به اولویتهای سیاست خارجی پاکستان در روابط با چین، ایران و فلسطین تاکید کرد که این اولویتها بهطور قابلتوجهی با همکاری استراتژیک با ایالات متحده تفاوت دارند. سرمقالهنویس پرسید: آیا پاکستان میتواند روابط خود با ایالات متحده را متعادل سازد و در عین حال مواضع اصولی خود را در این مسائل، بهویژه روابطش با چین، حفظ کند؟
دان در پاسخ نوشت: «درس تاریخ این است که هرچند باید به دنبال روابط بهتر با ایالات متحده بود، پاکستان باید برای تغییرات ناگهانی در سیاست امریکا آماده باشد.»
دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده امریکا، پایگاه هوایی بگرام در شمال کابل را برگ برنده کشورش در برابر چین و نماد ضعف جو بایدن، رئیسجمهور پیشین امریکا معرفی میکند. اما آیا چین و زیر سوالبردن بایدن، تنها دلایل علاقه او برای بازگشت به بگرام است؟
در این مقاله ۹ دلیل احتمالی مرور شده است که ممکن است روی تصمیمگیری آقای ترامپ تاثیر داشته باشد.
۱. نزدیکشدن به چین
رئیسجمهور امریکا گفته است که بگرام «حدود یک ساعت با جایی که چین سلاح هستهای میسازد فاصله دارد.» بنابراین از نظر راهبردی «میخواهیم آن را برگردانیم».
امریکا میل دارد به چین نشان دهد که هنوز میتواند در افغانستان حضور داشته باشد. اولین دلیل ترامپ برای مطرح کردن بازگشت به بگرام، نزدیکشدن به چین است، به ویژه اینکه در سالهای اخیر، چین حضور امنیتی خود را در تاجیکستان، در نزدیکی مرز افغانستان، تثبیت کرده و روسیه نیز طالبان را به رسمیت شناخته است.
۲. رهایی از وابستگی به فضای هوایی پاکستان
انگیزه دیگر دونالد ترامپ، احتمالا کاستن از وابستگی پر خطر امریکا به فضای هوایی پاکستان است. پس از خروج ۲۰۲۱، تمام عملیاتهای «فراز افق» عملاً به مسیرها و مجوزهای اسلامآباد گره خورده بود؛ تا جایی که فرمانده سنتکام در سنا تأکید کرد که چنین مأموریتهایی بدون شریک زمینی و بدون دسترسی هوایی امکانپذیر نیست. اختلافهای مکرر میان طالبان و پاکستان بر سر عبور پهپادها نیز شکنندگی این اتکا را آشکار کرد.
۳. نگرانی از داعش خراسان
دلیل سوم به نگرانی امریکا از فعالیت داعش شاخه خراسان برمیگردد. فرماندهان نظامی امریکا بارها هشدار دادهاند که داعش خراسان در افغانستان قدرت گرفته و تهدید آن فراتر از مرزهای کشور گسترش یافته است. از نگاه واشنگتن، بگرام بهعنوان یک پایگاه نزدیک میتواند روند شناسایی و حمله به داعش در منطقه را کوتاهتر کند و توان امریکا را در مهار این تهدید افزایش دهد.
۴. زیر سوال بردن بایدن
دلیل چهارم احتمالا به سیاست داخلی امریکا مربوط است. برای آقای ترامپ، بگرام نماد چیزی است که او میگوید «بایدن از دست داده» است. او با طرح دوباره این موضوع میخواهد نشان دهد که خروج از بگرام در سال ۲۰۲۱ تصمیمی اشتباه بوده و میتوانست به گونه دیگری مدیریت شود. در واقع، از بُعد سیاست داخلی؛ صحبت از بازگشت به بگرام بیش از آنکه برنامهای اجرایی باشد، ابزاری برای زیر سوال بردن بایدن و فشار گذاشتن بر کارنامه رقیب سیاسیاش است. دونالد ترامپ و حزبش یک انتخابات پر هیاهوی دیگر در سه سال آینده پیش رو خواهند داشت.
۵. حضور امریکا در منطقه
طرح بازگشت دوباره به بگرام برای امریکا بهعنوان اهرمی در معادلات آسیای میانه معنا پیدا میکند. پس از جنگ اوکراین، دولتهای منطقه میان روسیه و چین در حال تغییر موازنهاند و واشنگتن نیز با ابتکار ۵+۱ آسیای میانه (پنج کشور منطقه همراه با امریکا) میکوشد پیوندهای امنیتی و ترانزیتی خود را تقویت کند. حتی مطرح بودن بگرام بهعنوان یک «گزینه روی میز» پیامی است از تعهد و ظرفیت نفوذ امریکا در قلب منطقهای که در همسایگی چین، روسیه و ایران قرار دارد.
۶. منابع معدنی و رقابت با چین
بُعد دیگر ماجرا احتمالا به منابع معدنی و عناصر حیاتی گره میخورد. ترامپ از سال ۲۰۱۷ آشکارا علاقه داشت سیاست امریکا در افغانستان را با دسترسی به ذخایر معدنی پیوند بزند. او در دیدار با اشرف غنی هم به صراحت از امکان ورود شرکتهای امریکایی به عرصه استخراج عناصر حیاتی سخن گفته بود. مطرح شدن دوباره بگرام در ۲۰۲۵ را میتوان ادامه همان روایت دانست. تلاشی برای حضور در زنجیرههای لیتیوم و عناصر نادر خاکی و کاستن از انحصار چین در این حوزه.
۷. رصد استخباراتی
یکی از انگیزههای مهم امریکا، ترمیم شکاف اطلاعاتی و عملیاتی در داخل افغانستان پس از خروج ۲۰۲۱ است. از آن زمان پوشش استخباراتی امریکا بهشدت کاهش یافته و رصد شبکههایی چون القاعده، جنبش ترکستان شرقی و مسیرهای جابهجایی فرامرزی دشوارتر شده است.
بگرام، بهعنوان سکویی برای پهپادها و تجهیزات اطلاعاتی، میتواند امکان رصد مداوم و حضور اطلاعاتی–شناسایی را دوباره فراهم کند؛ نمونه عملیات هدفگیری ایمنالظواهری در کابل نشان داد که تهدیدهای ناهمسان هنوز در عمق شهرها فعالاند و برای کشف و ردیابی آنها چرخه اطلاعاتی کوتاه و پایدار لازم است.
۸. استفاده از زیرساختها
بگرام زیرساختی عظیم و آماده دارد که آن را به یک مرکز چندمنظوره بدل میکند. باند پرواز ۳.۶ کیلومتری و تأسیسات سنگین این پایگاه میتواند در مدت کوتاه برای مأموریتهایی گوناگون از سوخترسانی و ترانسپورت سنگین تا استقرار شفاخانه صحرایی، بازپیکربندی شود. در مقایسه با هزینه و زمان ایجاد پایگاه تازه در کشور ثالث، احیای بستر موجود حتا اگر فقط در حد یک سناریوی احتمالی مطرح باشد، در محاسبات هزینه و فایده برای واشنگتن گزینهای جذابتر به نظر میرسد.
۹. حفاظت از شهروندان امریکایی
یکی دیگر از انگیزههای امریکا میتواند حفاظت از شهروندانش در افغانستان باشد. در چهار سال گذشته گزارشهایی از بازداشت یا ناپدیدشدن امریکاییها در چنگ طالبان منتشر شده است؛ از جمله سرنوشت محمود حبیبی که هنوز هم مبهم باقی مانده است. چنین پروندههایی برای واشنگتن اهمیت نمادین و سیاسی دارند و هر بار افکار عمومی را حساس میسازند. از نگاه امریکا، داشتن پایگاهی نزدیک مانند بگرام میتواند امکان اقدام سریعتر، فشار مؤثرتر و نظارت مداوم بر چنین وضعیتهایی را فراهم کند. به همین دلیل، طرح دوباره بگرام را میتوان بخشی از تلاش برای محافظت از منافع و شهروندان امریکایی دانست.
به هر ترتیب، اینکه دونالد ترامپ تنها در یک هفته پنج بار از بگرام سخن گفته، خودش نشانهای است از جایگاه پررنگ این پایگاه در ذهنیت سیاسی او.
این روزها رهبران و مقامهای بلندپایه کشورها از سراسر جهان برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویارک گردهم آمدهاند. آنان در سخنرانیها، نشستهای مطبوعاتی و دیدارهای دوجانبه و چندجانبه دیدگاههایشان را درباره مسائل جهانی بیان میکنند.
رژیم طالبان به دلیل نداشتن مشروعیت بینالمللی نمیتواند در این نشستها حضور یابد، اما در جریان نشست عمومی سازمان ملل، رهبران برخی کشورها درباره مسائل افغانستان صحبت کرده اند.
این موضوع طبیعی است، زیرا بسیاری از کشورها درباره وضعیت سیاسی و امنیتی افغانستان نگرانیها و پرسشهایی دارند و سازمان ملل و نهادهای وابسته به آن را بهترین چارچوب برای طرح این نگرانیها و پرسشها میدانند.
اما اصل ماجرا این است که در افغانستان حکومتی مشروع و معتبر وجود ندارد تا بهطور شایسته در تعاملات بینالمللی حضور یابد، پاسخ قانعکننده به پرسشهای جهانی بدهد و اطمینان دهد که در روایت بینالمللی شکلگرفته درباره افغانستان، دیدگاه افغانها نیز بازتاب داده شود.
با تداوم انزوای افغانستان، این خطر وجود دارد که در سطح جهانی روایتی شکل گیرد که به زیان منافع ملی افغانستان تمام شود. در همین چارچوب، چهار سال حاکمیت طالبان با انزوای داخلی و خارجی همراه بوده که به شدت به منافع افغانستان آسیب زده است. نبود صدای ملی افغانها در حاشیه نشستهای اخیر سازمان ملل، نشاندهنده عمق این زیان است.
این نکته از اظهارات رهبران و مقامهای کشورهای مختلف در امریکا نیز روشن میشود. برای نمونه، رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل گفت که حکومت کنونی افغانستان باید سیاستی در پیش گیرد که تمام اقشار جامعه را دربر گیرد و ارزشهای انسانی را رعایت کند. او افزود جامعه جهانی نباید افغانستان را تنها بگذارد و ترکیه در کنار مردم افغانستان ایستاده است.
ولادیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین نیز اظهار تاسف کرد که طالبان افغانستان را به سوی تاریکی کشاندهاند. سخنان او از آن جهت مهم است که کشورش خود درگیر جنگی سخت است، اما با این حال فرصت یافت درباره وضعیت افغانستان اظهارنظر کند.
همزمان، دو مقام ارشد حکومت امریکا به افغانستان اینترنشنال گفتند واشنگتن سیاست خود در قبال افغانستان را دوباره ارزیابی میکند. به گفته آنان، تصمیم کنونی امریکا این است که کمکهای بشردوستانه را مستقیماً در اختیار طالبان قرار ندهند.
آنان به «دیپلوماسی گروگانگیری» طالبان و جلوگیری این گروه از رساندن کمک به زنان زلزلهزده در شرق افغانستان اشاره کردند و افزودند اولویت امریکا این است که افغانستان هیچگاه دوباره به پایگاه آموزش تروریستها تبدیل نشود و برای امنیت امریکا همه گامهای لازم برداشته خواهد شد.
در ۲۴ سپتامبر، در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل، نخستین جلسه گروه تماس سازمان همکاری اسلامی درباره افغانستان برگزار شد. این گروه که در سال ۲۰۰۹ با حمایت آلمان تشکیل شد، اکنون با مشارکت ۵۰ کشور عضو سازمان فعالیت میکند.
در این نشست، ۵۰ کشور اسلامی از طالبان خواستند محدودیتهای بیدلیل علیه زنان و دختران را لغو کنند؛ محدودیتهایی که مغایر با اصول اسلامی و سنتهای جوامع اسلامی دانسته شد. علت اصلی این درخواست، ممنوعیت طالبان بر نشر و مطالعه آثار نویسندگان زن در افغانستان بود.
همچنین در این نشست، پیشنهاد اسحاق دار، وزیر خارجه پاکستان تصویب شد که بر اساس آن یک هیئت مشترک از کارشناسان کشورهای عضو تشکیل شود تا برای یافتن راهحلهای عملی در خصوص مسائل افغانستان، نقشهراهی تدوین کند و گامهای متقابل برداشته شود.
جهان امروز در مسیر گذار از نظام تکقطبی به چندقطبی است؛ مرحلهای پرتنش، آمیخته با بحران و هرجومرج. قدرتهای بزرگ پیش از رسیدن به توافق نهایی، برای گسترش حوزه نفوذ خود از زور هم استفاده میکنند. جنگ طولانی اوکراین، کشتار بیرحمانه فلسطینیان در غزه توسط اسرائیل، درگیریهای کوتاه میان هند و پاکستان و خطر جنگ میان اسرائیل و ایران همه نشانههای شرایط پرآشوب جهانی کنونی است.
در چنین شرایطی، موقعیت افغانستان بیش از پیش حساس است؛ زیرا هر سه قدرت بزرگ یعنی امریکا، چین و روسیه در افغانستان و پیرامون آن منافعی دارند. میدان رقابت این قدرتها در غرب اوکراین است و در شرق افغانستان . یکی بگرام را میخواهد، دیگری واخان و سومی شیندند را.
در این اوضاع خطرناک، افغانستان به حکومتی نیاز دارد که بر اراده مشترک همه اقوام و مردم استوار باشد و رهبران باتجربه و آگاه کشور را رهبری کند. زمان تهدید و سرزنش یکدیگر نیست؛ راه باعزت، تسلیم شدن در برابر اراده ملت و تلاش مشترک برای نجات منافع ملی است.
مایکل کوگلمن، تحلیلگر ارشد امریکایی، میگوید که پافشاری مکرر ترامپ برای بازگشت به بگرام نشاندهنده تمایل واقعی او برای به دست آوردن کنترول این پایگاه است.
او در مقالهای در وبسایت فارن پالیسی نوشت در شدیدترین حالت، سناریوهای پیشروی امریکا میتواند شامل تصرف نظامی بسیار پرخطر پایگاه بگرام یا حتی نابود کردن آن باشد.
کوگلمن، تحلیلگر ارشد جنوب آسیا در مرکز پژوهشی ویلسون در واشنگتن در این مقاله اظهارات دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا، در مورد بگرام را بررسی کرده است.
او نوشت که هنوز روشن نیست آیا تهدید اخیر ترامپ یک بلوف است یا نشانهای از نیت جدیتر، اما تکرار درخواستهای درباره بگرام بیانگر علاقه واقعیاش به این پایگاه است.
به نوشته این تحلیلگر امریکایی، سناریوهای احتمالی در شدیدترین حالت، اشغال نظامی پرخطر پایگاه یا تخریب آن، میتواند منجر به تلفات جانی افغانها و امریکاییها، برهمخوردن مذاکرات آزادی زندانیان و هزینه سیاسی برای ترامپ شود.
نویسنده فارن پالیسی گفته است که ترامپ خواستی را مطرح میکند که طالبان هرگز نخواهد پذیرفت، در حالیکه گزینههای سیاستی مؤثرتری برای رسیدگی به نگرانیهای راهبردی و امنیتی امریکا در افغانستان وجود دارد که به نظر میرسد نادیده گرفته شدهاند.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، اواخر هفته گذشته در پیامی در شبکه اجتماعی تروث سوشال هشدار داد که اگر طالبان پایگاه هوایی بگرام را به امریکا تحویل ندهند، «اتفاقات ناگواری رخ خواهد داد.» او پیشتر نیز در یک نشست خبری مشترک با نخستوزیر بریتانیا از بازگشت به بگرام سخن گفته بود.
این نویسنده امریکایی تاکید کرده است که زمانبندی، توجیه و تهدید اخیر ترامپ غیرمنطقی به نظر میرسد. او خاطرنشان کرد: «طالبان حضور نیروهای خارجی در خاک افغانستان را بهطور کامل رد میکنند. هرچند این گروه برای کسب مشروعیت بینالمللی امتیازاتی مانند آزادی گروگانهای امریکایی به واشنگتن داده است، اما موضوع بگرام برای آنها یک خط قرمز محسوب میشود.» طالبان روز یکشنبه این درخواست را قاطعانه رد کرد.
کوگلمن با اشاره به سفر آدام بولر، فرستاده ویژه امریکا در امور گروگانها، و زلمی خلیلزاد، نماینده پیشین امریکا در امور صلح افغانستان به کابل، نوشت که تهدید ترامپ میتواند اولویت اصلی سیاست دولت امریکا در افغانستان را به خطر بیندازد.
او همچنین با اشاره به اظهارات ترامپ درباره نزدیکی بگرام به چین نوشت که بازگرداندن نیروهای امریکایی به این پایگاه پس از بیش از چهار سال، احتمالاً منافع واشنگتن را تهدید میکند، زیرا بیجینگ ممکن است این اقدام را تحریکآمیز تلقی کرده و واکنش نشان دهد. او افزود که حضور چین در افغانستان به دلیل نگرانیهای امنیتی و تروریسم بسیار محدود است.
این تحلیلگر نوشت که شاید امریکا برای مقابله با داعش خراسان به بگرام چشم دوخته است. اما با توجه به گسترش نفوذ داعش خراسان فراتر از افغانستان، تمرکز ضدتروریسم امریکا احتمالاً در مناطق دیگر مؤثرتر خواهد بود.
به باور او، طالبان احتمالاً پیشنهاد خواهند داد که امریکا میتواند با بازگشایی سفارت خود در کابل بر این تهدید نظارت کند. هرچند بازگشایی سفارت امریکا در کابل بعید به نظر میرسد، اما واشنگتن هنوز کانالهای ارتباطی باز با طالبان دارد که منجر به دیدارهای دورهای در قطر و گاهی در کابل شده است. این کانالها فرصتهایی برای امریکا فراهم میسازد؛ از جمله بررسی امکان نفوذ بر منابع معدنی حیاتی افغانستان یا گفتوگوهای غیررسمی جامعه استخباراتی امریکا با طالبان درباره تهدیدات مشترک داعش-خراسان.
وقتی شرع در سوریه به قدرت رسید، طالبان و هوادارانش بیش از هر گروهی جشن گرفتند. طالبان پیروزی شرع در سوریه را، در راستای قدرتگیری خود در کابل میدیدند؛ اما شرع در همان روزهای نخست به طور معناداری از این گروه و رویکردش فاصله گرفت. این فاصله حالا در عرصه جهانی مفهومی واقعی دارد.
احمد شرع و هبتالله آخندزاده که هر دو رهبری گروههای تندرو را در پیشینه خود دارند، حالا راههای متفاوتی را در پیش گرفتهاند؛ مسیرهایی که در کوتاهمدت مشخص شد بسیار از یکدیگر فاصله دارند.
احمد شرع که پیشتر گرایشهای افراطی داشت، اکنون با حضور فعال در عرصه بینالملل و تلاش برای قطع ارتباط با گروههای تروریستی، تصویری از قدرت تعدیلشده ارائه داده است. در مقابل، هبتالله آخندزاده با تداوم سیاستهای سختگیرانه و حفظ روابط با گروههای شبهنظامی، همزمان نمودگار تمرکز قدرت و انزوای سیاسی شده است.
اما تاکنون این دو چه مسیرهایی را طی کردهاند و تفاوتهای اصلی در رویکرد سیاسی آنها چیست؟
احمد شرع، رئیسجمهور موقت سوریه پس از سرنگونی حکومت بشار اسد در قوس سال گذشته به قدرت رسید و وعده برگزاری انتخابات و تدوین قانون اساسی را به مردم سوریه سپرد. در مقابل، هبتالله آخندزاده که صریحا اعلام کرده است در حکومت او هیچ انتخاباتی برگزار نخواهد شد، در اسد ۱۴۰۰ حاکمیت افغانستان را به دست گرفت و با اعمال محدودیتهای گسترده، فقر و انزوای کشور را گسترش داد.
احمد شرع پس از بهدست گرفتن قدرت در سوریه، بهسرعت روابط دیپلوماتیک خود را گسترش داد. او تنها دو ماه بعد از حاکمیت در سوریه، به عربستان سعودی رفت و در کمتر از یک سال به کشورهای ترکیه، قطر، امارات، کویت، مصر، فرانسه، آذربایجان، اردن و امریکا سفر کرد. حضور او با ظاهری آراسته و غربی در این سفرها و سخنرانیهایش، چهرهای تازه از رهبری سوریه را به نمایش گذاشته است.
احمد شرع در این مدت با مقامهای بلندرتبه جهان از جمله دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا، رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، شیخ مشعل الاحمد الجابر الصباح، امیر کویت و دیگر مقامها دیدارهای رسمی داشته است.
او اخیرا در نیویارک با مقامهای مختلف از جمله مارکو روبیو، وزیر خارجه امریکا دیدار کرده و در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل با پیام صلح ظاهر شده است. احمد شرع گفت حکومتش بر بازسازی، توسعه اقتصادی و اتحاد ملی تمرکز دارد.
احمد شرع، رئیسجمهور موقت سوریه، اخیرا با رئیسجمهور امریکا در عربستان سعودی دیدار کرد و مورد تحسین دونالد ترامپ قرار گرفت. او همچنین با امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه نیز دیدار کرده و پرچم جدید سوریه نیز در سازمانملل برافراشته شده است.
در مقابل، هبتالله آخندزاده فردی است گمنام که از حضور در جمع مردم دوری میکند. او قندهار را پایگاه قدرت سیاسی خود قرار داده و به ندرت از این شهر خارج میشود. دستورات سختگیرانه رهبر طالبان و بی اعتنایی او به خواستهای جهانی، سبب شده است که اداره طالبان نتواند در چهار سال گذشته مشروعیت بینالمللی کسب کند.
در توضیح این موضوع آدام واینشتین، معاون بخش خاورمیانه در موسسه کوئینسی مستقر در امریکا، در مقالهای به مجله فارن پالیسی نوشته است که آغوش باز غرب به حکومت احمد شرع در سوریه و انزجار از حکومت طالبان در افغانستان، حقیقتی تلخ را آشکار میکند و آن این است که «به رسمیت شناختن حکومتها کمتر بر پایه اصول حقوقی یا کنترول سرزمینی استوار است و بیشتر به تاریخ، ظواهر، انتخابهای راهبردی و اهمیتی که حکومتهای موردنظر برای غرب دارند، بستگی دارد.»
طالبان گمان میکرد که تصرف یک جغرافیا به تنهایی برای کسب مشروعیت بینالمللی و تعامل با جامعه جهانی ممکن است؛ اما چهار سال گذشته نشان داد که مشروعیت بینالمللی بدون مشروعیت داخلی، و توجه و تعهد به جامعه جهانی امکانپذیر نیست.
زنان و جامعه
نخستین گام بلند احمد شرع که فاصله قابل توجهی بین رویکرد او و طالبان در نگاه جهانیان ایجاد کرد، حضور همسرش در اجتماعات بود. شرع در مراسم مختلف همسرش را در کنار خود دارد؛ زنی تحصیلکرده، مسلمان و محجبه.
علاوه بر این، شرع که حاکم جامعه سکولار سوریه شده است، حتا کمترین قیودات را بر حضور زنان در جامعه وضع نکرده است. او سه روز پیش زنگ مکاتب را به صدا درآورد تا ۴ میلیون شاگرد دختر و پسر به مکتب بروند.
در مقابل، ملا هبتالله آخندزاده از نخستین روزهای حاکمیتش، کنترول شدیدی بر جامعه، به ویژه بر زنان و دختران وضع کرده است. او با دستوراتش تحصیل و کار زنان را به شدت محدود کرد و به تدریج زنان را از جامعه افغانستان حذف کرد. نقض آشکار حقوق زنان دور از چشم جامعه جهانی نمانده است؛ به طوری که حالا سنگ بزرگی بر سر راه کسب مشروعیت اداره طالبان شده است.
رهبری طالبان گمان میکرد که تعامل بر سر موضوعات بیاهمیت با جامعه جهانی میتواند، نقض حقوق زنان و حذف آنان را از جامعه بپوشاند؛ اما عدم رسمیتشناسی این اداره از سوی جامعه جهانی، کشورهای مسلمان و حتا کشورهای شریکش (به جز روسیه)، ناکارآمدی این رویکرد را نشان داده است.
ارتباط با گروههای افراطی
هبتالله آخندزاده در چهار سال گذشته به خواستهای جهانی و حتا شرکایش بیاعتنایی کرده است. یکی از این موارد، قطع ارتباط طالبان با گروههای افراطی بوده است. هرچند مقامات کابینه طالبان بارها گفتهاند که هیچ گروهی از خاک افغانستان علیه کشور دیگری استفاده نمیکند، اما شواهد خلاف این ادعا را نشان میدهد.
پاکستان، متحد و شریک نزدیک طالبان که گمان میکرد با قدرتگیری این گروه میتواند عمق استراتژیک خود را گسترش دهد، با چالش جدی امنیتی روبرو شد. مقامات اسلامآباد میگویند که اداره طالبان ارتباط نزدیکی با گروه تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) دارد و این گروه مخالف اسلامآباد را تمویل میکند. در چهار سال گذشته، حملات تیتیپی در پاکستان بیشتر شده است.
کارشناسان میگویند که با قدرتگیری طالبان در افغانستان، گروههای افراطی دیگری همچون القاعده، جنبش اسلامی اوزبیکستان و شورشیان اویغور توانستهاند پناهگاههای امنی برای خود پیدا کنند.
اخیرا دبیر شورای امنیت روسیه اعلام کرد که در افغانستان تحت کنترول طالبان بیش از ۲۳ هزار جنگجوی گروههای تروریستی بینالمللی حضور دارند. سرگئی شویگو گفت که این موضوع تهدیدی جدی برای امنیت منطقه و جهان محسوب میشود. آقای شویگو در مقالهای در روزنامه «راسیسکایا گازیتا» همچنین نوشت که برپایه برآوردهای روسیه، حدود بیست گروه تروریستی بینالمللی در افغانستان مستقرند که در مجموع بیش از ۲۳۰۰۰ شبهنظامی دارند.
کارشناسان ملل متحد نوشتند که چندین پایگاه آموزشی مرتبط با القاعده در سراسر افغانستان وجود دارد. آنها از شناسایی سه پایگاه جدید نیز خبر دادند که در آنها به جنگجویان القاعده و تحریک طالبان پاکستانی آموزش داده میشود.
انحصار قدرت
احمد شرع در ماه حمل سال روان خورشیدی، کابینه خود را اعلام کرد. ۲۳ وزیر کابینه جدید سوریه شامگاه نهم حمل در مراسمی در کاخ ریاستجمهوری این کشور سوگند یاد کردند.
در کابینه سوریه، هند قبوات، یک زن مسیحی، به عنوان وزیر کار و امور اجتماعی منصوب شده و همچنین دستکم یک وزیر دروزی، یک وزیر کرد و یک وزیر علوی نیز در کابینه حضور دارند. در دوره پنج ساله حکومت شرع قرار است زمینه انتخابات و تدوین قانون اساسی سوریه مهیا شود.
اما در اداره طالبان، زنان و گروههای قومی - مذهبی افغانستان به حاشیه رانده شدهاند و احکام فردی هبتالله جای قانون اساسی را گرفته است. قدرت نه در دست کابینه طالبان، بلکه مشخصا در دست ملا هبتالله آخندزاده است. او موفق شده تا در چهار سال گذشته، صداهای منتقد و مخالف خود در گروه طالبان را خاموش کند و به تدریج اشخاص وفادار به خود را در مقامهای کلیدی بگمارد. طالبان عملگرا که به تعامل با جهان و بازگشایی مکاتب دخترانه باور داشتند، به تدریج خلع قدرت شدند.
اکنون، پس از چهار سال، به نظر میرسد ملاهبتالله توانسته است قدرت را از طریق حلقه نزدیک خود، به شدت در انحصار خود درآورد. او حتا با محدود ساختن دسترسی مقامات ارشد نظامی طالبان به انبارهای سلاح، هرگونه کودتای احتمالی را نیز خنثا کرده است.
علاوه بر این، او بیش از پیش وزارت امر به معروف را که بازوی عملیاتیاش محسوب میشود، تقویت کرده است. محتسبان این وزارت، کنترول را بر زندگی شخصی و عمومی شهروندان افغانستان تشدید کردهاند. اخیرا خالد حنفی، وزیر امر به معروف طالبان، در مراسمی در کابل محتسبان این وزارت را «برگزیدگان خداوند» برای اجرای شریعت اسلامی توصیف کرد. حنفی حتا گفت که «تطبیق احکام شرعی دلیل اصلی آفرینش انسان است.»
با این رویکرد ملا هبتالله اداره طالبان بیش از پیش با انزوای جامعه جهانی و بحران مشروعیت داخلی و خارجی روبرو خواهد شد.