این مقاله که به قلم نازیلا جمشیدی، فعال حقوق بشر، و آنی فورزهایمر، دیپلومات پیشین امریکایی نگاشته شده، تاکید دارد که «دخترانی که میتوانستند در دوره متوسطه درس بخوانند، اکنون به عروسانی زودهنگام و سپس مادرانی ناخواسته تبدیل میشوند که فرزندانشان را در دل ایدئولوژی طالبان پرورش میدهند.»
از مکاتب به مدرسههای دینی: تربیت نسل جنگجو
نویسندگان مقاله معتقدند که طالبان با جایگزینی مکاتب به مدارس مذهبی، در حال تربیت نسلی از کودکان بهویژه پسران هستند که نقش آنها در آینده، جنگیدن و دفاع از دیدگاههای افراطی این گروه خواهد بود. در حالی که آموزش دختران پس از ۱۲ سالگی ممنوع شده، مدارس جهادی طالبان به سرعت در حال گسترشاند.
وزارت معارف طالبان در ثور ۱۴۰۴ اعلام کرد از سال ۲۰۲۱ تاکنون، بیش از ۲۲ هزار مدرسه دینی در افغانستان تاسیس شده است. در مقابل تنها ۲۶۹ مکتب ساخته شده است. این آمار نشاندهنده نسبت نگرانکننده ۸۵ مدرسه دینی به ازای هر مکتب عادی است.
تهدید امنیت جهانی در سایه سرکوب جنسیتی
شماری از کشورها مسایل امنیتی را از موضوعات حقوق بشری در افغانستان جدا میکنند. برای دولت هایی چون چین و روسیه و حتی ایالات متحده، مبارزه با گروه های تروریستی و ثبات در افغانستان با اهمیتتر از رعایت حقوق بشر است.
اما، نویسندگان با انتقاد از تفکیک موضوعات امنیتی و حقوق بشری، نوشته اند که «ایدهای که مبارزه با تروریسم و دفاع از حقوق زنان را دو عرصه جدا میداند، یک توهم خطرناک است.»
به گفته آنها، طالبان با سرکوب سیستماتیک زنان نهتنها حقوق آنان را نقض میکند بلکه بهطور فعال جامعه را آماده برای افراطگرایی میسازد.
آنها هشدار میدهند: «هر دختر محروم از آموزش، فرصتی از دسترفته برای ساختن آیندهای صلحآمیز است و هر پسری که در این نظام ایدئولوژیک رشد میکند، ممکن است به تهدیدی جدی تبدیل شود.»
سیاست نادیدهانگاری غرب، تقویت افراطگرایی
نویسندگان این مقاله ضمن انتقاد از برخی دیدگاهها در ایالات متحده که طالبان را شریک احتمالی در مقابله با داعش میدانند، مینویسند که هرگونه تعامل با طالبان، حتی با نیت مهار گروههای افراطیتر، عملاً موجب مشروعیتبخشی به حاکمیتی خواهد شد که در حال تربیت ارتش آینده ایدئولوژیک است.
آنها تاکید میکنند که ایالات متحده و جامعه جهانی باید به جای نزدیک شدن به طالبان، بر حمایت از حقوق زنان و دختران افغان و حفظ سیاست عدم بهرسمیتشناختن حکومتی که آپارتاید جنسیتی را برپا کرده، پافشاری کنند.
نویسندگان بر این نکته تاکید دارند که دفاع از حقوق زنان افغان، صرفاً یک اقدام بشردوستانه نیست، بلکه بخشی کلیدی از راهبرد امنیت جهانی است. از نظر نویسندگان، «جهان نمیتواند چشم خود را بر واقعیت ببندد. سرکوب سیستماتیک زنان در افغانستان، نهتنها حملهای به نیمی از جمعیت کشور است، بلکه زمینهساز رشد موج جدیدی از افراطگرایی خواهد بود که پیامدهای آن تنها به مرزهای افغانستان محدود نمیماند.»