حضور تحریک طالبان پاکستانی در خاک افغانستان باعث نگرانی شدید اسلامآباد شده و مقامات این کشور به دنبال نابودی کامل این گروه شبهنظامی است. این فشارها حتی منجر به بمباران بخشهایی از شرق افغانستان است.
اوضاع امنیتی در مرزهای شرقی افغانستان و پاکستان طی سالهای اخیر به شدت پیچیده و پرتنش شده است. جنگها و درگیریها در خاک پاکستان قربانیان زیادی گرفته و زندگی مردم عادی را تحت تأثیر قرار داده است. در این میان، روابط میان طالبان افغانستان و تحریک طالبان پاکستانی، که آصف درانی، نماینده پیشین پاکستان در امور افغانستان، آنها را «پسران کاکای ایدئولوژیک» مینامد، یکی از موضوعات کلیدی در تحلیل سیاستهای منطقهای اسلامآباد و کابل محسوب میشود.
درانی در مصاحبه با رادیو افغانستان اینترنشنال هشدار میدهد که حدود پنجاه هزار عضو تحریک طالبان پاکستانی در افغانستان حضور دارند که شش هزار نفر آنها جنگجویان فعال این گروه هستند و تحت حمایت طالبان افغانستان فعالیت میکنند. او همچنین اشاره میکند که هند در این میان نقش پشتیبان این گروه را دارد و برخی از مقامات پیشین افغانستان، به عنوان واسطه عمل کردهاند. این شرایط باعث شده که دولت پاکستان تحریک طالبان پاکستانی را هدف قرار دهد و حتی اخیراً بخشهایی از شرق افغانستان را بمباران کرده است.
یافتهها نشان میدهد که این موضوع تنها مسئله داخلی افغانستان نیست و پیچیدگیهای منطقهای، نقش هند و فشارهای امنیتی پاکستان، مسیر روابط میان این دو گروه را تعیین میکند. در این مقاله تلاش صورت گرفته تا بر اساس یافتههای میدانی و تحلیل آقای درانی، به پیچیدگی این مسئله پرداخته شود.
ریشهها و تفاوتهای ایدئولوژیک
طالبان افغانستان و تحریک طالبان پاکستانی هر دو ریشههای مشترک مذهبی و ایدئولوژیک دارند، اما تفاوتهای اساسی در ساختار و رویکرد آنها وجود دارد. طالبان افغانستان گروهی است که سابقه حکومتی دارد و پس از سالها حضور نظامی و سیاسی، توانسته شبکهای از ارتباطات داخلی و خارجی ایجاد کند. در مقابل، تحریک طالبان پاکستانی بیشتر با هدف مقابله با دولت پاکستان شکل گرفته و سازماندهی آن محدودتر و پراکندهتر است.
آصف درانی در گفتوگو با رادیو افغانستان اینترنشنال تأکید میکند که طالبان افغانستان به دلیل روابط فرهنگی و ایدئولوژیک نمیتواند به طور کامل با تحریک طالبان پاکستانی مقابله کند و این باعث شده که روابط میان این دو گروه همیشه تحت تأثیر اهداف سیاسی و ایدئولوژیک باشد.
همکاریها و تضادها
یکی از مسائل اصلی در روابط میان طالبان افغانستان و تحریک طالبان پاکستانی، موضوع پناه دادن و حمایت غیرمستقیم است. تحریک طالبان پاکستانی با هدف مقابله با دولت پاکستان و افزایش نفوذ خود، به مناطقی از افغانستان که تحت کنترول طالبان است پناه برده و از حمایت آنها برخوردار است.
درانی توضیح میدهد که این حمایتها باعث شده طالبان افغانستان در موقعیتی قرار گیرد که همزمان باید روابط خود را با پاکستان مدیریت کند و از تحریک طالبان پاکستانی نیز مراقبت کند. این تضادهای همکاری و تنش، یکی از پیچیدگیهای اصلی سیاست مرزی و امنیتی در شرق افغانستان است.
ریشههای طالبان افغانستان
به باور درانی، طالبان افغانستان برخاسته از دل مجاهدین هستند؛ گروههایی که در دهههای ۷۰ و ۸۰ میلادی با هدف مقابله با اشغال شوروی در افغانستان شکل گرفتند. این گروهها با تجربه جنگهای چریکی و شبکههای قبیلهای و محلی، ساختار اجتماعی و نظامی پیچیدهای ایجاد کردند که بستر ظهور طالبان را فراهم ساخت. طالبان در اصل نه محصول دخالت مستقیم خارجی، بلکه نتیجه تلاشهای داخلی افغانها برای تأمین امنیت و ایجاد نظم پس از جنگ داخلی بودند.
آصف درانی در گفتوگو با رادیو افغانستان اینترنشنال تأکید کرد که طالبان افغانستان ساخته پاکستان نیست و این گروه را افغانها خودجوش و مستقل ایجاد کردهاند. به باور او، حمایتها و تعاملات منطقهای در طول زمان ممکن است بر فعالیتهای طالبان تأثیر گذاشته باشد، اما بنیان اصلی و ریشههای ایدئولوژیک این گروه محصول تصمیم و کنشهای داخلی افغانهاست.
درانی معتقد است که نگاه یکسویه به طالبان به عنوان نیرویی ساختگی یا تحمیلی، تحلیل درستی از واقعیتهای افغانستان ارائه نمیدهد. او توضیح میدهد که طالبان نماینده بخشی از جامعه افغانستان هستند که تجربه جنگ و نیاز به نظم را درک کرده و خود به شکل سازمانیافته در مسیر تثبیت قدرت و حکومت حرکت کردهاند.
این دیدگاه اهمیت فهم ریشههای داخلی طالبان را برجسته میکند و نشان میدهد که هرگونه راهبرد امنیتی یا سیاسی موفق باید بر مبنای درک واقعیتهای اجتماعی، فرهنگی و تاریخی افغانستان تدوین شود، نه صرفاً بر اساس تحلیلهای خارجی یا فرضیههای نیابتی.
نقش هند در پیچیدگی روابط منطقهای
نقش هند در پشتیبانی از تحریک طالبان پاکستانی یکی از عوامل مهم در پیچیدگی اوضاع است. تحلیلگران منطقهای معتقدند که هند با هدف فشار بر پاکستان و تقویت موقعیت خود در منطقه، از این گروه حمایت مالی و سیاسی میکند. این حمایت شامل امکانات مالی، آموزش، مشاوره برای عملیاتهای نظامی و افزایش ظرفیت لجستیکی است.
آصف درانی در مصاحبه با نگارنده این مقاله میگوید که هند از آغاز شکلگیری تحریک طالبان پاکستانی تلاش کرده تا قدرت و نفوذ این گروه را افزایش دهد و از آن به عنوان ابزار فشار بر اسلامآباد استفاده کند. این مسئله نشان میدهد که روابط میان طالبان افغانستان و تحریک طالبان پاکستانی موضوعی صرفاً داخلی نیست، بلکه بخشی از رقابتهای ژئوپلیتیک منطقه است.
این دیپلومات پیشین پاکستان امرالله صالح و برخی از مقام های پیشین را نیز متهم میکند که به عنوان واسطه میان تیتیپی و هند عمل کرده و این گروه را حمایت کردند.
جمعیت و تهدیدات امنیتی تحریک طالبان پاکستانی
تحریک طالبان پاکستانی، با وجود محدودیتها و فشارهای نظامی، توانسته جمعیتی قابل توجه در خاک افغانستان ایجاد کند. بر اساس گفتههای آصف درانی، حدود پنجاه هزار نفر عضو این گروه در افغانستان حضور دارند که شش هزار نفر از آنها جنگجویان فعال هستند.
این گروه تهدیدات امنیتی متعددی ایجاد میکند، از جمله عملیاتهای نظامی، تهدید ثبات سیاسی و ایجاد فضای ترس در میان مردم محلی. حضور تحریک طالبان پاکستانی در خاک افغانستان باعث نگرانی شدید پاکستان شده و دولت این کشور به دنبال نابودی کامل این گروه است.
روابط مردم افغانستان و پاکستان
با وجود تهدیدات امنیتی، روابط مردم عادی افغانستان و پاکستان همچنان فعال است. تجارت مرزی، مراودات اقتصادی و رفتوآمد مردم در طول مرز ادامه دارد. این موضوع نشان میدهد که تهدیدات نظامی و امنیتی نمیتواند مانع کامل تعاملات مردمی شود، زیرا جوامع محلی به دلیل روابط تاریخی و فرهنگی خود به همکاری نیاز دارند. با این حال، موج از اخراج مهاجران افغانستان از خاک پاکستان نگرانیهای کلانی را ایجاد کرده است.
مخالفان طالبان به این باور هستند که اسلامآباد در مسئله اخراج مهاجران رویکرد امنیتی و سیاسی را در پیش گرفته است تا از یک طرف بالای طالبان افغانستان فشار وارد کند و از سوی دیگر، از جامعه جهانی امتیاز بهدست آورد. اما آصف درانی معتقد است که چون افغانستان نسبتا به یک کشور با ثبات تبدیل شده است و حالا فرصت آن است که افغانها به کشور خود برگردند.
درانی تأکید میکند که ثبات واقعی مرزهای شرقی تنها با راهبردی جامع و شامل سیاست، اقتصاد و جامعه حاصل میشود و تمرکز صرف بر عملیات نظامی نمیتواند مشکلات را حل کند.
چالشها و آینده روابط
آینده روابط میان طالبان افغانستان و تحریک طالبان پاکستانی نامشخص است و تحت تأثیر چند عامل کلیدی قرار دارد: تصمیمگیری داخلی طالبان، فشارهای منطقهای از سوی پاکستان و هند و تحولات امنیتی در مناطق مرزی.
آصف درانی بر این نکته تأکید دارد که ثبات منطقه تنها زمانی محقق میشود که افغانها خودشان برای کشورشان تصمیم بگیرند و نقش گروههای نیابتی و حمایتهای خارجی کاهش یابد. تا زمانی که تحریک طالبان پاکستانی از حمایت خارجی برخوردار است، تهدیدات مرزی پابرجا خواهند بود و ثبات کامل در منطقه حاصل نخواهد شد.
جمعبندی
تحلیل آصف درانی نشان میدهد که روابط میان طالبان افغانستان و تحریک طالبان پاکستانی تحت تأثیر عوامل متعددی است: تفاوتهای ایدئولوژیک و ساختاری، اهداف سیاسی، فشارهای منطقهای و نقش کشورهای ثالث، از جمله هند. حضور تحریک طالبان پاکستانی در خاک افغانستان، یکی از عوامل اصلی تنش میان اسلامآباد و کابل است.
با این حال، تعاملات مردمی و تجاری میان دو کشور ادامه دارد و نشاندهنده ظرفیت روابط غیررسمی و اهمیت رویکردهای جامع برای حل مسائل امنیتی است. ثبات در مرزهای شرقی افغانستان و پاکستان تنها زمانی محقق میشود که افغانها خود برای آینده کشورشان تصمیم بگیرند و نقش گروههای نیابتی و حمایتهای خارجی کاهش یابد.