نگرانی مقامهای طالبان از اختلافات داخلی این گروه بیش از هر زمانی آشکار شده است. تقریباً تمام چهرههای کلیدی و نزدیک به هبتالله، از ملا برادر تا ملا یعقوب و ندا محمد ندیم، پیوسته بر بقای «نظام اسلامی»، «بیعت و اطاعت» از «امیر» تاکید میکنند.
پس از اظهارات تند سراجالدین حقانی، اعضای جناح قندهار و نزدیک به هبتالله آخندزاده، یکی پس از دیگری واکنش نشان دادند. وزیر داخله طالبان در یک سخنرانی در ولایت خوست شیوه برخورد طالبان با مردم را مورد انتقاد قرار داد. او از آنچه «حکومت ترس و ارعاب» خواند انتقاد کرد و گفت: «ما که خود در گذشته از سوی امپراتوران دنیا محکوم شده بودیم، اکنون تحمل و برداشت نداریم و مردم را محکوم و ذلیل میگردانیم.»
پس از آن، ندا محمد ندیم، وزیر تحصیلات عالی طالبان و چهره نزدیک به هبتالله، در سخنرانی در یک مدرسه جهادی در کابل نسبت به «بیاعتمادی» و «اختلاف» در میان طالبان هشدار داد و گفت که بقای اداره طالبان تنها با حفظ «وحدت» امکانپذیر است.
رهبر شبکه حقانی و عباس استانکزی، معین پیشین وزارت خارجه از معدود چهرههای سرشناس طالباناند که آشکارا نارضایتی خود را از اقدامات هبتالله نشان دادهاند. عباس استانکزی، پس از انتقادهای تندش مجبور شد افغانستان را ترک کند، اما جایگاه و نفوذ حقانی به وی اجازه میدهد تا با طرح انتقادها، از خود تصویر یک طالب عملگرا و واقعبین ترسیم کند.
علیرغم اختلافات و درگیری بر سرقدرت، سیاست کلی طالبان در چهار سال گذشته نمایش همبستگی و وحدت و تاکید بر حفظ و استمرار نظامشان بوده است.
ماهیت این اختلافها خیلی آشکار نیست و حتی برخی در مورد عمیق بودن این اختلافها تردید دارند.
مایکل کوگلمن، پژوهشگر برجسته امریکایی به رادیو آزادی گفت که نشانههایی از اختلاف میان رهبری طالبان مشاهده میشود. از نظر وی این اختلافات، «مربوط به مسائل اجتماعی، بهویژه حقوق زنان و ممنوعیت آموزش زنان» است.
او همچنین باور دارد که در مورد نحوه تعامل با دولتهای خارجی نیز در میان طالبان اختلاف نظر دیده میشود. کشورهای غربی به ویژه امریکا نقش اصلی را در انزوای اقتصادی و سیاسی طالبان بازی میکند. آنها اجازه نمیدهند که طالبان به عنوان دولت افغانستان به رسمیت شناخته شوند و کشورها بدون مانع با این گروه به دادوستد اقتصادی و نظامی بپردازند.
این انزوا دو پیامد دارد:
۱- اداره طالبان را شکننده، بیثبات و فقیر میسازد.
۲- قدرتها را به حمایت از مخالفان مسلح طالبان سوق میدهد.
سطح نگرانی چهرههای کلیدی اداره طالبان درباره «بقای» رژیمشان در چهار سال گذشته بیسابقه بوده است.
طالبان در این مدت زیر بار هیچ فشار جهانی و منطقهای نرفته و برنامههای ایدئولوژیک و سختگیرانه خود را بیهیچ نگرانیای تطبیق کردند. اما اکنون به نظر میرسد وضعیت تغییر کرده است. همه سران طالبان از رضایت مردم، جلوگیری از ظلم و ستم و «خطر فاصله گرفتن مردم از نظام طالبان» سخن میگویند و ابراز نگرانی میکنند.
•
•
این سطح از نگرانی و احساس خطر از کجا ناشی میشود؟
سرنوشت احزاب جهادی
مقامهای طالبان میگویند که یکی از عوامل پیروزی آنها در برابر ایالات متحده و دولت پیشین یکپارچگی آنها بوده است. آنها برخلاف احزاب جهادی پس از سقوط حکومت داکتر نجیب وارد درگیریهای داخلی نشدهاند.
احزاب جهادی پس از سقوط داکتر نجیب برسر تقسیم قدرت جور نیامدند و در ماههای اول پیروزی خود درگیر شدند. جنگ داخلی دولت را از بین برد و زمینه ظهور طالبان را فراهم کرد. اما، طالبان پس از پیروزی بر حکومت برهانالدین ربانی، بدون اختلاف حکومت خود را شکل دادند و تا زمان سرنگونی به دست امریکا بدون درگیری درونگروهی حکومت کردند.
طالبان در برابر مقاومت داخلی و مداخله کشورهای قدرتمند همسایه آسیبپذیر اند. آنها احساس میکنند که تشدید اختلافهای داخلی این آسیبپذیری را بیشتر میسازد. برعلاوه، این گروه از نظر سیاسی یک گروه تمامیتخواه است، به همین علت رهبر آن بر اطاعت مطلق از اوامر خود تاکید دارد.
از دست رفتن حمایت منطقهای
طالبان با اینکه مدعی است حاکمیت کامل را به دست دارد، جلو تروریسم و کشت موادمخدر را گرفته است، اما نتوانسته حمایت و رضایت منطقه را به دست بیاورد. کشورهای منطقه، به جز روسیه، به روابط غیررسمی با اداره طالبان اکتفا کردهاند. نشست اخیر کشورهای منطقه در تهران نشان داد که آنها بیش از هر چیزی نگران تهدیدهای امنیتی و بیثباتی داخلی در افغانستان اند.
ایران با فشار آوردن به مخالفان طالبان قصد دارد که استحکام رژیم طالبان را از طریق مصالحه سیاسی بیشتر کند.
کشورهای منطقه ارزیابی مثبتی از عملکرد طالبان ندارند. هیچ کشور همسایه یا قدرت منطقهای بهطور جدی از حاکمیت و عملکرد طالبان دفاع نمیکند. نشستهای شورای امنیت مملو از انتقاد از کارنامه سیاسی، امنیتی و اجتماعی طالبان است.
در اوج تنش با پاکستان، ایران که نزدیکترین متحد طالبان به شمار میرفت، مخالفان این گروه را سازماندهی کرد و بر مذاکرات داخلی و تقسیم قدرت اصرار ورزید. ایران هشدار داد که اگر طالبان به مذاکره و تشکیل حکومت فراگیر ملی تن ندهند، بیثباتی و درگیری ایجاد خواهد شد.
پاکستان که طالبان نیروی نیابتی آن علیه دولت پیشین افغانستان بود، با موجی از خشونتهای گسترده در خیبرپختونخوا و بلوچستان رو به روست. تیتیپی، برادر ایدیولوژیک طالبان افغان، حملات خود به نیروهای امنیتی پاکستان را افزایش داده است.
عاصم افتخار احمد، سفیر پاکستان در سازمان ملل، در ۱۹ قوس در نشست شورای امنیت گفت که افغانستان به پناهگاه امن گروههای تروریستی و نیابتی تبدیل شده و بزرگترین تهدید علیه امنیت ملی پاکستان شده است. او گفت که امسال ۱۲۰۰ نفر در حملات این شبهنظامیان در پاکستان کشته شدهاند.
اکنون، اسلامآباد بهطور علنی از «تغییر رژیمی» سخن میگوید که روزگاری در پیروزی آن نقش داشت و حالا به مایه بیثباتی تبدیل شده و روابط خود را با هند، کابوس دایمی و استراتژیک پاکستان، گسترش میدهد. شبکههای تبلیغاتی پاکستان که سالها برای طالبان قلم میزدند، اکنون به پشتیبانی از جبهه مقاومت و جبهه آزادی، دو جریان نظامی مخالف طالبان، پرداختهاند.
روسیه و چین هر روز نگرانیشان درباره افغانستان افزایش مییابد. هر دو کشور از تهدید اویغورها، داعش، جنبشهای رادیکال آسیای مرکزی و سرازیر شدن تروریستان از سوریه به افغانستان نگراناند. این نگرانی پس از حملات برونمرزی از خاک افغانستان و کشتهشدن چند شهروند چینی در تاجیکستان تشدید شده است.
همه این کشورها از افراطگرایی روزافزون، انزوای جهانی طالبان، بیباوری طالبان به نظم جدید مبتنی بر قانون اساسی، عدم مشارکت اقوام و جریانهای سیاسی در نظام و دولتداری در خلأ ناراضیاند. آنها نظم جاری را شکننده میدانند و حاضر به سرمایهگذاری عمیق و درازمدت در افغانستانِ تحت کنترول طالبان نیستند.
در این میان، تنها هند با طالبان همراهی میکند، اما تجربه تاریخی نشان داده که هر جبههای که هند در آن ایستاده، نهایتاً شکست خورده است.
در این وضعیت، اگر اختلافهای داخلی تشدید شود، تفاهم منطقه برسر حمایت از طالبان و دوری جستن از مخالفان از میان خواهد رفت.
هبتالله یا امارت؟
سران طالبان عمق تهدید علیه بقای امارت خود را بهخوبی درک کردهاند. به همین دلیل، به ملاها و علمای دینی روی آورده و «دفاع در برابر تجاوز خارجی» را فرض عین و وظیفه عمومی اعلام کردهاند. آنها از روحانیون خواستهاند که مساجد بر ضرورت حفظ «نظام اسلامی» تبلیغ کنند.
این نگرانی در میان اطرافیان هبتالله، رهبر طالبان، بیشتر دیده میشود. ندا محمد ندیم، وزیر تحصیلات عالی طالبان که از نزدیکان هبتالله است، تنها در یک هفته سه بار درباره بقای اداره طالبان، بیعت و اطاعت از «امیر» سخن گفته است. همزمان، ملا محمد یعقوب، وزیر دفاع طالبان، گفته است مردم باید «شکرگزار» حکومت جاری باشند تا «خدا آن را از رویشان نگیرد». ملا برادر نیز از ملاها خواسته است که در منابر درباره بقای نظام اسلامی یا همان اداره طالبان تبلیغ کنند.
این نگرانیها دو بعد دارد: نخست، خطر از دست رفتن کامل حاکمیت طالبان، زیرا اوضاع منطقه و جهان به سود این گروه پیش نمیرود. بسیاری به این نتیجه رسیدهاند که نظم طالبانی «بمب ساعتی» است که در درازمدت پیامدهای فاجعهباری برای افغانستان، منطقه و جهان خواهد داشت.
دوم، خطر کنار زدن هبتالله از رهبری طالبان. برخی بر این باورند که هبتالله مانع اصلاحات و تغییرات در اداره طالبان است و در دوران رهبری او، هیچ تغییری در شیوه حکومتداری، سیاستهای سختگیرانه درباره حقوق زنان، آموزش دختران، خروج افغانستان از انزوای جهانی و به رسمیت شناخته شدن طالبان رخ نخواهد داد. از این رو، عزل هبتالله را گزینهای کمهزینهتر میدانند. به همین دلیل، اطرافیان او بیش از پیش بر «تجدید بیعت»، اطاعت و وفاداری تاکید میکنند.
نارضایتی سراج الدین حقانی بیارتباط با سیاستهای طالبان در قبال تحریک طالبان پاکستان نیست. تحریک طالبان پاکستان در سایه شبکه حقانی در شرق افغانستان فعالیت دارد. طالبان در هفتههای اخیر صدها عضو این گروه را بازداشت کردهاند. هنوز مشخص نیست که این افراد به پاکستان تحویل داده شدهاند یا نه، اما نفس بازداشت و تنگ کردن فضا بر متحدان پیشین سیاسی، قومی و نظامی، برای سراجالدین حقانی قابل قبول نیست.
همزمان، سراجالدین حقانی، به یک چهره بیصلاحیت و محدود به وزارت داخله تبدیل شده است. صدر ابراهیم، معاون وی تقریبا تمام امور وزارت را به دست دارد. او پیوسته به ولایات سفر میکند و در پی تثبیت جایگاه خود و هبتالله رهبر طالبان است.
در حالی که طالبان به روشهای مختلف پوشش سنتی مورد نظر خود را بر مردم افغانستان تحمیل میکند، یک دیپلومات اروپایی با پوشش کلاسیک مدرن و جذاب، در مناسبتهای مختلف در کابل حضور مییابد و به ولایتها سفر میکند.
ورونیکا بوسکوویچ پوهار، کاردار اتحادیه اروپا در افغانستان، بر کمکهای این نهاد به افغانستان نظارت دارد. او با مقامهای طالبان ملاقات میکند، از کسبوکارهای زنان دیدن میکند و به دیدن کودکان به مکاتب میرود و برخی از پروژههای اتحادیه اروپا را افتتاح میکند. در بسیاری از این مناسبتها، خانم پوهار با پوشش و آرایش متفاوتی ظاهر میشود. مثلا بسیاری اوقات با کلاه سیاه شاپو، کت سیاه چرمی یا پشمی، گردنبندی نقرهای آویزان بر سینه و کفشهای براق.
او یکی از فعالترین دیپلوماتهاست که در بیش از یک سال ماموریت خود در افغانستان، دهها پروژه را در حمایت از زنان، کودکان و جوامع آسیبپذیر در افغانستان راهاندازی کرده است.
خانم ورونیکا بوسکویچ پوهار عمدتا با پوشش ویژهای در سفرهای رسمی و گشایش پروژههای اتحادیه اروپا در مناطق مختلف افغانستان ظاهر شده است. او هرچند گاهی باتوجه به عرف دیپلوماتیک و احتمالا حساسیتهای طالبان، در برخی برنامهها چادر و حجاب عربی نیز، به تن کرده است. اما همواره کلاه شاپو سیاه به سر دارد و سایر پوششهای ویژه و نمادهای فرهنگ اروپایی خود را در سایه حاکمیت سختگیرانه طالبان حفظ کرده است. این دیپلومات زن در ماه اپریل ۲۰۲۴ به عنوان رئیس هیئت نمایندگی اتحادیه اروپا در افغانستان منصوب شد. او در سپتمبر همین سال به کرسی کاردار این اتحادیه در افغانستان تکیه زد.
این کاردار شیکپوش در این مدت دهها پروژه را در حمایت از افغانها به راه انداخته و به نیازمندان ناامید و بیپناه در این کشور، دست یاری داده است. ورونیکا بوسکویچ پوهار در این مدت با دهها مقام طالبان با پوشش ویژه خود دیدار و گفتوگو کرده است. در حالی که بسیاری از دیپلوماتهای خارجی و کارمندان سازمانهای بینالمللی در افغانستان به تبعیت از قوانین طالبان، ترجیح دادهاند لباسهایی را به تن کنند که تا حدودی مورد تایید این گروه باشد.
ورونیکا بوسکوویچ کیست؟
ورونیکا بوسکوویچ پوهار دیپلومات باسابقه اهل اسلوونی است که تحصیلات خود را در دانشگاه لیوبلیانا به پایان رسانده است. او بیش از ۲۰ سال تجربه کار در حوزههای مختلف از جمله حقوق بینالملل و همکاریهای توسعهای دارد و بهعنوان یک مدیر و رهبر استراتژیک شناخته میشود.
خانم پوهار در اپریل ۲۰۲۴ بهعنوان رئیس هیئت اتحادیه اروپا در افغانستان منصوب شد و از سپتامبر همان سال مسئولیت امور دیپلوماتیک این هیئت را بر عهده گرفت. پیش از آن، از جنوری ۲۰۲۱ نماینده اسلوونی در کمیته سیاسی و امنیتی بود.
او بین سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰ در سمتهای مختلف دیپلوماتیک، از جمله وزیر مختار، معاون نماینده دائم در یونسکو، معاون رئیس مأموریت در فرانسه و موناکو و معاون رئیس مأموریت در مراکش فعالیت داشته است.
از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۷، وی معاون مدیرکل امور چندجانبه، حقوق بینالملل و همکاریهای توسعهای در وزارت خارجه اسلوونی بود و همزمان در هیئت مدیره مرکز تعالی امور مالی در لیوبلیانا نیز عضویت داشت.
خانم بوسکوویچ پوهار بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ بهعنوان مسئول امور دیپلماتیک و معاون رئیس مأموریت فعالیت میکرد و عضو کمیته راهبری اصلاح بودجه آژانس انرژی هستهای نیز بوده است.
او پیش از آن، از ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۰، بهعنوان مشاور حقوقی در دفتر نخستوزیر اسلوونی در امور اتحادیه اروپا کار میکرد.
ورونیکا بوسکوویچ پوهار مادر یک پسر و یک دختر است.
افغانستان اینترنشنال با ارسال پیامی به ورونیکا بوسکوویچ پوهار، خواستار نظر او درباره محدویدتهای طالبان بر پوشش زنان افغانستان شد، اما تاکنون پاسخی دریافت نکرده است.
طالبان و تغییر پوشش شهروندان
پوشش رسمی برای کارمندان در دوره جمهوریت، حکومت پیش از طالبان در افغانستان، یک امر ضروری بود. اکثر کارمندان دولتی مرد با لباسهای رسمی، مانند دریشی و نکتایی به ادارات حاضر میشدند. زنان نیز در آن زمان مجبور به رعایت حجاب اجباری نبودند. طبق قوانین افغانستان، زنان افغان تا پیش از به قدرت رسیدن طالبان از حق انتخاب پوشش برخوردار بودند. بسیاری از زنان تحصیلکرده و کارکنان نهادهای دولتی و سازمانهای بینالمللی با توجه به عرف اجتماعی-نه الزام قانونی، چادرهای کوچکی را به سر میکردند.
اما همزمان با فروپاشی جمهوریت و سلطه طالبان بر افغانستان، یکشبه پوشش زنان و مردان به شدت رنگ عوض کرد. مردان از ترس طالبان پیراهنتنبان و کلاههای ویژه مورد نظر طالبان را به تن کردند و زنان نیز چادرهای خود را پهنتر و پوشیدهتر کردند. اعمال محدودیتها و سختگیریهای طالبان بهطور روزافزونی سیمای همه شهروندان را عوض کرد. امروزه مردان معدودی خلاف میل طالبان ریش میتراشند و زنان اندکی از ترس بازداشت این گروه جرئت میکنند از پوشیدن حجاب اجباری و مورد نظر طالبان سر باز زنند.
طالبان در چهار سال سلطه بر افغانستان در شهرهای مختلف، به ویژه در کابل زنان و دختران را به دلیل رعایت نکردن حجاب اجباری موردنظر این گروه، بازداشت و شکنجه کرده است.
طالبان پوشیدن پیراهنتنبان را که گفته میشود پیشینه خیلی قدیمی در افغانستان ندارد، به کارمندان دولت، دانشآموزان، کارکنان سازمانهای غیردولتی و مردم عام تحمیل کرده است. طالبان دریشی و دیگر لباسهای رسمی را «غیرشرعی و غیراسلامی» میداند.
وزارت امر به معروف طالبان در آخرین مورد، در ۱۶ قوس چهار جوان را در منطقه جبرئیل هرات به دلیل سر باز زدن از پوشش مورد نظر خود و «تقلید فرهنگ بیگانه» بازداشت کرد.
این جوانان که خود را گروه «توماس شلبی» معرفی میکنند، به تقلید از کلیان مورفی، بازیگر نقش اول سریال بریتانیایی «پیکی بلایندرز»، با بالاپوش و کلاهپیکدار سیاه، کرتی، یخنقاق و نکتایی در شهر هرات گشتوگذار میکردند.
پیش از این، والی طالبان در هرات پوشیدن چادری را برای زنان در این ولایت اجباری کرد. هرات یکی از تنها شهرهای بود که زنان به جای چادری، از حجابهای عربی و ایرانی استفاده میکردند. طالبان در شهر و ولسوالیهای هرات ارائه خدمات دولتی به زنان بدون چادری را متوقف کرد.
ویدیوهای رسیده به افغانستان اینترنشنال نشان میداد که کارکنان مراکز صحی، معلمان مکاتب و دیگر کارکنان زن از رفتن به دفترهای خود بدون چادری منع شدند. ماموران امر به معروف طالبان بسیاری از آنها را لتوکوب کردند و ساعتها گروگان گرفتند تا از بیرون چادری بخواهند و با پوشیدن آن از اداره بیرون شوند.
برخورد دوگانه طالبان با زنان افغان و خارجی
طالبان همزمان با این که در چهار سال گذشته قوانین و فرمانهای دستوپاگیر و نقضکننده حقوق بشر و حقوق زنان را عملی کرده، با زنان خارجی، از جمله دیپلوماتها، گردشگران، کارمندان زن سازمانهای بینالمللی درباره پوشش، فعالیت و گشتوگذار در شهرها مدارا کرده است.
گزارشهای منتشر شده در سالهای پسین حاکی است که حتی پورناستارهای زن نیز، به عنوان گردشگر به افغانستان سفر کرده و از مناطق مختلف در شبکههای اجتماعی ویدیو منتشر کردهاند. مقامات و جنگجویان طالبان نهتنها فرمانهای سختگیرانه ملا هبتالله، رهبر خود را بر زنان خارجی تحمیل نکرده، که بربنیاد گزارشها امنیت آنها را تامین کرده و از آنها با آغوش باز پذیرایی کردهاند.
افغانستان اینترنشنال سال گذشته گزارشی نشر کرد که دیده میشد، جنگجویان طالبان شانه به شانه گردشگران زن چینی عکس گرفتهاند. این جنگجویان حتی سلاح خود را در اختیار گردشگران و پورناستارهای زن خارجی قرار داده و با سفرههای رنگین از آنها میزبانی کردهاند.
تناقض در تظاهر و عملکرد طالبان
طالبان در چهار سال سلطه بر افغانستان زنان افغان را تقریبا از تمامی عرصههای اجتماعی حذف کردهاست. حق آموزش، حق اشتغال، حق انتخاب، حضور در اجتماع و دهها حق اساسی و انسانی زنان افغان در این مدت از سوی طالبان نقض شده است.
قانون امر به معروف طالبان حتی صدای زنان را «عورت» دانسته و آنها را از سخن گفتن در حضور غیرمحارم منع کرده است. فوزیه کوفی، فعال حقوق زنان و وکیل مجلس در حکومت پیشین، پیشتر در یک نشست بینالمللی در مادرید گفت از میان ۲۶۰ فرمان و کارشیوه طالبان، دستکم ۱۶۱ مورد آن «ضد زن» بوده است.
این در حالی است که از مقامات بلندپایه تا جنگجویان طالبان در برخورد با زنان خارجی، حتی پورناستارها، از خود چهره متفاوتتری نشان دادهاند. گزارشهایی وجود دارد که نشان میدهد طالبان به برخی از خارجیهای فعال در شبکههای اجتماعی پول و امکانات فراهم کردهاند تا آنها از اداره این گروه تصویر قابلپذیرشی ارائه دهند.
طالبان دعوتنامه ایران برای نشست تهران را دریافت کرد، اما به این نشست نرفت. چنین تصمیمهایی پیشتر در نشستهای مشابه، از جمله دوحه و چند برنامه منطقهای توسط طالبان گرفته شده بود. این نوشته، ۸ دلیل احتمالی را برای عدم حضور طالبان در نشست تهران بررسی میکند.
نشست نمایندگان ویژه کشورهای همسایه افغانستان + روسیه، روز یکشنبه، ۲۳ قوس در تهران شروع شد. در این نشست، مقامهای سیاسی از ایران، پاکستان، چین، روسیه، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان حضور دارند. هدف اصلی این گردهمایی، بررسی اوضاع افغانستان، هماهنگی مواضع کشورها در قبال تحولات این کشور و از سرگیری گفتوگوهای منطقهای پس از دو سال وقفه عنوان شده است.
طالبان که دعوتنامهای را از این نشست دریافت کرده بود، شرکت در آن را رد کرد.
طالبان سابقه رد شرکت در نشستهایی با فورومهای اینچنینی را قبلا هم در کارنامه خود دارد. این گروه پیشتر نیز در موارد مشابه، از جمله نشست دوم سازمان ملل در دوحه، برخی نشستهای منطقهای به میزبانی تهران و همچنان اجلاس بینالمللی مرتبط با آموزش و حقوق زنان، با وجود دریافت دعوتنامه، شرکت نکرده است.
این رفتار طالبان نشان میدهد مقامات آنان زمانی حاضر به نشستن پشت میز میشوند که قواعد نشست، جایگاه نمایندگی و نوع خروجی آن را قابل مدیریت بدانند و احساس نکنند به موضوع بحث دیگران یا پذیرش تعهدات ناخواسته کشانده میشوند.
در ادامه، هشت دلیلی که به احتمال زیاد طالبان را به خودداری از شرکت در نشست تهران سوق داده، بررسی میشود:
۱. هراس از برچسب «نزدیکی به ایران»
طالبان در سال های اخیر کوشیده خود را از قالب یک بازیگر وابسته به محورهای منطقهای بیرون بکشد. برای این گروه، دیده شدن در مدار ایران، آن هم در مقطعی که به دنبال باز نگه داشتن کانالهای تماس با غرب است، هزینه سنگینی دارد. طالبان میداند که در ذهن بسیاری از پایتختهای غربی، هر تصویر تازه از نزدیکی به تهران، فاصله با واشنگتن و بروکسل را بیشتر میسازد.
۲.ایران و رابطه با مخالفان سیاسی طالبان
تهران طی سالهای گذشته تماس خود را با طیفی از چهرهها و جریانهای مخالف طالبان حفظ کرده است. این سیاست برای ایران یک ابزار نفوذ در افغانستان است، اما طالبان آن را زنگ خطر میداند. نشستن در میزی که میزبانش همزمان با مخالفان طالبان در تماس است، از نگاه طالبان یک ریسک غیرضروری است.
تشکیل جریانهایی مانند «همصدایی ملی» با رایزنیهای ایران، در کابل با بدبینی از سوی طالبان دنبال میشود. طالبان نگران است که نشستهای تهران، به تدریج به بستری برای همگرایی مخالفان و مشروعیت بخشی به ایدههای بدیل سیاسی تبدیل شود.
ایران در چهار سال گذشته، به طور علنی و مستمر بر تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان تاکید کرده است. این مطالبه، برای طالبان توصیه ناخوشایندی است. شرکت در نشستی که احتمال دارد این مفهوم در آن به مطالبه جمعی بدل شود، شنیدنش برای طالبان دشوار است. طالبان هیچگاه تن به حکومت فراگیر نداده و صرفا میگوید که سران سیاسی میتوانند به افغانستان برگردند و زیر بیرق امارت زندگی صلحآمیز داشته باشند.
۳. بیاعتنایی حساب شده به مخالفان سیاسی
طالبان طی چهار سال گذشته کوشیده مخالفان سیاسی خود را از جایگاه «طرف گفتوگو» پایین بیاورد و آنان را به عنوان بازیگرانی بیاثر معرفی کند. از نگاه طالبان، این جریانها نه جغرافیایی در افغانستان در اختیار دارند و نه در این مدت توانسته اند تهدید امنیتی جدی ایجاد کنند. به همین دلیل، طالبان احتمالا باور دارد که امتیازدهی یا حتی نشستن در اجلاسی که امکان برجسته شدن نام و مطالبات مخالفان در آن وجود دارد، به معنای دادن وزن سیاسی به آنان است.
۴. ترس از تبدیل شدن نشست به پروژه «اجماع منطقهای» علیه طالبان
مقامهای ایرانی از هدف نشست به عنوان کمک به «اجماع منطقهای» و یافتن راه حل یاد کردهاند. طالبان ممکن است این را به معنای هماهنگ شدن چند کشور روی یک زبان مشترک ببیند که در نهایت به مطالبههای مشخص از طالبان ختم میشود.
نشستهای منطقهای اغلب با زبان الزامآور درباره تروریزم و امنیت همراه است. طالبان نمیخواهد وارد چارچوبی شود که بعدها به ابزار سنجش، فشار یا مطالبه تازه علیه آن بدل شود. از نگاه طالبان، غیبت در برخی نشستها، بهتر از پذیرفتن چارچوبی است که میتواند به مطالبهها و فشارهای تازه علیه این گروه منجر شود.
۵.پرونده پاکستان و بی میلی به میانجیگری تهران
طالبان تصور میکند که در پرونده پاکستان، ترکیه و کموبیش قطر، بیطرفانهتر از سایر کشورها عمل میکنند. طالبان ترجیح میدهد این پرونده را یا دوجانبه حل کند یا در کانالهایی که کنترول رسانهای و سیاسی کمتری دارند، نه زیر سقف تهران.
ایران دوست نزدیک پاکستان است.
۶. خطر استفاده از مواردی ناخوشایند برای طالبان در متن پایان اجلاس
در نشست هایی از این دست، متن جمعبندی اغلب از پیش قابل پیشبینی است. حتی مخالفت طالبان هم میتوانند در قالب یک بیانیه رسمی ثبت شوند. طالبان به تجربه آموخته که گاهی غیبت، کم هزینهتر از حضور و مخالفت علنی است. در کنار آن طالبان روی جایگاه خود حساس است. اگر قرار باشد دیگران درباره افغانستان حرف بزنند و طالبان صرفا پاسخ دهد، این گروه احساس میکند به «موضوع بحث» تقلیل یافته، نه شریک تصمیم.
۷. سکوت اولیه تهران درباره دعوت طالبان
در کنار همه این عوامل، یک عامل دیگر را هم نمیتوان نادیده گرفت، این که در اطلاعرسانیهای اولیه ایران درباره نشست تهران، نامی از دعوت طالبان برده نشد و این موضوع بعدتر مطرح شد. طالبان ممکن است این سکوت را نشانهای از نامشخص بودن جایگاه خود در نشست دانسته باشد و نخواسته در فورمی شرکت کند که از آغاز، نقش و موقعیتش در آن روشن و تضمین شده به نظر نمیرسد.
۸. نگرانی از برجسته شدن پرونده داعش
در روایت رسمی ایران، یکی از نگرانیهای اصلی درباره افغانستان، فعالیت داعش و گروههای تروریستی است. طالبان نمیخواهد در نشستی شرکت کند که ممکن است کارنامه امنیتیاش در برابر داعش زیر سوال برود یا به موضوع اصلی بیانیههای پایانی تبدیل شود.
طالبان اصرار دارد که داعش در افغانستان حضور ندارد، روسیه، چین و ایران، حضور داعش در افغانستان را هم تایید میکنند هم آن را خطرناک میبینند.
در اگست ۲۰۰۷، یک چرخبال پاکستانی حدود ۲۷ زندانی را به دیره اسماعیلخان منتقل و سپس بهسوی وانه پرواز کرد. فردی بهنام خلیل حقانی نیز در میان زندانیان بود. خلیل حقانی پارسال در همین روز، در ساختمان وزارت مهاجرین و عودتکنندگان، توسط یک مهاجم انتحاری وابسته به داعش کشته شد.
با این حال، پس از گذشت یک سال، جنبههای مبهم این رویداد همچنان روشن نشده است.
ماه اگست ۲۰۰۷ برای خلیل حقانی سرنوشتساز بود. او در آن زمان در نتیجه یک گروگانگیری بزرگ و تبادل اسیران به مدد تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) آزاد شد و دوباره به میدان جنگ علیه جمهوری اسلامی افغانستان بازگشت.
پس از آنکه تلاشهای جرگه ۲۱ نفره قبیله محسود به رهبری معراجالدین محسود، عضو پیشین شورای ملی پاکستان، برای مذاکره درباره تبادل سربازان اسیر و زندانیان به نتیجه نرسید، بیتالله محسود، رهبر تحریک طالبان پاکستان، در واکنش به آزاد نشدن طالبان افغان و پاکستانی، سه سرباز اسیر را کشت و اجسادشان را در کنار جاده وانه–جندوله رها کرد. رهبر تیتیپی هشدار داد که: «اگر زندانیان را آزاد نکنید، هر روز چنین هدیهای برایتان خواهیم آورد.»
یکی از خواستههای مهم تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی)، آزادی خلیل حقانی و دیگر اعضای شبکه حقانی بود.
پس از کشتهشدن سربازان، دولت آمادگی خود را برای مذاکره اعلام کرد. گفتوگوهایی میان ارتش و طالبان به رهبری مولوی معاویه وزیرگی، مسئول امور اقتصادی طالبان، در منطقه «دیله» در وزیرستان جنوبی انجام شد. در نتیجه این توافق، ارتش تعدادی از بزرگان قومی وزیرستان، شامل خلیلالرحمان حقانی، ۴۳ عضو طالبان، نصیرالدین حقانی، امیرخان حقانی، دو برادر اخترمحمد عثمانی و مالیخان زدران را آزاد کرد.
دستگیری ۳۵۰ سرباز پاکستانی توسط ۲۰ جنگجوی طالبان در وزیرستان جنوبی و آزادی یک گروه بزرگ از اعضای شبکه حقانی در برابر رهایی این سربازان، تردیدهای مردم را تقویت کرد که این رویداد یک اقدام دوطرفه و از پیش برنامهریزیشده برای آزادسازی رهبران ارشد بازداشتشده شبکه حقانی بوده است.
در آن سالها خطر آن وجود داشت که خلیل حقانی و سایر اعضای شبکه حقانی توسط نیروهای امریکایی بازداشت و به بگرام یا گوانتانامو منتقل شوند.
خلیلالرحمان حقانی در سال ۲۰۰۳ میلادی توسط نیروهای پاکستانی بازداشت و زندانی شده بود.
او از مهمانخانههای شبکه حقانی در پاکستان، جبهههای جنگ علیه نیروهای افغان و امریکایی را در افغانستان رهبری میکرد. او رهبری «گروه پشاور» را با لقب «حاجی لالا» بر عهده داشت. خلیل حقانی از سالهای جهاد افغانستان علیه اتحاد جماهیر شوروی با نهادهای استخباراتی پاکستان و نیز با گروههای سیاسی-مذهبی و جنگجویان مسلح آن کشور روابط نزدیک و دیرینه داشت.
خلیلالرحمان حقانی، برادر جلالالدین حقانی ـ بنیانگذار شبکه حقانی ـ و کاکای سراجالدین حقانی، وزیر داخله طالبان، بود و در شمار چهرههای مهم این شبکه قرار داشت. این عضو سالخورده شبکه حقانی بیشتر وقت خود را در جرگهها، میانجیگریها و امور هماهنگی میان اقوام و قبایل میگذراند.
او همچنین نقشی تعیینکننده در گسترش نفوذ شبکه حقانی داشت.
در فبروری سال ۲۰۱۱، وزارت خزانهداری امریکا نام او را در فهرست تحریمهای خود قرار داد و برای دستگیریاش پنج میلیون دالر جایزه تعیین کرد.
در همان سال، در نهم فبروری، سازمان ملل متحد بر اساس بند دوم قطعنامه ۱۹۰۴ (۲۰۰۹)، خلیل حقانی را به داشتن ارتباط نزدیک با القاعده و اسامه بن لادن متهم کرد و او را در فهرست تحریمهای خود قرار داد. او متهم شد که در انتقال خانوادهها و اعضای القاعده و دیگر جنگجویان خارجی از ولایتهای شاهیکوت، پکتیا، پکتیکا و خوست به وزیرستان نقش تعیینکنندهای داشته است.
شبکه حقانی یکی از شاخههای اصلی طالبان در منطقه جنوب و شرق افغانستان و شمال غرب پاکستان است که از دهه ۱۹۸۰ تاکنون فعال بوده است. این شبکه به دلیل عملیاتهای نظامی پیچیده و همچنین استفاده گسترده از حملات انتحاری و بمبهای کنار جادهای در افغانستان شهرت دارد. در فبروری ۲۰۲۲ سراج حقانی، وزیر داخله طالبان در یک گردهمایی در شهر قندهار، گفت که تنها ۱۰۵۰ نفر از اعضای گروه او، یعنی شبکه حقانی طالبان در یک و نیم دهه گذشته حملات انتحاری انجام دادهاند. نهادهای حقوق بشری میگویند قربانی اصلی این حملات غیرنظامیان بودند.
جایگاه خلیل حقانی در ساختار طالبان
خلیلالرحمان حقانی در دومین دوره حکومت طالبان بهعنوان وزیر امور مهاجران و بازگشتکنندگان، یکی از وزرای بسیار فعال این گروه شناخته میشد. بزرگترین وظیفه این وزارت، کمک به عودت مهاجران افغان از کشورهای همسایه و جهان است. به گفته منابع طالبان، در زمان تصدی او، نزدیک به ۱.۵ میلیون مهاجر افغان از کشورهای همسایه اخراج شدند.
خلیل حقانی، علاوه بر عهدهداشتن سمت وزارت در کابینه طالبان، نقش کلیدی در گسترش نفوذ شبکه حقانی داشت. او بهعنوان «دست راست» سراجالدین حقانی شناخته میشد، زیرا روابط بسیار نزدیکی با سران قومی، ساختارهای قبیلهای و گروههای افراطی طالبان داشت. او با برگزاری جرگهها و میانجیگری در ولایتهای خوست، پکتیا و پکتیکا، فضایی برای حمایت از طالبان ایجاد کرد که برای تثبیت حکومت این گروه حیاتی بود. در دوره وزارت خود، او هیئتهای سران قومی را از ولایتهای جنوبی افغانستان به ولایتهای شمالی اعزام کرد تا روابط خود را گسترش دهد و خلای نفوذ مذهبی شبکه حقانی از طریق نفوذ قومی پر شود.
آشنایان خلیل حقانی میگویند او در سقوط ولایت خوست در زمان حکومت نجیبالله در دهه نود میلادی نقش داشت. او در آن زمان بهعنوان دست راست جلالالدین حقانی عمل میکرد. زمانی که شبکه حقانی در جنگها تانکهای زیادی بهدست آورد، تحت رهبری خلیل حقانی یک قطعه زرهی تشکیل داد.
گسترش نفوذ شبکه حقانی، حفظ ارتباط با رهبری مرکزی طالبان و ایجاد مشروعیت برای طالبان از طریق ساختارهای قومی، کارهایی بودند که خلیل حقانی در آنها بسیار فعال بود.
یک عضو مرکز مطالعات منطقهای تحت کنترول طالبان، که خواست نامش فاش نشود، به افغانستان اینترنشنال گفت که پس از سقوط رژیم نخست طالبان به رهبری ملا عمر، خلیل حقانی در وزیرستان شمالی برای حفظ و گسترش مراکز شبکه حقانی فعالیت میکرد. او فرایند انتقال و استقرار جنگجویان خارجی را مدیریت میکرد که برای القاعده و دیگر شبکههای دهشتافگن جهانی اهمیت حیاتی داشت.
او گفت: «در نخستین دوره حکومت طالبان، خلیل حقانی روابط بسیار نزدیکی با اسامه بن لادن، الحسامی و تعدادی دیگر از اعضای القاعده داشت و او یکی از افراد مورد اعتماد آنها بود.»
تأمین مسیرهای لجستیکی شبکه حقانی، فراهم کردن سلاح و تجهیزات و مدیریت منابع مالی، کارهایی بودند که خلیل حقانی در آنها نقش تعیینکننده داشت، زیرا تمرکز او عمدتاً بر مناطق شهری پاکستان بود و شبکه ارتباطات و فعالیتهای او گسترده بود.
عضو مرکز مطالعات منطقهای میافزاید: «روابط او با قبایل و قومها در پاکستان به دوران جهاد گذشته بازمیگردد. او در آژانس خیبر با قبایل سنی روابط نزدیکی داشت، و در عین حال با نهادهای پاکستانی نیز ارتباطات مستحکمی داشت. توافق خیبر، که برای پایان دادن به اختلافات مذهبی صورت گرفت، مکانهای استراتژیک برای شبکه حقانی را امن کرد و همه اینها نتیجه میانجیگری و نفوذ خلیل حقانی بود.»
توافق خیبر و اختلافات مذهبی
خلیل حقانی و ابراهیم حقانی در پیمان سال ۲۰۰۸ در خیبر پختونخوا، در ولسوالی کورمه، نقش تعیینکنندهای در حل اختلافات فرقهای داشتند. بر اساس این پیمان، اختلافات مذهبی در کورمه برای مدت کوتاهی پایان یافت و این فرصت را برای شبکه حقانی فراهم کرد تا در مناطق استراتژیک کورمه مستقر شود.
در توافق خیبر نقش ارتش پاکستان و ابراهیم و خلیل حقانی بسیار مهم بود. آنها در میان مردم نفوذ پیدا کردند. شیعیان و سنیها ۴۰ میلیون روپیه بهعنوان غرامت پرداخت کردند و برخی شروط و محدودیتهای دیگر نیز وضع شد.
حقانیها قبایل سنی را از جنگ بازداشتند و در مقابل، مسیر رفت و آمد و تأمین منابع از منطقه شیعیان به افغانستان را فراهم کردند.
در هفته اول دسامبر ۲۰۱۰، یک نشست سهروزه دیگر میان خلیل حقانی و شماری از فرماندهان تحریک طالبان پاکستان، رؤسای قبایل و مقامهای محلی پاکستان برگزار شد که خلیل حقانی در آن نقش تعیینکنندهای داشت.
بر اساس این نشست، رؤسای قبایل افریدی ساکن جمرود، سره کمر، تختهبک و غوندی به خلیل حقانی تعهد کردند که مسیرهای تدارکاتی را در برابر او بسته نکنند.
این نشست به شبکه حقانی و طالبان امکان داد تا از مدارس محلی به نفع خود شماری از جوانان را سازماندهی کنند و از سوی دیگر با اطمینان از مسیرهای موجود تدارکاتی بهره ببرند.
یکی دیگر از دستاوردهای نشست جمرود جذب اعضای جدید برای تحریک طالبان پاکستان بود؛ برخی از جوانان از مدارس افریدی، اورکزی و تیراه به صفوف تحریک طالبان پیوستند و با حمایت شبکه حقانی در افغانستان عملیات و حملاتی انجام دادند.
روابط با مقامهای جمهوریت
در اگست ۲۰۲۱، زمانی که طالبان وارد کابل شدند و نظام جمهوری در آستانه سقوط قرار داشت، خلیل حقانی یکی از نمایندگان طالبان بود که با مقامهای بلندپایه و رهبران سیاسی جمهوری اسلامی افغانستان بهطور مستقیم گفتوگو کرد. هدف تسهیل انتقال قدرت به طالبان بود.
در آن زمان خلیل حقانی در برخی جلسات ارگ حضور داشت و با شخصیتهای بانفوذ دیدار کرد. او همچنین به رؤسای جمهور پیشین، از جمله اشرف غنی و حامد کرزی و عبدالله عبدالله پیامهایی فرستاده بود.
او در آخرین مصاحبه خود گفته بود که عطا محمد نور، والی پیشین بلخ، به او قول داده بود که در صورت تصرف افغانستان توسط طالبان با او همکاری خواهد کرد. او همچنین از احمدشاه مسعود، رهبر ائتلاف ضد طالبان در دهه نود، با احترام یاد کرد و آمادگی خود را برای دیدار با احمد مسعود، رهبر جبهه مقاومت ملی افغانستان نشان داد.
حقانی تلاش میکرد از شکلگیری و قدرتمند شدن مقاومت علیه طالبان جلوگیری کند.
با این حال، او منتقد برخی از سیاستهای هبتالله آخندزاده، رهبر طالبان، بود و پیش از کشته شدنش در قندهار سیاستهای رهبر طالبان را نقد کرده بود. به همین دلیل، برخی تحلیلگران کشته شدن او را نتیجه اختلافات داخلی طالبان میدانند.
پس از تثبیت دوباره حکومت طالبان، کشتهشدن خلیل حقانی به دست داعش ضربه بزرگی به این گروه وارد کرد. طالبان حضور داعش در افغانستان را انکار میکند و مدعی است که این گروه را از بین برده است؛ کشتهشدن خلیل حقانی این ادعای طالبان را نادرست ثابت کرد.
با این حال، با گذشت یک سال از کشتهشدن حقانی، حکومت طالبان هنوز نتوانسته تحقیقات خود را درباره این حادثه شفاف کند و عوامل پشت پرده حمله را مشخص کند. ابهام اصلی در این رویداد، چگونگی ورود یک مهاجم انتحاری به ساختمان وزارت و از کار افتادن اسکنرها است. طالبان رسماً این حادثه را کار داعش دانسته و خود داعش نیز مسئولیت قتل او را پذیرفته است.
اردوگاه مخالفان طالبان در حال گذار از یاس مطلق به امید محتاطانه است؛ امیدی واقعی، اما هنوز شکننده و وابسته به تحولات منطقهای و جهانی.
در منطقه فضایی به وجود آمده که باعث امیدواری و تحرک کمپیشینه مخالفان طالبان شده است.
یکونیم سال پیش، کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی نسبت به تعامل با طالبان در حدی خوشبین بودند که به ذبیحالله مجاهد، سخنگوی هبتالله آخندزاده اجازه دادند عملاً ترکیب مهمانان، دستور کار و حتی نتایج نشست سوم دوحه درباره افغانستان را دستکاری کند.
برای جلب رضایت طالبان، سازمان ملل اپوزیسیون افغانستان، زنان و نمایندگان جامعه مدنی را از میزهای اصلی نشست سوم دوحه حذف کرد؛ تصمیمی که بسیاری از نیروهای دموکراتیک را به حاشیه راند و آنها را در موقعیت یأس و بیاعتمادی قرار داد.
اما یکونیم سال بعد، فضای سیاسی بهطور نسبی تغییر کرده است. مخالفان طالبان اکنون از امیدهای تازه سخن میگویند و احساس میکنند ورق تا حدی به نفع آنها برگشته است.
در این مقاله به این موضوع میپردازیم که چه تحولاتی موجب افزایش امیدواری مخالفان طالبان شده، روابط مخالفان طالبان با ایران و پاکستان -دو همسایه مهم افغانستان چقدر جدی است و نیروهای دموکراتیک افغانستان تا چه اندازه میتوانند روی حمایت منطقهای و جهانی حساب کنند.
حنیف اتمر، وزیر خارجه پیشین افغانستان، به افغانستاناینترنشنال گفت که میان سیاسیون افغان، کشورهای منطقه و جامعه جهانی یک اجماع روبهگسترش شکل گرفته: نگرانیها درباره وضعیت افغانستان «غیرقابل تحمل» شده و میتواند به «مصیبتی بزرگ» بینجامد. او تأکید میکند که اولویتدادن به یک روند سیاسی، حمایت جامعه جهانی از آن و تمکین طالبان به گفتوگوهای معنادار، ضروری است.
درخواست از طالبان برای تن دادن به گفتوگو با مخالفان برای تشکیل حکومت همهشمول گپ تازهای نیست. اما اتمر میگوید «یک نیروی محرک تازه» در میدان دیده میشود.
حنیف اتمر سه عامل را منبع اصلی امیدواری مخالفان طالبان میداند: ناکامیهای عملی طالبان در اداره کشور، افزایش نگرانی دولتهای منطقه و ضرورت پاسخگویی به خواستههای مشروع مردم افغانستان. او میگوید بههم پیوستن این سه عامل «یک نیروی محرکه جدید» ایجاد کرده است؛ نیرویی که میتواند زمینهساز یک روند سیاسی مؤثر شود، هرچند هنوز زمان دقیق این تغییر مشخص نیست.
یک مقام ارشد جبهه مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود نیز به افغانستاناینترنشنال گفت مهمترین نشانهٔ امیدواری آن است که «یک تحلیل مشترک از ناپایداری وضعیت» میان اپوزیسیون افغانستان و بخشهایی از جامعه جهانی شکل گرفته است. به گفته او، «فضای سیاسی در منطقه و جهان برای مخالفان طالبان بازتر شده و فهم عمیقتری میان جریانهای ضدطالبان در حال شکلگیری است.»
بازی ایران؛ مخالف براندازی، موافق راهحل سیاسی
در هفته جاری جمهوری اسلامی ایران سه جریان سیاسی عمده مخالف طالبان را تشویق کرد که بیانیه مشترکی برای حل بحران افغانستان از طریق گفتوگوهای سیاسی منتشر کنند؛ همزمان ایران سعی کرده است نمایندگان کشورهای همسایه افغانستان و روسیه را برای همصدایی و شکلگیری یک اجماع منطقهای گردهم آورد.
بدون تشویق ایران کنار آمدن چهرههایی چون احمد مسعود و حنیف اتمر یا عطامحمد نور و معصوم استانکزی دشوار به نظر میرسید. این همصدایی همزمان با آمادهسازی نشست منطقهای صورت گرفت که نمایندگان ویژه ایران، پاکستان، تاجیکستان، اوزبیکستان، ترکمنستان، چین و روسیه در تهران گردهم خواهند آمد تا درباره افغانستان گفتوگو کنند.
پاکستان از قصد ایران برای برگزاری نشستی درباره افغانستان استقبال کرده است؛ طالبان اعلام کرد که نمایندهای به این نشست نخواهد فرستاد و مخالفان طالبان با امیدواری چشم به اقدامات بعدی تهران دوختهاند.
نشست منطقهای تهران قرار است یکشنبه ۲۳ قوس برگزار شود.
در آستانه این نشست، یک جلسه همصدایی میان سیاسیون افغانستان روز سهشنبه ۱۸ قوس برگزار شد که شرکتکنندگان خواستار آغاز مذاکرات صلح با پشتیبانی شورای امنیت سازمان ملل برای حل بحران افغانستان شد.
حنیف اتمر، وزیر خارجه پیشین افغانستان که از بیانیه سه جریان مخالف سیاسی افغانستان را امضا کرده، از نشست تهران خواست از گفتوگوی بینالافغانی برای تشکیل حکومت فراگیر حمایت کنند.
تاکنون دستور کار نشست تهران علنی نشده است؛ سوال مهم این است که آیا نشست هفت کشور منطقه در تهران از این مطالبه حمایت خواهد کرد؟
یک روز پس از همصدایی سیاسیون افغانستان، امیرسعید ایروانی، نماینده ایران در نشست شورای امنیت سازمان ملل، مواضعی نزدیک به مطالبات این سه جریان اعلام کرد. در بیانیه مشترک تحت عنوان «همصدایی ملی احزاب و جریانهای سیاسی افغانستان» بر ایجاد «یک نظام مشروع» و حل بحران از طریق «مذاکرات همهشمول و فراگیر» تأکید شده است؛ خواستی که نماینده تهران نیز آنرا تکرار کرد.
نماینده ایران در نشست شورای امنیت هشدار داد که نبود یک دولت فراگیر در افغانستان به افزایش تنش و درگیریها منجر شده و تشکیل چنین حکومتی برای جلوگیری از بازگشت جنگ ضروری است. او با اشاره به مرز طولانی دو کشور و حضور میلیونها مهاجر افغان در ایران تأکید کرد که تحولات افغانستان تأثیری «مستقیم و فوری» بر جمهوری اسلامی دارد.
برخی از برگزارکنندگان نشست سیاسی مخالف طالبان پیش از صدور بیانیه به تهران سفر کرده و با مقامهای ایرانی دیدار کرده بودند.
باتور دوستم در هتلی در تهران قبل از نشست همصدایی سه جریان مخالف طالبان
برخلاف پاکستان، ایران -نه در الفاظ و نه در عمل- از براندازی طالبان حمایت نمیکند و خواستار گفتوگوهایی است که حضور گروههای دیگر سیاسی در ساختار قدرت را ممکن سازد. تهران در عین حال روابط خود با طالبان را ادامه میدهد و تشدید درگیریها در افغانستان را به نفع خود نمیداند.
در بیانیه مشترک سه جریان سیاسی افغانستان نیز نشانهای از تمایل به سرنگونی طالبان از طریق مبارزه مسلحانه دیده نمیشود و تأکید اصلی بر راهحل سیاسی است. به نظر میرسد ادبیات بیانیه مشترک مخالفان طالبان به گونهای تنظیم شده بود که زیاد «سفت و سخت» نباشد و دعوت به جنگ نکند، تا کشورهای منطقه بتوانند از آن حمایت کنند.
حنیف اتمر، وزیر خارجه پیشین افغانستان و عضو این ائتلاف، گفت حتی گروههایی که در مقاومت مسلحانه دخیلاند، «گفتوگو را ترجیح میدهند» و پذیرفتهاند که اولویت با مذاکرات بینالافغانی و راهحل سیاسی است. به گفته او، تمکین به روند سیاسی «راه مؤثر، مشروع و اخلاقی» برای هر حاکم است و نپذیرفتن آن میتواند پیامدهای بلندمدت داشته باشد.
در چهار سال گذشته، درخواست گفتوگو به شیوههای مختلف تکرار شده است؛ اما طالبان تاکنون پاسخ مثبت ندادهاند.
تهران با مشاهده نخستین نشانههای جدیتر شدن مخالفان طالبان، وارد عمل شده و تلاش دارد ابتکار عمل را در دست بگیرد و همزمان سیاسیون ضدطالبان و نمایندگان منطقه را گردهم آورد تا نفوذ خود را در آینده افغانستان از دست ندهد. به همین دلیل، پیش از میزبانی نشست منطقهای، از مخالفان طالبان خواسته شد یک «آدرس واحد» ایجاد کنند تا جامعه جهانی برای گفتوگو بتواند به آن مراجعه کند.
علاوه بر تشکیل یک حکومت فراگیر، رفع محدودیتها علیه دختران و زنان، ادامه کمکهای بشردوستانه با شفافیت، و تضمین حقوق اقلیتها و زنان از جمله خواستهای مشترک در بیانیه مخالفان طالبان و اظهارات نماینده ایران در شورای امنیت است.
موضعگیری پاکستان در نشست هفته آینده در تهران تأثیر قابل توجهی خواهد داشت. تغییر رویکرد اسلامآباد نسبت به طالبان یکی از مهمترین عوامل افزایش امیدواری اپوزیسیون افغانستان است. اگرچه یکونیم سال پیش حضور چهرههای ضدطالبان در دوحه برای پاکستان خوشایند نبود، اکنون مقامهای پاکستانی صراحتاً از «تغییر رژیم» سخن میگویند. درگیریهای مرزی دهها کشته و صدها زخمی داشته و تجارت میان دو کشور برای دو ماه متوقف شده است. دیپلوماتهای پاکستانی طالبان را ناکارآمد میدانند و بر وجود اپوزیسیون سیاسی و احتمال تغییر رژیم در شمال افغانستان تأکید دارند.
اسلامآباد، مخالفان طالبان را تجهیز خواهد کرد؟
فردوس کاوش، روزنامهنگار، میگوید تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) به هبتالله آخندزاده، رهبر طالبان افغانستان، بیعت کرده و خود را ملزم به اطاعت ایدئولوژیک از او میداند. اسلامآباد معتقد است که اگر هبتالله بخواهد، میتواند با یک فتوا جنگ تیتیپی علیه ارتش پاکستان را متوقف کند؛ اما او به دلایل ایدئولوژیک از انجام این کار خودداری میکند.
به گفته کاوش، تجربه چهار سال گذشته نشان داده که نه «امتیاز» و نه «فشار» قادر بوده موضع طالبان در قبال تیتیپی را تغییر دهد. این وضعیت در پاکستان این برداشت را تقویت کرده که سیاست دیرینه «عمق استراتژیک» در افغانستان شکست خورده و تغییر رژیم در کابل ضروری است. در همین چارچوب، تماسهای پاکستان با چهرههای سیاسی تبعیدی افغانستان افزایش یافته است.
طالبان در واکنش به نگرانیهای پاکستان، روز چهارشنبه صدها روحانی را گردهم آورد و بیانیهای صادر کرد که در آن تأکید شده «هیچ افغان نباید برای جنگ به پاکستان برود». اسلامآباد اما این بیانیه را کافی نمیداند و خواهان تضمین کتبی شخص هبتالله است؛ درخواستی که مقامهای طالبان گفتهاند رهبر گروه نخواهد پذیرفت.
بیانیه ملاهای طالبان نه تنها مشکلات پاکستان را حل نکرد، بلکه تهدیدی نیز با خود داشت. در بخشی از آن آمده است که «جهاد» علیه حمله خارجی بر هر افغان «فرض عین» است.
اگر هبتالله در ماههای آینده تضمینی درباره مهار تیتیپی بدهد و حملات در خاک پاکستان کاهش یابد، اسلامآباد ممکن است از حمایت سیاسی مخالفان طالبان عقبنشینی کند. اما در غیر این صورت، احتمال افزایش تماسها و همکاریهای پاکستان با مخالفان طالبان بیشتر خواهد بود.
تماسها، انتظارها و احتیاطها
منابع افغانستان اینترنشنال میگویند تاکنون همکاری نظامی مستقیمی میان پاکستان و مخالفان طالبان صورت نگرفته، با این حال گفتوگوها و مذاکرات «بسیار محتاطانه» ادامه دارد.
جبهات نظامی مخالف طالبان با احتیاط با پاکستان تعامل میکنند و میخواهند اطمینان یابند که اسلامآباد در اراده خود برای تغییر رژیم طالبان جدی است و حمایت کافی از تحرکات نظامی خواهد داشت. تاکنون پاکستان هیچ حمایت لجستیکی یا نظامی عملی از جبهههای ضدطالبان ارائه نکرده است. یکی از منابع نظامی گفته: «اگر حمایتی وجود داشت، نتیجهاش را در سقوط ولسوالیها میدیدید.»
سازمان ملل میگوید جبهههای مخالف طالبان تاکنون «چالش قابل توجهی» بر حکومت این گروه ایجاد نکردهاند؛ شش جبهه نظامی در سه ماه گذشته مسئولیت ۴۱ حمله را بر عهده داشتهاند.
مخالفان مسلح طالبان انتظار دارند اسلامآباد از موضعگیری لفظی فراتر رود و حمایت لجستیکی برای تغییر رژیم فراهم کند، اما پاکستان تاکنون وارد این مرحله نشده است. مخالفان طالبان با احتیاط عمل میکنند تا به «ابزاری برای تبلیغات جنگی» اسلامآباد تبدیل نشوند.
اقدام عملی پاکستان تاکنون محدود به میزبانی نشست هفتم میزان در اسلامآباد با حضور برخی سیاستمداران مخالف طالبان بوده است؛ جبهههای نظامی در این نشست شرکت نکردهاند. نصیراحمد اندیشه، نماینده دایمی افغانستان در ژنو، میگوید «اِستبلشمنت پاکستان» اکنون به این نتیجه رسیده که باید با چهرههای غیرطالب کار کند؛ افرادی که گرایش ملیگرایی شدید ندارند.
با این حال، اگر پاکستان بتواند از نفوذ باقیمانده خود بر طالبان استفاده کرده و رفتار آنها را تغییر دهد، احتمالاً از برنامه براندازی کامل صرفنظر خواهد کرد.
فردوس کاوش، روزنامهنگار، میگوید از منظر نظری، تغییر رژیم در افغانستان و ایجاد یک حکومت فراگیر و نرمال، میتواند موضع تیتیپی را تضعیف کند. اما در عمل، این گزینه برای پاکستان قابل اجرا نیست.
او تأکید میکند که اسلامآباد بهتنهایی توانایی تغییر رژیم را ندارد و برای چنین اقدامی باید حمایت قدرتهای بزرگ و برخی کشورهای منطقه را جلب کند؛ حمایتی که فعلاً نشانهای از آن دیده نمیشود.
به گفته او، موضعگیری کشورهایی مثل امریکا، روسیه، چین و ایران نشان میدهد که آنان تمایل ندارند وارد پروژه تغییر رژیم شوند و تعامل رسمی و غیررسمی با طالبان را مطلوبتر میبینند.
تاجیکستان، اوزبیکستان، ترکمنستان، چین و روسیه
علاوه بر ایران که میزبان نشست منطقهای هفته آینده است و پاکستان که به شدت از طالبان ناراض است، نمایندگان تاجیکستان، اوزبیکستان، ترکمنستان، چین و روسیه نیز در نشست منطقهای هفته آینده در تهران شرکت خواهند کرد.
تاجیکستان نسبت به جبهه مقاومت ملی افغانستان به رهبری احمد مسعود حسننیت دارد و به طالبان به قدر کافی اعتماد ندارد. تاجیکستان برای مدتها میزبان رهبران سیاسی و مخالفان طالبان بوده و سفارت افغانستان در دوشنبه تحت کنترول مخالفان طالبان باقی مانده است. دوشنبه از مخالفان سیاسی و جبهات مقاومت پشتیبانی غیررسمی کرده، اما بهدلیل ملاحظات امنیتی و داخلی از حمایت مستقیم نظامی علیه طالبان خودداری میکند.
روسیه تنها کشوری است که طالبان را رسماً بهعنوان حکومت افغانستان بهرسمیت شناخته است. اما مسکو نیز از طالبان خواسته حکومتی فراگیر ایجاد کند. ولادیمیر پوتین، رئيسجمهور روسیه برای توجیه روابط نزدیک با میگوید میخواهد با طالبان ارتباط داشته باشد تا بر این گروه تأثیر بگذارد، اما تاکنون نشانه جدی دیده نشده که نشان بدهد مسکو از نفوذ خود بر طالبان برای ایجاد دولت همهشمول یا یک روند سیاسی فراگیر استفاده میکند. مسکو احتمالا در نشست منطقهای از ایده تعامل با طالبان و تشویق این گروه به ایجاد یک ساختار فراگیر و مبارزه با گروههای دهشتافگن حمایت خواهد کرد.
طالبان امیدوار بود بعد از روسیه کشورهای آسیای میانه مثل اوزبیکستان و ترکمنستان نیز این گروه را به رسمیت بشناسد. اما این کشورها بهدلایل امنیتی طالبان را به رسمیت نشناختند. نهادهای ملکی اوزبیکستان روابط گسترده با طالبان دارند اما این کشور درباره بند آب قوشتپه و مسایل امنیتی نگرانی دارد.
چین روابط عملگرایانه و اقتصادی با طالبان دارد و برای سرمایهگذاری در بخش معدن وارد افغانستان شده است. با این حال، حملات اخیر در مرز افغانستان و تاجیکستان که شماری از شهروندان چینی را کشته، نگرانی بیجینگ را درباره گروههای اویغور افزایش داده است. چین از طالبان خواسته است درباره کشتهشدن شهروندانش تحقیق کند. همچنین چین نگرانی پاکستان درباره حضور تیتیپی در خاک افغانستان را بهجا میداند.
غرب با انتقادهای بدون حمایت از اپوزیسیون به حاشیه رفته است
کشورهای غربی بهدلیل اولویتهای دیگر جهانی در افغانستان کم کم به حاشیه رفتهاند. این کشورها تمرکز خود را از تعامل مستقیم با طالبان به کمکهای بشردوستانه و کنترول مهاجرت معطوف کردند.
کشورهای غربی با وجود نارضایتی عمیق از شیوه حکومتداری طالبان و بیاعتمادی به این گروه، تاکنون ارتباط مؤثری با جبهههای نظامی مخالف طالبان برقرار نکردهاند و موضعگیریهایشان عمدتاً در قالب انتقادهای حقوق بشری باقی مانده است.
اخیرا اتحادیه اروپا در بروکسل نشستی با دو جبهه نظامی مخالف طالبان برگزار کرد، اما حمایت عملی از براندازی طالبان نکرده است.
اسحاق دار، وزیر خارجه پاکستان در آخرین سفر خود به اروپا به ۲۷ کشور اروپایی درباره درگیریها با طالبان توضیح داده و گفته است که به این گروه اعتماد نکنند. در پایان این سفر پاکستان و اتحادیه اروپا خواهان آغاز روند سیاسی [گفتوگو برای تشکیل یک حکومت جدید] در افغانستان شدند.
استرالیا نخستین کشوری بود که از اتحاد جریانهای سیاسی مخالف طالبان استقبال کرد و آن را گامی امیدوارکننده برای دستیابی به حاکمیت ملی، حکومتداری دموکراتیک و حمایت از حقوق بشر توصیف کرد.
در نشست شورای امنیت، نماینده ایالات متحده طالبان را «غیرقابل اعتماد» خواند و این گروه را مسئول وضعیت فقر، بیکاری و بحران انسانی کنونی دانست. نماینده فرانسه نیز از ایده «حکومت فراگیر در افغانستان» حمایت کرد و گفت تعامل با طالبان تنها زمانی امکانپذیر است که این گروه به تعهدات بینالمللی خود، بهویژه در حوزه حقوق زنان، عمل کند. نماینده بریتانیا با هشدار درباره وخامت حقوق بشر، خواستار شکلگیری موضعی واحد در سطح جهانی شد.
فضای سیاسی افغانستان پس از آخرین نشست دوحه در یکونیم سال گذشته، بهتدریج تغییر کرده و مخالفان طالبان اکنون با امیدهای تازه به صحنه سیاسی بازگشتهاند.
تقریباً همه کشورهای منطقه، از جمله ایران، پاکستان، تاجیکستان، اوزبیکستان، ترکمنستان، روسیه و چین، درباره نگرانیهای امنیتی ناشی از افغانستان و ضرورت تشکیل «حکومت همهشمول» اتفاق نظر دارند. اپوزیسیون طالبان به این کشورها پیشنهاد داده است که از طرح حل بحران افغانستان از طریق گفتوگوهای سیاسی و ایجاد یک حکومت فراگیر حمایت بیشتری نشان بدهند. هیچ یک از قدرتهای منطقه (به جز موضع لفظی و محدود پاکستان) از براندازی مستقیم طالبان حمایتی نشان ندادهاند، اکثر کشورهای منطقه در حال تعامل با طالباناند. کشورهای منطقه نگرانیهایی درباره حقوق زنان، اقلیتها و کنترول مهاجرت دارند اما هنوز هیچ فشار جدی بر طالبان برای بهبود وضعیت حقوق بشر نشان ندادهاند.
در مجموع، افغانستان در نقطهای قرار دارد که فرصتهای سیاسی برای مخالفان طالبان وجود دارد، اما تحقق این فرصتها به همکاری منطقهای، تمکین طالبان به گفتوگوهای معنادار و حمایت عملی جامعه جهانی بستگی دارد.
دهم دسامبر روز جهانی حقوق بشر است و شعار امسال سازمان ملل برای این روز «نیازهای اولیه ما» انتخاب شده است. بهرغم اینکه سازمان ملل بر برابری، عدالت و آزادی به عنوان ارزشهای حقوق بشر تاکید دارد، میلیونها نفر در افغانستان تحت تسلط طالبان همچنان از ابتداییترین حقوق خود محروماند.
روز حقوق بشر از سوی یونسکو به مناسبت تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر در دهم دسامبر ۱۹۴۸ میلادی توسط مجمع عمومی سازمان ملل، نامگذاری شد و از آن زمان تاکنون هر سال تجلیل میشود.
سازمان ملل متحد امسال با راهاندازی کارزار «نیازهای اولیه ما» بر اهمیت ارزشهایی چون برابری، عدالت، آزادی و کرامت انسانی تاکید کرده و افزوده که این کارزار فضایی را برای افزایش آگاهی عمومی و اقدام جمعی در دفاع از حقوق بشر فراهم میکند.
نیازهای اولیه مورد تاکید این کارزار شامل حق دسترسی به غذا، آموزش، خدمات درمانی، امنیت، آزادی و کرامت انسانی است. بسیاری از شهروندان افغانستان به ویژه زنان اما در سایه حاکمیت طالبان از این حقوق بیبهرهاند.
طالبان در بیش از چهارسال سلطه بر افغانستان با اجرای فرمانهای سختگیرانه هبتالله آخندزاده، رهبر این گروه و توشیح قوانین دستوپاگیر، بسیاری از حقوق اساسی و بشری مردم را پایمال کرده است.
در حال حاضر بسیاری از حقوق شهروندی افغانها که سازمان ملل بر آنها تاکید دارد از سوی اداره طالبان نقض شده و نیازهای اولیه و انسانی افغانها نادیده گرفته میشود.
حق غذا و معیشت
براساس گزارش اوچا که در جوزای امسال منتشر شد، ۴۸ درصد مردم افغانستان زیر خط فقر زندگی میکنند و بیش از ۲۲ میلیون نفر به کمکهای بشردوستانه نیاز دارند. نهادهای وابسته به سازمان ملل برآورد کردهاند که در سال ۲۰۲۶ بیش از ۲۱ میلیون نفر محتاج کمکهای بشردوستانه خواهند بود.
این آمار نشان میدهد که مردم افغانستان از ابتداییترین حق خود که حق غذا و معیشت است، محروم ماندهاند و فقر گسترده به بحرانی فراگیر در زندگی مردمان این کشور تبدیل شده است.
حق حیات و امنیت
هرچند طالبان در بیش از چهار سال گذشته بارها مدعی بهبود وضعیت امنیتی در افغانستان شدهاند اما نهادهای معتبر حقوق بشری گزارشهای متعددی را از بازداشتهای خودسرانه، خشونتهای هدفمند، سرکوب اعتراضات مدنی، اجرای مجازاتهای بدنی و کوچهای اجباری مستند کردهاند.
یوناما در گزارش سه ماهه خود در ماه اسد امسال از موارد گسترده نقض حقوق بشر در افغانستان از جمله تشدید محدودیتها بر زنان، خطرات جدی برای بازگشتکنندگان، اجرای اعدامهای علنی و فشار فزاینده بر رسانهها و فعالان مدنی خبر داده بود.
جنبشهای اعتراضی زنان نیز به مناسبت روز حقوق بشر و تداوم نقض حقوق شهروندان در افغانستان واکنش نشان دادند. جنبش فانوس آزادی زنان افغانستان با اشاره به محدودیتهای اعمال شده از سوی طالبان تاکید کرده که جامعه جهانی باید با اعمال فشار این گروه را به کاهش سیاستهای سرکوبگرانه وادار کند.
حق آموزش
حق آموزش یکی از حقوق اساسی بشر است اما هماکنون دختران بالاتر از صنف ششم در افغانستان بیش از هزار و ۵۴۰ روز میشود که از رفتن به مکتب محروم شدهاند و دروازههای دانشگاهها نیز از هزار و ۸۴ روز به اینسو به روی زنان بسته مانده است.
در بیش از چهار سال گذشته جامعه جهانی، نهادهای حقوق بشری و جنبشهای اعتراضی زنان بارها خواستار لغو این ممنوعیتها شدند اما طالبان آموزش دختران را «مسئله داخلی» خوانده و از کشورها خواست در این زمینه مداخله نکنند.
جنبش شنبههای ارغوانی به مناسبت روز جهانی حقوق بشر در اعلامیهای خواستار بهرسمیت شناسی آپارتاید جنسیتی، اعمال تحریمهای بیشتر علیه طالبان، حمایت از حقوق زنان و دختران و خودداری از هرگونه تعامل با طالبان شد.
این جنبش نوشت: «طالبان با ارتکاب آپارتاید جنسیتی و آپارتاید زبانی علیه زبان فارسی/دری، اجرای کوچهای اجباری، ارتکاب جنایات جنگی، اعدامها و محاکم صحرایی، سرکوب آزادی بیان، بازداشت و آزار جنسی دهها فعال حقوق بشر و دیگر جنایات ضدبشری، افغانستان را گرفتار بحرانی عمیق و شکننده حقوق بشری کردهاند.»
حق آزادی عقیده
حق آزادی عقیده از دیگر حقوق و نیازهای اساسی بشر است که در سالهای طولانی از مردم افغانستان دریغ شده است و در دوره حاکمیت طالبان نیز گزارشها زیادی در این مورد منتشر شده است.
کمیسیون امور آزادی مذهبی امریکا در گزارش سنبله امسال اعلام کرد که آزادی مذهبی در افغانستان بهطور کامل از میان رفته و طالبان افرادی را که دارای باورها و دیدگاههای مذهبی متفاوت هستند، سرکوب میکند.
براساس این گزارش، همه شهروندان افغانستان بهویژه اقلیتهای مذهبی در معرض خطر جدی آزار و اذیت، مجازاتهای بدنی و بازداشتهای خودسرانه قرار دارند.
زنان بهعنوان یکی از آسیبپذیرترین گروههای اجتماعی، بیشترین فشار و سرکوب طالبان را متحمل شدهاند. سیاستهای رسمی طالبان عملا آنها را از تمامی عرصههای مشارکت عمومی، آموزشی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی حذف کرده است.
محدودیت شدید بر آزادی گشتوگذار و اعمال قیودات اجتماعی و فرهنگی، نمود آشکار تبعیض جنسیتی نهادینهشده و برنامهریزی شده علیه زنان است. زنان در افغانستان نمیتوانند بدون همراهی یک مرد خانواده یا «محرم» آزادانه تردد کنند و این محدودیت باعث شده بسیاری از زنان شغلهایی را که اجازه داشتند انجام دهند، ترک کنند یا از دست بدهند.
براساس گزارشها، محدودیت طالبان بر رفتوآمد زنان، همچنین مرگ مادران و نوزادان را افزایش داده است.
این نیازها تنها بخشی کوچک از گستره محرومیتهایی است که مردم افغانستان هر روز با آن روبهرو هستند. نیازهای اولیه از نان و آموزش گرفته تا آزادی و امنیت همچنان برای مردم افغانستان دستنیافتنی شده است. این چالشها همراه با ممنوعیت و فشارهای طالبان زندگی میلیونها افغان را تحت تاثیر قرار داده است.