چرا نیمروز اول سقوط کرد؟

درست چهار سال پیش نیمروز اولین ولایتی بود که به دست طالبان افتاد. حکومت اشرف غنی تصور میکرد که مرزهای غربی به اندازه مرزهای جنوبی و شرقی کشور شکننده نیست و انتظار نداشت که هرات یا نیمروز اول به دست طالبان بیفتد.
درست چهار سال پیش نیمروز اولین ولایتی بود که به دست طالبان افتاد. حکومت اشرف غنی تصور میکرد که مرزهای غربی به اندازه مرزهای جنوبی و شرقی کشور شکننده نیست و انتظار نداشت که هرات یا نیمروز اول به دست طالبان بیفتد.
جنگجویان طالبان با کمترین درگیری زرنج، مرکز نیمروز را تصرف کردند. مقامهای دولتی و نیروهای امنیتی بدون مقاومت قابلتوجه، مرکز ولایت را ترک کرده و به سمت ایران فرار کردند. ویدیوها و تصاویری که از این رویداد منتشر شد، نشان میداد که مرزبانان ایرانی از ورود تانکهای ارتش افغانستان به خاک ایران جلوگیری کرده و مرز را بستند. صدها نفر از ساکنان زرنج نیز به سمت مرز ایران گریختند، اما اجازه عبور نیافتند.
چند روز پیش از سقوط، زرنج زیر سایه بیاعتمادی، ترس و وحشت قرار داشت. طالبان شهر را از چند جهت محاصره کرده بودند و صدای شلیک کلاشنیکفها و سلاحهای سنگین آرامش شهر را برهم زده بود.
خطوط مقاومت نیروهای دولتی بهسرعت فروپاشید و سربازان و مقامات به ولسوالی چهاربرجک عقبنشینی کردند. طالبان بهتدریج مناطق شهری را تحت کنترول خود درآوردند، به مقام ولایت وارد شدند و پرچم خود را برافراشتند. آنها همچنین کنترول میدان هوایی را به دست گرفتند و دروازههای زندان را گشودند تا زندانیان را آزاد کنند. این سقوط نهتنها روحیه طالبان را تقویت کرد، بلکه اعتماد به نفس نیروهای دولتی و مقامات حکومتی را بهشدت ضعیف ساخت.
این رویداد نقطه عطفی در پیشروی سریع طالبان بود که طی کمتر از دو هفته، بهاستثنای پنجشیر، تمام ولایات افغانستان از جمله کابل را تحت تسلط خود درآوردند. اما چرا نیمروز، ولایتی دورافتاده در جنوب غرب افغانستان فرو ریخت؟
دورافتادگی نیمروز
یکی از عوامل کلیدی در سقوط سریع نیمروز، موقعیت جغرافیایی و انزوای آن بود. دوری از مرکز و نبود زیرساختهای قوی، ارسال کمکهای نظامی و لجستیکی به این ولایت را دشوار کرده بود. این انزوای جغرافیایی باعث شد که نیروهای دولتی در برابر حملات طالبان آسیبپذیرتر شوند و توانایی مقاومت در برابر محاصره را از دست بدهند.
حمایت ایران از طالبان
علیرغم روابط پرتنش ایران با طالبان در دهه ۹۰، برخی مقامات سابق ادعا میکنند که جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر به حمایت از طالبان روی آورد. به گفته آنها، این حمایت پس از توافق صلح ایالات متحده با طالبان در دوحه در سال ۲۰۲۰ شدت گرفت. زمانی که ایران متوجه شد ایالات متحده از افغانستان خارج خواهد شد و طالبان احتمالاً قدرت را به دست خواهند گرفت، کمکهای خود به این گروه را افزایش داد.
یک مقام ارشد پیشین وزارت دفاع امریکا به افغانستان اینترنشنال گفت که جمهوری اسلامی ایران از سال ۲۰۱۲ به بعد سالانه دستكم ۱۰۰ میلیون دالر به طالبان کمک کرده است. کارتر ملکاسیان، مشاور پیشین پیمان ناتو گفت که کمکهای ایران به طالبان در دهه اول حضور امریکا در افغانستان اندک بود، اما پس از سال ۲۰۱۲ کمک جمهوری اسلامی به این گروه افزایش قابل ملاحظهای پیدا کرد.
والی سابق یکی از ولایات جنوب غربی مدعی است که «کمر حکومت را سپاه پاسداران در ولایات جنوب غربی شکست.» او معتقد است که حمایت تسلیحاتی و لجستیکی ایران نقش تعیینکنندهای در پیروزی طالبان در ولایات جنوب غربی، بهویژه نیمروز، فراه، بادغیس و هرات داشت.
به گفته این مقام سابق که خود در خط مقدم جنگ با طالبان حضور داشته، ایران دو ابزار جنگی کلیدی در اختیار طالبان قرار داد که معادله جنگ را به نفع آنها تغییر داد:
۱.سلاح تکتیرانداز بزبزک: این سلاح با دقت بالای نشانهزنی، به طالبان امکان داد تا فرماندهان و مقامات دولتی را از راه دور هدف قرار داده و از پای درآورند.
۲.بشکههای زرد انفجاری: مواد منفجره جاسازیشده در این بشکهها تلفات سنگینی به نیروهای دولتی وارد کرد. طالبان همه ساله در مراسمهای پیروزی خود، این بشکهها را بهعنوان نمادی از موفقیتهایشان به نمایش میگذارد.
تایید مستقل این موضوع دشوار است که طالبان طرز ساخت و استفاده از بمبهای دستساز بشکهای را برای نخستینبار از کجا فرا گرفتند. ایران و پاکستان در تربیه و تجهیز طالبان در مقاطع مختلف نقش داشتند. با این حال مقامهای طالبان میگویند بمبهای بشکهای حاصل دست جنگجویان این گروه است.
درباره آغاز کمکهای ایران به طالبان، مرکز تحقیقی مبارزه با تروریسم مربوط به دانشگاه نظامی ویست پوینت امریکا در سال ۲۰۱۰ در مقالهای نوشت: «شواهد بهدست آمده نشان میدهد سپاه پاسداران ایران، از طریق نیروی قدس خود، به عناصر طالبان سلاح، مواد منفجره، بمبهای کنار جادهای و انواع دیگر حمایت ارائه کرده است. تا سال ۲۰۰۹، نیروهای نظامی بریتانیا در ولایت هلمند محمولههایی از تسلیحات ساخت ایران را توقیف کردهاند که شامل موشکهای ضدهوایی روسی SA-14 مدل گرملین بودهاند؛ این موشکها قابل حمل توسط نفر و مخصوص اهداف در ارتفاع پایین هستند.»
یک مقام سابق پنتاگون گفت که سپاه همچنین دوربینهای دید در شب، ابزارهای نظارت و پهپادهایی را در اختیار نیروهای طالبان از جمله ملا منان در منطقه هلمند قرار داده است و به افراد این گروه، چگونگی استفاده از این تجهیزات را نیز آموزش داده است
والی سابق دولت پیشین تاکید کرد که ایران از نزدیک به نیروهای طالبان آموزش نظامی میداد. او که نخواست نامش گرفته شود، گفت که وقتی مقامات سابق افغان از دیپلوماتها و مقامات ایرانی درباره حمایت این کشور از طالبان میپرسیدند، میگفتند که این اطلاعات واقعیت ندارد و توطئه امریکا است.
برایان هوک نماینده سابق امریکا در امور ایران در سال ۱۳۹۷ خورشیدی رسما جمهوری اسلامی را به حمایت تسلیحاتی از طالبان متهم کرده بود. او اسناد و شواهدی را نیز با رسانهها شریک ساخت که نشاندهنده حمایت ایران از طالبان بود. اما حکومت افغانستان هرگز به گونه رسمی ایران را به حمایت از طالبان متهم نکرد.
برخی فرماندهان محلی در جنوب غرب کشور از جمله هلمند مدعی بودند که جنگافزارهای ایرانی را به دست آوردهاند که نشاندهنده حمایت ایران از طالبان میباشد. آنان از جمله موشک فجر را از هلمند به دست آوردند. فجر از موشکهای ساخت ایران است که برد حد اکثر آن تا به هشتاد کیلومتر میرسد.
پیشروی طالبان پس از نیمروز
تصرف نیمروز نقطه شروع موج سقوطهای بعدی بود. طالبان با اعتماد به نفس حاصل از این پیروزی، به پیشروی خود ادامه دادند و طی یک هفته، بدون مواجهه با مقاومت جدی، اکثر ولایات افغانستان را تحت کنترول درآوردند. با این حال، در ولایاتی مانند هرات، تخار، بلخ و هلمند، نیروهای ارتش مقاومتهایی از خود نشان دادند، اما این مقاومتها نیز در نهایت فروپاشید. سقوط سریع نیمروز بهعنوان اولین ولایت، زمینهساز تسلط کامل طالبان بر افغانستان در کمتر از دو هفته شد.