بازگشایی حیرتان؛ فرصت تجاری یا تهدید امنیتی برای منطقه؟

پس از چهار سال تعامل میان اوزبیکستان و طالبان، با بازگشایی دوباره گذرگاه ترمذ - حیرتان، تجارت رسمی میان دو طرف وارد مرحله تازهای شده است.
روزنامهنگار

پس از چهار سال تعامل میان اوزبیکستان و طالبان، با بازگشایی دوباره گذرگاه ترمذ - حیرتان، تجارت رسمی میان دو طرف وارد مرحله تازهای شده است.
این راه تجارتی مسیر ترانزیتی افغانستان را با آسیای میانه هموار میکند و طالبان امیدوار است خطوط قطارهای باربری که از مسیر حیرتان میگذرد، بتواند وابستگی دیرینه به مسیرهای پاکستان را کاهش دهد و به یک مسیر پایدار و قابل اعتماد در آسیای میانه برای افغانستان تبدیل شود.
در سالهای گذشته اوزبیکستان با باز کردن بازار مشترک و بدون ویزا، حسن نیت و نگاه تجارتی خود را نسبت افغانستان نشان داده است؛ اما باز شدن ترمذ برای سرمایهگذاران افغان که سالها با محدودیتهای شدید دست و پنجه نرم کرده بودند، درهای تجارتی تازهای را گشوده است. خطوط ریلی فعال و مسیرهای رسمی جدید امکان حمل سریعتر کالا، کاهش هزینهها و افزایش تجارت در بازار شمال افغانستان را فراهم کرده است. این جریان اقتصادی میتواند وضعیت تجارت، کسبوکارهای محلی و توسعه منطقهای را بهبود بخشد و باعث افزایش درآمد در شمال و کل افغانستان شود. اما در سایه این جریان اقتصادی سایه سنگین تهدیدهای امنیتی همچنان پابرجاست.
گروههایی مانند جنبش اسلامی اوزبیکستان، انصارالله و شاخههای کوچکتر مسلح، هرچند فعالیتشان پراکنده است، اما توانایی عبور از مرزهای نفوذپذیر شمال افغانستان را دارند و حضورشان در مناطق مرزی و مناطقی که دولت اوزبیکستان کنترول ضعیف دارد، باعث نگرانیهای جدی شده است؛ خصوصا فعالیت این گروهها در بدخشان افغانستان و برخی از مناطق ولایت بلخ این نگرانی را افزایش داده است.
تعامل اقتصادی اوزبیکستان با طالبان، اگرچه از منظر اقتصادی قابل فهم است، اما پیامدهای امنیتی مهمی نیز در بر خواهد داشت. این تعامل میتواند زمینه برقراری ارتباطات غیررسمی میان طالبان و گروههای اوزبیک در خاک اوزبیکستان را فراهم کند. در صورت نبود نظارت دقیق این ارتباطات ممکن است منجر به پیوستگی سهجانبه گروههای مسلح در افغانستان، اوزبیکستان و پاکستان شود، شبکهای که توانایی هماهنگ کردن عملیات، منابع مالی و مسیرهای جابهجایی اعضای خود را دارد و تهدیدی جدی برای امنیت منطقه ایجاد میکند.
نگرانی دیگر امنیتی و فوری، قاچاق گسترده سلاحهای امریکایی است که پس از خروج نیروهای ایالات متحده از افغانستان در ۲۰۲۱، در اختیار طالبان و بازارهای غیررسمی قرار گرفته است. هزاران سلاحهای سنگین، مهمات و تجهیزات نظامی از جمله تفنگهای ام فور، ام شانزده و تجهیزات دید در شب، به بازارهای سیاه منتقل شدهاند. گزارشها نشان میدهند که بسیاری از این سلاحها در بازارهای مرزی پاکستان مانند میرانشاه و لندی کوتل و مناطق قبایلی با چندهزار دالر فروخته میشوند.
اکنون نگرانیها این است که سلاحها ممکن است به گروههای مسلح در اوزبیکستان منتقل شوند و تهدیدی جدی برای امنیت شمال افغانستان و آسیای میانه و روسیه ایجاد کنند. مسئله دیگر این است که اعضای این گروهها میتوانند در قالب تاجران، رانندگان در جریان تجارت قانونی حضور یابند و سلاحها و تجهیزات خود را مخفیانه جابهجا کنند.
رویهم رفته یکی از تهدایدات دیگر استفاده گروههای مسلح از درآمد تجارت برای تامین مالی عملیات تروریستی است. در مناطقی که کنترول دولتی محدود است، این گروهها میتوانند از درآمد گمرکی غیررسمی، اخاذی از تاجران، یا مشارکت در فروش کالاهای قانونی و غیرقانونی بهرهبرداری کنند. منابع مالی بهدست آمده میتواند برای خرید سلاح، تجهیز نیروها و سازماندهی حملات تروریستی مورد استفاده قرار گیرد. باز شدن مسیر حیرتان شبیه گذشته ممکن است الگوهای سابق فعالیت گروههای مسلح در پاکستان و شمال افغانستان را بار دیگر فعال کند و تجارت قانونی را به ابزاری برای تامین عملیات مسلحانه تبدیل کند.
گزارشها نشان میدهد که داعش خراسان نیز در سالهای گذشته توانایی استفاده از نیروهای آسیای میانه و انجام حملات پیچیده را دارد. حمله خونین دو سال پیش در مسکو توسط اعضای تاجیکتبار این گروه نمونه بارزی است که نشان میدهد داعش میتواند از هویتهای منطقهای و مسیرهای عبور قانونی یا نیمهقانونی بهره ببرد. باز شدن مسیرهای تجاری، اگر بدون کنترول دقیق باشد، میتواند فرصت تازهای برای گروهها فراهم کند تا در پوشش تاجران و رانندگان عبور کنند و منابع مالی و عملیاتی خود را گسترش دهند.
سازمان ملل متحد در گزارشهای اخیر خود تصریح کرده است که شمال افغانستان به دلیل کاهش حضور نهادهای امنیتی و افزایش رفتوآمد در مرزها، منطقه نفوذپذیر برای گروههای مسلح باقی مانده است. روسیه نیز بارها اعلام کرده است که هرگونه گسترش فعالیت داعش خراسان در نزدیکی مرزهای آسیای میانه، تهدیدی مستقیم علیه امنیت کشورهای منطقه خواهد بود.
منابع معتبر به سناریوی خطرناک دیگری نیز اشاره میکنند که احتمال تکرار حملات داعش خراسان، اما این بار با بهرهگیری از مسیرهای تجاری و درآمدهای اقتصادی. شبکههای مسلح میتوانند از مسیرهای رسمی برای انتقال نیروها، تجهیز عملیات و برنامهریزی حملات در داخل یا خارج منطقه بهره ببرند. این خطر هم امنیت افغانستان و هم ثبات کشورهای همسایه را تهدید میکند.
باز شدن مسیر حیرتان در کنار فرصتهای روشن اقتصادی تهدیدهای چندلایه و پیچیده را نیز با خود آورده است. شمال افغانستان همچنان نقطهای است که در آن اقتصاد و امنیت در هم تنیدهاند. هر وسیله نقلیه، هر قطار و هر محموله میتواند حامل کالا یا حامل منابع مالی، سلاح و نیروی انسانی گروههای مسلح باشد. پرسش اساسی این است که آیا میتوان دهلیز اقتصادی حیران تا را فعال ساخت بدون اینکه دهلیز امنیتی موازی با آن شکل بگیرد؟
مسیر تازه حیرتان نمادی از دو واقعیت همزمان است، امیدی برای تاجران و رونق اقتصادی و تهدیدی که نهادهای امنیتی و منطقهای هنوز نتوانستهاند به طور کامل مهار کنند. این مسیر تازه هم فرصت اقتصادی و هم تهدید امنیتی را در خود دارد و آینده افغانستان منطقه وابسته به آن است که چگونه این فرصت و تهدید با هم مدیریت شوند.

خشونت در جامعه افغانستان فقط رفتار فردی نیست؛ بازتاب الگوهای جمعی، فرهنگ گفتار و تجربههای تاریخی است که نادیده گرفتنش چرخه خشونت را ادامه میدهد. پرسش اصلی اینجاست که چرا این الگوها همواره تکرار میشود. نصیر ندیم، در این مقاله به این پرسش پرداخته است.
در سالهای اخیر با افزایش دسترسی به شبکههای اجتماعی و گسترش مهاجرت، موضوع خشونت و بازتاب آن در جوامع میزبان بار دیگر به یکی از مسایل مهم در میان افغانها و جوامع میزبان تبدیل شده است.
رویداد خشونتبار اخیر در ایالات متحده امریکا و موج واکنشها نسبت به آن بحث قدیمی، اما حیاتی را دوباره به مرکز گفتوگوهای ما آورده است که آیا خشونت یک امر صرفا فردی است یا میتواند ریشه در ساختارهای اجتماعی و الگوهای رفتار جمعی داشته باشد؟
واکنشها به پرونده رحمان الله لکنوال و شکلگیری یک روایت عمومی در فضای مجازی، روایتی که گاهی بر محور توجیه، گاهی بر محور برائت فردی و گاهی بر محور انگزدنهای جمعی حرکت میکند، رویدادهایی که نمیتوان به سادگی از کنارشان گذشت و بر توجیه آنها پرداخت.
بخش قابل توجهی از کاربران فضای مجازی تاکید کردند که جرم یک امر فردی است و نباید رفتار یک شخص را نشانهای از ماهیت یک جامعه دانست. این سخن در چارچوب یا مفهوم حقوقی کاملا درست است که دادگاه فرد را محاکمه میکند، نه همه جامعه را، مگر پرسش مهم اینجاست که آیا رفتارهای تکرارشوندهای که در خارج از کشور از برخی مهاجران ما دیده میشود، واقعا تنها به حوزه فردی انسان افغانی تعلق دارد؟ یا اینکه از یک بستر اجتماعی-فرهنگی و حتا روان مشترک تغذیه میکند؟
در سال گذشته تنها در آلمان چندین مورد خشونت شدید، از قتل با چاقو تا درگیریهای خطرناک، توسط مهاجران افغان ثبت شد. اینها رفتارهایی نبودند که بتوان آنها را استثنا دانست.

وقتی یک الگوی رفتاری در مناطق و زمانهای مختلف تکرار شود، دیگر نمیتوان آن را صرفا به تصمیمات فردی تقلیل داد، بلکه باید قضیه را جمعی پنداشت. در چنین مواردی جامعه بدون هیچ شبههای در شکلدهی به آن سهم دارد. در تربیت و در مواجهه با بحرانها، در فرهنگ گفتار، در نحوه واکنش به خشونت و حتی در روشی که آسیب را بازتولید میکند.
خشونت یک رفتار ذاتی و ناگهانی نیست
بر اساس منطق استقرایی کلاسیک که از زمان افلاطون تا امروز در علوم اجتماعی نفوذ دارد وقتی رفتار مشابه بارها از یک جامعه تکرار شود، دیگران حق دارند آن را در قالب یک الگوی جمعی ببینند. اگر ما نمیخواهیم با این نگاه قضاوت شویم باید ابتدا از خود بپرسیم که چرا این الگوها تکرار میشوند؟ چرا روایت خشونت در میان بخشی از جامعه ما اینقدر فراوان است؟
نکته مهم دیگراین است که خشونت رفتاری ذاتی و ناگهانی نیست؛ بلکه بر اساس نظریههای یادگیری اجتماعی، رفتاری اکتسابی و قابلآموختن است.
کسی که خشونت را تجربه کرده باشد؛ در خانواده، مکتب، خیابان یا در چارجوبهای بزرگتر اجتماعی، احتمال بیشتر وجود دارد که آن را بازتولید کند.
جامعهای که دههها جنگ، ناامنی، سرکوب، تحقیر، فقر و بیثباتی را تجربه کرده باشد، طبیعی است که بخشی از رفتارهای خشونتآمیز را بهعنوان زبان حلوفصل بحرانهایش میآموزد. این یک واقعیت تلخ، اما مهم است.
از همین رو، وقتی اصرار میکنیم که هر رخداد خشونتآمیز، «صرفاً فردی» است، بخشی از واقعیت اجتماعی را نادیده میگیریم. این تقلیل، ناخواسته به دفاع از ساختارهایی تبدیل میشود که خشونت را میسازند، بازتولید میکنند و طبیعی جلوه میدهند. جامعهای که با خشونت خو گرفته باشد، در برابر آن حساسیت خود را از دست میدهد و در نتیجه، باز هم همان چرخه ادامه مییابد.
نمونه روشنی از این چرخه تنها در رفتار گروههای تروریستی داخل افغانستان یا لغریدن تعدادی زیاد از هموطنان ما به سوی تروریسم در غرب نیست، بلکه زبان خشن و تهاجمی در فضای مجازی افغانستان نیز است.
کسانی که در فضای مجازی تاکید میکردند «ما را بهخاطر رفتار رحمان الله لکنوال و دیگر کسانی که خشونت میورزند قضاوت نکنید» در صفحات مجازیشان سر کوتاهی زدم و دیدم در نوشتارشان از زبانی استفاده کرده بودند که رگههای آشکار خشونت کلامی وجود داشت. از برچسبزدن تا توهین، از تحقیر تا تخریب.
این تضاد نشان میدهد که خشونت تنها در خیابان رخ نمیدهد، بلکه در فرهنگ گفتار و سبک ارتباط و حتی در نحوه مقاومت و اعتراض ما نیز حضور دارد.
معترض بودن به معنای خشن بودن نیست، البته گاهی اعتراض میتواند به دلایل مختلفی به خشونت متوصل شود، اما بیشتر اعتراض میتواند از راههای مدنی، هنری ، فرهنگی و دیالوگ سازنده نیز بیان شود.
متاسفانه بخشی از رفتار عمومی ما در مواجهه با اختلاف به سرعت به لحن تند و زبان مجروحکننده میلغزد که این گواهی بر عمومی بودن خشونت در جامعه افغانستان است.
سوی دیگری از این قضیه نقش تفسیرهای سیاسی است. در واکنشها به پرونده رحمان الله لکنوال، برخی کاربران تلاش کردند رفتار او را با ارجاع به سازمانهای استخباراتی خارجی از سیآیاِی گرفته تا سرویسهای منطقهای توجیه یا تبیین کنند. این نوع تبیینها هرچند برای اذهان خسته از پیچیدگیهای تاریخ افغانستان جذاب است، اما نه تنها حقیقت را روشن نمیکند، بلکه یک معافیت عمومی و آرامش کاذب ایجاد میکند.
نسبت دادن خشونت به «دستآموزی» یا «دستکاری» خارجی راه آسانی برای فرار از مواجهه با ریشههای خشونت در درون جامعه است. اینکه قدرتهای جهانی چه نقشی در تاریخ افغانستان داشتهاند، بحث مهمی است، اما نسبت دادن هر رفتار فردی به آنها، بیشتر شبیه تکرار یک روایت آشناست: روایت قربانیپنداری همیشه که ما تصور داریم به افغانستان به خاطر دخالتهای مکرر اکثر کشورها قربانی شده است و گویا ما هیج نقشی نداریم که نحوی ذهن جمعی مشترک ما را برائت میدهد و توجیه میکند هر کار غیر قابل پذیرش را انجام دهیم.
قربانیپنداری ما را از مسئولیتپذیری دور میکند
الگوی ذهنی قربانیپنداری ما را از مسئولیتپذیری دور میکند. اگر همهچیز را به بازیگران بیرونی وصل کنیم، دیگر نیازی نیست به بازنگری در رفتارهای خودمان فکر کنیم، نیازی نیست بپرسیم که فرهنگ ما چگونه با خشونت برخورد میکند، چگونه آن را نهادینه میسازد، چگونه آن را در قالب شوخی، قضاوت، تحقیر، تربیت یا روابط خانوادگی ادامه میدهد. در این حالت جامعه قربانی است و قربانی نیازی به تغییر ندارد. این خطرناکترین نقطه ماجراست که چرخه خشونت را به صورت ممتد و مستمر ادامه میدهد.
واقعیت این است که تا زمانی که فرهنگ خشونتپذیری در جامعه تغییر نکند رحماناللههای دیگری هم ظهور خواهند کرد.
تغییر نیازمند پذیرش مسئولیت است، چه در سطح فردی و چه در سطح جمعی.
جامعه میزبان نیز هر بار با دیدن چنین رویدادهایی واکنش سختگیرانهتری نشان خواهد داد و تصویر مهاجران افغان پیچیدهتر خواهد شد. این یک زنجیره اجتماعی است که رفتار فردی ساختار جمعی را تحت تاثیر میگذارد و ساختار جمعی، رفتار فردی را بازتولید میکند.
برای شکستن این چرخه نخستین گام پذیرش واقعیت است، خشونت را نباید صرفا در سطح فردی دید. باید به ریشههای آن فکر کرد؛ از تربیت کودکان تا روابط خانوادگی، از فرهنگ گفتار تا شیوه حل اختلاف، از فشارهای روانی مهاجرت تا میراث جنگ. پرسشهایی که باید از خود بپرسیم اینها هستند:
چرا این الگوها تکرار میشوند؟ چرا خشونت در میان بخشی از جامعه ما اینقدر عادی شده است؟ چگونه میتوانیم به بازسازی فرهنگ گفتوگو، احترام و همزیستی کمک کنیم؟ آیا خشونت تنها در جامعهی غربی از ما سر میزند و افغانستان از این مسئله مبراست؟
تا زمانی که این پرسشها جدی گرفته نشوند، احتمال تکرار حوادث مشابه همچنان باقی است. جوامعی که خشونت را فقط در سطح فردی میبینند، فرصت اصلاح را از دست میدهند و جوامعی که ریشهها را میبینند، میتوانند مسیر تغییر را آغاز کنند.
خشونت تنها زمانی مهار میشود که از توجیه و سادهسازی فاصله بگیریم و مسئولیت مشترک خود را بپذیریم و بدون پذیرش تکرار این چرخه از زیر پوستین اجتماعی ما همواره پیام خشونت به دنیا فرستاده میشود.

خبرنگاران افغان در تبعید میگویند با موجی از حملات سازمانیافته و هدفمند از سوی شبکههای سایبری طالبان روبهرو هستند؛ حملاتی که با هدف اعتبارزدایی جریان اطلاعرسانی آزاد و گزارشدهی درباره وضعیت حقوق بشر در افغانستان انجام میشود.
خبرنگاران مستقل افغان میگویند که در جریان کار حرفهای خبرنگاری به گونه گسترده هدف خشونت آنلاینی قرار گرفتهاند که از سوی اداره طالبان مدیریت میشود.
با وجود سرکوب گسترده رسانههای آزاد و مستقل در افغانستان، خبرنگاران افغان در خارج از کشور توانستهاند چرخهٔ آزاد اطلاعرسانی را زنده نگه دارند. اما این خبرنگاران پیوسته با تهدید و خشونت آنلاین روبهرو بودهاند که هدف آن خاموشکردن صدای آنان و بیاعتبار کردن گزارشهایشان است.

از تهدید به مرگ تا آزار و اذیت خانواده
حبیب توتاخیل، خبرنگار، به افغانستان اینترنشنال گفت که طالبان به شیوههای مختلف تلاش کرده است خبرنگارانی را که «نقض حقوق بشر و سرکوب داخلی را افشا میکنند» هدف قرار دهد. آقای توتاخیل گفت: «تهدید به مرگ، ممنوعالورود به افغانستان، آزار و اذیت خانوادهها در داخل کشور و دشنام بخشی از برنامه روزمره حسابهای طالبان در شبکههای اجتماعی است.»
او گفت از سوی آدرسهای طالبان به «همجنسگرایی، ارتداد یا جاسوسی برای پاکستان» متهم شده است.

حبیب توتاخیل در ادامه گفت که «خالد زدران، سخنگوی پولیس طالبان در کابل، بهطور مشخص با همین عناوین مرا تهدید کرده است. در جامعه سنتی ما این برچسبها فوقالعاده حساسیتبرانگیزاند.»
حبیب توتاخیل خبرنگار و فعال شبکههای اجتماعی است. صفحه اکس او ۲۴۸ هزار دنبالکننده دارد و معمولا به اطلاعرسانی در مورد وضعیت حقوق بشر و دادخواهی به قربانیان میپردازد.
این فعال رسانهای گفت: «حسابهای طالبان حتی خواهرم را که در شبکههای اجتماعی فعال است زیر پستهایم منشن میکنند و توهین میکنند.»

سمیع یوسفزی، روزنامهنگار، نیز از تهدید و آزار شدید توسط شبکه سایبری طالبان سخن زد.
وی به افغانستان اینترنشنال گفت: «هفته گذشته یکی از ویدیوهایم در گروههای واتساب طالبان وایرال شد و بلافاصله شبکه سایبری وابسته به این گروه حملات گستردهای را علیه من آغاز کردند. این افراد بسیار فعال هستند و از شدیدترین الفاظ توهینآمیز و تهدیدآمیز استفاده میکنند.»
آقای یوسفزی افزود که تنها اظهارنظر او این بوده که «اقتصاد افغانستان در دوره حاکمیت طالبان را در واقع نمیتوان به معنای واقعی کلمه اقتصاد نامید و بخش عمده آن صرفاً یک اقتصاد تبلیغاتی و مبتنی بر پروپاگاندا است.»
بی اعتبار کردن خبرنگاران مستقل
یک خبرنگار شناختهشده دیگر که بهدلایل امنیتی نخواست نامش فاش شود، گفت که طالبان میکوشد اعتبار فعالیت و اطلاعرسانی خبرنگاران مستقل را از بین ببرند.
او گفت: «وقتی خبری از یک رویداد امنیتی در افغانستان به دست رسانهها میرسد و خبرنگاران با حفظ معیارهای حرفهای آنرا با منابع متعدد بررسی میکنند از وقوع حادثه مطمین میشوند. پس از نشر خبر، حسابهای مرتبط با طالبان برای اینکه گزارشدهی خبرنگاران را بیاعتبار کنند فوراً مینویسند: ما در محل هستیم و هیچ حادثهای اتفاق نیفتاده است.»
این خبرنگار افزود کسانی که دنبالکنندگان بیشتری دارند، بیشتر زیر حملات طالبان قرار میگیرند.
این خبرنگار شناخته شده گفت: «ریپورت دستهجمعی، بلاککردن، ایمیلزدن به شرکت اکس؛ بخشی از سیاست طالبان برای از کار انداختن صفحات خبرنگاران است.»
حملات سایبری هدایتشده از کابل
یاسر ابرار، بنیانگذار تلویزیون دیار، به افغانستان اینترنشنال گفت: «آدرسهای شخصی و رسانهای من بهگونه هدفمند مورد حمله قرار گرفت. بررسیها نشان داد حمله از کابل هدایت شده و با اداره حاکم مرتبط بوده است. در این حملات وبسایت دیار از کار افتاد و حساب فیسبوکم برای مدتی بسته شد.»
آقای ابرار گفت که تنها او هدف حملات نبوده و در یک دورهٔ زمانی مشخص دستکم پنج خبرنگار شناختهشده تبعیدی مورد حمله سایبری قرار گرفتند. به گفته او، «الگوی حملهکنندهها و منشأ آن یکی بوده است.»
یاسر ابرار در حال حاضر مسئول تلویزیون دیار است. او قبل از اسد ۱۴۰۰ با رسانههای خصوصی پربیننده افغانستان بهعنوان مجری خبر کار کرده بود.
زنان خبرنگار بیش از همه در معرض این خشونت آنلاین هستند. یک خبرنگار زن گفت: «دشنامهای شخصی، جنسی و غیراخلاقی طالبان آزارم میدهد.»
او تاکید کرد زنان خبرنگار بیشتر از مردان هدف حملات سایبری طالباناند.

استخدام دهها نفر برای حمله سایبری به خبرنگاران
یافتههای افغانستان اینترنشنال نشان میدهد که مقامهای کلیدی طالبان در کابل برای تبلیغ خود و حمله سایبری به خبرنگاران و اپوزیسیون در شبکههای اجتماعی دهها نفر را استخدام کردهاند.
منابع از کابل به افغانستان اینترنشنال گفتند سه گروه اصلی سایبری طالبان شامل «فدائیان مجازی بدری»، «ابابیل امارتی» و «مدافعان عمری» فعالیت میکنند و هر کدام وابسته به یکی از چهرههای کلیدی طالبان هستند.

گروه «فدائیان مجازی بدری» که تحت مدیریت انس حقانی و سعید خوستی قرار دارد، دارای سه دفتر در کابل است و حدود ۱۵۰ نفر در آن فعالیت میکنند. این گروه با بیش از ۵۰۰ حساب فیسبوک و ۸۰۰ حساب اکس، همزمان به تبلیغ مثبت طالبان و حمله به مخالفان میپردازد.
گروه «ابابیل امارتی» زیر نظر عبدالحق وثیق، رئیس استخبارات طالبان، به جمعآوری اطلاعات از مخالفان سیاسی و حمله به کاربران منتقد در خارج و داخل کشور میپردازد و از هکرهای قراردادی پاکستانی نیز بهره میبرد.
گروه «مدافعان عمری» وابسته به ملا یعقوب، وزیر دفاع طالبان است و با حدود ۱۰۰ عضو فعالیت میکند. این گروه تمرکز اصلی خود را بر تبلیغ مثبت از ملا یعقوب و مقابله با منتقدان او قرار داده است.
تمامی این گروهها عمدتاً در شبکههای اجتماعی فیسبوک و اکس فعالند و از حسابهای جعلی و ناشناس برای ترولینگ و آزار مخالفان استفاده میکنند. منابع میگویند این شبکههای سایبری، با دریافت حقوق ماهانه بین ۲۰ تا ۱۱۰ هزار افغانی، سازماندهی شده و هدفمند عمل میکنند تا چهرههای کلیدی طالبان را تبلیغ و مشروعیت آنها را تقویت کنند.
عضو ارشد یک نهاد بینالمللی حامی خبرنگاران گفت فعالان رسانهای طالبان با نام افراد مشهور و رسانهها صدها حساب جعلی میسازند و بهصورت هماهنگ به پستهای منتقدان حمله میکنند، روایت طالبان را تبلیغ میکنند و پیامهای رهبرانشان را بازنشر میکنند.
مسئول افغانستان در یک نهاد رسانهای بینالمللی نیز گفت طالبان روز به روز بودجه بیشتری به این تیمها اختصاص میدهند و از امکانات دولتی برای بیاعتبارسازی رسانهها و خبرنگاران مستقل بهره میگیرند.
ابومسلم خراسانی، پژوهشگر رسانه، نیز گفت طالبان یک روایت رسانهای از افغانستان ساختهاند و بخش عظیمی از انرژیشان صرف ترویج آن میشود. او افزود: «ابزار طالبان برای زیرسؤالبردن روایت واقعی، تخریب، دشنام، تهمت، افترا و حتی پروندهسازی است. دشنامدادن، حتی دشنام ناموسی و شخصی، بخشی از استراتژی طالبان است.»
برخی خبرنگاران اداره طالبان را «امارتِ فحش و دشنام» مینامند. آنان میگویند که ادبیات تند و زننده طالبان باعث نمیشود به رفتار مشابه روی آورند. این خبرنگاران تأکید میکنند که همچنان با رعایت بیطرفی و بر اساس اصول حرفهای خبرنگاری به کار خود ادامه میدهند
سرکوب عریان خبرنگاران در داخل افغانستان
براساس گزارش نهادهای مستقل خبرنگاری، طالبان پس از بازگشت به قدرت آزادی بیان و رسانههای مستقل را نابود کردهاند. تکثر رسانهای در افغانستان تقریباً از میان رفته و اکنون تنها رسانههایی اجازه فعالیت دارند که در راستای اهداف و ادبیات رسانهای طالبان کار میکنند و از سیاست نشراتی اداره اطلاعات و فرهنگ عدول نمیکنند.
در داخل افغانستان نیز رسانهها با سانسور و فشار شدید مواجهاند. خبرنگاران مستقل و منتقد یا زندانیاند یا فراری. در ولایتها، زنان خبرنگار عملاً در «فهرست سیاه» قرار گرفتهاند. هر رسانهای که از داخل فعالیت کند باید از فیلتر طالبان بگذرد و نشان دهد که با روایت رسمی هماهنگ است.
افغانستان در شاخص جهانی آزادی مطبوعات ۲۰۲۵ خبرنگاران بدون مرز، در رتبه ۱۷۵ از میان ۱۸۰ کشور قرار گرفته؛ سقوط چشمگیر نسبت به پیش از ۲۰۲۱.
فدراسیون بینالمللی خبرنگاران میگوید در دوره طالبان بیش از نیمی از رسانهها تعطیل شدهاند و حدود ۴۷۰ رسانهٔ باقیمانده عمدتاً محتوای همسو با سیاست رسمی طالبان منتشر میکنند.

همزمان، طالبان یک دستگاه رسانهای گسترده در داخل کشور ایجاد کردهاند: دهها تلویزیون و رادیو، روزنامهها، و صدها کانال یوتیوب، اکس و تلگرام که بهصورت هماهنگ روایتی از «امنیت سراسری» و «برقراری نظام اسلامی» را تبلیغ میکنند. در هفتههای اخیر، منازعه با پاکستان نیز بخشی از همین کارزار تبلیغاتی شده است.
طالبان در دور تازه حاکمیتشان اهمیت «رسانه، تبلیغات و ضدتبلیغات» را به شکل بیسابقهای درک کردهاند. آنان که از طریق جنگ روایتها به قدرت برگشتند، اکنون از همان ابزار برای تثبیت قدرت استفاده میکنند.

میرویس بلخی، استاد دانشگاه در امریکا گفت طالبان در این دور از ابزارهای مدرن بهره استراتژیک میبرند: «طرز فکرشان عقبگراست، اما روشهایشان عملگرایانه است. در ایدئولوژی آنان هدف وسیله را توجیه میکند.»
او افزود طالبان حتی میتوانند یک بازیگر پورن را ویزا دهند و امنیتش را تأمین کنند تا تصویری از «ثبات» و امنیت در افغانستان بسازند.
با وجود این فشارها، خبرنگاران میگویند این حملات آنان را از مسیر اطلاعرسانی آزاد و بیطرف بازنخواهد داشت.

به نظر میرسد که حمله به کارگران چینی در ولایت ختلان تاجیکستان با استفاده از پهپاد، زنگ خطر را در منطقه به صدا درآورده است.
در این حمله که از خاک افغانستان انجام شده، سه شهروند چین کشته شدند. پاکستان درباره بلندشدن پهپادها از خاک افغانستان و استفاده گروههای شبهنظامی از آنجا، به چین و دیگر کشورهای منطقه هشدار داده است.
این حمله نشان داد که نزدیکی دوشنبه و طالبان سطح تهدیدها را برای تاجیکستان کاهش نداده است. زیرا، علاوه بر گروههای تبهکار، شبهنظامیان مخالف دوشنبه نیز میتوانند از این ابزار برای ضربه زدن به امنیت این کشور بهره گیرند. از سوی دیگر آسیبپذیری سرمایهگذاری چین در افغانستان و تاجیکستان نیز آشکار شده است.
وزارت خارجه تاجیکستان گفته است که «این حمله با استفاده از سلاحهای آتشین و یک پهپاد مجهز به نارنجک انجام شده است.»
تاجیکستان این حمله را کار «گروههای جنایتکار» در افغانستان خوانده است.
هنوز هیچ گروهی مسئولیت این حمله را به عهده نگرفته است. اما داعش خراسان، اویغورهای چین، انصارالله تاجیکستان و جنبش اسلامی اوزبیکستان در مرزهای آسیای مرکزی بهویژه در بدخشان حضور و فعالیت دارند. کشورهای آسیای مرکزی بارها از حضور تروریستان در مرزهایش با افغانستان ابراز نگرانی کرده است.
این نخستین بار است که شبهنظامیان برای هدف قراردادن اهدافی در خاک تاجیکستان از پهپاد استفاده میکنند. اما هدف قرارگرفتن شهروندان چین در این منطقه پیشینه دارد. سال گذشته در حمله مسلحانه در مرز افغانستان و تاجیکستان، یک شهروند چین کشته و دستکم چهار تن زخمی شدند. قربانیان کارمندان یک شرکت معدنکاری در تاجیکستان بودند.
در افغانستان نیز شهروندان چین بارها آماج حملات هدفمند قرار گرفتهاند. در ماه دلو ۱۴۰۳، یک شهروند چین در ولسوالی خواجهبهاءالدین تخار کشته شد که داعش مسئولیت آن را پذیرفت. سال پیشتر، در حمله مسلحانه به شهروندان چین در شهر نو کابل چند تن زخمی شدند. پیش از آن نیز در کراچی، بلوچستان و مناطق قبایلی پاکستان، اتباع چینی در حملات مرگبار گروههای تندرو کشته شدهاند.
حمله فرامرزی از خاک افغانستان
وزارت خارجه تاجیکستان رسماً اعلام کرده است که این حمله از خاک افغانستان سازماندهی شده و از طالبان خواسته است برای تامین امنیت مرزی و جلوگیری از تکرار چنین رویدادهایی اقدام کند.
طالبان که همواره تاکید داشتهاند خاک افغانستان تهدیدی برای کشورهای منطقه نیست، در برابر این حمله سکوت کردهاند. با این حال، والی طالبان در بدخشان پس از حادثه به بدخشان تاجیکستان رفته و با مقامهای آن کشور درباره تامین امنیت مرز، تبادل اطلاعات و جلوگیری از نفوذ قاچاقبران مواد مخدر و گروههای تبهکار گفتوگو کرده است.
تاجیکستان طی سالهای اخیر بارها نسبت به تهدیدهای ناشی از خاک افغانستان ابراز نگرانی کرده و برای کاهش خطرات، ناگزیر به تعامل با طالبان شده است. مقامهای تاجیک با طالبان در ماههای گذشته چندینبار در کابل و دوشنبه درباره امنیت مرزی و همکاریهای امنیتی و اقتصادی دیدار کردهاند.
با این حال، ادامه حملات از خاک افغانستان نشان میدهد که نزدیکی دیپلوماتیک دوشنبه با طالبان نتوانسته سطح تهدیدها را کاهش دهد. حملات فرامرزی تروریستان به تاجیکستان، باردیگر روایت طالبان را که خاک افغانستان تهدیدی برای کشورهای منطقه نیست، زیر سوال برده است.
کشورهای آسیای مرکزی همراه با روسیه، با توجه به نفوذ روزافزون تروریستان در خاک افغانستان، سرازیر شدن تروریستان از سوریه به افغانستان، تهدید روزافزون شاخه خراسان داعش و رشد نگرانکننده افراطگرایی در افغانستان، به تقویت امنیت مرزهای تاجیکستان-افغانستان متمرکز شدهاند.
این کشورها پیشتر نیز استحکام مرزهای جنوبی تاجیکستان را در اولویت راهبردی خود قرار داده و در چارچوب سازمان پیمان امنیت جمعی طرحهایی را تصویب کردهاند که بر اساس آن، با تامین تسلیحات پیشرفته، تجهیزات نظارتی، پهپادها، تقویت پایگاههای نظامی و برگزاری رزمایشهای مشترک، امنیت مرز ۱۳۵۷ کیلومتری تاجیکستان با افغانستان را تامین کنند. اما به نظر میرسد که هنوز این طرح تا مرحله اجراییشدن فاصله دارد. حمله اخیر میتواند یک زنگ خطر جدی و فوری به تمام کشورهای آسیای مرکزی و روسیه باشد.
نخستین حمله پیچیده با پهپاد
این حمله با استفاده از یک پهپاد صورت گرفته است. ناظران استفاده شبهنظامیان و گروههای تبهکار از پهپاد را نقطه عطفی در تاکتیکهای گروههای مسلح در افغانستان و آسیای مرکزی عنوان میکنند.
وزارت خارجه پاکستان نیز این تهدید را برجسته کرده است. این وزارت در بیانیهای ضمن محکومیت حمله و کشتهشدن اتباع چین اعلام کرد که «استفاده از پهپادهای مسلح، شدت تهدیدهای ناشی از خاک افغانستان و جسارت عاملان آن را نشان میدهد.»
دسترسی گروههای تندرو به پهپاد که یک فناوری کارآمد و کمهزینه جنگی محسوب میشود، معادلات امنیتی منطقه را تغییر میدهد. پیشتر نیز گزارشهایی از استفاده گروههای مسلح از پهپاد در خاک پاکستان منتشر شده بود. بهکارگیری چنین فناوریهایی معمولاً بدون حمایت و پشتیبانی ساختاری دشوار است؛ امری که گمانهزنیها درباره وجود شبکههای سازمانیافته پشت پرده را تقویت میکند.
پهپادها این امکان را فراهم میکنند که شبهنظامیان بدون عبور مرزی، اهداف را از کیلومترها فاصله مورد اصابت قرار دهند؛ مسئلهای که بر چالشهای امنیتی کشورهای منطقه بهطور چشمگیری میافزاید.
به نظر میرسد گروههای مسلح در منطقه ما از جنگهای اخیر از جمله اوکراین، جنگهای خاورمیانه و درگیریهای غزه در استفاده نظامی از پهپاد الهام گرفتهاند.
تهدید سرمایهگذاری چین
چین در سالهای اخیر سرمایهگذاری قابلتوجهی در حوزه استخراج معادن در افغانستان منطقه انجام داده است. دهها پروژه استخراجی میان طالبان و شرکتهای چینی امضا شده و بیجنگ در تاجیکستان نیز سرمایهگذاری میلیارد دالری در معادن کمیاب این کشور انجام داده است.
اما تداوم حملات نشان میدهد که چین در مسیر دستیابی به طلا، زمرد، مس و دیگر منابع ارزشمند منطقه با چالشهای جدی روبهرو است. تقریباً تمامی گروههای مسلح فعال در منطقه مخالف حضور چین در پروژههای بزرگ استخراجی هستند. زیرا، این پروژهها به دولتهایی نفع میرسانند که شبه نظامیان برای براندازی آن تلاش دارند.
پیشتر گزارشهایی از توقف و ناکامی برخی پروژههای مشترک چین و طالبان نشر شده بود. طالبان چین را به «عدم پایبندی به تعهدات» متهم کرده و چین نیز «ناامنی» را علت اصلی کندی همکاریها عنوان کرده است. وزیر خارجه چین در سفر اخیرش به کابل خواستار تضمین امنیت اتباع چینی شده بود.
حوادث اخیر نشان میدهد که شهروندان چین نه در پاکستان، نه در افغانستان و نه در تاجیکستان مصونیت کامل ندارند، موضوعی که میتواند بر آینده سرمایهگذاری چین در منطقه سایه بیفکند.

شبکه اجتماعی اکس به تازگی قابلیت جدیدی را اضافه کرده که موقعیت کاربران را افشا میکند. این قابلیت اطلاعات جدیدی را در اختیار شهروندان قرار میدهد که پرده از رازهای صاحبان قدرت و سرمایهگذاریای که در زمینه جنگ تبلیغاتی هزینه میکنند برمیدارد.
افغانستان اینترنشنال صفحههای کاربری برخی از چهرههای سیاسی، از جمله مقامهای طالبان، هوادارانشان و مقامهای ارشد حکومت پیشین را بررسی کرده که اطلاعات تازهای درباره موقعیت آنها ارائه میکند.
این قابلیت موقعیت کاربرانی را فاش میکند که وانمود میکنند در افغانستان یا کشوری دیگر هستند و فعالیتهای مرتبط با کشور مورد نظر دارند، اما حساب کاربری آنها برخلاف ادعایشان را نشان میدهد.
بررسیهای ما نشان میدهد که صفحاتی از کشورهای اروپایی مثل بریتانیا، فرانسه، هالند و... مشغول تبلیغات نظاممند به نفع طالباناند.
قابلیت جدید اکس نشان میدهد که صفحه ذبیحالله مجاهد، سخنگوی هبتالله آخندزاده، رهبر طالبان با بیش از یک میلیون دنبالکننده از ایالات متحده امریکا مدیریت میشود. حساب کنونی او از سال ۲۰۱۷ فعال است.
تاکنون هیچ گزارشی از سفر مجاهد به ایالات متحده منتشر نشده، اما نمایش ایالات متحده بهعنوان موقعیت صفحه کاربری او، چند احتمال دیگر را نیز مطرح میکند: فردی در امریکا مدیریت صفحه اکس سخنگوی طالبان را به عهده دارد یا دستکم اخیرا این فرد وارد حساب او شده است. این احتمال نیز وجود دارد که آقای مجاهد از فیلترشکن (ویپیان) استفاده میکند.
احتمال آخر ضعیف است چرا که در افغانستان محدودیت اینترنتی چندانی وجود ندارد و استفاده از ویپیان مروج نیست.
سخنگوی هبتالله آخندزاده از آیفون استفاده میکند؛ گوشی هوشمند ساخت شرکت اپل که یکی از پیشرفتهترین و گرانقیمتترین تلفنهای همراه جهان است.
طالبان معمولاً با فناوریهای غربی یا مظاهر مدرن محتاطانه برخورد میکنند و معمولا درباره سادهزیستی رهبران خود تبلیغ میکنند. اما آیفون در تمام جهان از نمادهای جهان سرمایهداری غربی و زندگی لوکس است.

قابلیت جدید اکس نشان میدهد که صفحه رسمی دفتر عبدالغنی برادر، معاون اقتصادی اداره طالبان، از بریتانیا مدیریت میشود. این دفتر تاکنون از سفر هیچ یک از مقامهای خود به لندن خبر نداده است.

قابلیت جدید شبکه اکس همچنین فاش میکند که صفحه کاربری سفارت طالبان در مسکو، از اتریش مدیریت میشود. بنابر اطلاعات اکس، این حساب از طریق اپاستور اپل در امریکا وصل شده است.

همچنین، شبکه اکس موقعیت حساب کاربری احمدالله وثیق، رئيس اداره تربیت بدنی طالبان را ایالات متحده نشان میدهد.

موقعیت مذاکرهکننده طالبان با پاکستان: هند
دادههای ارائه شده در شبکه اکس همچنین نشان میدهد که حساب کاربری عبدالقهار بلخی، سخنگوی وزارت خارجه طالبان از هند فعالیت میکند.
آقای بلخی در اوایل ماه عقرب بهعنوان عضو هیئت مذاکرهکننده طالبان با پاکستان در استانبول حضور داشت. این مذاکرات پس از چند روز بینتیجه پایان یافت.
موقعیت حساب کاربری اکس عبدالقهار بلخی به این دلیل جلب توجه میکند که پاکستان ادعا میکند که طالبان افغان و هند، در تبانی با همدیگر از گروههای مسلح مخالف اسلامآباد حمایت میکنند.
اخیرا، روابط طالبان و هند، به طور بیسابقهای رو به گرمی گذاشته است. سفرهای مقامهای طالبان نیز به هند افزایش یافته است.

رد پای تبلیغاتچیهای طالبان در اروپا
بررسیهای ما همچنین نشان میدهد که صفحاتی در اکس از کشورهای اروپایی بهطور نظاممند به نفع طالبان تبلیغات میکند.
به طور نمونه کاربری با نام «عبدالسلام مجاهد» که در نمایهاش عکس ملا یعقوب، وزیر دفاع طالبان است، بیش از هفت هزار دنبالکننده دارد و اکس میگوید در فرانسه فعال است و از اپساستور این کشور وصل شده است. این حساب پنج بار اسم خود را نیز عوض کرده است.

موقعیت یک حساب کاربری به نام «د حافظ انس حقانی ویناوی» که عمدتا تصاویر، صحبتها و مصاحبههای انس حقانی، از چهرههای برجسته شبکه حقانی را منتشر میکند، فرانسه ذکر شده است. این حساب بیش از هزار و ۴۰۰ دنبالکننده دارد و از اواخر پارسال به اینسو فعالیت میکند.

برپایه اطلاعات اکس، حساب دیگری با نام «د اسلامی امارت» که در نمایه آن عکس هبتالله آخندزاده، رهبر طالبان است، در جایی در اروپا فعال است. این حساب نیز بیش هزار و ۲۰۰ دنبالکننده دارد.
این حساب نیز محتوای رسانهها و مقامهای طالبان را نشر و بازنشر میکند.

یک کاربر دیگر به نام «شاهین درانی» که در عکس پسزمینه حساب آن پرچم طالبان است، از ناروی فعالیت میکند. این حساب بیش از ده هزار دنبالکننده دارد و پیوسته عکس، ویدیو و متنهایی در ستایش اداره و جنگجویان طالبان منتشر میکند.

یک کاربر دیگر حامی طالبان با حسابی به نام سیده سادات، با بیش از ۱۱ هزار دنبالکننده، نوشته است که در افغانستان است اما شبکه اکس موقعیت او را در هالند نشان میدهد.
او که از عکس کودکان دختر با پرچم طالبان در پسزمینه و نمایهاش استفاده کرده، گسترش روابط طالبان با کشورهای منطقه را جشن میگیرد و علیه مخالفان سیاسی و نظامی حاکمان کابل مینویسد.
به همین ترتیب، حسابهای بیشماری در شبکه اکس فعالیت میکنند که شبکه اکس میگوید صاحبانشان در جایی در خارج از افغانستان و عمدتا در اروپا و کشورهای عربی مستقرند. پستهای این کاربران در حمایت و ستایش از طالبان روزانه هزاران بازدید میگیرد.
حسابهای مقامهای حکومت پیشین
افغانستان اینترنشنال همچنین صفحههای کاربری برخی از مقامهای حکومت پیشین افغانستان بررسی کرده است.
شبکه اکس پیشتر نشان میداد که حساب اشرف غنی، رئيسجمهور سابق از هالند مدیریت میشود. با این حال، وقتی بامداد روز پنجشنبه به آن سر زدیم، موقعیت حساب کاربری رئيسجمهور سابق به بریتانیا تغییر کرده بود.

اشرف غنی پس از فرار از افغانستان در اسد ۱۴۰۰، در امارات متحده عربی به سر میبرد. تاکنون هیچ خبری درباره حضور اشرف غنی در هالند یا بریتانیا منتشر نشده است. همچنین، برپایه اطلاعات اکس، حساب آقای غنی از طریق اپاستور بریتاینا وصل شده است.

قابلیت جدید شبکه اکس همچنین موقعیت حساب کاربری عبدالله عبدلله، رئيس پیشین شورای عالی مصالحه افغانستان را در بریتانیا نشان میدهد. در بیش از چهار سال بازگشت طالبان، هیچ گزارشی درباره سفر آقای عبدالله به لندن منتشر نشده است. آقای عبدالله در این مدت، عمدتا بین کابل و دهلی نو در رفت و آمد بوده است. امکان دارد این صفحه به دست یکی از همکاران آقای عبدالله در بریتانیا مدیریت شود.

شبکه اکس همچنین نشان میدهد که حنیف اتمر، وزیر خارجه و مشاور شورای امنیت حکومت پیشین، در آلمان به سر میبرد.

برپایه اطلاعات، حسابهای احمد مسعود، رهبر جبهه مقاومت ملی و امرالله صالح، معاون سابق رئیسجمهور، از جایی در آسیای میانه فعالیت میکنند. گزارشهای تاییدناشدهای وجود دارد که این دو چهره مخالف طالبان عمدتا در تاجیکستان به سر میبرند.

احتمال خطا
در نخستین ساعات فعال شدن قابلیت جدید شبکه اکس، برخی از کاربران تردیدهایی را نسبت به کارایی و دقت ارزیابی اکس در تشخیص موقعیت مکانی کاربران مطرح کردند.
اطلاعات جدید، در صفحه کاربر تحت عنوان «درباره این حساب» نمایش داده میشود. با این حال، اکس در همینجا هشدار نیز میدهد که موقعیت مکانی ممکن است متاثر از سفر اخیر، اقامت موقت یا استفاده کاربر از ویپیان باشد.
به رغم این، نیکیتا بیر، رئیس بخش محصول شبکه اکس در واکنش به تردید کاربران نسبت به اطلاعات ارائه شده، در اکس نوشت: «این اطلاعات ۹۹ درصد دقیق است.»
اکس قابلیت جدید را برای گسترش شفافیت بیشتر در این شبکه اضافه کرده است. این اقدام در راستای تلاشهای اکس برای شناسایی کاربرانی صورت گرفته که با هویتهای جعلی از این پتلفرم برای پیشبرد اهداف سیاسی، کلاهبرداری و کسب شهرت استفاده میکنند.
در ایالات متحده، قابلیت جدید اکس از روی موقعیت کاربرانی پرده برداشت که وانمود میکردند در امریکا هستند اما قابلیت جدید نشان داد این افراد در کشورهایی نظیر هند، تایلند و بنگلادش مستقرند.
انبیسینیوز به نقل از کارمندان سابق شبکه اکس نوشت که این ایده حداقل از سال ۲۰۱۸ مطرح بوده، اما بارها رد شده است.
این کارمندان گفتند که اطلاعات مربوط به مکان کاربران، میتواند نادرست باشد یا با استفاده از فناوریهای گسترده و در دسترس، مانند فیلترشکنها جعل شود.
پیش از این، اکس در صفحه کاربران موقعیتی را نشان میداد که خود کاربران به میل خود انتخاب میکردند.
روشن نیست که اکس از چه دادههایی برای تشخیص موقعیت کاربران استفاده کرده است.

کابل پایتخت افغانستان یکی از قدیمیترین شهرهای آسیای مرکزی است که تاریخچه آن به بیش از هزار سال قبل باز می گردد. در قرن هفتم و هشتم میلادی این منطقه بهعنوان مرکز تجاری و فرهنگی مهم شناخته میشد.
در دورههای مختلف، کابل تحت سلطه امپراتوریهای متفاوتی مانند غزنویان، غوریان و تیموریان قرار داشت در قرن نوزدهم کابل به عنوان پایتخت افغانستان انتخاب شد و در طول جنگها و تحولات سیاسی نقش مهمی در تاریخ این کشور ایفا کرد.
بعد از تسلط دوباره طالبان بر این شهر در ۱۵ اگست ۲۰۲۱ تعداد زیادی از افغانهایی که در طول چهار و نیم دهه جنگ به خارج از کشور مهاجرت کرده بودند، به وطن بازگشتند و تلاش کردند تصویری عاشقانه و با صفا از شهر کابل، امنیت، امکانات و زیبایی آن ترسیم نمایند.
این کار نه تنها توسط افغانهای ساکن در خارج انجام میشود بلکه توسط یوتیوبرهای خارجی و داخلی نیز بازار گرمی دارد ولی هیچکس به این شهر بهعنوان یک پایتخت قرن بیستویکم فاقد هر نوع امکانات شهری نمیپردازد.
در قرن بیستویک یک پایتخت باید مجموعهای از مشخصات و شاخصهای ضروری را داشته باشد تا بتواند وظایف خود را در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، زیرساختی و فرهنگی بهدرستی انجام دهد و رضایت شهروندان را تأمین کند. در مجموع یک پایتخت در قرن بیستویک باید بتواند زندگی راحت امن و باکیفیتی را برای شهروندان خود فراهم کند و در عین حال به توسعه پایدار و حفظ محیط زیست اهمیت دهد. این شاخصها کمک میکند تا شهر به عنوان یک مرکز مهم اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در سطح ملی و بینالمللی شناخته شود.
در این نقد مهمترین امکانات و ویژگیهایی که یک پایتخت باید دارا باشد با امکانات زندگی در کابل مقایسه میشود و قضاوت را به خواننده سپردهایم تا خود داوری کند که آیا واقعاً طالبان پس از کنترول این شهر، آن را به مکانی امن و مرفه برای ساکنانش تبدیل کرده است یا خیر.
حمل و نقل کارآمد
اولین مشخصه یک شهر یا پایتخت زیر ساختهای حملونقل کارآمد و مدرن است. شبکه حملونقل عمومی گسترده و قابل اعتماد مانند متروبسهای شهری تکسیها و سایر وسایط نقلیه باید وجود داشته باشند. حال کابل با جمعیت حدود ۴.۸۸ میلیون نفر تنها پایتخت در منطقه است که هیچ نوع سیستم حملونقل شهری منظم امن و کارآمد ندارد. اکثریت ساکنان این شهر یا با موترهای شخصی سفر میکنند یا از تکسی استفاده میکنند که برای زنان امن نیست و بدون محرم اجازه سوار شدن در تکسیها را ندارند. شمار بسهای شهری محدود است و هیچ سیستم مترو وجود ندارد. رانندگان تکسی به صورت خودسرانه هر قیمتی که خواستند از مسافران میگیرند و هیچگونه قیمت مشخص و معینی برای استفاده از تکسیها در کابل وجود ندارد.
علاوه بر آن جادههای استندارد و مناسب برای تردد موترهای شخصی و وسایط نقلیه عمومی وجود ندارد و امکانات پیادهروی و مسیرهای بایسکلسواری نیز بسیار محدود است. حتی در جادههایی که امکانات پیادهروی فراهم است گردوغبار زیادی دارد و قدم زدن را دشوار میسازد. در برخی موارد آزار و اذیت خیابانی رفتوآمد زنان و دختران را مشکلتر میکند.
دوم، امنیت عمومی و شهری
نیروهای پولیس و امنیتی در کابل نه تنها امنیت را تأمین نمیکنند بلکه باعث آزار و اذیت مردم، بهخصوص زنان میشوند. فراموش نکنیم که همین نیروها در بیست سال گذشته مسئول قتل و کشتار شهروندان بیگناه افغانستان بودند.
وزیر داخله طالبان رهبر یکی از مخوفترین شبکههای تروریستی جهان است که هنوز در لیست سیاه بسیاری از کشورها قرار دارد و زمانی دولت آمریکا بر سر او جایزه ده میلیون دلاری تعیین کرده بود. حال چگونه این افراد میخواهند مسئولیت امنیت شهروندان کابل را بر عهده بگیرند.
بر علاوه، برای تأمین امنیت نیاز به سیستمهای نظارتی پیشرفته است ولی متأسفانه در کابل به جای این سیستمها، طالبان از شکنجه تهدید و باج گیری استفاده میکنند. کابل بهعنوان پایتخت هیچگونه امکانات اضطراری و خدمات سریع ندارد و در مواقع بحرانی پاسخ مناسبی ارائه نمیشود.
سوم، خدمات صحی و درمانی
خدمات درمانی یکی از حیاتیترین نیازهای هر شهر است. متأسفانه پس از ۱۵ اگست ۲۰۲۱، بسیاری از داکتران و پرستاران کشور را ترک کردند. پوهنتون طبی کابل در چهارمین سال متوالی هیچ داکتر زن فارغ التحصیل نکرده است، زیرا زنان تحت سلطه طالبان اجازه تحصیل در پوهنتون ها را ندارند حتی آموزش کمکهای اولیه صحی برای آنان ممکن نیست.
شفاخانه ها و مراکز درمانی مجهز و در دسترس نیستند و امکانات واکسیناسیون و خدمات صحی عمومی نیز کم است. سیستمهای کنترول و مدیریت سلامت توسط افراد غیر متخصص و عمدتاً طالبان اداره میشوند که هیچ تخصص مدیریتی در حوزه سلامت ندارند.
چهارم، آموزش و فضای فرهنگی
در حال حاضر، افغانستان فاقد مکاتب و مراکز آموزشی مدرن و باکیفیت است. دختران بالاتر از صنف ششم اجازه رفتن به مکتب ندارند و تحصیلات عالی برای زنان ممنوع است. نصاب درسی مکاتب، به شدت دستکاری شده و با نصاب مدارس پاکستانی جایگزین شده است. هر روز بر تعداد مدارس دینی افزوده میشود که تنها آموزشهای افراطی و زنستیزانه ارائه میدهند. مراکز فرهنگی، هنری و تفریحی مانند کتابخانهها، تیاترها و پارکها، در مجموع بر روی زنان بسته شده و مردان نیز دسترسی مناسبی به آنها ندارند.
کابل شهری است که برنامههای فرهنگی و اجتماعی برای ارتقاء سطح فرهنگی شهروندان در آن وجود ندارد. مردم اغلب توسط مأمورین امر به معروف و نهی از منکر طالبان تحقیر و توهین میشوند و هر فعالیت فرهنگی، هنری، تفریحی و اجتماعی را خلاف شرع میپندارند به ویژه برای زنان و دختران.
پنجم، امکانات مسکن و زندگی روزمره
اکثر خانههای کابل، امکانات رفاهی قرن بیستویکم را ندارند. مسکنهای مناسب و متنوع برای اقشار مختلف وجود ندارد. امکانات اولیه مانند برق، آب، گاز، و سیستم فاضلاب و جمعآوری زباله بسیار محدود و ابتدایی است. بیشتر مناطق برق ۲۴ ساعته ندارند و در برخی تنها در چند ساعت شب برق برقرار است. دسترسی به آب سالم و پایدار ممکن نیست و سیستم فاضلاب غیر معیاری و خودسرانه است. فضاهای سبز و پارکها بسیار کثیف و نامناسبند و زنان اجازه رفتن به آنها را ندارند.
ششم، توسعه اقتصادی و فرصتهای شغلی
اقتصاد افغانستان وابسته به کمکهای خارجی به ویژه کمکهای آمریکا است. تجارت به شکل غیررسمی و غیرقابل اعتماد انجام میشود. عمده صادرات افغانستان به پاکستان است؛ که به دلیل مشکلات مرزی و تیره شدن روابط مرزهای آن گاه بسته میشود و خسارات زیادی به تجار وارد میگردد.
تحریم های اقتصادی، تأثیر عمیقی بر زندگی مردم دارد. حدود نود درصد مردم زیر خط فقر هستند و طالبان در مقابل خواستهای جهانی برای احترام به حقوق بشر و حقوق زنان بیتوجه است. مراکز اقتصادی و تجاری فعال حمایت از کسب و کارهای کوچک و متوسط و ایجاد فرصت های شغلی ،پایدار در این کشور وجود ندارد.
هفتم، پایداری و محیط زیست
سیاستهای حفاظت از محیط زیست، توسعه فضاهای سبز، جلوگیری از آلودگی هوا، استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر و فناوریهای سبز در کابل، تحت اداره طالبان عملی نیست زیرا آنان توان و دانش لازم را ندارند. بیشتر مقامات طالبان علاوه بر مدارس دینی پاکستان، دانش مدرن ندارند و مدیریت چنین مواردی برای آنان ناشناخته است. نسل تحصیل کرده در بیست سال اخیر یا از کشور خارج شده یا امکان فعالیت در ادارات تحت کنترل طالبان را ندارند.
هشتم دسترسی به فناوری و ارتباطات
شبکه انترنت پرسرعت و فراگیر خدمات دولت الکترونیک و سامانههای هوشمند شهری در افغانستان تحت حاکمیت طالبان وجود ندارد. کابل یکی از کم سرعتترین انترنتها در جهان را دارد و خدمات انترنت برای مردم عادی بسیار گران است. رهبر طالبان در ماه اکتوبر سال ۲۰۲۵ برای سه روز انترنت را قطع کرد و ارتباط افغانستان با جهان را مختل ساخت؛ که این نشان میدهد آنان توان و دانش لازم برای زندگی در قرن بیستویکم را ندارند.
در نهایت، حاکمیت شفاف و مشارکت شهروندان در افغانستان به شدت محدود است. نظامهای مدیریتی، پاسخگو نیستند و طالبان خود را برنده و مالک کشور میدانند در حالی که مردم به ویژه شهروندان کابل در حاشیه قرار دارند. فرصتهای مشارکت در تصمیم گیریهای شهری بسیار کم است و اطلاعرسانی درباره خدمات و پروژههای شهری انجام نمیشود. با وجود این وضع چگونه برخی افغانهایی که در کشورهای غربی زندگی مرفه دارند، وقتی به افغانستان سفر می کنند، هنوز کابل را شهری آرام و مرفه میپندارند و یوتوبرهای خارجی و داخلی در این زمینه نقش پررنگی ایفا میکنند؟ کابل شهری است به ظاهر آباد ولی در باطن، فاقد هر نوع خدمات و امکانات یک شهر مدرن قرن بیستویکم. آبادانی سطحی این شهر تنها ظاهر را حفظ کرده، اما ساختارهای درونی آن رو به ویرانی است.
