ممنوعیت کار زنان در سازمان ملل و موسسات دیگر آخرین گام طالبان برای حذف کامل زنان از بازار کار است. آنها این تصمیم را بیاعتنا به اعتراضهای مقامات بلندپایه غربی و سازمان ملل گرفتهاند.
ظاهراً، تهدید امریکا به برگزاری نشست شورای امنیت در پایان ماه اپریل نیز تاثیری نداشته است.
به نظر میآید که فشارهای بین المللی آخرین امید مردم و دولتهای خارجی به تغیر رفتار طالبان است. اما، این گروه حتا حاضر نشده که توضیح کوچکی در مورد این تصمیم خود بدهد. این در حالیست که طالبان نه تنها از اعطای ۴۰ میلیون دالر کمک بشری در هر هفته به افغانستان استقبال میکنند، بلکه از کشورهای غربی منتقد خود نیز میخواهند که رژیم شان را به رسمیت بشناسند.
این پول به ثبات و ارزش پول افغانی و مهار تورم کمک کرده است و دسترسی بانکهای افغانستان به ارز خارجی را مهیا ساخته است. در کنار آن، سازمانهای بینالمللی با آن میتوانند به مردم فقیر و گرسنه امداد رسانند و بخشی از شفاخانهها و مراکز صحی افغانستان را تمویل کنند.
ظاهراً، نه کمکهای بشردوستانه و بیانیههای اعتراضی مقامات بینالمللی و نه تحریمها و نشستهای شورای امنیت ابزارهای فشار موثر بر طالبان بوده است. تقریباً میتوان گفت که دیپلوماسی امتیاز و مجازات غرب به بن بست خورده است.
حالا، استراتژی تغیر طالبان از طریق فشارهای غربی نیز به نتیجهای نرسیده است. قبول این واقعیت به نیروهای سیاسی در داخل و خارج از افغانستان کمک میکند تا به راهکارها و ابتکارات دیگری فکر کنند. این به خصوص برای چهره های سیاسی در ترکیه و تاجیکستان مفید است که بخش عمده شان بارها از کشورهای خارجی خواستند که طالبان را به پای میز مذاکره بیاورند و آنان را به قبول تشکیل حکومت مشارکتی وادار سازند.
محدودیت شورای امنیت
نمایندگان روسیه و بریتانیا در سازمان ملل خبر دادند که در پایان ماه اپریل نشستی با حضور فرستادههای ویژه در امور افغانستان برگزار خواهد شد. یک روز پس از این که سازمان ملل اعلام کرد طالبان به طور شفاهی دستور داده است که زنان حق کار در این نهاد را ندارند، لیندا توماس گرینفیلد، سفیر امریکا در سازمان ملل آن را «نفرتآور» خواند و گفت که در مورد این موضوع در شورای امنیت بحث خواهد شد.
نماینده روسیه گفت که در این نشست همه از تصمیم طالبان ناراحت و شوکه شده بودند. با این حال، او از دیگر اعضای این شورا خواست که رویکردی «موثر و متوازن» را در قبال طالبان در پیش گیرند. این به معنای آن است که روسیه به رغم رد این تصمیم، خواهان افزایش فشار بر طالبان نیست.
روسیه و چین باعث شده اند که شورای امنیت نتواند رفتار طالبان را محکوم کند و قطعنامههای جدید صادر کند. این رویکرد دو عضو قدرتمند شورای امنیت سازمان ملل، طالبان را متقاعد ساخته است که آنها به رغم فشار غرب میتوانند به سیاستهای خود ادامه دهند.
طالبان به تقلید از ایران و دیگر کشورهای ضدغربی احساس میکنند که با اتکا به چین و روسیه میتوانند برای خود جایی در نظام بین الملل پیدا کنند. در عینحال، رفتار دیگر کشورهای مهم منطقه، از ایران و ترکیه تا ازبیکستان و هندوستان نیز این دلگرمی را به طالبان داده است.
تصمیم هند برای احیای رابطه با طالبان نشان داد که دهلی و کشورهای دیگر منطقه باور دارند که طالبان احتمالاً نیروی پایداری در افغانستان خواهد بود. این تصور با توجه به ضعف نظامی و سیاسی نیروهای مسلح و سیاسی ضد طالبان تقویت شده است.
بی اعتنایی به مشروعیت
طالبان با برانگیختن خشم و نارضایتی کشورهای با نفوذ غربی عملا روزنههای به رسمیتشناخته شدن را به روی خود بسته اند. این گروه دارای حکومت منزوی و منفوری است که حتا مهمترین متحدش نیز آن را به رسمیت نمیشناسد.
این وضعیت خطرناک میتواند به فروپاشی اقتصادی و سیاسی دولت طالبان منجر شود و این دستکم برای پاکستان باید مایه نگرانی باشد که سرمایهگذاری فراوانی بر طالبان کرده است.
به نظر میآید که پاکستان فعلا علاقهای به مداخله در سیاستهای داخلی طالبان ندارد و همین که حضور هند را از مرزهای آن دور نگهداشته است کافی است.
طالبان با این که به لحاظ ایدیولوژیک سازمان ملل را به رسمیت نمیشناسند و آن را نهادی در خدمت منافع «کفار» میدانند، اما، در سیاست عملی به آن نیاز دارند. این گروه از یکسو از کشورهای غربی میخواهد که آنان را به رسمیت بشناسند و از جانب دیگر دقیقاً رفتارهایی را انجام میدهد که این کشورها با آن مخالف اند.
البته، طالبان معیارهای متفاوتی برای تعامل با امریکا و اروپا دارند. آنها فکر میکنند که سرکوب داعش و منع رسمی کشت کوکنار برای جلب اعتماد کشورهای غربی کافی است. اما، حضور دهها گروه تروریستی خارجی و تولید بیشترین تریاک جهان در افغانستان باعث ناکامی رویکرد دیپلوماتیک طالبان شده است.
انزوا و تحریم شدید طالبان احتمالاً در کوتاه مدت نتیجهای در پی نخواهد داشت. با این حال، کشورهای غربی امیدوارند که بحرانهای اقتصادی و بشری در افغانستان نیروهای عملگراتر طالبان را در سالهای آینده به سوی رابطه عادیتر با جهان سوق دهد.
۲۰ ماه قبل کمتر کسی از اعضای رهبری طالبان فکر میکرد که رهبر غایب شان پس به قدرت رسیدن تا این حد اقتدارگرا، خودرای و بیتوجه به انتقاد و مخالفتهای آنان شود.
ظاهراً، او هر آنچه دلش بخواهد، انجام میدهد و برای تحکیم قدرتش دم و دستگاه بزرگی در کندهار به وجود آورده است.
پس از کشته شدن ملا اختر منصور در سال ۲۰۱۶، اعضای ارشد شورای کویته طالبان برسر تعیین یک رهبر فاقد تجربه نظامی توافق کردند که سابقه تدریس در مدرسه دینی و معاونیت کمیسیون عدلی و قضایی طالبان را داشت.
شاید آنها فکر میکردند که کنار زدن یا اعمال نفوذ بر رهبری که نه سابقه سیاسی-نظامی دارد و نه متعلق به قبیلهای قدرتمند پشتون است، راحتتر است. اما، مولوی هبتالله آخندزاده خوشخیالی اعضای شورای کویته را به نمایش گذاشته است. او اکنون خواستار اطاعت بی قید و شرط همه است.
نارضایتی از رهبر همهکاره
مولوی هبتالله بدون مشوره با دیگر چهرههای کلیدی طالبان فرمانهای عجیب مانند ممنوعیت آموزش و کار زنان را صادر کرده که خشم بین المللی را برانگیخته و به انزوای بیشتر طالبان منجر شده است. انتقادهای غیرمستقیم کسانی چون سراج الدین حقانی نیز در تصمیم او تغییری نیاورده است.
به نقل از منابع داخلی طالبان، نارضایتی از رهبری مولوی هبتالله لایههای مختلف دارد. او عملاً تصمیمهای تکنفره میگیرد، در تمام سطوح مدیریتی خورد و کلان دخالت دارد و برای خود در قندهار دم و دستگاه بزرگ اداری و نظامی به وجود آورده است.
او به دلخواه خود قطعات خطرناک و دارای افراد انتحاری را از کابل به قندهار فرا خوانده است؛ از وزارت مالیه و بانک مرکزی۶۰میلیارد افغانی نقد و بدون سند مطالبه کرده است. رهبر طالبان به گفته چند منبع اطلاعاتی، با برکناری هدایت الله بدری مشهور به گل آغا اسحاقزی، وزیر مالیه قبلی، مصمم به انتقال وزارت مالیه و بخشی از بانک مرکزی به قندهار است.
اکنون که سخنگویان حکومت طالبان نیز به قندهار انتقال یافتهاند، احتمال انتقال پایتخت از کابل به قندهار را نباید از نظر دور داشت.
انتقال پایتخت به قندهار؟
بنا به منابع اطلاعاتی طالبان، مولوی هبت الله دلایل زیادی برای انتقال قدرت دولت از کابل به قندهار دارد. او در آنجا قدرت خود را منجسمتر کرده و پیامهای یکدست به دولتهای دیگر ارسال میتواند. هیئتهای خارجی هم به خوبی آگاهند که قدرت اصلی در قندهار است و نه در کابل. از این پس، آنها وقت خود را در ملاقاتهای بینتیجه در کابل ضایع نخواهند کرد.
رهبر طالبان قندهار را برای استحکام پایههای قدرتش مهم میداند. او در اتحاد با سران قبایل الکوزی (صدر ابراهیم)، اسحاقزی (شیخ حکیم حقانی)، علیزی (قیوم ذاکر) و کاکر (ملافاضل) میتواند بر تنشها و چالشهای درونی طالبان فایق آید.
تنشهای داخلی را در عصبانیت سراج الدین حقانی و دیگر اعضای ارشد طالبان کابلنشین از هبت الله میتوان دید. به نظر میآید که او به وزیران داخله و دفاع خود به خاطر تماس با غربیها و پروراندن اندیشه کودتای سفید مظنون است. او از عبدالحق وثیق، رئیس استخبارات که با امریکاییها رابطه دوامدار داشته، سخت ناراض است. بعید نیست که آنها در جریان یک تصفیه داخلی، از مقامهای شان برکنار شوند.
منابع اطلاعاتی از درون طالبان میگویند که ملا هبت الله آخندزاده از رئیس الوزرا، معاونین و اعضای ارشد طالبان سرخورده است. زیرا، آنها نظام «اسلامی» مورد نظر او را به وجود نیاورده اند. از این میان رفیقان رهبر طالبان، شیخ حکیم حقانی، قاضی القضات طالبان و چند وزیر سالخورده دیگر اند.
نادیده گرفتن حلقه کابلنشین و کاهش منزلت و اقتدار سیاسی آن، بیش از هر کسی به سراج الدین حقانی آسیب زده که در بازی تاج و تاخت خود را پس هبتالله، شایسته رهبری طالبان و افغانستان میداند. با نهادینه شدن اداره امور کشور در قندهار، رویای سراج الدین حقانی برای رهبری آینده کشور به یاس مبدل خواهد شد.
برای ملا هبت الله آخندزاده، انتقال قدرت سیاسی به قندهار نه تنها به معنای احیای دوره ملامحمد عمر، اولین رهبر طالبان و حتا زنده کردن خاطره تاریخی دوره احمدشاه ابدالی است بلکه به کاهش توجه و تلاش گروههای مخالف طالبان به تصرف کابل نیز منجر خواهد شد. یعنی، تلاش گروههای مخالف طالبان برای ناامن سازی ولایات اطراف کابل و تسخیر این شهر منحیث پایتخت را کم اهمیت خواهد ساخت.
امپراتوری جهادی
یک تحلیل جدی در مورد حضور گروههای تروریستی خارجی در افغانستان این است که رهبر طالبان به آنها به عنوان لشکر تحقق یک جهاد جهانی میبیند.
رهبر طالبان، همانند متحد قدیمی خود اسامه بن لادن، احساس میکند که پس از فایق آمدن بر چالشهای داخلی، دامنه امارت خود را به بیرون از مرزهای افغانستان، به کمک گروههای تروریستی خارجی توسعه داده میتواند. در هر حال، این گروهها مهرهها و ابزار نفوذ در بازی قدرت اند.
به نظر میرسد که رهبر طالبان هر چه در توان دارد برای تحقق خوابهایش بکار خواهد برد و در این راه گوش به کسی نمیدهد. کسانی که ملا هبتالله را از نزدیک دیدهاند، میگویند که او به شدت مستبد و دارای افکار سنتی است و اصلا به تغییر و تحول جهان و تنوع قومی و فرهنگی افغانستان باور ندارد.
فعلاً، فارغ از پیشگویی آینده، مخالفتها و نارضایتی داخلی طالبان در راستای تغییر ملا هبتالله جدی به نظر نمیرسد. اما، بدبختانه تصمیمهای او و حلقه وفادارش در قندهار وضعیت سیاسی، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی افغانستان را بدتر خواهد کرد.
تا چند ماه پیش که از دیپلوماتهای خارجی در مورد تصمیم کشورشان درباره افغانستان تحت کنترول طالبان پرسیده میشد پاسخشان ناروشن و سهلانگارانه بودند. آنها میگفتند که این خود افغانها هستند که باید سرنوشت خود را تغییر بدهند و انتظار نداشته باشند که جهان دوباره به افغانستان برگردد.
امروز اما پایتختهای جهان اندکی بیشتر درباره افغانستان گفتوگو میکنند. معنادارترین این تماسها پذیرایی چارلس سوم، پادشاه بریتانیا از حامد کرزی، رئیسجمهور سابق افغانستان در لندن بود.
با توجه به اهمیت استراتژیک امنیتی افغانستان، جهان حتی مجبور است با طالبان کار کند.
آنگاه که بحث تعامل دیپلوماتیک یا قطع روابط دیپلوماتیک کشورهای منطقه و جامعه جهانی با اداره طالبان به میان میآید، به انزوا کشاندن مطلق افغانستان منتفی است. دلایلش هم خیلی روشن است. افغانستان تحت کنترول طالبان تهدیدهای بالقوه فراوانی را متوجه جامعه جهانی خواهد کرد. اگر این تهدیدها مهار نشوند، امنیت جهانی به ویژه در منطقه به راحتی به هم خواهد خورد: قاچاق مواد مخدر، حضور بیش از بیست گروه تروریستی در خاک این کشور، فقر کشنده و البته مهاجرت میلیونی دست و گریبان کشورهای منطقه و جهان را خواهد گرفت و این است که جامعه جهانی به دلیل منافع ملی خویش هم که شده، ناچار است با افغانستان تحت تسلط طالبان تعامل داشته باشد. اما منظور از تعامل چیست؟
نوع تعامل قدرتها با افغانستان تحت کنترول طالبان متفاوت است. در حالی که کشورهای منطقه سیاست مذاکره مستقیم را در پیش گرفتهاند، مدیریت سفارتخانههای افغانستان در کشور خود را به طالبان سپرده و در کابل سفیر یا دیپلومات دارند، بازیگران بینالمللی سیاست تعامل غیرمستقیم در پیش گرفته و بر برنامه حمایت بشردوستانه به مردم افغانستان تمرکز کردهاند. سازمان ملل متحد میگوید که از زمان روی کار آمدن طالبان در افغانستان، بیش از دو میلیارد دالر به افغانستان به شکل بستههای نقدی کمک شده است. این کمکها که معمولا به شکل هفته چهل میلیون دالر انجام میشود، به حساب بانک خصوصی برای پرداخت هزینههای امدادرسانی پرداخت میشود اما همه چیز زیر نظارت و در هماهنگی با طالبان است. این حمایت اقتصاد لرزان افغانستان را حفظ کرده و اجازه نداده است که فروپاشد.
از سوی دیگر، همسایگان، قدرتهای منطقه و جامعه جهانی در چارچوب روابطش با حاکمان کابل، از تامین ارتباطات معنادار با نیروهای مخالف طالبان دوری میجویند. هیچ کشور تاثیرگذاری داد و ستد سیاسی یا روابط معناداری با نیروهای مخالف طالبان دست کم تاکنون نداشته است. دلیل آن هم روشن است در عملکرد طالبان نهفته نیست. واقعیت این است که نیروهای دموکراتیک، جریانهای سیاسی و گروههای مخالف طالبان ظرفیتی از خود نشان ندادهاند که ابتدا بتوانند زیر چتر واحد گردهم آیند و بعد روایت جدیدی برای ارائه یک گزینه جایگزین برای طالبان ارائه دهند. مخالفان سیاسی طالبان، تاکنون جز اینکه سهمی از قدرت ببرند، طرح دیگری ندارند.
اما در جهان متکی به عملگرایی طرف اصلی طالبان حاکم است. خواستههای جامعه جهانی و بازیگران منطقه در جغرافیای افغانستان هم در حوزههای مختلف شکل گرفته و نگرانیها هم واقعبینانه است.
بازگشت طالبان به قدرت از نظر امنیتی به نگرانیهای جدی در کشورهای همسایه دامن زده است که میتواند پیامدهای امنیتی و اقتصادی داشته باشد. در منطقه این نگرانی کاملاً مشهود است که افغانستان بار دیگر به پناهگاه امن گروههای تروریستی مانند القاعده مبدل شود که با سوءاستفاده از فرصت به دنبال ریختن برنامهای برای انجام حملات به سایر کشورها باشند.
از نظر اقتصادی هم افغانستان با چالشهای عمدهای رو بهرو است که از جمله نبود زیربنا، سطح بلند فقر و اتکای سنگین به کمکهای خارجی کشور را متزلزل کرده است.
بازگشت طالبان به قدرت به انجماد بخش عمده کمکهای خارجی به افغانستان منجر شده و در حالیکه نگرانیها از تاثیر این کاهش کمکها وجود دارد، خواستههای جدی برای قطع کامل کمکها به افغانستان تحت کنترول طالبان در غرب بیتاثیر نیست. این وضعیت میتواند به مهاجرت گسترده شهروندان افغان به کشورهای همسایه دامن بزند.
از این روست که کشورهای منطقه مانند روسیه، پاکستان، چین، ایران، ترکمنستان، امارات متحده عربی و ترکیه حاضر شدهاند که شماری از دیپلوماتهای طالبان را بپذیرند. همه این کشورها منافع مشروعی در افغانستان دارند و نمیتوانند از آن بیخیال شوند.
اما همه این روابط بر منافع کوتاهمدت بنا شده و برنامهریزی راهبری در کار نیست. این دینامیسم تنها در صورتی تغییر خواهد کرد که یک روایت تازهای یا نیروی سیاسی جدیدی در افغانستان خلق شود. با توجه به سطح بیاعتمادی، بیکفایتی، و انشقاق و شکاف در میان نیروهای سیاسی مخالف طالبان، تغییر بزرگ آنی در ظرف یکی دو سه سال آینده دور از انتظار خواهد بود.
اما از سوی دیگر، طالبان ناکامیهای گستردهای هم در سیاستگذاری داشتهاند. این گروه نتوانسته است انتظارات کشورهای منطقه و بازیگران بینالمللی را در زمینههای مختلف برآورده کند. انتقادات گستردهای از ترکیب حکومت طالبان و رفتار آنها با زنان در پایتخت تقریبا تمام کشورهای جهان وجود دارد. این گروه هیچ برنامه اقتصادی منسجم به جز جمعآوری مالیات و گرفتن هزینههای مختلف از مردم افغانستان روی دست نگرفته است. روابط طالبان با احاد جامعه افغانستان شکننده و مملو از بیاعتمادی و نفرت است. این گروه همزمان، نتوانسته است بخشی از سازمانهای مختلف منطقهای باشد که باز هم باعث شکنندگی نظام طالبان است. کشورها با گروه طالبان فقط براساس روابط دوجانبه تعامل میکنند.
از این رو، جهان حتی اگر بخواهد هم نمیتواند افغانستان را به حال خودش رها کند. افغانستان به مانند دیگ بخاری میماند که هر آن ممکن است، منفجر شود و خطراتش گریبانگیر منطقه و جهان شود.
در واشنگتن بحثها درباره این خطرات بالا گرفته است. اخیراً حسین حقانی، سفیر سابق پاکستان در امریکا در نشست انستیتوت هادسن، گفت که امریکا باید اشتباه خروج از افغانستان را بازنگری کند. به گفته او امریکا با ختم «طولانیترین و پرهزینهترین» جنگ خود به اهدافی که میخواست هنوز دست نیافته است. پیشنهاد این تحلیلگر ارشد این است که امریکا که «کمکهای بشری باید به مردم افغانستان بیاید. اما نه به شیوهای که کنشهای سیاسی را منجمد کند و مسایل سیاسی را تحتالشعاع قرار دهد و نیروهای ظالم را نیرومندتر کند.»
سفیر سابق پاکستان در واشنگتن همچنین با اشاره به بیتوجهی امریکا به تهدیدات تروریسم در دهه ۹۰و در پی آن رخ دادن حمله ۱۱سپتامبر، گفت که وضعیت کنونی او را به یاد روزهای قبل از حمله به برجهای دوقلو در نیویورک میاندازد.
بهنظر میرسد هرچند تا هفتادوهشتمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد و نشست کمیته اعتبار معتبرترین سازمان بینالمللی کم و بیش پنج ماه دیگر مانده است، اداره طالبان از هم اکنون دیپلوماسی پیدا و پنهانی را برای تصاحب کرسی افغانستان در سازمان ملل متحد شروع کرده است.
امیرخان متقی، وزیر خارجه طالبان، در روزهای گذشته دیدارهای متعددی با نمایندگان کشورها و نهادهای خارجی داشته که در محور آن، مسئله جایگزینی سهیل شاهین با نصیر فایق، در نمایندگی افغانستان در سازمان ملل متحد قرار داشته است.
او مثلاً در هفته گذشته دستکم سه دیدار با نمایندگان اوزبیکستان، جمهوری اسلامی ایران و امارات متحده عربی داشته که در کنار سایر مسائل بر حمایت آنها از طالبان در سطح بینالمللی یاد شده است.
امیرخان متقی و حسن کاظمی قمی، سرپرست سفارت ایران در کابل
امیرخان متقی در دیدار با هیئت اماراتی به گفته سخنگوی وزارت خارجه طالبان، «خواهان توجه ویژهٔ هیئت در رهایی محبوسین افغان در امارات متحده، انعکاس تصویر واقعی امارت اسلامی، گسترش روابط با کشورهای خلیج و کمکهای بشردوستانه شد.»
پیشتر هم عبدالسلام حنفی در دیدار با امینه محمد، معاون دبیرکل سازمان ملل متحد گفته بود: «ما از کمکها تشکر میکنیم اما سازمان ملل در زمینه حذف مقامات طالبان از تحریمها و به رسمیت شناخته شدن حکومت طالبان و سپردن کرسی سازمان ملل به طالبان به آنها همکاری نکرده است.»
و اما آقای متقی در هفته گذشته سه تعامل رسانهای یا گفتوگو هم با هدف رسیدن به مخاطبان انگلیسی زبان، عربی و افغانستان با یک هدف داشته است: جهان ما را به رسمیت بشناسید.
او به تلویزیونی عربیزبان دورار گفت: «تغییرات روزانه به سوی بهتر شدن وجود دارد. ما به فعال ساختن برخی از سفارتهای جدید در روزهای آینده میپردازیم و امیدواریم که این مشکل به گونه کامل حل شود.»
امیرخان متقی پیشتر هم به سایت الجزیزه نوشت: «افغانستان آماده است که با امریکا کار کند، اما تحریمها باید برداشته شود.»
و پیامش در مصاحبه تلویزیونی ملی هم روشن بود: «آنها کرسی افغانستان در سازمان ملل متحد را به عنوان فشار علیه امارت اسلامی نگهداشتهاند. دلیل قانونی، اصولی و حتی اخلاقی ندارد. اینها که کرسی افغانستان را به امارات اسلامی که بر تمام اراضی افغانستان مسلط است، نسپرده و به چه کسی سپرده؟ کسی که یک وجب هم خاک در کنترول ندارد و از هیچکس نمایندگی نمیکند.»
اما این استدلال و نگاه طالبان برای جهانیان سست و بیپایه است.
هرچند تسلط طالبان بر قلمرو افغانستان انکارناپذیر است، اما شرایط پذیرش و سپردن کرسی یک کشور در سازمان ملل متحد هم تنها متکی بر تسلط بر خاک نیست.
مطابق بند اول ماده چهارم منشور، سازمان ملل متحد در صورت احراز چهار شرط عضو جدید میپذیرد یا کرسی را به نظام جدید میسپارد.
این شرایط چنین است: دولت بودن، صلحجو بودن، پذیرش تعهدات منشور سازمان ملل متحد و قادر و مایل به اجرای تعهدات منشور بودن.
طالبان هیچ یکی از این شرایط را نتوانسته برآورده کند.
پارسال نیز که سازمان ملل متحد تصمیم گرفت، کرسی افغانستان را به اداره طالبان نسپارد، سخنگوی دبیرکل این سازمان گفتوگوی با افغانستان اینترنشنال داشت.
استفان دوجاریک در گفتوگوی اختصاصی با افغانستان اینترنشنال در خصوص نقش سازمان ملل در مورد وضعیت فاجعهبار حقوق بشر در حاکمیت طالبان گفت که این سازمان حمایت خود از حقوق بشر در افغانستان را افزایش میدهد. به گفته او، سازمان ملل تلاش میکند زنان و دختران افغان را از راه دور آموزش دهد. او تاکید کرد که دبیرکل سازمان ملل ممنوعیت آموزش دختران را شرمآور میداند.
سخنگوی دبیرکل سازمان ملل افزود کسی نباید از محرومیت آموزش دختران افغانستان خوشحال باشد و تصریح کرد که علاوه بر تلاشهای سازمان ملل در مورد تامین حقوق زنان، کشورهای که در افغانستان نفوذ دارند نیز باید در این زمینه بر طالبان فشار بیاورند.
به نظر میرسد شرایط از آن زمان بهتر نشده که بدتر هم شده است.
سازمان عفو بینالملل در گزارش سالانه خود آورده است که کشتار و شکنجه در افغانستان به طور «گسترده و سیستماتیک» توسط طالبان انجام میشود.
این نهاد ناظر بر وضعیت حقوق بشر گفت که نظامیان سابق، مقامات پیشین، افراد مسلح جبهه مقاومت و داعش قربانیان اصلی کشتار صحرایی طالبان اند.
عفو بینالملل در گزارش خود از عدم رسیدگی به این کشتارها انتقاد کرده و گفته است که طالبان بدون توجه به قوانین و با مصونیت کامل دست به جنایت و نقض حقوق بشر میزنند. این سازمان حکومت طالبان را «فاقد عدالت» توصیف نموده است.
سازمان ملل متحد تا سپتامبر 2023 درباره کرسی افغانستان تصمیمش را روشن خواهد کرد، اما به نظر میرسد واگذاری این امتیاز به طالبان همچنان دستنیافتی خواهد بود.
عبدالقهار بلخی، سخنگوی وزارت خارجه طالبان، دیروز اعلام کرد که هیئتی از وزارت خارجه این گروه به دعوت دوشنبه از قنسلگری افغانستان در شهر خاروغ، مرکز ولایت بدخشان تاجیکستان، دیدن کرده است.
هرچند سفیر افغانستان در دوشنبه و یک مقام تاجیکستانی که نخواست نامش فاش شود، این خبر را تکذیب کردند، اما مقامهای رسمی تاجیکستان تا اکنون این خبر را نه رد و نه تایید کردهاند. منابع اطلاعاتی اما میرسانند که گزارش سخنگوی وزارت خارجه طالبان دقیق است و این سفر، در واقع، انجام شده است.
موسی امیری، رئیس مالی و اداری وزارت خارجه هیئت طالبان را در سفر به مرکز ولایت بدخشان همراهی میکرد که هدفش بررسی بازسازی ساختمان قنسلگری افغانستان در این شهر خوانده شده است، اما بحث کلانتر از آن، پذیرش هیئت طالبان و حمایت تاجیکستان از انجام این سفر است که زنگ خطر را برای جریان مقاومت به صدا درآورده است.
اما چه شده است که تاجیکستان نیز از جبهه مقاومت ملی احمد مسعود روگردان شود و دست دوستی به سوی طالبان دراز کند؟
افکار عامه مردم تاجیکستان بهشدت طرفدار گروه مقاومت ضدطالبان است و بسیاری از تاجیکها به شخصیتهای افغانستان مانند احمدشاه مسعود و احمدظاهر احترام فراوانی قائلاند. این حمایت مردمی بر تصمیمگیری صریح دولتمردان تاجیک در قبال افغانستان بیتاثیر نیست. اما به این آن معنی نیست که دولت تاجیکستان هیچ رابطهای با طالبان نداشته باشد. سفارت تاجیکستان هم اکنون در کابل فعالیت میکند و دیپلوماتهای تاجیک به افغانستان تحت کنترول طالبان رفت و آمد دارند.
قاری فصیحالدین رئیس ستاد ارتش طالبان
آژانس استخباراتی تاجیکستان ارتباطات قبلی با استخبارات طالبان داشته و در ردههای مختلف مرکزی و ولایتی با نیروهای طالبان تماس دارند. بدون تردید اداره اطلاعات تاجیکستان با افراد تاجیک طالبان مانند قاری فصیحالدین، رئیس ستاد مشترک ارتش طالبان، مولوی امانالدین، فرمانده نیروی هوایی طالبان و والیان تخار و قندوز روابط محکم دارد. براساس گزارش منابع اطلاعاتی، عبدالحق وثیق، رئیس استخبارات طالبان تا اکنون چند بار به دوشنبه سفر کرده است. این سفرها رسمی اما محرم بوده است و اما نزدیکان احمد مسعود از انجام آن باخبراند.
واقعیت این است که نماینده علنی استخبارات تاجیکستان در سفارت تاجیکستان در کابل حضور دارد، روزمره در ارتباط با وزارت خارجه و اداره استخبارات طالبان قرار دارد و به این نهادها رفت و آمد میکند. براساس اطلاعات رسیده، اخیرا طالبان حتی وعده دادهاند که شهرت تمامی رهبر و اعضای انصارالله را با مقامهای تاجیکستان در میان خواهند گذاشت. گروه انصارالله یا تحریک طالبان تاجیکستان از میان بیش از 20 گروه مسلح خارجی است که در سایه طالبان در مناطق مختلف کشور فعالیت میکنند.
یکی از محورهای روابط تاجیکستان با طالبان و فاصله گرفتن از جبهه مقاومت مسلحانه، منافع تجارتی و اقتصادی است که از زمان حاکمیت مجدد طالبان همچنان ادامه دارد. در واقع، صادرات سمنت و زغال سنگ تاجیکستان از خاک افغانستان به پاکستان هشت برا۲۰۲۱ بر افزایش یافته است. در دیگر بخشها نیز دادوستد اقتصادی طالبان و تاجیکستان همچنان ادامه دارد. مثلا صادرات برق تاجیکستان در دوران حاکمیت طالبان به افغانستان بیشتر هم شده است. اداره برق تاجیکستان با انتشار اطلاعیهای اخیرا اعلام کرد که صادرات برق این کشور به افغانستان و اوزبیکستان در سال ۲۰۲۲ نسبت به سال با افزایش ۵ درصدی به ۲ میلیارد و ۵۰۰ میلیون کیلووات ساعت رسیده است.
یکی از محورهای روابط تاجیکستان با طالبان و فاصله گرفتن از جبهه مقاومت مسلحانه، منافع تجارتی و اقتصادی است
طبق این اطلاعیه،٬ تاجیکستان در سال ۲۰۲۲ در مقایسه با سال ۲۰۲۱ میلادی ۱۱۸.۴ میلیون کیلووات ساعت برق اضافی به کشورهای همسایه خود افغانستان و اوزبیکستان صادر کرد. افغانستان به ازای هر کیلووات ساعت برق تاجیکستان ۴.۱۱ سنت و ازبکستان نیز ۲ سنت پرداخت میکند.
گذشته از منابع مالی، فشارهای روسیه و چین مبنی بر تعامل با گروه طالبان را نیز نباید نادیده گرفت. این دو قدرت اثر فراوانی بر تصمیمگیریها در تاجیکستان دارد و روابط رسمی آنها با طالبان گروه مقاومت را در تنگنا قرار داده و زمینه همکاری بیشتر بین طالبان و تاجیکستان را فراهم کرده است.
از سوی دیگر، کمبود امکانات در جبهه مقاومت، نبود مدیریت سالم در رهبری و عدم دستاوردهای عملیاتی در دنیای واقعی در جغرافیا باعث دلسردی بیشتر تاجیکستان شده است. به نظر میرسد برخلاف ادعای حمایت همهجانبه تاجیکستان از جبهه مقاومت، تاثیر مغالطه و مبالغه در این روابط بیشتر از واقعیت است. کما اینکه تاجیکستان حتی دیگر مانع فعالیت نظامی جبهه مقاومت در آن سوی مرز میشود.
اگر تغییر کلانی در معادله سیاسی افغانستان به وجود نیاید، به نظر میرسد روابط تاجیکستان با طالبان بیش از این نیز گسترش خواهد یافت و خیلی دور نخواهد بود که سفارت افغانستان در دوشنبه نیز به اداره طالبان واگذار شود. هم اکنون در میان دیپلوماتهای طالبان و جبهه مقاومت در تاجیکستان این زمزمه وجود دارد که دوشنبه به زودی کاردار طالبان برای سفارت دوشنبه را خواهد پذیرفت.
در میان این منابع حتی نام عبدالرحمن عطایی، یکی از دپیلوماتهای وزارت خارجه طالبان، به عنوان جانشین ظاهر اغبر مطرح است. منابع میگویند آقای عطایی که از تاجیکهای بدخشان است، به عنوان دبیر اول و سرپرست سفارت افغانستان در دوشنبه معرفی خواهد شد.
هدایتالله بدری، وزیر مالیه پیشین طالبان که در میان حلقات این گروه به گلآغا اسحاقزی مشهور است، از نزدیکان ملا عمر، بنیانگذار تحریک طالبان و فرد تاثیرگذار و کلیدی قبیله اسحاقزی و البته از بازماندگان اختر محمد منصور، رهبر دوم طالبان، شمرده میشود.
برکناری او از وزارت مالیه و تعیینش به عنوان رئیس بانک مرکزی طالبان، شکاف عمیق داخلی را نمایان میکند. برای پیبردن به عمق این شکاف هدایتالله بدری را بیشتر بشناسیم.
او باشنده اصلی ولسوالی میوند قندهار است. هدایتالله بدری در سال ۲۰۰۵ مسئولیت اکمالات و تجهیزات نظامی را برای طالبان در حوزه جنوب غرب بهعهده گرفت. بر اساس گزارش وزارت مالیه امریکا، آقای بدری در سال ۲۰۰۶ مسئولیت جمعآوری «زکات» برای افراد انتحاری و تمویل خانوادههای آنان در بلوچستانِ پاکستان را به شانه داشت.
وزارت مالیه ایالات متحده در سال ۲۰۱۰ با پخش اطلاعیهای گفته بود که سه تن از اعضای گروه طالبان را در فهرست تحریمهای خود اضافه کرده است. این تصمیم براساس خطراتی گرفته شده بود که این افراد متوجه منافع امریکا در جهان ساخته بودند. در این خبرنامه آمده بود که نصیرالدین حقانی، گلآغا اسحاقزی (هدایت الله بدری) و امیر عبدالله، شامل این فهرست شدهاند.
اما تحریم امریکا که هنوز پابرجاست، تزلزلی در کار بدری وارد نکرد. هدایتالله بدری پیش از بازگشت مجدد طالبان به قدرت، سالها بهحیث مسئول کمیسیون مالی شورای کویته کار کرد و در همان سالها به اختلاس میلیونها روپیه و دالر از خزانه طالبان متهم شد، اما با توجه به نفوذ و رسوخش در بخشهای نظامی طالبان، هیچ کسی تاکنون قادر به کنار گذاشتن یا بازداشت او نشد.
پذیرش برکناری یا استعفای ملا بدر توسط رهبری طالبان امر سادهای نیست. هدایتالله بدری با در اختیار داشتن کیسه کلان پر از پول طالبان که منبع اصلی آن فروش مواد مخدر و جمع آوری اعانه از مدارس پاکستانی بود، به فرد پادشاهساز پس از افشای مرگ ملا محمدعمر آخند در سال ۲۰۱۵ تبدیل شده بود. براساس اطلاعات، اغلب رهبران و فرماندهان طالبان با جانشینی اختر محمد منصور، رهبر دوم، موافق نبودند زیرا که او را به دست داشتن در قتل ملاعمر متهم میکردند. اما نقش هدایتالله بدری در خرید رای افراد تاثیرگذار رهبری و وادار کردن آنان به پذیرش رهبری اختر محمد منصور، برجسته بود. بعد هم تاریخ تکرار شد.
پس از کشته شدن اختر محمدمنصور در حمله پهپادی امریکا در سال ۲۰۱۶، هدایتالله بدری با هزینه گزاف توانست حمایت رهبران قبایل و فرماندهان طالبان را برای پذیرش ملا هبتالله آخندزاده، همچون رهبر طالبان جلب کند. جالب است که محاسبه او در پشتیبانی از رهبر فعلی طالبان چنان بود که هبتالله فرد جنگی نیست و پولی هم در اختیار ندارد و میتوان نقش دست نشانده خوبی را برای او و دوستانش ایفا کند و قدرت اصلی در دستان این حلقه بماند.
هرچند این محاسبه در هفت سال گذشته درست از آب درآمد، اما تمرکز قدرت در افغانستان چنان است که هر کسی در بالاترین مقام اجرایی کشور، به زودی به قدرتمندترین فرد تبدیل خواهد شد. آن رهبر «ضعیف غیرجنگی» حالا دیگر هر روز با فرمانهای مختلف و تاسیس لشکرهای حمایتی و البته حمایت کشورهای منطقه، جزایر قدرت رقبایش را به چالش کشیده است.
این است که ملا هبتالله در تازهترین اقدام برخلاف انتظار هدایتالله بدری را نیز کنار گذاشته و ماموریت ریاست عمومی بانک مرکزی را به او سپرده است. اما منابع اطلاعاتی به نقل از نزدیکان آقای بدری میگویند که او ناراض است و احتمالاً مسئولیت «دافغانستان بانک» را نخواهد پذیرفت.
دیر نخواهد که سرنوشت بدری روشن خواهد شد. اما هنوز هم نباید او را دستکم گرفت. هدایتالله بدری متحدان قدرتمندی در رهبری و صفوف طالبان دارد و با ادارات حساس امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران نزدیک است. به نظر میرسد که اخیراً پس از گرمی روابط تهران- کابل و رفت و آمد مقامات جمهوری اسلامی ایران به کشور، ترور داوود مزمل، والی قبلی طالبان در بلخ و برکناری هدایت بدری از وزارت مالیه، عناصر نزدیک ایران در ساختار طالبان آسیبپذیر و در تیررس رهبر و سایر اعضای رهبری جناحهای طالبان قرار گرفتهاند.
اما چه باعث شد که خزانهدار یکباره بیخزانه شود؟ رحمتالله نبیل، رئیس عمومی سابق امنیت ملی افغانستان به نقل از منابع اطلاعاتی در ۱۹ مارچ در صفحه توییترش نوشت که هدایتالله بدری از وزارت مالیه استعفا داده و دلایل این اقدام را چنین توضیح داد: « دلیل استعفای او، درخواست پول بهطور نامناسب و مستقیم از آدرس ملا هبتالله و یاران نزدیکش از وزارت مالیه طالبان میباشد.» آقای نبیل اضافه کرد: «در یک سال گذشته در حدود ۶۰ میلیارد افغانی (۵۰ درصد کل درآمد گمرکی) به بهانه مصارف مختلف از آدرس هبتالله توسط افراد مختلف به نامهای مختلف از وزارت مالیه خارج شده است.»
یک بخش دیگر توضیحات آقای نبیل جالب است: «پیشنهاد ملا گلآغا این بود که تمام پولها جهت حسابدهی در آینده از طریق حسابهای بانکی پرداخت شود، اما هبتالله و نزدیکانش بر پرداخت پول نقد تاکید داشتند. او در نهایت مجبور به استعفا از سمت وزیر مالیه طالبان شد.» آقای نبیل به نقل از افراد نزدیک به هدایتالله نوشت: «این پول برای خرید وفاداری برخی از سران قومی و ساخت و تمویل گروه نظامی چهل هزار نفری که متشکل از اقوام و سرسپردههای ملا هبتالله و افراد نزدیکش که در قندهار تشکیل شده است، به مصرف میرسد.»
از دید بلال سروری، روزنامهنگار افغانستان چهار دلیل دیگر برای برکناری هدایتالله بدری وجود دارد:۱- او از تصمیم منع اخاذی پول از خرید و فروش هروئین، کوکائین و شیشه (مت امفتامین) در شرافت بازار ولسوالی سنگین و بهرامچه (ولایت هلمند) سخت معترض بوده که به مراکز عمده قاچاق مواد مخدر تحت کنترول اعضای قبیله اسحاقزی مبدل شدهاند.۲- دستور رهبر طالبان مبنی بر حریق لابرتوارهای هروئین و شیشه در ولسوالی بکواه ولایت فراه تحت کنترول اعضای قبیله اسحاقزی، مسئله دیگری است که موجب اعتراض هدایتالله بدری شده است.۳- هدایتالله بدری از توزیع پول سیاه به اعضای قبیله نورزی برای تشکیل لشکر ۴۰ هزار نفری و خرید افراد وفادار به رهبری سخت انتقاد دارد.۴- رهبران قبیله اسحاقزی توسط رهبر طالبان که قوم نورزی است، به حاشیه برده شده و اعضای قبیله نورزی هر روز قدرتمندتر میشوند.
از سوی دیگر، افراد هبتالله به مولوی فتحالله، فرزند محمد منصور رهبر قبلی طالبان که در حال حاضر مسئول میدان هوایی قندهار است، دستور داده شده که با مردم تماس نداشته باشد چراکه دفتر هبتالله آخندزاده او را به اقدام علیه رهبری متهم کردهاند.
با این حال، مرکزیسازی عواید و تماس مستقیم رهبر طالبان با معین و رئیس امور گمرکات و عواید وزارت مالیه که در رسانههای طالبان نیز گزارش شد، به اعتبار هدایتالله بدری در درون تشکیلات مالی طالبان صدمه زده است. براساس گزارشها، هدایتالله بدری در ۱۹ ماه تصدی وزارت مالیه طالبان در اکثر گمرکات و ادارات پردرآمد، افراد مربوط به قبیله خودش را جابهجا کرده و با توجه به اقدام تازه رهبری طالبان، ممکن است سیستم مالی افغانستان بیش از پیش به چالش کشیده شود و در نبود آقای بدری، سرنوشت افراد هم تبار او در راس مدیریت منابع عایداتی نیز با خطر مواجه شود.
تنش میان اعضای رهبری طالبان کابلنشین با رهبری قندهاری این گروه روز به روز عمیقتر میشود. رهبر طالبان پیشتر صلاحیتهای ملایعقوب و سراجالدین حقانی، وزرای دفاع و داخله خود را نیز محدود کرده است. ملاعبدالغنی برادر، فرد قدرتمند طالبان نیز از این وضعیت سرخورده و ناامید شده است.
براساس یک گزارش اطلاعاتی، اخیراً دو تن از افسران سازمان اطلاعاتی پاکستان با سفر محرمانه به قندهار در نقش میانجی میخواست روابط میان رهبر و اعضای ارشد را بهبود بخشد، اما ظاهراً چندان موفق نشده است. از سوی دیگر، به نظر میرسد معادله بین قبایل حاکم و محکوم در حوزه لوی قندهار به هم خورده است. به نظر میرسد برای اولین بار در تاریخ قبیله نورزی رهبری نظام کشور را بر عهده گرفته که پیشتر اعضای این قبیله عمدتا سربازان پیاده نظام قبایل دیگر بودند.
این است که تلاش رهبر طالبان به ایجاد لشکر ۴۰ هزار نفری از اعضای قبیله نورزی به هدف نگهداشت و حفظ رهبری در درون نورزی توجیه پذیر میآید. این تغییر براساس برآوردهای اطلاعاتی بعد از سفر به کابل به وجود آمده است. چرا که پیش از سفر ملا هبتالله آخندزاده در اول ماه جولای ۲۰۲۲ به کابل، ایدئولوژی، جهاد و تلاش برای صف واحد خطوط سرخ گروه طالبان خوانده میشد، اما حالا با تنش بر سر قدرت، هر یک از قبایل درانی و غیردرانی به توسل به نظریه واقعگرایی کلاسیک، به دنبال تثبیت جایگاه اند.
فرجامین سخن هم این است که اگر تا چند روز پیش قبایل نورزی و اسحاقزی متحد یکدیگر بودند، با برکناری هدایتالله بدری، پس از این رقیب و حریف یکدیگر خواهند شد. این مسئله برای ملایعقوب و سراجالدین که از جانب رهبر طالبان به حاشیه رفتهاند، نقطه امید برای برقراری اتحاد قدرتمند علیه هبتالله اخندزاده خواهد بود.